کاربر:Safa/1صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:تظاهرات پاریس بهمن ۱۴۰۱.JPG|بندانگشتی|'''تصویری از تظاهرات ایرانیان در ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ در پاریس''']]
'''مبارزه طبقاتی،''' مبارزه‌ای است که میان دو طبقه‌ی استثمارگر و  استثمارشونده رخ می‌دهد. این مبارزه خصلت آشتی‌ناپذیری میان این دو طبقه را بیان می‌کند. مبارزه طبقاتی از دوران برده‌داری تا فئودالیزم (ارباب و رعیتی) و تا دوران سرمایه‌داری عظیم‌ترین نیروی متخاصم موجود در جامعه را به نمایش می‌گذارد. مبارزه طبقاتی بسیار پیش از مارکسیسم وجود داشته و جامعه‌شناسان در مورد آن سخن گفته‌اند. حتی تحلیل‌گران بورژوایی آن را تأیید می‌کنند اما تئوری علمی مبارزه‌ی طبقاتی توسط کارل مارکس و فردریک انگلس تدوین شده و اهمیت آن بیان شد. آن‌ها نشان دادند که مبارزه طبقاتی، نزاع و کشمکش بین طبقات مختلف اجتماعی است که منافع متضادی دارند و معتقد بودند که تاریخ جوامع بشری، تاریخ مبارزه طبقاتی است.
'''تظاهرات ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ پاریس،''' روز یکشنبه ۲۳بهمن در سالگرد [[انقلاب ضد سلطنتی ایران|انقلاب ضد سلطنتی]] مردم ایران ایرانیان مقیم خارج کشور، پس از برگزاری یک گردهمایی بزرگ در میدان دانفر روشرو پاریس که از نمادهای مقاومت ضدفاشیستی فرانسه است، تا میدان تاریخی انولید پاریس راهپیمایی کردند و در حمایت از قیام و [[کانون‌های شورشی]] و [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران]] شعارهایی در تجدید پیمان با آرمانهای انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران سر دادند.<ref>[https://hambastegimeli.com/108920_%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3---%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%B1%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%87 سایت همبستگی ملی]</ref>   


تظاهر‌کنندگان با [[شعار]]<nowiki/>های «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر ستمگر چه [[محمدرضا پهلوی|شاه]] باشه چه [[سید علی خامنه ای|رهبر]]»، بر مرزبندی با هر نوع از دیکتاتوری چه با انگیزه شاهی و سلطنتی و چه در پوشش مذهبی تصریح کردند. شعارهای دیگر این تظاهرات عبارت بود از: «خامنه‌ای ضحاک! می‌کشیمت زیر خاک!»، «نه تاج و نه عمامه، آخوند کارش تمامه»، «ساواکیا! سپاهیا! دیگه تمومه ماجرا!» و «از بهمن ۱۳۵۷ سرنگونی دیکتاتوری شاه تا بهمن ۱۴۰۱قیام برای [[جمهوری دموکراتیک]]». شخصیت‌های سیاسی از دولتمردان و منتخبان فرانسه، انگلستان و بلژیک و دیگر کشورها که در این گردهمایی حاضر بودند، نیز سخنانی در حمایت از اهداف تظاهر‌کنندگان ایراد کردند.<ref>[https://article.mojahedin.org/i/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86 سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
در این دیدگاه، جوامع به دو طبقه اصلی تقسیم می‌شوند: طبقه استثمارگر (مانند سرمایه‌داران) و طبقه استثمارشونده (مانند کارگران). این مبارزه در طول تاریخ به اشکال مختلفی مانند برده‌داری، فئودالیسم و سرمایه‌داری دیده شده است.


== سخنرانان تظاهرات ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ پاریس ==
هدف نهایی مبارزه طبقاتی در نظریه مارکسیستی، رسیدن به جامعه‌ای بدون طبقات است که در آن همه افراد برابر باشند و استثمار از بین برود.


=== خانم مریم رجوی ===
== طبقات اجتماعی ==
خانم مریم رجوی، به مناسبت سالگرد انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ در تظاهرات هزاران ایرانی در پاریس سخنرانی کرد. خانم رجوی در بخشی از سخنرانی خود گفت:<blockquote>«هم‌وطنان!
طبقات اجتماعی گروه‌بندی‌هایی از عوامل اجتماعی به شمار می‌روند که عمدتا به وسیله‌ی جایگاهشان در روند تولید، یعنی در حوزه‌ی اقتصادی، تعریف می‌شوند. جایگاه اقتصادی عوامل اجتماعی مهم‌ترین نقش را در تعیین طبقات اجتماعی دارند اما کافی نیستند. از نظر تفکر مارکسیسم اگر چه اقتصاد در شکل‌بندی اجتماعی نقش تعیین کننده دارد اما سیاست و ایدئولوژی نیز در جایگاه روبنا نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند.<ref>طبقات در سرمایه‌داری- نیکلاس پولانزاس</ref>


ما در کشاکش یک انقلاب دموکراتیک نوین هستیم. آنچه مردم ما می‌خواهند یک جمهوری دموکراتیک است؛ یک جمهوری، عاری از شکنجه و کشتار و عاری از استبداد و وابستگی؛ و الا؛ دیکتاتوری، دیکتاتوری است؛ چه با عمامه باشد، چه با تاج
=== فاصله طبقاتی ===
فاصله طبقاتی به تفاوت‌های اقتصادی و اجتماعی میان گروه‌های مختلف در یک جامعه اشاره دارد. این فاصله معمولاً بر اساس میزان درآمد، ثروت، تحصیلات، و شغل افراد تعیین می‌شود. در جوامع مختلف، فاصله طبقاتی می‌تواند به شکل‌های مختلفی بروز کند و تأثیرات گسترده‌ای بر زندگی افراد داشته باشد.


