علی یونسی
علی یونسی، (زادهٔ ۱۹ مهر ۱۳۷۹) دانشجوی نخبه رشته مهندسی کامپیوتر در دانشگاه صنعتی شریف بود و زندانی سیاسی است. علی یونسی پیش از بازداشت و انتقال به زندان، برنده مدال نقره المپیاد کشوری نجوم در سال ۱۳۹۵و مدال صدای المپیاد نجوم در سال ۱۳۹۶ شد وی مدال طلای المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک سال ۱۳۹۶ در دوازدهمین المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک را نیز از آن خود کرد.[۱]
شامگاه جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ علی یونسی به همراه دوستش امیرحسین مرادی حین قدم زدن در خیابان مورد هجوم ماموران اطلاعاتی قرار گرفتند و با ضرب و شتم منجر به جراحت چشم در علی یونسی، بدون هیچ حکمی بازداشت شدند. پدر و مادر علی یونسی نیز بازداشت شده و پس از حدود ۵ ساعت آزاد شدند. [۲]
بعدها شورای صنفی دانشجویان ایران نیز حرفهای رضا یونسی را در رابطه با بازداشت علی یونسی و همچنین امیرحسین مرادی تایید و عنوان کرد مأموران لباس شخصی بدون هیچ حکمی و با ضرب و شتم این دو دانشجو را بازداشت کردهاند. سرانجام در روز پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ رضا یونسی خبر داد که علی یونسی پس از تحمل ۲ ماه انفرادی به بند عمومی منتقل شده و در زندان انفرادی به کرونا مبتلا شده است. علی یونسی ماهها بدون حکم بازداشت و تشکیل پرونده تحت بازداشت بود و براساس اعلام خواهرش، آیدا یونسی، تا ۵ ماه پس از بازداشت پرونده علی در دست وزارت اطلاعات قرار داشته است. ۳۱ شهریور ۹۹ مصطفی نیلی، وکیل علی یونسی، در توئیتر خود اعلام کرد که قرار بازداشت موقت در ۲۵ شهریور به پایان رسیده است و علی یونسی ۲ هفته است که بازجویی نشده است اما با این وجود خبری از آزادی نبوده است.[۳]علی یونسی و امیرحسین مرادی در فروردین ۱۴۰۳ طی نامهای سال نو را به هم میهنان خود تبریک گفته و پروسه زندان و بازداشت خود را تشریح کرده و گفتند: «...ما در چهارمین سالگرد دستگیریمان تکرار میکنیم انتخاب ما، مقاومت کردن است هر چقدر هم که این زندان ادامه پیدا کند. ایمان داریم آزادی ایران نزدیک است.»
بازداشت علی یونسی
علی یونسی دانشجوی مهندسی کامپیوتر و امیرحسین مرادی دانشجوی فیزیک، دو دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف روز ۲۲ فروردین ماه ۹۹، توسط مأموران اطلاعات بدون ارائه حکم قضایی بازداشت شدند. بازداشت آنها با ضرب و شتم همراه بود. این دو دانشجو سپس به سلولهای انفرادی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند.
عفو بینالملل اول آذر ۱۴۰۰، با انتشار نامهای سرگشاده خطاب به قضاییه ایران نسبت به خطر اعدام دو دانشجوی نخبه علی یونسی و امیرحسین مرادی هشدار داده و خواستار آزادی فوری آنها شد.
در نهایت این دو دانشجوی نخبه زندانی سیاسی، در تاریخ ۵ تیر ۱۴۰۱، پس از ۸۰۸ روز نگهداری در بندهای دربسته و سلولهای انفرادی زندان اوین، با احکام سنگین ۱۶ سال حبس، به بندهای عمومی اوین منتقل شدند.[۴]
علی یونسی همراه با پدرش میریوسف یونسی هم اکنون در زندان اوین محبوس هستند. میریوسف یونسی در جریان تظاهرات سراسری بازداشت و در یک دادگاه فرمایشی به زندان محکوم شد.
