نیما یوشیج: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۵: خط ۵:
نیما یوشیج دوران ابتدایی را در دبستان حیات جاوید و مدرسه کاتولیک سن‌لویی گذراند.               
نیما یوشیج دوران ابتدایی را در دبستان حیات جاوید و مدرسه کاتولیک سن‌لویی گذراند.               


شعر قصه رنگ پریده را در سال ۱۲۹۷ در سن ۲۳ سالگی سرود. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند [[ملک‌الشعرای بهار]] و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.
شعر قصه رنگ‌پریده را در سال ۱۲۹۷ در سن ۲۳ سالگی سرود. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند [[ملک‌الشعرای بهار]] و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.


در سال ۱۳۰۱ شعر افسانه را می‌سراید و در مجله‌ی قرن بیستم با سردبیری [[میرزاده عشقی]] منتشر می‌کند.<ref>[http://www.nimayooshij.com/fullcontent/Persian/293/%d8%a7%d9%81%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%87/ سایت نیما یوشیج]</ref>
در سال ۱۳۰۱ شعر افسانه را می‌سراید و در مجله‌ی قرن بیستم با سردبیری [[میرزاده عشقی]] منتشر می‌کند.<ref>[http://www.nimayooshij.com/fullcontent/Persian/293/%d8%a7%d9%81%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%87/ سایت نیما یوشیج]</ref>
خط ۱۷: خط ۱۷:
نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه‌های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه‌ هایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت. انقلاب نیما با دو شعر «ققنوس» (بهمن ۱۳۱۶ش) و «غراب» (مهر ۱۳۱۷ش) آغاز می‌شود و او این دو شعر را در مجلهٔ «موسیقی» که یک مجلهٔ دولتی بود، منتشر کرد.  
نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه‌های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه‌ هایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت. انقلاب نیما با دو شعر «ققنوس» (بهمن ۱۳۱۶ش) و «غراب» (مهر ۱۳۱۷ش) آغاز می‌شود و او این دو شعر را در مجلهٔ «موسیقی» که یک مجلهٔ دولتی بود، منتشر کرد.  


در سال ۱۳۱۷ در کنار صادق هدایت و عبدالحسین نوشین و محمد ضیاء هشترودی عضو هیات تحریریه مجله موسیقی می‌شود. در همین دوران اشعار غراب و ققنوس و مقاله‌ی ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان را منتشر می‌کند.
در سال ۱۳۱۷ در کنار صادق هدایت و عبدالحسین نوشین و محمدضیاء هشترودی عضو هیات تحریریه مجله موسیقی می‌شود. در همین دوران اشعار غراب و ققنوس و مقاله‌ی ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان را منتشر می‌کند.


در دهه بیست خورشیدی در نخستین کنگره نویسندگان ایران عضو هیات مدیره کنگره بود و اشعار وی در نشریات چپگرای این دوران منتشر می‌گردید.
در دهه بیست خورشیدی در نخستین کنگره نویسندگان ایران عضو هیات مدیره کنگره بود و اشعار وی در نشریات چپگرای این دوران منتشر می‌گردید.
خط ۲۳: خط ۲۳:
نیما یوشیج انقلابی در شعر فارسی و ادبیات ایران ایجاد کرد و آگاهانه ساختارهای شعر کهن و سنتی را شکست؛ در آغاز حرکت و فعالیت ادبی، مخالفان زیادی داشت و در بیشتر جلسات ادبی مورد سرزنش قرار می‌گرفت، اما او سبکی را در شعر فارسی بنا نهاد که شاعران پس از او این راه را غنا بخشیدند و نیما پدر شعر نو لقب گرفت.
نیما یوشیج انقلابی در شعر فارسی و ادبیات ایران ایجاد کرد و آگاهانه ساختارهای شعر کهن و سنتی را شکست؛ در آغاز حرکت و فعالیت ادبی، مخالفان زیادی داشت و در بیشتر جلسات ادبی مورد سرزنش قرار می‌گرفت، اما او سبکی را در شعر فارسی بنا نهاد که شاعران پس از او این راه را غنا بخشیدند و نیما پدر شعر نو لقب گرفت.


نیما یوشیج در آخر به علت سرما‌خوردگی شدید در یوش به ذات‌الریه مبتلا شده و برای درمان به تهران می‌آید اما معالجات موثر واقع نمی‌شود و پدر شعر نو در سحرگاه پنجشنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۳۸ دارفانی را وداع می‌کند و در امام‌زاده عبدالله دفن می‌شود اما بعدها جسد او را طبق وصیتش به یوش، زادگاهش منتقل و در حیاط خانه‌اش دفن می‌کنند.
نیما یوشیج به علت سرما‌خوردگی شدید در یوش به ذات‌الریه مبتلا شده و برای درمان به تهران می‌آید اما معالجات موثر واقع نمی‌شود و پدر شعر نو در سحرگاه پنجشنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۳۸ دارفانی را وداع می‌کند و در امام‌زاده عبدالله دفن می‌شود اما بعدها جسد او را طبق وصیتش به یوش، زادگاهش منتقل و در حیاط خانه‌اش دفن می‌کنند.


== نیما به قلم خودش ==
== نیما به قلم خودش ==
خط ۳۳: خط ۳۳:


