دکتر حشمت طالقانی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
== آخرین نبرد و شهادت == | == آخرین نبرد و شهادت == | ||
پس از لشکرکشی قوای حکومتی به فرماندهی ژنرال استاروسلسکی و دیگر قزاقان برای سرکوب قیام جنگل، حملهی قوای دولتی به فرماندهی ایوبخان میرپنج از یک سو و یورش هواپیماهای انگلیسی از سوی دیگر و بمباران مواضع جنگلیها، میرزا کوچکخان ناچار شد به همراه ۹۴۳ نفر از مبارزان جنگل به سوی شرق گیلان ولاهیجان حرکت کند. مشقات و مشکلات این عقبنشینی بسیار دلخراش و ناراحتکننده است. میرزا کوچکخان در طول این سفر گاهگاهی برای دلداری و قوت قلب بخشیدن به همراهانش این شعر را میخواند: رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن - یا زجانان یا زجان، بایست دل برداشتن. وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعداد شان به ۱۴۳۲ نفر رسید. | پس از لشکرکشی قوای حکومتی به فرماندهی ژنرال استاروسلسکی و دیگر قزاقان برای سرکوب قیام جنگل، حملهی قوای دولتی به فرماندهی ایوبخان میرپنج از یک سو و یورش هواپیماهای انگلیسی از سوی دیگر و بمباران مواضع جنگلیها، میرزا کوچکخان ناچار شد به همراه ۹۴۳ نفر از مبارزان جنگل به سوی شرق گیلان ولاهیجان حرکت کند. مشقات و مشکلات این عقبنشینی بسیار دلخراش و ناراحتکننده است. میرزا کوچکخان در طول این سفر گاهگاهی برای دلداری و قوت قلب بخشیدن به همراهانش این شعر را میخواند: رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن - یا زجانان یا زجان، بایست دل برداشتن. وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعداد شان به ۱۴۳۲ نفر رسید. روز اول ماه شعبان ۱۲۹۷ شمسی به دشت وسیع کجور واقع در ۳۱ کیلومتری جنوب تنکابن رسیدند. اوضاع سخت و پیچیده شد، بر مبنای وعده و وعید نیروی قزاق که افرادی که جنگ را ترک میکنند به سلامت به محل زندگی خود اعزام میشوند و امضای آن پشت قرآن، دکتر حشمت تصمیم میگیرد تسلیم قوای دولتی شود، میرزا کوچکخان با این تصمیم او مخالف بود. ميرزا تا خبر تسليم شدن دکتر حشمت را شنيد، بیاختيار گفت: انا لله و انا اليه راجعون<ref>کتاب جنبش جنگل و میرزا کوچکخان به کوشش سید محمدتقی میرابوالقاسمی صفحه ۶۷</ref> | ||
پس از تسلیم دکتر حشمت و تعدادی از یارانش، قوای دولتی به بهانهی اینکه رئیس کل قزاق ایران ( ژنرال استاروسلسکی) در رشت است، به آنها گفتند ما باید شما را به رشت بفرستیم تا به شما پروانهی آزادی بدهند و به منازل خود بازگردید. روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرمآباد تنکابن تعداد جنگلیها به ۱۸۰ نفر رسید که همگی به سمت رشت هدایت شدند. تا لاهیجان رفتار قوای دولتی با آنان محترمانه بود اما در نزدیکی " دیوشل " دکترحشمت را از یارانش جدا کردند و با درشکه به لاهیجان بردند. تا لاهیجان، قوای دولتی در مکالمات خود تاکید بر«تسلیم» دکتر حشمت و یارانش داشتند. از لاهیجان به بعد واژهی «تسلیم» به «دستگیری دکترحشمت و یارانش» تبدیل شد. دکتر حشمت اطمینان یافت که دیگر امیدی به نجات نیست و تمام وعدهها فریب بوده است.<ref>کتاب سردار جنگل ابراهیم فخرایی صفحه ۱۷۹ و ۱۸۰</ref> | پس از تسلیم دکتر حشمت و تعدادی از یارانش، قوای دولتی به بهانهی اینکه رئیس کل قزاق ایران ( ژنرال استاروسلسکی) در رشت است، به آنها گفتند ما باید شما را به رشت بفرستیم تا به شما پروانهی آزادی بدهند و به منازل خود بازگردید. روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرمآباد تنکابن تعداد جنگلیها به ۱۸۰ نفر رسید که همگی به سمت رشت هدایت شدند. تا لاهیجان رفتار قوای دولتی با آنان محترمانه بود اما در نزدیکی " دیوشل " دکترحشمت را از یارانش جدا کردند و با درشکه به لاهیجان بردند. تا لاهیجان، قوای دولتی در مکالمات خود تاکید بر«تسلیم» دکتر حشمت و یارانش داشتند. از لاهیجان به بعد واژهی «تسلیم» به «دستگیری دکترحشمت و یارانش» تبدیل شد. دکتر حشمت اطمینان یافت که دیگر امیدی به نجات نیست و تمام وعدهها فریب بوده است.<ref>کتاب سردار جنگل ابراهیم فخرایی صفحه ۱۷۹ و ۱۸۰</ref> | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
