کاربر:Hossein/140362صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
== پیشینه زندان قزلقلعه == | == پیشینه زندان قزلقلعه == | ||
در اوایل سلطنت قاجاریه قزل قلعه که در حاشیه ده امیرآباد بنا شده بود، محل بیتوته و اقامت شبانه کاروانیان بود. معمولاً مسافران و تاجران با کالاها و اجناس مختلفی که بار شترها و چهارپایان دیگر کرده بودند، به صورت یک کاروان از خراسان به راه می افتادند تا به پایتخت یا شهرهای مختلف برسند. این کاروان ها وقتی هنگام شب به نزدیکی تهران می رسیدند، ناگزیر بودند شبی را در کاروانسرای قزل قلعه بگذرانند. چون غروب که می شد، نگهبانان از ترس دزدان و چپاولگران دروازه های پایتخت را می بستند و کاروانیان ناگزیر بودند، وارد این قلعه شوند و هنگام صبح با بازشدن دروازه ها وارد شهر شوند. دورتادور داخل قزل قلعه حجره هایی برای اقامت مسافران بیابانی ساخته شده بود و طویله هایی را هم برای نگهداری چهارپایان در نظر گرفته بودند.از بیم هجوم راهزنان دور تا دور قلعه دیوارهای بلند کاهگلی ساخته بودند و یک دروازه راه ورود به این قلعه بود که شب ها بسته می شد. پس از سال ها با متروک ماندن جاده کاروان روی بیابانی، این قلعه در زمان قاجاریه به انبار مهمات تبدیل شد که تا زمان پهلوی اول به همین صورت باقی بود تا اینکه پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 بخاطر دستگیریهای گروهی افراد سیاسی مخالف رژیم، زندان قصر (نخستین زندان پایتخت) بیش از ظرفیت خود با انبوه فشرده ای از زندانیان روبرو شد.<ref name=":0">[https://psri.ir/?id=m7xalxc2 از زندان قزل قلعه تا میدان تره بار]</ref> | در اوایل سلطنت قاجاریه قزل قلعه که در حاشیه ده امیرآباد بنا شده بود، محل بیتوته و اقامت شبانه کاروانیان بود. معمولاً مسافران و تاجران با کالاها و اجناس مختلفی که بار شترها و چهارپایان دیگر کرده بودند، به صورت یک کاروان از خراسان به راه می افتادند تا به پایتخت یا شهرهای مختلف برسند. این کاروان ها وقتی هنگام شب به نزدیکی تهران می رسیدند، ناگزیر بودند شبی را در کاروانسرای قزل قلعه بگذرانند. چون غروب که می شد، نگهبانان از ترس دزدان و چپاولگران دروازه های پایتخت را می بستند و کاروانیان ناگزیر بودند، وارد این قلعه شوند و هنگام صبح با بازشدن دروازه ها وارد شهر شوند. دورتادور داخل قزل قلعه حجره هایی برای اقامت مسافران بیابانی ساخته شده بود و طویله هایی را هم برای نگهداری چهارپایان در نظر گرفته بودند.از بیم هجوم راهزنان دور تا دور قلعه دیوارهای بلند کاهگلی ساخته بودند و یک دروازه راه ورود به این قلعه بود که شب ها بسته می شد. پس از سال ها با متروک ماندن جاده کاروان روی بیابانی، این قلعه در زمان قاجاریه به انبار مهمات تبدیل شد که تا زمان پهلوی اول به همین صورت باقی بود تا اینکه پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 بخاطر دستگیریهای گروهی افراد سیاسی مخالف رژیم، زندان قصر (نخستین زندان پایتخت) بیش از ظرفیت خود با انبوه فشرده ای از زندانیان روبرو شد.<ref name=":0">[https://psri.ir/?id=m7xalxc2 از زندان قزل قلعه تا میدان تره بار]</ref> | ||
این قلعه در زمان سلطنت قاجاریه برای انبار مهمات ساخته شده بود و تا زمان رضا شاه نيز انبار مهمات بود. در زمان محمد رضا شاه چون ارتش نيازی به انبار مهمات در داخل شهر نداشت آن را انبار اشيای كهنه مثل ميز و صندلی كردند. <ref name=":1">[https://www.rahetudeh.com/rahetude/2014/07juin/461/galeh.html "قزل قلعه" میدان تره بار عباس آباد روی ویرانه زندان قدیمی تهران]</ref> | |||
