۶٬۳۸۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «'''حسن صباح ،''' با اسم کامل (حسن بن علی بن جعفر صباح حمیری)(زاده ۴۴۵-ه.ق- درگذشته...» ایجاد کرد) |
(اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، اصلاح نویسههای عربی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حسن صباح ،''' با اسم کامل (حسن بن علی بن جعفر صباح حمیری)(زاده ۴۴۵- | {{جعبه زندگینامه | ||
| اندازه جعبه = | |||
| عنوان =حسن صباح | |||
| نام =حسن صباح | |||
| تصویر =حسن صب…JPG | |||
| اندازه تصویر = | |||
| عنوان تصویر =حسن صباح | |||
| زادروز = ۴۴۵هجریقمری | |||
| زادگاه =قم یا ری | |||
| تاریخ مرگ = ۶ ربیعالثانی ۵۱۸هجریقمری | |||
| مکان مرگ =قلعه الموت | |||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |||
|طول جغرافیایی محل دفن= | |||
<!-- عرض جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض شمال--> | |||
|latd=|latm=|lats=|latNS=N | |||
<!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض غرب--> | |||
|longd=|longm=|longs=|longEW=E | |||
| محل زندگی = قلعه الموت | |||
| ملیت = | |||
| نژاد = | |||
| تابعیت =ایرانی | |||
| تحصیلات = | |||
| دانشگاه = | |||
| پیشه =رهبر مذهب اسماعیلیان ایران | |||
| سالهای فعالیت = | |||
| کارفرما = | |||
| نهاد = | |||
| نماینده = | |||
| شناختهشده برای =مردم ایران و جهان | |||
| نقشهای برجسته =رهبر و مؤسس اسماعیلیان نزاری در ایران | |||
| سبک =مبارزه مسلحانه | |||
| تأثیرگذاران = | |||
| تأثیرپذیرفتگان = | |||
| شهر خانگی = | |||
| تلویزیون = | |||
| لقب =خداوند الموت | |||
| حزب = | |||
| جنبش = | |||
| مخالفان =خلفای سلجوقی | |||
| هیئت = | |||
| دین =اسلام | |||
| مذهب =اسماعیلیه | |||
| منصب =رهبر جنبش اسماعیلیان | |||
| مکتب = | |||
| آثار = | |||
| خویشاوندان سرشناس = | |||
| جوایز = | |||
| امضا = | |||
| اندازه امضا = | |||
| وبگاه = | |||
| پانویس = | |||
}} | |||
'''حسن صباح ،''' با اسم کامل (حسن بن علی بن جعفر صباح حمیری)(زاده ۴۴۵-ه.ق- درگذشته ۶ ربیعالثانی ۵۱۸-ه.ق، قلعه الموت) بنیانگذار دولت اسماعیلیان الموت در فلات کشور ایران و حجت، امام و داعی بزرگ مذهب اسماعیلیه نزاری بود. حسن صباح در شهر ری بهعنوان شیعه دوازده امامی تعلیم و تربیت یافت. او در سن ۱۷ سالگی با تعالیم اسماعیلیه آشنایی پیدا کرد؛ و سرانجام به مذهبت اسماعیلیان گروید. حسن صباح از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ایران بود. وی جهت تعالیم بیشتر به قاهره و اسکندریه سفر کرد. حسن صباح پس از بازگشت به ایران، ۹ سال به عنوان داعی اسماعیلی، به نقاط مختلف ایران سفر کرد. وی در همین دوره، سیاستهای خود را طرح نمود. حسن صباح برای مبارزه و شورش علیه سلجوقیان بهدنبال مکان مناسبی بهمنظور استقرار پایگاه عملیاتی خود بود. وی سرانجام قلعه الموت را در منطقه رودبار انتخاب کرد. تسخیر قلعه الموت سرآغاز مرحله '''[[مبارزه مسلحانه|قیام مسلحانه]]''' اسماعیلیان علیه سلجوقیان بود. نخستین شرط ورود به مسلک فداییان اسماعیلیه این بود که باید دواطلبانه، مرد، جوان، مجرد و بدون فرزند باشد. پس از قتل نزار، امام اسماعیلیان نزاری، نزاریان حسن صباح را بهعنوان حجت امام غایبشان پذیرفتند. حسن صباح نیز که ظهور قریبالوقوع امام را پیشگویی میکرد، خود را حجت وی میدانست. وی توانست دعوت و دولت نزاریه را در ایران تأسیس و در آن دوران پرآشوب، رهبری کند. حسن صباح متکلم، منجم، فیلسوف، مدبر و مسلط به ریاضی، بهویژه هندسه بود. حسن صباح نسبت به امور نظامی و سیاسی آگاهی و تسلط داشت و بهخوبی از عهدهی آنها برمیآمد. وی در سیاست رقیب بزرگی محسوب میشد. حسن صباح در ادامه تسخیر قلعه الموت، نفوذ خود را در تمامی رودبار و مناطق مجاور آن در دیلم گسترش داد؛ و مردم بیشتری را به مذهب اسماعیلی درآورد. وی همچنین قلعههای دیگری را تسخیر کرد و یا ساخت. حسن صباح در قلعه الموت کتابخانه مهمی ایجاد کرد که مجموعه کتابها و ابزارهای علمی آن تا هنگام حمله مغول به ایران و تخریب قلعه الموت گسترش یافت. حسن صباح محققی ماهر، سخنوری نافذ و پیشوایی تأثیرگذار بود، بهطوری که زندگی زاهدانهی او الگوی دیگر نزاریان شدهبود. نزاریان بسیار به او دلبستگی و گرایش داشتند؛ و حسن صباح را سیّدنا میخواندند. حسن صباح همچنین به زبان لاتین و یونانی نیز آگاهی داشت. حسن صباح زبان فارسی را زبان مقدس نزاریها اعلام کرد. این تصمیم منجر شد که برای چندین قرن تمامی متون اسماعیلیه نزاری در ایران، افغانستان، سوریه و آسیای مرکزی، به فارسی رونویسی شود. حسن صباح سرانجام بهدنبال بیماری کوتاهی، در ششم ربیعالثانی ۵۱۸-ه.ق، درگذشت. پیکر وی را در نزدیکی قلعه الموت به خاک سپردند. پس از درگذشت حسن صباح هفت نفر از جانشینان وی در قلعه الموت تا سال ۶۵۴-ه.ق، حکمرانی داشتند؛ و در همان سال پس از دو قرن مبارزه و مقاومت، در زمان رکنالدین خورشاه آخرین فرمانروای اسماعیلیان الموت، این سرزمین توسط هلاکوخان مغول تسخیر و تخریب گردید. | |||
