علی اصغر بدیع زادگان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| اندازه جعبه = | | اندازه جعبه = | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
| نام = | | نام =اصغر بدیعزادگان | ||
| تصویر =علیاصغر بدیعزادگان.jpg | | تصویر =علیاصغر بدیعزادگان.jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| عنوان تصویر = | | عنوان تصویر =اصغر بدیعزادگان | ||
| زادروز = ۱۳۱۹ | | زادروز = ۱۳۱۹ | ||
| زادگاه =اصفهان | | زادگاه =اصفهان | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
| تلویزیون = | | تلویزیون = | ||
| لقب = | | لقب = | ||
| حزب =سازمان مجاهدین خلق ایران | | حزب =[[سازمان مجاهدین خلق ایران]] | ||
| جنبش = | | جنبش = | ||
| مخالفان = | | مخالفان = | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
''' | '''سید اصغر بدیعزادگان''' (زادروز ۱۳۱۹ - تیرباران ۴ خرداد ۱۳۵۱) از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بود. وی به همراه [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و [[سعید محسن]]، سازمان مجاهدین خلق را در سال ۱۳۴۴ بنیانگذاری نمود. اصغر بدیعزادگان در سال ۱۳۵۰ توسط ساواک شاه دستگیر گردید و در چهارم خرداد ۱۳۵۱ اعدام شد<ref>مشرق - [https://www.mashreghnews.ir/news/420802/%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB اعدام چهار جوان قبل از ورود رئیس جمهور آمریکا]</ref> | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
اصغر بدیعزادگان در سال ۱۳۱۹ در اصفهان در یک خانواده متوسط متولد شد. خردسال بود که خانوادهاش به تهران آمدند و او دوره دبیرستان را در تهران گذراند و سپس در رشته مهندسی شیمی از دانشکده فنی [[دانشگاه تهران]] فارغالتحصیل شد. او با مسائل سیاسی، در دوران تجدید فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ آشنا شد. اصغر در دوران تحصیل در دانشگاه به فعالیت سیاسی پرداخت، اما هیچیک از افراد خانوادهاش اطلاعی از فعالیتهای او نداشتند و ساواک شاه نیز تا هنگام دستگیریش هیچ سابقهای از او نداشت. اصغر در سال ۱۳۴۲ به نظاموظیفه رفت و پس از آن مدتی در کارخانه اسلحهسازی و سپس در کادر آموزشی دانشکده فنی دانشگاه تهران بهکار پرداخت.<ref>سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://www.mojahedin.org/news/138679/%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D9%87%D8%B1%DA%A9%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A مجاهد شهید اصغر بدیع زادگان: «ارزش هرکس در مبارزه، بهاندازه مایهیی است که در این راه میگذارد»]</ref> | اصغر بدیعزادگان در سال ۱۳۱۹ در اصفهان در یک خانواده متوسط متولد شد. خردسال بود که خانوادهاش به تهران آمدند و او دوره دبیرستان را در تهران گذراند و سپس در رشته مهندسی شیمی از دانشکده فنی [[دانشگاه تهران]] فارغالتحصیل شد. او با مسائل سیاسی، در دوران تجدید فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ آشنا شد. اصغر در دوران تحصیل در دانشگاه به فعالیت سیاسی پرداخت، اما هیچیک از افراد خانوادهاش اطلاعی از فعالیتهای او نداشتند و ساواک شاه نیز تا هنگام دستگیریش هیچ سابقهای از او نداشت. اصغر در سال ۱۳۴۲ به نظاموظیفه رفت و پس از آن مدتی در کارخانه اسلحهسازی و سپس در کادر آموزشی دانشکده فنی دانشگاه تهران بهکار پرداخت.<ref>سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://www.mojahedin.org/news/138679/%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D9%87%D8%B1%DA%A9%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A مجاهد شهید اصغر بدیع زادگان: «ارزش هرکس در مبارزه، بهاندازه مایهیی است که در این راه میگذارد»]</ref> | ||