غارتگری، غارتگری است؛‌ چه توسط ستاد اجرایی یا بنیاد برکت خامنه‌ای باشد، چه توسط رضا‌شاه که بخش اعظم زمین‌ها و روستاهای آباد کشور را بازور غصب کرد و چه توسط پسر او باشد که ده‌ها میلیارد دلار از دارایی ایران را همراه با خانواده‌اش به خارج کشور منتقل کرد و هنوز هم حساب آن را پس نداده‌اند.
به طور کلی، فاصله طبقاتی به سه دسته اصلی تقسیم می‌شود:


بله، اجبار، اجبار است چه کشف اجباری حجاب، چه تحمیل اجباری حجاب
# '''طبقه بالا''': شامل افراد ثروتمند، تاجران، کارفرمایان، و مدیران اجرایی.
# '''طبقه متوسط''': شامل کارمندان، معلمان، پزشکان، و کارکنان حرفه‌ای.
# طبقه پایین: شامل کارگران یدی، کارکنان خدماتی، پیشخدمت‌ها
# طبقه محروم یا زیر خط فقر


حالا کسی که ارث پدرش را از ملت ایران می‌خواهد مدعی است که چرا زنان مجاهد روسری دارند و چرا از مردان جدا می‌نشینند. فرهنگ سرکوبگرانه رضاخانی و رویکرد قیم‌مآبی خمینی را می‌بینید؟
این فاصله می‌تواند منجر به نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی شود که تأثیرات منفی بر جامعه دارد، از جمله کاهش فرصت‌های برابر و افزایش تنش‌های اجتماعی.


پس احترام به افکار و عقاید و آیین و حقوق و آزادی انتخاب دیگران چه شد؟ آ‌ن‌هم در مورد زنان قهرمانی که ده‌ها هزار نفرشان در مبارزه با خمینی شکنجه یا شهید شدند و حالا در مواضع رهبری یک سازمان پیشتاز، جنبش آزادی را پیش می‌برند.
== تاریخچه طبقات اجتماعی ==


آیا تصویر فرمانده سارا با خنجری در قلبش آویخته از پا با طناب بر صخره، در گردنه حسن‌آباد به‌اندازه کافی گویا نیست؟
=== دوران اولیه ===
در این دوران بدلیل ضرورت زندگی جمعی و مشارکت برابر در استفاده از امکانات جمعی، شرایط انباشت ثروت، مالکیت خصوصی و رشدِ هر گونه سلسه مراتب در میان گروه‌های اجتماعی فراهم نبود.


در اینجا ناگزیر می‌پرسم آیا خواهر خود من را بازجویان ساواک شما به‌صورت فجیع نکشتند؟
حدود ۱۰,۰۰۰ سال پیش، انقلابی از این سبک زندگی ”بدوی کمونیستی” به همراهِ اهلی کردن حیوانات و آغاز کشاورزی رخ داد. این امر برای نخستین بار امکان تولید ارزش افزوده ی پایدار را ممکن ساخت، و از آن – در خلال صدها هزار سال – اختلاف طبقاتی به وجود آمد بین آن‌هایی که مالکیتِ آن ارزش افزوده بوده و به ثروتمندان بدل شدند، و آن‌هایی که از این حق برخوردار نبوده و به فقرا بدل شدند. جامعه طبقاتی پیچیده‌تر و از لحاظ تکنولوژیکی و فرهنگی پیشرفته‌ترشاملِ ویژگی‌های نوین دیگری بود: جنگ‌ها برای تصاحب زمین و منابع، برده داری برای استثمار، دولت با نهاد های مسلح اش برای محافظت از مالکیت، خانواده مشایخی برای انتقالِ امتیازهای خود به نسل بعد، شورش های همگانی طبقات فرودست تر و نیز گاهی جنبش های انقلابی


بله، این فصل مشترک شاه و شیخ در زن‌ستیزی است؛ و در تقدیر شیخ همچون شاه، سرنگونی قطعی و حتمی است.
جامعه تقسیم شده به طبقات، نابرابری و بی‌عدالتی را سامانمند/ سیستماتیک کرد، در حالی که پیش از آن رویدادهای نابهنجاری محسوب می شدند. بخش‌های دیگر جامعه که مؤسسه ها و توجیه های ایدئولوژیکی و مذهبی را برای حفظ جایگاه های قدرتمندشان بنا ساختند، بخش هایی از جامعه را حالا از ثمرات کار گروهی شان محروم ساختند. این اقلیتِ سرآمد طبقه های حاکم را در جوامع پیش-سرمایه داری ایجاد کردند: فرعون ها، امپراتورها، پادشاهان، سلاطین، پاپ ها، تزارها، روابط، و حامیانِ ”اشراف زاده”. در زیر این طبقه های مافوِ حاکم برجوامع و اقتصادها، نزاعی طبقاتی پیوسته در جنبش و پویایی بود. همان‌طور که مارکس و انگلس توصیف می‌کنند «مبارزه ای بی وقفه، اکنون پنهان، اکنون علنی بین انسان آزاد و برده، اشراف زاده و عامی، ارباب و رعیت، صاحب کار و کارگر روزمره، در یک کلام ستمگر و ستمدیده» وجود داشته است


دوستان گرامی!
مارکس نخستین فردی نبود که اختلاف طبقاتی و نزاع موجود در جوامع بشری را مشاهده کرد، اما آنچه که او کشف کرد رابطه بین نزاع طبقاتی و «مراحل خاص و تاریخی در رشد و گسترش تولید» بود، که کلیدِ درک چگونگی و چرایی وقوع انقلاب بود.


حالا بگذارید به دنیای واقعی روی زمین بپردازیم:


حرف ما و مردم ما این است: سپاه پاسداران باید در لیست تروریستی اتحادیه اروپا قرار بگیرد.


درواقع سپاه و اطلاعات آخوندها که از بمب‌گذاری آن در پوشش دیپلوماتیک خبردارید، باید منحل شوند. این خواست مردم ایران و لازمه صلح و آرامش در منطقه و جهان است.


دیگر زمان دادن بسته‌های مشوق به آخوندها گذشته است.


زمان مراودات سازنده با رژیم اعدام و قتل‌عام نیست.


بلکه زمان عذرخواهی از مردم ایران به‌خاطر حمایت‌ از استبداد مذهبی است.
نخست، شیوه باستانی، که در آن ”اربابان” به راستی مالک برده هایشان بودند و آن‌ها را در این اقتصادهای اکثراً زراعتی، که در آن تجارت نیز انجام می شد، استثمار می کردند، در نوعی از جوامع که به عنوان نمونه در روم و یونان باستان وجود داشت؛ دوم، شیوه فئودالی، نظام اقتصادی مبتنی بر کشاورزی پیشرفته‌تر و رایج، که در آن روابط اصلی بین اربابانی بود که مالک زمین هایی بودند که در آن رعیت ها هم برای آن‌ها کار می‌کردند و هم برای خودشان؛ شیوه ای از تولید که در بیشتر اروپا تا قرن هیجدم ادامه داشت. سوم، شیوه بورژوازی می باشد که در آن صنعت و تجارت غالب است و در آن سرمایه داران و کارگران مزدی طبقه های اصلیِ در حال ستیزهستند.


