تاریخ ایران باستان: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:


پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است.
پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است.
هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ از نوادگان (شاه انشان کیمن، کوروش یکم، کمبوجیه یکم) را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.


به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود درآورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگی‌های شاهنشاهی هخامنشی به‌شمار می‌رفت.<ref>پرشین بلاگ - [https://hashtrood3.persianblog.ir/MBJn6emORWt468aGQQnv-هخامنشیان هخامنشیان]</ref>
به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود درآورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگی‌های شاهنشاهی هخامنشی به‌شمار می‌رفت.<ref>پرشین بلاگ - [https://hashtrood3.persianblog.ir/MBJn6emORWt468aGQQnv-هخامنشیان هخامنشیان]</ref>


هخامنشیان در ابتدا شاه بومی پارس و انشان بودند. کورش دوم هخامنشی معروف به کورش کبیر در نبردی بر دولت ماد پیروز شد. سپس در سال ۵۴۷ پیش از میلاد لیدی را فتح کرد و سغد، باکتریا و قسمتهایی از هند را گرفت و در سال ۵۳۹ پیش از میلاد بابل را فتح کرد و با این فتوحات موفق، امپراتوری قدرتمند هخامنشی را تأسیس نمود. در واقع این امپراتوری تداوم زندگی دولت ماد بود، زیرا هخامنشیان و مادها از یک خانواده و فرهنگ بودند. آنها دویست و بیست سال بر بخش بزرگی از دنیای آن زمان حکمرانی کردند که از رود سند تا دانوب و از آسیای میانه تا آفریقا گسترده بود. سرانجام با شکستی که از اسکندر مقدونی خوردند امپراتوری آنها متلاشی شد. وی پاسارگاد را به عنوان پایتخت خود در محلی که بر آستیاگ غلبه کرده بود ساخت. کورش درسرزمین ماساگتها در شرق قلمرو خود در سال ۵۳۰ پیش از میلاد کشته شد. زندگی او در هاله ای از ابهام قرار دارد.
هخامنشیان در ابتدا شاه بومی پارس و انشان بودند. کورش دوم هخامنشی معروف به کورش کبیر در نبردی بر دولت ماد پیروز شد. سپس در سال ۵۴۷ پیش از میلاد لیدی را فتح کرد و سغد، باکتریا و قسمتهایی از هند را گرفت و در سال ۵۳۹ پیش از میلاد بابل را فتح کرد و با این فتوحات موفق، امپراتوری قدرتمند هخامنشی را تأسیس نمود. در واقع این امپراتوری تداوم زندگی دولت ماد بود، زیرا هخامنشیان و مادها از یک خانواده و فرهنگ بودند. آنها دویست و بیست سال بر بخش بزرگی از دنیای آن زمان حکمرانی کردند که از رود سند تا دانوب و از آسیای میانه تا آفریقا گسترده بود. سرانجام با شکستی که از اسکندر مقدونی خوردند امپراتوری آنها متلاشی شد. وی پاسارگاد را به عنوان پایتخت خود در محلی که بر آستیاگ غلبه کرده بود ساخت. کورش در سرزمین ماساگتها در شرق قلمرو خود در سال ۵۳۰ پیش از میلاد کشته شد. زندگی او در هاله ای از ابهام قرار دارد.
[[پرونده:قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود.jpg|بندانگشتی|قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود]]
[[پرونده:قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود.jpg|بندانگشتی|قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود]]
کمبوجیه پسر کورش جانشین او شد و در سال ۵۲۵ پیش از میلاد مصر را فتح کرد. سه سال بعد وقتی که او در مصر بود گئومات خود را شاه نامید و کمبوجیه برای باز پس گیری حکومت رو به پارس نهاد ولی در راه بازگشت کشته شد، زیرا درحین سوار شدن بر اسب خنجرش وارد تنش شده بود.
کمبوجیه پسر کورش جانشین او شد و در سال ۵۲۵ پیش از میلاد مصر را فتح کرد. سه سال بعد وقتی که او در مصر بود گئومات خود را شاه نامید و کمبوجیه برای باز پس گیری حکومت رو به پارس نهاد ولی در راه بازگشت کشته شد، زیرا درحین سوار شدن بر اسب خنجرش وارد تنش شده بود.