شهید بدیعزادگان، خواهر کوچکتر اصغر درباره ویژگیهای اصغر گفته است:<blockquote>«من همیشه اصغر را در حال مطالعه دیده بودم. همیشه کتابی همراهش بود، حتی در اتوبوس کتاب میخواند. گاهی وقتها دیده بودم که روزی ۲ تا ۳ساعت روی روزنامههای عصر کار میکرد و هر روز به اخبار رادیوها گوش میداد. دیده بودم که ساعتها از وقتش را به مطالعه و فکر درباره قرآن مشغول بود و در جواب مادرم میگفت: «قرآن کتاب راهنمای عمل و کار است. چیزی نیست که لای جلد ترمه و مخمل بپیچیم و در تاقچه بگذاریم». هر چه میگذشت ما او را کمتر میدیدیم ولی همیشه پنجشنبه شبها بهخانه میآمد تا خودش را برای کوهنوری روز جمعه آماده کند».<ref>[https://about.mojahedin.org/i/%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA علی اصغر بدیعزادگان کیست؟]، سایت سازمان مجاهدین خلق</ref></blockquote> | |||
== فعالیتها و تشکیل سازمان == | == فعالیتها و تشکیل سازمان == | ||
اصغر بدیعزادگان همانند سایر دوستانش در فکر یافتن راه چارهای برای نجات مردم بود. او با مطالعه جنبشهای سیاسی و اجتماعی ایران متوجه شده بود که با وجود تلاش و کوشش مردم و فداکاری آنها، تمام راههای مبارزه بهشکست منجر شده بود. | |||
اصغر بدیعزادگان بهاین نتیجه رسیده بود که علت شکست مبارزات گذشته در این بود که رهبری و سازمان هدایت کننده حرفهای نداشتهاند. او فهمیده بود که اگر مبارزه بهعنوان یک حرفه و کار علمی در نظر گرفته نشود، محال است پیشرفتی حاصل شود. وی معتقد بود که بدون پا گذاشتن روی شغل، پول، تحصیلات و زندگی نمیتوان مبارزه کرد. او همیشه تکرار میکرد<blockquote>«ارزش هر کس در مبارزه بهاندازه مایهای است که در این راه میگذارد».</blockquote>در همین دوران بود که با محمد حنیفنژاد و سعید محسن نزدیکتر شد و هسته اولیه سازمان را تشکیل دادند. اصغر طی سالهای ۴۴ تا ۵۰ بهواسطه حرفهاش در دانشکده فنی دانشگاه تهران، که امکان برقراری تماس با دانشجویان و استفاده از امکانات دانشگاه را به او میداد، در رشد سازمان چه از نظر نیروی انسانی و عضوگیری و چه از جهت تأمین امکانات، خدمات ارزندهای انجام داد. او در سال ۱۳۴۹ بهعنوان مسئول گروهی از مجاهدین که برای آموزشهای نظامی در پایگاههای الفتح به فلسطین اعزام شدند، از کشور خارج شد و در بازگشت علاوه بر تسلیحاتی که با خودش آورد، بسیاری از تجربیات نظامی را به سازمان منتقل کرد. <ref>بیوگرافی - [http://azadamirkhizi.blogfa.com/post/231 علی اصغر بدیع زادگان]</ref> | |||
[[پرونده:عکس علیاصغر بدیعزادگان در زندان.jpg|جایگزین=در زندان این عکس انداخته شدهاست |بندانگشتی|عکس زندان | [[پرونده:عکس علیاصغر بدیعزادگان در زندان.jpg|جایگزین=در زندان این عکس انداخته شدهاست |بندانگشتی|عکس زندان اصغر بدیعزادگان]] | ||
== دادگاه | == دادگاه اصغر بدیعزادگان == | ||
