وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران | |
---|---|
[[]] نشان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران | |
کنش | سرکوب و کشتارمخالفین حکومت اسلامی |
کشور | ایران |
وفاداری | سید علی خامنه ای |
گونه | نظامی - امنیتی |
نقش | سرکوب داخلی و عملیات برون مرزی |
پشتیبان | سازمان بسیج، نیروی انتظامی، ارتش، ولایت فقیه |
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران یکی از وزارتخانههای اصلی حکومت ایران است که با هدف مقابله با مخالفان و دشمنان داخلی و خارجی تشکیل شدهاست. ایران از معدود کشورهایی است که کار اطلاعاتی در آن در سطح وزارتخانه انجام میشود. وزارت اطلاعات همه فعالیتهای خود را مستقیماً زیر نظر ولیفقیه سیدعلی خامنهای انجام میدهد.[۱]
اهداف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
هدف از تأسیس این وزارتخانه در نظام جمهوری اسلامی اینگونه تعریف شده: کشف و پرورش اطلاعات امنیتی و اطلاعات خارجی و حفاظت اطلاعات و ضدجاسوسی و بدست آوردن آگاهیهای لازم از وضعیت دشمنان داخلی و خارجی جهت پیشگیری و مقابله با توطئههای آنان علیه انقلاب اسلامی، کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران.[۲] در همین راستا وزارت اطلاعات در جمهوری اسلامی، یک اهرم اصلی سرکوب مخالفان نظام در داخل و خارج کشور است و در همه نقاط شعبههای علنی و مخفی دارد.[۳]
برخی از مأموران این وزارتخانه در خارج از مرزهای ایران، توسط مخالفان شناسایی و معرفی شدهاند.[۴]سازمانهای اطلاعاتی برخی کشورها نیز اطلاعاتی دربارهٔ فعالیتهای برونمرزی این وزارتخانه منتشر کردهاند.[۵]
مکان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
گستره فعالیتهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مرزهای ایران را درنوردیده و تقریباً همه نقاط جهان را دربر میگیرد.[۶] با اینحال محل کار این وزارتخانه با نام اختصاری «واجا» در هیچ منبعی به صورت رسمی ذکر نشده اما محوطهای در خیابان همت تهران به عنوان دفتر مرکزی آن معرفی شدهاست. وزارت اطلاعات هنگام تأسیس فاقد هر گونه امکانات بود تنها جایی که این وزارت در اختیار داشت ساختمان مرکزی سازمان اطلاعات رژیم گذشته بود. شیوه دسترسی به این وزارتخانه از طریق سایت آن است که آنهم به نوبه خود محدودیتهایی دارد.[۷]
پیشینه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
ایده تشکیل یک ارگان اطلاعاتی در نظام جمهوری اسلامی نخستین بار در سال ۱۳۵۹ خورشیدی، توسط محمدعلی رجایی نخستوزیر وقت مطرح شد. در آنزمان این ایده با تشکیل دفتر اطلاعاتی نخستوزیری صورت اجرایی گرفت. اما سرانجام لایحه تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۲ زمانی که میرحسین موسوی نخستوزیر بود، تهیه و مورد تصویب مجلس قرار گرفت. آخوندی به نام محمد محمدی ریشهری به عنوان اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی تصدی این وزارتخانه را برعهده گرفت.[۸]
در این زمان علیاکبر هاشمیرفسنجانی رئیس مجلس بود.[۹]
شکل گیری وزارت اطلاعات به روایت حجاریان
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، حجاریان در این گفتوگو با اشاره به روند شكلگیری وزارتخانه اطلاعات گفت: «از اواخر بهمن ۵۷ و روزهای بعد از پیروزی انقلاب عمدتا قدرت به دست كمیتهها افتاد در هر محلهای توسط نیروهای مردمی در محل، كلانتریها، مساجد و مراكز پیشآهنگی و كانونهای جوانان کمیتههای مردمی تشكیل شدند. هر کمیته هم در حد خودش ضمن كارهای امنیتی جاری به جمعآوری اطلاعات میپرداخت و عمدتا در زمینه اطلاعات داخلی واحدی در هر کمیته به نام واحد اطلاعات شكل گرفته بود. به دلیل عدم فرماندهی واحد، نوعی ملوكالطوایفی در كار کمیته و كار اطلاعاتی آنها به وجود آمده بود تا اینكه امام به آقای مهدوی كنی حكم دادند كه کمیته مركزی را شكل دهند و کمیتهها را هماهنگ كنند. در استانها نیز این كار را نمایندگان امام برعهده گرفتند. آقای مهدوی هم در کمیته مركز در میدان بهارستان كار ساماندهی کمیته را شروع كردند. این در حالی بود كه شهربانی سابق عملا از بین رفته بود و كارهای مربوط به آن توسط کمیتهها صورت میگرفت.
وی در ادامه درباره دیگر مراكزی كه كار اطلاعاتی میکردند میافزاید: چون تمركز و سرویسدهی هماهنگی وجود نداشت، نهادهای مختلف برای خود كار اطلاعاتی میکردند. با فاصله كمی از انقلاب سپاه پاسداران تشكیل شد و آنجا هم كارهای اطلاعاتی صورت میگرفت. قضات هم در زمینه پروندههایی كه در اختیارشان بود كار اطلاعاتی میکردند؛ خصوصا قضاتی كه در زمینه ضدخرابكاری و ضدجاسوسی و ضدامنیتی كار میکردند. مثلا خاطرم هست كه آقای خلخالی یک تیم اطلاعاتی داشت كه در زمینه پروندههای در اختیار ایشان به جمعآوری اطلاعات میپرداختند.
حجاریان درباره این كه آیا در دولت موقت هم كار اطلاعاتی صورت میگرفت، میگوید: دولت موقت و شورای انقلاب در آن موقع سعی میکردند كه بخشهایی از بقآیای ساواك مخصوصا اداره هشتم ساواك را كه اداره ضد جاسوسی بود، احیا كنند. اداره هشتم ساواك عمدتا مراقب سفارتخانهها بودند و به دنبال جاسوس.
وی در پاسخ به این پرسش كه سرنوشت ساواك و اسناد آن به طور كلی چه شد، ادامه میدهد: بعد از پیروزی انقلاب چند جای مهم بود كه گروههای مختلف سعی كردند كه به آن دست پیدا كنند. یکی رادیو تلویزیون وقت بود كه عدهای رفتند و آنجا را گرفتند. عدهای هم كه به دنبال پول و پله بودند رفتند سراغ كاخها، یک عده هم رفتند سراغ پادگانها و اسلحه خانهها.
تودهایها و برخی گروههای چپ هم تحت عنوان مردم انقلابی رفتند ساواك و اداره دوم كه مربوط به امنیت داخلی بود را در اختیار خود گرفتند. آنها بیشتر به دنبال اسامی اعضای ساواك و اسناد داخلی آنان بودند. بعدا هم اسامی ۸۰۰۰ ساواكی كه چاپ شد كار یکی از همین گروههای چپ بود. اگر اشتباه نكنم گروهی به نام اتحادیه كمونیستها این اسامی را منتشر كرد.
حجاریان در ادامه در پاسخ به این پرسش كه برای شما كجا اهمیت داشت، اظهار میکند:
ما آن موقع بیش از هر چیز نگران كودتای نظامی علیه انقلاب بودیم. به همین خاطر فكر میکردیم كه اگر بخواهد چنین طرحی عملی شود، باید از ستاد مشترك ارتش پایهریزی شود. به همین خاطر من با مرحوم حسن منتظرقائم و داوود كریمی و تعدادی از بچههای کمیته نازیآباد و یک سری از دوستان سازمان مجاهدین انقلاب به ستاد مشترك رفتیم. آن موقع گروه Armish MAAG كه مستشاران نظامی آمریکا در ارتش ایران بودند در آنجا استقرار داشتند. پس از پیروزی انقلاب آنها فرار كرده بودند و در زیر زمین ستاد مشترك پنهان شده بودند. زیر زمین ستاد مشترك هفت هشت طبقه زیر زمین بود و دربهای بزرگی گاوصندوقی داشت و اساسا برای اختفای سران حكومتی در زمان جنگ و بمبارانهای احتمالی ضد بمب طراحی شده بود. ما پس از استقرار در ستاد مشترك در اداره دوم ارتش کمیته زدیم.