ارتش اين ساختمان و قلعه را در اختيار تشكيلات امنیتی سرلشکر بختیار فرماندار نظامی تهران، پس از کودتای 28 مرداد قرار داد. حتی تا مدتی پس از جشن های تاج گذاری و جشن های شاهنشاهی محمدرضاشاه نیز از آن برای به زندان افکندن سیاسیون استفاده کردند.<ref name=":1" /> | |||
=== محل زندان قزلقلعه === | === محل زندان قزلقلعه === | ||
خط ۱۱: | خط ۱۵: | ||
=== موسس زندان قزلقلعه === | === موسس زندان قزلقلعه === | ||
سپهبد تیمور بختیار ژنرال بی رحم رژیم و نخستین رئیس ساواک جدیدالتاسیس، تصمیم گرفت قزل قلعه را با تغییرات اندک تبدیل به زندان کند. با این دستور بختیار، زندانیان سیاسی که محکومیت شان قطعی شده بود و می بایست همچنان تحت نظر سازمان قرار بگیرند به این قلعه انتقال یافتند و از طویله ها به عنوان سلول انفرادی زندانیان استفاده کردند. | سپهبد تیمور بختیار ژنرال بی رحم رژیم و نخستین رئیس ساواک جدیدالتاسیس، تصمیم گرفت قزل قلعه را با تغییرات اندک تبدیل به زندان کند. با این دستور بختیار، زندانیان سیاسی که محکومیت شان قطعی شده بود و می بایست همچنان تحت نظر سازمان قرار بگیرند به این قلعه انتقال یافتند و از طویله ها به عنوان سلول انفرادی زندانیان استفاده کردند. | ||
=== رؤسای زندان قزلقلعه === | |||
سرگرد جانب، سروان آشتیانی نسب، سرگرد خلج هدایتی و سرهنگ سیف الدین عصار از جمله رؤسای زندان قزل قلعه بودند. سرگرد سیف الدین عصار مامور خدمت از ارتش شاه به ساواک طی چند سال در بسیاری از دستگیری ها مشارکت داشت.<ref name=":0" /> | |||
=== شکنجهگران معروف زندان === | |||
عضدی (محمد حسن ناصری)، حسین زاده (رضا عطارزاده)، منوچهری، تهرانی ، کمالی (فرج الله سیفی کمانگر) از جمله بازجویانی بودند که به قزل قلعه سر میزدند.<ref name=":0" /> | |||
=== ظرفیت زندان === | === ظرفیت زندان === | ||
خط ۱۹: | خط ۲۹: | ||
زندان قزل قلعه از طرف دیوارها به بیرون راه نداشت و تنها امکان ورود به آن درب خروجی زندان بود. در هر دو ضلع بند عمومی سلول های انفرادی بود که یک ردیف آن پنجره همیشه بسته ای داشت. اما ردیف مقابل دریچه هائی به سمت بیرون ساختمان قلعه داشتند. فاصله بین پشت این سلول ها تا دیوار قلعه، زمینی خالی بود که سربازان و محافظین گاهی در آن جا رفت و آمد داشتند.<ref name=":0" /> | زندان قزل قلعه از طرف دیوارها به بیرون راه نداشت و تنها امکان ورود به آن درب خروجی زندان بود. در هر دو ضلع بند عمومی سلول های انفرادی بود که یک ردیف آن پنجره همیشه بسته ای داشت. اما ردیف مقابل دریچه هائی به سمت بیرون ساختمان قلعه داشتند. فاصله بین پشت این سلول ها تا دیوار قلعه، زمینی خالی بود که سربازان و محافظین گاهی در آن جا رفت و آمد داشتند.<ref name=":0" /> | ||
زندان قزل قلعه سقف بلندی داشت و نگهبانان بالای آن همه جا را تحت نظر داشتند. در داخل هم لامپهای بی فروغی جلوی هر سلول نصب شده بود، وقتی در بند باز و بسته میشد سر و صدا میکرد و هنگام داخل شدن و بیرون رفتن سربازها صدای همهمه و راه آنان در راهرو میپیچید. | |||
==== حمام زندان قزلقلعه ==== | |||