مردم ایران حق‌دارند کشور خود را از اسارت فاشیسم دینی آزاد کنند.


جوانان شورشگر حق‌دارند در برابر وحوش پاسدار و لباس شخصی و رگبار گلوله‌هایی که چشم‌ها، سرها و قلب‌هایشان را می‌شکافد، از خود دفاع کنند.
هر شیوه‌ متمایز تولید طبقه های استثمار شده و طبقات حاکم خودش را داشت. و هر شیوه، به سبک خودش و برای دوره ای معین، به تکامل نیروهای تولیدی کمک کرد. به واسطه استقرار چیرگی و گسترش نظام خود در جهت منافع خودخواهانه شان، طبقه های حاکم ناظرِ شکستِ شیوه‌های قدیمی اجرا هم بودند. با این درک، آن‌ها نقشی از نظر تاریخی مترقی ای را ایفا کردند. اما در نقاط معینی از زمان، وقتی شرایط خوب مهیا شد، کشفیات تکنولوژیکی و علمی بیشتری انجام شد و راه را برای شیوه‌های جدید و کارآترِ ساماندهیِ تولید گشود – که اما به ناگزیر تحت فشار روابط طبقاتی موجودی قرار گرفت که به ویژه متناسب یک ساختار خاص (حالا منسوخ) اقتصادی و اجتماعی بود. در این نقطه، طبقه حاکم دیگر آن شخصیت ترقی خواهانه را نداشت. مارکس آن را این‌گونه شرح می دهد:


جهان باید این حق را برای مردم ایران به‌رسمیت بشناسد.


و شما جوانان شورشگر، کانون‌های شورشی، زنان شجاع و دانشجویان آزاده که سرنگونی رژیم آخوندی را هدف قرار داده‌اید.
در مرحله معینی از رشد خود، نیروهای مادی تولیدی جامعه با روابط تولید، یا با روابط مالکیت در کشمکش قرار گرفت که آن‌ها تاکنون در درون آن کار می‌کرده اند. از اشکال رشد نیروهای تولیدی، این روابط به غل و زنجیر آنها بدل می شود. سپس نقطه عطف انقلاب اجتماعی آغاز می شود». [۵]


یقین کنید که با عزم و اراده راسخ برای آزادی، دموکراسی، برابری و مشارکت فعال‌ زنان در رهبری سیاسی


و شکوفایی استعداد جوانان برای ساختن یک ایران آباد و پیشرفته پیش روی ماست.
(می ارزد به چگونگی ارتباط این امر با جهانی سرمایه داری اشاره کنیم که امروز در آن زندگی می‌کنیم. به عنوان نمونه کشاورزی را در نظر بگیرید، که در آن نیروهای تولیدی دقیقاً ۵۰% بیش از نیازِ تغذیه مردمِ روی کره زمین تولید می کنند [۶] و با این حال ۸۱۵ میلیون انسان در سال ۲۰۱۶ گرسنه بوده و سوء تغذیه داشتند [۷]. دلیل آن به روابط تولید در نظام سرمایه داری برمی گردد، یعنی آنچه حائز اهمیت می باشد سودهای سرمایه داران است، نه نیازهای اکثریت جامعه. از این منظر، آن‌ها به طور آشکار مانعی برای این همه پتانسیل هستند. تنها یک اقتصاد سوسیالیستی و به طور دمکراتیک برنامه ریزی شده می‌تواند این گنجایش تولیدی و پتانسیلِ واقعاً موجود برای تامین نیاز همگان را کنترل و استفاده کند).


این آرزوی من و همه ماست که برای تحقق آن سر به‌پای آزادی نهاده‌ایم.


بهاران خجسته ایران با پیکار زنان و مردان شورشگر درراه است.
بدیهی است که آغاز ”نقطه عطف انقلاب اجتماعی” ضرورتاً به گذار انقلابی از یک روش تولید به روشی دیگر نمی فرجامد. طبقه اجتماعی در حال ظهور باید وجود داشته باشد که بتواند شرایط را پیش ببرد و طبقه ی در قدرت را به چالش بکشد، و با وجود این «نابودی عادی طبقه ستیزکننده/ مخالف» همیشه شدنی است. از این رو، تفسیر مکانیکی از تأکید مارکس بر تولید به مثابه نیروی موتور تاریخ یک سویه واشتباه است. همان‌طور که او جاهای دیگر نوشت، «تاریخ کاری نمی کند، ”مالک هیچ گنجینه عظیمی نیست”. تاریخ «جنگ نمی کند». بلکه این بشر است، انسان واقعی و زنده‌ای که تمام این کارها را انجام می دهد، انسانی که مالک است و می جنگد». پیامد نقطه عطف انقلاب اجتماعی، بنابراین، به مبارزه طبقاتی بستگی دارد.


سلام بر شهیدان، سلام بر آزادی


پیروز باد انقلاب دموکراتیک مردم ایران»<ref>[https://women.ncr-iran.org/fa/%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3/ سایت زنان نیروی تغییر]</ref></blockquote>
نقش بورژوازی


=== ژان فرانسوا لوگاره ===
ژان فرانسوا لوگاره شهردار قبلی منطقهٔ یک پاریس گفت: <blockquote>«۲۲بهمن ۵۷، سقوط نظام سلطنتی با فشار مردم بود، اما این انقلاب به‌سرقت رفت و عمامه به‌جای تاج آمد و یک استبداد مذهبی فاسد، خون‌ریز بر سر کار آمد و عمامه که به جای تاج آمده همه‌ی جنایتها را سمبلیزه می‌کند. ما اینجا آمده‌ایم که این پیام را بدهیم که باید آزادی و دموکراسی جایگزین استبداد شود. این امر خود را در آلبانی و تیرانا نشان می‌دهد که در آنجا زنان و مردانی هستند که خواست مردم ایران برای آزادی و دموکراسی را سمبلیزه می‌کنند.»</blockquote>