دکترکریم کشاورز نقل کرد که در پایدار، دکتر حشمت این شعر را خواند: منصوروار گر ببرندم به پای دار مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست.! | دکترکریم کشاورز نقل کرد که در پایدار، دکتر حشمت این شعر را خواند: منصوروار گر ببرندم به پای دار مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست.! | ||
[[پرونده:سنگ مزار دکتر حشمت.JPG|بندانگشتی|'''سنگ مزار دکتر ابراهیم حشمت''']] | [[پرونده:سنگ مزار دکتر حشمت.JPG|بندانگشتی|'''سنگ مزار دکتر ابراهیم حشمت''']] | ||
اعدام دکتر حشمت طالقانی، در روز چهارشنبه | اعدام دکتر حشمت طالقانی، در روز چهارشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۲۹۸ مطابق با شعبان ۱۳۳۷ در قرق کارگزاری صورت گرفت و عبدالحسين سردار معظم خراسانی که بعدها تيمورتاش شد و در آن سال حاکم مطلق و بلامنازع گيلان بود بر آن صحه گذارد.<ref>کتاب نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی اجتماعی گیلان و قزوین نوشته صادق کوچکپور صفحه ۲۸</ref> | ||
سید اشرف حسینی معروف به " نسیم شمال" به مناسبت اعدام دکتر حشمت دو بیت شعر زیر را سرود | سید اشرف حسینی معروف به " نسیم شمال" به مناسبت اعدام دکتر حشمت دو بیت شعر زیر را سرود |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۴۵
دکتر حشمت طالقانی، با نام اصلی میرزا ابراهیمخان حشمتالاطباء، زادهی ۱۲۶۴ شمسی محل تولد روستای شهراسر طالقان و درگذشتهی ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۸، از مبارزان بزرگ نهضت جنگل، به رهبری میرزا کوچکخان جنگلی است. در ۱۸ سالگی همزمان با اوجگیری مبارزات مشروطهخواهان به تهران آمد و در مدرسهی آلیانس ثبت نام کرد. دکتر حشمت به سرعت با افکار سیاسی آشنا شد. پس از آن در مدرسهی دارالفنون به تحصیل طب پرداخت و با دایر شدن مدرسهی سیاسی توسط مشیرالدوله به آنجا راهیافت و دروس خود را با موفقیت گذراند. همزمان با فتح تهران توسط مشروطهخواهان با میرزا کوچکخان آشنا شد. در جریان سرکوب شورش شاهسونها علیه مشروطه به عنوان پزشک ارتش در این ماموریت شرکت داشت و با اصول جنگهای چریکی آشنا شد. با همین تجربیات در قیام جنگل نظام ملی را در لاهیجان برپا نمود و خود سرپرستی آن را بعهده گرفت. پس از حمله روسها در سال ۱۲۸۶ شمسی به شهرهای بندرانزلی و رشت و اعدام سه تن از افراد بیگناه شهر، دکتر حشمت که خود عضو جمعیت اتحاد اسلام بود به مقابله با روسها پرداخت. این جمعیت تیمهایی را به همین منظور سازماندهی و اعزام کرد. از جمله دکتر حشمت را به همراه تیمی به لاهیجان اعزام کرد. دکتر حشمت در لاهیجان با میرزاکوچکخان ملاقاتی داشت و در این ملاقات استقرار در جنگل را به عنوان مرکز عملیات پذیرفت. پس از نبردهای فراوان به همراه میرزا کوچکخان جنگلی در سال ۱۲۹۸ شمسی در جریان عقبنشینی نیروهای میرزا در دشت کجور با وعده قوای دولتی و امضای قرآن به نیروهای دولتی تسلیم شد اما نیروهای حکومتی به وعده خود عمل نکرده و در روز ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۸ او و همراهانش را در رشت به دار آویختند.