وی درباره اداره هشتم ساواك نیز اظهار میدارد: از طرف دولت موقت دكتر یزدی كه آن زمان، وزیر امور انقلاب بود به اداره هشتم ساواك رفت.
پیش از انقلاب اداره هشتم ماموریتش را روی كشورهای بلوك شرق به ویژه شوروی و نیز كشورهای عربی تعریف كرده بود. دكتر یزدی با استفاده از همان نیروها و با تغییر و گسترده كردن حوزه ماموریتی این اداره مجددا آن را برپا كرد.
بعدا كه سنجابی از دولت استعفا داد و یزدی شد وزیر خارجه و دكتر چمران شد وزیر امور انقلاب، اینها رفتند زیر نظر چمران. بعدا ماجرای سعادتی را هم همین اداره هشتمیها كشف كردند.
در پیگیری پرونده آناتولی فینسینکو كه افسر اطلاعاتی سفارت شوروی بود به ارتباط سعادتی رسیدند و او بازداشت شد.
به گزارش ایسنا وی در ادامه درباره تشكیل دفتر اطلاعات نخستوزیری میگوید: با گذشت بیش از یکسال از انقلاب عملا امور اطلاعاتی و امنیتی گسترده و گستردهتر میشد. پراكندگیها و تداخلهایی كه به طور طبیعی از این پراكندگیها نشات میگرفت در كارها اخلال ایجاد میکرد. دفتر اطلاعات نخستوزیری با ابتكار خود شهید رجایی شكل گرفت. اولین كاری كه در آنجا صورت گرفت تقسیم كار میان سپاه و ارتش و کمیته و شهربانی بود. حفاظت اطلاعات و اطلاعات عملیات مربوط به هر یک از این نیروها به خود آنان واگذار شد. کمیتهها در جمعاوری اطلاعات آشكار به عنوان ضابط قوه قضائیه تعریف شدند و البته بعدا دستگاه قضایی پلیس قضایی را تشكیل داد كه بعد از چند سال آن را به هم زد و اخیرا مجددا به دنبال احیای آن افتادهاند. كارهایی كه برای خود دفتر باقی ماند یکی حراستهای دستگاههای مختلف بود. یکی ضد جاسوسی (همان اداره هشتم سابق ساواك با تغییر ماموریتها و كادرها) و سازمان جمعآوری پنهان. برخی كارهای ویژه هم زیر نظراین دفتر صورت میگرفت. مثلا برخی خریدهای ویژه اطلاعاتی، دستگاههای خاص كه خرید و ورود آن به كشور نیاز به تشریفات ویژه داشت از این طریق صورت میگرفت. یک ستاد امنیت كشور هم درست شد كه بیشتر نقش دبیرخانهای داشت و درجهت هماهنگی عمل میکرد.
این فعال سیاسی درباره نحوه تمركز امور امنیتی و اطلاعاتی در وزارت اطلاعات میگوید: با توجه به تجربیاتی كه كسب كرده بودیم و وضعیت عمومی امنیت در كشور با كمك بچههای کمیته ستاد مشترك و دفتر اطلاعات نخست وزیری طرحی را تدوین كردیم و توسط آقای الویری در مجلس اول ۱۶ امضا برایش جمع كردیم و به هیات رئیسه ارائه شد. این طرح ابتدا مخالفتهای جدی را برانگیخت. دركمیسیون داخله ابتدا به مسئولیت آقای موحدی كرمانی و بعد با مسئولیت مرحوم موحدی ساوجی و بعدها هم كه كمیسیون ویژهای با مسئولیت آقای روحانی برای این موضوع تشكیل شد، طرح مورد بررسی قرار گرفت. درهمه این مدت چه زمان پیشنهاد و چه زمان بررسی و دفاع از طرح من به عنوان نماینده دولت حضور داشتم.
به طور جدی میتوان گفت كه این طرحی بود كه در ابتدا همه با آن مخالف بودند. من خیلی تلاش كردم برای اینكه این طرح جا بیفتد. روسای سه قوه مخالف این طرح بودند. سپاه مخالف این طرح بود. هر یک به نوعی استدلال میکرد كه تمركز كار اطلاعاتی در وزارتخانه مخالف مصلحت كشور و یا تقسیم كار حكومتی است.
عمده كار این طرح هم در مجلس دوم انجام شد كه مجلس نسبتا راستی بود و به طورطبیعی با من كه از نظر آنها سابقه جالبی نداشتم. مرا به عنوان عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی میشناختند كه در دفترنخستوزیری با سابقهای كه از كشمیری به جامانده بود فعال بودم و… سر سازگاری چندانی نبود. با این حال تلاش فوقالعادهای صورت گرفت كه این طرح رای لازم را بیاورد. آقای موسوی اردبیلی با این طرح مخالف بود و استدلال میکرد كه اطلاعات ذیل و ضابط قضائی است و از بازجویی ، تعقیب مراقبت و دستگیری گرفته تا محصول كار آنها به كار قوه قضائیه مربوط میشود و در واقع یک پلیس قضائی باقدرت است. از این جهت با تشكیل وزارتخانه زیرنظر دولت مخالف بود. (آیتالله) آقای خامنهای كه رئیس جمهور وقت بودند استدلالشان این بود كه برای رئیسجمهور ابزاری باقی نمانده است و باید دو نهاد به عنوان بازوی رئیسجمهور زیر نظراو باشد؛ یکی سازمان برنامه و یکی هم اطلاعات. از طرف ایشان آقای جواد مادرشاهی میامد كه از قدرت استدلال و نطق بالایی برخوردار بود. انصافا هم كار كرده بود و تمام سرویسهای كشورهای مختلف را مورد مطالعه قرار داده بود. نمودار میاورد. چارت تشكیلاتی سرویسها را روی تخته میکشید و خلاصه برای طرح استدلالهای خودش معركه میگرفت و من هم مجبور بودم با او مخالفت كنم. آقای هاشمی هم كه رئیس مجلس بود و چون عملا فرماندهی نیروهای مسلح و ریاست شورای عالی دفاع را هم داشت با سپاهیها نزدیک بود. سپاهیها آن موقع جدیترین مخالفتها را میکردند. یادم میآید محسن رضایی و رضا سیفاللهی به من میگفتند تو از كشمیری بدتری. چرا كه امام دو بازو دارد یکی بازوی نظامی و دیگری بازوی امنیتی. تو میخواهی با تمركز اطلاعات در دولت عملا یک بازوی امام را قطع كنی و آن را بوروكراتیزه كنی. توقع آنها این بود كه این دو بازو هر دو در سپاه جمع شوند. هاشمی هم طرفدار استدلال آنها بود. شهید محلاتی هم كه نماینده امام در سپاه بود از این استدلال دفاع میکرد. همینها رفتند سراغ امام كه كجای دنیا اطلاعات وزارتخانه است كه اینها میخواهند اطلاعات را وزارتخانه كنند. به امام گفتند كه اگر اطلاعات وزارتخانه شود همه اطلاعات آن رو میشود و این با فلسفه كار اطلاعاتی مغایرت دارد. یکروز احمد آقا به من زنگ زد و گفت امام راجع به این طرح نظر مخالف دارند و میپرسند كجای دنیا اطلاعات وزارتخانه است كه شما میخواهید وزارتخانه درست كنید. من دو استدلال آوردم. آن موقع آقای صافی گلپایگانی دبیر شورای نگهبان بود. ایشان البته جزو روحانیت سنتی به حساب میآمدند و گرایشات راست هم داشتند. من با ایشان بحث كرده بودم. ایشان معتقد بود كه چون وظایف و اختیارات رهبری در قانون اساسی احصاء شده است و این به معنی حصر این اختیارات است عملا تشكیل سازمان اطلاعات توسط رهبری مخالف قانون اساسی است و اگر امام بخواهد كه این تشكیلات را سامان بدهد باید از موضع بنیانگذار نظام حكم حكومتی بدهد و خارج از قانون اساسی اقدام كند. من این استدلال آقای صافی را به اطلاع امام رساندم. موضوع دیگری را هم كه مطرح كردم این بود كه بالاخره ممكن است در جریان كارهای اطلاعاتی و امنیتی اقداماتی خلاف قانون صورت بگیرد. شكنجهای شود. مشكلی برای بیگناهی به وجود آید. اینها اگر كارشان مستقیم زیر نظر امام باشد این مسائل هم به پای ایشان گذاشته میشود. امام هر دوی این استدلالها را پذیرفت و نظرشان تغییر كرد.