در قسمت ضلع جنوبی زندان قزل قلعه، قرینه آشپزخانه زندان، حمام قرار داشت. حمام یا بهتر بگویم (در مقطعی) شکنجه گاه زندان قزل قلعه در آهنی زنگ زده و قفلی برنجی داشت که همیشه بسته بود. رختکن دلگیرش از دو قسمت سکو و پایین سکو تشکیل میشد و زندانیان لباسهای خودشان را روی سکو قرار میدادند. سه محوطه کوچک با دو دیوار تیغه ای شیرآهک مالیده از هم جدا میشد و در هر کدام چند دوش و شیرآب رسوب زده وجود داشت. یکی از دوشها بزرگتر بود و پائین دوشها یک کاسه گذاشته بودند که آب در آن جمع میشد. شیشه های حمام به سمت بیرون آنقدر کثیف بود که اصلاً چیزی دیده نمیشد.<ref name=":0" /> | |||
=== بعضی زندانیان معروف زندان قزلقلعه === | |||
شاهرخ مسکوب شاهنامه را در همین زندان به زندانیان آموخت، مرتضی کیوان از همین زندان به میدان تیرباران برده شد، هوشنگ تیزابی نیز از همین قلعه سرخ عبور کرد. حتی شادروان فروهر و به آذین نیز آن را دیدند و در آن بسر بردند. خسرو روزبه نیز در همین زندان با گروهبان ساقی چهره به چهره شد!<ref name=":1" /> | |||
=== شکنجه و جنایت در زندان قزلقلعه === | === شکنجه و جنایت در زندان قزلقلعه === | ||
بيش از 6 هزار نفر در اين زندان و زير شكنجه ها جان دادند و بيش از 60 هزار نفر نيز در طول عمر اين زندان در آن شكنجه و زندانی شدند. حمام اين قلعه كه اتاق شكنجه بود و به حمام نيز معروف بود تا پایان عمر این زندان بوی خون می داد.<ref name=":1" /> | |||
در قزل قلعه بویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد جنایت بسیاری رخ داد. آن کاروانسرا با دیوارهای بلند کاهگلی اش زندان شد و محلی که به نگه داری اسب و قاطر مسافران کاروانسرا اختصاص داشت را سلول انفرادی کردند و در مرکز محوطه ساختمانهای بزرگی ایجاد شد و بعنوان بندهای عمومی مورد استفاده قرار گرفت. از سالهای 47 - 1346 به بعد، به جز موارد استثنایی در زندان قزل قلعه بازجویی صورت نمیگرفت. آنجا زندانیانی که محکومیتشان مشخص شده بود و قرار بود همچنان زیر نظر ساواک باشند نگهداری میشدند. | در قزل قلعه بویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد جنایت بسیاری رخ داد. آن کاروانسرا با دیوارهای بلند کاهگلی اش زندان شد و محلی که به نگه داری اسب و قاطر مسافران کاروانسرا اختصاص داشت را سلول انفرادی کردند و در مرکز محوطه ساختمانهای بزرگی ایجاد شد و بعنوان بندهای عمومی مورد استفاده قرار گرفت. از سالهای 47 - 1346 به بعد، به جز موارد استثنایی در زندان قزل قلعه بازجویی صورت نمیگرفت. آنجا زندانیانی که محکومیتشان مشخص شده بود و قرار بود همچنان زیر نظر ساواک باشند نگهداری میشدند. | ||
== استوار ساقی زندانبان معروف قزلقلعه == | == استوار ساقی زندانبان معروف قزلقلعه == | ||
یکی از زندانبانان معروف قزل قلعه، بازجویی معروف به «ساقی» بود که بسیاری از چهره های معروف تاریخ سیاسی گذشته در این زندان تحت نظر این مرد بودند، مخصوصاً رجال سیاسی و دولتمردان دستگیر شده پس از کودتای 28 مرداد سال 32 که در این زندان به سر برده اند.به گفته این زندانیان؛ «ساقی» مردی با شخصیت عجیب بود که در برخورد با زندانیان سیاسی از خود دو چهره متضاد نشان می داد. | نگهبانان قزل قلعه از استوار ایوب ساقی حرف شنوی داشتند. ساقی متولد شهر اهر بود و رگه ای از لوطی گری داشت. تا پنجم ابتدایی درس خوانده بود و پیشتر انباردار قزل قلعه بود و بعدها همه کاره قزل قلعه شد.<ref name=":0" /> | ||