=== جان برکو ===
آنچه مفهوم ماتریالیستی مارکس از تاریخ اثبات کرد این است که هیچ چیز ثابت، مقرر و حتمی نیست. امپراتوری ها، پادشاهی ها، و تمام نظام های اجتماعی که در زمان هایی همگی قدرتمند و ابدی به نظر می‌آمدند در حقیقت محو شده اند. عطف به هیراکلیت، فیلسوف محبوب مارکس، تغییر تنها پایایِ تاریخ است. مارکس اشتیاق داشت معانیِ ضمنی این امر را برای آن نظام اجتماعی ای نقل کند که در زمانه خودش غالب بود – نظام سرمایه داری. و برای آن هدف، سوگیری او به طبقه در حال ظهور کارگران مزدی «از تمام طبقه هایی بود که در برابرِ بورژوازی قد علم می کنند» و او آن‌ها را تنها «طبقه واقعاً انقلابی» می شناخت. [۸]
جان برکو رئیس و سخنگوی پارلمان انگلستان (۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹) گفت: <blockquote>«ما می‌دانیم که رژیم شاه یک دیکتاتوری و فاسد بود؛ فاسد در غارت و در کشتار. شاه به دموکراسی و آزادی بیان و حقوق زنان و حقوق اقلیت‌ها معتقد نبود و به‌خاطر همین سابقه و تأکید بر حکومت سرکوبگرانهٔ خودش باید از حکومت خلع می‌شد و شد. آخوندهایی که روی کار آمدند انقلاب را به سرقت بردند و آن را به جهت دیگری منحرف کردند و انقلاب را به ویرانی کشاندند. این دیکتاتوری انحصاری شاه بود که باعث شد آخوندهای دیکتاتور روی کار بیایند که به آزادی بیان و حقوق زنان و حقوق اقلیت‌ها معتقد نیستند آنها هم دیکتاتور هستند. ولی مردم ایران می‌گویند ما دموکراسی می‌خواهیم. ما خواهان آزادی هستیم ما حقوق قانون می‌خواهیم ما تساوی و برابری زنان و حقوق برابر برای اقلیت‌ها با هر عقیده‌یی می‌خواهیم. اگر ما این شانس را داریم که از مردم ایران حمایت کنیم، بایستی به این موارد به حکومت قانون و دموکراسی و هر گونه تحریف و برداشت انحرافی توسط دیکتاتورها را نفی کند. باید هر گونه نیروی شرور و شیطانی را باید نفی کنیم یعنی سپاه پاسداران را باید نفی کنیم. ما راضی نمی‌شویم تا یک ایران آزاد و مبتنی بر جدایی دین از دولت در ایران برقرار شود. پیروزی نزدیک است. ما در کنار شما هستیم، در کنار هدف آزادی برای مردم ایران هستیم و از این هدف دست بر نخواهیم داشت. »</blockquote>


=== اینگرید بتانکور ===
اینگرید بتانکور کاندیدای پیشین ریاست‌جمهوری کلمبیا گفت: <blockquote>«ما اینجا در طرف درست تاریخ قرار گرفته‌ایم. ما انقلابی را که به‌سقوط دیکتاتوری شاه، یک دیکتاتوری فاسد و خون‌ریز منجر شد، گرامی می‌داریم، ما از آزادی و حق دموکراسی مردم ایران حمایت می‌کنیم، حقی که خمینی آنها را از مردم ایران ربود.»، «امروز ایرانیها دوباره پرچم را به‌دست گرفته‌اند و [[شعار]] می‌دهند که مرگ بر هر گونه دیکتاتوری، نه تاج و نه عمامه. امروز ایران در یک وضعیت استثنایی قرار دارد. در حالی که شاه تمام انقلابیون را به‌قتل رسانده بود، اما خمینی نتوانست نیروی اصلی انقلاب را از بین ببرد؛ من به‌شورای ملی مقاومت ایران اشاره می‌کنم که مثل فرانسه که در همین جا و در این میدان مقاومت فرانسه به‌مردم فرانسه امکان داد به آزادی دست یابند. اکنون وقت آن است که به زانو درنیاییم و از مقاومت ایران حمایت کنیم. این نیاز خود ما هم هست، چون ما توسط رژیم آخوندی نیز تهدید می‌شویم به گروگان‌ گرفته شده‌ایم. ما برای همه‌ی گروگانها مبارزه می‌کنیم از جمله برای گروگان بلژیکی چون بلژیکی‌ها یک تروریست رژیم را زندانی کرده‌اند. ورژن دیگری از رژیم آخوندی چه سلطنت و چه غیرآن یک خیانت است و نباید اجازه بدهیم که دولت‌های ما همدست شوند در این خیانت، ما در اینجا هستیم که صدای مردم ایران را به گوش همه‌ی دنیا برسانیم که نمی‌توانند صدای خود را برسانند. ما مبارزه می‌کنیم تا روزی که دموکراسی در ایران برقرار شود.».</blockquote>


=== گی فرهوفستاد ===
چه چیزی مارکس را به این دیدگاه رهنمون کرد؟ خوب، او به گفته دوست نزدیکش، انگلس، «پیش از هر چیز یک انقلابی» بود. آنچه او را از اوان زندگی یک انقلابی ساخت، چندشی شدید از تمام بی‌عدالتی‌های جهان و سخت کوشی و پژوهشگری بود؛ او به طور طبیعی ذهن کنجکاوش را بر این کار گذاشت تا آن جهان را درک کند. به قدر کافی سریع ریشه نابرابری را در خود جامعه طبقاتی و تناوری مدرنش، جامعه ”بورژوازی” یافت، که مسیر حکومت نسبتاً کوتاه اش خودش را این‌گونه نشان داد که باید بغایت پویا و به همان اندازه بی رحم باشد. با این همه، مارکس و انگلس با تحقیقات مشترک شان دریافتند که این پویایی هم قدرت اصلی سرمایه داری و هم به طور همزمان ضعف اصلی اش است. آن‌ها نوشتند:
گی فرهوفستاد نخست‌وزیر پیشین بلژیک گفت:<blockquote>«زنان ایران پیشتاز دوران جدید دموکراسی در ایران خواهند بود. ایران از دیکتاتورها آزاد خواهد شد و مردم شجاع ایران آن را پس خواهند گرفت».