این دو دانشجوی نخبه دانشگاه شریف در حالی در زندان اوین محبوس هستند که فشارهای زیادی از سوی مجامع جهانی برای آزادی آنان وجود داشته است.
حسین شنبهزاده در حساب توییترش نوشت:
«دو تا رفیق بودن که همیشه با هم بودن علی یونسی امیرحسین مرادی، جفتشون بند چهار بودن. قبل از اینکه من وارد زندان بشم، با هم بند هشت بودن. چقدر مجله و کتاب عالی نجوم از خودشون برامون به یادگار گذاشته بودن. امیرحسین چند روزی منتقل شد به بند ما، یکسره محجوبیت و علم بود.»[۵]
شرح مجتبی حسینی از زندانیان همبند علی یونسی از شرایط بازداشت و شکنجه علی یونسی در مصاحبهای از این قرار است.
«۱۸ تیر سال گذشته با ریختن ماموران وزارت اطلاعات به منزل شخصیام بازداشت شدم. دلیل این بازداشت، نوشتههای طنزآمیز من در توئیتر بود. در قرنطینه بند ۲۰۹ زندان اوین در اتاقی با بیست-سی نفر زندانی نگهداری میشدیم. ازدحام جمعیت در قرنطینه این بند طوری بود که برای خواب، بهاصطلاح حالت کتابی مجبور بودیم، بخوابیم. پیش از ورود به قرنطینه این بند، من سه روز در سلول انفرادی همین بند بودم که بسیار سخت گذشت. با ورود به قرنطینه، پسری بسیار جوان به استقبالم آمد. وقتی پریشانی حال روحی من را دید، گفت آرام باش و از من خواست چشمبندم را بردارم. برایم چای آورد و به خاطر آزاری که در سلول انفرادی دیده بودم، به من دلداری داد. اسمش را پرسیدم و گفت علی یونسی هستم. از من پرسید شطرنج بازی میکنم یا نه؛ من هم پذیرفتم و حین بازی داستان بازداشت خودش را برایم تعریف کرد.
۹ روز با علی در همان قرنطینه بند ۲۰۹ اوین همبند بودم. اصلا حال جسمی خوبی نداشت و کمکم که شکنجههای روحی و جسمی خودش را برایم تعریف کرد، فهمیدم به این پسر جوان در طی صد روز بازداشت تا روزی که من او را دیدم، چه گذشته است. در کل ۹ روزی که من با علی در قرنطینه بند ۲۰۹ بودم، او تنها یک تماس تلفنی چند دقیقهای با خانواده خود داشت.
این تماس بعد از حدود سه هفته، بیخبری مطلق از خانواده برقرار شده بود. او را در این چند روز فقط یکبار برای بازجویی بردند.
اولین چیزی که در چهره علی یونسی خیلی روشن بود، وضعیت عفونت چشم او بود. وضعیت چشم علی طوری بود که هر کس از چند متری او را میدید، متوجه وخامت اوضاع چشم او میشد.
چشم علی بسیار کبود شده بود و عفونت داشت. از چشمان علی همیشه خونابه بیرون میآمد و تنها درمانی که مسئولان زندان برای او داشتند، روزی چند قرص آنتیبیوتیک بود.
خود علی میگفت این جراحت به لحظه بازداشت او به همراه امیرحسین مرادی در خیابان برمیگشت. این دو دوست در خیابان در حال قدم زدن بودند، که یکباره ماموران وزارت اطلاعات با خشونت وحشتناکی به آنها حمله کرده و شروع به ضربوشتم این دو دانشجو میکنند.
ضربوشتم علی به حدی بود که تا صد روز بعد از بازداشت که من او را در قرنطینه بند ۲۰۹ زندان اوین دیدم، هنوز چشم او به شدت متورم و عفونی بود. بعد از بازداشت در خیابان، ماموران علی را به منزل پدری خود برده بسیاری از وسایل منزل را با خود برده بودند که تا آن روز یعنی صد روز بعد از بازداشت، همچنان کارت ملی مادر علی را به او تحویل نداده بودند. علی میگفت جدا از یادداشتها، لپتاپ و بسیاری دیگر از لوازم شخصی و حتی مدارک شناسایی پدر و مادر، ماموران حتی دستگاه پرینتر خانه را هم ضبط کردند.
