۱٬۰۴۴
ویرایش
(ابرابزار) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تاریخ ایران باستان''' را دوران تشکیل [[شاهنشاهی مادها|دولت ماد]] تا پایان [[شاهنشاهی ساسانی|حکومت ساسانیان]] و حمله اعراب به [[ایران]] دانستهاند. | '''تاریخ ایران باستان''' را دوران تشکیل [[شاهنشاهی مادها|دولت ماد]] تا پایان [[شاهنشاهی ساسانی|حکومت ساسانیان]] و حمله اعراب به [[ایران]] دانستهاند. | ||
تاریخ ایران را | تاریخ ایران را اصولاً به دو بخش کلی قبل از اسلام و بعد از اسلام تقسیم میکنند. تاریخ ایران قبل از اسلام خود به سه بخش تقسیم میشود: | ||
-ایران قبل از آریاییها | -ایران قبل از آریاییها | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== دولت مادها (قرن ۸ پیش از میلاد تا سال ۵۵۰ پیش از میلاد) == | == دولت مادها (قرن ۸ پیش از میلاد تا سال ۵۵۰ پیش از میلاد) == | ||
آنها از سده هشتم پیش از میلاد تا ظهور سلسله هخامنشی در ۵۵۰ پیش از میلاد بر فلات ایران و فراسوی آن حکومت کردند.<ref>پرشین بلاگ - [https://hashtrood3.persianblog.ir/B356Jg7RXBIDlN6733OQ- | آنها از سده هشتم پیش از میلاد تا ظهور سلسله هخامنشی در ۵۵۰ پیش از میلاد بر فلات ایران و فراسوی آن حکومت کردند.<ref>پرشین بلاگ - [https://hashtrood3.persianblog.ir/B356Jg7RXBIDlN6733OQ-مادها مادها]</ref> | ||
دولت ماد نخستین تجربه تشکیل دولت آریایی است. این دسته از آریاییان پس از ورود به | دولت ماد نخستین تجربه تشکیل دولت آریایی است. این دسته از آریاییان پس از ورود به سرزمین ایران مسیر خود را در نواحی غربی و شمال غرب تا جائیکه سلسله جبال زاگرس قرار دارد ادامه دادند و سپس به دلیل نوع معیشت یعنی رمه گردانی، نواحی کوهستانی غرب را برای زندگی برگزیدند؛ و بدین ترتیب با اقوام بومی ایران که خود دارای تمدن بودند نظیر لولوبیها، کاسیها، گوتیها و ماناییها همسایه شدند. تقریباً همزمان با ورود مادها این منطقه صحنه تاخت و تاز اقوام ساکن بینالنهرین (میان دو رود) که همسایگان نزدیک ایران زمین محسوب شدند گردیده بود که از مهمترین آنان آشوریان بودند که بهترین تمدن ایرانی یعنی [[ایلامیان|ایلام]] توسط آنان به نابودی کشیده شده بود. | ||
[[پرونده:قلمرو مادها.jpg|بندانگشتی|قلمرو مادها]] | [[پرونده:قلمرو مادها.jpg|بندانگشتی|قلمرو مادها]] | ||
همچنین از سمت شمال اورارتو و از سمت | همچنین از سمت شمال اورارتو و از سمت جنوب ایلام آنان را تهدید میکرد. همین امر یعنی مسئله خطر حمله و تاراج اقوام همسایه ساکنین بومی نواحی غرب، شمال غرب، جنوب و جنوب غربی ایران را به فکر تشکیل اتحادیهای به نام ماننایی انداخته بود. هر چند این اتحادیه قدرت چندانی نداشت و امنیت آنها را در برابر حملات و یورش همسایگان تضمین نمیکرد؛ ولی به هر حال اولین تجربه ایجاد اتحادیه در هزاره اول قبل از میلاد بود. نام متحدان ماننایی در الواح آشوری ذکر شدهاست. | ||
مادها کمکم پس از استقرار و اسکان در این نواحی خطر حملات همسایگان را مزه مزه کردند و با مشاهده ضعف اتحادیه ماننایی با الهام از تجربه این اتحادیه سعی در ایجاد یک ائتلاف قدرتمند نمودند که در برگیرنده همه اقوام آریایی و غیر آریایی ساکن نواحی غربی که پیکان حمله مهاجمان بسوی آنان متوجه بود شود و تحت یک هدف مشترک که در حفظ استقلال و هویت خود در برابر اقوام مهاجم خلاصه | مادها کمکم پس از استقرار و اسکان در این نواحی خطر حملات همسایگان را مزه مزه کردند و با مشاهده ضعف اتحادیه ماننایی با الهام از تجربه این اتحادیه سعی در ایجاد یک ائتلاف قدرتمند نمودند که در برگیرنده همه اقوام آریایی و غیر آریایی ساکن نواحی غربی که پیکان حمله مهاجمان بسوی آنان متوجه بود شود و تحت یک هدف مشترک که در حفظ استقلال و هویت خود در برابر اقوام مهاجم خلاصه میشد؛ که این فکر پس از اندک زمانی منجر به تشکیل اولین دولت قدرتمند آریایی در ایران توسط مادها گردید. بدین منظور پس از شور و مشورت اقوام مادی با یکدیگر متحد شدند و بر آن شدند که بهترین شخص را که توانایی اداره اتحادیه را داشته باشد به رهبری انتخاب کنند تا اینکه شخص مورد نظر یعنی دیوکس یا دیااکو این امر خطیر را به عهده گرفت وی در میان قوم خود به دادرسی و داوری مشغول بود و به صداقت و امانت و عدالتخواهی شهره بود. اقوام مادی تلاش خود را برای ایجاد پادشاهی به منصه ظهور رساندند. بدین ترتیب بنای شهر اکباتان یا هگمتانه که