کاربر:Sayfe/صفحه تمرین3
چکیده
عاطفه رجبی سهاله در سال ۱۳۶۶ در شهر مشهد متولد شد. عاطفه در مرداد ۱۳۸۳ به جرم ساختهگی فساد در شهر نکا به اعدام محکوم شد!.
تولد و دوران کودکی
عاطفه رجبی سهاله در سال ۱۳۶۶ در شهر مشهد متولد شد. عاطفه در مرداد ۱۳۸۳ به جرم ساختهگی فساد در شهر نکا به اعدام محکوم شد!.
عاطفه مادرش را در تصادف از دست داد و پدرش نیز به شدت معتاد بود تا جاییکه شغل خود را از دست داده بود و در خیابان شب را به صبح میرساند. عاطفه مهربان از پدر بزرگ و مادر بزرگ پیرش که بیمار بودند نگهداری و سرپرستی میکرد و برای آنها نقش پدر و مادر را داشت!.
مامور سازمان بهزیستی در گزارشی که زندگی مشقتبار عاطفه رجوی را به تصویر کشیده چنین نوشته است:
«عاطفه از پدربزرگ و مادربزرگ خود به تنهایی نگهداری میکرده، تمام کارهای خانه بر عهده او بوده، تمیز کردن، غذا پختن، حتی حمام کردن پدربزرگ و مادربزرگ».
در ادامه همین گزارش ۳ سال پیش از اعدام عاطفه بدست جلادان جمهوری اسلامی چنین آمده است:
«پدر و مادربزرگ این نوجوان ۱۳ ساله هیچگونه توجهی به او ندارند و اینچنین به نظر میرسد که عاطفه برای دستیابی به ذره ای عشق و محبت بسیار درمانده است!».
کمبود عاطفه از یک سو و کارهای سخت و جانفرسای خانه از سوی دیگر عاطفه را به گذران وقت در بیرون از منزل هل داده بود. عاطفه چهرهی آشنایی در کوچه و محل پیدا کرده بود. به طوریکه مردم لقب «کولی» را روی او گذارده بودند.
شهر کوچک نکا، از دختری تنها و بی سرپرست، سوژهای شناخته شده برای پلیس ارشاد ساخته بود. گشتهای وزارت ارشاد در تمامی روزهای هفته به پرسهزنی در خیابانهای شهرهای ایران مشغول هستند تا با تهدید و اجبار مردم را به تن دادن قوانین به اصطلاح اسلامی وادار نمایند.
دستگیری عاطفه رجبی
به گفته برخی شاهدان،گشت ارشاد عاطفه را تنها بهخاطر برخی رفتارهای معمول و شناخته شده در بین نوجوانان زیر نظر قرار داده بود. نخستین دستگیری عاطفه زمانی بود که وی در یک مهمانی در کافه تریا شرکت کرد.
دومین بازداشت عاطفه زمانی بود که وی همراه با یک پسر در خودرویی نشسته بودند. در سال ۱۳۸۴ عاطفه ۱۳ ساله بود که او را به اتهام عمل منافی عفت دستگیر کردند. کسانی مشمول چنین جرمی میشوند که توان و امکان مالی پرداخت جریمه معین شده را ندارند. البته عمل منافی عفت سطح وسیعی از جرمهای مختلف را شامل میشود. ولی مسئولین دستاندر کار هیچگاه علت اصلی این بازداشت را در اختیار رسانهها قرار ندادند. اما تنها چیزی که در پرونده عاطفه روشن است اینکه وی را به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم کردند!. عاطفه پس آزادی به آشنایانش گفته بود که در زندان تنها حکم ۱۰۰ ضربه شلاق در مورد او اجرا نشده، بلکه مامورین گشت منکرات او را مورد شکنجههای جنسی و اذیت و آزار قرار دادهاند. عاطفه نام زندان بهشهر را به دلیل شکنجههای جنسی و تجاوزاتی که در آن انجام میگرفت،«جهنم» نام گذاشته بود.
مقاله افشاگرانه یک خبرنگار
در رابطه با پرونده قتل عاطفه رجبی، خبرنگاری به نام خانم آسیه امینی به تحقیق پرداخت. وی در مقالهای افشاگرانه با عنوان : «عاطفه فقط ۱۶ سال داشت» بخشی از نتایج بررسی خود را چنین بیان میکند: عاطفه ۳ بار محکوم به اجرای حد میشود و هر بار به تحمل ۱۰۰ تازیانه محکوم میشود. حد اول در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۸۰- زمانیکه ۱۴ ساله بود. دومین حد در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۸۱ به اجرا در آمد و حد سوم در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۸۱ در حالی به اجرا درآمد که عاطفه ۱۵سالگی از بهار عمر خود را سپری میکرد!. دختر ۱۴ سالهای که در کمتر از یک سال به اتهام فساد و زنای غیر محصنه، سه بار به حد جلد محکوم میشود و هر بار ۱۰۰ ضربه شلاق را تحمل میکند.
ازدواج نافرجام عاطفه
عاطفه قصد داشت با جوانی به نام حسن ازدواج کند. جوانی که بهصورت واقعی به او علاقه داشت و روح بی آلایش و پاک عاطفه را از ورای هیاهوی دروغین دین فروشان شناخته بود. حسن بارها در روزهای دستگیری و زندان عاطفه، به ملاقات او رفت. حسن به اطرافیان عاطفه گفته بود که:
«من تنها میخواهم عاطفه را شاد کنم. من عاشق عاطفه هستم و عاطفه را بیشتر از زندگی خودم دوست دارم!.»
پس از اینکه عاطفه برای سومین بار دستگیر شد، حسن تقاضای ازدواج از عاطفه کرد. اما این ازدواج نافرجام ماند. چرا که تنها ساعاتی قبل از مراسم ازدواج در حالیکه عاطفه ۱۶ ساله مشغول پختن غذا برای پدر بزرگ و مادر بزرگ پیرش بود مامورین گشت ارشاد به خانهی آنها هجوم آورده و عاطفه را دستگیر کردند. مامورین دلیل بازداشت او را به دروغ یک شکایتنامه محلی عنوان کردند. در حالیکه در آن شکایتنامه هیچ امضایی از همسایگان عاطفه نبود و تنها امضاء کنندگان آن خود مامورین نیروی انتظامی بودند که شکایتنامه را آماده کرده بودند.
عاطفه دختر بیپناهی بود که به اتهام دروغ چند بار دستگیر، شکنجه، و شلاق خورده و مورد هتک حرمت از طرف زندانبانان و مامورین انتظامی قرار گرفته بود. عاطفهی جوان که بیپناه و بیسرپرست بود،در واقع طعمهی خوبی برای سوء استفادههای جنسی نیروی انتظامی و گشت ارشاد بود.