کاربر:Sayfe/علاءالدین عترتی کوشالی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
علاءالدین کوشالی از هوادران سازمان مجاهدین خلق ایران و از کاندیداهای مجاهدین برای نمایندگی در مجلس بود. همسر وی خانم عصمت شریعتی مازیانی و برادرش کمالالدین کوشالی نیز از هواداران مجاهدین بودند که آنها نیز اعدام شدند. | علاءالدین کوشالی از هوادران سازمان مجاهدین خلق ایران و از کاندیداهای مجاهدین برای نمایندگی در مجلس بود. همسر وی خانم عصمت شریعتی مازیانی و برادرش کمالالدین کوشالی نیز از هواداران مجاهدین بودند که آنها نیز اعدام شدند. | ||
نسل کشی جوانان مترقی و آزادیخواه گیلان با علاءالدین عترتی کوشالی شروع شد، او کسی بود که در چندین رشتهی ورزشی لاهیجان فعال بود، در فوتبال، والیبال، بسکتبال، پینگ پونگ، شطرنج و … میداندار بود. او در فوتبال عضو باشگاههای دارایی و پرسپولیس تهران بود و حتی سابقهی دعوت به تیم ملی را داشت. علاء گذشته از چهرهی ورزشی، قهرمان اخلاق هم بود و منش او زبانزد همگان بود او در خانوادهای اصیل و با اخلاق پرورش یافته بود. پدرش روحانی خوشنامی بود. سجایای اخلاقی و محبوبیت ورزشی به او موقعیت ویژهای بخشیده بود. جمهوری اسلامی با اعدام علاء تلاش میکرد فضای اختناق را در سطح گیلان عمومی کند. اعدام علاء حادثهی دردناکی برای مردم و جامعه ورزشی لاهیجان بود. هنوز پس از سالیان نامش را مردم لاهیجان با احترام یاد میکنند و خاطرهاش را عزیز میدارند. | |||
== دستگیری و بازداشت == | == دستگیری و بازداشت == |
نسخهٔ ۳۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۲۲
علاءالدین عترتی کوشالی، (حمیدکوشالی) (زادهٔ ۱۳۳۱، شهادت ۲ دی ۱۳۶۰) فرزند شیخ محمد کاظم عترتی کوشالی و محترم ایجهای معروف به مادر کوشالی، بازیکن سابق تیم دارایی، ملوان بندر انزلی، سپیدرود رشت و پرسپولیس تهران بود. علاءالدین (حمید) عترتی کوشالی همچنین عضو تیم منتخب ایران بود. تحصیلاتش لیسانس بود و همزمان تدریس نیز میکرد. او پسر عموی همسر زینالعابدین قربانی حاکم شرع آن زمان گیلان بود. علاالدین عترتی کاندید مجاهدین خلق در نخستین انتخابات مجلس پس از انقلاب نیز بود. علاالدین در سال ۶۰ و در منزل یکی از بستگان دکتر علی شریعتی در مشهد بازداشت و به لاهیجان منتقل شد. علاالدین عترتی توسط ابوالحسن کریمی دادستان انقلاب گیلان و مازندران که به شقاوت معروف بود به مرگ محکوم شد.
علاءالدین به جرم عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران در روز ۷ دی ماه سال ۱۳۶۰ پس از تحمل شکنجههای فراوان به دست مأموران جمهوری اسلامی و به فرمان ابوالحسن کریمی فرماندار وقت لاهیجان تیرباران شد.
زندگی
علاءالدین عترتی(حمید) در سال ۱۳۳۱ در لاهیجان متولد شد. وی از بازیکنان فوتبال در تیمهای ملوان، بندرانزلی، سپیدرود، رشت، دارایی و پرسپولیس تهران بود.[۱]
علاءالدین کوشالی از هوادران سازمان مجاهدین خلق ایران و از کاندیداهای مجاهدین برای نمایندگی در مجلس بود. همسر وی خانم عصمت شریعتی مازیانی و برادرش کمالالدین کوشالی نیز از هواداران مجاهدین بودند که آنها نیز اعدام شدند.
نسل کشی جوانان مترقی و آزادیخواه گیلان با علاءالدین عترتی کوشالی شروع شد، او کسی بود که در چندین رشتهی ورزشی لاهیجان فعال بود، در فوتبال، والیبال، بسکتبال، پینگ پونگ، شطرنج و … میداندار بود. او در فوتبال عضو باشگاههای دارایی و پرسپولیس تهران بود و حتی سابقهی دعوت به تیم ملی را داشت. علاء گذشته از چهرهی ورزشی، قهرمان اخلاق هم بود و منش او زبانزد همگان بود او در خانوادهای اصیل و با اخلاق پرورش یافته بود. پدرش روحانی خوشنامی بود. سجایای اخلاقی و محبوبیت ورزشی به او موقعیت ویژهای بخشیده بود. جمهوری اسلامی با اعدام علاء تلاش میکرد فضای اختناق را در سطح گیلان عمومی کند. اعدام علاء حادثهی دردناکی برای مردم و جامعه ورزشی لاهیجان بود. هنوز پس از سالیان نامش را مردم لاهیجان با احترام یاد میکنند و خاطرهاش را عزیز میدارند.