اکنون همدان خوانده میشود با شکل زیبای معماری خود که هفت دیوار دایرهای تو در تو را شامل میشد آغاز گردید که سبب محافظت از سرزمین ماد به شکل دژ مستحکمی درآمد. اتحاد اقوام مادی توسط دیااکو طی ۵۰ سال حکومت وی شکل گرفت. پس از دیااکو اتحادیه و همچنین دولتی را که پدر شکل داده بود به فرهورتیش رسید که سعی وی در حمله به آشوریان و غلبه بر آنها نتیجه معکوس داد زیرا همزمان اقوام سکایی به قلمرو ماد یورش برده و موفق شدند علاوه بر فتح آن به مدت ۲۸ سال این قلمرو را تحت سیطره و سلطه خود قرار دهند، ولی پس از این مدت این نقیصه و این دوران فترت با هوشمندی و کیاست هوخشتره پسر فرهورتیش جبران گردید ولی با افزایش نیروی نظامی و تشکیل اتحادیهای پنهانی از دولتهای کوچک و بزرگ مستقر در فلات ایران که پیوستگی و قرابت فرهنگی داشتند ابتدا سکاها را شکست داده و از قلمرو خویش بیرون راند و سپس با کمک متحدین خود از جمله بابلیها که دشمن آشور گردیده و به اتحادیه ایرانیان پیوسته بود موفق به انقراض دولت آشور گردید و بعد از آن با لوت لیدی یا لودیه در آسیای صغیر که از نظر ثروت و توسعه تجارت در صدر کشورهای آن روزگار بود صلح نمود و به منظور استحکام و ثبات صلح و دوستی با لودیه روش ایجاد پیوندهای خانوادگی یعنی ازدواج با لودیان را برگزید. | ||
اینکه دوران حکمرانی و سلطنت هوخشتره درخشانترین دوره در تاریخ ماد | اینکه دوران حکمرانی و سلطنت هوخشتره درخشانترین دوره در تاریخ ماد بهشمار میرود ولی در عوض دوره بعدی یعنی دوره سلطنت پسرش آستیاگ یا آژدهاک که به ایختو ویگو نیز معروف است دوران انحطاط و ضعف و اضمحلال تدریجی این حکومت محسوب میشود، ثروت عظیمی که از فتح آشور به دست آمده بود و همچینین ایجاد روابط اقتصادی بازرگانی و تجاری که در سایه صلح با لیدیه نصیب آنان شده بود نه تنها به شکوفایی و رونق حکومت مادها از نظر زیربنایی و داخلی کمک نکرد بلکه باعث دور شدن آنان از اهدافی گردید که پیوسته نیای بزرگ مادها یعنی دیااکو در سر میپروراند گردید. | ||
ارمغان | ارمغان ثروت، برای سران ماد خصوصاً آژدهاک، تنآسایی، توجه به ظاهر تجملپرستی و اسفناکتر از همه بیتوجهی پادشاه به امور سیاسی و اجتماعی گردید و همین امر سبب فزونی ظلم و ستم و تعدی بر مردم گردید و در نتیجه این وضعیت مادها مهمترین عامل و نقطه قدرت و اتکاء خود یعنی پشتیبانی و حمایت توده مردم را از دست دادند. سران ماد نیز از ضعف شاه استفاده کرده با تقسیم قلمرو ماد هر یک اداره قمستی از این ملک را در دست گرفتند و شاه برای تصمیمگیری در امور کشور مسائل مهم را در شورای بزرگان که هنجمن نامیده میشد، مطرح مینمود تا با نظر آنان دربارهٔ آنها چارهجویی شود. یکی از ایالات مستقل، انشان در منطقه خوزستان امروزی بود که حاکم آن با دختر شاه ماد ازدواج کرد، نتیجه این ازدواج [[کورش بزرگ|کورش]] بود که با مشاهده نابسامانی حکومت ماد به فکر جلب بزرگان ماد و همچینن مردم ساکن در این قلمرو و نیز پادشاه بابل افتاد. آژدهاک که از این امر بیمناک شد در ابتدا کورش را به دربار فراخواند اما کورش سرباز زد در نتیجه منازعه بین سپاه ماد و سپاه کورش صورت گرفت اما به دلیل تسلیم فرمانده مادی و اتحاد او با کورش به سمت هگمتانه لشکرکشی و با فتح آن به حکومت مادها خاتمه داده شد.<ref>شهرسازی آنلاین - [http://www.shahrsazionline.com/15171/دولت-ماد-نخستین-تجربه-تشكیل-دولت-آریای/ دولت ماد نخستین تجربه تشکیل دولت آریایی]</ref> | ||
=== فرمانروایان دولت مادها | === فرمانروایان دولت مادها === | ||
دیاکو، فره ورتیش، هوخشتره، آستیاگ<ref name=":1">پرشین بلاگ - [https://hashtrood3.persianblog.ir/mqLgyQ0ERlhO0qxE773w- | دیاکو، فره ورتیش، هوخشتره، آستیاگ<ref name=":1">پرشین بلاگ - [https://hashtrood3.persianblog.ir/mqLgyQ0ERlhO0qxE773w-سلسله-های-پادشاهی-ایران،-پرشیا سلسلههای پادشاهی ایران، پرشیا]</ref> | ||
== [[شاهنشاهی هخامنشی|هخامنشیان]] (۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد) | == [[شاهنشاهی هخامنشی|هخامنشیان]] (۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد) == | ||
سلسله هخامنشیان، به مدت | سلسله هخامنشیان، به مدت ۲۲۰ سال در ایران حکومت کردند.<ref name=":0">راستان نیوز - [http://www.rastannews.ir/بخش-فرهنگ-هنر-6/6739-حمله-اسکندر-به-ایران-نبرد-گرانیک حمله اسکندر به ایران / نبرد گرانیک]</ref> | ||
پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» میرساندند که سرکردهٔ | پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» میرساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندانهای پارسیان بودهاست. | ||
هخامنشیان، در آغاز پادشاهان | هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ از نوادگان (شاه انشان کیمن، کوروش یکم، کمبوجیه یکم) را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند. | ||
به پادشاهی رسیدن پارسیها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو | به پادشاهی رسیدن پارسیها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود درآورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان میدانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگیهای شاهنشاهی هخامنشی بهشمار میرفت.<ref>پرشین بلاگ - [https://hashtrood3.persianblog.ir/MBJn6emORWt468aGQQnv-هخامنشیان هخامنشیان]</ref> | ||
هخامنشیان در ابتدا شاه بومی پارس و انشان بودند. | هخامنشیان در ابتدا شاه بومی پارس و انشان بودند. کورش دوم هخامنشی معروف به کورش کبیر در نبردی بر دولت ماد پیروز شد. سپس در سال ۵۴۷ پیش از میلاد لیدی را فتح کرد و سغد، باکتریا و قسمتهایی از هند را گرفت و در سال ۵۳۹ پیش از میلاد بابل را فتح کرد و با این فتوحات موفق، امپراتوری قدرتمند هخامنشی را تأسیس نمود. در واقع این امپراتوری تداوم زندگی دولت ماد بود، زیرا هخامنشیان و مادها از یک خانواده و فرهنگ بودند. آنها دویست و بیست سال بر بخش بزرگی از دنیای آن زمان حکمرانی کردند که از رود سند تا دانوب و از آسیای میانه تا آفریقا گسترده بود. سرانجام با شکستی که از اسکندر مقدونی خوردند امپراتوری آنها متلاشی شد. وی پاسارگاد را به عنوان پایتخت خود در محلی که بر آستیاگ غلبه کرده بود ساخت. کورش درسرزمین ماساگتها در شرق قلمرو خود در سال ۵۳۰ پیش از میلاد کشته شد. زندگی او در هاله ای از ابهام قرار دارد. | ||
[[پرونده:قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود.jpg|بندانگشتی|قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود]] | [[پرونده:قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود.jpg|بندانگشتی|قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود]] | ||
کمبوجیه پسر کورش جانشین او شد و در سال | کمبوجیه پسر کورش جانشین او شد و در سال ۵۲۵ پیش از میلاد مصر را فتح کرد. سه سال بعد وقتی که او در مصر بود گئومات خود را شاه نامید و کمبوجیه برای باز پس گیری حکومت رو به پارس نهاد ولی در راه بازگشت کشته شد، زیرا درحین سوار شدن بر اسب خنجرش وارد تنش شده بود. | ||
جمعی از بزرگان پارسی به رهبری داریوش، به گئومات شاه دروغین حمله کردند و او را کشتند. در نتیجه داریوش شاه شد. او پسر یا برادر کورش نبود و از تیره دیگری از هخامنشیان بود. پس از آن خیلی از استانهای تابعه شورش کردند که مهمترین آنها ماد و بابل بودند. داریوش همه را دوباره مطیع خود کرد و پس از | جمعی از بزرگان پارسی به رهبری داریوش، به گئومات شاه دروغین حمله کردند و او را کشتند. در نتیجه داریوش شاه شد. او پسر یا برادر کورش نبود و از تیره دیگری از هخامنشیان بود. پس از آن خیلی از استانهای تابعه شورش کردند که مهمترین آنها ماد و بابل بودند. داریوش همه را دوباره مطیع خود کرد و پس از ۱۹ جنگ، آرامش به امپراتوری هخامنشیان بازگشت. داریوش در دیواره بیستون محلی بر سر جاده باستانی ماد به بابل، دستآوردهای خود را بر دیواره سنگی حک کرد. داریوش با درایت و قدرت به سلسله هخامنشی روح تازه ای میدهد. او ساتراپیها را برپا کرد، شروع به ساخت کاخهای شوش و تخت جمشید کرد، | ||
شاهنشاهی را از مقدونیه تا پاکستان و از دریای خزر تا شمال لیبی گسترش داد و قبل از مرگ خود خشیارشا پسرش را به شاهی برگزید. | شاهنشاهی را از مقدونیه تا پاکستان و از دریای خزر تا شمال لیبی گسترش داد و قبل از مرگ خود خشیارشا پسرش را به شاهی برگزید. | ||
در زمان خشیارشا گسترش قلمروی حکومت پایان یافت، قندهار و تاکسیلا هم مستقل شدند. او درسال | در زمان خشیارشا گسترش قلمروی حکومت پایان یافت، قندهار و تاکسیلا هم مستقل شدند. او درسال ۴۸۰ پیش از میلاد نیز از آتنیها شکست خورد. بعد از او اردشیر اول به شاهی رسید و بعد از اردشیر، داریوش دوم شاه شد. تا این زمان امپراتوری هخامنشیان قدرت بلا منازع روی زمین بود وتاثیر مستقیمی بر روی همسایگان خود داشت. | ||