== تولد و دوران نوجوانی == | == تولد و دوران نوجوانی == | ||
حسن صباح در قم یا شهر | حسن صباح در قم یا شهر ری متولد شده است؛ و کودکی او مقارن با پادشاهی سلطان مسعود غزنوی ۴۳۳–۴۲۱-ه.ق، بوده است. پدر حسن صباح، علی ابن محمد ابن جعفر ابن حسین ابن محمد ابن صباح حمیری، عرب یمنیتبار از مردم کوفه بود که از کوفه به قم و سپس به ری مهاجرت کرد.<ref name=":0">[https://www.sarpoosh.com/tourism/touristattractions/alamot-castle-qazvin980126.html الموت، قلعهای به بلندای تاریخ - سایت سرپوش]</ref> | ||
حسن صباح در شهر ری که پس از شهر قم، مرکز مهم دیگری برای تعالیم شیعه دوازده امامی و فعالیتهای داعیان اسماعیلی بود، به عنوان شیعه دوازده امامی تعلیم و تربیت یافت. درباره تولد و دوران جوانی حسن صباح اطلاعات زیادی در دست نیست.<ref name=":1">[https://www.newslaw.net/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD.a278152 زندگینامه حسن صباح - سایت حقوق نیوز]</ref> | حسن صباح در شهر ری که پس از شهر قم، مرکز مهم دیگری برای تعالیم شیعه دوازده امامی و فعالیتهای داعیان اسماعیلی بود، به عنوان شیعه دوازده امامی تعلیم و تربیت یافت. درباره تولد و دوران جوانی حسن صباح اطلاعات زیادی در دست نیست.<ref name=":1">[https://www.newslaw.net/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD.a278152 زندگینامه حسن صباح - سایت حقوق نیوز]</ref> | ||
=== | === گرویدن به مذهب اسماعیلیه === | ||
حسن صباح در ۱۷ سالگی از طریق یکی از داعیان اسماعیلی بهنام امیره ضَراب، با تعالیم اسماعیلیه آشنایی پیدا کرد. او سپس از داعی دیگری بهنام ابونصر سراج، معلومات بیشتری کسب کرد؛ و سرانجام به مذهب اسماعیلی گروید. حسن صباح سپس نسبت به امام اسماعیلی زمان یعنی خلیفه فاطمی، مستنصرباللّه، سوگند پیمان به جای آورد. روایت مبنی | حسن صباح در ۱۷ سالگی از طریق یکی از داعیان اسماعیلی بهنام امیره ضَراب، با تعالیم اسماعیلیه آشنایی پیدا کرد. او سپس از داعی دیگری بهنام ابونصر سراج، معلومات بیشتری کسب کرد؛ و سرانجام به مذهب اسماعیلی گروید. حسن صباح سپس نسبت به امام اسماعیلی زمان یعنی خلیفه فاطمی، مستنصرباللّه، سوگند پیمان به جای آورد. روایت مبنی برهمکلاسی بودن حسن صباح با خواجه نظامالملک و عمر خیام سند تاریخی ندارد و برخی آن را افسانه میدانند.<ref name=":1" /> | ||
== مذهب اسماعیلیان == | == مذهب اسماعیلیان == | ||
خط ۱۷: | خط ۶۹: | ||
داعیان سخنور حسن صباح، در میان شهرها بهطور مخفیانه دولت و فرقه او را تبلیغ میکردند. حسن صباح و یارانش در قلعههای دوردست، مرتفع و استراتژیک بودند؛ و مأمورانش کارگزاران حکومت وقت را ترور میکردند.<ref name=":1" /> | داعیان سخنور حسن صباح، در میان شهرها بهطور مخفیانه دولت و فرقه او را تبلیغ میکردند. حسن صباح و یارانش در قلعههای دوردست، مرتفع و استراتژیک بودند؛ و مأمورانش کارگزاران حکومت وقت را ترور میکردند.<ref name=":1" /> | ||
=== | === ارتقاء حسن صباح === | ||
در سال ۴۶۴ | در سال ۴۶۴ ه.ق، هنگامی که ابنعطّاش رهبر اسماعیلیانِ سرزمینهای سلجوقی به شهر ری آمده بود، حسن صباح توجه وی را به خودش جلب کرد. ابنعطّاش که متوجه قابلیت و استعداد حسن صباح شده بود، در سلسله مراتب دعوت اسماعیلیه، مقامی به وی عطا کرد. حسن صباح در سال ۴۶۷ ه.ق، بههمراه ابنعطّاش به اصفهان، مرکز مخفی دعوت اسماعیلیه ایران سفر کرد.<ref name=":1" /> | ||
== سفر به قاهره == | == سفر به قاهره == | ||
حسن صباح به توصیه ابن عطاش در سال | حسن صباح به توصیه ابن عطاش در سال ۴۶۹ه.ق، به قاهره که پایتخت فاطمیان بود، سفر کرد تا تعالیم بیشتری ببیند. او در ماه صفر سال ۴۷۱، وارد قاهره شد؛ و سپس به اسکندریه رفت اما مستنصر بالله را ندید. وی در ماه ذیحجه سال ۴۷۳ه.ق، به اصفهان بازگشت.<ref name=":1" /> | ||
