ناصر صادق
| لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای استفادهشده در ایرانپدیا نیست. |
| این نوشتار نیازمند تصویر است. با توجه به رعایت حق تکثیر با بارگذاری و افزودن تصویر. |
| این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۰:۴۰، ۲۹ اکتبر ۲۰۲۵ (ساعت هماهنگ جهانی) (۲۸ ساعت پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با {{در دست ساخت}} جایگزین میکنید. |
ناصر صادق، (زادهی ۱۳۲۴-درگذشت ۳۰ فروردین ۱۳۵۱) ناصر در خانوادهای مذهبی بزرگ شد، پدرش حاج احمد صادق عضو هیئت امنای مسجد هدایت و از یاران و دوستان نزدیک سیدمحمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان بود. وی تحصیلات متوسطه را در دبیرستان مروی تهران گذراند و همزمان وارد فعالیتهای سیاسی و مذهبی مانند شرکت در جلسات مسجد جلیل و مسجد هدایت شد، با تشکیل انجمن دین و دانش این فعالیتها را گسترش داد. بعد از اتمام دوران دبستان و دبیرستان وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران گردید.[۱]
ناصر صادق سال ۱۳۴۲ در رشته مکانیک وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و حین تحصیل ضمن فعالیتهای سیاسی خود در مهر ۱۳۴۴ با محمد حنیفنژاد آشنا شد پس از مدتی بعنوان عضوی اولیه به این سازمان پیوست.[۲]
پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی سال ۱۳۴۶ برای خدمت نظاموظیفه به شیراز رفت و مسئول شاخه شیراز سازمان مجاهدین شد. پس از پایان مدت خدمت نظام سال ۱۳۴۸ به تهران بازگشت و همراه با محمد بازرگانی مسئولیت تدارکات گروه از جمله تهیه سلاح را بر عهده گرفت.
در این مسیر برای تهیهی سلاح به شاهمراد دلفانی از نفرات حزب توده که پس از آزادی به خدمت ساواک درآمده بود مراجعه کرد و از طریق وی خانههای تیمی سازمان مجاهدین کشف و در ضربهی سراسری اول شهریور ۱۳۵۰ وی نیز به همراه اکثر کادرهای سازمان مجاهدین دستگیر گردید.
ناصر صادق در ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ به همراه علی باکری، علی میهندوست و محمد بازرگانی تیرباران شد و مزار او در قطعه ۳۳ بهشت زهرای تهران است.
فعالیت های دوران جوانی
ناصر صادق به لحاظ آشنایی خانوادگی باآیتالله طالقانی ازهمان دوران نوجوانی درجلسات سیاسی و مذهبی شرکت میکردو درسالهای آخر دبیرستان به همراه چند تن دیگر از دوستانش انجمنی سیاسی مذهبی بوجودآورد. سرکوب خونین ۱۵ خرداد تأثیر عظیمی بر روحیه فعال و پرشور او داشت. او درآن هنگام، سال آخر دبیرستان را میگذراند و به جرم فعالیتهای سیاسی، مامورین درصدد دستگیری او بودند که با کوشش مدیر مدرسه، اینکار عملی نشد. پس از اتمام دوره دبیرستان وارد دانشگاه شد. دردانشگاه صرفنظر از فعالیتهای سیاسی – اجتماعی و ... در ورزش نیز استعداد و علاقه زیادی از خود نشان میداد به طوری که در ژیمناستیک قهرمان دانشگاه شده بود. [۱]
عضویت در سازمان
ناصرصادق در سال ۴۴ از اولین کسانی بود که به سازمان مجاهدین خلق پیوست. زندگی در درون یک تشکیلات انقلابی، تمام قوا و استعدادهای ناصر را بارز کرد و او را به عنصری کارآمد بدل ساخت.
بعد از اتمام دوران دانشگاه برای طی دوره سربازی به شیراز رفت و به عنوان افسر توپخانه درپادگان شیراز، به فراگیری اصول نظامی پرداخت.
او از تمام امکانات دوران خدمت وظیفه به نحو احسن استفاده کرد. و آنچنان تجارب غنی در زمینه نظامی بهدست آورد که بعدها مسئول تدارکات نظامی سازمان گشت. البته ناصر در این دوران باز هم لحظهای از حرکتهای روشنگرانه و افشاگریهایش علیه فساد حکومت پهلوی غافل نبود. او برای اولینبار نماز جماعت را در پادگان اجرا کرد. و بارها بر سر حقوق سربازان ساده با افسران رده بالاتر درگیر شد.
