کاربر:Sayfe/صفحه تمرین3

از ایران پدیا
< کاربر:Sayfe
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۵۱ توسط Ehsan (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
عاطفه رجبی سهاله
عاطفه رجبی سهاله.jpg
زادروز۱۳۸۳
شهرستان نکا
درگذشت۲۵ مرداد ۱۳۸۳
نکا
محل زندگینکا
ملیتایرانی
تابعیتایران
تحصیلاتدبستان
دیناسلام

عاطفه رجبی سهاله (متولد ۱۳۶۶- اعدام شده در ۱۳۸۳) در شهر مشهد به دنیا آمد. عاطفه رجبی ساکن نکا، در مرداد ۱۳۸۳ در سن ۱۷ سالگی به اتهام فساد به اعدام محکوم شد.

عاطفه در کودکی مادرش را در تصادف از دست داد. پدرش نیز معتاد بود تا جایی‌که شغل خود را از دست داده بود و در خیابان شب را به صبح می‌رساند. عاطفه رجبی از پدر بزرگ و مادر بزرگ پیرش که بیمار بودند نگه‌داری و سرپرستی می‌کرد. نخستین دستگیری عاطفه زمانی بود که وی در یک مهمانی در کافه تریا شرکت کرد. گفته می‌شود که عاطفه رجبی به لحاظ ذهنی دچار اختلالاتی بود.

عاطفه رجبی در خانه پیش پدربزرگ و مادر بزرگ خود بود که توسط نیروهای امنیتی به جرم ارتباط با علی اشرف دارابی ۵۱ ساله دستگیر شد. علی اشرف دارابی عضو سابق سپاه بود. او عاطفه را مورد سوءاستفاده جنسی قرار داده بود.

در ماجرای اعدام عاطفه نام دو پلیس گشت ارشاد سروان مولایی و سروان ذبیحی به چشم می‌خورد. این دو از گردانندگان گروه‌های فحشای کودکان بودند. این دو مامور متهم به تجاوز، سوءاستفاده جنسی و در عین حال عاملان اصلی تنظیم شکایت‌نامه، پرونده‌سازی و بازداشت او بودند. عاطفه رجبی سهاله توسط دادگاه به اعدام محکوم شد. عاطفه رجبی ۱۷ ساله، زیر سن قانونی بود اما قاضی رضایی وی را ۲۲ ساله اعلام کرد تا بتواند حکم اعدام را اجرا کند. تلاش‌های وکیل او برای اثبات سن عاطفه و اختلال ذهنی او بی‌‌فایده ماند. قاضی مربوطه آخوند حاجی رضایی شخصا طناب دار را برگردن او انداخت.[۱]

تولد و دوران کودکی

عاطفه رجبی سهاله در سال ۱۳۶۶ در شهر مشهد متولد شد. عاطفه در مرداد ۱۳۸۳ به جرم ساخته‌گی فساد در شهر نکا به اعدام محکوم شد!.

عاطفه مادرش را در تصادف از دست داد و پدرش نیز به شدت معتاد بود تا جایی‌که شغل خود را از دست داده بود و در خیابان شب را به صبح می‌رساند. عاطفه مهربان از پدر بزرگ و مادر بزرگ پیرش که بیمار بودند نگه‌داری و سرپرستی می‌کرد و برای آنها نقش پدر و مادر را داشت!.

مامور سازمان بهزیستی در گزارشی که زندگی مشقت‌بار عاطفه رجوی را به تصویر کشیده چنین نوشته است:

«عاطفه از پدربزرگ و مادربزرگ خود به تنهایی نگهداری می‌کرده، تمام کارهای خانه بر عهده او بوده، تمیز کردن، غذا پختن، حتی حمام کردن پدربزرگ و مادربزرگ».

در ادامه همین گزارش ۳ سال پیش از اعدام عاطفه بدست جلادان جمهوری اسلامی چنین آمده است:

«پدر و مادربزرگ این نوجوان ۱۳ ساله هیچگونه توجهی به او ندارند و اینچنین به نظر می‌رسد که عاطفه برای دستیابی به ذره ای عشق و محبت بسیار درمانده است!».