پیام این تظاهرات بزرگ که اهداف انقلاب بهمن ۵۷ را به انقلاب دموکراتیک نوین و روزهای خروشان قیام سراسری در بهمن ۱۴۰۱ پیوند زد، در سخنان خانم مریم رجوی خطاب هموطنان به کاملترین صورت بیان شد. رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت در بخشی از سخنانش گفت: «ما در کشاکش یک انقلاب دموکراتیک نوین هستیم. آنچه مردم ما می‌خواهند یک جمهوری دموکراتیک است؛ یک جمهوری، عاری از شکنجه و کشتار و عاری از استبداد و وابستگی؛ و الا؛ دیکتاتوری، دیکتاتوری است؛ چه با عمامه باشد، چه با تاج. غارتگری، غارتگری است؛ چه توسط ستاد اجرایی یا بنیاد برکت خامنه‌ای باشد، چه توسط رضا‌شاه که بخش اعظم زمین‌ها و روستاهای آباد کشور را با زور غصب کرد و چه توسط پسر او باشد که دهها میلیارد دلار از دارایی ایران را همراه با خانواده‌اش به خارج کشور منتقل کرد و هنوز هم حساب آن را پس نداده‌اند. بله، اجبار، اجبار است چه کشف اجباری حجاب، چه تحمیل اجباری حجاب. حالا کسی که ارث پدرش را از ملت ایران می‌خواهد مدعی است که چرا زنان مجاهد روسری دارند و چرا از مردان جدا می‌نشینند. فرهنگ سرکوبگرانهٔ رضاخانی و رویکرد قیم‌مآبی خمینی را می‌بینید؟ پس احترام به افکار و عقاید و آیین و حقوق و آزادی انتخاب دیگران چه شد؟ آ‌ن‌هم در مورد زنان قهرمانی که دهها هزار نفرشان در مبارزه با خمینی شکنجه یا شهید شدند و حالا در مواضع رهبری یک سازمان پیشتاز، جنبش آزادی را پیش می‌برند. آیا تصویر فرمانده سارا با خنجری در قلبش آویخته از پا با طناب بر صخره، در گردنهٔ حسن‌آباد به‌اندازه کافی گویا نیست؟ در اینجا ناگزیر می‌پرسم آیا خواهر خود من را بازجویان ساواک شما به‌صورت فجیع نکشتند؟ بله، این فصل‌مشترک شاه و شیخ در زن‌ستیزی است؛ و در تقدیر شیخ هم‌چون شاه، سرنگونی قطعی و حتمی است».</blockquote>


== انعکاسات تظاهرات ایرانیان در پاریس ==
جامعه مدرن بورژوازی، به همراه روابط تولید، مبادله و مالکیت، جامعه‌ای که به چنین ابزارهای تولید غول آسا و مبادله متوسل شده است، شبیه جادوگری است که دیگر قادر نیست قدرت‌های جهانِ مردگان را که با جادوهای خود فراخواند، مهار کند…. در صف آراییِ جامعه نیروهای تولیدی، دیگر، کاملاً تمایل ندارند به گسترش شرایط بورژاوزی کمک کنند؛ بر عکس، آن‌ها برای این شرایط بیش از اندازه قدرتمند شده اند… آن‌ها بی نظمی را به درون تمام جامعه بورژوازی می‌آورند و هستی بورژوازی را کاملاً به خطر می اندازند. شرایط جامعه بورژوازی بیش از اندازه تنگ و محدود است که بتواند با ثروتی که توسط آن‌ها خلق شد سازش کند.


=== خبرگزاری رویتر ===
خبرگزاری رویترز روز یکشنبه ۲۳بهمن ۱۴۰۱ تصاویری از تظاهرات ایرانیان به‌مناسبت سالگرد انقلاب ضدسلطنتی در پاریس را منتشر کرد و نوشت: <blockquote>«اعضای جامعه ایرانی و حامیان شورای ملی ایران در حرکتی اعتراضی در پاریس در همبستگی با مردم ایران شرکت کردند. گیسو شاکری خواننده ایرانی در حالی که اعضای جامعه ایرانی و حامیان شورای ملی ایران در تظاهراتی در پاریس در همبستگی با مردم ایران شرکت کردند، تصاویر علی خامنه‌ای ولی‌فقیه ایران را پاره می‌کند. مریم رجوی، رهبر سیاسی شورای ملی مقاومت ایران (NCRI) در حالی که اعضای جامعه ایرانی و حامیان شورای ملی ایران در تظاهراتی در پاریس در همبستگی با مردم ایران شرکت کرده‌اند، در حال سخنرانی روی صفحه نمایش دیده می‌شود.اینگرید بتانکور، سیاستمدار فرانسوی-کلمبیایی و گروگان سابق فارک، در حالی سخنرانی می‌کند که اعضای جامعه ایرانی و حامیان شورای ملی ایران در تظاهراتی در پاریس در همبستگی با مردم ایران، شرکت دارند.»<ref>[https://iranntv.com/920176-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%B9%DA%A9%D8%A7%D8%B3-%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C سایت سیمای آزادی ۲۳ بهمن]</ref></blockquote>


=== تلویزیون فرانسه کانال ۳ ===
شیوه‌های پرخاشگرانه و سرکش سرمایه داری محصول تناقض های شدید درونی خودش است، که فرجام آن بحران های اقتصادی دوره ای است. اما برخلاف بحران های گذشته که منشای آن کمبود [تولید] بود، این بحران های ناشی از رقابت نتیجه تولید بیش از اندازه و بسیار سریع است، به گونه‌ای که بازار اشباح می شود، سود کاهش می‌یابد و سرمایه‌گذاری متوقف می شود. سپس با تلنبار شدن فضولات انسانی و مواد، تأثیرات معمول کمبود، مادامی که بازار تلاش می‌کند خودش را تنظیم کند، خودش را نشان می دهد. همان‌گونه که مانیفست کمونیست توضیح می دهد:
تلویزیون کانال ۳ فرانسه در گزارش خود اعلام کرد: <blockquote>«یک تظاهرات در حمایت از قیام در ایران در میدان دانفر روشرو در پاریس توسط شورای ملی مقاومت ایران مستقر در اور سوراواز برگزار شد. هزاران ایرانی حمایت خود را از قیام مردمی ابراز داشتند. در میان جمعیت، اعظم صابری طعم مبارزه را باز می‌یابد. وی که در ۱۷ سالگی توسط شاه به زندان انداخته شد امروز اینجا حاضر شده تا سالگرد سرنگونی سلطنت را در ۴۴سال پیش جشن بگیرد و حمایت خود را از انقلاب حاضر ابراز کند. <ref name=":0">[https://iranntv.com/920250-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87-%D9%80-%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%84-%DB%B3-%D9%80-%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7 سایت سیمای آزادی ۲۶ بهمن]</ref></blockquote>


==== اعظم صابری ====
«‌من همراه مردم ایران فریاد می‌زنم مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر. شاه یک دیکتاتور کلاسیک بود، ولی آخوندها واقعاً از قرون وسطی برخاسته‌اند». تظاهراتی که توسط شورای ملی مقاومت ایران سازماندهی شده است. از ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲ – ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ غرش انقلاب در ایران بگوش می‌رسد، فیلم‌های این قیام روی شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود. قیامی به ابتکار زنان، چیزی که جامعه ایرانیان جوان در خارج را به‌سمت خود می‌کشد.»