پس از مرگ داریوش دوم، اردشیر دوم و کورش صغیر با هم نبرد کردند. کورش صغیر که از مزدوران یونانی کمک گرفته بود شکست خورد و کشته شد و اردشیر دوم بر تخت نشست. در این زمان مصر نیز مستقل شد. پس از او اردشیر سوم به شاهی رسید ولی خیلی زود در دربار کشته شد و بالاخره داریوش سوم به شاهی رسید. در این زمان چند ساتراپی مستقل شدند ولی داریوش سوم دوباره آنها را مطیع کرد. | پس از مرگ داریوش دوم، اردشیر دوم و کورش صغیر با هم نبرد کردند. کورش صغیر که از مزدوران یونانی کمک گرفته بود شکست خورد و کشته شد و اردشیر دوم بر تخت نشست. در این زمان مصر نیز مستقل شد. پس از او اردشیر سوم به شاهی رسید ولی خیلی زود در دربار کشته شد و بالاخره داریوش سوم به شاهی رسید. در این زمان چند ساتراپی مستقل شدند ولی داریوش سوم دوباره آنها را مطیع کرد. | ||
در زمان داریوش سوم، اسکندر پادشاه کشور مقدونیه به آسیای صغیر حمله کرد و سوریه را گرفت. داریوش سوم که به جنگ او رفته بود در سال | در زمان داریوش سوم، اسکندر پادشاه کشور مقدونیه به آسیای صغیر حمله کرد و سوریه را گرفت. داریوش سوم که به جنگ او رفته بود در سال ۳۳۳ پیش از میلاد در محلی به نام ایسوس از اسکندر شکست خورد. سپاه ایران دوباره نوسازی شد ولی دو سال بعد در گوگمل شکست نهایی را از مهاجمین خورد. داریوش سوم در سال ۳۳۰ پیش از میلاد کشته شد و سلسله هخامنشی منقرض شد. | ||
اسکندر که خود را شاه هخامنشی نامیده بود، تخت جمشید و دیگر مناطق قدرت هخامنشی را غارت کرد و برای آنکه روح هخامنشی را نیز از بین ببرد تخت جمشید را به آتش کشید.<ref>ایران اطلس - ''[https://iranatlas.info/parseh/achae_index.htm هخامنشیان | اسکندر که خود را شاه هخامنشی نامیده بود، تخت جمشید و دیگر مناطق قدرت هخامنشی را غارت کرد و برای آنکه روح هخامنشی را نیز از بین ببرد تخت جمشید را به آتش کشید.<ref>ایران اطلس - ''[https://iranatlas.info/parseh/achae_index.htm هخامنشیان که بودند؟]''</ref> | ||
=== شاهان هخامنشی | === شاهان هخامنشی === | ||
کوروش بزرگ، کمبوجیه، بردیای دروغین (گئومات مغ)، داریوش بزرگ، خشایارشا (خشیارشا)، اردشیر یکم (اردشیر درازدست)، خشایارشای دوم، سغدیانوس، داریوش دوم، اردشیر دوم، اردشیر سوم، ارسس، داریوش سوم<ref name=":1" /> | کوروش بزرگ، کمبوجیه، بردیای دروغین (گئومات مغ)، داریوش بزرگ، خشایارشا (خشیارشا)، اردشیر یکم (اردشیر درازدست)، خشایارشای دوم، سغدیانوس، داریوش دوم، اردشیر دوم، اردشیر سوم، ارسس، داریوش سوم<ref name=":1" /> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
اسکندر در لشکر کشیهای خود به آسیا، در زمان داریوش سوم به سرزمین هخامنشیان حمله کرد و سپاهیان ایران را شکست داد. | اسکندر در لشکر کشیهای خود به آسیا، در زمان داریوش سوم به سرزمین هخامنشیان حمله کرد و سپاهیان ایران را شکست داد. | ||
نخستین نبرد اسکندر و ایرانیان در بهار (۳۳۴پ.م) در حوالی آسیای صغیر نبرد گرانیک یا گرانیکوس نامیده میشود. اسکندر از بغاز داردانل گذشته وارد آسیای صغیر شد. این نبرد در کنار رود گرانیک روی داد که به دریای مرمره | نخستین نبرد اسکندر و ایرانیان در بهار (۳۳۴پ. م) در حوالی آسیای صغیر نبرد گرانیک یا گرانیکوس نامیده میشود. اسکندر از بغاز داردانل گذشته وارد آسیای صغیر شد. این نبرد در کنار رود گرانیک روی داد که به دریای مرمره میریزد. | ||
[[پرونده:نقشه و مسیر حمله اسکندر به ایران.jpg|بندانگشتی|نقشه و مسیر حمله اسکندر به | [[پرونده:نقشه و مسیر حمله اسکندر به ایران.jpg|بندانگشتی|نقشه و مسیر حمله اسکندر به ایران]] | ||
درگیری میان پارس و یونان سالیان سال ادامه داشت. | درگیری میان پارس و یونان سالیان سال ادامه داشت. نقطهٔ اوج این کشمکشها را سیل رخدادهائی تشکیل میداد که حملهٔ اسکندر عامل و باعث آنها بود. عصری که بدین ترتیب پایان میگرفت چیزی حدود سیصد سالی به درازا کشیده بود. [۱] | ||
دومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد ایسوس، ( | دومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد ایسوس، (۳۳۳ پ. م) اولین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم. داریوش و اسکندر در نزدیکی شهر ایسوس با یکدیگر رو به رو شدند. | ||