ظاهرا ماموران تازه در منزل پدری علی، وقتی در حال جستجوی وسایل او بودند، متوجه مدالهای طلای جهانی المپياد و نقره کشوری او شدند. علی میگفت وقتی بازجوها در خانه مدالهای من را دیدند، با تعجب پرسیدند اینها چیست؟ وقتی گفتم من برنده مدال طلای جهانی المپیک نجوم و نقره کشوری نجوم هستم، به شدت تعجب کردند.
حتی میگفت برخورد ماموران بعد از دیدن مدال نسبت به قبل که فقط توهین و خشونت بود، کمی محترمانهتر شد.
بعد از تفتیش منزل پدری علی یونسی، به منزل امیرحسین مرادی هم رفتند....
علی شصت روز را در سلول انفرادی کوچک با یک لامپ بزرگ همیشه روشن و همچنین شوفاژی که در گرمای تیرماه ۲۴ ساعته روشن بود، گذرانده بود. برای من که مدتی بسیار کوتاهتر را در انفرادی گذرانده بودم، واقعا وحشتناک بود که پسری تقریبا ده سال کوچکتر از من، با آن عفونت چشم و اتهامات سنگین، شصت روز را در سلول انفرادی گذرانده است.
تنها یکی از نمونههای شکنجه روانی که علی یونسی برای من تعریف کرد، این بود که یک شب، از سلول کناری خودش، صدای شکنجه و فریادهای وحشتناکی میآمد. میگفت این صدا تا چند ساعت ادامه داشت و به شدت وحشت کرده بود. لابهلای فریادها، یک صدایی گفت وقتی کار این زندانی تمام شد، سراغ سلول کناری که خود علی در آن بود، بروند.
علی از شدت صداهای وحشتناک داد و فریادهای فرد شکنجه شده تا صبح نخوابیده بود. میگفت هنوز هم نمیدانم که این صداها، از یک نوار ضبط شده میآمد و یا واقعا در حال شکنجه زندانی سلول کنار او بودند. زندانی سلول کنار علی یونسی، امیرحسین مرادی بود.
در مورد محتوای بازجویی چیزی که به طور کلی یادم هست، ظاهرا بحث اجبار کردن علی به پذیرش حمل مواد محترقه بود. بازجو به شدت او را برای قبول این اتهام تحت فشار گذاشته بود. علی میگفت، بازجو بارها تهدید کرده بود که اگر اتهام خود را نپذیرد، همانجا (زندان اوین) او را اعدام خواهد کرد.
بازجو به علی گفته بود؛ اگر همکاری نکنی، دیگر نمیتوانی پدر و مادر خود را ببینی. علی را تهدید کرده بودند که در صورت اعتراف نکردن، پدر و مادر او را هم بازداشت خواهند کرد. در مقابل، تلاش میکردند با دادن برخی وعدهها مثل این که اگر اعتراف کند، به زودی آزاد خواهد شد و یا مثلا میتواند درس خود را ادامه دهد، علی را وادار به اعتراف کنند. علی هم که به شدت از تهدیدها خسته شده بود، به بازجو گفته بود همین الان من را اعدام کنید، دیگر خسته شدهام. اصلا امام حسین را هم من کشتهام. البته بازجویی بیشتر در روزهای حبس علی در سلول انفرادی بود.
یک روز صبح در همان قرنطینه بند ۲۰۹ وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم علی آنجا نیست. عصر وقتی برگشت به شدت آشفته و عصبانی بود. از او پرسیدم چه شده که گفت، من را بردند در جلسه با نمایندگان تشکلهای دانشجویی دانشگاه شریف که جلو آنها اعتراف کنیم.