جمعی از بزرگان پارسی به رهبری داریوش، به گئومات شاه دروغین حمله کردند و او را کشتند. در نتیجه داریوش شاه شد. او پسر یا برادر کورش نبود و از تیره دیگری از هخامنشیان بود. پس از آن خیلی از استانهای تابعه شورش کردند که مهمترین آنها ماد و بابل بودند. داریوش همه را دوباره مطیع خود کرد و پس از ۱۹ جنگ، آرامش به امپراتوری هخامنشیان بازگشت. داریوش در دیواره بیستون محلی بر سر جاده باستانی ماد به بابل، دست‌آوردهای خود را بر دیواره سنگی حک کرد. داریوش با درایت و قدرت به سلسله هخامنشی روح تازه ای می‌دهد. او ساتراپی‌ها را برپا کرد، شروع به ساخت کاخ‌های شوش و تخت جمشید کرد،
جمعی از بزرگان پارسی به رهبری داریوش، به گئومات شاه دروغین حمله کردند و او را کشتند. در نتیجه داریوش شاه شد. او پسر یا برادر کورش نبود و از تیره دیگری از هخامنشیان بود. پس از آن خیلی از استانهای تابعه شورش کردند که مهمترین آنها ماد و بابل بودند. داریوش همه را دوباره مطیع خود کرد و پس از ۱۹ جنگ، آرامش به امپراتوری هخامنشیان بازگشت. داریوش در دیواره بیستون محلی بر سر جاده باستانی ماد به بابل، دست‌آوردهای خود را بر دیواره سنگی حک کرد. داریوش با درایت و قدرت به سلسله هخامنشی روح تازه‌ای داد. او ساتراپی‌ها را برپا کرد، شروع به ساخت کاخ‌های شوش و تخت جمشید کرد،


شاهنشاهی را از مقدونیه تا پاکستان و از دریای خزر تا شمال لیبی گسترش داد و قبل از مرگ خود خشیارشا پسرش را به شاهی برگزید.
شاهنشاهی را از مقدونیه تا پاکستان و از دریای خزر تا شمال لیبی گسترش داد و قبل از مرگ خود خشیارشا پسرش را به شاهی برگزید.


در زمان خشیارشا گسترش قلمروی حکومت پایان یافت، قندهار و تاکسیلا هم مستقل شدند. او درسال ۴۸۰ پیش از میلاد نیز از آتنی‌ها شکست خورد. بعد از او اردشیر اول به شاهی رسید و بعد از اردشیر، داریوش دوم شاه شد. تا این زمان امپراتوری هخامنشیان قدرت بلا منازع روی زمین بود وتاثیر مستقیمی بر روی همسایگان خود داشت.
در زمان خشیارشا گسترش قلمروی حکومت پایان یافت، قندهار و تاکسیلا هم مستقل شدند. او درسال ۴۸۰ پیش از میلاد نیز از آتنی‌ها شکست خورد. بعد از او اردشیر اول به شاهی رسید و بعد از اردشیر، داریوش دوم شاه شد. تا این زمان امپراتوری هخامنشیان قدرت بلا منازع روی زمین بود و تاثیر مستقیمی بر روی همسایگان خود داشت.