اصغر بدیعزادگان در دادگاه خطاب به رئیس دادگاه گفت:<blockquote>«دادستان یا رئیس دادگاه باید بیطرف باشد ولی شما بیطرف نیستید چرا که عکس شاه را بالای سرتان گذاشتهاید یعنی به هر قیمتی باید از او حمایت کنید. ما هم که با شاه مبارزه میکنیم؛ پس نتیجه حکممان معلوم است. حکم ما از قبل دادگاه مشخص شدهاست و این دادگاه بیطرف نیست.»<sup> </sup></blockquote>خانم [[شهین بدیعزادگان]]، خواهر اصغر در این رابطه نوشته است:<blockquote>«آن موقع، اوایل اردیبهشت سال۵۱ بود که گفتند آخرین دادگاه و محاکمه اصغر است. ما بهطور خانوادگی برای شرکت در جلسه دادگاه به محل دادرسی ارتش در چهارراه قصر تهران رفته بودیم، از حوالی ساعت ۸صبح، آنجا متنظر بودیم تا اتوبوس حامل زندانیان سیاسی وارد محوطه دادرسی ارتش شد. اصغر را دیدیم که از اتوبوس پیاده شد و در حالیکه دستهایش را از پشت بسته بودند، او را بهمحل دادرسی ارتش میبردند. ما از راه دور با فریاد او را صدا کردیم و اصغر سرش را برگرداند و خندید. ما مدتها منتظر بودیم تا شاید ما را بهجلسه دادگاه راه بدهند. اما ساواک شاه از ترس برملاشدن کارهایی که درمورد اصغر مرتکب شده بود، مانع شرکت ما در جلسه دادگاه شد. تا حوالی ساعت ۵بعداز ظهر پشت در دادگاه متنظر بودیم و متوجه شدیم که اصغر را دارند از درب دیگر دادگاه خارج میکنند و بهسمت اتوبوس میبرند. خودمان را بهخیابان رساندیم و منتظر رسیدن اتوبوس شدیم. وقتی که اتوبوس به نزدیک ما رسید، دیدم که اصغر خودش را بهکنار یکی از پنجرهها رساند و درحالیکه دستهایش از پشت بسته بود، پرده اتوبوس را با صورتش کنار زد و چندبار کلمه «اعدام» را تکرار کرد. این آخرین تصویری است که از اصغر در ذهن من نقش بستهاست.»<ref>سازمان مجاهدین خلق ایران - ا[https://www.mojahedin.org/news/125070/%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88-%D9%88-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85 صغر بدیعزادگان، الگو و آموزگار بزرگ مقاومت در زیر شکنجه]</ref></blockquote> | |||
== تیرباران == | == تیرباران == | ||
حکم دادگاه برای | حکم دادگاه برای اصغر بدیعزادگان و دیگر یارانش اعدام بود که در ۴ خرداد ۱۳۵۱ اجرا شد. وی در روز چهارم خرداد ۱۳۵۱ در حالی که در اثر شکنجه فلج شده بود به همراه [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیفنٰژاد،]] [[سعید محسن]] و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان محاهدین خلق ایران [[محمود عسگریزاده|محمود عسکری زاده]] و [[زسول مشکینفام]] در میدان تیر چیتگر اعدام شد. محل دفن وی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا در تهران است.<ref>پاریزین - [http://dictionnaire.sensagent.leparisien.fr/%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1%20%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9%E2%80%8C%20%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86/fa-fa/ علی اصغر بدیع زادگان]</ref> | ||
[[پرونده:مزار علی اصغر بدیعزادگان.jpg|جایگزین=بهشت زهرا|بندانگشتی|مزار | [[پرونده:مزار علی اصغر بدیعزادگان.jpg|جایگزین=بهشت زهرا|بندانگشتی|مزار اصغر بدیعزادگان]] | ||
== وصیتنامه اصغر بدیع زادگان == | == وصیتنامه اصغر بدیع زادگان == |
نسخهٔ ۲۵ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۱۷
اصغر بدیعزادگان | |
---|---|
اصغر بدیعزادگان | |
زادروز | ۱۳۱۹ اصفهان |
درگذشت | ۴ خرداد ۱۳۵۱ تپههای اوین |
محل زندگی | تهران |
ملیت | ایرانی |
تابعیت | ایرانی |
تحصیلات | مهندس شیمی |
از دانشگاه | دانشکده تهران |
نقشهای برجسته | یکی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران |
تأثیرپذیرفتگان | اعضاء وهواداران سازمان مجاهدین خلق ایران |
حزب سیاسی | سازمان مجاهدین خلق ایران |
دین | اسلام-شیعه |