یکی از زندانبانان معروف قزل قلعه، بازجویی معروف به «ساقی» بود که بسیاری از چهره های معروف تاریخ سیاسی گذشته در این زندان تحت نظر این مرد بودند، مخصوصاً رجال سیاسی و دولتمردان دستگیر شده پس از کودتای 28 مرداد سال 32 که در این زندان به سر برده اند.به گفته این زندانیان؛ «ساقی» مردی با شخصیت عجیب بود که در برخورد با زندانیان سیاسی از خود دو چهره متضاد نشان می داد. می گویند در جریان بازجویی های توام با شکنجه اگر یک زندانی سیاسی، از خود ضعف نشان می داد ساقی کینه عجیبی نسبت به این زندانی نشان می داد و ضمن بدرفتاری با او سعی داشت از نظر غذایی و رفاهی این زندانی را با محرومیت هایی روبرو کند یا مدت ها از ملاقات با خانواده اش جلوگیری کند. اما وقتی یک زندانی در بازجویی های توام با آزار و شکنجه دوام می آورد، برخوردی ملایم با او در پیش می گرفت و امکانات رفاهی را در اختیارش می گذاشت. ساقی سال ها بازجو و زندانبان بازداشتگاه های نظامی بود.<ref name=":0" /> | |||
ساقی زندانیان مقاوم را دوست داشت و در مقابل، با زندانیان دون همت و سازشکار، خشن بود. او در عین حال مخالف سختگیری و شدت عمل نسبت به زندانیان بود . گاه برای تحقیر زندانیانی که زیر شکنجه اعتراف میکردند و دوستانشان را لو میدادند، با لهجه شیرین ترکیاش میگفت: «آخه تو که جونش رو نداشتی چرا چریک شدی؟» یا (چرا کمونیست شدی؟) | |||
وقتی قزل قلعه منحل شد و ساقی به اوین آمد وارد کادر اداری شد. اگرچه سال 1353 بازنشسته شد ولی تا زمان پیروزی انقلاب در دستگاه ساواک ماند.<ref name=":0" /> | |||
== تعطیلی و تبدیل زندان قزلقلعه به پارک و میدان بار == | == تعطیلی و تبدیل زندان قزلقلعه به پارک و میدان بار == | ||
روز اول اردیبهشت 1358 دولت اعلام کرد زندان قزل قلعه که در دوران رژیم شاه محل نگاهداری 700 زندانی بود به فضای سبز و گذرگاه خودروها تبدیل شده است. | در ابتدای دهه 1350 شاه فرمان تخریب این زندان و تبدیل آن به میدان تره بار را صادر کرد تا این بخش از تاریخ خونین سلطنت او از برابر دیدگان حذف شود. قزل قلعه را کوبیدند و آن را تبدیل به میدان تره بار هم کردند.<ref name=":1" /> | ||
روز اول اردیبهشت 1358 دولت اعلام کرد زندان قزل قلعه که در دوران رژیم شاه محل نگاهداری 700 زندانی بود به فضای سبز و گذرگاه خودروها تبدیل شده است.<ref name=":0" /> | |||
تا سال ۱۳۵۰ قزل قلعه دائر بود ولی کم کم از کارایی افتاد. بخصوص که اوین را هم ساخته بودند. یکی دو سال بعد از انقلاب آنرا ویران کردند و به تلی از خاک تبدیل شد. زمینهای قسمت شمالی را هم به میدان میوه و تره بار تبدیل کردند که دو سوله بزرگ اصلی دارد. در یکی سبزی و صیفی جات میفروشند و دیگری مخصوص میوه است. قسمتهای شمالی و جنوبی زمین های قزل قلعه به وسیله بزرگراه سرباز گمنام به دو نیمه تقسیم شده است.<ref name=":0" /> |
نسخهٔ ۲۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۴۱
زندان قزلفلعه یا قزل قلاع (قلعه سرخ) از جمله بناهای دوران قاجار است که در خارج از دروازه یوسف آباد و در زمینهای جلالیه در ده امیر آباد قرار داشته است. در دوران قاجار مورد استفاده مسافرین و کاروانهایی بوده است که از زنجان و گیلان و همدان و گلپایگان عازم پایتخت بودند. در زمان رضا شاه نیز به عنوان انبار مهمات و وسایل اسقاطی مورد استفاده قرار میگرفت. پس از کودتای ۲۸ مرداد این کاروانسرا با دیوارهای بلند کاهگلیاش به زندان تغییر کاربری داد و محلی که به نگهداری اسب و قاطر مسافران کاروانسرا اختصاص داشت بدل به سلول انفرادی شد. این زندان تا سال ۱۳۵۰ دائر بود و دوسال پس از انقلاب تبدیل به میدان میوه و ترهبار شد.[۱]