به گزارش ایسنا وی در پاسخ به این پرسش كه آیا نظر امام بیشتر متوجه استدلال اول بود یا دوم، چون مساله اول به نوعی از مباحث رایج امروز ما نیز در تفسیر قانون اساسی است، اظهار میکند: من معتقدم كه امام روی استدلال اول بیشتر نظر داشتند و پذیرفتند. البته ما موضوع دوم را تا مدتها جایی مطرح نكرد بودیم، چرا كه ایجاد این تلقی كه امام كار وزارت اطلاعات را به گردن نمیگیرد باعث میشد كه نوعی نگاه منفی به اطلاعات در بین نیروهای خود وزارت شكل بگیرد و نیروهای مرید امام كم كم از وزارت بیرون بیایند. به همین خاطر ما در بحثهایمان بیشتر روی استدلال اول تكیه میکردیم، امام هم بیشتر به موضوع قانون اساسی توجه داشت.
حجاریان در ادامه درباره تمركز وزارتخانه تحت نظارت دولت و مجلس و بحث اجتهاد وزیر میگوید: البته باید بگویم كه موضوع اجتهاد وزیر در طرح ما نبود. قبل از آن به این موضوع باید اشاره كنم كه مجلس دوم علیرغم اینكه مجلس راستی بود اما دارای هویت بود و از قدرت خود حراست و حفاظت میکرد. این زمینه خوبی بود كه بتوانیم با مجلس كار را به پیش ببریم. حتی مرحوم موحدی ساوجی كه با من مخالف بود اما چون این موضوع را برای هویت مجلس و اختیارات آن دارای اهمیت میدانست در تمام طول بحث با من همراه بود و از استدلالهای من به طور كامل پشتیبانی میکرد. البته من الان كه به این موضوع نگاه میکنم میبینم كه شاید تلاش بیهودهای كردهایم. من آن موقع فكر میکردم بالاخره وزیر باید از مجلس رای اعتماد بگیرد. میشود از او سوال كرد. میشود كمیسیون برای نظارت تشكیل داد. میشود تحقیق و تفحص كرد. میشود وزیر را استیضاح كرد و انداخت. همه اینها كمك میکند كه وزارتخانه در خدمت مردم و دموكراسی باشد و خیلی كار دموكراتیک میشد. اما حالا نگاه میکنم میبینم كه اگر فقط بخواهد یک جزء از ساختار سیاسی دموكراتیک شود فایده چندانی ندارد. اگر از اول یک عده غربال شوند و عدهای دیگر به كمك شانتاژ روی كار بیایند، حال تشكیلات اطلاعات میخواهد وزارت باشد، میخواهد سازمان باشد، زیر نظرنخست وزیر به عنوان معاون نخستوزیرمثل ساواك یا میخواهد زیر نظر قوه قضائیه باشد، خیلی فرقی نمیکند.
{در هر صورت} مساله اجتهاد وزیر اطلاعات بعدا به طرح اضافه شد. بحثهای مربوط به اصل طرح كه در شرف پایان بود، طرحی با دو فوریت با امضای ۳۵ نفر از نمایندگان با محوریت آقای موحدی كرمانی و تعدادی از نماینده روحانی دیگر مجلس به هیات رئیسه آمد. آقای هاشمی طرح را مطرح كرد و قرار شد روز بعد در دستور قرار بگیرد.
من در این فاصله از مهندس موسوی پرسیدم كه به عنوان نماینده دولت چه موضعی داشته باشیم. بحث كردیم و ایشان نهایتا گفت كه شما سكوت كنید و دولت در این باره موضع نداشته باشد. بعد پیش آقای (…) .رفتیم ایشان مخالفت كردند و گفتند این طرح خیلی عوامانه است. در تعیین مصداق در میمانند كدام مجتهد است كه توان و اراده و انگیزه كار اطلاعاتی داشته باشد و در عین حال از استعداد این كار هم برخوردار باشد. ایشان گفتند بروید ببینید اگر آقای مومن میپذیرد ایشان برای این كار مناسب است اگر نه این طرح خیلی جای مطرح كردن ندارد و ما هم با آقای مومن مطرح كردیم. ایشان بلافاصله گفتند ابدا، ابدا. در حین بحثها هم ما سكوت كردیم و حتی آقای موحدی ساوجی اعتراض كرد كه چرا دولت موضع ندارد. مگر میشود دولت در این موضوع سكوت كند. اما من هیچ موضعی در مورد این طرح نگرفتم و اعلام كردم موضوع دولت سكوت است. به هر حال این موضوع در مجلس رای آورد و به طرح اضافه شد.
حجاریان در پایان درباره طرح اخیری كه در مجلس مبنی بر جدایی حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات از وزارتخانه مطرح شده نیز گفت: این ایده كه حفاظت اطلاعات از درون سازمانها بیرون برود سابقه طولانی دارد. این ایده ابتدا از نیروهای مسلح شروع شد و سپس نیروهای انتظامی را در برگرفت و حال به وزارت اطلاعات كشیده شده و عنقریب به حراستها هم كشیده خواهد شد. چون آنها نیز وظایف حفاظت پرسنلی دستگاههای مختلف را به عهده دارند. البته اگر كار به همین جا متوقف بماند شاید ضرری به كسی نرساند اما این دستگاهها هر كدام بالقوه میتوانند با وظایف جدیدی كه به آنها محول میشود نقش نهادهای اطلاعاتی موازی را پیدا كنند و مثلا فلان نیروی بازنشسته فلان دستگاه را كه با یک شهروند عادی خرده حساب شخصی دارند در معرض كنترل قرار دهند و با این بهانه به سراغ آن شهروند بروند. عملا تداخل عجیبی بین وظایف وزارت اطلاعات و این دسته حفاظتها كه مدیریت آنها مستقل شده است به وجود خواهد آمد. اگر وزارت اطلاعات كه ادعا داریم مجتهدی با فضایلی كه قانون تعیین كرد است در راس آن قرار دارد و معتمد نظام هست و از مجلس رای اعتماد گرفته است نتواند مسئولیت حفاظت اطلاعات پرسنل خود را به عهده بگیرد چه كسی شایستهتر از او وجود خواهد داشت كه این مهم را عهدهدار شود. این طرح شاید مقدمهای باشد برای آنكه با بردن بخشی از وزارت اطلاعات بعدا بتوانند تمام آن را به صورت سازمان به خارج از دولت و خارج از نظارت مجلس منتقل كنند. به قول ضربالمثل عرب: «ای سعد اینچنین شتر را وارد خانه میکنند».
اسماعیل فردوسیپور نخستین گزینه برعهدهگرفتن وزارت اطلاعات به مجلس معرفی شد؛ اما حساسیت موضوع از یک طرف و دفاع ضعیف فردوسیپور در مقابل نمایندگان مخالف از طرف دیگر باعث شد تا از بین ۱۹۱ نفر نماینده حاضر با ۷۴ رأی موافق و ۴۷ رأی مخالف و ۴۰ رأی ممتنع، موفق به کسب رأی اعتماد مجلس نشود. او سال ۸۵ درگذشت.