کمبود عاطفه از یک سو و کارهای سخت و جانفرسای خانه از سوی دیگر عاطفه را به گذران وقت در بیرون از منزل هل داده بود. عاطفه چهره‌ی آشنایی در کوچه و محل پیدا کرده بود. به طوری‌که مردم لقب «کولی» را روی او گذارده بودند.

شهر کوچک نکا، از دختری تنها و بی سرپرست، سوژه‌ای شناخته شده برای پلیس ارشاد ساخته بود. گشت‌های وزارت ارشاد در تمامی روزهای هفته به پرسه‌زنی در خیابان‌های شهرهای ایران مشغول هستند تا با تهدید و اجبار مردم را به تن دادن قوانین به اصطلاح اسلامی وادار نمایند.

عمه عاطفه رجبی حدود يک ماه پيش از اعدام عاطفه، در نامه‌ای از مقامات قضايی رژیم ايران خواهان رسيدگي به پرونده‌ی برادر زاده خود شد و نوشت: قاضي دادگاه در رابطه با عاطفه ۱۶ ساله حکم اعدام را صادر کرد، اما دو مرد ۵۰ ساله و ۴۵ ساله را که عاطفه را مورد سوءاستفاده جنسی قرار داده بودند،‌تنها به چند ضربه شلاق محکوم کرد!.[۲]

عاطفه رجبی سهاله
عاطفه رجبی سهاله

عاطفه هنگام اعدام ۱۶ ساله بود. به گفته پدر عاطفه،‌ وی متولد سال ۱۳۶۸ بود. در حالی‌که مقامات قضایی شهرستان نکا ( شهری که عاطفه در آن‌جا به دار آویخته شد) سن او را ۲۲ سال اعلام کردند. مقامات قضايي نکا، شهرستاني که در آن عاطفه اعدام شد، سن وي را 22 سال اعلام کرده بودند، در حالي که پدر وي بعدا گفت: عاطفه متولد سال 1368 بود

گلناز اسفندیاری (گزارش‌گر رادیو فردا) - عاطفه لحظاتی پیش از اعدام به قاضی گفت: «اگر اين بار مرا عفو کنيد تا آخر عمرم به نامحرم نگاه نمی‌کنم، اما قاضی خودش طناب دار را بالا کشيد!».[۲]

دستگیری عاطفه رجبی

به گفته برخی شاهدان،‌گشت ارشاد عاطفه را تنها به‌خاطر برخی رفتارهای معمول و شناخته شده در بین نوجوانان زیر نظر قرار داده بود. نخستین دستگیری عاطفه زمانی بود که وی در یک مهمانی در کافه تریا شرکت کرد.

دومین بازداشت عاطفه زمانی بود که وی همراه با یک پسر در خودرویی نشسته بودند. در سال ۱۳۸۴ عاطفه ۱۳ ساله بود که او را به اتهام عمل منافی عفت دستگیر کردند. کسانی مشمول چنین جرمی می‌شوند که توان و امکان مالی پرداخت جریمه معین شده را ندارند. البته عمل منافی عفت سطح وسیعی از جرم‌های مختلف را شامل می‌شود. ولی مسئولین دست‌اندر کار هیچ‌گاه علت اصلی این بازداشت را در اختیار رسانه‌ها قرار ندادند. اما تنها چیزی که در پرونده عاطفه روشن است این‌که وی را به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم کردند!. عاطفه پس آزادی به آشنایانش گفته بود که در زندان تنها حکم ۱۰۰ ضربه شلاق در مورد او اجرا نشده، بلکه مامورین گشت منکرات او را مورد شکنجه‌های جنسی و اذیت و آزار قرار داده‌اند. عاطفه نام زندان بهشهر را به دلیل شکنجه‌های جنسی و تجاوزاتی که در آن انجام می‌گرفت،‌«جهنم» نام گذاشته بود.[۱]