میان جهان باختر و جهان خاور در درازای تاریخ، نه نبردهای قدرت، نه | میان جهان باختر و جهان خاور در درازای تاریخ، نه نبردهای قدرت، نه درگیریهای اعتقادی، نه رقابت هنرها و نه بگو مگوهای اندیشمندان هیچگاه گسسته نشدهاست. اوج این درگیری، که کهنترین موضوع تاریخ را تشکیل میدهد، برخورد خصمانهٔ غرب با شرق در سال ۳۳۳پیش از میلاد مسیح در نبرد «ایسوس» بود. پیروزی بنام غرب رقم خورد. پیامدهای آن فوقالعاده بودند. [۲] | ||
سومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد گوگمل، ( | سومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد گوگمل، (۳۳۱ پ. م) دومین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم در گوگمل واقع در نزدیکی اربیل امروزی. بیشترین مقاومتها را طوایف آریایی برزینی در نبرد گوگمل انجام دادند. | ||
پس از پیروزی «گوگمل» اسکندر از همان میدان نبرد، یک گردان سواره نظام تحت فرماندهی «فیلُکسِنوس» به «شوش» گسیل داشت با این امید که پیش از این که | پس از پیروزی «گوگمل» اسکندر از همان میدان نبرد، یک گردان سواره نظام تحت فرماندهی «فیلُکسِنوس» به «شوش» گسیل داشت با این امید که پیش از این که همهٔ گنجینهها منهدم، سوزانده، به یغما رفته یا به ایران شمالی منتقل شده باشند، شهر را اشغال کند. در رقابت با شایعهٔ پیروزی عظیم، «فیلُکسِنوس» عازم جنوب شد. امید اسکندر برآورده شد. پس از آن که داریوش در نتیجهٔ دوبار گریختنش هم در نبرد «ایسوس» و هم «گوگمل» شکست خورد، ساتراپها، تا جائی که به چنگ فاتح افتاده بودند، دیگر نیازی نمیدیدند، برای این هخامنشِ فراری سرشکی فرو ریزند. یا شاید هم تنها یک قطرهٔ دیگر نثارش کرده باشند! اما در این وقت فرماندهان بزرگ شروع به سیاست ورزی کردند، سیاستی بزرگ. در موقعیت آنان، سخن رایج، کنار آمدن با فاتح بود. تدبیر دورنگرانهٔ اسکندر در رفتار دوستانه اش با «میترِ نس» ِ ساتراپ که در زمان خود، شهر «سارد» را به او تسلیم کرده بود و پذیرفتنش به حلقهٔ نزدیکان دربار پادشاهی، به بار نشست. ملایمت اسکندر نسبت به همهٔ کسانی که در برابرش مقاومتی نشان نداده بودند، تسلیم ساتراپها را تسهیل کرد. «شوش» تحویل شد. در ماه نوامبر سال ۳۳۱، تقریباً چهار سالی پس از عبور از «هلسپونتوس»، اسکندر وارد پایتخت امپراتوری پارس شد. [۳] | ||
اسکندر با تصرف پارسه، یکی از پایتختهای هخامنشیان این سلسله ایرانی را برای همیشه نابود کرد. وی فرمان به آتش کشیدن پارسه را صادر کرد که برخی آن را برای تلافی به آتش کشیده شدن آتن به دست خشایارشا میدانند.<ref>آسمان - [http://www.asemankafinet.ir/post/2002/ | اسکندر با تصرف پارسه، یکی از پایتختهای هخامنشیان این سلسله ایرانی را برای همیشه نابود کرد. وی فرمان به آتش کشیدن پارسه را صادر کرد که برخی آن را برای تلافی به آتش کشیده شدن آتن به دست خشایارشا میدانند.<ref>آسمان - [http://www.asemankafinet.ir/post/2002/تحقیق-درباره-حمله-اسکندر-مقدونی-به-ایران-.aspx تحقیق درباره حمله اسکندر مقدونی به ایران]</ref> | ||
== سلوکیان == | == سلوکیان == | ||
سلوکیان | سلوکیان ۶۵ سال بر ایرانیان حکومت کردند؛<ref name=":0" /> | ||
[[پرونده:سکه های دوران سلوکیان.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:سکه های دوران سلوکیان.jpg|بندانگشتی|سکههای دوران سلوکیان]] | ||
'''سلوکیان''' | '''سلوکیان''' یا '''اسالکه''' نام دولتی بود که در میان سالهای ۳۱۲ تا ۶۴ پیش از میلاد بر آسیای غربی فرمان میراند. پس از مرگ اسکندر مقدونی سرزمینهای او میان سردارانش تقسیمشدند. سلوکیان جانشینان سلوکوس یکم بودند که در ۳۰۶ به قدرت رسید. مصر باستان نیز به دودمان بطلمیوسی (یا بطالسه) و یونان و بخشهای اروپایی امپراتوری اسکندر نیز به مقدونیان رسید. | ||
پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ (پیش از میلاد)) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان | پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ (پیش از میلاد)) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان درآمد. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند عاملی برای نابودی سلوکیان شوند. | ||
از دویست و چهل و هشت سال ( | از دویست و چهل و هشت سال (۳۱۲–۶۴ (پیش از میلاد)) مدت سلطنت آنان، ایران بیش از شصت و پنج سال (۳۱۲–۲۴۷ (پیش از میلاد)) به تمامی در تحت فرمان آنان باقی ماند. | ||