== خاطره شراگیم از نیما ==
== خاطره شراگیم از نیما ==
شراگیم فرزند نیما در مصاحبه‌ای خاطرات خود از نیما را بازگو می‌کند که بیانگر روحیه‌ی جوانمردی و آزادمنشی اوست.<blockquote>«نیما در جوانی از زندگی اشرافی خود در تهران می‌گریزد و به یوش پناه می‌برد، در حالی که مادر و خواهرانش در زندگی اشرافی خود در تهران به سر می‌بردند. نیما سه خواهر داشت: مهراقدس، ناکیتا و ثریا (بهجت). مهراقدس دو سال از نیما بزرگ‌تر بود. بعد از نیما یک برادر به نام رضا (که بعدها توسط نیما به لادبن تغییر کرد) بود که دو سال از نیما کوچک‌تر بود. او یکی از اعضای مهم حزب عدالت ایران بود که در سال ۱۲۹۹ به شوروی رفت و بعد از به قدرت رسیدن رضاخان بار دیگر به ایران بازگشت اما دوباره به روسیه گریخت و از آن پس از او خبری در دست نیست. نیما شعر «تو را چشم در راهم» را برای او سرود. خیلی‌ها گمان می‌کنند این یک شعر عاشقانه است، عاشقانه است اما از عشق یک برادر به برادر دیگر خبر می‌دهد. مادرم عالیه‌خانم تعریف می‌کرد یک شب سروکلة لادبن پیدا شد با یک لباس دهاتی، از یوش آمده بود. چند روزی در خانة ما در آستارا مخفی بود و بالأخره یک شب بعد از خوردن شام من و نیما و لادبن به نزدیک رودخانة مرز ایران و شوروی رفتیم. نیما و لادبن یکدیگر را بغل کردند و بوسیدند و این آخرین وداع دو برادر بود و دیگر هرگز یکدیگر را ندیدند. لادبن کفش‌هایش را درآورد و از رودخانه گذشت.</blockquote><blockquote>نیما در میان چنین اندیشه‌هایی زندگی می‌کرد و به شکل خاص خود سیاسی بود. آزاده‌خواه بود و دلش همراه با محرومان، اما به هیچ حزب سیاسی وابسته نبود و از هیچ سیاستمداری حمایت نکرد. هنگام شکار در صحرای یوش سر سفرة برزگران می‌نشست و گپ می‌زد و چای جوشیدة پررنگ آن‌ها را می‌نوشید. یادم می‌آید یک روز غروب آفتاب وقتی که از شکار برمی‌گشتیم بر سر درِ حمام عده‌ای برزگر را دیدیم که از خرمن گندم بازگشته بودند. با دیدن نیما سلام دادند و گله کردند که یکی از خوانین در حمام است و حمام را قرق کرده تا کسی وارد نشود. نیما کوله‌بار شکارش را به من داد و با تفنگ وارد حمام شد. من صدای او را می‌شنیدم که فریاد می‌زد: همین الآن می‌آیی بیرون یا... لحظه‌ای نگذشت خان که نیما را می‌شناخت سراسیمه بیرون دوید و برزگران نیما را بوسیدند و وارد حمام شدند».<ref>مصاحبه شراگیم با اندیشه پویا ۷۶</ref></blockquote>
شراگیم فرزند نیما در مصاحبه‌ای خاطرات خود از نیما را بازگو می‌کند که بیانگر روحیه‌ی جوانمردی و آزادمنشی اوست.<blockquote>«نیما در جوانی از زندگی اشرافی خود در تهران می‌گریزد و به یوش پناه می‌برد، در حالی که مادر و خواهرانش در زندگی اشرافی خود در تهران به سر می‌بردند. نیما سه خواهر داشت: مهراقدس، ناکیتا و ثریا (بهجت). مهراقدس دو سال از نیما بزرگ‌تر بود. بعد از نیما یک برادر به نام رضا (که بعدها توسط نیما به لادبن تغییر کرد) بود که دو سال از نیما کوچک‌تر بود. او یکی از اعضای مهم حزب عدالت ایران بود که در سال ۱۲۹۹ به شوروی رفت و بعد از به قدرت رسیدن رضاخان بار دیگر به ایران بازگشت اما دوباره به روسیه گریخت و از آن پس از او خبری در دست نیست. نیما شعر «تو را چشم در راهم» را برای او سرود. خیلی‌ها گمان می‌کنند این یک شعر عاشقانه است، عاشقانه است اما از عشق یک برادر به برادر دیگر خبر می‌دهد. مادرم عالیه‌خانم تعریف می‌کرد یک شب سروکلة لادبن پیدا شد با یک لباس دهاتی، از یوش آمده بود. چند روزی در خانة ما در آستارا مخفی بود و بالأخره یک شب بعد از خوردن شام من و نیما و لادبن به نزدیک رودخانة مرز ایران و شوروی رفتیم. نیما و لادبن یکدیگر را بغل کردند و بوسیدند و این آخرین وداع دو برادر بود و دیگر هرگز یکدیگر را ندیدند. لادبن کفش‌هایش را درآورد و از رودخانه گذشت.</blockquote><blockquote>نیما در میان چنین اندیشه‌هایی زندگی می‌کرد و به شکل خاص خود سیاسی بود. آزادی‌خواه بود و دلش همراه با محرومان، اما به هیچ حزب سیاسی وابسته نبود و از هیچ سیاستمداری حمایت نکرد. هنگام شکار در صحرای یوش سر سفرة برزگران می‌نشست و گپ می‌زد و چای جوشیدة پررنگ آن‌ها را می‌نوشید. یادم می‌آید یک روز غروب آفتاب وقتی که از شکار برمی‌گشتیم بر سر درِ حمام عده‌ای برزگر را دیدیم که از خرمن گندم بازگشته بودند. با دیدن نیما سلام دادند و گله کردند که یکی از خوانین در حمام است و حمام را قرق کرده تا کسی وارد نشود. نیما کوله‌بار شکارش را به من داد و با تفنگ وارد حمام شد. من صدای او را می‌شنیدم که فریاد می‌زد: همین الآن می‌آیی بیرون یا... لحظه‌ای نگذشت خان که نیما را می‌شناخت سراسیمه بیرون دوید و برزگران نیما را بوسیدند و وارد حمام شدند».<ref>مصاحبه شراگیم با اندیشه پویا ۷۶</ref></blockquote>


== نامه نیما به همسرش ==
== نامه نیما به همسرش ==
خط ۳۹: خط ۳۹:


== تاثیر نیما بر ادبیات معاصر ==
== تاثیر نیما بر ادبیات معاصر ==
پروفسور «روژه لسكو» استاد ایران شناسی و زبان كردی در مدرسه زبانهای زنده شرقی فرانسه، که شعر افسانه نیما را به فرانسه ترجمه کرد در مقدمه آن به منظور ستایش از نیما و اهمیت او در شعر معاصر فارسی، به تحلیل زندگی و آثار او پرداخت و نیما را بنیانگذار نهضتی نو در شعر معاصر فارسی معرفی كرد.
پروفسور «روژه لسكو» استاد ایران‌شناسی و زبان كردی در مدرسه زبان‌های زنده شرقی فرانسه، که شعر افسانه نیما را به فرانسه ترجمه کرد در مقدمه آن به منظور ستایش از نیما و اهمیت او در شعر معاصر فارسی، به تحلیل زندگی و آثار او پرداخت و نیما را بنیانگذار نهضتی نو در شعر معاصر فارسی معرفی كرد.