دکتر حشمت طالقانی | |
---|---|
دکتر حشمت | |
زادروز | ۱۲۶۴ روستای شهراسر طالقان |
درگذشت | ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۸ رشت |
تابعیت | ایرانی |
تحصیلات | فارغالتحصیل طب و مدرسهی سیاسی |
پیشه | همرزم میرزا کوچکخان جنگلی |
سالهای فعالیت | ۱۲۸۶ تا ۱۲۹۸ |
شناختهشده برای | مردم ایران و جهان |
نقشهای برجسته | رهبری نبردهای جنگل و پزشک میدانی جنگل |
سبک | مبارزه مسلحانه |
تأثیرپذیرفتگان | جنبش مشروطه ایران و مردم گیلان و مردم ایران |
شهر خانگی | طالقان |
لقب | حشمتالاطباء |
جنبش | انقلاب جنگل |
مخالفان | استعمار انگلستان و حکومت قاجار و قزاقان |
دین | اسلام |
گاهشمار زندگی دکتر حشمت
دکتر ابراهیم حشمت در سال ۱۲۶۴ شمسی ده سال پیش از ترور ناصرالدین شاه، در روستای " شهراسر" طالقان چشم به جهان گشود.
پدرش عباسقلی طبیب بود و او را حشمتالاطباء مینامیدند. مادرش سکینه نام داشت. پدر درسال ۱۲۸۴ شمسی و مادرش در سال ۱۳۱۸ شمسی، چشم از جهان فروبستند و مزار هر دو در روستای" شهراسر" طالقان است.
حشمتالاطباء بجز تابستان که در شهراسر بود در سایر فصول به شهرهای مختلف برای درمان بیماران میرفت که برخی از آنها عبارتند از تنکابن، لاهیجان، دیلمان، لشت نشاء، دکتر حشمت، ابتدا در روستای «اوانک» نزد «شیخ عبدالحسین اوانکی» به خواندن و نوشتن پرداخت. سپس در سن ۱۸ سالگی توسط پدرش برای تحصیل به تهران فرستاده شد و همزمان با اوجگیری مبارزات مشروطهخواهان نامش را در مدرسهی " آلیانس فرانسه" نوشت. این شزایط در رشد سیاسی و آگاهیهای دکتر حشمت تاثیر بسزایی داشت. او همزمان با تحصیل طب در مدرسهی دارالفنون، با دایر شدن مدرسه سیاسی از سوی" مشیرالدوله" به این مدرسه هم رفت و دروس آنرا با موفقیت به پایان رساند. در ۲۳ سالگی دکتر حشمت، تهران توسط مشروطهخواهان فتح شد و در همین موقع او با میرزا کوچکخان آشنا شد.
درسال ۱۲۸۷ شمسی شاهسونها در اردبیل علیه دولت مشروطه طغیان کردند و" ابراهیم" که اینک طبیب شده بود، به عنوان پزشک ارتش برای مقابله با شاهسونها اولین ماموریت و سفر جنگی خود را آغاز نمود. تجربیاتی که او در این سفر چه ازنظر پزشکی وچه ازنظر نظامی کسب کرد، سبب شد با اصول جنگهای چریکی آشنا شود. به همین جهت درجریان نهضت جنگل " نظام ملی " را در لاهیجان دایر کرد و خود سرپرستی آنرا به عهده داشت. دکتر حشمت طی ۸ سال اقامتش در تهران با زبان فرانسه آشنا شد و اغلب به مطالعهی کتب مختلف فرانسه اشتغال داشت و قسمتی از کتابخانهی کوچکش در لاهیجان به آن کتابها اختصاص داشت.