یازده سال بعد از مرگ اسکندر که تمام آن مدت و حتی چند سالی بعد از آن هم جنگهای جانشینی او بین سردارانش در منازعات طولانی | یازده سال بعد از مرگ اسکندر که تمام آن مدت و حتی چند سالی بعد از آن هم جنگهای جانشینی او بین سردارانش در منازعات طولانی گذشت، استان بابل به وسیله یک سردار مقدونی او به نام سلوکوس که پدرش انتیوکوس(آنتیوخوس) هم از سرداران فیلیپوس (فیلیپ) پدر اسکندر محسوب میشد، افتاد (۳۱۲ق. م). سلوکوس در زمان اسکندر پس از فتح شوش فرمانده سوارهنظام سازمانیافته از بزرگان ایرانی شد و بیدرنگ پس از رسیدن بدین جایگاه ایشان را به یگانهای ۱۰هزار نفره بخش نمود. او سپس استان ایلام (خوزستان و بخشی از لرستان امروز) و سرزمین ماد (به استثنای آذربایجان) را هم بر قلمرو خویش افزود. بدین گونه، دولت پادشاهی مستقلی به وجود آورد که به نام خود او ''دولت سلوکی'' (سلوکیان) خوانده شد و آغاز سلطنت او بعدها برای این دولت، مبدأ تاریخ گشت. (تاریخ سلوکی۳۳۰–۱۵۰ ق. م) | ||
سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت. پس از چیرگی بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوپتا پادشاه هند جلو پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم ۵۰۰ فیل بدو پیشکش کرد. | سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت. پس از چیرگی بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوپتا پادشاه هند جلو پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم ۵۰۰ فیل بدو پیشکش کرد. | ||
سلوکوس یکم سرزمین زیر فرمان خود را به ۷۲ بخش نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ سپرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونهٔ خودمختار فرمان میراند.<ref>تاریخچه جهان - [http://ourhistory.mihanblog.com/post/4 سلوکیان] </ref> | سلوکوس یکم سرزمین زیر فرمان خود را به ۷۲ بخش نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ سپرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونهٔ خودمختار فرمان میراند.<ref>تاریخچه جهان - [http://ourhistory.mihanblog.com/post/4 سلوکیان]</ref> | ||
== اشکانیان (پارتها) | == اشکانیان (پارتها) == | ||
«اشک» فردی از اقوام پارت (استان پارت یا «پرتوه»، پ، ت، و همگی با فتحه تلفظ میشوند یا «پهلو» با همان تلفظ، یا «پهله») در ایران، که از اقوام آریایی بودند، یونانیان را از خاک ایران بیرون راند و سلسله اشکانیان را بنا نهاد. | |||
سلسله اشکانیان همان سلسله پارتیان یا | سلسله اشکانیان همان سلسله پارتیان یا پارتها هستند که حدود ۴۸۰ سال (۲۴۵ ق. م تا ۲۲۸ بعد از میلاد) بر ایران حکومت کردند. '''تاریخ دوره طولانی اشکانیان، مصادف میشود یا تولد حضرت مسیح'''که تقریباً همزمان است با نهمین پادشاه اشکانی بنام " گودرز ".<ref name=":0" /> | ||
[[پرونده:قلمرو اشکانیان.jpg|بندانگشتی|327x327پیکسل|قلمرو | [[پرونده:قلمرو اشکانیان.jpg|بندانگشتی|327x327پیکسل|قلمرو اشکانیان]] | ||
شاهنشاهی اشکانی، بلند | شاهنشاهی اشکانی، بلند مدتترین حکومت تاریخ ایران محسوب میشود. از به تخت نشستن ارشک اول (۲۴۸ پ م) تا سرنگونی اردوان چهارم به دست اردشیر پابکان (۲۲۶ ب م)، اشکانیان به مدت ۴۷۶ سال به تمام یا قسمتی از ایران فعلی و سرزمینهای پهناور دیگری در حاشیه فلات ایران حکومت کردند.<ref>پرشین بلاگ - [https://hashtrood3.persianblog.ir/e7qpKyOXl1hX6bGdvv4q-سلسله-اشکانیان-و-حکومتهای-پادشاهی سلسله اشکانیان و حکومتهای پادشاهی]</ref> | ||
پارت در بر گیرنده خراسان امروزی است و در کتیبه داریوش (بیستون) یکی از ایالات ایران | پارت در بر گیرنده خراسان امروزی است و در کتیبه داریوش (بیستون) یکی از ایالات ایران میباشد. در اینجا به طور خلاصه به پادشاهانی که در زمان آنها اتفاقهای بزرگی افتاده اشاره میکنم. | ||
سومین گروه از اقوام آریایی | سومین گروه از اقوام آریایی که به ایران آمدند و در شرق مستقر شدند. پارتیان بودند، نژاد آنها آریایی، زبان آنها ایرانی و آیینشان مزدا پرستی رایج در ایران شرقی بود. فرهنگ اجتماعی آنان آمیزه ای از آداب و عقاید مذهبی و فرهنگ پهلوانی بود؛ که بر حسن سلوک و رفتار و شجاعت مردانگی و جوانمردی و نیروی بدنی تأکید میورزید. یکی از مهمترین دلایل پیوستن شهرنشینان شرق کشور به پارتیان در قیام بر ضد حکومت سلوکی - جدا از پیوندهای خویشاوندی بین آنان - حسن سلوک آنها با مردم نواحی اطراف و ناخرسندی آنان از شیوه حکومتی سلوکیان بود که تأکید بر تبعیض قومی و نژادی داشت. | ||