دكتر روژه می نویسد:<blockquote>«شعر آزاد» یكی از دستاوردهای اساسی مكتب سمبولیسم بود كه توسط ورلن، رمبو و … در «عصر روشنگری» بنا نهاده شد و شاعران و نویسندگان بسیاری را با خود همراه كرد كه نیمایوشیج نیز با الهام از ادبیات فرانسه یكی از همراهان این مكتب ادبی شد.</blockquote><blockquote>هدف در شعر آزاد آن است كه شاعر به همان نسبت كه اصول خارجی نظم سازی كهن را به دور می افكند هرچه بیشتر میدان را به موسیقی وكلام واگذارد. در واقع در این سبك ارزش موسیقیایی و آهنگ شعر در درجه اول اهمیت قرارمی گیرد.</blockquote><blockquote>شعر آزاد به دست شاعران سمبولیست فرانسه چهره ای تازه گرفت و به شعری اطلاق می شد كه از همه قواعد شعری كهن بركنار ماند و مجموعه ای از قطعات آهنگدار نابرابر باشد.</blockquote><blockquote>در چنین شعری، قافیه نه در فواصل معین، بلكه به دلخواه شاعر و طبق نیاز موسیقیایی قطعه در جاهای مختلف شعر دیده می شود و «شعر سپید» در زبان فرانسه شعری است كه از قید قافیه به كلی آزاد باشد و آهنگ دار بودن به معنای موسیقی درونی كلام از اجزا جدایی ناپذیر این نوع شعر است. كه این تعاریف كاملاً با ماهیت و سبك اشعار نیما هماهنگی دارد.</blockquote><blockquote>در مجموع می توان گفت كه:</blockquote><blockquote>۱. نیما كوشید تجربه چندنسل از شاعران برجسته فرانسوی را در شعر فارسی بارور سازد.</blockquote><blockquote>۲ . نیما توانست شعر كهن فارسی را كه در شمار پیشروترین شعرهای جهان بود ولی در چند قرن اخیر كارش به دنباله روی و تكرار رسیده بود را با شعر جهان پیوند زند و باردیگر جای والای شعر فارسی را در خانواده شعر جهان به آن بازگرداند.</blockquote><blockquote>۳. نیما توانست عقاید متفاوت و گاه متضاد برخی از بزرگان شعر فرانسه را یكجا در خود جمع كند و از آنها به سود شعر فارسی بهره گیرد. او عقاید و اصول شعری «مالارمه» كه طرفدار عروض و قافیه بود را در كنار نظر انقلابی «رمبو» كه خواستار آزادی كامل شعر بود، قرارداد و با پیوند و هماهنگی بین آنها «شعر سپید» خود را به ادبیات ایران عرضه كرد.</blockquote><blockquote>۴ . نیما از نظر زبانشناسی ذوق شعری ایرانیان را تصحیح كرد و با كاربرد كلمات محلی دایره پسند ایرانیان را در بهره برداری از زبان رایج و جاری سرزمینش گسترش داد. او یكی از بزرگان شعر فولكلور ایران شمرده می شود.</blockquote><blockquote>۵. نیما جملات و اصطلاحات متداول فارسی و صنایع ادبی بدیهی و تكراری را كنار نهاد تا از فرسودگی بیشتر زبان پیشگیری كند و اینچنین زبان شعری كهن فارسی كه تنها استعداد بیان حالات ملایم و شناخته شده عرفانی و احساساتی را داشت، توانایی بیان هیجانات، دغدغه ها، اضطرابات و بی تابی های انسان مدرن امروزی را به دست آورد. بدین ترتیب زبان شعری «ایستا و فرسوده» گذشته را به زبان شعری «پویا و زنده» بدل كرد.</blockquote><blockquote>۶. نیما همچون مالارمه ناب ترین معنی را به كلمات بدوی بخشید. او كلمات جاری را از مفهوم مرسوم و روزمره آن دور كرد و مانند مالارمه شعر را سخنی كامل و ستایشی نسبت به نیروی اعجاب انگیز كلمات تعریف كرد.</blockquote><blockquote>۷. نیما همچون ورلن تخیل و خیال پردازی را در شعر به اوج خود رساند و شعر را در خدمت تخیل و توهم گرفت نه تفكر و تعقل.</blockquote><blockquote>۸. نیما بر «وزن» شعر بسیار تأكید داشت. او وزن را پوششی مناسب برای مفهومات و احساسات شاعر می دانست».<ref name=":0">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/282971/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%D9%8A%D9%85%D8%A7-%D9%8A%D9%88%D8%B4%D9%8A%D8%AC-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%86%D9%88 سایت برترینها زندگی‌نامه نیما]</ref></blockquote>
دكتر روژه می‌نویسد:<blockquote>«شعر آزاد» یكی از دستاوردهای اساسی مكتب سمبولیسم بود كه توسط ورلن، رمبو و … در «عصر روشنگری» بنا نهاده شد و شاعران و نویسندگان بسیاری را با خود همراه كرد كه نیمایوشیج نیز با الهام از ادبیات فرانسه یكی از همراهان این مكتب ادبی شد.</blockquote><blockquote>هدف در شعر آزاد آن است كه شاعر به همان نسبت كه اصول خارجی نظم سازی كهن را به دور می افكند هرچه بیشتر میدان را به موسیقی وكلام واگذارد. در واقع در این سبك ارزش موسیقیایی و آهنگ شعر در درجه اول اهمیت قرارمی گیرد.</blockquote><blockquote>شعر آزاد به دست شاعران سمبولیست فرانسه چهره‌ای تازه گرفت و به شعری اطلاق می‌شد كه از همه قواعد شعری كهن بركنار مانده و مجموعه‌ای از قطعات آهنگدار نابرابر باشد.</blockquote><blockquote>در چنین شعری، قافیه نه در فواصل معین، بلكه به دلخواه شاعر و طبق نیاز موسیقیایی قطعه در جاهای مختلف شعر دیده می‌شود و «شعر سپید» در زبان فرانسه شعری است كه از قید قافیه به كلی آزاد باشد و آهنگ‌دار بودن به معنای موسیقی درونی كلام از اجزای جدایی‌ناپذیر این نوع شعر است. كه این تعاریف كاملاً با ماهیت و سبك اشعار نیما هماهنگی دارد.</blockquote><blockquote>در مجموع می‌توان گفت:</blockquote><blockquote>۱. نیما كوشید تجربه چندنسل از شاعران برجسته فرانسوی را در شعر فارسی بارور سازد.</blockquote><blockquote>۲ . نیما توانست شعر كهن فارسی را كه در شمار پیشروترین شعرهای جهان بود ولی در چند قرن اخیر كارش به دنباله‌روی و تكرار رسیده بود را با شعر جهان پیوند زند و باردیگر جای والای شعر فارسی را در خانواده شعر جهان به آن بازگرداند.</blockquote><blockquote>۳. نیما توانست عقاید متفاوت و گاه متضاد برخی از بزرگان شعر فرانسه را یكجا در خود جمع كند و از آنها به سود شعر فارسی بهره گیرد. او عقاید و اصول شعری «مالارمه» كه طرفدار عروض و قافیه بود را در كنار نظر انقلابی «رمبو» كه خواستار آزادی كامل شعر بود، قرارداد و با پیوند و هماهنگی بین آنها «شعر سپید» خود را به ادبیات ایران عرضه كرد.</blockquote><blockquote>۴ . نیما از نظر زبانشناسی ذوق شعری ایرانیان را تصحیح كرد و با كاربرد كلمات محلی دایره پسند ایرانیان را در بهره‌برداری از زبان رایج و جاری سرزمینش گسترش داد. او یكی از بزرگان شعر فولكلور ایران شمرده می‌شود.</blockquote><blockquote>۵. نیما جملات و اصطلاحات متداول فارسی و صنایع ادبی بدیهی و تكراری را كنار نهاد تا از فرسودگی بیشتر زبان پیشگیری كند و اینچنین زبان شعری كهن فارسی كه تنها استعداد بیان حالات ملایم و شناخته شده عرفانی و احساساتی را داشت، توانایی بیان هیجانات، دغدغه‌ها، اضطرابات و بی تابی‌های انسان مدرن امروزی را به دست آورد. بدین ترتیب زبان شعری «ایستا و فرسوده» گذشته را به زبان شعری «پویا و زنده» بدل كرد.</blockquote><blockquote>۶. نیما همچون مالارمه ناب‌ترین معنی را به كلمات بدوی بخشید. او كلمات جاری را از مفهوم مرسوم و روزمره آن دور كرد و مانند مالارمه شعر را سخنی كامل و ستایشی نسبت به نیروی اعجاب‌انگیز كلمات تعریف كرد.</blockquote><blockquote>۷. نیما همچون ورلن تخیل و خیال‌پردازی را در شعر به اوج خود رساند و شعر را در خدمت تخیل و توهم گرفت نه تفكر و تعقل.</blockquote><blockquote>۸. نیما بر «وزن» شعر بسیار تأكید داشت. او وزن را پوششی مناسب برای مفاهیم و احساسات شاعر می‌دانست».<ref name=":0">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/282971/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%D9%8A%D9%85%D8%A7-%D9%8A%D9%88%D8%B4%D9%8A%D8%AC-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%86%D9%88 سایت برترینها زندگی‌نامه نیما]</ref></blockquote>


