۱٬۱۶۰
ویرایش
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
==== جون غلام سیاهپوست اباذر ==== | ==== جون غلام سیاهپوست اباذر ==== | ||
<blockquote>«جون» چون اجازه خواست که بهمیدان برود، حضرت گفت: «جون، تو برای عافیت و سلامت بهدنبال ما آمدهای، اگر خواسته باشی بهراه سلامت بروی از نظر من مجاز هستی».«جون» در حالیکه میگریست گفت:«ای حسین، آیا چون چهره من سیاه است و غلام بودهام شایستگی پیکار در راه خدا را ندارم؟ آیا چون نسب من شریف نیست و از بزرگزادگان نیستم، لیاقت نبرد در راه تو را ندارم؟ و شایسته نمیبینی که خون من بهخون شما در همآمیزد؟». سپس بهاصرار از حضرت اجازه جهاد خواست. حضرت اجازه داد و «جون» بعد از رشادت بسیار، به خاک افتاد. حضرت در آخرین لحظات بالای سر او آمد و برایش دعا کرد و گفت: | <blockquote>«جون» چون اجازه خواست که بهمیدان برود، حضرت گفت: «جون، تو برای عافیت و سلامت بهدنبال ما آمدهای، اگر خواسته باشی بهراه سلامت بروی از نظر من مجاز هستی».«جون» در حالیکه میگریست گفت:«ای حسین، آیا چون چهره من سیاه است و غلام بودهام شایستگی پیکار در راه خدا را ندارم؟ آیا چون نسب من شریف نیست و از بزرگزادگان نیستم، لیاقت نبرد در راه تو را ندارم؟ و شایسته نمیبینی که خون من بهخون شما در همآمیزد؟». سپس بهاصرار از حضرت اجازه جهاد خواست. حضرت اجازه داد و «جون» بعد از رشادت بسیار، به خاک افتاد. حضرت در آخرین لحظات بالای سر او آمد و برایش دعا کرد و گفت:«خداوندا دل او را روشن گردان».«جون» در حالیکه چشمانش از شدت شوق میدرخشید، جام شهادت نوشید و بهسوی مرتبهیی که در طلبش بود، شتافت.<ref name=":13">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85 راه حسین- قسمت پانزدهم]</ref></blockquote> | ||
=== امام حسین در نبرد عاشورا === | === امام حسین در نبرد عاشورا === | ||
چهره امام حسین در هالهیی از افروختگی شوقآمیز فرو رفته بود که گویی هیچ اندوهی او را نرسیده و بل پرشور و هیجانزده است. پیشوایی بهغایت منزه و مصیبتها دیده، که شورمندانه، شهیدانش را بهپروردگارش هدیه میکند و خود نیز در آستانه فداشدن در راه اوست. چنین است که فرزند انسان، مسافر راه پر عظمت و نامتناهی (الی ربّک منتهاها) میگردد که از خدا آغاز شده و بدو نیز خواهد پیوست. (انا لله و انا الیه راجعون)<ref name=":13" /> | چهره امام حسین در هالهیی از افروختگی شوقآمیز فرو رفته بود که گویی هیچ اندوهی او را نرسیده و بل پرشور و هیجانزده است. پیشوایی بهغایت منزه و مصیبتها دیده، که شورمندانه، شهیدانش را بهپروردگارش هدیه میکند و خود نیز در آستانه فداشدن در راه اوست. چنین است که فرزند انسان، مسافر راه پر عظمت و نامتناهی (الی ربّک منتهاها) میگردد که از خدا آغاز شده و بدو نیز خواهد پیوست. (انا لله و انا الیه راجعون)<ref name=":13" /> | ||
=== غارت و لگدکوب جنازه شهیدان کربلا === | |||
سپاه ابن سعد دست به غارت لباسها و وسایل کشتهشدههای عاشورا حتی امام حسین کردند و حتی چادر زنان در خیمهها را ربودند. در کتاب آورده شده:<blockquote>بهخواست ابنسعد، که اکنون در پلیدی سریعاً پیش رفته بود، داوطلبانه بر اسبها نشسته و اجساد پاک شهدا را لگدکوب سم ستوران نمودند. باشد که آن دلهای جبون و هرزه از لرزه سهمناکی که ساعتی پیش، از ناتوانی خفتبار در مقابله با رزمندگانی که بیکلاه و زره بهمیدان آمده و هماورد میخواستند، بر سراسر وجودشان افتاده بود، بازایستد و به این وسیله لااقل با پیکر بیجان آنها تلافی شود. چنین است نمودار بینهایتطلبی ویژه بنیآدم، آنگاه که با پستی و دونهمتی آمیخته گردد.<ref name=":14">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85 راه حسین- قسمت شانزدهم]</ref> </blockquote> | |||
=== دفن شهیدان عاشورا === | |||
در سومین روز، همان بنیاسد که حبیببن مظاهر بهدنبالشان رفته بود، رسیدند و آن بدنهای قدسی را بهخاک سپردند.<ref name=":14" /> | |||
== ادامه قیام - زینب == |
ویرایش