ظاهرا تصاویر مبهمی از حمله به یک ساختمان را در این جلسه پخش کرده و مدعی شده بودند، حملهکننده علی یونسی و امیرحسین مرادی بودند. علی آنجا هم هرگونه دست داشتن در این موضوع را شدیدا رد کرده و گفته که اصلا مشخص نیست، فردی که در این صحنه است کیست. بازجویان در این جلسه به علی گفتند چرا به دروغ مدعی شدی کرونا داری؟
علی هم گفته بود که شما در زندان از ما تست نمیگیرید که ما مطمئن شویم به کرونا مبتلا هستیم یا نه. من علائمی مثل سردرد، سرفه و بدن درد داشتم که اینها همه علائم کرونا هستند.
در این جلسه همچنین ماموران در مورد صدای شکنجهای که علی از سلول کناری خود شنیده بود، پرسیدند. او را متهم به دروغگویی کردند که علی هم گفته من آن شب صدای شکنجه شنیدم و تا صبح وحشت کرده بودم. این که شما صدای نوار برای آزار من پخش کردید یا واقعا در آن سلول در حال شکنجه کسی بودید، من خبر ندارم. خود علی بارها به من در سلول گفته بود، ماموران نهتنها مواد محترقه که هیچ چیز مشکوکی از ما پیدا نکرده بودند و این اتهام کاملا بیپایه بود. حتی وقتی بقیه هم سلولیها به او پیشنهاد میدادند، برای رها شدن از فشار بازجویان اتهام خود را بپذیرد، علی با عصبانیت میگفت؛ چرا باید یک اتهام کاملا دروغ را بپذیرم؟ پذیرش این اتهام به معنای پذیرش حکم اعدام با امضای خود من است.
بله، علی یک روز که چند نفر در سلول به او اصرار کردند، اتهام خود را بپذیرد و راحت شود؛ به ناراحتی به من گفت كه در سلول انفرادی تحت فشارهای بسيار بودم كه مجبور به اعتراف اجباری تلویزیونی که در حال طبیعی نبودم، گرفتند.
گفت به من وعده داده بودند در صورت نشستن مقابل دوربین صدا و سیما، او را آزاد خواهند کرد. آنطور که خودش تعریف کرد؛ یک روز صبح ماموران آمدند، علی را از سلول انفرادی به سالنی در همان بند ۲۰۹ برده و لباس شخصی او را برای گرفتن اعتراف تلویزیونی تنش کردند.
میگفت ماموران بارها برای ادا کردن یک جمله با لحن دلخواه خود، ضبط را قطع کرده و دوباره از او میخواستند با لحن دیگری جمله را بگوید. ضبط این تصاویر از صبح تا شب طول کشیده بود.
همان روزها، بحث حکم اعدام سه معترض آبان ماه ۱۳۹۸ داغ شده بود و اخبار ۲۰:۳۰ چندبار اعترافات اجباری این زندانیان را پخش میکرد. علی هر روز از تلویزیون بند این برنامه را نگاه میکرد و نگران بود که اعتراف اجباری او هم پخش شود.
اعتراف اجباری علی یونسی تا امروز از صدا و سیما پخش نشده و ظاهرا او آنچه را که ماموران توقع داشتند، جلو دوربین و بعد از آن همه فشار نگفته است.
بعد از ضبط همین اعترافات اجباری بود که علی یونسی مقاومت خیلی بیشتری در مورد اتهامات وارده از خود نشان داد. ماموران وعده داده بودند که در صورت اعتراف تلویزیونی، اجازه دسترسی علی به وکیل انتخابی و ملاقات با خانواده را میدهند. در حالی که بعد از آن فشارها بر او بیشتر هم شد.