== شعر نیمایی ==
== شعر نیمایی ==
خط ۴۷: خط ۴۷:


=== دیدگاه نیما در باره‌ی شعر ===
=== دیدگاه نیما در باره‌ی شعر ===
دیدگاه نیما در باره‌ی شعر، نگاهی نو است که شیوه‌های قدیم را به چالش کشیده و شعر را در قالبی نو تعریف می‌کند. او می‌گوید: <blockquote>« ادبیات ما باید از هر حیث عوض شود. موضوع تازه کافی نیست و نه این کافی است که مضمونی را بسط داده و به طرز تازه بیان کنیم. نه این کافی است که با پس و پیش کردن قافیه و افزایش و کاهش مصراع‌ها یا وسایل دیگر، دست به فرم تازه زده باشیم. عمده کار این است که طرز کار عوض شود و مدل وصفی و روائی، که در دنیای با شعور آدم هاست، به شعر بدهیم.»</blockquote><blockquote>او در ادامه می گوید: « شعر وزن و قافیه نیست، بلکه وزن و قافیه هم از ابزار کار یک نفر شاعر هستند. همچنین شعر ردیف ساختن مصطلحات و فهرست کلی دادن از مطالب معلوم که در سر زبان‌ها افتاده است نیست. این جور کار به درد دفتر حساب‌بندی یک تجارتخانه می‌خورد. شعر واسطه تشریح و تاثیر دادن و کوچک کردن معنویات و شکافتن و نمودن درونیهای دقیق و نهفته آنهاست. و تمام کوشش و کاوش شاعر برای آن است که «مخصوصاً شعر را از حیث بیان آن به طبیعت نزدیک کرده و به آن اثردلپذیر نثر را دهد.»<ref>[https://amirye.ir/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C/%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7+%DB%8C%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AC سایت امیریه مقاله نیما]</ref></blockquote>
دیدگاه نیما در باره‌ی شعر، نگاهی نو است که شیوه‌های قدیم را به چالش کشیده و شعر را در قالبی نو تعریف می‌کند. او می‌گوید: <blockquote>«ادبیات ما باید از هر حیث عوض شود. موضوع تازه کافی نیست و نه این کافی است که مضمونی را بسط داده و به طرز تازه بیان کنیم. نه این کافی است که با پس و پیش کردن قافیه و افزایش و کاهش مصراع‌ها یا وسایل دیگر، دست به فرم تازه زده باشیم. عمده کار این است که طرز کار عوض شود و مدل وصفی و روائی، که در دنیای با شعور آدم هاست، به شعر بدهیم.»</blockquote><blockquote>او در ادامه می گوید: «شعر وزن و قافیه نیست، بلکه وزن و قافیه هم از ابزار کار یک نفر شاعر هستند. همچنین شعر ردیف ساختن مصطلحات و فهرست کلی دادن از مطالب معلوم که در سر زبان‌ها افتاده است نیست. این جور کار به درد دفتر حساب‌بندی یک تجارت‌خانه می‌خورد. شعر واسطه تشریح و تاثیر دادن و کوچک کردن معنویات و شکافتن و نمودن درونی‌های دقیق و نهفته آنهاست. و تمام کوشش و کاوش شاعر برای آن است که «مخصوصاً شعر را از حیث بیان آن به طبیعت نزدیک کرده و به آن اثردلپذیر نثر را دهد.»<ref>[https://amirye.ir/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C/%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7+%DB%8C%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AC سایت امیریه مقاله نیما]</ref></blockquote>


=== شعر مهتاب ===
=== شعر مهتاب ===
<blockquote></blockquote>'''می تراود مهتاب'''
<blockquote></blockquote>'''می‌تراود مهتاب'''