میرزا کوچکخان و دکتر حشمت
در سال ۱۲۸۶ شمسی روسها از طریق آستارا وارد خاک ایران شدند و به شهرهای بندرانزلی و رشت حمله کردند در بندر انزلی سه نفر از از افراد معروف شهر را اعدام کردند و در رشت نیز به همین ترتیب ۴ نفر را اعدام و در گوری دستهجمعی در بیمارستان پورسینا دفن کردند.
جمعیت اتحاد اسلام که دکتر حشمت از اعضای فعال آن بود، به مبارزه با روسها پرداخت وگروههای مختلفی را به اطراف گیلان اعزام کرد، از جمله گروهی به سرپرستی "جوادخان گلیجانی" و "دکتر حشمت" به رانکوه و لاهیجان اعزام شدند که جوادخان گلیجانی در راه بیمار شد و به تهران برگشت و در آنجا درگذشت و دکتر حشمت تنها به لاهیجان رفت.
در لاهیجان، نامهای از طرف مویدالدیوان، داماد میرزا محمدخان صالحی لاهیجانی، به دست او رسید که در آن نوشته بود: " حضرت دکتر را قربان! آقای میرزا کوچکخان که از رفقای تهران شما میباشند به زحمتی از راه " کجیر و تنکابن " به رودسر آمده، اخوی وکیلالتجار، ایشان را به زحمت به لاهیجان رساندند و در منزل بنده است. دکترحشمت پس از این نامه به منزل مویدالدیوان رفت و با میرزا کوچکخان ملاقات کرد. درهمین جلسه پیشنهاد میرزا کوچکخان دربارهی انتخاب جنگلهای گیلان برای استقرار مرکز عملیات جنگلیها به تصویب رسید و دکتر حشمت با دو تن از دوستانش به نامهای سید محمدخان و شیخ عبدالاسلام (عرب) و میرزا کوچکخان شبانه ازلاهیجان به رشت حرکت کردند و به منزل میرزا احمدخان مدنی رفتند.
در نخستین جلسه محرمانه که در شهریور ۱۲۹۳ شمسی در قلمستان رشت تشکیل شد، جنگلهای تولم، به عنوان مرکز عملیات پارتیزانی انتخاب شد.
اعضای هستهی مرکزی اتحاد اسلام این افراد بودند: میرزا کوچکخان، میرزا احمد مدنی، دکتر حشمت، میرزا شفیعرضا سرابی، سید عبدالکریم، میرزا نحمی اسحقزاده، میرزا ابوالقاسم
و برنامه و هدفشان را به این صورت اعلام کردند:
اخراج نیروهای بیگانه از کشور، برقراری امنیت و رفع بیعدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد
دکترحشمت پس از جمع شدن نیروهای جنگلی درناحیهی تولمات، گروه بسیار کوچکی به نام گروه مرگ، تشکیل داد واین گروه فعالیتهای فراوان و موثری درساخت نارنجکهای دستی و وسایل انفجاری داشت. ریاست شورای نظامی جنگل در گوراب زرمیخ، با میرزا کوچکخان و در لاهیجان با دکتر حشمت بود. نهضت جنگل تنها با قزاقان و ایادی دولتی دست به گریبان نبود، بلکه قوای انگلستان هم در سرکوب جنگلیها نقش تعیینکنندهای داشت. همان زمان که جنگلیها در غرب گیلان، با قوای انگلیس درگیر بودند، در شرق گیلان امیراسعد تنکابنی به قصد تصرف لاهیجان به حرکت درآمده بود که با شهامت و هوشیاری دکتر حشمت، شکست سختی خورد و متواری شد.[۱]
فعالیتهای اجتماعی دکتر حشمت
دکتر حشمت با همهی گرفتاریهایی که ازنظر وضعیت جنگل و سرکوب دشمنان داشت، همیشه در اندیشهی خدمت به مردم منطقه و رشد فرهنگ مردم بود و در تماس با روشنفکران و آزادیخواهان رانکوه (لنگرود- رودسر) وهم زمان با دایر کردن " نظام ملی " درلاهیجان، از آنان برای گسترش فرهنگ و آبادانی منطقه و نیز ایجاد راههای ارتباطی و کمک به تهیدستان و توجه به آسایش دهقانان، یاری میطلبید.