پس از مرگ داریوش دوم، اردشیر دوم و کورش صغیر با هم نبرد کردند. کورش صغیر که از مزدوران یونانی کمک گرفته بود شکست خورد و کشته شد و اردشیر دوم بر تخت نشست. در این زمان مصر نیز مستقل شد. پس از او اردشیر سوم به شاهی رسید ولی خیلی زود در دربار کشته شد و بالاخره داریوش سوم به شاهی رسید. در این زمان چند ساتراپی مستقل شدند ولی داریوش سوم دوباره آنها را مطیع کرد.
پس از مرگ داریوش دوم، اردشیر دوم و کورش صغیر با هم نبرد کردند. کورش صغیر که از مزدوران یونانی کمک گرفته بود شکست خورد و کشته شد و اردشیر دوم بر تخت نشست. در این زمان مصر نیز مستقل شد. پس از او اردشیر سوم به شاهی رسید ولی خیلی زود در دربار کشته شد و بالاخره داریوش سوم به شاهی رسید. در این زمان چند ساتراپی مستقل شدند ولی داریوش سوم دوباره آنها را مطیع کرد.
خط ۵۳: خط ۵۱:
کوروش بزرگ، کمبوجیه، بردیای دروغین (گئومات مغ)، داریوش بزرگ، خشایارشا (خشیارشا)، اردشیر یکم (اردشیر درازدست)، خشایارشای دوم، سغدیانوس، داریوش دوم، اردشیر دوم، اردشیر سوم، ارسس، داریوش سوم<ref name=":1" />
کوروش بزرگ، کمبوجیه، بردیای دروغین (گئومات مغ)، داریوش بزرگ، خشایارشا (خشیارشا)، اردشیر یکم (اردشیر درازدست)، خشایارشای دوم، سغدیانوس، داریوش دوم، اردشیر دوم، اردشیر سوم، ارسس، داریوش سوم<ref name=":1" />


== حمله اسکندر ==
== حمله اسکندر به ایران (۳۳۴ تا ۳۳۱ پیش از میلاد) ==
اسکندر در لشکر کشی‌های خود به آسیا، در زمان داریوش سوم به سرزمین هخامنشیان حمله کرد و سپاهیان ایران را شکست داد.
اسکندر در لشکرکشی‌های خود به آسیا، در زمان داریوش سوم به سرزمین هخامنشیان حمله کرد و سپاهیان ایران را شکست داد.
 
نخستین نبرد اسکندر و ایرانیان در بهار (۳۳۴پ. م) در حوالی آسیای صغیر نبرد گرانیک یا گرانیکوس نامیده می‌شود. اسکندر از بغاز داردانل گذشته وارد آسیای صغیر شد. این نبرد در کنار رود گرانیک روی داد که به دریای مرمره می‌ریزد.
[[پرونده:نقشه و مسیر حمله اسکندر به ایران.jpg|بندانگشتی|نقشه و مسیر حمله اسکندر به ایران]]
درگیری میان پارس و یونان سالیان سال ادامه داشت. نقطهٔ اوج این کشمکش‌ها را سیل رخدادهائی تشکیل می‌داد که حملهٔ اسکندر عامل و باعث آن‌ها بود. عصری که بدین ترتیب پایان می‌گرفت چیزی حدود سیصد سالی به درازا کشیده بود. [۱]
 
دومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد ایسوس، (۳۳۳ پ. م) اولین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم. داریوش و اسکندر در نزدیکی شهر ایسوس با یکدیگر رو به رو شدند.
 
میان جهان باختر و جهان خاور در درازای تاریخ، نه نبردهای قدرت، نه درگیری‌های اعتقادی، نه رقابت هنرها و نه بگو مگوهای اندیشمندان هیچگاه گسسته نشده‌است. اوج این درگیری، که کهن‌ترین موضوع تاریخ را تشکیل می‌دهد، برخورد خصمانهٔ غرب با شرق در سال ۳۳۳پیش از میلاد مسیح در نبرد «ایسوس» بود. پیروزی بنام غرب رقم خورد. پیامدهای آن فوق‌العاده بودند. [۲]


سومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد گوگمل، (۳۳۱ پ. م) دومین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم در گوگمل واقع در نزدیکی اربیل امروزی. بیشترین مقاومت‌ها را طوایف آریایی برزینی در نبرد گوگمل انجام دادند.
نخستین نبرد اسکندر و ایرانیان در بهار (۳۳۴ پیش از میلاد) در حوالی آسیای صغیر نبرد گرانیک یا گرانیکوس نامیده می‌شود. اسکندر از بغاز داردانل گذشته وارد آسیای صغیر شد. این نبرد در کنار رود گرانیک روی داد که به دریای مرمره می‌ریزد.
[[پرونده:نقشه و مسیر حمله اسکندر به ایران.jpg|بندانگشتی|نقشه و مسیر حمله اسکندر به ایران]]دومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد ایسوس، (۳۳۳ پیش از میلاد) اولین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم. داریوش و اسکندر در نزدیکی شهر ایسوس با یکدیگر رو به رو شدند.