'''می درخشد شبتاب'''
'''می‌درخشد شبتاب'''


'''نیست یك دم شكندخواب به چشم كس ولیك'''
'''نیست یك دم شكند خواب به چشم كس ولیك'''


'''غم این خفته چند'''
'''غم این خفته چند'''


'''خواب در چشم ترم می شكند'''
'''خواب در چشم ترم می‌شكند'''


'''نگران با من ایستاده سحر'''
'''نگران با من ایستاده سحر'''


'''صبح می خواهد از من'''
'''صبح می‌خواهد از من'''


'''كز مبارك دم او آورم این قوم به جان باخته را بلكه خبر'''
'''كز مبارك دم او آورم این قوم به جان باخته را بلكه خبر'''
خط ۶۸: خط ۶۸:
'''در جگر لیكن خاری'''
'''در جگر لیكن خاری'''


'''از ره این سفرم می شكند'''
'''از ره این سفرم می‌شكند'''


'''نازك آرای تن ساق گلی'''
'''نازك آرای تن ساق گلی'''
خط ۷۶: خط ۷۶:
'''و به جان دادمش آب'''
'''و به جان دادمش آب'''


'''ای دریغا به برم می شكند'''
'''ای دریغا به برم می‌شكند'''


'''دستهای سایم'''
'''دستهای سایم'''
خط ۸۲: خط ۸۲:
'''تا دری بگشایم'''
'''تا دری بگشایم'''


'''بر عبث می پایم'''
'''بر عبث می‌پایم'''


'''كه به در كس آید'''
'''كه به در كس آید'''
خط ۸۸: خط ۸۸:
'''در ودیوار به هم ریخته شان'''
'''در ودیوار به هم ریخته شان'''


'''بر سرم می شكند'''
'''بر سرم می‌شكند'''


'''می تراود مهتاب'''
'''می‌تراود مهتاب'''


'''می درخشد شبتاب'''
'''می‌درخشد شبتاب'''


'''مانده پای ابله از راه دور'''
'''مانده پای ابله از راه دور'''
خط ۹۸: خط ۹۸:
'''بر دم دهكده مردی تنها'''
'''بر دم دهكده مردی تنها'''


'''كوله بارش بر دوش'''
'''كوله‌بارش بر دوش'''


'''دست او بر در می گوید با خود'''
'''دست او بر در می‌گوید با خود'''


'''غم این خفته چند'''
'''غم این خفته چند'''


'''خواب در چشم ترم میشكند'''<blockquote></blockquote>
'''خواب در چشم ترم می‌شكند'''<blockquote></blockquote>
== روزشمار زندگی نیما ==
== روزشمار زندگی نیما ==
تولد: نیما یوشیج (علی اسفندیاری) یوش ۱۵ جمادی‌الثانی ۱۳۱۵ قمری (۱۱ نوامبر ۱۸۹۷ میلادی) برابر با ۲۱ آبان ۱۲۷۴
تولد: نیما یوشیج (علی اسفندیاری) یوش ۱۵ جمادی‌الثانی ۱۳۱۵ قمری (۱۱ نوامبر ۱۸۹۷ میلادی) برابر با ۲۱ آبان ۱۲۷۴


۱۲۹۶- دریافت گواهینامه (تصدیق) دورۀ ابتدایی از مدرسۀ عالی سن‌لوئی در تهران.
۱۲۹۶- دریافت گواهینامه (تصدیق) دورۀ ابتدایی از مدرسۀ عالی سن‌لوئی در تهران


۱۲۹۸- استخدام و اشتغال در وزارت مالیه. (ادارۀ دارایی)
۱۲۹۸- استخدام و اشتغال در وزارت مالیه (ادارۀ دارایی)


۱۳۰۰- انتشار «قصۀ رنگ پریده» تهران، مطبعۀ سعادت.
۱۳۰۰- انتشار «قصۀ رنگ پریده» تهران، چاپخانه سعادت


۱۳۰۱- چاپ و انتشار قسمتی از «افسانه» در روزنامۀ «قرن بیستم» میرزاده عشقی.
۱۳۰۱- چاپ و انتشار قسمتی از «افسانه» در روزنامۀ «قرن بیستم» میرزاده عشقی


۱۳۰۲- چاپ و انتشار شعر «ای شب» در مجلۀ بهار.
۱۳۰۲- چاپ و انتشار شعر «ای شب» در مجلۀ بهار


۱۳۰۳- چاپ و انتشار کتاب «منتخبات آثار» توسط محمدضیاء هشترودی، تهران، کتابخانۀ بروخیم.
۱۳۰۳- چاپ و انتشار کتاب «منتخبات آثار» توسط محمدضیاء هشترودی، تهران، کتابخانۀ بروخیم


۱۳۰۵- عقدکنان رسمی نیما یوشیج با عالیه جهانگیری، فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و دخترعمۀ میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، تهران ششم اردیبهشت.
۱۳۰۵- عقدکنان رسمی نیما یوشیج با عالیه جهانگیری، فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و دخترعمۀ میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، تهران ششم اردیبهشت


۱۳۰۵- درگذشت میرزا ابراهیم‌خان اعظام السلطنۀ نوری، پدر نیما.
۱۳۰۵- درگذشت میرزا ابراهیم‌خان اعظام‌السلطنۀ نوری، پدر نیما


۱۳۰۵- چاپ و انتشار  کتاب «فریادها» شامل منظومۀ «خانوادۀ سرباز و سه شعر دیگر».
۱۳۰۵- چاپ و انتشار  کتاب «فریادها» شامل منظومۀ «خانوادۀ سرباز و سه شعر دیگر»


۱۳۰۷- انتقال (نیما و عالیه) به بابل و تدریس در مدارس بارفروش (بابل).
۱۳۰۷- انتقال (نیما و عالیه) به بابل و تدریس در مدارس بارفروش (بابل)


۱۳۰۹- انتقال و تدریس در لاهیجان و رشت.
۱۳۰۹- انتقال و تدریس در لاهیجان و رشت


۱۳۰۹- نگارش داستان «مرقد آقا» چاپ شده در چاپخانۀ کلالۀ خاور.
۱۳۰۹- نگارش داستان «مرقد آقا» چاپ شده در چاپخانۀ کلالۀ خاور