جاده لاهیجان به سیاهکل توسط دکتر حشمت احداث شد پس از آن از ده کیلومتری غرب سیاهکل تا دریای خزر کانالی ۴۰ کیلومتری در ۶ ماه با بکارگیری ۵۰۰۰ کارگر تاسیس کرد تا آب مزارع کشاورزی روستائیان تامین شود.
واقعهی دیگر جلوگیری دکتر حشمت از جنگها و اختلافات مذهبی و فرقهای در شرایطی بود که آوارگان ارمنی و ترک به بندر انزلی آمدند ولی با ممانعت نیروهای انگلیسی نتوانستند در آنجا پیاده شوند و به ناچار به ساحل حسنکیاده که تحت سیطره دکتر حشمت بود آمدند.
دکتر حشمت پس از آگاهی از این مسئله شخصا به حسن کیاده رفت و دستور داد ارامنهی نیازمند را درخانهی کارگران و صیادان بندر حسنکیاده اسکان دهند و وسایل و آسایش آنان را فراهم سازند.
محمدعلی صفاری لاهيجانی که در آن دوران با دکتر حشمت حشر و نشر داشت در يادداشتهای خود مینویسد که:
«به ياد دارم که خودم دچار مالاريا شدم و دکتر حشمت «کنين» را با مخلوط آبليمو تجويز کردند و معالجه شدم، احسانالله خان و حسين خانالله که از فعالان سياسی تهران بودند چون تحت تعقيب دولت بودند (دولت حسن وثوق) به خانه ما در لاهيجان میآمدند و مدتی در کنار ما پنهانی زندگی میکردند، اتفاقا در همان زمان حسينخان به بيماری جرب مبتلا شد و دکتر حشمت هم که در منزل ايشان بود وی را معالجه کرد و اين معالجه و آشنایی، راه را برای بيشتر شدن فعاليتهای دکتر حشمت باز کرد. در ادامه میگويد مرحوم دکتر اهل دخانيات و مسکرات نبود، ولی به موسيقی دلبستگی خاص داشت.»
آخرین نبرد و شهادت
پس از لشکرکشی قوای حکومتی به فرماندهی ژنرال استاروسلسکی و دیگر قزاقان برای سرکوب قیام جنگل، حملهی قوای دولتی به فرماندهی ایوبخان میرپنج از یک سو و یورش هواپیماهای انگلیسی از سوی دیگر و بمباران مواضع جنگلیها، میرزا کوچکخان ناچار شد به همراه ۹۴۳ نفر از مبارزان جنگل به سوی شرق گیلان ولاهیجان حرکت کند. مشقات و مشکلات این عقبنشینی بسیار دلخراش و ناراحتکننده است. میرزا کوچکخان در طول این سفر گاهگاهی برای دلداری و قوت قلب بخشیدن به همراهانش این شعر را میخواند: رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن - یا زجانان یا زجان، بایست دل برداشتن. وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعداد شان به ۱۴۳۲ نفر رسید. روز اول ماه شعبان ۱۲۹۷ شمسی به دشت وسیع کجور واقع در ۳۱ کیلومتری جنوب تنکابن رسیدند. اوضاع سخت و پیچیده شد، بر مبنای وعده و وعید نیروی قزاق که افرادی که جنگ را ترک میکنند به سلامت به محل زندگی خود اعزام میشوند و امضای آن پشت قرآن، دکتر حشمت تصمیم میگیرد تسلیم قوای دولتی شود، میرزا کوچکخان با این تصمیم او مخالف بود. ميرزا تا خبر تسليم شدن دکتر حشمت را شنيد، بیاختيار گفت: انا لله و انا اليه راجعون[۲]
