تظاهرات مادران ۱۳۶۰
تظاهرات مادران، به راهپیمایی عظیم مادران هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران در روز ۷ اردیبهشت سال ۱۳۶۰ گفته میشود. در این روز مادران هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران به همراه ۲۰۰۰۰۰ تن از مردم تهران در اعتراض به کشتار هواداران مجاهدین در فعالیتهای مسالمتآمیز بدست نیروهای لباس شخصی و پاسداران که تا همان روزهای اول اردیبهشت، حداقل ۸مجاهد خلق از جمله سمیه نقرهخواجا و فاطمه رحیمی را در قائمشهر و فاطمه کریمی را در کرج بهشهادت رسانده بودند. این تظاهرات با استقبال وسیع و بیسابقه مردم روبهرو شد و در عرض مدت کوتاهی بیش از ۱۵۰هزار نفر از مردم تهران از میدان فلسطین بهسوی منزل پدرطالقانی بهراه افتادند و در خلال راهپیمایی تعداد جمعیت به ۲۰۰هزار تن رسید. مهین رضایی خواهر مهدی و احمد و رضا رضایی شهید و سایر مسئولان در انجمنهای جنوب و شمال تهران در برگزاری این راهپیمایی نقش مهمی بهعهده داشتند.[۱]
زمینههای تظاهرات مادران
به دلیل سرکوب مستمر هوادارن مجاهدین خلق در فعالیتهای سیاسی روزمره و اینکه والدین مجاهدین همواره شاهد شکستن دست و پای فرزندانشان بدست عوامل حکومتی و پاسداران جمهوری اسلامی بودند و در برخی موارد چشم فرزندانشان را از حدقه درآورده بودند تصمیم به اقدامی اعتراضی میگیرند و به همین منظور از صبح روز ۷ اردیبهشت سال ۱۳۶۰ در منزل رضاییهای شهید تجمع کرده و وصیتنامههای خود را مینویسند. از جمله این مادران مادر کبیری (معصومه شادمانی) است که در این روز گفت:
«دوست دارم اگر قرار است خونی ریخته شود من هم یکی از آنها باشم.»[۲]
مادران مجاهد، در حالیکه فرزندان خردسال خود را نیز بههمراه آورده بودند، با شعارهای «مازندران و گیلان، خونینسرای ایران»، «از خون ما دوباره، رنگین هر کران شد» و... تظاهرات را آغاز کردند.[۳] مادر ذاکری، مادر مصباح و بسیاری از مادران دیگر که بعدها توسط جمهوری اسلامی دستگیر و اعدام شدند، در این تظاهرات شرکت کردند. این تظاهرات بدون اطلاع قبلی آغاز شد. مادران و خانوادههای مجاهد خلق و میلیشیای مجاهدین دهانبهدهان یکدیگر را خبر کردند و در میدان فلسطین گردآمدند.[۴]
با شروع تظاهرات، وضع تهران دگرگون شد و خبر آن بهسرعت در میان مردم پیچید. مردم از ترکیب مادران مجاهد خلق که با همهچیز خود در این تظاهرات شرکت کرده بودند، متعجب شده بودند. جمعیت انبوهی از قشرها و طبقات مختلف مردم از کارگر، کارمند، کسبه، دانشجو و دانشآموز به هسته اولیه این تظاهرات یعنی مادران مجاهد و خواهران میلیشیا پیوستند. وجود تعداد زیادی از همافران و درجهداران و سربازان آزاده در این تظاهرات، چشمگیر بود. مردم شعارهای مختلفی میدادند ”مجاهدین زندانند یا کشته در میدانند“، ”زحمتکشان، محرومان، مجاهدین یارتان، مشعل پیکارتان“.[۲]
از تراکم جمعیت امکان تردد دیگر نبود پاسداران برای سرکوب تظاهرات به جمعیت هجوم آوردند و در آن روزها مردم انتظار حملات وحشیانه به مادران و بچههای خردسال را نداشتند اما پاسداران که با ضرب و جرح مردم شروع کرده بودند در ادامه دست به شلیک مستقیم به سمت مردم زدند. دو تن از میلیشیای مجاهدین بنامهای ودود پیراهنی (دانشآموز هنرستان ۵ تهران واقع در خیابان منیریه) و خلیل اجاقی (کارگر) در این تهاجم بیرحمانه بهشهادت رسیدند.[۵]