چادرنشین و صحراگردی از پارتها مردمانی | چادرنشین و صحراگردی از پارتها مردمانی چابک، شجاع و پرتحرک ساخته بود؛ که در سوارکاری و تیراندازی ماهرانه در هنگام سواری نظیر نداشتند. شجاعترین و قویترین فرد قبیله پهلوان نام داشت. هر شخصی که به این مقام نایل میشد. مشخصا علاوه بر قدرت بدنی ملزم به داشتن صفات و خصایل اخلاقی نیکو نیز میبود. | ||
اشکانیان که به طور کلی اطلاعات کمی از آنها در دست میباشد؛ در سال۲۵۰ ق. م توسط ارشک (اشک نخست) بر پا شد؛ و بیست و نه اشک (پادشاه) در این سلسله فرمانروایی کردند.<ref>تاریخ ایران - [http://ahouraei.mihanblog.com/post/4 سلسله اشکانیان]</ref> | |||
اشکانیان برآمده از قومی سکایی به نام پرنی بودند. پرنیها بنا بر گزارش استرابون یکی از قومهای شرقی سکایی و یکی از قبیلههای مهم اتحادیه داهه بودند که در دشت میان گرگان و کرانههای تجن جنوبی در پارت شمالی سکونت داشتند که امروزه محل سکونت ترکمنهای آخال است. | |||
نخستین بار نام داهه را در سنگ نبشته خشایارشا در تخت جمشید | نخستین بار نام داهه را در سنگ نبشته خشایارشا در تخت جمشید میبینیم. آنها احتمالاً در زمان خشایارشا به تابعیت ایران درآمدند ودر سال ۲۵۰ پیش از میلاد با گزیدن ارشک به فرماندهی خود اعلام استقلال کردند و پایهگذار طولانیترین دوره حکومت ایرانی در ایران شدند و به فرمانروایی سلوکیان که سعی در یونانی کردن ایران داشتند، پایان دادند. | ||
پرنیها نیز مانند دیگر اقوام سکایی مردمی چادرنشین، سلحشور، تیرانداز وناآرام بودند که مرگ طبیعی را برای خود شرم میدانستند. به گزارش استرابون این قوم در شمال شرقی ایران میزیستندوهمواره مزاحم همسایگان خود بودند. در سال ۲۵۰ پیش از میلاد به سرداری ارشک، از سرزمین امروزی ترکمنستان به جنوب سرازیر شدند و به جلگههای حاصلخیر اترک حمله کردند. اشک در شهر آساک در نزدیکی قوچان به عنوان پادشاه برگزیده شد. اشک و تیرداد با پنج تن از یاران خود هسته قیام را تشکیل میدهند، مانند داریوش هخامنشی که با شش یار خود بر علیه گئومات شورید. اشک باسلوکوس دوم مبارزه کرد و او را واردار کرد که اشکانیان را به رسمیت بشناسد. پس از این اشکانیان بر سلوکیان غلبه کردند و آنها را از تاریخ سیاسی ایران حذف کردند.<ref>ایران اطلس - ''[https://iranatlas.info/parth/ashkanian.htm اشکانیان که بودند ؟]''</ref> | |||
=== شاهان اشکانی | === شاهان اشکانی === | ||
ارشک (اشک یکم)، تیرداد یکم (اشک دوم)، اردوان یکم (اشک سوم)، فریاپت (اشک چهارم)، فرهاد یکم (اشک پنجم)، مهرداد یکم (اشک ششم)، فرهاد دوم (اشک هفتم)، اردوان دوم (اشک هشتم)، مهرداد دوم (اشک نهم)، سیناتروک (اشک دهم)، فرهاد سوم (اشک یازدهم)، مهرداد سوم (اشک دوازدهم)، ارد یکم (اشک سیزدهم)، فرهاد چهارم (اشک چهاردهم)، فرهاد پنجم یا (فرهادک) (اشک پانزدهم)، ملکه موزا همراه با پسرش فرهاد پنجم، ُرد دوم (اشک شانزدهم)، ونن یکم (اشک هفدهم)، اردوان سوم (اشک هیجدهم)، تیرداد سوم، وردان (اشک نوزدهم)، گودرز (اشک بیستم)، ونن دوم (اشک بیست و یکم)، بلاش یکم (اشک بیست و دوم)، پاکور (اشک بیست و سوم)، اردوان چهارم، خسرو (اشک بیست و چهارم)، بلاش دوم (اشک بیست و پنجم)، مهرداد چهارم، بلاش سوم (اشک بیست و ششم)، بلاش چهارم (اشک بیست و هفتم)، بلاش پنجم (اشک بیست و هشتم)، اردوان پنجم (اشک بیست و نهم)، بلاش ششم، اردوازد<ref name=":1" /> | ارشک (اشک یکم)، تیرداد یکم (اشک دوم)، اردوان یکم (اشک سوم)، فریاپت (اشک چهارم)، فرهاد یکم (اشک پنجم)، مهرداد یکم (اشک ششم)، فرهاد دوم (اشک هفتم)، اردوان دوم (اشک هشتم)، مهرداد دوم (اشک نهم)، سیناتروک (اشک دهم)، فرهاد سوم (اشک یازدهم)، مهرداد سوم (اشک دوازدهم)، ارد یکم (اشک سیزدهم)، فرهاد چهارم (اشک چهاردهم)، فرهاد پنجم یا (فرهادک) (اشک پانزدهم)، ملکه موزا همراه با پسرش فرهاد پنجم، ُرد دوم (اشک شانزدهم)، ونن یکم (اشک هفدهم)، اردوان سوم (اشک هیجدهم)، تیرداد سوم، وردان (اشک نوزدهم)، گودرز (اشک بیستم)، ونن دوم (اشک بیست و یکم)، بلاش یکم (اشک بیست و دوم)، پاکور (اشک بیست و سوم)، اردوان چهارم، خسرو (اشک بیست و چهارم)، بلاش دوم (اشک بیست و پنجم)، مهرداد چهارم، بلاش سوم (اشک بیست و ششم)، بلاش چهارم (اشک بیست و هفتم)، بلاش پنجم (اشک بیست و هشتم)، اردوان پنجم (اشک بیست و نهم)، بلاش ششم، اردوازد<ref name=":1" /> | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
