انقلاب مخملی
این مقاله یا بخشی از آن تحت نگارش، توسعه یا بازنویسی گسترده قرار دارد. از کمک شما در ویرایش و نگارش مقاله استقبال میکنیم؛ خوش آمدید. اگر این مقاله یا بخشی از آن چندین روز است که ویرایش نشده لطفاً این الگو را بردارید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را افزودهاید لطفاً مطمئن شوید که در زمان ویرایش یک بخش، این الگو با الگوی {{ویرایش}} جایگزین میشود. این مقاله آخرین بار در ۷ ماه پیش توسط Safa (بحث | مشارکتها) ویرایش شده است. (پاکسازی میانگیر) |
انقلاب مخملی، (velvet revolution) یا انقلاب رنگی (Color revolution)، کلیدواژهای است که از سال ۱۹۸۹ به بعد در فرهنگ سیاسی متداول شد. پس از آنکه اعتراضات مسالمتآمیز مردم چکسلواکی در نوامبر و دسامبر ۱۹۸۹ منجر به سرنگونی نظام کمونیستی و برقراری دموکراسی در این کشور شد. انقلابهای مخملی یا رنگی اغلب تغییراتی بودند که پس از فروپاشی شورشی در اقمار و یا کشورهای کوچک وابسته به آن پدید آمد. به این معنی که ضعف حاکمیت با فشارهای سیاسی خارجی و داخلی با اعتراضات کوتاه مدت منجر به برکناری حکومت شدند.
به بیان دیگر انقلاب مخملی، نمایش قدرتی است بطور نسبی آرام که با کمک سازمانهای بینالمللی و وسایل ارتباط جمعی و همچنین دخالت کشورهای ذینفع برای جابجایی نخبگان و یا یک حاکمیت و جایگزینی نیروهای اپوزیسیون بجای هیات حاکمه قبلی سازماندهی میشود.
در چکسلواکی سال ۱۹۸۹ با نام انقلاب مخملی، در صربستان سال ۲۰۰۰ در گرجستان سال ۲۰۰۳ با نام انقلاب گل رز، در اوکراین سال ۲۰۰۴ بام انقلاب نارنجی و در قرقیزستان سال ۲۰۰۵ با نام انقلاب گل لاله، قدرت سیاسی حاکم به همین شکل تغییر کرد.
پس از این حوادث هر حرکت مسالمتآمیز و اعتراضی که منجر به تغییر حکومت گردد را به این نام مینامند. برخی تلاش میکنند این الگو را با وضعیت جمهوری اسلامی منطبق کنند اما اعتراضاتی صدها برابر بزرگتر و گستردهتر آنچه منجر به انقلابهای رنگی شد در ایران به هیچ نتیجهای تاکنون منجر نشده است. سازمان مجاهدین خلق سرنگونی رژیم آخوندی را همچون بسیاری از دیکتاتوریها با یک انقلاب کامل و مبارزهای سرسختانه امکانپذیر میداند.[۱]
تاریخچه انقلاب مخملی
انقلاب مخملی چکسلواکی
در جریان شورشهای چکسلواکی که بعدها به بهار پراگ معروف شد پس از تجاوز نیروهای شوروی به چکسلواکی یان پالاخ دانشجوی دانشگاه جارلز پراگ با دوستانش عهد بست که با خودسوزی به این عمل اعتراض کند تا بر علیه یاس و نومیدی دامنگیر مردم کشورش بشورد. او به همین منظور روز ۱۶ ژانویه ۱۹۶۹ در مقابل موزهی ملی روی خود بنزین ریخت و خودسوزی کرد. یان پالاخ با ۸۵ درصد سوختگی تا سه روز در بیمارستان زنده ماند و در مصاحبه با روزنامهها گفت در اعتراض به حملهی شوروی و برای اینکه مردم را بیدار کند به این عمل دست زده است و در یادداشتی که از او نیز در محل خودسوزی پیدا شد نوشته بود مشعل شماره یک که اشارهای به این بود که مشعل شماره ۲ و ۳ هم هست. بیست سال پس از مرگ یان پالاخ نهضت مقاومت مخفی که پس از بهار پراگ شکل گرفته بود یک هفته را هفتهی پالاخ نامگذاری کرد تا برای اولین بار مراسم یادبود او به شکل علنی برگزار شود. در شب اول ۵۰۰۰ نفر از مردم تجمع کردند که خود زمینهای برای شکلگیری انقلاب مخملی در کشور فراهم کرد. در پاییز همان سال، دانشجویان تظاهراتی را برای روز ۱۷ نوامیر پنجاهمین سالروز کشتار دانشجویان پراگ به دست نیروهای اشغالگر نازی سازمان دادند. در این تظاهرات واتسلاو هاول نویسنده چک که سابقه مبارزه در بهار پراگ هم داشت دستگیر شد و نیروهای امنیتی برای مقابله با مردم از ماشین آبپاش استفاده کردند و با ضرب و شتم و دستگیری تعداد زیادی از مردم سعی در خاموش کردن این حرکت داشتند. هاول تبدیل به نماد مقاومت و رهبر اپوزیسیون شد. روزنامههای دولتی سعی در تخریب این حرکت داشتند اما در روز ۲۸ نوامبر ۱۹۸۹ پس از اعتصابات و اعتراضات مستمر کارگران، کمونیستها اعلام کردند از قدرت کنار میروند و قانون تک حزبی را هم مجلس از قانون اساسی حذف کرد.