مدتی بعد محمد محمدیریشهری برای تصدی وزارت اطلاعات به مجلس معرفی شد که از مجموع ۲۰۰ رأی مأخوذه با ۱۷۶ رأی موافق، ۱۱ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع، بهعنوان اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران معرفی شد.
پس از محمد محمدیریشهری، در دولتهای اول و دوم اکبر هاشمیرفسنجانی، علی فلاحیان، در دولت سیدمحمد خاتمی، قربانعلی درینجفآبادی و علی یونسی، در دولت محمود احمدینژاد محسنیاژهای و حیدر مصلحی و در دولت روحانی محمود علوی وزرای اطلاعات بودهاند.[۱۰]
وزیران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
محمد محمدی ریشهری از سال ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۶۸خورشیدی
علی فلاحیان سال ۶۸ تا ۷۶
علی یونسی سال ۷۶ تا ۸۴
غلامحسین محسنی اژهای سال۸۴ تا ۸۸
حیدر مصلحی سال ۸۸ تا۹۲[۱۱]
محمود علوی از سال ۹۲ تا کنون[۱۲][۱۳]
به این لیست میتوان اسم قربانعلی دری نجفآبادی را نیز افزود. وی مدت کوتاهی در دهه ۸۰ در این سمت کار کرد.[۱۴]
ماموریتهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
کریستف دولوار دبیر اول گزارشگران بدون مرز اعلام کرد اعترافات قربانیان که در اصل بخشهایی از بازجویی آنهاست و با بدرفتاری و اعمال فشار بدست آمده از شبکههای صدا وسیمای جمهوری اسلامی، شبکه انگلیسی زبان و شبکه عربی زبان آن پرس تی. وی و العالم پخش میشود.[۱۵]
جاسوسی و نفوذ در گروه های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور از ماموریتهای عام و مهم این وزارتخانه است[۱۶]و[۱۷]
اختلاف افکنی و بدنام کردن اپوزیسیون شگردی دیگر است که در این وزارتخانه رایج است.[۱۸]
کشتن دگراندیشان و نوکیشان یکی دیگر از ماموریتهای این وزارتخانه است[۱۹]
سرکوب و حذف فیزیکی مخالفان در داخل و خارج کشور توسط این وزارتخانه تأیید شدهاست.[۲۰]
کشتار زندانیان سیاسی در ایران که در سال ۱۳۶۷خورشیدی (۱۹۸۸میلادی) به فتوای روحالله خمینی انجام شد، نیز با همکاری این وزارتخانه بودهاست. در جریان این قتلعام، بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی که دوران محکومیت خود را سپری میکردند با فتوای خمینی اعدام شدند. اغلب این افراد اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند.[۲۱][۲۲]
بازجویی و اعتراف گیری و قتل مخالفان در خانه های امن
گزارش امیرفرشاد ابراهیمی درمورد خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ را به نقل از شهروند:
ساختمان ۱۶۰۰ این نامی بود که برای خانه ای در شمال تهران در نظر گرفته شده بود، البته بیشتر با نام “پاتوق” میخوانندش، سعید امامی (برادر اسلامی)، مهرداد عالیخانی (سید صادق) احمد قبه (حاج کمیل) و مصطفی پور محمدی همیشه پای ثابت پاتوق بودند. چیزی قریب به شش ماهی میشد که شیخ احمد جنتی به عنوان نماینده ولی فقیه و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر مرا برای بررسی وضعیت فرهنگی به ایشان معرفی نموده بودند. در آن زمان سعید امامی معاون بررسی وزارت اطلاعات بود و کار من خواندن کتابهای تازه منتشره و مطبوعات بود و هر جایی طبق اشلی که برایم ترسیم نموده بودند اشکال و انحرافی میدیدم زیرش خط میکشیدم و اشاره ای مینوشتم که مثلا در این داستان که در فلان مجله به چاپ رسیده چکمه پوشان منظورش بسیجیان و رزمندگان است و . . . قرار بر این بود که در آن ساختمان که مشغول به کار شده بودم فقط “کار بررسی فرهنگی”! شود که یک روز دیدم پاترولی وارد ساختمان شد و ماموران مردی را پیاده کردند و با چشم بند به زیرزمین ساختمان بردند. شب که سیدصادق آمد موضوع را با وی در میان گذاشتم، او گفت: “مطمئن باش که دیگر این موضوع تکرار نخواهد شد. چون نمیخواستیم او را به زندان ببریم اینجا آورده ایم آن هم فقط برای ارشاد!
او را یک ماهی در زیرزمین نگهداری میکردند، اما نه برای ارشاد که ظاهرا زیر شکنجه بود چرا که اکثر اوقات هواکش زیرزمین را روشن میکردند که صدای زیادی داشت و ناله و فریاد همواره در پس این صداها گم میشد و هر بار که من میگفتم این چه وضعیتی است وعده میدادند که تمام میشود، تمام میشود . . . تا شبی که وی را آوردند طبقه بالا برای گرفتن مصاحبه تصویری در حضور آقای مصطفی پور محمدی که تیم تصویربرداری را به همراه آورده بود. در همان نگاه اول شناختمش. خبر مفقود شدنش را در روزنامه ها خوانده بودم و فهمیدم که کاری ورای بررسی وضعیت فرهنگی مطبوعاتی در این ساختمان انجام میشود. مصاحبهاش که تمام شد دوباره بردنش به زیرزمین. در همین اثنا بود که سعید امامی آمد، تنها نبود، محسنی و سید ضیاء هم همراهش بودند. آمدم مطالب آماده «مصباح» را به وی نشان دهم که گفت باشد برای بعد الان کلافه ام. گفتم: حاجی مگه قرار نبود این ماجرا تمام شود؟ گفت: امشب، امشب این قصه تمام میشود.
داشتند سوار ماشینش میکردند که من باید میرفتم و ساعاتی از شب گذشته بود.ساختمان را ترک کردم و این آخرین باری بود که به آن ساختمان میرفتم. فردایش نزد شیخ احمد جنتی رفتم و به واسطه اینکه کارهای ستاد و حزب الله زیاد شده است عذر خواستم و از وی خواستم فرد دیگری را به ایشان برای بررسی مطبوعات معرفی کند که دیگر هرگز فرصت این کار میسر نشد.
