کاربر:Hossein/1403630صفحه تمرین
قتل زیر شکنجه
قتل زیر شکنجه نه یک «استثنا»، بلکه یک «قاعده» در جمهوری اسلامی است که در موارد بیشماری طی بیش از چهار دهه پیوسته ادامه داشته است. در دههٔ ۷۰ علاوه بر قتلهای زنجیرهیی و شکنجه و سربهنیست کردن مخالفان، بسیاری از دانشجویان دستگیر، شکنجه و ناپدید شدند. امری که در دهههای بعدی تا همین امروز ۳۰ شهریور ۱۴۰۳ ادامه دارد. عفو بینالملل در بیانیهای که به تاریخ ۲۴ شهریور ۱۴۰۰ منتشر شد نوشت: مقامات ایران از ژانویه ۲۰۱۰ از پاسخگویی درباره مرگ ۷۲ فرد بازداشتشده سر باز زدهاند.[۱]
میتوان نامهای آشنای دیگری همچون مهسا امینی، جواد روحی، علیرضا شیرمحمدعلی، سینا قنبری، سارو قهرمانی و تعداد بیشماری از شهدای قیامها را ذکر کرد که به شیوههای مشکوک و متفاوت، در زندانهای جمهوری اسلامی بهقتل رسیدند.[۲]
قتل زیر شکنجه در جمهوری اسلامی
شکنجه و بدرفتاری با زندانیان و کشته شدن افراد تحت این شکنجهها سابقهای طولانی در جمهوری اسلامی ایران دارد. بسیاری از این موارد در سالهای گذشته و به واسطه بالارفتن قدرت شبکههای اجتماعی، بیشتر اطلاعرسانی شد. بسیاری از این موارد هم که عمدتا در بازداشتگاههای شهرهای کوچک و کمتر شناخته شده اتفاق میافتد، شاید هیچوقت رسانهای نشوند.[۳]
نامه آیتالله منتظری قائم مقام وقت رهبری به خمینی:
«آیا میدانید که جنایاتى در زندانهاى جمهورى اسلامى بنام اسلام در حال وقوعاند که شبیه آن در رژیم منحوس شاه هرگز دیده نشد؟ آیا میدانید که تعداد زیادى از زندانیها تحت شکنجه توسط بازجویانشان کشته شدهاند؟ آیا میدانید که در زندان (شهر) مشهد، حدود ۲۵ دختر بخاطر آنچه بر آنها رفته بود … مجبور به درآوردن تخمدان یا رحم شدند؟ آیا میدانید که در برخى زندانهاى جمهورى اسلامى دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار میگیرند؟»[۴]
سایت فکتنامه و دویچهوله اسامی ۳۱ نفر را که طی سه دهه ۷۰ تا ۹۰ در زیر شکنجه به قتل رسیدهاند آوردهاند. عکس ضمیمه است.[۴] [۵]
عادیسازی قتل زیر شکنجه
تداوم روند برخوردهای خشونتآمیز با بازداشتشدگان در سالهای گذشته و بالارفتن تعداد زندانیانی که به دلیل شکنجه جان خود را از دست دادهاند، نشان دهنده آن است که مقامات و مسئولان قضایی در جمهوری اسلامی ایران با بیتوجهی به این موضوع سعی در «عادی» جلوه دادن اینگونه برخوردهای خشن و رواج مجازاتهای خشونتآمیز غیرانسانی دارند. اصرار حاکمیت بر شکنجه و بدرفتاری و اعمال زور و خشونت بر فرد بازداشت شده گواه آن است که مقامات در صدد مشروعیت بخشی به این روایتاند که «شکنجه بخشی از مجازات فرد بازداشتیست». بیتفاوتی مقامات به جان زندانیان در ایران و سکوت مداوم آنها برابر فریاد دادخواهی خانوادههای برخی از این زندانیان نشان میدهد که مقامات ایران علیرغم تمام واکنشهای بینالمللی و افکار عمومی جامعه ایرانی، بر رویه خود مبنی بر اعمال شکنجه و سکوت برابر چرایی مرگ بسیاری از زندانیان اصرار دارد.[۳]
هبا مورایف، مدیر دفتر خاورمیانه و شمال آفریقا در عفو بینالملل، نیز این فقدان تحقیقات مستقل در مورد موارد مرگ تحت بازداشت را «نمود تلخی از عادیسازی سلب خودسرانه حق حیات توسط مقامات حکومتی» دانست و خواستار انجام تحقیقات جنایی و محاکمه مقامات «مظنون به شکنجه زندانیان تا سرحد مرگ» شد.[۱]
