۱٬۳۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== زندگی == | == زندگی == | ||
محسن محمدپور در یک خانواده فقیر زندگی میکرد. وی دانشآموز بود و در کنار آن به کار بنایی و کارهای ساختمانی میپرداخت و از این طریق به خانوادهاش کمک میکرد و نانآور آنها بود.او برخی از هزینههای تحصیلیاش را با جمعآوری زبالههای بازیافتی تامین میکرد. | |||
== درگذشت == | == درگذشت == | ||
محسن محمدپور در درگیریهای فلکه دروازه خرمشهر واقع در خیابان حافظ ، مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفت و بر اثر ضرباتی که با باتوم و شوکر بر سرش وارد آمد به حالت کما رفت و در بیمارستان ولیعصر خرمشهر بستری شد. | |||
بعد از چند روز از بیمارستان با پدر محسن مهدیپور تماس گرفتند و از او خواستند که اعضای بدن فرزندش را اهدا کند، ولی پدر محسن این درخواست را رد کرد چرا که محسن هنوز زنده بود.چند ساعت بعد از آن صحبت، از بیمارستان به خانواده محسن محمدپور خبر دادند که فرزندشان فوت کرده است. | |||
محسن محمدپور پیش از فوت بهمدت ۴ روز در بیمارستان ولیعصر خرمشهر بستری بود وی در ۲۷ مرداد ماه هجده ساله میشد. | |||
هنگامی که پدر و مادر محسن محمدپور برای تحویلگیری جسد فرزندشان مراجعه کردند متوجه شدند که برخی از اعضای داخلی جسد وی از پیکرش خارج شده است. | |||
خانواده محسن بابت تحویلگیری جسد ۳۸ میلیون تومان پول پرداخت کردند. | |||
مراسم تشییع و تدفین محسن در فضایی امنیتی برگذار شد. | |||
در فیلمی که توسط دوستانش در فضای مجازی انتشار یافت آنها تاکید داشتند که راهش را ادامه خواهند داد. | |||
محسن با دوستانش صمیمی بود و علاقه زیادی به فوتبال داشت. | |||
سازمان عفو بینالملل با انتشار فیلمی از محسن محمدپور در سالروز تولد ۱۸ ساله شدن وی نوشت:<blockquote>محسن محمدپور یک کودک بود. او امروز ۱۸ ساله میشد. نیروهای امنیتی در جریان اعتراضات روز ۲۵ آبان۹۸ در شهر خرمشهر محسن را کشتند.</blockquote><blockquote>به بچههایمان شلیک کردند.</blockquote> | |||
== واکنش کاربران اینترنتی == | == واکنش کاربران اینترنتی == | ||
مردم ایران در جشن تولد محسن محمدپور با نوشتن جملاتی از او یاد کردند: | |||
یک کاربر نوشت: <blockquote>چرا کشتید؟ چرا حلقهی این چشم های درخشان را با خاک پرکردید؟</blockquote>کاربری نوشت:<blockquote>هیچ قربانی به اندازه محسن محمدپور در این چند وقت مشت من رو محکم و تنفرم رو به این رژیم نیفزوده. محسن، برادر! بدان در صف اول خونخواهی تو ایستادهام، برای نخشکیدن لبخندی چنین معصومانه ایستادهام.</blockquote>کاربر دیگر نوشت: <blockquote>آمده بود تا حق اش را فریاد بزند. اما به ناحق صدایش را گرفتند و چشمان معصوم اش تا ابد بسته شد… نه می بخشیم و نه فراموش میکنیم!</blockquote>یکی دیگر از کاربران نوشت:<blockquote>لبخند معصومیت بر لبان کودک کاری که آماج گلوله جانیان شد. محسن محمدپور ۱۸ سالگیت مبارک</blockquote>یکی از دوستان وی نوشت:<blockquote>قسم به چشمهای سرخت برادر عزیزم، که آفتا، روزی، بهتر از آن روزی که تو مردی خواهد تابید.</blockquote>یکی از کاربران نوشت: <blockquote>نمی دانم او منم یا من او…!؟</blockquote>کاربری این شعر را نوشت: <blockquote>با دستای فقیر، با چشمای محروم، با پاهای خسته، یه مرد بود؛ یه مرد…</blockquote>دوست دیگری نوشت:<blockquote>هر بار که عکس این پسر رو می بینم قلبم مچاله میشه</blockquote><blockquote>چقدر ساده و زحمتکش بوده</blockquote><blockquote>چقدر مظلوم بوده… میگن امروز اگر بود هچده ساله میشد</blockquote>کاربر دیگری در توییتی نوشت:<blockquote>هرجا دیده که دارند از او عکس میگیرند، لبخندی زده به چه معصومانگی! انگار در قلبش جز محبت و خوبی نبود…</blockquote><blockquote>امروز تولدش است. کاش لااقل برایش سنگ قبر میگذاشتند! این هم شد آرزو؟</blockquote><blockquote>خانواده اش میخواهند مجوز بگیرند که روی قبرش بنویسند «شهید».</blockquote>ویکی دیگر از کاربران نوشت: <blockquote>امروز ۲۷مرداد تولد هجده سالگی توست که حتی سنگ قبر هم نداری! تولدت مبارک نماد معصومیت و شرافت.</blockquote> |
ویرایش