۱٬۳۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''علاءالدین عترتی کوشالی(حمیدکوشالی)''' ( | '''علاءالدین عترتی کوشالی (حمیدکوشالی)''' (زادهٔ …، شهادت ۷ دی ۱۳۶۰){{جعبه زندگینامه | ||
| اندازه جعبه = | | اندازه جعبه = | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
| نام = علاءالدین عترتی کوشالی | | نام = علاءالدین عترتی کوشالی | ||
| تصویر = علاءالدین عترتی کوشالی(حمید عترتی).JPG | | تصویر = علاءالدین عترتی کوشالی (حمید عترتی).JPG | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| عنوان تصویر = علاءالدین عترتی کوشالی | | عنوان تصویر = علاءالدین عترتی کوشالی | ||
| زادروز = | | زادروز = | ||
| زادگاه =لاهیجان | | زادگاه =لاهیجان | ||
| تاریخ درگذشت = ۲ دی ۱۳۶۰ | | تاریخ درگذشت = ۲ دی ۱۳۶۰ | ||
| مکان درگذشت = لاهیجان | | مکان درگذشت = لاهیجان | ||
| علت درگذشت = تیرباران | | علت درگذشت = تیرباران | ||
|آرامگاه = | |آرامگاه = | ||
| ملیت =ایرانی | | ملیت =ایرانی | ||
| نژاد = | | نژاد = | ||
| تابعیت =ایرانی | | تابعیت =ایرانی | ||
|تحصیلات = | |تحصیلات = | ||
|دانشگاه = | |دانشگاه = | ||
| پیشه = | | پیشه = | ||
| سالهای فعالیت = | | سالهای فعالیت = | ||
| شناختهشده برای = مردم ایران | | شناختهشده برای = مردم ایران | ||
| نقشهای برجسته = | | نقشهای برجسته = | ||
| سبک = | | سبک = | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
| حزب = سازمان مجاهدین خلق ایران | | حزب = سازمان مجاهدین خلق ایران | ||
| دین =اسلام-شیعه | | دین =اسلام-شیعه | ||
| همسر = | | همسر = | ||
|| پانویس = | || پانویس = | ||
}}صبح روز هفتم دیماه سال ۱۳۶۰ پاسداران جسد | }}صبح روز هفتم دیماه سال ۱۳۶۰ پاسداران جسد علاءالدین را به خانوادهاش تحویل دادند. چون در بین زندانیان محبوبیت داشت وی را بدون اطلاع سایر زندانیان برای اجرای حکم اعدام به جنگلهای اطراف زندان بردند. ابتدا چند تیر به پاهایش شلیک کردند و او را در همان حال رها کردند تا درد بکشد. پس از آن چند تیر به میان پاهایش شلیک کردند. اما وقتی پیکر علاءالدین را به پزشکقانونی تحویل دادند پزشکان متوجه شدند که جسد وی هنوز تکان میخورد. | ||
علاءالدین یا حمید عترتی در میان کارگران | علاءالدین یا حمید عترتی در میان کارگران کورهپزخانههای گیلان شناخته شده بود. چون هر وقت که به او نیاز داشتند وی هرچه که داشت را تقدیم آنها میکرد. | ||
علاءالدین در سال ۱۳۶۰ دستگیر و به زندان رشت انتقال یافت. | علاءالدین در سال ۱۳۶۰ دستگیر و به زندان رشت انتقال یافت. | ||
یکی از همرزمان علاءالدین در رابطه با وی گفت: <blockquote>وقتی علاء وارد بند ما شد، همه ما از خوشحالی از جا بلند شدیم. او در فاز سیاسی مسئول من بود و من نسبت به خصوصیات اخلاقی او آشنایی داشتم. در سختترین شرایط آستین بالا میزد و تضاد حل میکرد. همواره لبخند بر لبانش بود و روحیهاش کمنظیر بود. کارهای سخت را خودش انجام میداد و کارهای راحت را به ما میسپرد. در زندان آرام و قرار نداشت. با اینکه میدانست او را اعدام خواهند کرد ولی به این موضوع اهمیتی نمیداد. با بقیه | یکی از همرزمان علاءالدین در رابطه با وی گفت: <blockquote>وقتی علاء وارد بند ما شد، همه ما از خوشحالی از جا بلند شدیم. او در فاز سیاسی مسئول من بود و من نسبت به خصوصیات اخلاقی او آشنایی داشتم. در سختترین شرایط آستین بالا میزد و تضاد حل میکرد. همواره لبخند بر لبانش بود و روحیهاش کمنظیر بود. کارهای سخت را خودش انجام میداد و کارهای راحت را به ما میسپرد. در زندان آرام و قرار نداشت. با اینکه میدانست او را اعدام خواهند کرد ولی به این موضوع اهمیتی نمیداد. با بقیه همبندانش صحبت میکرد و به آنها روحیه میداد. در زندان بازیهای جمعی را به راه انداخت. تکاندهندهترین لحظه برای من زمانی بود که او را برای اعدام بردند. هیچیک از ما از این موشضوع اطلاعی نداشتیم، ولی بعد از مدتی از این جنایت فجیع مطلع شدیم. با شنیدن این خبر بند بههم ریخت. همبندان وی برافروخته شده بودند و به مزدوران فحش و ناسزا میگفتند. سپس شروع به خواندن سرودهای سازمان کردیم. سرود شهادت و قسم را خواندیم. زندانبانها به بند آمدند و گفتند سردسته شما را کشتیم شما دارید سرود میخوانید؟ ما هم سرود را با صدای بلندتر خواندیم. بند خواهران مجاهد هم رو به روی ما بود، آنها هم نسبت به خبر شهادت علاءالدین بیاطلاع بودند؛ ولی وقتی صدای سرودهای ما را شنیدند فهمیدند که یکی از بچهها شهید شده و آنها هم شروع به خواندن سرود کردند و تمامی بند با فریادهای ما به لرزه درآمد. </blockquote><blockquote>علاءالدین با اینکه از چهرههای شناخته شده شهر ما بود ولی ذرهای شائبه مقام و خودپرستی در او دیده نمیشد. با اینکه قهرمانی نامدار در خطهٔ شمال بود و بازیهایش در تیمهای دارایی و پرسپولیس تهران و سپیدرود رشت و منتخب ایران، مورد توجه همه مردم گیلان قرار گرفته بود و همچنین کاندیدای سازمان مجاهدین خلق در گیلان بود، اما با تواضع و فروتنی بسیار، در میان مردم زحمتکش گیلان ظاهر میشد.</blockquote><blockquote>از دیگر خصوصیات بارز این قهرمان سرفراز قاطعیت و جدیت او در امر مبارزه برای سرنگونی رژیمهای شاه و شیخ بود. یکبار خواهرش به او گفته بود که علاء جان! مواظب باش آنها تو را میکشند. علاءالدین به خواهرش پاسخ داده بود مگر ما چند سال عمر میکنیم که آن را در زیر حاکمیت ظلم وستم بگذرانیم؟ </blockquote><blockquote>علاءالدین اندکی قبل از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با مجاهد شهید عصمت شریعتی ازدواج کرده بود. اما بعد از اعدام کشتارهای وحشیانهٔ رژیم خمینی آرام و قرار نداشت و تمامی اوقاتش در خدمت دفاع از مردم ستمدیده وطنش بود و سرانجام در این مسیر جانش را فدا کرد. </blockquote> |
ویرایش