==== افشین علوی ====
و چگونه بورژوازی این بحران ها را مهار می کند؟ از سویی با انهدام اجباریِ توده‌ای از نیروهای تولیدی و از سوی دیگر با تسخیر بازارهای جدید، و از راه غارت کامل بازارهای قدیمی. باید بگوییم از طریق هموار کردن راه برای بحران های گسترده‌تر و مخرب‌تر و کاهش ابزارهایی که به واسطه آن جلوی بحران ها گرفته می شود.
<blockquote>«‌خلق ایران مجدداً قیام کرده است، علیه دیکتاتوریها، و قصد دارد رو بجلو پیشروی کند‌، ‌به‌ سمت دمکراسی کثرت‌گرایی ویک جمهوری»<ref name=":0" /></blockquote>
 
==== میترا بی‌غم ====
<blockquote>«‌این قیامی است که توسط زنان شروع شد. از اول زنان در صفوف مقدم بودند و اعتراض می‌کردند و من آمده‌ام تا در کنار مردم ایران باشم، مردان و زنانی که کشته می‌شوند یا زندگی خود را بخطر می‌اندازند».<ref name=":0" /></blockquote>
 
==== پرهام لکزیان ====
<blockquote>«می خواهیم به جوانان ایران نشان دهیم که ما اینجا هستیم، ممکن است کار مهمی نباشد، ولی آماده‌ایم هر کاری از دستمان بر می‌آید برای کمک به آنها انجام دهیم».
 
میدان دانفر روشرو، مقر بالای فرماندهی مقاومت فرانسه، معمولاً میزبان این تظاهرات آنهاست.<ref name=":0" /></blockquote>
 
=== صدای آمریکا ===
سایت رادیو صدای آمریکا در گزارش خود نوشت:<blockquote>«شماری از مخالفان جمهوری اسلامی روز یکشنبه با برپایی تجمعی اعتراضی در پاریس خواهان قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی کشورهای عضو اتحادیه اروپا شدند. کشورهای اروپایی در ماه‌های اخیر به صورت فزاینده‌ای از رویکرد سرکوبگرانه جمهوری اسلامی نسبت به معترضان انتقاد و تحریم‌هایی علیه نهادها و اشخاص درگیر در این سرکوب‌ها وضع کرده‌اند. به گزارش رویترز، تجمع روز یکشنبه در پاریس توسط [[شورای ملی مقاومت ایران]]، مرتبط با سازمان مجاهدین خلق و از باسابقه‌ترین گروه‌های خواستار براندازی جمهوری اسلامی، سازماندهی شده بود. این تجمع یک روز پس از تجمع شمار دیگری از ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در همین شهر و بسیاری دیگر از شهرهای جهان برگزار شد.»<ref>[https://ir.voanews.com/a/6959573.html سایت فارسی صدای آمریکا]</ref></blockquote>


== منابع ==
== منابع ==
<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span>
<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span>
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۰

مبارزه طبقاتی، مبارزه‌ای است که میان دو طبقه‌ی استثمارگر و استثمارشونده رخ می‌دهد. این مبارزه خصلت آشتی‌ناپذیری میان این دو طبقه را بیان می‌کند. مبارزه طبقاتی از دوران برده‌داری تا فئودالیزم (ارباب و رعیتی) و تا دوران سرمایه‌داری عظیم‌ترین نیروی متخاصم موجود در جامعه را به نمایش می‌گذارد. مبارزه طبقاتی بسیار پیش از مارکسیسم وجود داشته و جامعه‌شناسان در مورد آن سخن گفته‌اند. حتی تحلیل‌گران بورژوایی آن را تأیید می‌کنند اما تئوری علمی مبارزه‌ی طبقاتی توسط کارل مارکس و فردریک انگلس تدوین شده و اهمیت آن بیان شد. آن‌ها نشان دادند که مبارزه طبقاتی، نزاع و کشمکش بین طبقات مختلف اجتماعی است که منافع متضادی دارند و معتقد بودند که تاریخ جوامع بشری، تاریخ مبارزه طبقاتی است.

در این دیدگاه، جوامع به دو طبقه اصلی تقسیم می‌شوند: طبقه استثمارگر (مانند سرمایه‌داران) و طبقه استثمارشونده (مانند کارگران). این مبارزه در طول تاریخ به اشکال مختلفی مانند برده‌داری، فئودالیسم و سرمایه‌داری دیده شده است.

هدف نهایی مبارزه طبقاتی در نظریه مارکسیستی، رسیدن به جامعه‌ای بدون طبقات است که در آن همه افراد برابر باشند و استثمار از بین برود.

طبقات اجتماعی

طبقات اجتماعی گروه‌بندی‌هایی از عوامل اجتماعی به شمار می‌روند که عمدتا به وسیله‌ی جایگاهشان در روند تولید، یعنی در حوزه‌ی اقتصادی، تعریف می‌شوند. جایگاه اقتصادی عوامل اجتماعی مهم‌ترین نقش را در تعیین طبقات اجتماعی دارند اما کافی نیستند. از نظر تفکر مارکسیسم اگر چه اقتصاد در شکل‌بندی اجتماعی نقش تعیین کننده دارد اما سیاست و ایدئولوژی نیز در جایگاه روبنا نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند.[۱]

فاصله طبقاتی

فاصله طبقاتی به تفاوت‌های اقتصادی و اجتماعی میان گروه‌های مختلف در یک جامعه اشاره دارد. این فاصله معمولاً بر اساس میزان درآمد، ثروت، تحصیلات، و شغل افراد تعیین می‌شود. در جوامع مختلف، فاصله طبقاتی می‌تواند به شکل‌های مختلفی بروز کند و تأثیرات گسترده‌ای بر زندگی افراد داشته باشد.

