۱٬۱۷۰
ویرایش
خط ۴۲۳: | خط ۴۲۳: | ||
کابل به کف پا به اعتراف شکنجه شده و شکنجهگر، مؤثرترین شکنجهی جسمی و روحی است. شلاق به پشت در مقابل کابل به کف پا مثل یک سیلی در مقابل سوختن تمام پا بوسیله آبجوش است. روی پای پانسمان شده کابل میزنند. پانسمان در ضربات پنجم وششم پاره میشود. گوشت کنده میشود، ساولن ومرکورکرم روی پا میریزند کابل را ضدعفونی میکنند و روی زخم دوباره کابل میزنند و روی پای جراحی شده با تمام قدرت کابل میزنند. خمینیچیها کابل زدنشان تفاوتهایی با ساواکیها دارد. ضربات حسینی، بازجو و شکنجهگر پرآوازه ساواک، منظم و با آهنگ زمانی تقریباً یکنواخت بود. اما در شکنجه گاه حزبالله (۲۰۹) قضیه به صورت دیگری بود، در آن شب دو نفر با هم کابل میزدند به محض آن که ضربه اول نواخته میشد ضربه دوم میآمد، ... این بی نظمی در کابل خوردن نمیتوانم بگویم وحشتناک بود اصلاً خفه کننده بود، نفس نمیتوانستم بکشم. خواستند روی پاهایم درجا بزنم. نزدم شروع کردند به زدن با کابل به ران و باسن و کمر، ومن بی اختیار روی دو پایم جهیدم.<ref name=":10">[https://www.radiozamaneh.com/221272/ رادیو زمانه - تجربه دوباره "اوین" پس از پنج سال - امیرحسین بهبودی]</ref> | کابل به کف پا به اعتراف شکنجه شده و شکنجهگر، مؤثرترین شکنجهی جسمی و روحی است. شلاق به پشت در مقابل کابل به کف پا مثل یک سیلی در مقابل سوختن تمام پا بوسیله آبجوش است. روی پای پانسمان شده کابل میزنند. پانسمان در ضربات پنجم وششم پاره میشود. گوشت کنده میشود، ساولن ومرکورکرم روی پا میریزند کابل را ضدعفونی میکنند و روی زخم دوباره کابل میزنند و روی پای جراحی شده با تمام قدرت کابل میزنند. خمینیچیها کابل زدنشان تفاوتهایی با ساواکیها دارد. ضربات حسینی، بازجو و شکنجهگر پرآوازه ساواک، منظم و با آهنگ زمانی تقریباً یکنواخت بود. اما در شکنجه گاه حزبالله (۲۰۹) قضیه به صورت دیگری بود، در آن شب دو نفر با هم کابل میزدند به محض آن که ضربه اول نواخته میشد ضربه دوم میآمد، ... این بی نظمی در کابل خوردن نمیتوانم بگویم وحشتناک بود اصلاً خفه کننده بود، نفس نمیتوانستم بکشم. خواستند روی پاهایم درجا بزنم. نزدم شروع کردند به زدن با کابل به ران و باسن و کمر، ومن بی اختیار روی دو پایم جهیدم.<ref name=":10">[https://www.radiozamaneh.com/221272/ رادیو زمانه - تجربه دوباره "اوین" پس از پنج سال - امیرحسین بهبودی]</ref> | ||
===== شکنجه طاهر احمدزاده ===== | |||
