کاربر:Hossein/1403421صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:
یزید گفت: «دروغ گفتی، بر این کار قادرم اگر بخواهم». زینب با قاطعیت فریاد زد: «هرگز قادر نیستی». اما یزید باز هم گفت: «دروغ می‌گویی ای دشمن خدا»!<ref name=":15" />
یزید گفت: «دروغ گفتی، بر این کار قادرم اگر بخواهم». زینب با قاطعیت فریاد زد: «هرگز قادر نیستی». اما یزید باز هم گفت: «دروغ می‌گویی ای دشمن خدا»!<ref name=":15" />


در اینجا زینب برآشفت و خطبه مشهورش را ایراد کرد:<blockquote>ای یزید، آیا گمان برده‌ای حال که جای جای زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتی و بستی و ما چونان کنیزان رانده شدیم، مایه خواری ما و موجب کرامت توست!! و حکایت از عظمت مکانت تو دارد که این چنین باد در بینی انداخته‌ای، و برق شادی و سرور از دیدگانت می‌جهد. حال که دنیا را برای خود مرتّب و امور را برایت منظم می‌بینی، و ملک و سلطنت ما برایت صافی گردیده. لختی آرام گیر، مگر سخن خدای را فراموش کرده‌ای که فرمود: «گمان مبرند آنان که کافر شدند و ما آنان را مهلت دادیم، (این مهلت) برای آنان خیر است، ما همانا مهلت دادیم آنان را که بر گناه خود بیفزایند و برای آنان عذاب خوارکننده خواهد بود» (آیه ۱۷۸ سوره آل عمران). آیا این از عدل است‌ ای فرزند آزادشده‌ها که زنان و کنیزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول الله اسیر؟! پرده‌های حُرمتشان را دریدی، و چهره‌هایشان را آشکار کردی، آنان را چونان دشمنان از شهری به شهری کوچانیده، ساکنان منازل و مناهل(بومی و غریب) بر آنان اشراف یافتند، و مردم دور و نزدیک و پست و فرو مایه و شریف چهره‌هایشان را نگریستند، در حالی که از مردان آنان حامی و سرپرستی همراهشان نبود....<ref>[https://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D8%B4%D8%A7%D9%85 خطبه حضرت زینب]</ref></blockquote>در «راه حسین» آمده است: <blockquote>زینب منزلت پوچ یزیدی را از هم درید و به‌صورت فرصتی برای ازدیاد گناه و عذاب مجسم ساخت و آنگاه به‌هوشمندی تمام، دفتر جنبش را در رئوس اصلیش که تا ”بدر“ و ”احد“ سابقه داشت، ورق زد و در هر صحنه، نابکاری شیطانی حزب اموی را نشان داد و پس از این، با اطمینانی مسلم به‌تبلیغ آینده پرداخت. همان آینده تابناک و درخشان جهان در حال پیشرفت که هیچ‌کس قادر به‌تغییر سیر عمومی تاریخش نیست. و از همین هم فراتر رفت تا در طالع افق تابناک‌تر، جاودانگی بی‌غروب که وادی پرشورش درباره نوع انسانی است «حیات» و زندگی و «روزی» بس عالی‌تری را بر آنها، که ستمگر می‌پنداشت کشته است، نشان داد. در روی دیگر این افق قرآنی، آینده سهمناک ظالمین را ترسیم نمود که جز خواری و خذلان ندامت‌بار، هیچ نخواهند نداشت.<ref>[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A2%D8%AE%D8%B1 راه حسین- قسمت آخر]</ref></blockquote>
در اینجا زینب برآشفت و خطبه مشهورش را ایراد کرد:<blockquote>ای یزید، آیا گمان برده‌ای حال که جای جای زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتی و بستی و ما چونان کنیزان رانده شدیم، مایه خواری ما و موجب کرامت توست!! و حکایت از عظمت مکانت تو دارد که این چنین باد در بینی انداخته‌ای، و برق شادی و سرور از دیدگانت می‌جهد. حال که دنیا را برای خود مرتّب و امور را برایت منظم می‌بینی، و ملک و سلطنت ما برایت صافی گردیده. لختی آرام گیر، مگر سخن خدای را فراموش کرده‌ای که فرمود: «گمان مبرند آنان که کافر شدند و ما آنان را مهلت دادیم، (این مهلت) برای آنان خیر است، ما همانا مهلت دادیم آنان را که بر گناه خود بیفزایند و برای آنان عذاب خوارکننده خواهد بود» (آیه ۱۷۸ سوره آل عمران). آیا این از عدل است‌ ای فرزند آزادشده‌ها که زنان و کنیزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول الله اسیر؟! پرده‌های حُرمتشان را دریدی، و چهره‌هایشان را آشکار کردی، آنان را چونان دشمنان از شهری به شهری کوچانیده، ساکنان منازل و مناهل(بومی و غریب) بر آنان اشراف یافتند، و مردم دور و نزدیک و پست و فرو مایه و شریف چهره‌هایشان را نگریستند، در حالی که از مردان آنان حامی و سرپرستی همراهشان نبود....<ref>[https://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D8%B4%D8%A7%D9%85 خطبه حضرت زینب]</ref></blockquote>در «راه حسین» آمده است: <blockquote>زینب منزلت پوچ یزیدی را از هم درید و به‌صورت فرصتی برای ازدیاد گناه و عذاب مجسم ساخت و آنگاه به‌هوشمندی تمام، دفتر جنبش را در رئوس اصلیش که تا ”بدر“ و ”احد“ سابقه داشت، ورق زد و در هر صحنه، نابکاری شیطانی حزب اموی را نشان داد و پس از این، با اطمینانی مسلم به‌تبلیغ آینده پرداخت. همان آینده تابناک و درخشان جهان در حال پیشرفت که هیچ‌کس قادر به‌تغییر سیر عمومی تاریخش نیست. و از همین هم فراتر رفت تا در طالع افق تابناک‌تر، جاودانگی بی‌غروب که وادی پرشورش درباره نوع انسانی است «حیات» و زندگی و «روزی» بس عالی‌تری را بر آنها، که ستمگر می‌پنداشت کشته است، نشان داد. در روی دیگر این افق قرآنی، آینده سهمناک ظالمین را ترسیم نمود که جز خواری و خذلان ندامت‌بار، هیچ نخواهند نداشت.<ref name=":16">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A2%D8%AE%D8%B1 راه حسین- قسمت آخر]</ref></blockquote>
 