زمان گذشت و گذشت. دو ماه بعد فاجعه قتلهای زنجیره ای اتفاق افتاد و آن پاتوق هم برچیده شد. اخبار و اوراق بازجویی های سعید امامی جسته و گریخته به بیرون هم درز میکرد، سعید امامی پیرامون حوادث آن شب در بازجوییهای ۹۷۰صفحه ای اش که در ۱۸ جلد توسط کمیته منصوب ریاست جمهوری و سازمان قضایی نیروهای مسلح (علی ربیعی، نیازی، سرمدی) ضبط شده است، خود چنین میگوید:
«مدتها بود که حکم بازداشت و دستگیری پیروز دوانی را از قوه قضائیه درخواست نموده بودیم، برابر گزارش اداره کل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعالیتهای تخریبی زیادی را در پوشش کانون نویسندگان و دیگر گروههای به ظاهر فرهنگی انجام میداد و ارتباط گسترده ای هم با رادیوها و عوامل ضدانقلاب خارج از کشور داشت، منتها به دلیل حساسیتهای رایج پیرامون این قبیل افراد و شرایط عمومی کشور با آن موافقت نمیشد. تا آنکه یک روز در دیداری که با حاج آقا محسنی اژهای داشتم موضوع را شخصا با ایشان در میان گذاشتم و وی پیشنهاد کرد خودتان عمل کنید و از وی مصاحبه تصویری بگیرید بعدا مستند به آن مصاحبه اعلام جرم کنید تا حکم بازداشتش صادر شود. قبول کردم و فردایش جریان این توافق را به سیدصادق که معاون عملیاتی ما بود گفتم. وی را بازداشت کردند. مدتی در یکی از خانههای امن حوزه مشاوران بود تا اینکه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ایشان که گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رساندیم، ایشان گفت حکمش را که گرفتید تحویل اطلاعات نیروی انتظامی بدهیدش، بازداشتگاه خودمان نبریدش. موضوع گم شدن وی جنجال به پا کرده بود و علی الظاهر آقا هم کمی احتیاط میکرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگیرم نتوانستم پیدایش کنم، به تیم گفتم ایشان را آماده اعزام بکنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسن اژهای] را در منزلشان ببینم، موضوع را به ایشان گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . »(ص ۴۶۱ـ۴۶۲ از جلد ۱۷ بازجویی های سعید امامی)
بعدها که از قضای روزگار من و مهرداد عالیخانی (وی به واسطه قتلهای زنجیرهای و من به واسطه آن نوار افشاگری) به زندان افتادیم در بازداشتگاه ۶۶ سپاه برایم فاش ساخت که وی را در همانجا به قتل رساندهاند و در باغچه همان ساختمان دفنش کرده اند. از زندان که آزاد شدم یک بار در سخنرانیای در دانشگاه علوم پزشکی تهران اعلام کردم که پیروز دوانی با حکم محسنی اژهای به قتل رسیده است، چرا به این مسئله رسیدگی نمیشود؟ آقای محسنی اژهای هم در مصاحبه با ایرنا موضوع را تکذیب کرد و اعلام کرد که این مطلب هم از مطالب کذب فرشاد ابراهیمی است. ایشان را دعوت به مناظره کردم که البته هیچ پاسخی نیامد تا اینکه از سوی آقای علی ربیعی برایم پیغام آمد که بروم نزدش و وقتی رفتم دفتر ایشان گفتند که موضوع پیروز دوانی پیچیدهتر از این حرفهاست و تو هم به اندازه کافی مشکل برای خودت داری، پایت را از این ماجرا بکش بیرون که خیلی خطر دارد! و من هم رهایش کردم تا به امروز که برخود فرض دانستم آن را فاش کنم.[۲۳]
کارنامهی وزارت اطلاعات
قتلهای زنجیرهای
ترورهای مخالفین
برخی از ترورهای وزارت اطلاعات
۲۹ شهریور ۱۳۶۹، عبدالله بیژنفر اهل مهاباد، حزب دموکرات، ترور در رانیه.
۱۱ دی ۱۳۶۹، خالد حسینپور اهل سقز، سازمان خبات، ترور در رانیه.
۴ اردیبهشت ۱۳۷۰، عزیز عزیزی، حزب دموکرات، ترور در روستای اِنزی نزدیک رانیه.
۱۵ خرداد ۱۳۷۰، حبیب فیضالهی (مام حبیب عوده) اهل سنندج، کومله، ترور در رانیه.
۱۰ تیر ۱۳۷۰، کامران منصور مقدم، اهل سنندج، اتحادیه کمونیستهای ایران، ترور در سلیمانیه.
۴ مرداد ۱۳۷۰، صدیق کریمنیا، حزب دموکرات، ترور در قریه بولی نزدیک رانیه.
۳۱ مرداد ۱۳۷۰، احد گردشی (احد آقا) اهل اردبیل، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۵ شهریور ۱۳۷۰، محمد فتحی (آرام) اهل کرمانشاه، کومله، ترور در روستای زرگویز سلیمانیه.
۱۰ شهریور ۱۳۷۰، شاپور فیروزی اهل کامیاران، کمیته مرکزی حزب دموکرات، ترور در رانیه.
۲۸ شهریور ۱۳۷۰، سعید یزدانپناه اهل بوکان، رهبر اتحادیه انقلابیون کردستان، ترور در سلیمانیه.
۷ مهر ۱۳۷۰، حەسو(حسن) علیپور، ملا رسول گردی و جلیل مامائی هر سه اهل پیرانشهر، حزب دمکرات، ترور بین روستای اِنزی و روستای بولی نزدیک رانیه.
۱۲) ۶ آذر ۱۳۷۰، سارم فرهادی اهل سنندج، کومله، ترور در روستای باوزه قلادزی.
۱۵ دی ۱۳۷۰، سیفالله سلیمانپور، رضا سلیمانپور و کامران سلیمانپور اهل سقز، سه برادر پناهندهی سیاسی، ترور در سلیمانیه.
۲۳ دی ۱۳۷۰، کمال قادرزاده اهل مریوان، حزب دموکرات ، ترور در پنجوین.
۲۲ دی ۱۳۷۰، سید محمود خضری اهل سقز، کومله، ترور در سلیمانیه.
سال ۱۳۷۰، محمد بابایی اهل سقز، پناهندهی سیاسی، ترور در دره شهیدان نزدیک سنگسر
سال ۱۳۷۰، محمد نعیمی، کومله، ترور در دره شهیدان نزدیک سنگسر.
سال ۱۳۷۰، رحمان لاوەیی، حزب دموکرات، ترور در بازار گورتیسوی نزدیک قندیل.
سال ۱۳۷۰، جمال زورهیی و برادرش کمال زورهیی اهل سردشت، فعال سیاسی نزدیک به حزب دموکرات، ترور در منطقهی دره شهیدان نزدیک سنگسر.
سال ۱۳۷۰، عثمان زورهیی اهل سردشت، فعال سیاسی نزدیک به حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
سال ۱۳۷۰، جمال حسینی، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۱۲ اردبیهشت ۱۳۷۱، محمد رحمانی اهل پیرانشهر، حزب دموکرات، ترور در شهر چومان.
۱۲ خرداد ۱۳۷۱، محمد خضری، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۲۷ خرداد ۱۳۷۱، ابراهیم شیخی (بالدار) اهل بوکان، حزب دموکرات، ترور در مسیر هولیر به رواندوز.
۹ تیر ۱۳۷۱، علی تاتوره اهل مریوان، هادی محمودی اهل هورامان، سالار ساعدپناه و فخرالدین مرادی اهل سنندج، حزب دموکرات، ترور در حلبچه.
۱۰ شهریور ۱۳۷۱، ستار جلالی اهل نوسود، حزب دموکرات، ترور در قرنیه مام خطیب نزدیک رواندوز.
۲۶ مهر ۱۳۷۱، کریم کاگلی و احمد کاگلی اهل مریوان، حزب دموکرات، ترور در پنجوین.
۲۶ مهر ۱۳۷۱، محمد مهربانی اهل مریوان، حزب دموکرات، ترور در کمپ باریکه نزدیک سلیمانیه.
۲۱ آبان ۱۳۷۱، طاهر منوچهری اهل نوسود، شاهرخ مرادی، صلاح مرادی، انور ابراهیمی و رشید رستمی، هر چهار نفر اهل سنندج، حزب دموکرات، ترور در قریه ناوتاق دربندیخان.
۱۲ بهمن ۱۳۷۱، امیر بایاب اهل بوکان، کومله، ترور در سلیمانیه.
۲۱ بهمن ۱۳۷۱، کامران شافعی اهل مهاباد، حزب دموکرات، ترور در رانیه.
۱۹ اسفند ۱۳۷۱، جمال نامی اهل سنندج، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
سال ۱۳۷۱، محمد نظر قلخانی اهل ایوان، حزب زحمتکشان (رەنجدەران)، ترور در عربت.
۲۲ فروردین ۱۳۷۲ سعدون عباسی اهل مهاباد، حزب دموکرات، و احمد فاطمی (فاتی) اهل سردشت، پناهنده سیاسی و پدر همسر آقای عباسی، ترور در رانیه.
۲۰ تیر ۱۳۷۲، رفیق محمدی اهل مریوان، کومله، ترور در زرگویز سلیمانیه.