== سفر به نقاط مختلف ایران == | == سفر به نقاط مختلف ایران == | ||
حسن صباح پس از بازگشت به ایران، ۹ سال به عنوان داعی اسماعیلی، به نقاط مختلف ایران سفر کرد. وی در همین دوره، سیاستهای خود را طرح نمود؛ و قدرت نظامی سلجوقیان را در مناطق مختلف مورد ارزیابی قرار داد. حسن صباح حدوداً تا سال | حسن صباح پس از بازگشت به ایران، ۹ سال به عنوان داعی اسماعیلی، به نقاط مختلف ایران سفر کرد. وی در همین دوره، سیاستهای خود را طرح نمود؛ و قدرت نظامی سلجوقیان را در مناطق مختلف مورد ارزیابی قرار داد. حسن صباح حدوداً تا سال ۴۸۰ه.ق، شهرهای سواحل دریای مازندران، بهویژه منطقه کوهستانی دیلم را مورد توجه خود قرار داده بود. این منطقه از قدیم پناهگاهی برای علویان و شیعیان محسوب میشد؛ و از مراکز قدرت سلجوقیان در مرکز و مغرب ایران دور بود.<ref name=":1" /> | ||
== قلعه الموت، مرکز شورش == | == قلعه الموت، مرکز شورش == | ||
حسن صباح برای شورش | حسن صباح برای شورش علیه سلجوقیان نقشه میکشید؛ و بهدنبال مکان مناسبی برای استقرار پایگاه عملیاتی خود بود. وی سرانجام قلعه الموت را در منطقه رودبار انتخاب کرد. | ||
در آن دوران دعوت اسماعیلی ایران تحت رهبری عبدالملک بن عطّاش بود. حسن صباح که داعی دیلم شده بود، سیاست مستقل و خودمختار در پیش گرفت و به تحکیم و تقویت دعوت در شمال ایران پرداخت. وی برای تصاحب الموت در نزدیکی شهر قزوین که در آن هنگام در دست کارگزاران سلجوقیان بود، شماری از داعیان مطیع خود را به آن منطقه فرستاد تا اهالی آنجا را به کیش اسماعیلی درآورند. او همزمان اسماعیلیان را از نواحی دیگر فراخواند؛ و در الموت مستقر ساخت.<ref name=":1" /> | در آن دوران دعوت اسماعیلی ایران تحت رهبری عبدالملک بن عطّاش بود. حسن صباح که داعی دیلم شده بود، سیاست مستقل و خودمختار در پیش گرفت و به تحکیم و تقویت دعوت در شمال ایران پرداخت. وی برای تصاحب الموت در نزدیکی شهر قزوین که در آن هنگام در دست کارگزاران سلجوقیان بود، شماری از داعیان مطیع خود را به آن منطقه فرستاد تا اهالی آنجا را به کیش اسماعیلی درآورند. او همزمان اسماعیلیان را از نواحی دیگر فراخواند؛ و در الموت مستقر ساخت.<ref name=":1" /> | ||
=== | === ورود حسن صباح به قلعه الموت === | ||
د رسال ۴۸۳- | د رسال ۴۸۳-ه.ق، حسن صباح سرزمین الموت را که کلید دروازهی دیلمان میشد؛ و مکانی صعبالعبور و تسخیرناپذیر با استحکامات طبیعی کوهستان بود، بهعنوان پایگاه و مرکز مبارزه و تبلیغ در ایران انتخاب کرد. نخستین ورودگاه او به قلعه الموت، درهی اندج بود. حسن صباح الموت را بلده الاقبال و قلعه الموت را الملکالله نامید.<ref name=":0" /> | ||
حسن صباح در ماه رجب | حسن صباح در ماه رجب ۴۸۳ه.ق، مخفیانه وارد قلعهی الموت شد. او تا مدتی هویت خود را پنهان میکرد؛ و تحت عنوان معلمی به نام دهخدا، به کودکان محافظان قلعه درس میداد. وی همچنین بسیاری از محافظان را به کیش اسماعیلی درآورد. | ||
هنگامیکه پیروان حسن صباح در داخل و خارج قلعه الموت به تعداد لازم رسیدند، قلعه الموت در پاییز سال | هنگامیکه پیروان حسن صباح در داخل و خارج قلعه الموت به تعداد لازم رسیدند، قلعه الموت در پاییز سال ۴۸۳ه.ق، بهآسانی بهدست او افتاد. تسخیر قلعه الموت سرآغاز مرحله قیام مسلحانه اسماعیلیان علیه سلجوقیان بود.<ref name=":1" /> | ||
=== | === تدارکات قلعه الموت === | ||
حسن صباح بلافاصله پس از استقرار در قلعه الموت، به بازسازی و توسعه استحکامات و انبارهای آذوقه آنجا پرداخت. او به لحاظ دفاعی و مایحتاج، قلعه الموت را چنان تسخیرناپذیر کرد که میتوانست در برابر محاصرههای طولانی مقاومت کند. | حسن صباح بلافاصله پس از استقرار در قلعه الموت، به بازسازی و توسعه استحکامات و انبارهای آذوقه آنجا پرداخت. او به لحاظ دفاعی و مایحتاج، قلعه الموت را چنان تسخیرناپذیر کرد که میتوانست در برابر محاصرههای طولانی مقاومت کند. | ||
حسن صباح در ادامه نفوذ خود را در تمامی رودبار و مناطق مجاور آن در دیلم گسترش داد؛ و مردم بیشتری را به مذهب اسماعیلی درآورد. وی همچنین قلعههای دیگری را تسخیر کرد و یا ساخت. حسن صباح در قلعه الموت کتابخانه مهمی ایجاد کرد که مجموعه کتابها و ابزارهای علمی آن تا هنگام حمله مغول به ایران و تخریب قلعه الموت در سال | حسن صباح در ادامه نفوذ خود را در تمامی رودبار و مناطق مجاور آن در دیلم گسترش داد؛ و مردم بیشتری را به مذهب اسماعیلی درآورد. وی همچنین قلعههای دیگری را تسخیر کرد و یا ساخت. حسن صباح در قلعه الموت کتابخانه مهمی ایجاد کرد که مجموعه کتابها و ابزارهای علمی آن تا هنگام حمله مغول به ایران و تخریب قلعه الموت در سال ۶۵۴ه.ق، گسترش یافت.<ref name=":1" /> | ||