زندان قزل قلعه یا «قزل قلاع» (قلعه سرخ)، از جمله یادمانهای دوران قاجار و پهلوي اول و دوم است . اين يادمان سال هاست که به «میدان میوه و تره بار» تبدیل شده است. زندان قزل قلعه خارج از «دروازه یوسف آباد» و در زمین های جلالیه در ده امیر آباد، قرار داشت.[۲]
پیشینه زندان قزلقلعه
در اوایل سلطنت قاجاریه قزل قلعه که در حاشیه ده امیرآباد بنا شده بود، محل بیتوته و اقامت شبانه کاروانیان بود. معمولاً مسافران و تاجران با کالاها و اجناس مختلفی که بار شترها و چهارپایان دیگر کرده بودند، به صورت یک کاروان از خراسان به راه می افتادند تا به پایتخت یا شهرهای مختلف برسند. این کاروان ها وقتی هنگام شب به نزدیکی تهران می رسیدند، ناگزیر بودند شبی را در کاروانسرای قزل قلعه بگذرانند. چون غروب که می شد، نگهبانان از ترس دزدان و چپاولگران دروازه های پایتخت را می بستند و کاروانیان ناگزیر بودند، وارد این قلعه شوند و هنگام صبح با بازشدن دروازه ها وارد شهر شوند. دورتادور داخل قزل قلعه حجره هایی برای اقامت مسافران بیابانی ساخته شده بود و طویله هایی را هم برای نگهداری چهارپایان در نظر گرفته بودند.از بیم هجوم راهزنان دور تا دور قلعه دیوارهای بلند کاهگلی ساخته بودند و یک دروازه راه ورود به این قلعه بود که شب ها بسته می شد. پس از سال ها با متروک ماندن جاده کاروان روی بیابانی، این قلعه در زمان قاجاریه به انبار مهمات تبدیل شد که تا زمان پهلوی اول به همین صورت باقی بود تا اینکه پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 بخاطر دستگیریهای گروهی افراد سیاسی مخالف رژیم، زندان قصر (نخستین زندان پایتخت) بیش از ظرفیت خود با انبوه فشرده ای از زندانیان روبرو شد.[۳]
این قلعه در زمان سلطنت قاجاریه برای انبار مهمات ساخته شده بود و تا زمان رضا شاه نيز انبار مهمات بود. در زمان محمد رضا شاه چون ارتش نيازی به انبار مهمات در داخل شهر نداشت آن را انبار اشيای كهنه مثل ميز و صندلی كردند. [۴]
ارتش اين ساختمان و قلعه را در اختيار تشكيلات امنیتی سرلشکر بختیار فرماندار نظامی تهران، پس از کودتای 28 مرداد قرار داد. حتی تا مدتی پس از جشن های تاج گذاری و جشن های شاهنشاهی محمدرضاشاه نیز از آن برای به زندان افکندن سیاسیون استفاده کردند.[۴]
محل زندان قزلقلعه
این زندان در زمین های جلالیه در ده امیر آباد، قرار داشت. ده امیرآباد بعدها با آباد شدن شهر تهران، به محله امیرآباد تبدیل شد و امروزه به کارگر شمالی تغییر نام داده است. در خیابان کارگر شمالی، یک فرعی وجود داشت که به زندان قزل قلعه منتهی میشد. اتوبانی هم از وسط زمینهای این زندان میگذرد که یکی از شاهراههای مهم تهران به شمار میآید و به اتوبان پارک وی، گیشا، خیابان نواب، خیابان آزادی، انقلاب و اتوبان کردستان و... راه دارد. زندان قزل قلعه در واقع بین پارک لاله (پارک فرح) و کوی دانشگاه قرار داشت.کوی دانشگاه و چند مرکز تحقیقاتی روی تپه های امیرآباد ساخته شده بود و قزل قلعه در شیب شرقی آن تپه ها قرار داشت.[۳]
موسس زندان قزلقلعه
سپهبد تیمور بختیار ژنرال بی رحم رژیم و نخستین رئیس ساواک جدیدالتاسیس، تصمیم گرفت قزل قلعه را با تغییرات اندک تبدیل به زندان کند. با این دستور بختیار، زندانیان سیاسی که محکومیت شان قطعی شده بود و می بایست همچنان تحت نظر سازمان قرار بگیرند به این قلعه انتقال یافتند و از طویله ها به عنوان سلول انفرادی زندانیان استفاده کردند.