پرتاب گاز اشکآور صدمات زیادی به مادران پیر وارد میکرد و بعضی از آنها در آستانه شهادت قرار گرفته بودند. مردم آنها را بهداخل خانههای خود میبردند و مداوا میکردند. اما مادران لحظهیی از مقاومت دست برنمیداشـتند. مادر فراهانچی(مادر ابریشمچی) که بسیار سالخورده بود، با شلیک گاز اشکآور حالش بهشدت وخیم شده بود. اما آرام نداشت و فریاد میزد: ”ولم کنید بگذارید بمیرم تا دنیا بفهمد خمینی چه جنایتکاری است“. مادر دیگری که فرزند کوچکش بهسختی توسط گاز اشکآور صدمه دیده بود و میخواستند او را از تظاهرات خارج کنند، میگفت: ”ولم کنید مگر خون بچه من از خون فرزند امام حسین رنگینتر است؟ بگذارید ما کشته شویم تا ماهیت این رژیم برای همه روشن شود“. شور و علاقه مادران در این تظاهرات بسیار انگیزاننده بود.[۲]
در مقابل سرکوب پاسداران، مردم برای کمک به تظاهرکنندگان واقعاً مایه میگذاشتند و کمکهای بیدریغی میکردند. آنها از پنجره خانههایشان، روزنامه، لاستیک، میز چوبی را بهپایین پرتاب میکردند تا تظاهرکنندگان برای مقابله با گاز اشکآور از آن استفاده کنند. اوضاع، شبیه روزهای قیام شده بود. پاسداران بهرغم سرکوب و کشتار نتوانستند تظاهرات را متوقف کنند یا از هم بپاشانند. تظاهرات با موفقیت تا مقصد نهایی خود یعنی خانه مرحوم پدر طالقانی ادامه یافت.[۶]
قرار بر این بود که مادر کبیری قطعنامه تظاهرات را در منزل پدر طالقانی بخواند.
این تظاهرات تأثیر زیادی روی مردم داشت و ماهیت سرکوبگر جمهوری اسلامی را برای آنها روشن کرد. موسی خیابانی، در آخرین پیام خود درباره این تظاهرات گفت:
«راهپیمایی ۷ اردیبهشت، آثار شگرفی در مسیر تحولات اوضاع سیاسی بهجا نهاد و به آن سرعت بخشید».
عزیز، مادر رضاییهای شهید از شهید موسی پرسید: ”موسی! مثل اینکه دوباره شروع شد؟“ شهید موسی هم جواب داد:
”بله عزیز، اما بدان اگر یک مجاهد هم روی زمین باقی بماند، هرگز آب خوش از گلوی خمینی پایین نخواهد رفت. اگر همه ما را بکشد و فقط یک مجاهد باقیبماند، راه ما از بین نمیرود و ادامه خواهد یافت.[۲]
یکی از ویژگیهای برجسته تظاهرات ۷اردیبهشت آن بود که قدرت بسیج و سازماندهی مجاهدین را نشان داد. چرا که آنها توانسته بودند با ارتباطات غیرعلنی و بدون اطلاع قبلی، چنین تظاهراتی را برپا کنند و این حقیقتی بود که خمینی را بهشدت وحشتزده کرد و او را به دستوپا انداخت تا بهخیال خود هر چه زودتر «تکلیف نهایی» مجاهدین را روشن کند. بهدنبال راهپیمایی عظیم مادران، دادستانی انقلاب خمینی، وحشتزده هر نوع راهپیمایی را بهطور رسمی ممنوع اعلام کرد.
در این تظاهرات عظیم مادران دلاوری چون معصومه شادمانی (مادرکبیری)، مادر ذاکری، شایسته، هاشمزاده، چاقوساز، فخری حاجدایی، حبیبه ذوالفقاری، زائریان مقدم (مادر کرباسی)، اختر مولوی (مادر میمنت)، عالیه بازرگان، ایران بازرگان، رقیه مصباح (مادر مسیح)، آراسته قلیوند (بزرگانفرد)، عفت خلیفهسلطانی (مادر شفایی)، رضوان رفیعپور (مادر رضوان)، ملکتاج حکیمی (مادر شریفی)، کلثوم اسلامی شرکت داشتند.[۴]
منابع