دستگیری و بازداشت
علاءالدین کوشالی در سال ۱۳۶۰ دستگیر و به زندان رشت انتقال یافت و به مدت ۷ ماه زیر شدیدترین شکنجهها قرار گرفت.
علاءالدین کوشالی در ... دیماه ۱۳۶۰ در جنگلهای اطراف زندان تیرباران شد
خانواده وی در حالی جسد او را تحویل گرفتند که آثار شکنجه در تمامی پیکرش دیده میشد.[۲]
چگونگی درگذشت
صبح روز هفتم دیماه سال ۱۳۶۰ پاسداران جسد علاءالدین را به خانوادهاش تحویل دادند. چون در بین زندانیان محبوبیت داشت وی را بدون اطلاع سایر زندانیان برای اجرای حکم اعدام به جنگلهای اطراف زندان بردند. ابتدا چند تیر به پاهایش شلیک کردند و او را در همان حال رها کردند تا درد بکشد. پس از آن چند تیر به میان پاهایش شلیک کردند. اما وقتی پیکر علاءالدین را به پزشکقانونی تحویل دادند پزشکان متوجه شدند که جسد وی هنوز تکان میخورد.
علاءالدین یا حمید عترتی در میان کارگران کورهپزخانههای گیلان شناخته شده بود. چون هر وقت که به او نیاز داشتند وی هرچه که داشت را تقدیم آنها میکرد.[۳]
یک خاطره
یکی از همرزمان علاءالدین در رابطه با وی گفت:
وقتی علاء وارد بند ما شد، همه ما از خوشحالی از جا بلند شدیم. او در فاز سیاسی مسئول من بود و من نسبت به خصوصیات اخلاقی او آشنایی داشتم. در سختترین شرایط آستین بالا میزد و تضاد حل میکرد. همواره لبخند بر لبانش بود و روحیهاش کمنظیر بود. کارهای سخت را خودش انجام میداد و کارهای راحت را به ما میسپرد. در زندان آرام و قرار نداشت. با اینکه میدانست او را اعدام خواهند کرد ولی به این موضوع اهمیتی نمیداد. با بقیه همبندانش صحبت میکرد و به آنها روحیه میداد. در زندان بازیهای جمعی را به راه انداخت. تکاندهندهترین لحظه برای من زمانی بود که او را برای اعدام بردند. هیچیک از ما از این موشضوع اطلاعی نداشتیم، ولی بعد از مدتی از این جنایت فجیع مطلع شدیم. با شنیدن این خبر بند بههم ریخت. همبندان وی برافروخته شده بودند و به مزدوران فحش و ناسزا میگفتند. سپس شروع به خواندن سرودهای سازمان کردیم. سرود شهادت و قسم را خواندیم. زندانبانها به بند آمدند و گفتند سردسته شما را کشتیم شما دارید سرود میخوانید؟ ما هم سرود را با صدای بلندتر خواندیم. بند خواهران مجاهد هم رو به روی ما بود، آنها هم نسبت به خبر شهادت علاءالدین بیاطلاع بودند؛ ولی وقتی صدای سرودهای ما را شنیدند فهمیدند که یکی از بچهها شهید شده و آنها هم شروع به خواندن سرود کردند و تمامی بند با فریادهای ما به لرزه درآمد.
علاءالدین با اینکه از چهرههای شناخته شده شهر ما بود ولی ذرهای شائبه مقام و خودپرستی در او دیده نمیشد. با اینکه قهرمانی نامدار در خطهٔ شمال بود و بازیهایش در تیمهای دارایی و پرسپولیس تهران و سپیدرود رشت و منتخب ایران، مورد توجه همه مردم گیلان قرار گرفته بود و همچنین کاندیدای سازمان مجاهدین خلق در گیلان بود، اما با تواضع و فروتنی بسیار، در میان مردم زحمتکش گیلان ظاهر میشد.
از دیگر خصوصیات بارز این قهرمان سرفراز قاطعیت و جدیت او در امر مبارزه برای سرنگونی رژیمهای شاه و شیخ بود. یکبار خواهرش به او گفته بود که علاء جان! مواظب باش آنها تو را میکشند. علاءالدین به خواهرش پاسخ داده بود مگر ما چند سال عمر میکنیم که آن را در زیر حاکمیت ظلم وستم بگذرانیم؟
علاءالدین اندکی قبل از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با مجاهد شهید عصمت شریعتی ازدواج کرده بود. اما بعد از اعدام کشتارهای وحشیانهٔ رژیم خمینی آرام و قرار نداشت و تمامی اوقاتش در خدمت دفاع از مردم ستمدیده وطنش بود و سرانجام در این مسیر جانش را فدا کرد.[۳]