=== | === استحکامات قلعه الموت === | ||
تنها راه ورود به قلعه الموت در منتهای ضلع شمال شرقی، چند متر پایینتر از برج شرقی قلعه واقع شده است که کوههودکان با مسافت نسبتاً زیاد بر آن مشرف است. در این نقطه تونلی در تخته سنگ کنده شده که دارای ۶ متر طول، ۲ متر عرض و ۲ متر ارتفاع است. در دامنه جنوبی کوه قلعه، خندقی به طول تخمینی ۵۰ متر و ۲ متر عرض کنده و | تنها راه ورود به قلعه الموت در منتهای ضلع شمال شرقی، چند متر پایینتر از برج شرقی قلعه واقع شده است که کوههودکان با مسافت نسبتاً زیاد بر آن مشرف است. در این نقطه تونلی در تخته سنگ کنده شده که دارای ۶ متر طول، ۲ متر عرض و ۲ متر ارتفاع است. در دامنه جنوبی کوه قلعه، خندقی به طول تخمینی ۵۰ متر و ۲ متر عرض کنده و آنرا از آبی که از داخل قلعه میآمده است، پر میکردهاند تا هیچ راه نفوذی از آن نقطه متصور نباشد. بر روی دامنههای دیگر نیز هرجا احتمال بالا رفتن مهاجمان میرفته است، خندقهایی کنده شده و دیوار بالایی آنها را نیز اُریب برآوردهاند تا امکان هر عبوری را محدود نماید.<ref name=":3">[https://setare.com/fa/news/14987/%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AA-%D9%85%D9%82%D8%B1-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD/ همه چیز درباره قلعه الموت - سایت ستاره]</ref> | ||
=== | === حمله سلجوقیان به الموت === | ||
دیری از گسترش نفوذ حسن صباح نگذشت که نیروهای محلی سلجوقیان، با فرماندهی امیر یورنتاش که اطراف الموت در مالکیت او بود، به قلعه الموت حمله کردند؛ و از این به بعد اسماعیلیان وارد جنگهای نظامی طولانی مدتی با سلجوقیان شدند.<ref name=":1" /> | دیری از گسترش نفوذ حسن صباح نگذشت که نیروهای محلی سلجوقیان، با فرماندهی امیر یورنتاش که اطراف الموت در مالکیت او بود، به قلعه الموت حمله کردند؛ و از این به بعد اسماعیلیان وارد جنگهای نظامی طولانی مدتی با سلجوقیان شدند.<ref name=":1" /> | ||
== قلعههای الموت == | == قلعههای الموت == | ||
محصول نزدیک به دو قرن حضور، کار و تلاش اسماعیلیان دراین منطقه، ساختن قلعههای فروانی در این منطقه است. نزدیک به ۲۰ قلعه، شهرک و دیدهبانی دربلندیها، با پرتگاههای سهمگین وهولناک باقی مانده از عصر فرمانروایی اسماعیلیه درمنطقه، یادگار ماندگاری ازاین دوران است. معروفترین این قلعهها عبارتند از: قلعه حسن صباح دارالملک الموت، قلعه شیرکوه، | محصول نزدیک به دو قرن حضور، کار و تلاش اسماعیلیان دراین منطقه، ساختن قلعههای فروانی در این منطقه است. نزدیک به ۲۰ قلعه، شهرک و دیدهبانی دربلندیها، با پرتگاههای سهمگین وهولناک باقی مانده از عصر فرمانروایی اسماعیلیه درمنطقه، یادگار ماندگاری ازاین دوران است. معروفترین این قلعهها عبارتند از: قلعه حسن صباح دارالملک الموت، قلعه شیرکوه، نویزر شاه گرمارود، قلعه شمس کلایه، قلعه قسطین لار، قلعه ایلان، شهرک، آوه و قلعه لمبسر در رودبار شهرستان که نایبالحکومه و زمستانگاه الموت است. مجموعه این سلسله دژها که بر سر راههای دسترسی به درهی الموت بنا شده است گستره میراث فرهنگی الموت که همپوشان با قلمرو طبیعی و تاریخی است را تعیین و مشخص کرده است که هستهی اصلی و مرکزی آن، قلعه حسن صباح و میراث فرهنگی وابسته به آن است.<ref name=":0" /> | ||
== قلعه طبس == | == قلعه طبس == | ||
خط ۵۶: | خط ۱۰۸: | ||
== ایجاد دولت اسماعیلیه در قهستان == | == ایجاد دولت اسماعیلیه در قهستان == | ||
حسن صباح در سال | حسن صباح در سال ۴۸۴ه.ق، یکی از داعیان به نام حسین قائنی را به قهستان، در جنوب شرقی خراسان فرستاد تا در آنجا برای جنبش اسماعیلیان کمک گردآوری کند؛ و در آن منطقه، دومین سرزمین بزرگ اسماعیلیان را برپا کند.<ref name=":1" /> | ||
=== | === تقویت و گسترش موقعیت === | ||
در سال | در سال ۴۸۵ه.ق، ملکشاه به روادید خواجه نظام الملک، لشکریانی به نبرد اسماعیلیان به مناطق رودبار و قهستان فرستاد؛ اما این عملیات با مرگ ملکشاه و خواجه نظام الملک در همان سال، ناتمام و بینتیجه ماند. پس از مرگ ملکشاه، پسرانش برای جانشینی ملکشاه به رقابت برخاستند که با این اتفاق حسن صباح فرصت مناسبی برای تحکیم و گسترش موقعیت خود یافت. | ||