پاسخگو نبودن مقامات به قتل زیر شکنجه
سازمان عفو بینالملل در بیانیهای به موارد متعدد مرگ «ناشی از شکنجه یا سایر بدرفتاریها یا استفاده مرگبار از سلاح گرم و گاز اشک آور توسط مقامات» اشاره کرده است. در بیانیه مطبوعاتی سازمان عفو بینالملل با استناد به تحقیقات و مستندات قبلی سازمان عفو بینالملل و بررسی جامع گزارشهای معتبر سایر گروههای حقوق بشری، تصریح شده است: «از ژانویه سال میلادی۲۰۱۰ تا کنون، دستکم ۷۲ مورد مرگ در ۴۲ زندان و بازداشتگاه در ۱۶ استان در سراسر کشور رخ داده است.»
عفو بین الملل در این بیانیه که روز ۲۴ شهریور منتشر شد، گفته است: «این عدم پاسخگویی در حالی ادامه یافته که بر اساس گزارشهای قابل اعتنا، مرگ این افراد ناشی از شکنجه یا سایر بدرفتاریها یا استفاده مرگبار از سلاح گرم و گاز اشکآور توسط مقامات بوده است. عفو بینالملل برای نمونه به فقدان هرگونه پاسخگویی در رابطه با مرگ یاسر منگوری، ۳۱ ساله، که روز ۱۷ شهریور ۱۴۰۰ توسط مسئولان وزارت اطلاعات در ارومیه به خانواده وی گزارش شد، به عنوان تازهترین مورد اشاره کرده و گفته است: «تا به امروز، حتی یک نفر از مسئولان در قبال این مرگهای در حین بازداشت مجبور به پاسخگویی نشده و به دست عدالت سپرده نشده [است.]»[۱]
مصوینت از مجازات عاملان
عفو بینالملل با اشاره به ویدیوهای درز کرده از شواهد بدرفتاری در اوین، این را «نشاندهنده بحران دیرینه مصونیت از مجازات در ایران ... که موجب شده شکایات مرتبط با شکنجه و کشتار توسط ماموران حکومتی همواره بدون تحقیق و عقوبت باقی بمانند.» عفو بینالملل با انتشار فهرست و برخی مشخصات افرادی که در حین بازداشت جان باختهاند، تاکید کرده که دهها مورد مرگ در بازداشت «که گمان میرود با محرومیت از مراقبتهای پزشکی در ارتباطند» در این فهرست نیست. عفو بین الملل به همراه ۹ سازمان حقوق بشری دیگر از کشورهای عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خواسته است با تاسیس «یک سازوکار تحقیقاتی و پاسخگویی برای جمع آوری، نگهداری و تجزیه و تحلیل شواهد و اسناد مرتبط با جدیترین جنایات بینالمللی صورت گرفته در ایران ... زمینه برگزاری محاکمههای کیفری عادلانه را فراهم سازند.»[۱]
چگونگی قتل زیر شکنجه
شکنجه شدید و ممانعت از درمان
در برخی موارد شکنجههای شدید جسمانی در کنار ممانعت مقامات زندان از فراهم آوردن شرایط درمانی برای فرد بازداشت شده، موجبات مرگ او را به وجود آورده است. بهنام محجوبی، از دراویش گنابادی بازداشت شده و ساسان نیکنفس، زندانی سیاسی، به دلیل شرایط نامناسب جسمانی و عدم دسترسی به امکانات درمانی جان خود را از دست دادند. کشته شدن ستار بهشتی، کارگر و وبلاگنویس بازداشتی، زیر شکنجههای شدید ماموران در سال ۱۳۹۱ هم یکی از تلخترین نمونههای مرگ زندانیان تحت شکنجه است.[۳]
کرنولوژی قتل زیر شکنجه
میتوان گفت در همه دههها قتل زیر شکنجه در جمهوری اسلامی تداوم داشته است. با توجه به گزارش نهایی جاوید رحمان از کشتار در دهه ۶۰ که آن را جنایت علیه بشریت و نسلکشی خوانده است موادر قتل زیر شکنجه به صورت انبوه در همین دوره صورت گرفته است ولی در دهههای بعد نیز ادامه داشته به صورتیکه میتوان از آن به عنوان یک قاعده نام برد.