به طور کلی، فاصله طبقاتی به سه دسته اصلی تقسیم می‌شود:

  1. طبقه بالا: شامل افراد ثروتمند، تاجران، کارفرمایان، و مدیران اجرایی.
  2. طبقه متوسط: شامل کارمندان، معلمان، پزشکان، و کارکنان حرفه‌ای.
  3. طبقه پایین: شامل کارگران یدی، کارکنان خدماتی، پیشخدمت‌ها
  4. طبقه محروم یا زیر خط فقر

این فاصله می‌تواند منجر به نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی شود که تأثیرات منفی بر جامعه دارد، از جمله کاهش فرصت‌های برابر و افزایش تنش‌های اجتماعی.

تاریخچه طبقات اجتماعی

دوران اولیه

در این دوران بدلیل ضرورت زندگی جمعی و مشارکت برابر در استفاده از امکانات جمعی، شرایط انباشت ثروت، مالکیت خصوصی و رشدِ هر گونه سلسه مراتب در میان گروه‌های اجتماعی فراهم نبود.

حدود ۱۰,۰۰۰ سال پیش، انقلابی از این سبک زندگی ”بدوی کمونیستی” به همراهِ اهلی کردن حیوانات و آغاز کشاورزی رخ داد. این امر برای نخستین بار امکان تولید ارزش افزوده ی پایدار را ممکن ساخت، و از آن – در خلال صدها هزار سال – اختلاف طبقاتی به وجود آمد بین آن‌هایی که مالکیتِ آن ارزش افزوده بوده و به ثروتمندان بدل شدند، و آن‌هایی که از این حق برخوردار نبوده و به فقرا بدل شدند. جامعه طبقاتی پیچیده‌تر و از لحاظ تکنولوژیکی و فرهنگی پیشرفته‌ترشاملِ ویژگی‌های نوین دیگری بود: جنگ‌ها برای تصاحب زمین و منابع، برده داری برای استثمار، دولت با نهاد های مسلح اش برای محافظت از مالکیت، خانواده مشایخی برای انتقالِ امتیازهای خود به نسل بعد، شورش های همگانی طبقات فرودست تر و نیز گاهی جنبش های انقلابی

جامعه تقسیم شده به طبقات، نابرابری و بی‌عدالتی را سامانمند/ سیستماتیک کرد، در حالی که پیش از آن رویدادهای نابهنجاری محسوب می شدند. بخش‌های دیگر جامعه که مؤسسه ها و توجیه های ایدئولوژیکی و مذهبی را برای حفظ جایگاه های قدرتمندشان بنا ساختند، بخش هایی از جامعه را حالا از ثمرات کار گروهی شان محروم ساختند. این اقلیتِ سرآمد طبقه های حاکم را در جوامع پیش-سرمایه داری ایجاد کردند: فرعون ها، امپراتورها، پادشاهان، سلاطین، پاپ ها، تزارها، روابط، و حامیانِ ”اشراف زاده”. در زیر این طبقه های مافوِ حاکم برجوامع و اقتصادها، نزاعی طبقاتی پیوسته در جنبش و پویایی بود. همان‌طور که مارکس و انگلس توصیف می‌کنند «مبارزه ای بی وقفه، اکنون پنهان، اکنون علنی بین انسان آزاد و برده، اشراف زاده و عامی، ارباب و رعیت، صاحب کار و کارگر روزمره، در یک کلام ستمگر و ستمدیده» وجود داشته است

مارکس نخستین فردی نبود که اختلاف طبقاتی و نزاع موجود در جوامع بشری را مشاهده کرد، اما آنچه که او کشف کرد رابطه بین نزاع طبقاتی و «مراحل خاص و تاریخی در رشد و گسترش تولید» بود، که کلیدِ درک چگونگی و چرایی وقوع انقلاب بود.




نخست، شیوه باستانی، که در آن ”اربابان” به راستی مالک برده هایشان بودند و آن‌ها را در این اقتصادهای اکثراً زراعتی، که در آن تجارت نیز انجام می شد، استثمار می کردند، در نوعی از جوامع که به عنوان نمونه در روم و یونان باستان وجود داشت؛ دوم، شیوه فئودالی، نظام اقتصادی مبتنی بر کشاورزی پیشرفته‌تر و رایج، که در آن روابط اصلی بین اربابانی بود که مالک زمین هایی بودند که در آن رعیت ها هم برای آن‌ها کار می‌کردند و هم برای خودشان؛ شیوه ای از تولید که در بیشتر اروپا تا قرن هیجدم ادامه داشت. سوم، شیوه بورژوازی می باشد که در آن صنعت و تجارت غالب است و در آن سرمایه داران و کارگران مزدی طبقه های اصلیِ در حال ستیزهستند.


هر شیوه‌ متمایز تولید طبقه های استثمار شده و طبقات حاکم خودش را داشت. و هر شیوه، به سبک خودش و برای دوره ای معین، به تکامل نیروهای تولیدی کمک کرد. به واسطه استقرار چیرگی و گسترش نظام خود در جهت منافع خودخواهانه شان، طبقه های حاکم ناظرِ شکستِ شیوه‌های قدیمی اجرا هم بودند. با این درک، آن‌ها نقشی از نظر تاریخی مترقی ای را ایفا کردند. اما در نقاط معینی از زمان، وقتی شرایط خوب مهیا شد، کشفیات تکنولوژیکی و علمی بیشتری انجام شد و راه را برای شیوه‌های جدید و کارآترِ ساماندهیِ تولید گشود – که اما به ناگزیر تحت فشار روابط طبقاتی موجودی قرار گرفت که به ویژه متناسب یک ساختار خاص (حالا منسوخ) اقتصادی و اجتماعی بود. در این نقطه، طبقه حاکم دیگر آن شخصیت ترقی خواهانه را نداشت. مارکس آن را این‌گونه شرح می دهد:


در مرحله معینی از رشد خود، نیروهای مادی تولیدی جامعه با روابط تولید، یا با روابط مالکیت در کشمکش قرار گرفت که آن‌ها تاکنون در درون آن کار می‌کرده اند. از اشکال رشد نیروهای تولیدی، این روابط به غل و زنجیر آنها بدل می شود. سپس نقطه عطف انقلاب اجتماعی آغاز می شود». [۵]