در دسامبر همین سال هاول نامزد ریاست جمهوری موقت شد و دو ماه بعد در فوریه ۱۹۹۰ او رئیس جمهور شد و نخستین انتخابات آزاد را برگزار کرد. در سال ۱۹۹۲ کشور چکسلواکی به دو کشور چک و اسلواک تقسیم شد که از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ هاول رئیس جمهور چک بود. پس از این تحولات این جابجایی در قدرت را انقلاب مخملی نام گذاردند. اصطلاح انگلیسی «انقلاب مخملی»، نخستین بار توسط ریتا کلیمووا، مدیرکل بخش ترجمهی پارلمان اروپا، وضع شد که منظور از آن این بود که انقلاب چکسلواکی بدون خونریزی به نتیجه رسید.[۲]
انقلاب مخملی صربستان
در دوران حکومت اسلوبودان میلوسویچ رهبر ملیگرای صربستان در سال ۱۹۹۸ گروههای از جوانان و دانشجویان در قالب فعالیتهای طنزآمیز و شوخی تحت رهبری «اتپور» («مقاومت») به مقابله با میلوسویچ پرداختند و سرکوب حکومتی به جای آنکه موجب ترس مردم شود، مایهی خنده آنها بود. این جنبش دو دستورالعمل صریح داشت یکم عدم خشونت دوم نظم و انضباط مطلق
با شروع انتخابات در سال ۲۰۰۰ این گروه کمپین Gotov je (او تمام شد) را راه اندازی کرد. ۲ میلیون اعلامیه توزیع شد و نیروهای اپوزیسیون با نزدیک شدن به ارتش و پلیس تلاش در بیطرف کردن آنها داشتند. رقیب میلوسویج در این انتخابات واتسلاو کوشتونیتسا بود که مورد حمایت کشورهای اروپایی و اپوزیسیون بود. تبلیغات انتخاباتی نزدیک به ۲ ماه طول کشید که طی آن درگیری و تنش در کشور به شدت بالا گرفت. سرانجام انتخابات در ۲۴ سپتامبر برگزار شد. کمیسیون انتخابات اعلام کرد که هیچکدام از ۲ نامزد اصلی نتوانستهاند بیش از نیمی از آرا را کسب کنند وبه همین دلیل انتخابات به دور دوم کشیده شدهاست. بسیاری از رایدهندگان در مونتهنگرو و کوزوو این انتخابات را تحریم کردند و به همین دلیل میلوشویچ در دور دوم با اکثریت آراء اعلام پیروزی کرد. تظاهرات و اعتصابات مستمر توسط دانشجویان و معدنچیان منطقهی کولوبارا که نیمی از برق کشور را تولید میکردند شکل گرفت و منجر به گسترش اعتصاب عمومی شد. مخالفان به میلوسویچ اولتیماتوم دادند تا از قدرت کنارهگیری کند. در ۵ اکتبر همان سال، بیش از یک میلیون نفر از سراسر کشور به بلگراد آمدند و به یک راهپیمایی عظیم در پایتخت پیوستند. یک روز بعد، پلیس دیگر رژیم را حمایت نکرد، میلوسویچ شکست انتخاباتی را پذیرفت و تسلیم شد.[۳]
انقلاب مخملی گل رز گرجستان
در نوامبر ۲۰۰۳ در جریان مبارزات انتخاباتی بین ائتلاف گرجستان نو به رهبری ادوارد شواردنادزه و ائتلاف سهگانهی گرجستان به رهبری میخائیل ساکاشویلی، زوراب ژواینا (رئیس پارلمان سابق) و نینوبورجا نادزه با هم به رقابت برخاستند. حامی این ائتلاف اخیر انستیتو جامعه باز وابسته به بنیاد سوروس بود که بر مبنای نظرسنجیهای خود ائتلاف سهگانه را پیروز انتخابات اعلام کرد. اما پس از شمارش آرا ائتلاف گرجستان نو برنده اعلام شد. رقبا اعتراض کردند و دولت را متهم به تقلب نمودند. در این اعتراض توسط رسانههای غربی حمایت شدند. این ائتلاف متعاقبا فرمان به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی داد و جنبش کامارا ۱۵۰۰۰ نفر را بسیج کرده و مقابل ساختمانهای دولتی مستقر کرد و به پلیس و ارتش گرجستان گل رز هدیه دادند. روز افتتاح پارلمان و حین سخنرانی شواردنادزه مخالفان به رهبری ساکشویلی وارد پارلمان شدند و پلیس هم ممانعتی نکرد. نهایتا با موافقت مقامات روسی شواردنادزه استعفا داد و انقلاب گل روز پیروز شد.