پس از پیروزی «گوگمل» اسکندر از همان میدان نبرد، یک گردان سواره نظام تحت فرماندهی «فیلُکسِنوس» به «شوش» گسیل داشت با این امید که پیش از این که همهٔ گنجینه‌ها منهدم، سوزانده، به یغما رفته یا به ایران شمالی منتقل شده باشند، شهر را اشغال کند. در رقابت با شایعهٔ پیروزی عظیم، «فیلُکسِنوس» عازم جنوب شد. امید اسکندر برآورده شد. پس از آن که داریوش در نتیجهٔ دوبار گریختنش هم در نبرد «ایسوس» و هم «گوگمل» شکست خورد، ساتراپ‌ها، تا جائی که به چنگ فاتح افتاده بودند، دیگر نیازی نمی‌دیدند، برای این هخامنشِ فراری سرشکی فرو ریزند. یا شاید هم تنها یک قطرهٔ دیگر نثارش کرده باشند! اما در این وقت فرماندهان بزرگ شروع به سیاست ورزی کردند، سیاستی بزرگ. در موقعیت آنان، سخن رایج، کنار آمدن با فاتح بود. تدبیر دورنگرانهٔ اسکندر در رفتار دوستانه اش با «میترِ نس» ِ ساتراپ که در زمان خود، شهر «سارد» را به او تسلیم کرده بود و پذیرفتنش به حلقهٔ نزدیکان دربار پادشاهی، به بار نشست. ملایمت اسکندر نسبت به همهٔ کسانی که در برابرش مقاومتی نشان نداده بودند، تسلیم ساتراپ‌ها را تسهیل کرد. «شوش» تحویل شد. در ماه نوامبر سال ۳۳۱، تقریباً چهار سالی پس از عبور از «هلسپونتوس»، اسکندر وارد پایتخت امپراتوری پارس شد. [۳]
سومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد گوگمل، (۳۳۱ پیش از میلاد) دومین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم در گوگمل واقع در نزدیکی اربیل امروزی. بیشترین مقاومت‌ها را طوایف آریایی برزینی در نبرد گوگمل انجام دادند.


اسکندر با تصرف پارسه، یکی از پایتخت‌های هخامنشیان این سلسله ایرانی را برای همیشه نابود کرد. وی فرمان به آتش کشیدن پارسه را صادر کرد که برخی آن را برای تلافی به آتش کشیده شدن آتن به دست خشایارشا می‌دانند.<ref>آسمان - [http://www.asemankafinet.ir/post/2002/تحقیق-درباره-حمله-اسکندر-مقدونی-به-ایران-.aspx تحقیق درباره حمله اسکندر مقدونی به ایران]</ref>
پس از پیروزی «گوگمل» اسکندر از همان میدان نبرد، یک گردان سواره نظام تحت فرماندهی «فیلُکسِنوس» به «شوش» گسیل داشت با این امید که پیش از این که همهٔ گنجینه‌ها منهدم، سوزانده، به یغما رفته یا به ایران شمالی منتقل شده باشند، شهر را اشغال کند. در رقابت با شایعهٔ پیروزی عظیم، «فیلُکسِنوس» عازم جنوب شد. امید اسکندر برآورده شد. پس از آن که داریوش در نتیجهٔ دوبار گریختنش هم در نبرد «ایسوس» و هم «گوگمل» شکست خورد. اما در این وقت فرماندهان بزرگ شروع به سیاست‌ورزی کردند و تلاش کردند با فاتح صلح کنند. تدبیر دورنگرانهٔ اسکندر در رفتار دوستانه‌اش با «میترِنس» ساتراپ که در زمان خود، شهر «سارد» را به او تسلیم کرده بود و پذیرفتنش به حلقهٔ نزدیکان دربار پادشاهی، به بار نشست. ملایمت اسکندر نسبت به همهٔ کسانی که در برابرش مقاومتی نشان نداده بودند، تسلیم ساتراپ‌ها را تسهیل کرد. «شوش» تحویل شد. در ماه نوامبر سال ۳۳۱، تقریباً چهار سالی پس از عبور از «هلسپونتوس»، اسکندر وارد پایتخت امپراتوری پارس شد.  