بر اساس تحقیقات کمپین حقوق بشر در ایران، از سال ۲۰۰۳ بدین سو، دستکم ۳۲ زندانی سیاسی که همگی آنها پس از متهمشدن به انتقاد از سیاستهای حکومت در ایران زندانی شدند، در بازداشت حکومت جان باختهاند.[۳]
به تازگی سازمان عفوبینالملل در بیانیهای گفته است که «مقامات ایرانی در مورد دستکم ۷۲ نفر که از ژانویه ۲۰۱۰ در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادهاند، پاسخی ندادهاند.» [۳]
قتل زیر شکنجه در دهه ۶۰
تنها در جریان دستگیریهایی که در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ که آخرین تظاهرات مجاهدین علیه حکومت خمینی بود ۱۱۴۲ نفر اعدام و یا به قتل رسیدند که حداقل ۳۳ نفر از آنان زیر شکنجه به قتل رسیدند و ۹۲ نفر از آنها به فتوای حاکمشرعهای خمینی در خیابان تمامکش شدند. جمهوری اسلامی اسامی بیش از ۸۰۰ نفر از این کشتهها را در روزنامههای خودش اعلام کرد.
قتل زیر شکنجه در دهه ۷۰
در گزارش تهیه شده توسط ترانمای عدالت برای ایران صفحه ۲۴ نسخه پیدی اف آن آمده است: جمهوری اسلامی که موفق شده بود نسلی از مخالفان خود را در دهه ۶۰ با استفاده از سیاست زندان و اعدام سرکوب کند، در دهه ۷۰ که دیگر با آن تعداد وسیع مخالفان روبه رو نبود سیاستی متفاوت برای سرکوب مخالفان خود در پیش گرفت که میتوان به آن نام سیاست ترور و انکار نام نهاد در چارچوب این ،سیاست دولت ایران مخالفان سیاسی خود در خارج و داخل ایران را هدف قرار داد.[۶]
سایت مجاهد در این رابطه آورده است: در دههٔ ۷۰ علاوه بر قتلهای زنجیرهیی و شکنجه و سربهنیست کردن مخالفان، بسیاری از دانشجویان را ـ در جریان وقایع کوی دانشگاه تهران ـ با فرمان خلیفهٔ ارتجاع، دستگیر، شکنجه و ناپدید کردند.[۷]
علیاکبر سعیدی سیرجانی در ۶ آذر ۱۳۷۳ بهقتل رسید. او نویسندهای مستقل بود که کتابهایش بنا بر گفته خودش در دهه ۷۰ ممنوع الانتشار شد. او ۲۴ اسفند ۱۳۷۲ پس از خروج از منزلش توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. در سالهای ۱۳۷۱ و ۱۳۷۲ آقای سعیدی سیرجانی طی سه نامه سرگشاده به خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، فضای امنیتی و خفقانآور حاکم بر حوزه فرهنگ و مطبوعات را به نقد کشید و به استبداد سیاسی ومذهبی حاکم اعتراض کرد. در پاسخ به یکی از این نامهها، خامنهای پاسخ تندی را از طریق کیومرث صابری فومنی[۳] برای وی فرستاد. لحن این جوابیه آنچنان عتابآلود بود که بنا به گفته خود آقای سعیدی «قاصد را نیز شرمنده کرده بود و از هر مسلمان باتقوایی بعید می نمود». آقای سعیدی سیرجانی آخرین نامهاش به رهبری را در پاسخ به این جوابیه نوشت و به قول خودش فرمان آتش را صادر کرد: «آدمیزاده ام، آزاده ام و دلیلش همین نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران. بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.» (وبسایت سعید سیرجانی)[۸]