انقلاب نارنجی اوکراین
اوکراین بزرگترین کشور اروپا پس از روسیه است و موقعیت ژئوپلتیکی انحصاری دارد و سرپل اروپای شرقی و قفقاز و خاورمیانه است. با گسترش ناتو به شرق و نفوذ غرب در اوکراین محاصره روسیه تنگتر میشود. به همین خاطر به گفتهی نشریه نیویورک تایمز بوش برای سازماندهی انقلاب نارنجی در اوکراین حداقل ۶۵ میلیارد دلار هزینه کرد.
انقلاب نارنجی پس از انتخابات ۱۹۹۴ و به قدرت رسیدن لئونید کوچما زمینهسازی شد. کوچما در دور دوم ریاست جمهوری با فشار صندق بینالمللی پول و نمایندگان پارلمان، یوشچنکو را به نخست وزیری گمارد. پس از استیضاح یوشچنکو در سال ۲۰۰۱ وی رهبر اپوزیسیون دولت کوچما شد. در سال ۲۰۰۴ در دور سوم انتخابات از بین ۴ رقیب، یوشچنکو، یانوکویچ، الکساندر موروز و پترو سیموننکو، یانوکویچ با (۳۹.۲۶%) و یوشچنکو با (۳۹.۹%) آرا به دور دوم انتخابات راه یافتند. در این دور یانوکویچ (۴۹.۴۶%) آرا و یوشچنکو (۴۶.۶۱%) آرا را به خود اختصاص دادند. بنابراین یانوکویچ پیروز انتخابات شد. در فاصله نوامبر و دسامبر ۲۰۰۴ تحولاتی در اوکراین رخ داد که منجر به انقلاب نارنجی و برگزاری مجدد انتخابات شد.
با اعلام نتایج اولیة انتخابات ویکتور یوشچنکو صحت انتخابات را مورد تردید قرار داد و اتحادیه اروپا ضمن حمایت از دیدگاههای وی خواستار بازبینی نتیجه انتخابات شد. واشینگتن تهدید کرد که به علت تقلب در انتخابات در روابط خود با کیف تجدیدنظر خواهد نمود و در صورت عدم تجدید نظر در انتخابات علاوه بر قطع کمکهای خود داراییهای این کشور را توقیف خواهد نمود. دیپلماتهای اوکراینی در برخی پایتختهای اروپایی از پذیرفتن یانوکوویچ به عنوان رئیس جمهور خودداری کردند و یوشچنکو را رئیس جمهور خود اعلام نمودند. کشورهای فرانسه، استرالیا، هلند و انگلستان نیز به صف مخالفان نتایج اعلام شده از سوی کمیسیون مرکزی انتخابات پیوستند. از سوی دیگر پوتین اعلام کرد که فقط مردم اوکراین میتوانند در این مورد تصمیمگیری کنند. با این وجود جمعیت دویست هزار نفری از معترضین به نتایج انتخابات با پرچم، شال و کلاههای نارنجی در خیایانهای کیف به تظاهرات پرداختند. بهرغم شرایط نامناسب جوی یوشچنکو از هواداران خود خواست تا لغو انتخابات در خیابانها باقی بمانند.