سید اصغر بدیعزادگان (زادروز ۱۳۱۹ - تیرباران ۴ خرداد ۱۳۵۱) از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بود. وی به همراه محمد حنیف نژاد و سعید محسن، سازمان مجاهدین خلق را در سال ۱۳۴۴ بنیانگذاری نمود. اصغر بدیعزادگان در سال ۱۳۵۰ توسط ساواک شاه دستگیر گردید و در چهارم خرداد ۱۳۵۱ اعدام شد[۱]
زندگینامه
اصغر بدیعزادگان در سال ۱۳۱۹ در اصفهان در یک خانواده متوسط متولد شد. خردسال بود که خانوادهاش به تهران آمدند و او دوره دبیرستان را در تهران گذراند و سپس در رشته مهندسی شیمی از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. او با مسائل سیاسی، در دوران تجدید فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ آشنا شد. اصغر در دوران تحصیل در دانشگاه به فعالیت سیاسی پرداخت، اما هیچیک از افراد خانوادهاش اطلاعی از فعالیتهای او نداشتند و ساواک شاه نیز تا هنگام دستگیریش هیچ سابقهای از او نداشت. اصغر در سال ۱۳۴۲ به نظاموظیفه رفت و پس از آن مدتی در کارخانه اسلحهسازی و سپس در کادر آموزشی دانشکده فنی دانشگاه تهران بهکار پرداخت.[۲]
شهید بدیعزادگان، خواهر کوچکتر اصغر درباره ویژگیهای اصغر گفته است:
«من همیشه اصغر را در حال مطالعه دیده بودم. همیشه کتابی همراهش بود، حتی در اتوبوس کتاب میخواند. گاهی وقتها دیده بودم که روزی ۲ تا ۳ساعت روی روزنامههای عصر کار میکرد و هر روز به اخبار رادیوها گوش میداد. دیده بودم که ساعتها از وقتش را به مطالعه و فکر درباره قرآن مشغول بود و در جواب مادرم میگفت: «قرآن کتاب راهنمای عمل و کار است. چیزی نیست که لای جلد ترمه و مخمل بپیچیم و در تاقچه بگذاریم». هر چه میگذشت ما او را کمتر میدیدیم ولی همیشه پنجشنبه شبها بهخانه میآمد تا خودش را برای کوهنوری روز جمعه آماده کند».[۳]
فعالیتها و تشکیل سازمان
اصغر بدیعزادگان همانند سایر دوستانش در فکر یافتن راه چارهای برای نجات مردم بود. او با مطالعه جنبشهای سیاسی و اجتماعی ایران متوجه شده بود که با وجود تلاش و کوشش مردم و فداکاری آنها، تمام راههای مبارزه بهشکست منجر شده بود.
اصغر بدیعزادگان بهاین نتیجه رسیده بود که علت شکست مبارزات گذشته در این بود که رهبری و سازمان هدایت کننده حرفهای نداشتهاند. او فهمیده بود که اگر مبارزه بهعنوان یک حرفه و کار علمی در نظر گرفته نشود، محال است پیشرفتی حاصل شود. وی معتقد بود که بدون پا گذاشتن روی شغل، پول، تحصیلات و زندگی نمیتوان مبارزه کرد. او همیشه تکرار میکرد
«ارزش هر کس در مبارزه بهاندازه مایهای است که در این راه میگذارد».
در همین دوران بود که با محمد حنیفنژاد و سعید محسن نزدیکتر شد و هسته اولیه سازمان را تشکیل دادند. اصغر طی سالهای ۴۴ تا ۵۰ بهواسطه حرفهاش در دانشکده فنی دانشگاه تهران، که امکان برقراری تماس با دانشجویان و استفاده از امکانات دانشگاه را به او میداد، در رشد سازمان چه از نظر نیروی انسانی و عضوگیری و چه از جهت تأمین امکانات، خدمات ارزندهای انجام داد. او در سال ۱۳۴۹ بهعنوان مسئول گروهی از مجاهدین که برای آموزشهای نظامی در پایگاههای الفتح به فلسطین اعزام شدند، از کشور خارج شد و در بازگشت علاوه بر تسلیحاتی که با خودش آورد، بسیاری از تجربیات نظامی را به سازمان منتقل کرد. [۴]
دادگاه اصغر بدیعزادگان
اصغر بدیعزادگان در دادگاه خطاب به رئیس دادگاه گفت:
«دادستان یا رئیس دادگاه باید بیطرف باشد ولی شما بیطرف نیستید چرا که عکس شاه را بالای سرتان گذاشتهاید یعنی به هر قیمتی باید از او حمایت کنید. ما هم که با شاه مبارزه میکنیم؛ پس نتیجه حکممان معلوم است. حکم ما از قبل دادگاه مشخص شدهاست و این دادگاه بیطرف نیست.»