بعداز اتمام سربازی به دستور سازمان یکسال و نیم هم درشیراز ماند. و مسئولیت شاخه شیراز را به عهده گرفت. [۱]
طی سه سالی که ناصر درشیراز بود بارها به میان کپرنشینهای شیراز میرفت و از نزدیک با درد و رنج آنها آشنا میشد. او توانست طی این مدت رابطه نزدیکی با ایلات و عشایر فارس برقرار کند و از این طریق اطلاعات جالبی در مورد وضع ایلات و عشایر در اختیار سازمان بگذارد. [۱]
ناصر صادق درسال ۴۹ به عضویت کادر مرکزی سازمان درآمد. با رفتن عدهای ازمسئولین سازمان به فلسطین برای طی دورههای نظامی مسئولیتهای ناصر دوچندان شد. اما او با کوششی خستگیناپذیر کار میکرد. شرکت فعال درطرحریزی نقشه هواپیماربائی از دوبی و نیز مسئولیت تدارکات سازمان بر دوش او بود. [۱]
دستگیری و زندان
ناصر صادق بنا بر مسولیتی که داشت برای تهیه اسلحه برای پیشبرد امر مبارزه اقدام کرد. به این منظور با فردی بنام شاهمراد دلفانی تماس گرفت و از این طریق تحت تعقیب پیچیده ساواک قرار گرفت. ساواک ماهها او را باصرف انرژی و هزینه گزاف تعقیب میکرد تا به اطلاعات بیشتری در مورد او و سایر اعضای سازمان دست پیدا کند و سرانجام طی یورش اول شهریور، به همراه عدهای دیگری از اعضاء و کادرمرکزی سازمان دستگیر شد.
دفاعیات ناصر صادق
به دلیل شرایط سیاسی آن زمان و افشاگری که نسبت به دستگیری اعضای سازمان مجاهدین خلق انجام شده بود. حکومت شاه ناچار بود که حداقل یکی از محاکمات آنها را به شکل علنی برگزار نماید. به همین دلیل دادگاهی که ناصر و سه عضو دیگر مرکزیت سازمان یعنی محمد بازرگانی، علی میهندوست و مجاهد خلق مسعود رجوی به همراه چندنفر دیگر از اعضاء و وابستگان سازمان محاکمه میشدند، علنی اعلام شد. در جلسات دادگاه تعدادی از خانوادهها شرکت داشتند و تعدادی خبرنگار داخلی و خارجی نیز حضور داشتند.
هرچند تلاش بر این بود که دادگاه بصورت آبرومندانهای برگزار شود ولی مجاهدین با دفاع افشاگرانه خود توانستند طرحهای حکومت شاه را خنثی کنند. سرانجام در پایان دادگاه حکم اعدام ۴ عضو مرکزیت سازمان مجاهدین صادر شدکه ناصر صادق یکی از آنها بود.
در دادگاه، ناصر صادق دفاعیهٔ مفصلی ارائه داد که شامل اهداف سازمان، دلایل مبارزه و چشمانداز رسیدن به جامعه بیطبقهی توحیدی بود.
ناصر صادق در دفاعیات خود گفته بود:[۱]
ما باید خونمان ریخته شود تا هزاران سلحشور سر بلند کنند.
و یا اینکه
«ای تودههای خلق، اگر امروز فرزندان شما در زير رگبار گلولهها جان میسپارند و يا در زير شلاقهای رژيم به فرياد درآمدهاند، اگر شرايط موجود بسيار سخت و غم افزاست، اما ما به شما نويد میدهيم، ما به شما طلوع فجر را در شب تاريک مژده میدهيم، ما دماغه کشتی پيروزی را در افق اقيانوس خلقها میبينيم، ما طلوع صبح را میبينيم، ما پيروزی توحيد را می بينيم.»[۲]
درگذشت
ناصر صادق، عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق و از اولین اعضاء این سازمان بود که به اتهام «فعالیت بر ضد امنیت کشور» در دادگاه نظامی حکومت به اعدام محکوم شد و در ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ توسط جوخه آتش تیرباران شد.
ناصر صادق در ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ به همراه علی باکری، علی میهندوست و محمد بازرگانی تیرباران شد و مزار او در قطعه ۳۳ بهشت زهرای تهران است.
جستارهای وابسته ==