در حالیکه بنا به گفته خانوادهاش او هیچ سابقه بیماری قلبی نداشته است (گزارشگر ویژه سازمان ملل، ۱۶ ژانویه ۱۹۹۵) روزنامه دولتی جمهوری اسلامی به نقل از یک "منبع موثق" علت مرگ او را عارضه حاد قلبی اعلام کرد (دوشنبه ۷ آذر ۱۳۷۳). تاریخ دقیق مرگ او برای خانوادهاش مشخص نیست و این تاریخ در وبسایت رسمی آقای سعیدی سیرجانی ۴ آذر ۱۳۷۳ اعلام شده است[۸]
بنا بر گفته عمادالدین باقی یکی از همکاران سعید امامی نزد یکی از روحانیان مشهور که نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی بود، فاش کرده بود که سعیدی سیرجانی در زندان توسط سعید امامی و با استعمال شیاف حاوی پتاسیم که منجر به سکته می شود به قتل رسید و پزشکی قانونی هم در همان زمان مرگ او را ناشی از سکته قلمداد کرد.[۸]
فرشته علیزاده دانشجویی که در ۱۸ تیر سال ۷۸ همگام با واقعهی تلخ کوی دانشگاه، همچون سعید زینالی مفقود شد و هیچکدام از نهادهای امنیتی مسئولیت این اتفاق را برعهده نگرفته و بعد از گذشت ۲۴ سال هنوز هم هیچ خبری از سرنوشت دقیق مسئول برد انجمن الزهرا در دست نیست.[۹]
آقای موسوی خوئینی میگوید: «دانشگاه الزهرا و خانم رهنورد تأیید کردند خانم علیزاده، دانشجوی این دانشگاه بوده و مفقود شده است. تأیید کردند که فعالیتهایی هم داشته و یک دانشجوی عادی که فقط کلاس درس برود نبوده. خانم رهنورد در این حد از بخشهای مختلف دانشگاه کسب اطلاع کرده بود و پیگیریهای ایشان هم نتیجه ای نداشت. خیلی ناراحت بود و میگفت هرچه داریم پیگیری میکنیم کسی برعهده نمیگیرد که ایشان را بازداشت کرده باشد.»[۱۰]
سعید امامی از شکنجهگران و قاتلین معروف رژیم جمهوری اسلامی که بخصوص نام او در جریان قتلهای زنجیرهای به اوج معروفیت رسید در نهایت و برای سفیدسازی وزارت اطلاعات زیر شکنجه وزارت اطلاعات به قتل رسید. سایت دیدبان ایران در مقالهای مشروح داستان سعید امامی را آورده است. از جمله نوشته است: سعید امامی بر اثر شکنجه فوت کرد. در ماجرای قتلهای زنجیرهای، شهبازی بر اساس نظریات خود معتقد به وجود شبکه نفوذ سازمان یافته و گسترده اسرائیل است. تیم بازجویی پرونده نیز که به همین نگاه معتقد است، برای رسیدن به این اعترافات، متوسل به شکنجه متهمان میشوند. روندی که نهایتا منجر به کشته شدن سعید امامی و مجروحیت شدید همسرش و سایر متهمان میشود.[۱۱]
سعید زینالی فارغ التحصیل رشته کامپیوتر زاده ۱۳۵۵ روز ۲۳ تیر ۱۳۷۸ از منزل خارج و طبق گفته همسایه افراد ناشناس او و چراغی زنجانی را به زور سوار ماشین کرده و بردند. احمد باطبی که در آن زمان در زندان توحید(کمیته مشترک سابق) بوده است عنوان کرده که صدای ماموران زندان را میشنیده است که مرد جوانی به نام زینالی را برای بازجویی میبردند و به سلول انفرادی باز میگردادند. آقای باطبی نام کوچک او را نمیداند. خانواده او همهگونه تلاش برای یافتن ردی از او کردهاند. گونههای مختلفی از پاسخ را از ارگانهای مختلف شنیدهاند. از جمله در سال ١٣٨٦، معاون دادستان تهران به خانم زینالی گفت که سعید «وطن فروش» و «منافق» است، اطلاعات امنیتی را به سازمان مجاهدین خلق رسانده و در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران زندانی است. او به خانم زینالی گفت که سراغ پسرش را از حفاظت اطلاعات سپاه و بیت رهبری بگیرد. وی ادامه داد که سعید زینالی «تا کنون همکاری نکرده» است.[۱۲]