بله گفت در همان روزهایی که در سلول انفرادی بوده، ماموران به بهانه دیدار با سفیر سوئد او را به مکان دیگری بردند. برادر علی ساکن سوئد است و به علی گفته بودند اگر با برادر خود حرفی دارد، میتواند از طریق سفیر سوئد به او انتقال دهد؛ ولی وقتی با او روبهرو شده، فهمیده مامور وزارت اطلاعات است و برای گرفتن اعتراف، کت و شلوار و کراوات پوشیده و خود را سفیر سوئد در تهران جا میزند.»[۶]
اتهامات علی یونسی
به نقل از خبرگزاری حکومتی مهر، غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی وقت قوه قضائیه جمهوری اسلامی، به شکل غیر مستقیم به پرونده علی یونسی و امیرحسین مرادی اشاره کرد و اعلام کرد که آنها با سازمان مجاهدین خلق و ضد انقلاب در ارتباط بودهاند. وی همچنین بازداشت بدون حکم دو دانشجوی نخبه را رد کرد و اعلام کرد که آنها توسط سربازان گمنام اما زمان بازداشت شدهاند.
اعتراف اجباری
آذر ۱۴۰۰ رسانههای نزدیک به حکومت فیلمی از اعتراف اجباری علی یونسی و امیر حسین مرادی را نشان داد که در آن در مورد نحوه ساخت بمب و خمپاره صحبت میکردند.
پس از ۴۵۰ روز بازداشت بدون دادگاه، اولین جلسه دادگاه علی یونسی و امیر حسین مرادی در پنجم تیر ۱۴۰۰ برگزار گردید. جلسه نهایی اما تا ۵ اردیبهشت سال بعد به طول انجامید و این دو دانشجو نخبه به اتهامات افساد فیالارض»، «اجتماع و تبانی علیه نظام» و «تبلیغ علیه نظام» به ۱۶ سال زندان محکوم شدند.
محکومیت
اولین جلسه دادگاه علی یونسی و امیرحسین مرادی پس ۴۵۰ روز بازداشت در ۵ تیر ۱۴۰۰ برگزار شد و در جلسه نهایی دادگاه در ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱، علی یونسی و امیرحسین مرادی، که هر دو ۲۲ ساله هستند، به اتهامات «افساد فیالارض»، «اجتماع و تبانی علیه نظام» و «تبلیغ علیه نظام» به ۱۶ سال زندان محکوم شدند.[۷]
بازداشت پدر علی یونسی
هفتم دی ۱۴۰۱ پدر علی یونسی، میریوسف یونسی، به همراه سه همکارش بازداشت شدند که البته هر سه همکار عصر همان روز آزاد شدند. رضا یونسی همچنین عنوان کرد که ماموران اطلاعات با حمله به خانه یکی از همکاران پدرش، وی و همسرش را مقابل تلویزیون قرار داده و کانال تلویزیون مجاهدین خلق را پخش کرده و از آنها فیلم گرفتهاند.
ماموران سپس این همکار پدرش را به دفتر کار آنها که از صبح پلمب شده بوده برده و او را پشت میز کارش مینشانند و میگویند مشغول کارهای روزانهاش شود تا از او برای صحنه لحظه بازداشت در محل کار فیلم بگیرند. وی همچنین گفت که همه این صحنههای فیلمبرداری شده بخشی از فیلمی است که وزارت اطلاعات در حال تهیه است. میریوسف یونسی به همان اندازه سه همکارش، بیارتباط با اتهاماتی است که وزارت اطلاعات مطرح کرده است.
رضا یونسی به پرونده پدرش در دهه ۶۰ اشاره کرد و گفت سابقه زندانی شدن به خاطر فعالیتهای سیاسی در دهه ۶۰ و به این دلیل که پدر علی یونسی است، سوژه جذابی برای سناریوی ماموران اطلاعات است.[۲]
آخرین نامه علی یونسی و امیرحسین مرادی
«۲۲ فروردین ۹۹ روزی بود که به دنیای دیگری پرتاب شدیم. دنیای گذشته، دنیای دانشگاه و المپیاد، دنیایی جذاب و لطیف بود، که در آن روزها در کنار دوستانی همسن و همفکر با شادی و خوشی سپری میشد اما دنیای جدید، دنیای سلول انفرادی و بازجویی بود، دنیایی زمخت و خشن، دنیایی که در آن دوستی وجود نداشت، هر چه بود دشمنی بود، دنیایی که در آن همفکری وجود ندارد بلکه بابت آنچه فکر میکردیم تهدید به مرگ میشدیم، دنیایی که در آن حقوق اولیه سلب میشد…
ما در چهارمین سالگرد دستگیریمان تکرار میکنیم انتخاب ما، مقاومت کردن است هر چقدر هم که این زندان ادامه پیدا کند.