۱۳۱۰- انتقال به آستارا و تدریس در دبیرستان (حکیم نظامی) پسران و عالیه جهانگیر به سمت مدیر تنها مدرسۀ دخترانه در آستارا.
۱۳۱۰- انتقال به آستارا و تدریس در دبیرستان (حکیم نظامی) پسران و عالیه جهانگیر به سمت مدیر تنها مدرسۀ دخترانه در آستارا


۱۳۱۲- انتقال از آستارا به تهران و تدریس در مدارس تهران.
۱۳۱۲- انتقال از آستارا به تهران و تدریس در مدارس تهران


۱۳۱۶- تدریس در مدرسۀ صنعتی تهران.
۱۳۱۶- تدریس در مدرسۀ صنعتی تهران


۱۳۱۷- عضویت در هیئت تحریریۀ مجلۀ «موسیقی» به مدیریت غلامحسین مین‌باشیان به همراهی صادق هدایت، عبدالحسین نوشین و محمدضیاء هشترودی.
۱۳۱۷- عضویت در هیئت تحریریۀ مجلۀ «موسیقی» به مدیریت غلامحسین مین‌باشیان به همراهی صادق هدایت، عبدالحسین نوشین و محمدضیاء هشترودی


۱۳۱۷- انتشار شعر و رسالۀ «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» در این مجله.
۱۳۱۷- انتشار شعر و رسالۀ «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» در این مجله


۱۳ اسفندماه سال ۱۳۲۱ ساعت هفت صبح تولد شراگیم یوشیج در بیمارستان نجمیۀ تهران چهارراه یوسف‌آباد.
۱۳ اسفندماه سال ۱۳۲۱ ساعت هفت صبح تولد شراگیم یوشیج در بیمارستان نجمیۀ تهران چهارراه یوسف‌آباد


۱۳۲۵- شرکت در نخستین کنگرۀ نویسندگان ایران، خانۀ «وکس» شوروی، خواندن شعر «آی آدم‌ها» و زندگینامۀ خودنوشت، توسط نیما. درآن شب با تبانیِ پرویز ناتل خانلری پسرخالۀ نیما و مهدی حمیدی شیرازی و همدستانش برق را قطع کردند؛ اما نیما توانست در نور یک شمع شعر «آی آدم‌ها» را بخواند.
۱۳۲۵- شرکت در نخستین کنگرۀ نویسندگان ایران، خانۀ «وکس» شوروی، خواندن شعر «آی آدم‌ها» و زندگینامۀ خودنوشت، توسط نیما. درآن شب با تبانیِ پرویز ناتل خانلری پسرخالۀ نیما و مهدی حمیدی شیرازی و همدستانش برق را قطع کردند؛ اما نیما توانست در نور یک شمع شعر «آی آدم‌ها» را بخواند.


۱۳۲۶- همکاری با مجلۀ ماهانۀ «مردم» و انتشار شعر «پادشاه فتح» در این مجله.
۱۳۲۶- همکاری با مجلۀ ماهانۀ «مردم» و انتشار شعر «پادشاه فتح» در این مجله


۱۳۲۷- کوچ از تهران، چهارراه یوسف‌آباد، کوچۀ پاریس به شمیران، تجریش، خیابان دزاشیب، کوچۀ حقیقت، در منزلی که نیما ساخته بود و نیمه‌کاره مانده بود.
۱۳۲۷- کوچ از تهران، چهارراه یوسف‌آباد، کوچۀ پاریس به شمیران، تجریش، خیابان دزاشیب، کوچۀ حقیقت، در منزلی که نیما ساخته بود و نیمه‌کاره مانده بود.


۱۳۲۷- همکاری با مجله‌های «خروس جنگی» و «کویر» به دعوت زنده‌یاد غلامحسین قریب.
۱۳۲۷- همکاری با مجله‌های «خروس جنگی» و «کویر» به دعوت زنده‌یاد غلامحسین قریب


۱۳۲۹- چاپ و انتشار منظومۀ «افسانه» توسط انتشارات خیام با مقدمۀ احمد شاملو.
۱۳۲۹- چاپ و انتشار منظومۀ «افسانه» توسط انتشارات خیام با مقدمۀ احمد شاملو


۱۳۲۹- چاپ و انتشار کتاب «دو نامه»، نامه از نیما یوشیج به شین پرتو و از شین پرتو به نیما یوشیج.
۱۳۲۹- چاپ و انتشار کتاب «دو نامه»، نامه از نیما یوشیج به شین پرتو و از شین پرتو به نیما یوشیج


۱۳۳۲- دستگیری نیما از طرف سازمان امنیت و شهربانی به دستور تیمسار بختیار در تهران (زندان شهربانی خیابان سوم اسفند).
۱۳۳۲- دستگیری نیما از طرف سازمان امنیت و شهربانی به دستور تیمسار بختیار در تهران (زندان شهربانی خیابان سوم اسفند)


۱۳۳۳- انتشار مجموعۀ کوچکی به نام «کیست؟ چیست؟» در ۹۶ صفحه، در قطع جیبی، به‌کوشش ابوالقاسم جنتی عطایی، انتشارات احمد ناصحی.
۱۳۳۳- انتشار مجموعۀ کوچکی به نام «کیست؟ چیست؟» در ۹۶ صفحه، در قطع جیبی، به‌کوشش ابوالقاسم جنتی عطایی، انتشارات احمد ناصحی


۱۳۳۴- چاپ و انتشار کتاب «ارزش احساسات» نثر دربارۀ شعر فارسی، به‌کوشش ابوالقاسم جنتی عطایی، تهران، انتشارات صفیعلیشاه.
۱۳۳۴- چاپ و انتشار کتاب «ارزش احساسات» نثر دربارۀ شعر فارسی، به‌کوشش ابوالقاسم جنتی عطایی، تهران، انتشارات صفی‌علیشاه


۱۳۳۵- نوشتن وصيت نامه
۱۳۳۵- نوشتن وصيت‌نامه


۱۳۳۶- چاپ و انتشار منظومۀ «مانلی» به‌کوشش ابوالقاسم جنتی عطایی، تهران، انتشارات صفیعلیشاه.
۱۳۳۶- چاپ و انتشار منظومۀ «مانلی» به‌کوشش ابوالقاسم جنتی عطایی، تهران، انتشارات صفی‌علیشاه.