۳ مرداد ۱۳۷۳، دکتر بهرام پزشک تُرک اهل آذربایجان، کادر بیمارستان حزب دموکرات، ترور در رانیه.
۱۵ شهریور ۱۳۷۲، ملا احمد درویشی اهل ارومیه، حزب دموکرات، ترور در روستایی نزدیک دیانا.
۱۱ آبان ۱۳۷۲، صدیق رشیدی اهل سقز، پناهنده سیاسی، ترور در سلیمانیه.
۲۲ آبان ۱۳۷۲، محمود مجاهدی اهل سردشت، حزب دموکرات، ترور در حاجی آباد سلیمانیه.
۲۰ آذر ۱۳۷۲، محمد شیخهپور اهل پیرانشهر، حزب دموکرات، ترور در سنگسر.
۲۲ آذر ۱۳۷۲، محمد بوکانی (خالو حمه) اهل بوکان، حزب دموکرات، ترور در کاولوک نزدیک دیانا.
۲۲ دی ۱۳۷۲، مصطفی اورامان، اهل اورامانات، پناهنده سیاسی، ترور در سلیمانیه.
۲۲ دی ۱۳۷۲، شریف رحمانی اهل مهاباد، سازمان خبات، ترور در سلیمانیه.
۱۷ اسفند ۱۳۷۲، سید جلال حسینی اهل مریوان، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۲۶ اسفند ۱۳۷۲، حسین ابراهیمزاده، حزب دموکرات، ترور در بحرکه نزدیک اربیل.
سال ۱۳۷۲، محمد مریوانی اهل مریوان، پناهنده سیاسی، ترور در سلیمانیه.
سال ۱۳۷۲، محمد لایسانی، حزب دموکرات، ترور در پنجوین.
سال ۱۳۷۲، عزیز حاجی عباسی، پناهنده سیاسی، ترور در شقلاوه.
۱ فروردین ۱۳۷۳، صالح جهانگیری اهل بوکان، حزب دموکرات، ترور در حلبچه.
۱۴ فروردین ۱۳۷۳، رشاد کریمی و شفیع کریمی هر دو اهل مهاباد، کومله، ترور در سلیمانیه.
۲۱ فروردین ۱۳۷۳، عثمان عثمانی اهل سردشت، کومله، ترور در رانیه.
۴ اردیبهشت ۱۳۷۳، علی حیدری(دژآهنگ) اهل اسلام آباد غرب، حزب دموکرات، ترور در دربندیخان.
۴ اردیبهشت ۱۳۷۳، عبدالله ایزدی، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۲۲ اردیبهشت ۱۳۷۳، احمد محمدپور اهل سقز، حزب دموکرات، ترور در بازیان سلیمانیه.
۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۳، ابوبکر سبکتگین اهل اشنویه، حزب دموکرات، ترور در دیانا.
۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۳، قادر مامه گُله اهل سردشت، حزب دموکرات، ترور در روستای ماوت سلیمانیه.
۲۲ خرداد ۱۳۷۳، نوری مهاباد اهل مهاباد، پناهندهی سیاسی، ترور در اربیل.
۳ تیر ۱۳۷۳، کریم بال افکن اهل مریوان، حزب دموکرات، ترور در رانیه.
۸ مرداد ۱۳۷۳، قادر قلندری اهل پیرانشهر، حزب دموکرات، ترور در جاده دیانا به اربیل.
۱۳ تیر ۱۳۷۳، علی اصغر الماسپور اهل سنندج، حزب دموکرات، ترور در پنجوین.
۲۸ تیر ۱۳۷۳، ابراهیم رحمانی اهل کامیاران، حزب دمکرات، ترور در رانیه.
۲۸ تیر ۱۳۷۳، مراد محمدزاده (مام مراد) اهل ارومیه، حزب دموکرات، ترور در روستای باسرمه حاجی عمران.
۲۹ تیر ۱۳۷۳، محمد درخشان اهل پیرانشهر، حزب دموکرات، ترور در دره گلی علیبگ دیانا.
۳۰ تیر ۱۳۷۳، محمد امین بایزیدی، اهل پیرانشهر، حزب دموکرات، ترور در دره گلی علیبگ دیانا.
۱۳ مرداد ۱۳۷۳، غفور حمزهای عضو کمیتهی مرکزی و نمایندهی حدکا در عراق ترور در بغداد.
۱۳ مرداد ۱۳۷۳، علیاکبر(کامبیز) تیموری و کشتمند(پیوند) عباسی هر دو اهل کرمانشاه، کومله، ترور در جادهی زرگویز به سلیمانیه.
۱۸ مرداد ۱۳۷۳، عبدالله سبزی اهل مریوان، حزب دموکرات ، ترور در دربندیخان.
۲۱ مرداد ۱۳۷۳، محمد رشیدی اهل مریوان، حزب دموکرات ، ترور در حلبچه.
۳۱ شهریور ۱۳۷۳، عمر کُرده اهل بوکان، حزب دموکرات ، ترور در سنگسر.
۱۳ آبان ۱۳۷۳، حسین اجاقی اهل سردشت، پناهندهی سیاسی، ترور در چهار قرنه سلیمانیه.
۲۲ آبان ۱۳۷۳، مولود اسماعیلی (سلیم ساغول) اهل مهاباد ، حزب دموکرات ، ترور در حاجیآباد سلیمانیه.
۱ آذر ۱۳۷۳، حسن آذرروند(بازرگان) اهل پیرانشهر، حزب دموکرات ، ترور در رانیه.
۵ آذر ۱۳۷۳، حسن جت اهل مهاباد، حزب دموکرات ، ترور در زورکان قلادزی.
۱۶ آذر ۱۳۷۳، محمد شیخه، حزب دموکرات ، ترور در سنگسر.
۲۱ آذر ۱۳۷۳، جلال خانهخُلی اهل سردشت، حزب دموکرات ، ترور در قلادزی.
۲۳ آذر ۱۳۷۳، محمد سعید قادری اهل نوسود، حزب دموکرات ، ترور در قریه مام شیخ کویه.
۶ دی ۱۳۷۳، صدیق سقزی اهل سقز، حزب دموکرات ، ترور در سلیمانیه.
۷ دی ۱۳۷۳، محمود لاویسانی اهل مریوان، کومله، ترور در پنجوین.
۲۲ دی ۱۳۷۳، محمد نانوا اهل سقز، حزب دموکرات ، ترور در راه بازیان نزدیک سلیمانیه.
۲۵ دی ۱۳۷۳، خالد محمدزاده اهل مهاباد، حزب دموکرات ، ترور در شقلاوه.
۲۶ دی ۱۳۷۳، حیدر خسروی(عبدالله بگ) اهل بانه، حزب دموکرات ، ترور در سلیمانیه.
دی ۱۳۷۳، مراد شُکری اهل سرپل ذهاب، پناهندهی سیاسی، ترور در سلیمانیه.
دی ۱۳۷۳، واسع جهانگیری اهل بوکان، حزب دموکرات ، ترور در حلبچه.
دی ۱۳۷۳، امیر ایزدی و محمد محمدپور، حزب دموکرات ، ترور در بازیان.
دی ۱۳۷۳، عبدالله ربانی، حزب دموکرات ، ترور در دارَبتکان دربندیخان.
دی ۱۳۷۳، محمد کلهری اهل مهاباد، کومله، ترور در سلیمانیه.
۱۸ بهمن ۱۳۷۳، سعدون بارزان اهل بوکان و حسن آذربرزین اهل مهاباد، حزب دموکرات، ترور در جادهی بین رانیه و سرکپکان.
۲۰ بهمن ۱۳۷۳، اسماعیل انجیری، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۱۲ اسفند ۱۳۷۳، بارزان انجینهای اهل سقز، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۱۲ اسفند ۱۳۷۳، مظفر محمدی اهل سقز، حزب دموکرات، ترور در باسرمه اربیل.
سال ۱۳۷۳، محمد تام، حزب دموکرات، منطقه خلیفان نزدیک به دیانا.