پس از تسلیم دکتر حشمت و تعدادی از یارانش، قوای دولتی به بهانهی اینکه رئیس کل قزاق ایران ( ژنرال استاروسلسکی) در رشت است، به آنها گفتند ما باید شما را به رشت بفرستیم تا به شما پروانهی آزادی بدهند و به منازل خود بازگردید. روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرمآباد تنکابن تعداد جنگلیها به ۱۸۰ نفر رسید که همگی به سمت رشت هدایت شدند. تا لاهیجان رفتار قوای دولتی با آنان محترمانه بود اما در نزدیکی " دیوشل " دکترحشمت را از یارانش جدا کردند و با درشکه به لاهیجان بردند. تا لاهیجان، قوای دولتی در مکالمات خود تاکید بر«تسلیم» دکتر حشمت و یارانش داشتند. از لاهیجان به بعد واژهی «تسلیم» به «دستگیری دکترحشمت و یارانش» تبدیل شد. دکتر حشمت اطمینان یافت که دیگر امیدی به نجات نیست و تمام وعدهها فریب بوده است.[۳]
روز بعد در یک دادگاه سه دقیقهای این سوالات را از دکتر حشمت پرسیدند: پسر کی هستی؟ اهل کجایی؟ عیال داری یا نه؟ چه کاره بودهای؟ چند سال داری؟...
سرتیپ عبدالجواد قریب، ( متینالملک) که بعدها سرهنگ قريب شد وقتی در دادگاه از دکترحشمت پرسید: میرزا کوچکخان الان کجاست؟ و دکتر حشمت پاسخ داد که من از محل سکونت فعلی او اطلاعی ندارم، سیلی محکمی به دکتر حشمت زد. دکتر حشمت در حالیکه که خون از پاهایش میچکید دردادگاه حاضر شد. وقتی برگ بازجویی را خواند، گفت من اینها را نگفتهام، دادگاه نظامی دکتر حشمت به رياست جواد متينالملک، همراه با شاهزاده اعتبارالدوله و مجدالواعظين قاضی عسگر در باغ محتشم رشت تشکيل شد، دکتر که رأی آخر دادگاه را حتی پيش از شروع آن میدانست، دیگر بازجويی پس نداد، اين سکوت دکتر میز دادگاه و سردمداران آن را در هم ریخت و بازجويان که کينه دکتر را در دل داشتند، اتاق او را در زندان به آب بستند. کار از بازپرسی گذشت و به ضرب و شتم کشيد. پس از تشکيل دادگاه نظامی، دکتر گفت: معلوم میشود که نظر همه کس به مرگ من متوجه است، چه من از روز اول میدانستم که با ورود من به جنگل يقينا در آخر کار مصلوب خواهم شد، و برای همين منظور، هيکل عيسی مسيح را از گردن آويختهام. پس از اتمام عجولانه محاکمه دکتر حشمت، در ساعت پنج بعد از ظهرهمان روز او را با درشکه به میدان اعدام بردند. دکترحشمت ازدرشکه پیاده شد و شجاعانه به پای دار رفت و گفت: به شرطی حکم اعدام خودم را امضاء میکنم که مرا با دستهای بسته اعدام نکنید.! حین اعدام دکتر حشمت با جسارت، شنلش را به " کاظم بلند" جلاد چهاربرادران سپرد و عینکش را برداشت وبرروی چهارپایه بالا رفت...ریسمان را از جلاد گرفت وبه گردن خود انداخت...و سپس به جلاد اشاره نمود که اورا به داربیاویزند! در این لحظه شیون مردم از هر سو بلند شد.!پیکر دکتر حشمت، توسط آقای " کاسآقا حسام" معروف به خیاط که از آزادیخواهان قدیمی مقیم رشت بود و با جنگلیها سر و سری داشت، تحویل گرفته شد و در گورستان محلهی چلهخانه شهرستان رشت به خاک سپرده شد.
دکترکریم کشاورز نقل کرد که در پایدار، دکتر حشمت این شعر را خواند: منصوروار گر ببرندم به پای دار مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست.!