۱۳۳۸- نیما یوشیج در نیمه‌شب ۱۳ دی‌ماه به پیشنهاد شراگیم یوشیج به‌صورت امانت در امامزاده عبدالله شهرری تهران به خاک سپرده شد.
۱۳۳۸- نیما یوشیج در نیمه‌شب ۱۳ دی‌ماه به پیشنهاد شراگیم یوشیج به‌صورت امانت در امامزاده عبدالله شهرری تهران به خاک سپرده شد.
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
(اولین کتاب بعد از خاموشی نیما به همت و کوشش عالیه جهانگیر).
(اولین کتاب بعد از خاموشی نیما به همت و کوشش عالیه جهانگیر).


 ۱۳۴۲- چاپ و انتشار «برگزیدۀ اشعار نیما یوشیج»، به‌کوشش سیروس طاهباز، تهران، انتشارات کتاب‌های جیبی مؤسسۀ فرانکلین.
 ۱۳۴۲- چاپ و انتشار «برگزیدۀ اشعار نیما یوشیج»، به‌کوشش سیروس طاهباز، تهران، انتشارات کتاب‌های جیبی مؤسسۀ فرانکلین


 ۱۳۴۴- چاپ و انتشار مجموعۀ «ماخ اولا»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات شمس.
 ۱۳۴۴- چاپ و انتشار مجموعۀ «ماخ اولا»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات شمس


 ۱۳۴۵- چاپ و انتشار مجموعۀ «شعر من»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات مروارید.
 ۱۳۴۵- چاپ و انتشار مجموعۀ «شعر من»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات مروارید


 ۱۳۴۶- چاپ و انتشار کتاب «شهر شب، شهر صبح»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات مروارید.
 ۱۳۴۶- چاپ و انتشار کتاب «شهر شب، شهر صبح»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات مروارید


۱۳۴۶- چاپ و انتشار مجموعۀ «ناقوس»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران انتشارات مروارید.
۱۳۴۶- چاپ و انتشار مجموعۀ «ناقوس»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران انتشارات مروارید


۱۳۴۸- چاپ و انتشار کتاب «تعریف و تبصره و یادداشت‌های دیگر»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات امیرکبیر.
۱۳۴۸- چاپ و انتشار کتاب «تعریف و تبصره و یادداشت‌های دیگر»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات امیرکبیر


۱۳۴۹- چاپ و انتشار مجموعه «قلم‌انداز»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات دنیا.
۱۳۴۹- چاپ و انتشار مجموعه «قلم‌انداز»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات دنیا


۱۳۴۹- چاپ و انتشار کتاب «آهو و پرنده‌ها» قصه برای کودکان، ویرایش سیروس طاهباز و نقاشی‌های بهمن دادخواه، تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
۱۳۴۹- چاپ و انتشار کتاب «آهو و پرنده‌ها» قصه برای کودکان، ویرایش سیروس طاهباز و نقاشی‌های بهمن دادخواه، تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان


۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «توکایی در قفس»، ویرایش سیروس طاهباز و نقاشی‌های بهمن دادخواه، تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «توکایی در قفس»، ویرایش سیروس طاهباز و نقاشی‌های بهمن دادخواه، تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان


۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «دنیا خانۀ من است» (پنجاه نامه از نیما یوشیج)، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات زمان.
۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «دنیا خانۀ من است» (پنجاه نامه از نیما یوشیج)، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات زمان


۱۳۵0- چاپ و انتشار کتاب «نامه‌های نیما به همسرش عالیه» نسخه‌برداری و تدوین شراگیم یوشیج و مینا میرهادی (یوشیج)، تهران، انتشارات آگاه.
۱۳۵0- چاپ و انتشار کتاب «نامه‌های نیما به همسرش عالیه» نسخه‌برداری و تدوین شراگیم یوشیج و مینا میرهادی (یوشیج)، تهران، انتشارات آگاه


۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «کندوهای شکسته» (مجموعه داستان)، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات نیل.
۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «کندوهای شکسته» (مجموعه داستان)، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات نیل


۱۳۵۱- انتشار «کشتی طوفان» (مجموعه نامه‌های نیما یوشیج)، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات دنیا.
۱۳۵۱- انتشار «کشتی طوفان» (مجموعه نامه‌های نیما یوشیج)، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات دنیا


۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «ارزش احساسات و پنج مقاله در شعر و نمایش»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات گوتنبرگ.
۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «ارزش احساسات و پنج مقاله در شعر و نمایش»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات گوتنبرگ


۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «آب در خوابگه مورچگان» (۵۴۰ رباعی)، نسخه‌برداری عالیه جهانگیری، تهران، انتشارات امیرکبیر.
۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «آب در خوابگه مورچگان» (۵۴۰ رباعی)، نسخه‌برداری عالیه جهانگیری، تهران، انتشارات امیرکبیر


۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «حرف‌های همسایه» (دربارۀ شعر و شاعری) ، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات دنیا.
۱۳۵۰- چاپ و انتشار کتاب «حرف‌های همسایه» (دربارۀ شعر و شاعری) ، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات دنیا


۱۳۵۲- چاپ و انتشار کتاب «مانلی و خانۀ سریویلی»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات امیرکبیر.
۱۳۵۲- چاپ و انتشار کتاب «مانلی و خانۀ سریویلی»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات امیرکبیر


۱۳۵۴- چاپ و انتشار کتاب «ستاره‌ای در زمین» (مجموعۀ نامه)، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات توس.
۱۳۵۴- چاپ و انتشار کتاب «ستاره‌ای در زمین» (مجموعۀ نامه)، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارات توس


۱۳64- چاپ و انتشار کتاب مجموعه «فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارت دنیا.
۱۳64- چاپ و انتشار کتاب مجموعه «فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ»، گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز، تهران، انتشارت دنیا


۱۳۶۹- چاپ و انتشار کتاب «برگزیدۀ اشعار و یادداشت‌های روزانه»، به‌کوشش سیروس طاهباز، تهران، انتشارات بزرگمهر.
۱۳۶۹- چاپ و انتشار کتاب «برگزیدۀ اشعار و یادداشت‌های روزانه»، به‌کوشش سیروس طاهباز، تهران، انتشارات بزرگمهر


۱۳۷۶- چاپ اول و انتشار کتاب «مجموعۀ نامه‌های نیما یوشیج» نسخه‌برداری و تدوین شراگیم یوشیج و مینا میرهادی (یوشیج) تهران، انتشارات نگاه.
۱۳۷۶- چاپ اول و انتشار کتاب «مجموعۀ نامه‌های نیما یوشیج» نسخه‌برداری و تدوین شراگیم یوشیج و مینا میرهادی (یوشیج) تهران، انتشارات نگاه


۱۳۷۶- کنگرۀ بزرگداشت صدمین سال تولد نیمای بزرگ از طرف سازمان جهانی یونسکو در ایران و سراسر جهان به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین مشاهیر و مفاخر جهان در تهران برگزار شد.
۱۳۷۶- کنگرۀ بزرگداشت صدمین سال تولد نیمای بزرگ از طرف سازمان جهانی یونسکو در ایران و سراسر جهان به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین مشاهیر و مفاخر جهان در تهران برگزار شد.