قتل زیر شکنجه در دهه ۸۰
زهرا کاظمی، خبرنگار ایرانیتبار در تیرماه ۱۳۸۲ و در دور دوم ریاستجمهوری خاتمی، به جرم عکسبرداری از تجمع خانوادههای زندانیان در مقابل زندان اوین دستگیر شد و زیر شکنجه بهقتل رسید.[۲]
زهرا کاظمی خبرنگار ایرانیـکانادایی که در سال ۱۳۸۲ و پس از سفر به ایران دستگیر شد، در جریان بازجویی جان باخت و روایت حاکمیت از این قتل یکی از این موارد است. زهرا کاظمی در حالی که مدت ۱۸ روز در بازداشت به سر میبرد، به دلایلی بسیار مشکوک جان باخت. مقامات دادستانی دلیل مرگ او را «غشکردن» و «برخورد سر زهرا کاظمی با زمین و نهایتاً ضربه مغزی» ذکر کردند. با اینحال روایتهای زیادی از دلیل مرگ او بر اثر شکنجه منتشر شد.[۳]
زهرا بنییعقوب، پزشک نابغهٔ همدانی به جرم مبهم و مسخرهٔ «ارتکاب جرم مشهود» از سوی مزدوران ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان دستگیر شد و در اثر ضرب و شتم و شکنجه در مهر ۱۳۸۶ بهقتل رسید.[۲] پدر زهرا بنییعقوب یکی از اعضاء سپاه پاسداران بود که در اثر شکنجه و تجاوز جنسی به قتل رسید.[۱۳]
(۲۵دی ۱۳۸۶) ابراهیم لطفاللهی، دانشجوی سال چهارم حقوق را دستگیر کرده و زیرشکنجه بهقتل رساندند.[۷]
در جریان قیام ۸۸ بسیاری از دستگیر شدگان (محسن روحالامینی، محمد کامرانی، امیر جوادیفر، رامین قهرمانی، احمد نجاتی کارگر...) را مخفیانه در کهریزک زیر شکنجه بهقتل رساندند؛ در این قتلها پاسدار رادان سرکردهٔ کنونی نیروی انتظامی نقش اصلی را داشت. حتی رامین پوراندرجانی پزشک کهریزک را بهجرم اطلاع از قتلهای کهریزک، در ساختمان بهداری نیروی انتظامی کشتند.[۷]
ترانه موسوی(۱۳۸۸ – ۱۳۶۰) زن جوانی بود که بهگفته وبگاه نوروز در تجمع ۷ تیر ۱۳۸۸ در اطراف مسجد قبا در خیابان شریعتی توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شد و بهگفته وبگاه پیک ایران احتمال تجاوز جنسی به او وجود دارد. به گفته یکی از دوستان موسوی جسد سوخته وی در حومه قزوین پیدا شده است. ترانه موسوی ۲۸ ساله توسط عوامل حسن طائب، فرمانده بسیج زیر فشار شکنجه و نیز تجاوز جنسی به شهادت رسیده است.[۱۳]
اکبر محمدی اهل آمل به همراه تعداد زیادی از دانشجویان، در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ دستگیر و بازداشت شد. آقای محمدی در طی دوران بازداشت به شدت مورد شکنجه، بد رفتاری و آزار جسمی قرار گرفت. این شکنجهها به حدی بود که به صدمات جدی به دیسک کمر، ستون فقرات، دستگاه گوارش و کلیههای او منجر شد. اکبر محمدی به عنوان متهم ردیف دوم پرونده کوی دانشگاه، در شهریور ۱۳۷۸ به اعدام محکوم