رؤسای زندان قزلقلعه
سرگرد جانب، سروان آشتیانی نسب، سرگرد خلج هدایتی و سرهنگ سیف الدین عصار از جمله رؤسای زندان قزل قلعه بودند. سرگرد سیف الدین عصار مامور خدمت از ارتش شاه به ساواک طی چند سال در بسیاری از دستگیری ها مشارکت داشت.[۳]
شکنجهگران معروف زندان
عضدی (محمد حسن ناصری)، حسین زاده (رضا عطارزاده)، منوچهری، تهرانی ، کمالی (فرج الله سیفی کمانگر) از جمله بازجویانی بودند که به قزل قلعه سر میزدند.[۳]
ظرفیت زندان
زندان قزل قلعه در دوران رژیم شاه محل نگاهداری 700 زندانی بود.[۳]
ساختار زندان
زندان قزلقلعه، بصورت یک مستطیلی بود که در دو ضلع طرفین آن بندهای انفرادی واقع شده بود. در ضلع شمالی آن سه بند با سه گنبد مُدوّر بود که حکم بندهای عمومی را داشت و درشان به طرف حیاط باز بود. در ضلع جنوبی اطاقی کوچک در سمت چپ بود و توالت و دوش (در سمت راست) واقع شده بود. در وسط حیاط، حوضی بود با بید مجنونی که خاطره ها با خود داشت و زندانیان وقت غروب همنشین و همدمش بودند. میگفتند یادگار «وارطان» است. او کاشته است.
زندان قزل قلعه از طرف دیوارها به بیرون راه نداشت و تنها امکان ورود به آن درب خروجی زندان بود. در هر دو ضلع بند عمومی سلول های انفرادی بود که یک ردیف آن پنجره همیشه بسته ای داشت. اما ردیف مقابل دریچه هائی به سمت بیرون ساختمان قلعه داشتند. فاصله بین پشت این سلول ها تا دیوار قلعه، زمینی خالی بود که سربازان و محافظین گاهی در آن جا رفت و آمد داشتند.[۳]
زندان قزل قلعه سقف بلندی داشت و نگهبانان بالای آن همه جا را تحت نظر داشتند. در داخل هم لامپهای بی فروغی جلوی هر سلول نصب شده بود، وقتی در بند باز و بسته میشد سر و صدا میکرد و هنگام داخل شدن و بیرون رفتن سربازها صدای همهمه و راه آنان در راهرو میپیچید.
حمام زندان قزلقلعه
در قسمت ضلع جنوبی زندان قزل قلعه، قرینه آشپزخانه زندان، حمام قرار داشت. حمام یا بهتر بگویم (در مقطعی) شکنجه گاه زندان قزل قلعه در آهنی زنگ زده و قفلی برنجی داشت که همیشه بسته بود. رختکن دلگیرش از دو قسمت سکو و پایین سکو تشکیل میشد و زندانیان لباسهای خودشان را روی سکو قرار میدادند. سه محوطه کوچک با دو دیوار تیغه ای شیرآهک مالیده از هم جدا میشد و در هر کدام چند دوش و شیرآب رسوب زده وجود داشت. یکی از دوشها بزرگتر بود و پائین دوشها یک کاسه گذاشته بودند که آب در آن جمع میشد. شیشه های حمام به سمت بیرون آنقدر کثیف بود که اصلاً چیزی دیده نمیشد.[۳]
بعضی زندانیان معروف زندان قزلقلعه
شاهرخ مسکوب شاهنامه را در همین زندان به زندانیان آموخت، مرتضی کیوان از همین زندان به میدان تیرباران برده شد، هوشنگ تیزابی نیز از همین قلعه سرخ عبور کرد. حتی شادروان فروهر و به آذین نیز آن را دیدند و در آن بسر بردند. خسرو روزبه نیز در همین زندان با گروهبان ساقی چهره به چهره شد![۴]
شکنجه و جنایت در زندان قزلقلعه
بيش از 6 هزار نفر در اين زندان و زير شكنجه ها جان دادند و بيش از 60 هزار نفر نيز در طول عمر اين زندان در آن شكنجه و زندانی شدند. حمام اين قلعه كه اتاق شكنجه بود و به حمام نيز معروف بود تا پایان عمر این زندان بوی خون می داد.[۴]
در قزل قلعه بویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد جنایت بسیاری رخ داد. آن کاروانسرا با دیوارهای بلند کاهگلی اش زندان شد و محلی که به نگه داری اسب و قاطر مسافران کاروانسرا اختصاص داشت را سلول انفرادی کردند و در مرکز محوطه ساختمانهای بزرگی ایجاد شد و بعنوان بندهای عمومی مورد استفاده قرار گرفت. از سالهای 47 - 1346 به بعد، به جز موارد استثنایی در زندان قزل قلعه بازجویی صورت نمیگرفت. آنجا زندانیانی که محکومیتشان مشخص شده بود و قرار بود همچنان زیر نظر ساواک باشند نگهداری میشدند.