۱۳۷۹- چاپ و انتشار کتاب «غول و نقاش» (دو طرح برای کودکان)، به‌کوشش سیروس طاهباز و نقاشی بهرام دبیری، تهران، نشر ماه‌ریز.
۱۳۷۹- چاپ و انتشار کتاب «غول و نقاش» (دو طرح برای کودکان)، به‌کوشش سیروس طاهباز و نقاشی بهرام دبیری، تهران، نشر ماه‌ریز  


چاپ و انتشار کتاب «دو سفرنامه از نیما یوشیج» (بارفروش و رشت)، به‌کوشش علی میرانصاری، تهران، سازمان اسناد ملی ایران.
چاپ و انتشار کتاب «دو سفرنامه از نیما یوشیج» (بارفروش و رشت)، به‌کوشش علی میرانصاری، تهران، سازمان اسناد ملی ایران


۱۳۸۵- چاپ و انتشار کتاب «دربارۀ هنر و شعر و شاعری»، به‌کوشش سیروس طاهباز، تهران، انتشارات نگاه.
۱۳۸۵- چاپ و انتشار کتاب «دربارۀ هنر و شعر و شاعری»، به‌کوشش سیروس طاهباز، تهران، انتشارات نگاه


۱۳۸۷- چاپ و انتشار کتاب «دیوان رباعیات نیما یوشیج»، نسخه‌برداری و تدوین شراگیم یوشیج و مینا میرهادی (یوشیج) تهران، انتشارات مروارید.
۱۳۸۷- چاپ و انتشار کتاب «دیوان رباعیات نیما یوشیج»، نسخه‌برداری و تدوین شراگیم یوشیج و مینا میرهادی (یوشیج) تهران، انتشارات مروارید


۱۳۸۷- چاپ و انتشار کتاب «یادداشت‌های روزانۀ نیما یوشیج، به‌کوشش و نسخه‌برداری و تنظیم و تدوین شراگیم یوشیج، تهران، انتشارات مروارید.
۱۳۸۷- چاپ و انتشار کتاب «یادداشت‌های روزانۀ نیما یوشیج، به‌کوشش و نسخه‌برداری و تنظیم و تدوین شراگیم یوشیج، تهران، انتشارات مروارید


۱۳۹۶ - چاپ و انتشار کتاب «دفترهای نیما» (مجموعۀ آثار منثور نیما یوشیج)، به مراقبت شراگیم یوشیج، تهران، انتشارات رشدیه.
۱۳۹۶ - چاپ و انتشار کتاب «دفترهای نیما» (مجموعۀ آثار منثور نیما یوشیج)، به مراقبت شراگیم یوشیج، تهران، انتشارات رشدیه


== وصیّت‌نامه‌ نیما یوشیج ==
== وصیّت‌نامه‌ نیما یوشیج ==
شب دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۳۵
شب دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۳۵
[[پرونده:مزار نیما.JPG|بندانگشتی|'''سنگ مزار نیما''']]
[[پرونده:مزار نیما.JPG|بندانگشتی|'''سنگ مزار نیما''']]<blockquote>«امشب فکر می‌کردم با این گذران کثیف که من داشته‌ام بزرگی که فقیر و ذلیل می‌شود حقیقةً جای تحسّر است. فکر می‌کردم برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم که وصیت‌نامه‌ی من باشد ؛ به این نحو که بعد از من هیچ‌کس حق دست زدن به آثار مرا ندارد. به‌جز دکتر محمّد معین، اگر چه او مخالف ذوق من باشد.
امشب فکر می‌کردم با این گذران کثیف که من داشته‌ام بزرگی که فقیر و ذلیل می‌شود حقیقةً جای تحسّر است. فکر می‌کردم برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم که وصیت‌نامه‌ی من باشد ؛ به این نحو که بعد از من هیچ‌کس حق دست زدن به آثار مرا ندارد. به‌جز دکتر محمّد معین، اگر چه او مخالف ذوق من باشد.


دکتر محمّد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند. ضمناً دکتر ابوالقاسم جنّتی عطائی و آل احمد با او باشند؛ به شرطی که هر دو با هم باشند.
دکتر محمّد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند. ضمناً دکتر ابوالقاسم جنّتی عطائی و آل احمد با او باشند؛ به شرطی که هر دو با هم باشند.


ولی هیچ‌یک از کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرموده‌اند در کار نباشند. دکتر محمّد معین که مَثَل صحیح علم و دانش است، کاغذ پاره‌های مرا بازدید کند. دکتر محمّد معین که هنوز او را ندیده‌ام مثل کسی است که او را دیده‌ام. اگر شرعاً می‌توانم قیّم برای ولد خود داشته باشم، دکتر محمّد معین قیّم است؛ ولو این‌که او شعر مرا دوست نداشته باشد. امّا ما در زمانی هستیم که ممکن است همه‌ی این اشخاص نام‌برده از هم بدشان بیاید، و چقدر بیچاره است انسان ... !<ref name=":0" /><blockquote></blockquote>
ولی هیچ‌یک از کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرموده‌اند در کار نباشند. دکتر محمّد معین که مَثَل صحیح علم و دانش است، کاغذ پاره‌های مرا بازدید کند. دکتر محمّد معین که هنوز او را ندیده‌ام مثل کسی است که او را دیده‌ام. اگر شرعاً می‌توانم قیّم برای ولد خود داشته باشم، دکتر محمّد معین قیّم است؛ ولو این‌که او شعر مرا دوست نداشته باشد. امّا ما در زمانی هستیم که ممکن است همه‌ی این اشخاص نام‌برده از هم بدشان بیاید، و چقدر بیچاره است انسان ...»<ref name=":0" /></blockquote>


== منابع ==
== منابع ==
<references /><references />
<references /><references />
۱۰٬۲۵۶

ویرایش