سال ۱۳۷۳، محمد لار، سازمان خبات، ترور در سلیمانیه.
۱۲ فروردین ۱۳۷۴، محمد عبدالهی و سلیمان رسولی (چکرده) هر دو اهل پیرانشهر، حزب دموکرات، ترور در روستای باسرمه اربیل.
۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۴، فرشته اسفندیاری و عفت حداد، مجاهدین خلق، ترور در خیابان الشعب بغداد.
۳ خرداد ۱۳۷۴، دکتر علی دبیری اهل ارومیه، پناهندهی سیاسی، ترور در رانیه.
۱۲ خرداد ۱۳۷۴، عثمان کیانی و عثمان فرمان (ولژه) هر دو اهل مریوان، کومله، ترور در سلیمانیه.
۲۶ خرداد ۱۳۷۴، سید علی عسکر حسینی اهل مریوان، پناهندهی سیاسی، ترور در سلیمانیه.
۱۷ تیر ۱۳۷۴، قادر فلاحی اهل شنو، پناهندهی سیاسی، ترور در دیانا.
۱۹ تیر ۱۳۷۴، حسین عدیدی، ابراهیم سلیمی و یارعلی کارتبار از اعضای مجاهدین ترور در بغداد
۲۵ تیر ۱۳۷۴، نجمالدین شریعتپناه اهل سردشت، حزب دموکرات ، ترور در اربیل.
۲۹ تیر ۱۳۷۴، فاروق مرادی اهل مهاباد، حزب دموکرات ، ترور در اربیل.
۲۹ تیر ۱۳۷۴، رحیم محمودی(کولهسهیی) اهل سردشت، حزب دموکرات ، ترور در رانیه.
۲۶ مرداد ۱۳۷۴، سید علی پرغوی و غفور مرادی، حزب دموکرات ، ترور در اربیل.
۱۴ شهریور ۱۳۷۴، بهمن فرحی اهل کامیاران، حزب دموکرات ، ترور در اربیل.
۳۱ شهریور ۱۳۷۴، عسکر رستمی اهل قلخانی اسلامآباد، حزب دموکرات ، ترور در منطقه گوندی اربیل.
۳ مهر ۱۳۷۴، احمد درویشی اهل مریوان، حزب دموکرات ، نزدیک منطقه مرزی حلبچه با ایران.
۲۴ مهر ۱۳۷۴، حسین دەمه اهل پیرانشهر، حزب دموکرات ، ترور در رانیه.
۳۰ مهر ۱۳۷۴، منصور فدایی اهل بانه و سید طالب حسینی، سید مسلم حسینی، آفتاب حسینی و کتان حسینی اعضای یک خانواده اهل دیواندره، عضو گروه سیاسی کوچکی به نام «شورای مرکزی»، ترور در سلیمانیه.
۱۵ آذر ۱۳۷۴، عمر دهستانی اهل مهاباد، حزب دموکرات ، ترور در قریه حریر اربیل.
۲۹ آذر ۱۳۷۴، عثمان رویان اهل شنو و ابوبکر رحیمی (جَقَل مصطفی) اهل نقده، حزب دموکرات ، ترور در اربیل.
۳۰ آذر ۱۳۷۴، غفور مهدیزاده اهل نقده، علی امینی اهل سقز و صدیق عبداللهی اهل سردشت، حزب دموکرات ، ترور در کویه.
آذر ۱۳۷۴، محمد سورهبی، حزب دموکرات، ترور در اربیل.
۱۲ دی ۱۳۷۴، رحمان شعبانزاده اهل بانه، حاجی عبدالله محمدی اهل سقز، حزب دموکرات ، ترور در سلیمانیه.
۲۲ دی ۱۳۷۴، حاجی عبدالله صالح زاده اهل بانه، فعال سیاسی، ترور در سلیمانیه.
۲۸ بهمن ۱۳۷۴، طاهر(شاهو) روحانی اهل کامیاران، کومله، ترور در سلیمانیه.
۱۷ اسفند ۱۳۷۴، حامد رحمانی، مجاهدین خلق، ترور در بغداد.
۲۷ اسفند ۱۳۷۴، فرامرز کشوری، طاهر عزیزی و عثمان رحیمی همه اهل شنو، حزب دموکرات ، ترور در قریه جیژنیکان نزدیک هنگاوه در حال بازی فوتبال.
سال۱۳۷۴، عبدالله رحیمی، پناهندهی سیاسی، ترور در اربیل.
سال ۱۳۷۴، جواد خالدار، پناهندهی سیاسی، ترور در سلیمانیه.
سال ۱۳۷۴، شاهو کیومرثی و خسرو بایزیدی، کومله، ترور در سلیمانیه.
سال ۱۳۷۴، ملا احمد خضری و مجید سولدوزی، حزب دموکرات، ترور در منطقه سوران نزدیک دیانا.
۱۵ آذر ۱۳۷۴، عمر دهستانی اهل مهاباد، حزب دموکرات، ترور در قریه حریر اربیل.
۱ فروردین ۱۳۷۵، محمد سعیدپناه، حزب دموکرات ، ترور در منطقه بازیان سلیمانیه.
۲۸ خرداد ۱۳۷۵، رسول امینی، حزب دموکرات، ترور در رانیه.
۲۸ تیر ۱۳۷۵، محمود قلخانی اهل سرپل ذهاب، حزب دموکرات، ترور در اربیل.
۳۱ تیر ۱۳۷۵، کاوه حکیم زاده اهل سردشت، حزب دموکرات، ترور در رانیه.
۳ شهریور ۱۳۷۵، رحیم چنگالی اهل پیرانشهر، حزب دموکرات، ترور در اربیل.
۳ شهریور ۱۳۷۵، قادر اکلون اهل مهاباد، حزب دموکرات، ترور در قریه چهارقُرنه.
۹ شهریور ۱۳۷۵، عطا رضاپور، حزب دموکرات، ترور در بازیان سلیمانیه.
۲۴ شهریور ۱۳۷۵، صالح شریفی، حزب دموکرات، ترور در بازیان نزدیک سلیمانیه.
۱۷ مهر ۱۳۷۵، علی درماهی تیلهکو اهل سقز، سازمان خبات، ترور در حلبچه.
۲۰ مهر ۱۳۷۵، فتح الله رستمی اهل کرمانشاه، پناهندهی سیاسی، ربوده شده در سلیمانیه. از زمان ربوده شدن اثری از او به دست نیامده است.
۱۹ آبان ۱۳۷۵، حامد سلیمی، حزب دموکرات، ترور در منطقه تانجهرو سلیمانیه.
۲۸ آبان ۱۳۷۵، ارشد رضایی، محمد عزیز قادری، یونس محمدپور، مظفر کاظمی، عدنان اسماعیلی و معروف سهرابی، حزب دموکرات ، ربوده شده در سلیمانیه. این افراد به دست شاخهی نظامی جنبش اسلامی کردستان عراق ربوده شده و به مأموران جمهوری اسلامی تحویل داده میشوند. از آن تاریخ خبری از این افراد به دست نیامده است.
۳۰ آبان ۱۳۷۵، محمد رسول قادرزاده، کاوه چالاکی، آمانج پیروتەسور(کودک ۵ ساله) همه اهل مهاباد و حسین باپیری اهل شنو، جعفر عمربیل اهل میاندوآب، حزب دموکرات ، ترور در کویه.
۴ آذر ۱۳۷۵، کمال زنگیبند اهل سنندج، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۱۷ آذر ۱۳۷۵، احمد رَوه اهل مریوان، علی محمدی و مصطفی امینپور هر دو اهل بوکان، ناصر حیدرآبادی اهل کرمانشاه، کمال دولتیاری و سیوان صادقوزیری، اتحادیه انقلابیون کردستان، ربوده شده در منطقه پیرمگرون. این افراد از سوی شاخهی نظامی یکی از احزاب کُرد ربوده شده و تحویل مأموران جمهوری اسلامی میشوند. از آن تاریخ خبری از این افراد به دست نیامده است.