مقاله افشاگرانه یک خبرنگار

در رابطه با پرونده قتل عاطفه رجبی،‌ خبرنگاری به نام خانم آسیه امینی به تحقیق پرداخت. وی در مقاله‌ای افشاگرانه با عنوان : «عاطفه فقط ۱۶ سال داشت» بخشی از نتایج بررسی خود را چنین بیان می‌کند: عاطفه ۳ بار محکوم به اجرای حد می‌شود. حد اول در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۸۰- زمانی‌که ۱۴ ساله بود. دومین حد در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۸۱ به اجرا در آمد و حد سوم در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۸۱ در حالی به اجرا در‌آمد که عاطفه ۱۵سالگی از بهار عمر خود را سپری می‌کرد!. دختر ۱۴ ساله‌ای که در کمتر از یک سال به اتهام فساد و زنای غیر محصنه،‌ سه بار به حد جلد محکوم می‌شود و هر بار ۱۰۰ ضربه شلاق را تحمل می‌کند.

ازدواج نافرجام عاطفه

عاطفه قصد داشت با جوانی به نام حسن ازدواج کند. جوانی که به‌صورت واقعی به او علاقه داشت و روح بی آلایش و پاک عاطفه را از ورای هیاهوی دروغین دین فروشان شناخته بود. حسن بارها در روزهای دستگیری و زندان عاطفه، به ملاقات او رفت. حسن به اطرافیان عاطفه گفته بود که:‌

«من تنها می‌خواهم عاطفه را شاد کنم. من عاشق عاطفه هستم و عاطفه را بیشتر از زندگی خودم دوست دارم!.»

پس از این‌که عاطفه برای سومین بار دستگیر شد، حسن تقاضای ازدواج از عاطفه کرد. اما این ازدواج نافرجام ماند. چرا که تنها ساعاتی قبل از مراسم ازدواج در حالی‌که عاطفه ۱۶ ساله مشغول پختن غذا برای پدر‌ بزرگ و مادر بزرگ پیرش بود مامورین گشت ارشاد به خانه‌ی آنها هجوم آورده و عاطفه را دستگیر کردند. مامورین دلیل بازداشت او را به دروغ یک شکایت‌نامه محلی عنوان کردند. در حالی‌که در آن شکایت‌نامه هیچ امضایی از همسایگان عاطفه نبود و تنها امضاء کنندگان آن خود مامورین نیروی انتظامی بودند که شکایت‌نامه را آماده کرده بودند.

عاطفه‌ دختر بی‌پناهی بود که به اتهام دروغ چند بار دستگیر، شکنجه، و شلاق خورده و مورد هتک حرمت از طرف زندانبانان و مامورین انتظامی قرار گرفته بود. عاطفه‌ی جوان که بی‌پناه و بی‌سرپرست بود،‌در واقع طعمه‌ی خوبی برای سوء‌ استفاده‌های جنسی نیروی انتظامی و گشت ارشاد بود.[۱]

بازداشت عاطفه آنهم در زمانی بسیار مشکوک

عاطفه درست چند ساعت مانده به مراسم ازدواجش به جرم واهی فساد اخلاقی دستگیر شد. بازداشتی بسیار عجیب و غیرقابل باور!، این موضوع ذهن هر انسان منصفی را به کنکاش برای یافتن حقایق اصلی در پشت پرده‌ی این بازداشت مشکوک سمت می‌دهد. بنابر گواهی اکثر شاهدان و بر اساس گزارش سایت «پیک ایران»:

«… تعدادی از پرسنل نیروی انتظامی با توجه به دانستن شرایط زندگی وی از این دختر ۱۶ ساله به صورت مکرر سوء استفاده جنسی می نموده اند … دو افسر نیروی انتظامی دایره مفاسد اجتماعی شهرستان نکا به نام های سروان مولایی وسروان ذبیهی از اصلی‌ترین کسانی بوده‌اند که به این اعمال خلاف اخلاق مبادرت می‌نموده اند.»

یکی از عوامل اصلی که راه به دستگیری و بعد اعدام عاطفه برد، همین دو افسر نیروی انتظامی بودند!.[۱]

آزار و اذیت جنسی توسط عضو سابق سپاه

عاطفه بعد از آزادی از زندان با آن‌که مورد سوء استفاده جنسی عضو سابق سپاه قرار گرفته بود اما سکوت کرد. چرا که زنانی چون عاطفه با این‌که در زندان بارها مورد تجاوز و شکنجه‌ قرار گرفته‌اند اما می‌‌دانند که قانون و عدالتی برای آنها وجود ندارد به همین دلیل عاطفه سکوت کرد.