لحظه دستگیری، لحظه ورود به دنیایی جدید، لحظه انتخاب بود، مقاومت یا تسلیم. انتخابی میان دانشگاه و موفقیت شغلی و تحصیلی و مسیر هموار تا دانشگاههای برتر اروپا و آمریکا و یا زندان و سپری شدن سالهای جوانی و از دست دادن موقعیتهای علمی و تحصیلی. اما چگونه میتوان موقعیت تحصیلی را انتخاب کرد در حالی که هستند کودکانی که بدون آن که هرگز انتخابی کرده باشند از تحصیل محروم ماندهاند و چگونه میتوان به زندگی در رفاه و شغل پردرآمد فکر کرد در حالی که بسیارند کسانی که درآمدشان کفاف تهیه غذای روزانه را نمیدهد. با نگاه به آنچه که مردم از دست میدهند، آنچه ما از دست میدادیم دیگر بزرگ نبود و غلبه بر شرایط دیگر سخت نبود. زندان بهای این انتخاب و سنگ محک آن است. به تجربه دیدهایم آنها که کمتر چیزی برای خود خواستهاند و قاطعتر ایستادگی را انتخاب کردند شرایط سختتری را تاب آوردهاند و این عامل اصلی تفاوت است میان آن کسانی که حتی یک ماه زندان را تحمل نمیکنند و آنها که ۱۰، ۱۵، ۲۰ و یا حتی ۲۵ سال زندان را سرزنده و مقاوم تاب آوردهاند.
و ما هر روز باید این انتخاب را انجام دهیم، انتخابی با الگو گرفتن از صدها هزار نفری که این مسیر را طی کردهاند و بر سر انتخابشان تا آخر ایستادند.
انتخابی که هر روز بیش از پیش دانشجویان در معرض آن قرار میگیرند آنها که در حالیکه چیزهای بیشتری برای از دست دادن دارند اما صدای بلندتری نیز دارند. آنها که میتوانند اهل ماندن و پس گرفتن باشند امروز میتوانند نه فقط همراهیکننده مردم در قیامها بلکه شروعکننده آن باشند. با انتخابی برای نادیده نگرفتن کسانی که بیشتر رنج میکشند و کمتر صدایی دارند. انتخابی که با پرداخت هزینه آن میتوان در کنار مردم ایستاد، میتوان بخشی از تاریخ بود و میتوان آغازگر حرکتها بود.
ما در چهارمین سالگرد دستگیریمان تکرار میکنیم انتخاب ما، مقاومت کردن است هر چقدر هم که این زندان ادامه پیدا کند.
ایمان داریم آزادی ایران نزدیک است.»
امیرحسین مرادی و علی یونسی ـ فروردین ۱۴۰۳
- زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد[۸]
واکنش عزیز قاسمزاده به نامه
معلم زندانی عزیز قاسمزاده در پاسخ به نامه منتشر شده امیرحسین مرادی و علی یونسی نوشت:
«در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست…
هر گلی کاندر درون بویا بود
آن گل از اسرار کل گویا بود
بوی ایشان رغم اَنف منکِران
گِرد عالم می رود پرده دران
امیر حسین مرادی و علی یونسی ۲جوان نخبه المپیادی متولد اواخر دهه هفتاد هستند که ۲۲فروردین امسال چهارمین سال حبس و زندان خود را سپری کردند. جوانانی با مدال طلای علمی در حالی که سنشان هنوز به بیست سال نرسیده بود، بهناگهان با انفرادیهای بسیار طولانی و بازجوییهای پیدرپی مواجه شدند.