اعدام دکتر حشمت طالقانی، در روز چهارشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۲۹۸ مطابق با شعبان ۱۳۳۷ در قرق کارگزاری صورت گرفت و عبدالحسين سردار معظم خراسانی که بعدها تيمورتاش شد و در آن سال حاکم مطلق و بلامنازع گيلان بود بر آن صحه گذارد.[۴]
سید اشرف حسینی معروف به " نسیم شمال" به مناسبت اعدام دکتر حشمت دو بیت شعر زیر را سرود
رشت شد نامدار ایولله
شاد شد مالدار ایولله
دکترطالقانی، اندر رشت
رفت بالای دارایولله!
یکسال پس از شهادت دکتر حشمت بار دیگر رشت به تصرف جنگلیها درآمد. نخستین اقدام میرزا این بود که به سوی آرامگاه دکتر حشمت برای ادای احترام رفت و در زیر درخت کهنسال مسجدی که مدفن دکتر حشمت است، سخنان خود را با آیهای از قرآن کریم آغازکرد و گفت: «با فقدان این مرد بزرگ هنوز کمرمان راست نشده است. این ضایعه برای ما بسیار گران و تحملش بسیار سخت بود و از خداوند متعال میخواهیم ما را موفق بدارد تا تقاص خونش را از جلادان خونآشام بگیریم.»
ابراهیم فخرایی که از یاران میرزا و نویسنده کتاب سردارجنگل، نوشتهاست: درباره مرحوم دکتر حشمت، زیاد کارنشده است وجامعهی آزادیخواه حقش را به نحو احسن ادا نکرده است. وضع مظلومیتش به هنگام اعدام چنان بود که هر وقت به نوشتههایم نگاه می کنم، گریهام میگیرد واکنون هم که این عبارات را مینویسم حال عادی نیستم.
بازهم گلی به جمال زارعین لاهیجان که به قراری که شنیدهام هر وقت محصول برنج شمال را که از آب حشمت رود مشروب میشود، برمیدارند، قسمتی از آنرا به نام خیرات وشادی روح احداث کنندهی "حشمت رود" برای مستضعفین و بینوایان اختصاص میدهند.
بر سنگ مزار دکتر حشمت، نوشتند: «آرامگاه شهید راه حریت و استقلال ایران، مرحوم جنت مکان، خلد آشیان، دکتر حشمت جنگلی طالقانی نورالاصل، همقدم و رفیق میرزا کوچکخان جنگلی طاب ثراه. به تاریخ ۱۲۹۸٫
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
مرامنامه جنگل
در پایان این صفحه، جهت ادای احترام به مبارزات خستگی ناپذیر و پیشرو گرایانه نهضت جنگل مردم ایران، متن مرام نامه اعتقادی و عملکردی نهضت، جهت آشنایی با اصول اعتقادی و حزبی ایشان به شرح ذیل، تقدیم می گردد:
آسايش عمومی و نجات طبقات زحمتکش ممکن نيست مگر به تحصيل آزادی حقيقی و تساوی افراد انسانی بدون فرق نژاد و مذهب در طول زندگانی و حاکميت اکثريت به واسطه منتخبين ملت پيشرفت اين مقاصد را فرقه «اجتماعيون» به موارد ذيل تعقيب مینمايند:
ماده اول:
۱- حکومت عامه و قوای عاليه در دست نمايندگان ملت جمع خواهد شد.
۲- قوا در مقابل منتخبين مسئول بوده و تعيين آنها از مختصات نمايندگان متناوب ملت میباشد.
۳- کليه افراد بدون فرق نژاد و مذهب از حقوق مدنيه به طور مساوی بهرهمند خواهند بود.
۴- آزادی تامه افراد انسان در استفاده کامل از قوای طبيعی خود
۵- الغای کليه شئون و امتيازات
ماده دوم - حقوق مدنيه:
۶- مصونيت شخص و مسکن از هر نوع تعرض و حريّت اقامت و مسافرت
۷- آزادی فکر، عقيده، اجتماعات، مطبوعات، کار، کلام، تعطيل
۸- هريک از افراد ملت که به سن شصتسالگی برسد از طرف حکومت حقوق تقاعد خواهد گرفت و در مقابل آن ترويج ادبيات و اصلاح اخلاق جماعت را عهدهدار خواهد بود.