طاهر احمدزاده پدر مسعود احمدزاده چریک فدایی خلق معروف است. او در ابتدای بعد از انقلاب بعنوان استاندار خراسان منصوب شده بود. او در سال ۶۰ به اتهام هواداری از مجاهدین خلق دستگیر شد. او در زیر شکنجه وادار به اعتراف اجباری شد. حسن ظریف در صفحه ۱۳۷ کتابش به نقل از یک زندانی به نام اصغر برفجین در رابطه با شکنجه طاهر احمدزاده مینویسد:<blockquote>روزی ۷۰ ضربه کابل برای طاهر بریده بودن، باید اونقدر میخورد تا مصاحبه رو قبول کنه. چون دیگه نمیتونست راه بره، اون را با فرغون میبردن شعبه، میزدن و با فرغون برمیگشت. تا ۱۶ روز تحمل کرد. اما آخرش زیر فشار کابل، مصاحبه رو قبول کرد. لاجوردی ملعون قسمتهایی از سخنرانی او را جدا کرد و گذاشت جلواش که کجا چی بگه و با چه لحنی بگه. هفت بار مصاحبهاش تکرار شد تا چیزی که میخوان از آب در بیاد.<ref name=":15" /></blockquote> | |||
==== شکنجه قپانی ==== | ==== شکنجه قپانی ==== | ||
خط ۴۵۰: | خط ۴۵۳: | ||
==== اتاق مسجد ==== | ==== اتاق مسجد ==== | ||
<blockquote>حسن ظریف این اتاق را اینگونه توضیح میدهد: اتاق مسجد اسم یکی از اتاقهای زیر هشت بندهای ۳۲۵ بود. در اصل محل نگهبانان بند بود. این اتاق را برای نگهداری افرادی گذاشته بودند که هنوز زیر بازجویی بودند و یا سخت شکنجه شده بودند. علاوه بر این افرادی را که احتمال اعدامشان میرفت به اتاق مسجد میفرستادند. چه بسیار مجاهدان و مبارزانی که هرگز پایشان از اتاق مسجد به سلولهای عمومی نرسید و نامشان را هم کسی نفهمید. هر بار از نفرات مختلف سراغ افرادی را میگرفتم به این می رسیدم که مدتی در اتاق مسجد فلان بند دیده شدهاند.<ref name=":15" /></blockquote> | <blockquote>حسن ظریف این اتاق را اینگونه توضیح میدهد: اتاق مسجد اسم یکی از اتاقهای زیر هشت بندهای ۳۲۵ بود. در اصل محل نگهبانان بند بود. این اتاق را برای نگهداری افرادی گذاشته بودند که هنوز زیر بازجویی بودند و یا سخت شکنجه شده بودند. علاوه بر این افرادی را که احتمال اعدامشان میرفت به اتاق مسجد میفرستادند. چه بسیار مجاهدان و مبارزانی که هرگز پایشان از اتاق مسجد به سلولهای عمومی نرسید و نامشان را هم کسی نفهمید. هر بار از نفرات مختلف سراغ افرادی را میگرفتم به این می رسیدم که مدتی در اتاق مسجد فلان بند دیده شدهاند.<ref name=":15" /></blockquote> | ||
==== کوکلسکلانها ==== | |||
حسن ظریف به نقل از یک زندانی به نام محمود این افراد را که با نقاب سفیدی که جای چشم آن سوراخ بود و عدهای مرد و عدهای زند بر چهره گذاشته و به سلول آنها به همراه پاسداران و لاجوردی سر زده بودند میگوید: اینها خائنین و بریدههایی هستن که دارن با دادستانی همکاری میکنن. بازجویی میکنن. هر چند وقت یکبار آنها را به بندها برای شناسایی میآورند. اسم بعضی از آنها عبارت بود از حمید شیرازی، قاسم اثنی عشری، رضا کیوانزاد، ولیالله صفوی (ولی ۵۰۰)، حسین شیخ الحکما، سهراب سهرابی، مسعود اکبری، شعبانعلی اردکانی، محسن منشی، لطیف، زهرا بخارایی و فرهاد نیری و.. . حسن ظریف در پاورقی اضافه میکند بعد از برکناری لاجوردی در سال ۶۳ حدود ۲۰۰ نفر از این بریده خائنین را هم پس از خوشخدمتیها وهمکاریها اعدام کردند.<ref name=":15" /> | |||
== تصمیم انتقال زندان اوین == | == تصمیم انتقال زندان اوین == |
ویرایش