سپس اسماعیلیان قلعهی گردکوه و قلعههای دیگری را در نواحی دامغان و قسمتهای شرقی کوههای البرز در منطقه قومس، و همچنین چند قلعه را در ناحیه اَرَّجان، منطقه مرزی بین ایالات خوزستان و فارس، تصاحب کردند. در رودبار نیز اسماعیلیان قلعههای بیشتری را گرفتند که از همه مهمتر لمبهسر، در ناحیه علیای شاهرود و در غرب الموت بود.<ref name=":1" /> | سپس اسماعیلیان قلعهی گردکوه و قلعههای دیگری را در نواحی دامغان و قسمتهای شرقی کوههای البرز در منطقه قومس، و همچنین چند قلعه را در ناحیه اَرَّجان، منطقه مرزی بین ایالات خوزستان و فارس، تصاحب کردند. در رودبار نیز اسماعیلیان قلعههای بیشتری را گرفتند که از همه مهمتر لمبهسر، در ناحیه علیای شاهرود و در غرب الموت بود.<ref name=":1" /> | ||
=== | === نفوذ اسماعیلیان در اصفهان === | ||
اسماعیلیان مراقبت خود را به مناطق نزدیکتر به پایگاه سلجوقیان در اصفهان نیز بیشتر کردند. حسن صباح از آغاز آگاه بود که پس از ملکشاه دیگر سلطان قدرتمندی نیست که شکست آن نیازمند به سپاهی بزرگ باشد. قدرت سیاسی و نظامی سلجوقیان بهطور عمده بین فرماندهان بسیاری تقسیم شده بود که هر یک از آنان منطقهای را در مالکیت و حکمرانی خود داشتند. | اسماعیلیان مراقبت خود را به مناطق نزدیکتر به پایگاه سلجوقیان در اصفهان نیز بیشتر کردند. حسن صباح از آغاز آگاه بود که پس از ملکشاه دیگر سلطان قدرتمندی نیست که شکست آن نیازمند به سپاهی بزرگ باشد. قدرت سیاسی و نظامی سلجوقیان بهطور عمده بین فرماندهان بسیاری تقسیم شده بود که هر یک از آنان منطقهای را در مالکیت و حکمرانی خود داشتند. | ||
خط ۶۹: | خط ۱۲۱: | ||
== حسن صباح، حامی نزار == | == حسن صباح، حامی نزار == | ||
حسن صباح چند سالی با اتخاذ سیاست مستقلی رهبری اسماعیلیان سرزمینهای سلجوقی را برعهده گرفته بود. او نسبت به جانشینی مستنصر باللّه، از دعوی و حقوق پسر ملکشاه، | حسن صباح چند سالی با اتخاذ سیاست مستقلی رهبری اسماعیلیان سرزمینهای سلجوقی را برعهده گرفته بود. او نسبت به جانشینی مستنصر باللّه، از دعوی و حقوق پسر ملکشاه، المصطفی لدیناﷲ، مشهور به نزار حمایت کرد. نزار ولیعهد مستنصر بود؛ اما فردی به نام افضل که وزیر قدرتمند فاطمی بود، او را از حقوق جانشینی محروم کرده بود. نزار در سال ۴۸۸ه.ق، به قتل رسید. | ||
حسن صباح پس از قتل نزار بیدرنگ مناسبات خود را با دولت فاطمی و دستگاه مرکزی دعوت اسماعیلیه در قاهره که حالا در خدمت دعوت مستعلوی درآمده بود، قطع کرد؛ و بدین ترتیب پسر دیگر ملکشاه یعنی المستعلی باﷲ ابوالقاسم احمد را که بر تخت فاطمی نشانده شده بود، بهعنوان جانشین مستنصر باللّه در امامت به رسمیت نشناخت. | حسن صباح پس از قتل نزار بیدرنگ مناسبات خود را با دولت فاطمی و دستگاه مرکزی دعوت اسماعیلیه در قاهره که حالا در خدمت دعوت مستعلوی درآمده بود، قطع کرد؛ و بدین ترتیب پسر دیگر ملکشاه یعنی المستعلی باﷲ ابوالقاسم احمد را که بر تخت فاطمی نشانده شده بود، بهعنوان جانشین مستنصر باللّه در امامت به رسمیت نشناخت. | ||
خط ۷۵: | خط ۱۲۷: | ||
حسن صباح با این تصمیم، دعوت مستقل نزاریه را تأسیس کرد؛ اما در حیات خودش هیچگاه نام جانشین نزار را در امامت فاش نساخت. از این پس بود که اسماعیلیان ایران با نام نزاریه نیز مشهور شدند.<ref name=":1" /> | حسن صباح با این تصمیم، دعوت مستقل نزاریه را تأسیس کرد؛ اما در حیات خودش هیچگاه نام جانشین نزار را در امامت فاش نساخت. از این پس بود که اسماعیلیان ایران با نام نزاریه نیز مشهور شدند.<ref name=":1" /> | ||
پیروان حسن صباح حشاشین خوانده میشدند، زیرا در آن زمان حشیش به معنی دارو و حشاش به معنی | پیروان حسن صباح حشاشین خوانده میشدند، زیرا در آن زمان حشیش به معنی دارو و حشاش به معنی داروفروش بود؛ و حشاشین نیز جمع عربی حشاش است.<ref name=":2" /> | ||
== نخستین شرط عضویت == | == نخستین شرط عضویت == | ||
نخستین شرط ورود به مسلک فداییان اسماعیلیه این بود که باید دواطلبانه، مرد، جوان، مجرد و بدون فرزند باشد؛ و در نخستین مرحله اخته شود، تا در آینده هیچگونه تمایلی به داشتن زن و فرزند پیدا نکند؛ و حتی بهدنبال رابطهی موقت برای ارضای غریزه جنسی نباشد. همچنین در گذرگاه انجام مأموریت، دلباختهی کرشمهی احتمالی هیچ جنس مخالفی نشود. | نخستین شرط ورود به مسلک فداییان اسماعیلیه این بود که باید دواطلبانه، مرد، جوان، مجرد و بدون فرزند باشد؛ و در نخستین مرحله اخته شود، تا در آینده هیچگونه تمایلی به داشتن زن و فرزند پیدا نکند؛ و حتی بهدنبال رابطهی موقت برای ارضای غریزه جنسی نباشد. همچنین در گذرگاه انجام مأموریت، دلباختهی کرشمهی احتمالی هیچ جنس مخالفی نشود. | ||