=== رویارویی در مسجد دمشق ===
یزید به‌ مسجد شتافت تا در مجلس رسمی که با حضور علی‌بن حسین برای بدگویی به علی‌بن ابیطالب و فرزندانش و شرح حادثه عاشورا از دید حکومت تشکیل شده بود، شرکت جوید. خطیبی به منبر رفت و از خاندان یزید تعریف و به شدت از خاندان علی بدگویی کرد. ناگهان بانگی بلند شد که: «ویلک یا ایهاالخاطب اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوّءأ مقعدک من‌النار»، «وای بر تو ای گوینده، که خشنودی مخلوق را به‌خشم خالق خریدی، پس بر نشیمنگاه خود در آتش جای‌بگیر». و این ضربه محکمی بر یزید و بر آنچه که او از حادثه عاشورا ساخته بود.<ref name=":16" />
 
== اعزام کاروان اسرا به مدینه ==
یزید هر چه زودتر این اسیران را که دیگر اکنون تهدیدی برای سلطنتش شده بودند، به‌مدینه فرستاد تا لااقل از خود دور سازد. مدینه از اسیران، به‌گرمی استقبال کرد و سخنان امام سجاد بسیار بر آن تاثیر گذاشت.
 
=== شورش مدینه ===
در مدینه انقلاب شد و مردم کارگزار یزید را اخراج کردند. یزید نیروی سرکوب فرستاد و با ۳ روز قتل‌عام توانست شورش را سرکوب کند.<ref name=":16" />
 
=== شورش مکه ===
مکه نیز سخت شورش بود تا آن‌که لشکر یزید در رسید و کعبه را سنگباران کرد و آتش زد.<ref name=":16" />
 
== عاقبت یزید ==
به غیر از مدینه و مکه شهرهای دیگر نیز از این حوادث برکنار نبودند. تا عاقبت نتیجه همه این کارها آن شد که سلطنت آل‌ابوسفیان رفت و به‌دست دیگران رسید. یزید هنوز 4سال بیشتر ملک نرانده بود که در حین خوشگذرانی، می‌گویند در سواری، با بوزینه‌ای مسابقه گذاشته بود، از اسب ساقط شد و مرد.<ref name=":16" />
۱٬۱۶۰

ویرایش