۹- تساوی زن و مرد در حقوق مدنی و اجتماعی
ماده سوم - انتخابات:
۱۰- انتخابات بايد عمومی و متناسب و مساوی و مستقيم باشد.
۱۱- هريک از افراد ۱۸ساله حق انتخاب کردن و ۲۴ ساله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را دارا هستند.
ماده چهارم - اقتصاد:
۱۲- منابع ثروت از قبيل خالصجات، رودخانهها، مراتع، جنگلها، درياها، معادن، طرق و شوارع و کارخانجات جزء علاقه عمومی است.
۱۳- مالکيت اراضی با ملاحظه تامين معيشت عمومی تا حدی تصديق میشود که حاصل آن عايد توليدکننده شود.
۱۴- ممنوع بودن انحصار و احتکار ارزاق و سرمايه
۱۵- تبديل مالياتهای غير مستقيم به مستقيم تدريجا
ماده پنجم - معارف، روحانيت، اوقاف:
۱۶ - تعليمات ابتدايي برای کليه اطفال مجانی و اجباری است.
۱۷- تحصيلات متوسطه و عاليه برای اطفاليکه استعداد داشته باشند مجانی و حتمی است.
تبصره - محصلين در انتخاب هر فنی از فنون آزادند.
۱۸- انفکاک روحانيت از امور سياسی و معاشی
۱۹- ديانت چون از عواطف قلبيه است بايد مصون از تعرض باشد.
۲۰- ضبط و اداره کل اوقاف در دست عامه و تخصيص عوايد آنها به مصارف عمومی و امور خيريه و صحيه و تاسيس کتابخانههای عمومی
ماده ششم - قضاوت:
۲۱- قضاوت بايد سريع، ساده و مجانی باشد.
۲۲- تبديل تنبيهات به اصول تکديری
۲۳- حبس مقصرين به اعمال شاقه بايد به مدرسه و دارالتربيه اخلاقی تبديل شود.
ماده هفتم - دفاع:
۲۴- ورزش و مشق نظامی برای مدارس ابتدایی و متوسطه اجباری است.
۲۵- برای تحصيل فنون نظام، مدارس عاليه تاسيس خواهد شد.
۲۶- در مقابل تهاجمات ضد اصولی اجتماعی و تجاوزات کشورسِتانی، دفاع از وظايف عمومی و اجباری است.
ماده هشتم - کار:
۲۷ - ممنوع بودن کار و مزدوری برای اطفالی که سنشان به ۱۴ نرسيده است.
۲۸- برانداختن اصول بيکاری و مفتخواری به وسيله ايجاد موسسات و تشکيلاتی که توليد کار و شغل مینمايند
۲۹- ايجاد و تکثير کارخانجات با رعايت حفظالصحه کارگران
۳۰- تجديد ساعات کار در شبانهروز تنها به هشت ساعت - استراحت عمومی و اجباری در هفته يکروز
ماده نهم - حفظ الصحه:
۳۱ - تاسيس دارالعجزه و مريضخانههای عمومی و مجانی
۳۲- رعايت نظافت و حفظالصحه در مجامع و منازل و مطبخها و کارخانجات وغيره
۳۳- انتشار قوانين صحی در بين عامه
۳۴- جلوگيری از امراض مسريه و مسکرات - منع استعمال افيون و ساير مواد مخدره[۵]
منابع
- ↑ کتاب جنبش جنگل و میرزا کوچکخان به کوشش سید محمدتقی میرابوالقاسمی صفحه ۵۹ و ۶۰
- ↑ کتاب جنبش جنگل و میرزا کوچکخان به کوشش سید محمدتقی میرابوالقاسمی صفحه ۶۷
- ↑ کتاب سردار جنگل ابراهیم فخرایی صفحه ۱۷۹ و ۱۸۰
- ↑ کتاب نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی اجتماعی گیلان و قزوین نوشته صادق کوچکپور صفحه ۲۸
- ↑ کتاب سردار جنگل ابراهیم فخرایی ص ۵۶