اصل ضرورت اخته شدن برای یک فدایی، با وجود اینکه باعث نقص عضو و منجر به محرومیت همیشگی از یک حق طبیعی و مشروع میشد، در مسلک فداییان و بهویژه از دیدگاه حسن صباح، اصلی تزلزل ناپذیر بود؛ و بارها به مناسبتهایی از آن دفاع میکرد. بهویژه وقتیکه مطلع شد جواد ماسالی، داعی بزرگی که وی را برای صحبت با ترکان خاتون و دعوت کردن او بهکیش اسماعیلی فرستاده بود، به او خیانت کرده و در پی قتل او و برخی دیگر برآمده است، تا به وصال آن زن زیباروی برسد، ضمن تذکر به زشتی عمل وی گفت: <blockquote>'''«'''کسی که آنقدر تبهکار است که درصدد برمیآید جانشین امام خویش را با خود امام مسموم کند تا به وصل یک زن برسد، قابل گذشت | اصل ضرورت اخته شدن برای یک فدایی، با وجود اینکه باعث نقص عضو و منجر به محرومیت همیشگی از یک حق طبیعی و مشروع میشد، در مسلک فداییان و بهویژه از دیدگاه حسن صباح، اصلی تزلزل ناپذیر بود؛ و بارها به مناسبتهایی از آن دفاع میکرد. بهویژه وقتیکه مطلع شد جواد ماسالی، داعی بزرگی که وی را برای صحبت با ترکان خاتون و دعوت کردن او بهکیش اسماعیلی فرستاده بود، به او خیانت کرده و در پی قتل او و برخی دیگر برآمده است، تا به وصال آن زن زیباروی برسد، ضمن تذکر به زشتی عمل وی گفت: <blockquote>'''«'''کسی که آنقدر تبهکار است که درصدد برمیآید جانشین امام خویش را با خود امام مسموم کند تا به وصل یک زن برسد، قابل گذشت نیست… از فرصت استفاده میکنم و یادآوری مینمایم که این واقعه نیز ثابت کرد که نظریه ما دایر بر اینکه بعضی از مردان که برای کارهای خطیر تربیت میشوند باید خواجه باشند، درست بوده و هست… من نمیگویم که تمام مردان باطنی باید خواجه شوند چون در آن صورت نسل ما از بین میرود؛ و صلاح ما در این است که مردان ما ازدواج نمایند تا اینکه نسل باطنیها توسعه بههم برساند، ولی عدهای بهخصوص که برای کارهای با زحمت تربیت میشوند تا اینکه هوا و هوس آنها را از کار باز ندارد یا اینکه وادار به خیانتشان ننماید…»</blockquote>ادعای حسن صباح درباره یکی از فداییان اسماعیلی دیگر بهنام موسی نیشابوری صدق پیدا کرد. موسی نیشابوری جوانی از تحصیلکردههای نظامیه بغداد بود. او جهت فدایی مطلق شدن به قلعه طبس مراجعه کرد. اما وقتی شیرزاد قهستانی به او ابلاغ کرد که شرط فدایی مطلق شدن این است که مقطوعالنسل شود، نپذیرفت و این امر را جایز نمیدانست. موسی نیشابوری گفت که این کار لزومی ندارد و بدون اخته شدن هم، مرد میتواند جلوی هوی و هوس خود بایستد. او بههرحال شیرزاد قهستانی را راضی کرد که به همان صورت و بدون مقطوعالنسل شدن، در قلعه بماند. این ماجرا گذشت تا اینکه مأموریت قتل خواجه نظامالملک به او ابلاغ و واگذار شد. | ||
موسی نیشابوری جهت انجام مأموریت، بهسوی شهر ری که محل اقامت خواجه نظامالملک بود، حرکت کرد. وی در بشرویه در کاروانسرایی اقامت کرد، اما دلبستهی دختر صاحب کاروانسرا شد؛ و کار به ازدواج کشید. در شب عروسی، موسی نیشابوری توسط فدایی دیگر به نام یوسف جوینی که به دستور شیرزاد به تعقیب موسی آمده بود، به قتل رسید؛ و خود نیز بر اثر بلعیدن تریاک جان باخت.<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/1004841/%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84%D9%8A-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%8A-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%D9%8A%D9%84%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7% سیاست داخلی و خارجی حکومت اسماعیلیان در ایران - سایت راسخون]</ref> | موسی نیشابوری جهت انجام مأموریت، بهسوی شهر ری که محل اقامت خواجه نظامالملک بود، حرکت کرد. وی در بشرویه در کاروانسرایی اقامت کرد، اما دلبستهی دختر صاحب کاروانسرا شد؛ و کار به ازدواج کشید. در شب عروسی، موسی نیشابوری توسط فدایی دیگر به نام یوسف جوینی که به دستور شیرزاد به تعقیب موسی آمده بود، به قتل رسید؛ و خود نیز بر اثر بلعیدن تریاک جان باخت.<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/1004841/%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84%D9%8A-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%8A-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%D9%8A%D9%84%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7% سیاست داخلی و خارجی حکومت اسماعیلیان در ایران - سایت راسخون]</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۱۴۲: | ||