استوار ساقی زندانبان معروف قزلقلعه
نگهبانان قزل قلعه از استوار ایوب ساقی حرف شنوی داشتند. ساقی متولد شهر اهر بود و رگه ای از لوطی گری داشت. تا پنجم ابتدایی درس خوانده بود و پیشتر انباردار قزل قلعه بود و بعدها همه کاره قزل قلعه شد.[۳]
یکی از زندانبانان معروف قزل قلعه، بازجویی معروف به «ساقی» بود که بسیاری از چهره های معروف تاریخ سیاسی گذشته در این زندان تحت نظر این مرد بودند، مخصوصاً رجال سیاسی و دولتمردان دستگیر شده پس از کودتای 28 مرداد سال 32 که در این زندان به سر برده اند.به گفته این زندانیان؛ «ساقی» مردی با شخصیت عجیب بود که در برخورد با زندانیان سیاسی از خود دو چهره متضاد نشان می داد. می گویند در جریان بازجویی های توام با شکنجه اگر یک زندانی سیاسی، از خود ضعف نشان می داد ساقی کینه عجیبی نسبت به این زندانی نشان می داد و ضمن بدرفتاری با او سعی داشت از نظر غذایی و رفاهی این زندانی را با محرومیت هایی روبرو کند یا مدت ها از ملاقات با خانواده اش جلوگیری کند. اما وقتی یک زندانی در بازجویی های توام با آزار و شکنجه دوام می آورد، برخوردی ملایم با او در پیش می گرفت و امکانات رفاهی را در اختیارش می گذاشت. ساقی سال ها بازجو و زندانبان بازداشتگاه های نظامی بود.[۳]
ساقی زندانیان مقاوم را دوست داشت و در مقابل، با زندانیان دون همت و سازشکار، خشن بود. او در عین حال مخالف سختگیری و شدت عمل نسبت به زندانیان بود . گاه برای تحقیر زندانیانی که زیر شکنجه اعتراف میکردند و دوستانشان را لو میدادند، با لهجه شیرین ترکیاش میگفت: «آخه تو که جونش رو نداشتی چرا چریک شدی؟» یا (چرا کمونیست شدی؟)
وقتی قزل قلعه منحل شد و ساقی به اوین آمد وارد کادر اداری شد. اگرچه سال 1353 بازنشسته شد ولی تا زمان پیروزی انقلاب در دستگاه ساواک ماند.[۳]
تعطیلی و تبدیل زندان قزلقلعه به پارک و میدان بار
در ابتدای دهه 1350 شاه فرمان تخریب این زندان و تبدیل آن به میدان تره بار را صادر کرد تا این بخش از تاریخ خونین سلطنت او از برابر دیدگان حذف شود. قزل قلعه را کوبیدند و آن را تبدیل به میدان تره بار هم کردند.[۴]
روز اول اردیبهشت 1358 دولت اعلام کرد زندان قزل قلعه که در دوران رژیم شاه محل نگاهداری 700 زندانی بود به فضای سبز و گذرگاه خودروها تبدیل شده است.[۳]
تا سال ۱۳۵۰ قزل قلعه دائر بود ولی کم کم از کارایی افتاد. بخصوص که اوین را هم ساخته بودند. یکی دو سال بعد از انقلاب آنرا ویران کردند و به تلی از خاک تبدیل شد. زمینهای قسمت شمالی را هم به میدان میوه و تره بار تبدیل کردند که دو سوله بزرگ اصلی دارد. در یکی سبزی و صیفی جات میفروشند و دیگری مخصوص میوه است. قسمتهای شمالی و جنوبی زمین های قزل قلعه به وسیله بزرگراه سرباز گمنام به دو نیمه تقسیم شده است.[۳]