علی اشرف دارابی با۵۱ سال سن،‌ راننده تاکسی دارای خانواده و یک فرزند و مسن‌تر از پدر عاطفه بود!. او همان عضو سابق سپاه بود که عاطفه را مورد سوءاستفاده جنسی قرار داد.

عاطفه در مدت بازداشت به منظور اعتراف به داشتن رابطه نامشروع بسیار مورد شکنجه قرار گرفت. او ابتدا اتهامات را انکار کرد، اما به گفته‌ی پدر عاطفه شکنجه‌ها شدیدتر و شدیدتر شد. پدر عاطفه در این رابطه گفته است:

«پس ازضربه های متمادی شلاق، بالاخره عاطفه در زیر شکنجه اسم علی دارابی را به زبان آورد.»

در همین اعترافات عاطفه گفته بود که علی اشرف دارابی از وی سوءاستفاده جنسی کرده،‌ رابطه‌ای که براساس آزار و اذیت بوده است. در همان مدت حالت روحی و روانی عاطفه به‌هم ریخته، پریشان احوال و تمایل به خودکشی داشت. این توصیفی است که نزدیکان و آشنایان عاطفه از حال او طی مدتی که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفت،‌ کرده‌اند. این وضعیت به‌وضوح نشان‌دهنده‌ی وقایع ناهنجار پنهانی و حالات بد روانی عاطفه بوده است.[۱]

دخالت مستقیم قاضی حاجی رضایی در اعدام عاطفه

پرونده‌ی اعدام عاطفه دارای نقاط مبهمی است. اعدام (قتل عمد) او بدون اطلاع به خانواده‌اش انجام شد و مقامات قضایی نکا به خانواده‌ی عاطفه حتی زمان اعدام او را نگفتند. در این باره باید به نقش و تاثیر مستقیم قاضی حاجی رضایی اشاره کرد. او با ارائه مدارکی غیرواقعی به دیوان عالی کشور سن عاطفه را ۲۲ سال اعلام کرد و در مدتی بسیار کوتاه (۳۰ روز) حکم اعدام قانونی او را برای اجرا آماده کرد.[۱]

دیوان عالی کشور ضمن یک‌هفته حکم اعدام عاطفه را مورد تایید قرار داد . در روز اجرای حکم که در میدان شهر نکا به اجرا در‌آمد، قاضی حاجی رضایی خودش شخصا طناب دار را به گردن عاطفه انداخت.[۲]

بیانیه عفو بین‌الملل پیرامون اعدام کودکان در ایران با اشاره به اعدام عاطفه می نویسد: «اشتباه در سن عاطفه سهاله فقط پس از اعدام، موقعی که وسایل شخصی و وصیت‌نامه او را به خانواده‌اش تحویل دادند، برملا شد». چنانچه شادی صدر وکیل پدر عاطفه در مصاحبه خود با شبکه بی بی سی می گوید :” قاضی شخصن پرونده عاطفه را به دیوان عالی برد و در مدت بسیار کوتاه و غیرقابل باور (۳۰ روز) حکم اعدام قانونی او را برای اجرا آماده کرد!.”[۱]

اعدام عاطفه و برملا شدن حقیقت

عاطفه اعدام شد اما هنوز سئوالات بسیاری است که بی‌پاسخ مانده است. مانند اینکه؛ چرا قاضی حاجی رضایی با این شتاب پیگیر اجرای حکم اعدام عاطفه شد و پرونده را از ریل عادی زمان‌بندی خود خارج کرد؟!. چرا اسناد ارائه شده به دیوان عالی کشور جعلی بوده و سن عاطفه را ۲۲ سال نشان دادند؟!‌. چرا طی تمامی مراحل دادگاه و بازپرسی هیچ‌گاه سن واقعی عاطفه مطرح نشد؟! و سئوالاتی دیگری از این دست که تاکنون بی‌پاسخ مانده است.[۱]