متن پر از دغدغههای انسانی و انتخابگری زندگی فضیلتمندانه این ۲جوان بهرغم کم سن و سالی درسی بزرگ و معلمانه است که باید صمیمانه و فروتنانه از این ۲سرفراز آموخت. اینک پس از مرارتهای بسیار و انفرادیهای طولانی و ۴سال زندان، نهتنها اثری از خلل و شکست در اراده و ایمان آنها پیدا نشده بلکه استوارتر و محکمتر روی مواضع خود ایستادهاند. امیر حسین مرادی و علی یونسی اکنون ائتلافی از نجابت توام با صلابت و استقامتند. میان کسانی که ناکام از آرزوهای بزرگ به حق یا ناحق، جامعه و مدیریت و سیاست حکومت را مسئول سرنوشت غمبار خود میدانند و ای بسا جز نقزدنی در پستوی خانه، صدایی از آنها شنیده نمیشود، بسیار فرق است با امیر حسین مرادی و علی یونسی که آگاهانه دست به انتخابی از میان محرومیت و ریاضت در راه آرمان متعالی و انسانی و یا نجات زندگی شخصی زدهاند.
نهتنها بسیاری از هم سنوسالهای این دو در این سن انواع خیالها در حوصله بحر میپزند و رسیدن به تک تک تعلقات و آرزوهایشان را شماره میکنند که اکثر استادان آنها نیز اغلب میخواهند آکادمیسینی صرف باقی بمانند و نه روشنفکری دردمند و حقیقت خواه.
از همین رو جز توزیع مفاهیم درسی، هیچ رسالتی و شأنیتی برای خویش قائل نیستند. اما امیرحسین مرادی و علی یونسی که هنوز مرز میان دبیرستان و دانشگاه را تازه میپیمودند، کوله باری سنگین و سهمگین از رنجوشکنج را بر شانههای نحیف خود هموار کردند و نه چون خستهای از طلب و بیقوت که رستهای از چنگ تعلقات و هوسها و آرزوهای جوانی، دلیریها و دلبریها کردند و بر آنها مرارتی سخت و شرارتی تلخ چنان بارید که از نهفتنش دیگ سینه میجوشد.
آنان از صورت گذشتهاند و از گلخن جستهاند و جنت معنا، گزیدهاند. نقد خویش را دیدهاند که مردانه فسونها و فسانهها را رها کردهاند و خود فسانهای جاودان شدهاند:
گر زصورت بگذرید ای دوستان
جنتست و گلسِتان در گلستان
دزد و قلابست خصم نور کس بس
زین دو ای فریادرس، فریاد رس
هرکش افسانه بخواند افسانه است
وآنکه دیدش نقد خود، مردانه است
برای این ۲جوان دردمند که عافیت طلبی اختیار نکردند و از تیر طعنه و آه گوشهنشینان عافیتطلب حذر نکردند، حافظانه دعا میکنم:
یارب تو آن جوان دلاور نگاهدار
کز تیر آه گوشهنشینان حذر نکرد
عزیز قاسمزاده
سهشنبه ۲٨ /۱ /۱۴۰٣
زندان لاکان رشت – بند میثاق[۹]
انعکاسات بازداشت علی یونسی
جمعی از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاه شریف در نامهای به رهبر جمهوری اسلامی اعلام کردند که روند پرونده علی یونسی و امیرحسین مرادی طبیعی نیست.