شد. این حکم در فروردین ۱۳۸۰ به ۱۵ سال حبس تقلیل یافت. از مرخصی استعلاجی به زندان برگردانده شد که علت را وکیل خانواده محمدی انتشار کتاب خاطرات ایشان عنوان نمود. بعد از اعتصاب غذا و وخامت حالش و انتقال به بهداری زندان توسط همبندیهایش او را در حالی که به گفته خودش سکته خفیف قلبی کرده بود به بند برگرداندند و این در حالی بود که رئیس بهداری به مدیریت زندان هشدار داده بود ایشان اگر به شرایط ایشان پاسخ ندهید، خواه ناخواه با یک جنازه روبرو خواهیم بود که مدیریت دستور میدهد به بند برگردانیدش و بگذارید همانجا بمیرد». (پیک ایران – ۱۷ مرداد ۱۳۸۵). آقای محمدی در روز نهم از اعتصاب غذا، در حالی که از دو روز پیش دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، در حمام زندان اوین دچار ایست قلبی شد و تلاش پزشکان زندان برای احیای وی بینتیجه ماند و ایشان در ۸ مرداد ۱۳۸۵ در پی ۹ روز اعتصاب غذا در زندان اوین درگذشت. (ایران پرس نیوز – ۹ مرداد ۱۳۸۵)[۱۴]
قتل زیر شکنجه در دهه ۹۰
در ۱۳۹۷ دستکم هشت نفر زیر شکنجه جان خود را از دست دادند. و در ۱۳۹۸ دستکم شش نفر تحت شکنجه جان خود را از دست دادند.[۱۵]
ستار بهشتی، جوان وبلاگنویس اهل رباط کریم که در آبان ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. به جرم «اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکهٔ اجتماعی و فیسبوک» به زیر شکنجه رفت و سپس بهقتل رسید.[۲][۷]
مرگ کاووس سیدامامی(در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۶)، فعال محیط زیست ایرانیـکانادایی که در روایت مقامات قضایی از آن به عنوان خودکشی یاد میشود نیز یکی دیگر از نمونههای سناریوسازی مقامات درباره کشته شدن بازداشتشدگان است. دو هفته پس از بازداشت کاووس سید امامی مقامات قضایی با اعلام مرگ وی در زندان مدعی شدند که وی خودکشی کرده است. در آن زمان وکیل خانواده سیدامامی اعلام کرده بود در گزارش معاینه اولیه پزشکی قانونی «میزان کبودیها در نقاط مختلف بدن، جای تزریق پوستی روی جسد و وضعیت جمود نعش که نشان میدهد فوت چه زمانی اتفاق افتادهاست» مشهود بودهاست. وکیل سیدامامی گفته بود که علت دقیق مرگ از سوی پزشکی قانونی اعلام نشدهاست.[۳] [۱۶]
در جریان قیام ۹۶ سینا قنبری، وحید حیدری، سارو قهرمانی زیر شکنجه بهقتل رسیدند.[۷]
بنابه گزارش ها آقای علیرضا شیرمحمدعلی ۲۱ ساله که از جمله به اتهام "توهین به رهبری" زندانی بود دوشنبه شب به دست دو زندانی دیگر در زندان فشافویه در ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ در جنوب تهران به قتل رسید. علیرضا شیرمحمدعلی به نگهداری خود با زندانیانی که جرایم غیرسیاسی داشتند معترض بود و به همین دلیل در اسفند ۹۷ اعتصاب کرده بود. او در نامهای سرگشاده از "عدم امنیت جانی" و "شرایط غیر انسانی زندان فشافویه" انتقاد کرده بود. علیرضا شیرمحمدعلی ۲۴ تیرماه ۱۳۹۷ به دلیل فعالیت در فضای مجازی بازداشت شد.