با اصرار کمیسیون مرکزی انتخابات بر پیروزی یانوکوویچ و اوجگیری اعتراضات مردمی، تظاهرکنندگان از ورود یانوکوویچ به کاخ نخست وزیری ممانعت نمودند. در همین حال پارلمان اوکراین نشستی اضطراری برگزار کرد. با ادامه بحران و تشدید فضای ناآرامی و اوجگیری مخالفتهای بینالمللی در خصوص نتایج انتخابات در اوکراین، نخست وزیر این کشور و نامزد مخالفان موافقت خود را با تشکیل گروه کاری برای حل بحران اوکراین و پرهیز از درگیری اعلام نمودند. این در حالی بود که روز بعد رئیس پارلمان اوکراین، ولادیمیر لیتوین، پیشنهاد ابطال نتایج انتخابات را داد. با این پیشنهاد پارلمان اوکراین ابطال نتایج دور دوم انتخابات را تصویب کرد. در مناطق غربی اوکراین نیز روس تبارها به مخالفت با حوادث کیف پرداختند. جمعی از طرفداران ویکتور یانوکوویچ نیز روانه خیابانهای کیف شدند. بدین ترتیب اوکراین تا آستانه جنگ داخلی پیش رفت با برگزاری مجدد انتخابات در ماه دسامبر ۲۰۰۴ یوشچنکو (۵۱.۹۹%) و یانوکویچ (۴۴.۲%) آرا را به خود اختصاص دادند. یوشچنکو پس از پیروزی در انتخابات خانم یولیا تیموشنکو (از حامیان وی در مبارزات انتخاباتی) را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد. اما نتایج انتخابات پارلمانی در سال ۲۰۰۶ حاکی از کاهش محبوبیت رئیس جمهور بود که ناشی از اختلافات وی با متحدان قدیمی خود و ناکامی در بهبود اوضاع اقتصادی بود. با موفقیت طرفداران یانوکویچ در انتخابات پارلمانی یوشچنکو مجبور شد او را به عنوان نخست وزیر به پارلمان معرفی کند. تا برگزاری انتخابات پارلمانی اصلاحات در اوکراین به کندی پیش میرفت و اقتصاد این کشور دچار رکود شده بود. نخبگان سیاسی نیز درگیر جنگ قدرت بودند. تنها دستاورد انقلاب نارنجی تغییر جهت سیاست خارجی این کشور از روسیه به سمت غرب بود.
اوکراین پس از انقلاب نارنجی
انتخاب ویکتور یانوکوویچ به ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۴ مصادف شد با اعتراض مردم به نتایج انتخابات و مسموم شدن ویکتور یوشچنکو رقیب وی در انتخابات هم به دامنه این اعتراضات افزود. موجی از اعتراض و نا فرمانی مدنی کشور را فرا گرفت. پس از حدود سه ماه اعتراض، دادگاه عالی اوکراین انتخابات را باطل کرد و انتخابات مجدد با شرکت ناظران داخلی و بینالمللی برگزار شد. این بار یوشچنکو با اکثریت شکننده ۵۲٪ رئیسجمهور اوکراین شد. بدلیل استفاده از نمادهای نارنجی رنگ در این اعتراضات، این حرکت به انقلاب نارنجی اوکراین معروف شد. یانوکوویچ با ترک کاخ ریاست جمهوری اپوزیسیون شد و پنج سال بعد در انتخابات پیروز شد. شوک سنگین انقلاب نارنجی بر اقتصاد. رشد ۱۲٫۵٪ درصدی آن را به ۲٫۵٪ درصد تقلیل داد.
انقلاب آبی ۲۰۱۰- ۲۰۰۶
انقلاب آبی در زمانی آغاز شد که هزاران اوکراینی ناراضی از ضعف رهبران نارنجی در میدان مرکزی کیف بزرگترین تظاهرات را به نمایش گذاشتند و باعث بازگشت روسیه به حیات خلوت خود شدند. همه آنهایی که پرچمهای آبی و سفید در برابر پرچمهای رنگ باخته نارنجی به اهتزاز در آوردند، به زبان روسی تکلم میکردند و در پیشاپیش صف آنان یانوکوویچ حرکت میکرد. ناتوانی رهبران انقلاب نارنجی در تحقق و عدههایشان از جمله بهبود وضعیت معیشتی مردم و اختلافات درون ائتلافی میان آنان باعث شکست در انتخاباتِ پارلمانی سال ۲۰۰۶ گردید. نتایج انتخابات ائتلاف یوشچنکو- تیموشنکو (رهبران انقلاب نارنجی) را به کلی در هم شکست. در واکنش به تبلیغ پیوستن به نهادهای غربی به ویژه ناتو توسط غرب گرایان اوکراین، رهبران کرملین از سلاح برنده گاز پروم بر علیه آنان استفاده کردند. پوتین با بستن شیرهای صادرات