عاطفه رجبی سهاله
اعدام یک زن

عاطفه اعدام شد ولی خانواده‌ی او در گواهی تدفین و شناسنامه،‌ متوجه این موضوع شدند که شاید می‌توانستند با ثابت کردن سن واقعی او جلو اعدام وی را بگیرند و جانش را نجات دهند. اما دیگر فایده نداشت، چرا که عاطفه اعدام شده بود. بنابراین آن‌ها تنها کاری که توانستند انجام دهند نشان دادن شناسنامه‌اش به مردم بود. تا واقعیت فاش شود و در رسانه‌های ایران و جهان انعکاس پیدا کند. تتها ۴ ساعت بعد از این‌که سن واقعی عاطفه معلوم شد جسد او را از مزارش ربودند!.[۳]

در قضیه اعدام عاطفه نام دو پلیس گشت ارشاد سروان مولایی و سروان ذبیحی به چشم می‌خورد. این دو از گردانندگان گروه‌های فحشای کودک بودند. این دو مامور متهم به تجاوز، سوءاستفاده جنسی و عاملان اصلی تنظیم شکایت‌نامه، پرونده‌سازی و بازداشت او بودند. در نهایت اقدامات آنها منجر به اعدام عاطفه شد.[۱]

عاطفه در روز یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۳ در شهرستان نکا در محله‌ای به نام سی متری نارنج‌ باغ در خیابان راه آهن در ملاء‌عام اعدام شد.

خبرها حاکی از آن است که خانواده عاطفه از زمان و مکان اجرای حکم بی‌خبر بودند. پدر عاطفه موفق نشد که دخترش را حتی پیش از اجرای حکم،‌ ملاقات کند.

عاطفه پیش از اعدام تمام دارایی و پول‌هایش را به دو دختر بی سرپرست بخشید. وی در لحظه اعدام رو به مردمی که در محل حضور داشتند گفت:«مرا ببخشید»[۴]

واکنش‌ها به اعدام عاطفه

خبر اعدام عاطفه واکنش منفی رسانه‌های غربی را برانگیخت و سازمان عفو بین‌الملل این اقدام را به‌شدت به باد انتقاد گرفت.[۲]

در رابطه با اعدم عاطفه،‌ خانم شادی صدر - حقوق‌دان و مدافع حقوق بشر- از سوی خانواده عاطفه شکایتی در اعتراض به اعدام نابجای او تقدیم نمود ولی از جانب مقامات قضایی هیچ تصمیمی در این رابطه صورت نگرفت.[۵]

روزنامه کیهان (۱ شهریور ۱۳۸۳) و هم‌چنین وب سایت سازمان عفو بین‌الملل ( ۲ شهریور ۱۳۸۳) خبر اعدام عاطفه، فرزند بی‌بی راعی و صفرعلی را منتشر کردند.[۴]

چرا که تنها ساعاتی قبل از مراسم ازدواج در حالی‌که ۱۶ ساله مشغول پختن غذا برای پدر‌ بزرگ و مادر بزرگ پیرش بود مامورین گشت ارشاد به خانه‌ی آنها هجوم آورده و

دومین بازداشت عاطفه زمانی بود که وی همراه با یک پسر در خودرویی نشسته بود.

در سال ۱۳۸۴ عاطفه ۱۳ ساله بود که به اتهام عمل منافی عفت دستگیر و به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شد.

عاطفه مجموعا تا روز اعدام ۳ بار محکوم به اجرای حد شد. حد اول در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۸۰- زمانی‌که ۱۴ ساله بود. دومین حد در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۸۱ به اجرا در آمد و حد سوم در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۸۱ در حالی به اجرا در‌آمد که عاطفه ۱۵سالگی از بهار عمر خود را سپری می‌کرد!. دختر ۱۴ ساله‌ای که در کمتر از یک سال به اتهام فساد و زنای غیر محصنه،‌ سه بار به حد جلد محکوم می‌شود و هر بار ۱۰۰ ضربه شلاق را تحمل می‌کند.

پانویس