پروندهٔ پنج روز آخر زندگی بهنام محجوبی، زندانی سیاسی و درویش گنابادی که جسدش در بیمارستان در گروگان مقامهای قضایی بود، از سوی بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی «قتل زیر شکنجه» و «جنایت» توصیف شده است.«خودکشی» نشان دادن مرگ بهنام محجوبی پردهٔ آخر یک سناریوی برنامهریزیشده است که از ۳۱ خرداد تا ۳ بهمن ۹۹ طراحی و اجرا شد.[۱۷]
ادعای قتل مهرداد تالشی جوان کُرد بازداشت شده که گفته شده او نیز زیر شکنجه طی روزهای گذشته جانش را ازدستداده است.[۱۸]
قتل زیر شکنجه در دهه ۱۴۰۰
ساسان نیکنفس بهرغم وضعیت نامناسب سلامت جسمی که مناسب حبس نبود زندانی شد. ۱۸ خرداد ۱۴۰۰ ـــ یک زندان سیاسی دیگر در بازداشت حکومت جمهوری اسلامی ایران جان داده است. بر اساس اطلاعیهی سازمان زندانهای تهران که خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در تاریخ ۱۷ خرداد منتشر کرد، ساسان نیکنفس ـــ که بهرغم بروز مشکلات متعدد سلامت جسم و روان زندانی شده بود ـــ در تاریخ ۱۵ خرداد پس از آنکه «داشت از هوش میرفت» در بیمارستان فیروزآبادی درگذشت. این در حالیست که بهدارانِ زندان سرگرم معاینهی نیکنفس بودند. سعید دهقان، وکیل حقوق بشر، پس از انتشار خبر جان دادن ساسان نیکنفس ، در صفحه توئیتر خود نوشت، «مرگ ساسان نیکنفس بهدلیل بیتوجهی مقامات به عدمتحمل کیفر او میتواند قتل عمد باشد».[۱۹]
شهپر شیرانی، دانشجوی ۱۸ساله اهل فنوج زاهدان که بهدلیل فعالیتهای سیاسی در فضای مجازی از سوی اطلاعات سپاه در بهمن ۱۴۰۲ بازداشت شد و چند روز بعد (۱۲ بهمن ۱۴۰۲) پیکر کبود و شکنجهشدهٔ وی را تحویل خانوادهاش دادند.[۲]
سیدمحمد میرموسوی، جوان گیلک اهل شهرستان لاهیجان استان گیلان پس از بازداشت توسط نیروهای یگان ویژه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، تحت شکنجه در بازداشتگاه این نهاد امنیتی به قتل رسید. خانواده این جوان توسط نهادهای امنیتی تحت فشار قرار گرفتهاند تا این جنایت را رسانهای نکنند.[۲۰]
در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، یک شهروند با هویت “ع . م” یک روز پس از بازداشت توسط نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی ایران در بازداشتگاه مقر انتظامی شهرستان گیلانغرب در اثر شکنجهی این نیروها جان خود را از دست داد. این شهروند به اتهام دست داشتن در قتل عمد یک شهروند دیگر بازداشت شده بود.[۲۱]
قتلهای وحشیانهیی که در جریان قیام ۱۴۰۱ با قتل نیکا شاکرمی، دکتر آیدا رستمی و... ادامه داشت و همچنان ادامه دارد.[۷]
سایت آزادی بیان در ۵ دی ۱۴۰۱ نوشته است: تازهترین گزارشها از جان باختن یک شهروند بازداشتشده در بوکان زیر شکنجه و یک دختر دانشآموز ۱۴ ساله در تهران بر اثر تجاوز در بازداشت و خونریزی ناشی از پارگی واژن حکایت دارند.[۱۳]
توجیه جمهوری اسلامی نسبت به قتلهای زیر شکنجه