== سلوکیان ==
اسکندر با تصرف پارسه (پرس‌پلیس یا [[تخت جمشید|تخت‌ جمشید]])، یکی از پایتخت‌های هخامنشیان این سلسله ایرانی را برای همیشه نابود کرد. وی فرمان به آتش کشیدن پارسه را صادر کرد که برخی آن را برای تلافی به آتش کشیده شدن آتن به دست خشایارشا می‌دانند.<ref>آسمان - [http://www.asemankafinet.ir/post/2002/تحقیق-درباره-حمله-اسکندر-مقدونی-به-ایران-.aspx تحقیق درباره حمله اسکندر مقدونی به ایران]</ref>
سلوکیان ۶۵ سال بر ایرانیان حکومت کردند؛<ref name=":0" />
[[پرونده:سکه های دوران سلوکیان.jpg|بندانگشتی|سکه‌های دوران سلوکیان]]
'''سلوکیان''' یا '''اسالکه''' نام دولتی بود که در میان سال‌های ۳۱۲ تا ۶۴ پیش از میلاد بر آسیای غربی فرمان می‌راند. پس از مرگ اسکندر مقدونی سرزمین‌های او میان سردارانش تقسیم‌شدند. سلوکیان جانشینان سلوکوس یکم بودند که در ۳۰۶ به قدرت رسید. مصر باستان نیز به دودمان بطلمیوسی (یا بطالسه) و یونان و بخش‌های اروپایی امپراتوری اسکندر نیز به مقدونیان رسید.


پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ (پیش از میلاد)) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان درآمد. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند عاملی برای نابودی سلوکیان شوند.
== سلوکیان (۳۱۲ تا ۶۴ پیش از میلاد) ==
از دویست و چهل و هشت سال مدت سلطنت آنان، فقط حدود شصت و پنج سال (۳۱۲ تا ۲۴۷ پیش از میلاد) بر ایران فرمانروایی کردند.[[پرونده:سکه های دوران سلوکیان.jpg|بندانگشتی|سکه‌های دوران سلوکیان]]
سلوکیان یا اسالکه نام دولتی بود که بر آسیای غربی فرمان می‌راند. پس از مرگ اسکندر مقدونی سرزمین‌های او میان سردارانش تقسیم‌شدند. سلوکیان جانشینان سلوکوس یکم بودند که در ۳۰۶ به قدرت رسید. مصر باستان نیز به دودمان بطلمیوسی (یا بطالسه) و یونان و بخش‌های اروپایی امپراتوری اسکندر نیز به مقدونیان رسید.


از دویست و چهل و هشت سال (۳۱۲–۶۴ (پیش از میلاد)) مدت سلطنت آنان، ایران بیش از شصت و پنج سال (۳۱۲–۲۴۷ (پیش از میلاد)) به تمامی در تحت فرمان آنان باقی ماند.
پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ پیش از میلاد) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان درآمد. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند عاملی برای نابودی سلوکیان شوند.