آنان در این نامه به محرومیت این دو زندانی از حقوقشان در مدت یک سال بازداشت و «فشارجسمی و روحی» به آنان برای «انجام مصاحبههای تلویزیونی و پذیرش اتهامات» اشاره کردند. در این نامه درخواست شده که از «ادامه اقدامات خلاف قانون» در این پرونده جلوگیری و پس از تعیین «میزان آسیبهای روحی و جسمی» به این دو دانشجو، آنان تحت درمان قرار گیرند. این دانشجویان با اشاره به اعلام اتهام «افساد فیالارض» برای این دو نفر اعلام کردند که برای این اتهام باید «اخلال شدید در نظم عمومی کشور یا ناامنی یا ورود خسارت عمده در حد وسیع » انجام شده باشد. نویسندگان این بیانیه تاکید کردند که تنها اقدام «گسترده» علی یونسی و امیرحسین مرادی در پنج سال گذشته کسب مدال در المپیادهای علمی از جمله المپیاد جهانی نجوم بوده است.[۱۰]
پیام شهریور ۱۴۰۳
۲ دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف امیرحسین مرادی و علی یونسی که در زندان اوین محبوس هستند در شهریور ۱۴۰۳ به مناسبت شروع سال تحصیلی جدید و همچنین سالگرد قیام ۱۴۰۱ پیامی را منتشر کردند:
«در آستانه سال تحصیلی جدید که به روزهای خونین اما نبردهای درخشان گرهخورده است، به همشاگردیهایمان از دانشگاه تا خيابان، به همه آنان که ایمان دارند باید ماند و پس گرفت، به همه آنان كه خيابان را تبديل به دانشگاه ايستادگى كردند، به آنان که از قدم گذاشتن در خانه دوم خود (مدرسه و دانشگاه) باز ماندند، به آنان که امسال در سنگر آزادی مسئولیت بر دوشهایشان گذاشته میشود، به همه یارانمان از پشت میلههای زندان که هیچ وقت نتوانست بین ما و شما فاصله بیاندازد، میگوییم ما همچنان دوشادوش شما ایستادهایم!
نسل ما نسل قیام است. همان نسلی که در قیام مهسا تمام عیار جنگید، دستگیر شد و شهید شد، اما تسلیم نشد و نمی شود.
آنها که در قیام قبلی در مدرسه مبارزه کردند، امروز وارد دانشگاه می شوند و آنها که در مدرسه هستند تجربه قیام ۱۴۰۱ را دارند. همین امر ترجمه ى کابوس حکومت از شروع سال تحصیلی است. از این تاریخ، رژیم باید برای هر جنایت منتظر پاسخ مدرسه و دانشگاه نیز باشد.
پزشکیان فریبکارانه مدعی شد دانشجو حق دارد اعتراض کند! اما نگفت بعد از اینکه دانشجو اعتراض کرد چه بلایی سرش میآورند! بله ما این حق را داریم، چه ریاکارانه به آن اعتراف کند، چه نکند. این حق و اساسی ترین حق، که حق حاكميت مردم و دموکراسی بر اساس جمهوری است، را به هر قیمت در كنار مردم به دست مىآوريم.
انبار باروت خشم و نفرت که در اثر اعدام، کشتارو ستم انباشته شده است، برای انفجار تنها نیاز به یک جرقه دارد؛ جرقه ای که می تواند در مدرسه یا دانشگاه زده شود و شروع کننده قیامی سراسری باشد که تا سرنگونی خامنه ای پایان نخواهد یافت.
از دانشگاه و مدرسه تا خیابان ها عهدی خونین است تا پایان راه و دمیدن سحر!
به شوق نور در ظلمت قدم بردار
به این غمهای جانآزار دل مسپار
که مرغان گلستانزاد
ـ که سرشارند از آواز آزادی ـ
نمیدانند هرگز لذت و ذوق رهایی را
و رعنایان تن در تور پرورده
نمیدانند در پایان تاریکی
شکوه روشنایی را
اميرحسين مرادى و على يونسى
زندان اوين
شهريور ١٤٠٣»
منابع
- ↑ وبلاگ آزادی ما
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ به نقل از رضا یونسی، برادر علی یونسی در توییتر شخصی
- ↑ سایت اخبار روز
- ↑ سایت ایران آزادی
- ↑ از حساب توییتر حسینشنبهزاده
- ↑ سایت ایران وایر
- ↑ سایت رادیو فردا
- ↑ سایت ایران آزادی
- ↑ سایت ایران آزادی
- ↑ سایت ایران اینترنشنال