خانم شهین بدیعزادگان، خواهر اصغر در این رابطه نوشته است:
«آن موقع، اوایل اردیبهشت سال۵۱ بود که گفتند آخرین دادگاه و محاکمه اصغر است. ما بهطور خانوادگی برای شرکت در جلسه دادگاه به محل دادرسی ارتش در چهارراه قصر تهران رفته بودیم، از حوالی ساعت ۸صبح، آنجا متنظر بودیم تا اتوبوس حامل زندانیان سیاسی وارد محوطه دادرسی ارتش شد. اصغر را دیدیم که از اتوبوس پیاده شد و در حالیکه دستهایش را از پشت بسته بودند، او را بهمحل دادرسی ارتش میبردند. ما از راه دور با فریاد او را صدا کردیم و اصغر سرش را برگرداند و خندید. ما مدتها منتظر بودیم تا شاید ما را بهجلسه دادگاه راه بدهند. اما ساواک شاه از ترس برملاشدن کارهایی که درمورد اصغر مرتکب شده بود، مانع شرکت ما در جلسه دادگاه شد. تا حوالی ساعت ۵بعداز ظهر پشت در دادگاه متنظر بودیم و متوجه شدیم که اصغر را دارند از درب دیگر دادگاه خارج میکنند و بهسمت اتوبوس میبرند. خودمان را بهخیابان رساندیم و منتظر رسیدن اتوبوس شدیم. وقتی که اتوبوس به نزدیک ما رسید، دیدم که اصغر خودش را بهکنار یکی از پنجرهها رساند و درحالیکه دستهایش از پشت بسته بود، پرده اتوبوس را با صورتش کنار زد و چندبار کلمه «اعدام» را تکرار کرد. این آخرین تصویری است که از اصغر در ذهن من نقش بستهاست.»[۵]
تیرباران
حکم دادگاه برای اصغر بدیعزادگان و دیگر یارانش اعدام بود که در ۴ خرداد ۱۳۵۱ اجرا شد. وی در روز چهارم خرداد ۱۳۵۱ در حالی که در اثر شکنجه فلج شده بود به همراه محمد حنیفنٰژاد، سعید محسن و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان محاهدین خلق ایران محمود عسکری زاده و زسول مشکینفام در میدان تیر چیتگر اعدام شد. محل دفن وی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا در تهران است.[۶]
وصیتنامه اصغر بدیع زادگان
اصغر بدیعزادگان قبل از اعدام، در وصیتنامه خود چنین نوشته است:
«بسم الله الرحمن الرحیم «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» در این ساعت که با کمال سلامتی عقل وصیتنامهی خود را تنظیم میکنم، مسئلهی خاصی ندارم که مطرح کنم، برادر بزرگ خودم آقای اکبر بدیعزادگان را در مواردی که ممکن است احتیاج باشد وصی خود قرار میدهم. از پدر و مادر و برادران و خواهر عزیزم میخواهم که اگر در مورد آنها کوتاهی یا گناهی مرتکب شدهام مرا ببخشند، چه میدانم انشاءالله در پیشگاه خداوند در قبال وظایف غیر خانوادگی گنهکار نیستم. از خانواده خود میخواهم برای آمرزش من قرآن بخوانند، مخصوصاً قرآن با ترجمه سفارش میکنم که از طرف آنها برایم تلاوت شود، سورههای توبه، محمد (ص)، احزاب، عنکبوت را بیشتر توصیه میکنم. ضمناً مبلغ حدود هشت هزار ریال نقد و یک عدد ساعت مچی فورتیس قاب مشکی در زندان شهربانی از من گرفته شد که تحویلم داده نگردید، بگیرید. ساعت یادگاری من باشد، ولی پول را در راه خیر صرف کنید. از خانواده خود میخواهم که برای شهادت من ناراحت نباشند، همهی شما را به خدا میسپارم و امیدوارم در راه خدمت به جامعه، کوشا باشید. « انا لله و انا الیه راجعون » اصغر بدیع زادگان، ساعت ۲ صبح، پنجشنبه ۴/۳/۱۳۵۱.»[۷]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ مشرق - اعدام چهار جوان قبل از ورود رئیس جمهور آمریکا
- ↑ سازمان مجاهدین خلق ایران - مجاهد شهید اصغر بدیع زادگان: «ارزش هرکس در مبارزه، بهاندازه مایهیی است که در این راه میگذارد»
- ↑ علی اصغر بدیعزادگان کیست؟، سایت سازمان مجاهدین خلق
- ↑ بیوگرافی - علی اصغر بدیع زادگان
- ↑ سازمان مجاهدین خلق ایران - اصغر بدیعزادگان، الگو و آموزگار بزرگ مقاومت در زیر شکنجه
- ↑ پاریزین - علی اصغر بدیع زادگان
- ↑ وصیتنامه اصغر بدیعزادگان