گاز به اوکراین در اول ژانویه 2006 باعث فشار بیشتر بر یوشچنکو در آستانه انتخابات پارلمانی شد. لذا یوشچنکو مجبور شد به نخست وزیری یانوکوویچ تن دهد. تشکیل دولت ائتلافی باعث افزایش تنشها و اختلافات شد. ترس یوشچنکو از قبضه قدرت توسط نخست وزیر باعث شد که وی دستور انتخابات پیش از موعد پارلمان را صادر کند. این وقایع باعث شد که طرفداران آبی پوش یانوکوویچ به سبک انقلاب نارنجی به خیابانها بریزند و بار دیگر شرایط امنیتی بر اوکراین حاکم شود. یانوکوویچ و تیموشنکو به دور دورم انتخابات راه یافتند که به ترتیب (۴۸/۹۵%) و (۴۷/۴۵%) آرا به خود اختصاص دادند و یانوکوویچ رئیس جمهور شد. علت اصلی شکست انقلاب نارنجی شکاف در بین نخبگان انقلاب بود که سرمنشأ آن انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۶ بود.[۴]
انقلاب مخملی لالههای قرقیزستان
در قرقیزستان در سال ۲۰۰۵ با ائتلاف نامزدهای رد صلاحیت شده پارلمان و وزیر پیشین امنیت زمینههای انقلاب مخملی فراهم گردید. این ائتلاف بین کولوف وزیر پیشین امنیت که از اهالی شمال کشور بود و باقیاف از اهالی جنوب بعلاوهی خانم آتونبایا و با شرکت جوانان گامهای انقلاب مخملی به پیش برداشته شد. در شهرهای جنوبی معترضان با تجمع در میدان شهر اوش و محاصره فرودگاه و اماکن دولتی جرقه انقلاب در شهرهای دیگر را زدند. در مرحله بعد مخالفان عسگر آقایف رئیس جمهور قرقیزستان اماکن دولتی و دفتر ریاست جمهوری در بیشکک را تصرف کردند و خواستار کنارهگیری وی شدند. آقایف متواری شد و پس از فرار استفن یانگ سفیر آمریکا در قرقیزستان را عامل اصلی این حوادث خواند.
قرقیزستان دارای منابع طبیعی نفت و گاز نمیباشد، اما به دلیل هممرز بودن با چین و روسیه، دارای جایگاه و اهمیت استراتژیک است.
وی گفت:
«یک هفته قبل از وقوع این حوادث در شبکه جهانی اینترنت، نقشه این انقلاب منتشر شده بود. این نقشه را استفن یانگ تدوین کرده بود و این انقلاب دقیقاً همانند نقشه صورت گرفت. در وقوع انقلاب لالهای در قرقیزستان، نقش بنیاد سوروس و اعطای کمکهای مالی کاخ سفید به مخالفان دولت این کشور عامل تعیینکننده بود. نهایتاً، این کمکها زمینه لازم را برای پیشبرد اهداف انقلاب رنگی فراهم ساخت».
انقلابات بهار عربی
با همین الگو تغییراتی که در کشورهای عربی پس از حوادث سال ۲۰۱۰ تونس بصورت مسلسلوار در لیبی، مصر، سوریه، یمن، سودان، موریتانی، الجزایر، کویت، اردن، مراکش، موریتانی، لبنان و عراق رخ داد را در همین رده تعریف میکردند. علیرغم تغییر حکومت در مصر و لیبی و تونس با توجه به حوادث خونینی که در برخی از این کشورها رخ داد و سرکوب خونین مردم سوریه به همکاری کشور ایران و روسیه این تعریف مشمول آنها نمیشود.
نتیجه انقلابات مخملی
با وجود گسترش حرکتهای خشونتپرهیز در سالهای اخیر قرن معاصر میزان موفقیت این حرکتها بدلیل اینکه دیکتاتورها مهارتهای خود را در رویارویی با معترضان و فعالان دموکراسیخواه افزایش دادهاند و حاکمیتهای دیکتاتوری در تضعیف وحدت بین مخالفان و ایجاد خشونت در صفوف آنها مهارت بیشتری پیدا کردهاند. کاهش چشمگیری داشته است. [۵]
برخی حکومتها مانند جمهوری اسلامی و سوریه از اساس با هر نوعی از مخالفت و اعتراض از اهرم سرکوب و کشتار استفاده میکنند و زمینهای برای حرکتهایی از این قبیل برای جابجایی در قدرت فراهم نمیکنند و از هم این رو روش مبارزه را همانطور که نلسون ماندلا گفت: به مبارزان تحمیل میکنند.
منابع
- ↑ سایت روزنامهی کیهان
- ↑ سایت رادیو فردا فارسی
- ↑ سایت تریبون زمانه
- ↑ نقل از مقاله جنگ روسیه و اوکراین در ایران پدیا
- ↑ سایت رادیو زمانه