یازده سال بعد از مرگ اسکندر که تمام آن مدت و حتی چند سالی بعد از آن هم جنگهای جانشینی او بین سردارانش در منازعات طولانی گذشت، استان بابل به وسیله یک سردار مقدونی او به نام سلوکوس که پدرش انتیوکوس(آنتیوخوس) هم از سرداران فیلیپوس (فیلیپ) پدر اسکندر محسوب می‌شد، افتاد (۳۱۲ق. م). سلوکوس در زمان اسکندر پس از فتح شوش فرمانده سواره‌نظام سازمان‌یافته از بزرگان ایرانی شد و بی‌درنگ پس از رسیدن بدین جایگاه ایشان را به یگان‌های ۱۰هزار نفره بخش نمود. او سپس استان ایلام (خوزستان و بخشی از لرستان امروز) و سرزمین ماد (به استثنای آذربایجان) را هم بر قلمرو خویش افزود. بدین گونه، دولت پادشاهی مستقلی به وجود آورد که به نام خود او ''دولت سلوکی'' (سلوکیان) خوانده شد و آغاز سلطنت او بعدها برای این دولت، مبدأ تاریخ گشت. (تاریخ سلوکی۳۳۰–۱۵۰ ق. م)
یازده سال بعد از مرگ اسکندر که تمام آن مدت و حتی چند سالی بعد از آن هم جنگهای جانشینی او بین سردارانش در منازعات طولانی گذشت، استان بابل به وسیله یک سردار مقدونی او به نام سلوکوس که پدرش انتیوکوس (آنتیوخوس) هم از سرداران فیلیپوس (فیلیپ) پدر اسکندر محسوب می‌شد، افتاد (۳۱۲ پیش از میلاد). سلوکوس در زمان اسکندر پس از فتح شوش فرمانده سواره‌نظام سازمان‌یافته از بزرگان ایرانی شد و بی‌درنگ پس از رسیدن بدین جایگاه ایشان را به یگان‌های ۱۰ هزار نفره بخش نمود. او سپس استان ایلام (خوزستان و بخشی از لرستان امروز) و سرزمین ماد (به استثنای آذربایجان) را هم بر قلمرو خویش افزود. بدین گونه، دولت پادشاهی مستقلی به وجود آورد که به نام خود او ''دولت سلوکی'' (سلوکیان) خوانده شد و آغاز سلطنت او بعدها برای این دولت، مبدأ تاریخ گشت. (تاریخ سلوکی ۳۳۰ تا ۱۵۰ پیش از میلاد)


سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت. پس از چیرگی بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوپتا پادشاه هند جلو پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم ۵۰۰ فیل بدو پیشکش کرد.
سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت. پس از چیرگی بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوپتا پادشاه هند جلو پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم ۵۰۰ فیل بدو پیشکش کرد.
خط ۸۵: خط ۷۵:
سلوکوس یکم سرزمین زیر فرمان خود را به ۷۲ بخش نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ سپرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونهٔ خودمختار فرمان می‌راند.<ref>تاریخچه جهان - [http://ourhistory.mihanblog.com/post/4 سلوکیان]</ref>
سلوکوس یکم سرزمین زیر فرمان خود را به ۷۲ بخش نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ سپرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونهٔ خودمختار فرمان می‌راند.<ref>تاریخچه جهان - [http://ourhistory.mihanblog.com/post/4 سلوکیان]</ref>


== اشکانیان (پارتها) ==
== اشکانیان یا پارتها (۲۴۵ پیش از میلاد تا ۲۲۸ بعد از میلاد) ==
«اشک» فردی از اقوام پارت (استان پارت یا «پرتوه»، پ، ت، و همگی با فتحه تلفظ می‌شوند یا «پهلو» با همان تلفظ، یا «پهله») در ایران، که از اقوام آریایی بودند، یونانیان را از خاک ایران بیرون راند و سلسله اشکانیان را بنا نهاد.
«اشک» فردی از اقوام پارت بود که از اقوام آریایی بودند. او یونانیان را از خاک ایران بیرون راند و سلسله اشکانیان را بنا نهاد.


سلسله اشکانیان همان سلسله پارتیان یا پارت‌ها هستند که حدود ۴۸۰ سال (۲۴۵ ق. م تا ۲۲۸ بعد از میلاد) بر ایران حکومت کردند. '''تاریخ دوره طولانی اشکانیان، مصادف می‌شود یا تولد حضرت مسیح'''که تقریباً همزمان است با نهمین پادشاه اشکانی بنام " گودرز ".<ref name=":0" />
سلسله اشکانیان همان سلسله پارتیان یا پارت‌ها هستند که حدود ۴۸۰ سال (۲۴۵ ق. م تا ۲۲۸ بعد از میلاد) بر ایران حکومت کردند. '''تاریخ دوره طولانی اشکانیان، مصادف می‌شود یا تولد حضرت مسیح'''که تقریباً همزمان است با نهمین پادشاه اشکانی بنام " گودرز ".<ref name=":0" />
۱٬۰۴۴

ویرایش

منوی ناوبری