(می ارزد به چگونگی ارتباط این امر با جهانی سرمایه داری اشاره کنیم که امروز در آن زندگی می‌کنیم. به عنوان نمونه کشاورزی را در نظر بگیرید، که در آن نیروهای تولیدی دقیقاً ۵۰% بیش از نیازِ تغذیه مردمِ روی کره زمین تولید می کنند [۶] و با این حال ۸۱۵ میلیون انسان در سال ۲۰۱۶ گرسنه بوده و سوء تغذیه داشتند [۷]. دلیل آن به روابط تولید در نظام سرمایه داری برمی گردد، یعنی آنچه حائز اهمیت می باشد سودهای سرمایه داران است، نه نیازهای اکثریت جامعه. از این منظر، آن‌ها به طور آشکار مانعی برای این همه پتانسیل هستند. تنها یک اقتصاد سوسیالیستی و به طور دمکراتیک برنامه ریزی شده می‌تواند این گنجایش تولیدی و پتانسیلِ واقعاً موجود برای تامین نیاز همگان را کنترل و استفاده کند).


بدیهی است که آغاز ”نقطه عطف انقلاب اجتماعی” ضرورتاً به گذار انقلابی از یک روش تولید به روشی دیگر نمی فرجامد. طبقه اجتماعی در حال ظهور باید وجود داشته باشد که بتواند شرایط را پیش ببرد و طبقه ی در قدرت را به چالش بکشد، و با وجود این «نابودی عادی طبقه ستیزکننده/ مخالف» همیشه شدنی است. از این رو، تفسیر مکانیکی از تأکید مارکس بر تولید به مثابه نیروی موتور تاریخ یک سویه واشتباه است. همان‌طور که او جاهای دیگر نوشت، «تاریخ کاری نمی کند، ”مالک هیچ گنجینه عظیمی نیست”. تاریخ «جنگ نمی کند». بلکه این بشر است، انسان واقعی و زنده‌ای که تمام این کارها را انجام می دهد، انسانی که مالک است و می جنگد». پیامد نقطه عطف انقلاب اجتماعی، بنابراین، به مبارزه طبقاتی بستگی دارد.


نقش بورژوازی


آنچه مفهوم ماتریالیستی مارکس از تاریخ اثبات کرد این است که هیچ چیز ثابت، مقرر و حتمی نیست. امپراتوری ها، پادشاهی ها، و تمام نظام های اجتماعی که در زمان هایی همگی قدرتمند و ابدی به نظر می‌آمدند در حقیقت محو شده اند. عطف به هیراکلیت، فیلسوف محبوب مارکس، تغییر تنها پایایِ تاریخ است. مارکس اشتیاق داشت معانیِ ضمنی این امر را برای آن نظام اجتماعی ای نقل کند که در زمانه خودش غالب بود – نظام سرمایه داری. و برای آن هدف، سوگیری او به طبقه در حال ظهور کارگران مزدی «از تمام طبقه هایی بود که در برابرِ بورژوازی قد علم می کنند» و او آن‌ها را تنها «طبقه واقعاً انقلابی» می شناخت. [۸]


چه چیزی مارکس را به این دیدگاه رهنمون کرد؟ خوب، او به گفته دوست نزدیکش، انگلس، «پیش از هر چیز یک انقلابی» بود. آنچه او را از اوان زندگی یک انقلابی ساخت، چندشی شدید از تمام بی‌عدالتی‌های جهان و سخت کوشی و پژوهشگری بود؛ او به طور طبیعی ذهن کنجکاوش را بر این کار گذاشت تا آن جهان را درک کند. به قدر کافی سریع ریشه نابرابری را در خود جامعه طبقاتی و تناوری مدرنش، جامعه ”بورژوازی” یافت، که مسیر حکومت نسبتاً کوتاه اش خودش را این‌گونه نشان داد که باید بغایت پویا و به همان اندازه بی رحم باشد. با این همه، مارکس و انگلس با تحقیقات مشترک شان دریافتند که این پویایی هم قدرت اصلی سرمایه داری و هم به طور همزمان ضعف اصلی اش است. آن‌ها نوشتند:


جامعه مدرن بورژوازی، به همراه روابط تولید، مبادله و مالکیت، جامعه‌ای که به چنین ابزارهای تولید غول آسا و مبادله متوسل شده است، شبیه جادوگری است که دیگر قادر نیست قدرت‌های جهانِ مردگان را که با جادوهای خود فراخواند، مهار کند…. در صف آراییِ جامعه نیروهای تولیدی، دیگر، کاملاً تمایل ندارند به گسترش شرایط بورژاوزی کمک کنند؛ بر عکس، آن‌ها برای این شرایط بیش از اندازه قدرتمند شده اند… آن‌ها بی نظمی را به درون تمام جامعه بورژوازی می‌آورند و هستی بورژوازی را کاملاً به خطر می اندازند. شرایط جامعه بورژوازی بیش از اندازه تنگ و محدود است که بتواند با ثروتی که توسط آن‌ها خلق شد سازش کند.


شیوه‌های پرخاشگرانه و سرکش سرمایه داری محصول تناقض های شدید درونی خودش است، که فرجام آن بحران های اقتصادی دوره ای است. اما برخلاف بحران های گذشته که منشای آن کمبود [تولید] بود، این بحران های ناشی از رقابت نتیجه تولید بیش از اندازه و بسیار سریع است، به گونه‌ای که بازار اشباح می شود، سود کاهش می‌یابد و سرمایه‌گذاری متوقف می شود. سپس با تلنبار شدن فضولات انسانی و مواد، تأثیرات معمول کمبود، مادامی که بازار تلاش می‌کند خودش را تنظیم کند، خودش را نشان می دهد. همان‌گونه که مانیفست کمونیست توضیح می دهد:


و چگونه بورژوازی این بحران ها را مهار می کند؟ از سویی با انهدام اجباریِ توده‌ای از نیروهای تولیدی و از سوی دیگر با تسخیر بازارهای جدید، و از راه غارت کامل بازارهای قدیمی. باید بگوییم از طریق هموار کردن راه برای بحران های گسترده‌تر و مخرب‌تر و کاهش ابزارهایی که به واسطه آن جلوی بحران ها گرفته می شود.

منابع

  1. طبقات در سرمایه‌داری- نیکلاس پولانزاس