== مذهب باطنی == | == مذهب باطنی == | ||
پس از دعوی حجت امام غائب بودن حسن صباح، | پس از دعوی حجت امام غائب بودن حسن صباح، کمکم شاخهای از اسماعیلیه به نام باطنی بهوجود آمد. اما دشمنانشان آنها را ملحد و کافر مینامیدند. علت نامیده شدن این شاخه از اسماعیلیه به باطنی، دو مورد ذکر شده است. نخست بهدلیل اینکه طرفداران حسن صباح دین خود را مخفی میکردند به باطنی معروف شدهاند. دوم اینکه آنها معتقد بودند، آنچه را که در دینشان به آن باور دارند، از باطن قرآن و معانی درونی دین برداشت میکنند؛ و بر این اساس باطنی نامیده شدهاند.<ref name=":2" /> | ||
=== | === سیاست ترور === | ||
در پیش گرفتن سیاست ترور اشخاص مهمِ نظامی، سیاسی و مذهبی نیز واکنشی به عدم متمرکز قدرت سلجوقیان بود. حسن صباح در این قضیه به شیوهای روی آورده بود که پیش از این و در همان زمان نیز گروههای مختلف، از جمله غُلات یا افراطیون و خوارج و همچنین خود سلجوقیان بهکار گرفته بودند، اما این سیاست تماماً به اسماعیلیه ایران و شام نسبت داده میشد؛ و به همین خاطر هر قتل و ترور مهمی که در دورهی الموت در سرزمینهای مرکزی دنیای اسلام رخ میداد، | در پیش گرفتن سیاست ترور اشخاص مهمِ نظامی، سیاسی و مذهبی نیز واکنشی به عدم متمرکز قدرت سلجوقیان بود. حسن صباح در این قضیه به شیوهای روی آورده بود که پیش از این و در همان زمان نیز گروههای مختلف، از جمله غُلات یا افراطیون و خوارج و همچنین خود سلجوقیان بهکار گرفته بودند، اما این سیاست تماماً به اسماعیلیه ایران و شام نسبت داده میشد؛ و به همین خاطر هر قتل و ترور مهمی که در دورهی الموت در سرزمینهای مرکزی دنیای اسلام رخ میداد، آن را به فداییان اسماعیلی نسبت میدادند.<ref name=":2" /> | ||
== پایان اسماعیلیه در اصفهان == | == پایان اسماعیلیه در اصفهان == | ||
سلطان محمدبن ملکشاه سلجوقی، مصممتر | سلطان محمدبن ملکشاه سلجوقی، مصممتر علیه اسماعیلیان اقدام کرد. او لشکرهای بزرگی به رویارویی با الموت فرستاد و خودش نیز با سپاهیانش قلعه شاه دز را محاصره کرد؛ و سرانجام آنجا را در سال ۵۰۰ه.ق از اسماعیلیان گرفت؛ و به نفوذ آنان در ناحیه اصفهان پایان داد.<ref name=":1" /> | ||
== دوران وقفه == | == دوران وقفه == | ||
قیام ضدسلجوقی اسماعیلیان ایران تا سالهای پایان عمر حسن صباح، قوت اولیه خود را از دست داده بود. با وقوع مرگ سلطان محمدبن ملکشاه در | قیام ضدسلجوقی اسماعیلیان ایران تا سالهای پایان عمر حسن صباح، قوت اولیه خود را از دست داده بود. با وقوع مرگ سلطان محمدبن ملکشاه در ۵۱۱ه.ق، سلجوقیان دوباره بر سر جانشینی سلطان وارد منازعات داخلی شدند. این به نزاریان فرصت داد که تا حدودی شکستهای پیشین خود را جبران کنند. | ||
از سوی دیگر لشکرکشیهای طولانی سلجوقیان برای عقبراندن اسماعیلیان از قلعههایشان ناکام مانده بود؛ و اسماعیلیان توانسته بودند قلعههای بسیاری را همچنان در رودبار، قومس و قهستان حفظ و نگهداری کنند. براین اساس، اکنون مرحلهی جدیدی آغاز شده بود که به آن دوران وقفه میگویند.<ref name=":1" /> | از سوی دیگر لشکرکشیهای طولانی سلجوقیان برای عقبراندن اسماعیلیان از قلعههایشان ناکام مانده بود؛ و اسماعیلیان توانسته بودند قلعههای بسیاری را همچنان در رودبار، قومس و قهستان حفظ و نگهداری کنند. براین اساس، اکنون مرحلهی جدیدی آغاز شده بود که به آن دوران وقفه میگویند.<ref name=":1" /> | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۶۳: | ||
=== سختگیری در شریعت === | === سختگیری در شریعت === | ||
حسن صباح به امر معروف و نهی از منکر، بسیار اهمیت میداد. او | حسن صباح به امر معروف و نهی از منکر، بسیار اهمیت میداد. او دربارهی دستورهای شریعت خیلی حساس بود؛ و با دوست و دشمن یکسان سختگیری میکرد. ازاین جهت دو پسر خود را به قتل رساند؛ یکی بهخاطر قتل داعی حسین قائنی محکوم به مرگ شد که پس از آن مشخص شد پسرش بیگناه بوده و هیچ دخالتی در این ماجرا نداشتهاست. پسر دیگر حسن صباح نیز که محمد نام داشت، به جرم نوشیدن شراب محکوم به قتل شد.<ref name=":1" /> | ||
== رسمیت زبان فارسی == | == رسمیت زبان فارسی == | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۶۹: | ||
== درگذشت حسن صباح == | == درگذشت حسن صباح == | ||
