۱۴۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
== فعالیتهای مذهبی == | == فعالیتهای مذهبی == | ||
== اما شهید آشوری برخلاف بسیاری از طلبهها و آخوندهای دیگر از همان آغاز به تعلیمات قرون وسطایی رأیج آخوندی که سراپا تحجر و ارتجاع بود، تن نداد و با شوقی وافر بهآموزش تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی پرداخت. در پرتو همین مطالعات بود که ذهن خلاقش شکوفا شد و از همان آغاز موضعی ضدارتجاعی علیه آخوندهای خمینیصفت گرفت. او در سالهای پیش از 50 تمام وقت خود را بهآموزش جوانان انقلابی در مشهد اختصاص داد و در پرتو همین آموزشهای روشنگرانه توانست بسیاری از آنان را با ماهیت پلید ارتجاع آخوندی، که بهنام اسلام و خدا دکان ریاکاری پررونقی برای خود دست و پا کرده بودند، آشنا کند. پس از سال50 و آشنایی با سازمان مجاهدین، شهید آشوری گویا که گمشدهاش را یافته باشد، بیدرنگ بهسلک هواداران سازمان درآمد. از آنپس تمام زندگی این روحانی انقلابی و پاکباز در خدمت دفاع از سازمان قرار گرفت. خانه کوچک و ساده او کانون فعالی برای روشنگری دانشجویان و جوانان شد و در این میان شهید آشوری بود که با دلی مشتاق و پرشور اهداف سازمان را بهآنان میشناساند. او با اعتقاد راسخ بهایدئولوژی ضداستثماری سازمان و مشی انقلابی مبارزه مسلحانه، بهمبارزات خود سمتوسو داد و در این مسیر بارها توسط عمال ساواک دستگیر و زندانی شد. شهید آشوری علاوه بر زندان، مدتهای مدیدی را در تبعید در نقاط بدآبوهوا نظیر ایرانشهر و دور از خانواده و با کمترین امکانات زیستی بهسر برد. اما هربار استوارتر از گذشته بهراهی که برگزیده بود وفادار ماند و با شوری بیشتر بهمبارزات خود ادامه داد. او بارها گفته بود که: «از خدا میخواهم که مرگ مرا مرگ در راه مجاهدین قرار دهد». سال54 پس از ضربه خائنانه اپورتونیستها که حیات سازمان را در تهدید جدی قرار داد و موجب پیدا شدن یک جریان راست انحرافی در مسیر مبارزه با دیکتاتوری شاه گردید، شرایط دشوارتری برای شهید آشوری بهوجود آمد. او علاوهبر شاه، بایستی دربرابر آخوندها و محافل ارتجاعی که فرصت را غنیمت شمرده و کینههای خود را نسبت بهسازمان نشان میدادند ایستادگی میکرد. بهویژه بهشتی معدوم، خامنهای، آخوند خزعلی و یزدی، شهید آشوری را بهشدت تحت فشار قرار دادند و از او بهخاطر حمایت از سازمان مجاهدین انتقاد کردند. اما شهید آشوری با هوشیاری، ماهیت توطئه ساواک را که بهدست این قبیل آخوندهای مرتجع علیه مجاهدین اعمال میشد، شناخت و با قاطعیت دربرابر آنها موضع گرفت. فشارها و تضییقات ساواک و مرتجعان ادامه یافت تا بهآنجا که آخوند خزعلی حکم تکفیر او را صادر کرد. شهید آشوری در چنین شرایطی سالهای سخت اما پرباری را سپری کرد و بعداز پیروزی انقلاب بود که توانست ارتباط مستقیم و فعالتری با سازمان برقرار کند. این اقدامات و فعالیتها که باصراحت و شجاعت بسیاری همراه بود، باعث شد که سردمداران ارتجاع کینه شدیدی از او بهدل بگیرند == | === اما شهید آشوری برخلاف بسیاری از طلبهها و آخوندهای دیگر از همان آغاز به تعلیمات قرون وسطایی رأیج آخوندی که سراپا تحجر و ارتجاع بود، تن نداد و با شوقی وافر بهآموزش تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی پرداخت. در پرتو همین مطالعات بود که ذهن خلاقش شکوفا شد و از همان آغاز موضعی ضدارتجاعی علیه آخوندهای خمینیصفت گرفت. او در سالهای پیش از 50 تمام وقت خود را بهآموزش جوانان انقلابی در مشهد اختصاص داد و در پرتو همین آموزشهای روشنگرانه توانست بسیاری از آنان را با ماهیت پلید ارتجاع آخوندی، که بهنام اسلام و خدا دکان ریاکاری پررونقی برای خود دست و پا کرده بودند، آشنا کند. پس از سال50 و آشنایی با سازمان مجاهدین، شهید آشوری گویا که گمشدهاش را یافته باشد، بیدرنگ بهسلک هواداران سازمان درآمد. از آنپس تمام زندگی این روحانی انقلابی و پاکباز در خدمت دفاع از سازمان قرار گرفت. خانه کوچک و ساده او کانون فعالی برای روشنگری دانشجویان و جوانان شد و در این میان شهید آشوری بود که با دلی مشتاق و پرشور اهداف سازمان را بهآنان میشناساند. او با اعتقاد راسخ بهایدئولوژی ضداستثماری سازمان و مشی انقلابی مبارزه مسلحانه، بهمبارزات خود سمتوسو داد و در این مسیر بارها توسط عمال ساواک دستگیر و زندانی شد. شهید آشوری علاوه بر زندان، مدتهای مدیدی را در تبعید در نقاط بدآبوهوا نظیر ایرانشهر و دور از خانواده و با کمترین امکانات زیستی بهسر برد. اما هربار استوارتر از گذشته بهراهی که برگزیده بود وفادار ماند و با شوری بیشتر بهمبارزات خود ادامه داد. او بارها گفته بود که: «از خدا میخواهم که مرگ مرا مرگ در راه مجاهدین قرار دهد». سال54 پس از ضربه خائنانه اپورتونیستها که حیات سازمان را در تهدید جدی قرار داد و موجب پیدا شدن یک جریان راست انحرافی در مسیر مبارزه با دیکتاتوری شاه گردید، شرایط دشوارتری برای شهید آشوری بهوجود آمد. او علاوهبر شاه، بایستی دربرابر آخوندها و محافل ارتجاعی که فرصت را غنیمت شمرده و کینههای خود را نسبت بهسازمان نشان میدادند ایستادگی میکرد. بهویژه بهشتی معدوم، خامنهای، آخوند خزعلی و یزدی، شهید آشوری را بهشدت تحت فشار قرار دادند و از او بهخاطر حمایت از سازمان مجاهدین انتقاد کردند. اما شهید آشوری با هوشیاری، ماهیت توطئه ساواک را که بهدست این قبیل آخوندهای مرتجع علیه مجاهدین اعمال میشد، شناخت و با قاطعیت دربرابر آنها موضع گرفت. فشارها و تضییقات ساواک و مرتجعان ادامه یافت تا بهآنجا که آخوند خزعلی حکم تکفیر او را صادر کرد. شهید آشوری در چنین شرایطی سالهای سخت اما پرباری را سپری کرد و بعداز پیروزی انقلاب بود که توانست ارتباط مستقیم و فعالتری با سازمان برقرار کند. این اقدامات و فعالیتها که باصراحت و شجاعت بسیاری همراه بود، باعث شد که سردمداران ارتجاع کینه شدیدی از او بهدل بگیرند === | ||
== فعالیتهای سیاسی == | == فعالیتهای سیاسی == |
ویرایش