رژیم ایران هیچگاه مسئولیت قتلهای زیر شکنجه را نپذیرفته است و معمولا آن را توجیه میکند. سایت سازمان مجاهدین خلق ایران مینویسد:
قاعده دیگر هم وقاحت رژیم در ماستمالی کردن جنایتهاست. نمونهاش هم اطلاعیههای نیروی انتظامی تحتامر پاسدار مؤمنی وزیر کشور رژیم که پزشکیان وی را مأمور تحقیق کرده است. این نیروی سرکوبگر در اطلاعیهٔ نفرتانگیزش، قربانی را مقصر و «دارای سابقه شرارت» معرفی کرده و با وقاحت مینویسد: «متوفی در پاسگاه انتظامی شروع به فحاشی و استنکاف از دستورات عوامل انتظامی و درگیری با مأموران نموده که این روند تا حضور در بازداشتگاه ادامه پیدا میکند» و «متأسفانه بهدلیل هیجان ناشی از اصطکاک صورتگرفته میان مرحوم میرموسوی و عوامل انتظامی و عدم کنترل خشم و احساسات از طرف برخی کارکنان و بیاعتنایی به وضعیت متهم این اتفاق رخ میدهد».[۷]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ صدای آمریکا- عفو بینالملل: مقامات ایران از ژانویه ۲۰۱۰ از پاسخگویی درباره مرگ ۷۲ فرد بازداشتشده سر باز زدهاند
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ سایت مجاهد-قتل شقاوتبار محمد میرموسوی در زیر شکنجه
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ کمپین حقوق بشر ایران - مرگ بازداشتشدگان زیر شکنجه؛ از مصونیت شکنجهگران تا وارونه کردن واقعیت به دست حاکمیت
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ فکتنامه-شکنجه در ایران: تخلف موردی یا سازمانیافته؟
- ↑ دویچهوله-شکنجه در ایران: تخلف یک بازجو یا روش یک نظام؟
- ↑ جنایت بی عقوبت بخش دوم دهه ۷۰ و ۸۰
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ ۷٫۶ قتل زیر شکنجه، استثنا یا قاعده؟
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ بنیاد برومند- علیاکبر سعیدی سیرجانی
- ↑ فرشته علیزاده کجاست؟
- ↑ ۲۲ سال پس از کوی دانشگاه ۱۳۷۸؛ فرشته علیزاده کجاست؟
- ↑ سعید امامی بر اثر شکنجه فوت کرد نه داروی نظافت!
- ↑ بنیاد برومند - یک سرگذشت - سعید زینالی
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ آزادی بیان - مرگ دختر دانشآموز ۱۴ ساله بر اثر تجاوز به او در زندان!
- ↑ بنیاد برومند - یک سرگذشت - اکبر محمدی
- ↑ ایران – شکنجه، مجازات بیرحمانهای که در قانون ایران نهادینه شده است
- ↑ رادیو فردا - کاووس سید امامی، استاد دانشگاه «دو هفته پس از بازداشت در زندان درگذشت»
- ↑ پرونده بهنام محجوبی؛ گزارش یک «قتل زیر شکنجه»
- ↑ شکنجه سیستماتیک زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران؛ جمهوری سرکوب
- ↑ کمپین حقوق بشر-انتخابات ایران؛ زندانیان سیاسی زیر نظر ابراهیم رئیسی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری، جان میدهند
- ↑ ههنگاو-لنگرود؛ جوان گیلک زیر شکنجه یگان ویژه به قتل رسید
- ↑ ایران آزادی - قتل یک جوان دیگر زیر شکنجه این بار در گیلانغرب!