حسن صباح با نزدیک شدن پایان عمرش، کیابزرگ امید را از لَمسر فراخواند و وی را داعی دیلم و جانشین خود در الموت کرد. حسن صباح سرانجام بهدنبال بیماری کوتاهی، در ششم ربیعالثانی ۵۱۸- | حسن صباح با نزدیک شدن پایان عمرش، کیابزرگ امید را از لَمسر فراخواند و وی را داعی دیلم و جانشین خود در الموت کرد. حسن صباح سرانجام بهدنبال بیماری کوتاهی، در ششم ربیعالثانی ۵۱۸-ه.ق، درگذشت. پیکر وی را در نزدیکی قلعه الموت به خاک سپردند. مقبره حسن صباح که بعداً کیابزرگ امید و دیگر رهبران نزاریه ایران نیز در آنجا دفن شدند، تا زمانی که توسط مغولان ویران شد، زیارتگاه اسماعیلیان نزاری بود.<ref name=":1" /> | ||
حسن صباح در آخرین لحظات، یاران و بزرگ امید جانشینش را فراخواند و آخرین صحبتهایش را کرد که در بخشی از آن میگوید:<blockquote>'''«'''... | حسن صباح در آخرین لحظات، یاران و بزرگ امید جانشینش را فراخواند و آخرین صحبتهایش را کرد که در بخشی از آن میگوید:<blockquote>'''«'''... آنچه میخواهم بگویم راجع به دو نفر است که من تا امروز نام آنها را بهعنوان این که حقی بزرگ بر گردن من دارند نگفتهام؛ ولی اکنون که مرگ را نزدیک میبینم حس میکنم که هرگاه حقی را که آن دو نفر بر گردن من و در نتیجه بر گردن باطنیها و درنتیجه بر گردن اقوام ایرانی دارند، بر زبان نیاورم با شرمندگی خواهم مُرد. برای اینکه با شرمساری از این جهان نروم نام آن دو را میگویم. یکی از این دو نفر ناصر خسرو علوی قبادیانی است؛ و دیگری مؤیدالدین شیرازی سلمانی، این دو بر گردن من حق تعلیم و ارشاد دارند؛ و این دو بودند که مرا تشویق کردند که برای رستگاری اقوام ایرانی قیام کنم و اینها بودند که به من فهمانیدند که در بین اقوام ایرانی زبان فارسی باید جانشین زبان عرب بشود… آنها مرا راهنمایی کردند که تاریخ ایران قدیم را فرا بگیرم و به من گفتند که یکی از شرایط اصلی تجدید حیات اقوام ایرانی این است که زبان فارسی جای زبان عربی را بگیرد؛ و تمام کتابها به زبان فارسی نوشته شود… من در گذشته گفتهام که ارزش هر کس وابسته است به آثاری که عقل و روح او در جهان باقی میگذارد، و نه به ارزش جسمانی او… قومی که گذشته خود را نشناسد مانند شخصی است که از گذشته خویش اطلاعی نداشته باشد. تو ای بزرگ امید اگر از گذشته خود اطلاع نداشته باشی نمیتوانی برای حال و آیندهات، روش مخصوص تعیین نمایی. اگر اقوام ایرانی، تاریخ گذشته خود را از دست نمیدادند، امروز این وضع را نداشتند…»<ref name=":2" /> </blockquote> | ||
== سقوط قلعه الموت == | == سقوط قلعه الموت == | ||
قلعه الموت نزدیک به دو قرن کانون و پایگاه مبارزه و تبلیغ مذهب اسماعیلیان بوده است. پس از درگذشت حسن صباح هفت نفر از جانشینان وی در قلعه الموت تا سال ۶۵۴-ه.ق، حکمرانی داشتند؛ و در همان سال پس از دو قرن مبارزه و مقاومت، در زمان رکنالدین خورشاه آخرین فرمانروای اسماعیلیان الموت، این سرزمین توسط هلاکوخان مغول تسخیر و تخریب گردید. «'''سایت سرپوش»''' | |||
قلعه الموت در ماه شوال | قلعه الموت در ماه شوال ۶۵۴ه.ق، بهدستورهلاکوخان مغول به آتش کشیده و ویران شد؛ و پس از آن بهعنوان تبعیدگاه و زندان مورد استفاده قرار گرفت. این قلعه همچنین از سال ۹۳۰ه.ق، و در آغاز حکومت شاه طهماسب صفوی تا سال ۱۰۰۶ه.ق، پیکری سالم داشته است، اما حفاریهایی که در دوران قاجاریه برای یافتن گنج در قلعه الموت انجام شد، باعث ویرانی و خرابی آن شده است.<ref name=":3" /> | ||
== معماری قلعه الموت == | == معماری قلعه الموت == | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۸۷: | ||
در بین دو قسمت قلعه بالا و پایین، میدانگاهی قرار دارد که بر گرداگرد آن، یک دیوار محوطه قلعه را به دو قسمت تقسیم کرده است. اکنون هم در میان میدان، آثار زیادی به صورت تودههای سنگ و خاک دیده میشود که باقی ماندهی بناها و ساختمانهای فراوانی است که در این نقطه وجود داشته و ویران شده است.<ref name=":3" /> | در بین دو قسمت قلعه بالا و پایین، میدانگاهی قرار دارد که بر گرداگرد آن، یک دیوار محوطه قلعه را به دو قسمت تقسیم کرده است. اکنون هم در میان میدان، آثار زیادی به صورت تودههای سنگ و خاک دیده میشود که باقی ماندهی بناها و ساختمانهای فراوانی است که در این نقطه وجود داشته و ویران شده است.<ref name=":3" /> | ||
درباره حسن صباح و قلعه الموت کتابهای بسیاری نوشته شده است که معروفترین آن، حسن صباح خداوند الموت، نوشته پل آمیر، با ترجمه و اقتباس ذبیحالله منصوری است. | |||
== منابع | == منابع == |
ویرایش