۲ دی ۱۳۷۵، عباس شکاک اهل بانه، سازمان خبات، ترور در سلیمانیه.
۲ دی ۱۳۷۵، محمد خندانی (مام درویش)، حزب دموکرات، ترور در رانیه.
۲۲ دی ۱۳۷۵، رسول قادری، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۲۹ دی ۱۳۷۴، عبدالله پیروتزاده، حزب دموکرات، ترور در دیانا.
دی ۱۳۷۵، احمد شریفی اهل سقز، پناهندهی سیاسی، ترور در سلیمانیه.
۱۸ بهمن ۱۳۷۵، عباس بدری و عطا فیضی هر دو اهل سقز، حزب دموکرات ، ترور در سلیمانیه.
۲۶ بهمن ۱۳۷۵، حسین حمزهپور (ملا حسین)، حزب دموکرات ، ترور در رانیه.
۲۶ بهمن ۱۳۷۵، فریدون(فردین) فَردوست، پناهندهی سیاسی، ترور در سلیمانیه.
۲۰ اسفند ۱۳۷۵، سلیم کریمزاده عضو حدکا ترور در قریه کانیقرژال اربیل.
سال ۱۳۷۵، جعفر بایزیدی اهل شنو، حزب دموکرات ، ربوده شده در اربیل. از زمان ربوده شدن اثری از او به دست نیامده است.
۱۳۷۵، مختار مرادی (کوماس)، عضو گروه سیاسی کوچکی به نام «شورای مرکزی»، ترور در سلیمانیه.
سال ۱۳۷۵، سلیم حقیقی، حزب دموکرات ، ترور در رانیه.
سال ۱۳۷۵، احمد نعلبند، پناهندهی سیاسی، ترور در قلادزی.
سال ۱۳۷۵، علی حاجی عبدالله، حزب دموکرات، ترور در رانیه.
سال ۱۳۷۵، حاجی محمد چایچی، پناهنده سیاسی، ترور در سلیمانیه.
سال ۱۳۷۵، عبدالله رحیمی، پناهنده سیاسی، ترور در اربیل.
سال ۱۳۷۵، خدر خالداری، سازمان خبات، ترور در قلادزی.
سال ۱۳۷۵، کریم شوقی و صالح امینپور، حزب دموکرات، ترور در شهر دوکان.
۳ اردیبهشت ۱۳۷۶، شهباز محمدی، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۶ اردیبهشت ۱۳۷۶، خدر خانهیی، حزب دموکرات، ترور در قلادزی.
۱۵ اردیبهشت ۱۳۷۶، لطیف نقشبندی اهل سردشت، حزب دموکرات، ترور در اربیل.
۱۲ خرداد ۱۳۷۶، مولان عبداللهخانی (سواره) اهل سردشت، حزب دموکرات، ترور در خەلەکان کویه.
۱۶ خرداد ۱۳۷۶، خالد عباسی اهل سردشت، سازمان خبات، ترور در سلیمانیه.
۴ تیر ۱۳۷۶، فرهاد بابایی اهل سنندج، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۱۱ تیر ۱۳۷۶، ابراهیم گاگل، حزب دموکرات، ترور در پنجوین.
۲۳ مرداد ۱۳۷۶، امجد جلایی، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۲۸ مرداد ۱۳۷۶، غالب علیزاده، علی زکاله، سعید مرادی، علی عقیلی و اسماعیل نمکی، حزب دموکرات، ترور در کانیخان دوکان.
۲۰ شهریور ۱۳۷۶، صلاح بیگزاده، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۱۲ مهر ۱۳۷۶، منصور محمدپور اهل مهاباد، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۲۰ مهر ۱۳۷۶، حسین زیته، حزب دموکرات، ترور در سلیمانیه.
۱۲ آذر ۱۳۷۶، سید جمال نیکجویان، حزب دموکرات، ترور در کویه.
۱۷ آذر ۱۳۷۶، منصور فتاحی (رشه هورامی) اهل مریوان، عضو رهبری حزب دموکرات، ترور در دوکان.
۱۷ آذر ۱۳۷۶، یدالله شیرینسخن، سید منصور ناصری هر دو اهل سنندج، ابوبکر(سامال) اسماعیل زاده و رفعت حسینی، حزب دموکرات، ترور در کویه.
۳ بهمن ۱۳۷۶، مشهدی صفر باقری اهل ارومیه، حزب دموکرات، ترور در منطقه ههرمهتووی کویه.
سال ۱۳۷۶، مختار مرادی، هوادار کومله، ترور در سلیمانیه.
۲۲ خرداد ۱۳۷۸، محمد مصطفایی (نارستی)، حزب دموکرات، ترور در کویه.
۲ مهر ۱۳۷۹، رسول خدرزاده، حزب دموکرات، ترور در کویه.
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ العربیه- پنتاگون: اطلاعات ایران ۳۰ هزار کارمند دارد که بسیاری در عملیات خارجی شرکت می کنند
- ↑ باشگاه خبرنگاران جوان - شرایط استخدام در وزارت اطلاعات چیست؟
- ↑ ههلوی کوردستان - دخمههای شکنجه و مرگ وزارت اطلاعات
- ↑ ایران افشاگر- افشای اسامی و مشخصات ۸۰ تن از عوامل وزارت اطلاعات رژیم خمینی در اروپا و آمریکا
- ↑ ایران افشاگر- اداره امنیت داخلی آلمان: وزارت اطلاعات و نیروی قدس دستگاههای اطلاعاتی رژیم ایران در آلمان هستند
- ↑ دبی-العربیه.نت فارسی-اطلاعات ایران ۳۰ هزار کارمند دارد که بسیاری در عملیات خارجی شرکت می کنند
- ↑ سایت وزارت اطلاعات
- ↑ سایت شفاف - وزارت اطلاعات چگونه تشکیل شد؟
- ↑ مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی - قانون تأسیس وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
- ↑ مصاحبهی سعید حجاریان با خبرگزاری ایسنا
- ↑ سایت خانه ملت-۱۰دولت بعد از انقلاب +عکس
- ↑ باشگاه خبرنگاران جوان-همه وزرایی که به دولتهای احمدینژاد آمدند و رفتند/ تشکیل 3 کابینه در دو دولت
- ↑ باشگاه خبرنگاران جوان- وزیر اطلاعات دولت یازدهم کیست؟[۱]
- ↑ درصحن مجلس- دری نجف آبادی؛ از قتلهای زنجیره ای تا کهریزک
- ↑ گزارشگران بدون مرز - وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پروژه اعتراف گیری و ادامه سرکوب فعالان رسانهها را تأیید کرد
- ↑ ایران افشاگر- اداره امنیت داخلی آلمان: وزارت اطلاعات و نیروی قدس دستگاههای اطلاعاتی رژیم ایران در آلمان هستند
- ↑ سایت ایران افشاگر-گزارشی از کتاب منتشر شده توسط کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت: «وزارت اطلاعات رژیم ایران فعال در اروپا»[۲]
- ↑ ایران افشاگر- جنایت انفجار حرم امام رضا (ع) و نسبت دادن آن به مجاهدین، یک نمونه از جنگ روانی اطلاعات آخوندی علیه مجاهدین
- ↑ رادیو فردا-مروری بر قتلهای زنجیره ای پس از هفت سال: بخش هفتم، انگیزهها و فتوای قتلها
- ↑ بی. بی. سی فارسی- اکبر گنجی: قتلهای زنجیره ای پروژه ای حکومتی بود
- ↑ مجله هفته- متن فرمان خمینی و دستور قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان [۳]
- ↑ ایران سکولاریسم- اعضای هیئت مرگ در سال ٦٠و٦٧ چه کسانی بودند؟[۴]
- ↑ مصاحبه امیر فرشاد ابراهیمی با تریبون زمانه