سلسله ساسانیان که به مدت ۴۰۰ سال ادامه داشت،<ref name=":0" /> | سلسله ساسانیان که به مدت ۴۰۰ سال ادامه داشت،<ref name=":0" /> | ||
دوره ساسانیان | دوره ساسانیان طولانیترین دوره انحصاری یک خانواده برایران است. | ||
[[پرونده:قلمرو ساسانیان.jpg|بندانگشتی|قلمرو ساسانیان]] | [[پرونده:قلمرو ساسانیان.jpg|بندانگشتی|قلمرو ساسانیان]] | ||
دوره ساسانیان ( | دوره ساسانیان (۲۲۶ تا ۶۵۱ میلادی) دوره بازسازی سیاسی و اجتماعی ایران بعد از حمله اسکندر، پایان دادن به نظام ملوک الطوائفی اشکانیان، انتقال مجدد قدرت کامل به حکومت مرکزی تحت رهبری پارسیان، و اوج کیش زردشت به عنوان دین رسمی ایرانیان است. بنیانگذار ساسانیان اردشیر که خود فرزند یک روحانی زردشتی بود درسال ۲۲۶ میلادی به تخت نشست و ایران را در جنگهای سریع علیه امپراطوری روم شرقی (بیزانتین) توسعه داد. | ||
دوران ساسانیان همچون دوره هخامنشیان زمان امپراطوری پارسیان بر اقوام، نژادها و | دوران ساسانیان همچون دوره هخامنشیان زمان امپراطوری پارسیان بر اقوام، نژادها و ملیتهای مختلفی بود که با مذهب، فرهنگ، زبان و ساختارهای مختلف اجتماعی تحت یک قدرت مرکزی قرار گرفته بودند. شاپور اول خودرا نه تنها شاهنشاه، بلکه <شاهنشاه ایران و انیران> (شاهنشاه ایران و غیر ایران) لقب داد وهمین تفکر در تمام دوره ساسانیان حاکم بود. پادشاهان ساسانی این رسالت تاریخی را دنبال میکردند که امپراطوری هخامنشی و مرزهای آنرا پس از شکست دربرابر اسکندر دوباره زنده کنند: به همین گونه ساسانیان در دورههایی ایران را از آسیای مرکزی و رود جیحون گرفته تا ارمنستان، آسیای صغیر (ترکیه امروز)، خاور نزدیک (سوریه و فلسطین امروز)، بین النحرین (عراق امروز) و مصر تا یمن گسترش داده و شاهراههای تجاری مهم آن زمان را تحت کنترل خود قرار دادند. اگر ایران تا آن زمان از نظر روم و یونان جزو <بربرها> به حساب میآمد، اکنون به عنوان رقیب هم طراز و یکی از دو ابرقدرت جهانی (درکنار روم) به رسمیت شناخته شد. شاهان ایران و روم یکدیگر را برادر خطاب میکردند و تاجگذاری پادشاهان شانرا از قبل به یکدیگر اطلاع میدادند.<ref>دکتر هادی رضازاده - [http://resasade.com/ساسانیان-2 ساسانیان]</ref> | ||
در۲۸ آوریل سال ۲۲۴ میلادی اردشیر یکم توانست اردوان پنجم آخرین شاه اشکانی را در دشت هرمزگان شکست دهد و شاهنشاهی ساسانی را بنیاد گذارد وشروع به تسخیر سرزمینی کرد که خود آنرا ایران مینامید. | |||
در سلسله ساسانی دین و | در سلسله ساسانی دین و حکومت تکیه گاه یکدیگر بودند و آنان در تمام قلمرو سیاسی خود دست به تبلیغ مذهب زدند. شاهنشاهی ساسانی مانند اسلاف خود یعنی پارتها جنگهای بسیاری با رومیها داشتند و گاه پیروز و گاه مغلوب میشدند. طبقات اجتماعی، دین، سپاه و جنگهای غرب ایران، اهمیت فرهنگی ایران، یادگارهای معماری، ظهور مانی و مزدک ، سنتهای درباری و برادرکشی شاهان متاخر از خصوصیات بازر این دوره است | ||
یزدگرد | یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی پس از اینکه کشور خود را در جنگ به عربها میبازد، کشته میشود<ref>ایران اطلس - ''[https://iranatlas.info/sassanid/Sassanid%20.htm ساسانیان که بودند؟]''</ref> | ||
=== شاهان ساسانی | === شاهان ساسانی === | ||
اردشیر یکم (اردشیر بابکان)، شاپور یکم، هرمز یکم، بهرام یکم، بهرام دوم، بهرام سوم، نرسی، هرمز دوم، آذر نرسی، شاپور دوم (ذوالاکتاف)، اردشیر دوم، شاپور سوم، بهرام چهارم، یزدگرد یکم، بهرام پنجم (بهرام گور)، یزدگرد دوم، هرمز سوم، پیروز یکم، بلاش، قباد یکم، جاماسب، قباد یکم، خسرو یکم (خسرو انوشیروان)، هرمز چهارم ( | اردشیر یکم (اردشیر بابکان)، شاپور یکم، هرمز یکم، بهرام یکم، بهرام دوم، بهرام سوم، نرسی، هرمز دوم، آذر نرسی، شاپور دوم (ذوالاکتاف)، اردشیر دوم، شاپور سوم، بهرام چهارم، یزدگرد یکم، بهرام پنجم (بهرام گور)، یزدگرد دوم، هرمز سوم، پیروز یکم، بلاش، قباد یکم، جاماسب، قباد یکم، خسرو یکم (خسرو انوشیروان)، هرمز چهارم (ترک زاد)، بهرام ششم، خسرو دوم (خسرو پرویز)، قباد دوم (شیرویه)، اردشیر سوم، شهربراز، خسرو سوم، جوانشیر، پوراندخت، گشناسب بنده، آزرمی دخت، هرمز پنجم، خسرو چهارم، پیروز دوم، خسرو پنجم، یزدگرد سوم<ref name=":1" /> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس|۲}} |
ویرایش