۶٬۳۴۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''محمدحسن (بیوک) معیری''' ، با تخلص رهی (زاده ۱۰ اردیبهشت سال ۱۲۸۸، تهران – درگذشته ۲۴ آبان سال ۱۳۴۷، تهران) از غزلسرایان معاصر ایران و از ترانهسرایان و تصنیفسرایان مشهور است. رهی معیری در دوران کودکی به شعر و موسقی و نقاشی دلبستگی و علاقهی بسیار داشت؛ و در این هنرها بهرهای فراوان یافت. او در سن ۱۷ سالگی نخستین رباعی خود را سرود. رهی معیری تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران تمام کرد؛ و سپس به استخدام دولت درآمد و در مشاغلی چند خدمت کرد. او همچنین ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر، وزارت صنایع کنونی را به عهده داشت. رهی معیری در سال های آخر عمر خود، در برنامه گلهای رنگارنگ رادیو، با داود پیرنیا همکاری داشت؛ و پس از او نیز تا پایان زندگی، آن برنامه را سرپرستی کرد. رهی معیری به کشورهای متعددی سفر کرد؛ از جمله سفر به ترکیه، شوروی سابق، ایتالیا، فرانسه، افغانستان و انگلستان. از شعرهای معروف رهی معیری، ''خزان عشق''، | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = رهی معیری | |||
| تصویر = رهی01.JPG | |||
| توضیح تصویر =محمدحسن رهی معیری | |||
| نام اصلی =محمدحسن (بیوک) معیری | |||
| زمینه فعالیت = غزلسرا و ترانهسرا | |||
| ملیت = ایرانی | |||
| تاریخ تولد = ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ | |||
| محل تولد = ایران، تهران | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = ۲۴ آبان ۱۳۴۷ | |||
| محل مرگ = تهران | |||
| | محل زندگی = تهران | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = گورستان ظهیرالدوله شمیران | |||
|در زمان حکومت = محمدرضاشاه | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|القاب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = رئیس کل انتشارات و تبلیغات وزارت صنایع | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها = مجموعه کتابهای اشعار: سایهی عمر، آزاده | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = رهی | |||
|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = مجموعهی اشعار و تصنیفها | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
| جوایز = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
'''محمدحسن (بیوک) معیری'''، با تخلص رهی (زاده ۱۰ اردیبهشت سال ۱۲۸۸، تهران – درگذشته ۲۴ آبان سال ۱۳۴۷، تهران) از غزلسرایان معاصر ایران و از ترانهسرایان و تصنیفسرایان مشهور است. رهی معیری در دوران کودکی به شعر و موسقی و نقاشی دلبستگی و علاقهی بسیار داشت؛ و در این هنرها بهرهای فراوان یافت. او در سن ۱۷ سالگی نخستین رباعی خود را سرود. رهی معیری تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران تمام کرد؛ و سپس به استخدام دولت درآمد و در مشاغلی چند خدمت کرد. او همچنین ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر، وزارت صنایع کنونی را به عهده داشت. رهی معیری در سال های آخر عمر خود، در برنامه گلهای رنگارنگ رادیو، با داود پیرنیا همکاری داشت؛ و پس از او نیز تا پایان زندگی، آن برنامه را سرپرستی کرد. رهی معیری به کشورهای متعددی سفر کرد؛ از جمله سفر به ترکیه، شوروی سابق، ایتالیا، فرانسه، افغانستان و انگلستان. از شعرهای معروف رهی معیری، ''خزان عشق''، ''نوای نی''، ''دارم شب و روز''، ''شب جدایی''، ''یار رمیده''، ''یاد ایام''، ''بهار''، ''کاروان''، ''مرغ حق''، است. از رهی معیری دو مجموعهی شعر به نامهای «سایهی عمر» و «آزاده» به جای مانده که هر دو کتاب منتشر شده است. علاوه بر این دو کتاب، مجموعهای از مقالههای ادبی رهی معیری به نام ''گلهای جاویدان''، در سال ۱۳۶۳، در تهران چاپ و منتشر شده است. همچنین کتاب ''رهاورد''، مجموعه شعر رهی معیری است که در سال ۱۳۷۵، در تهران توسط نشر زوّار چاپ و منتشر شده است. رهی معیری تا آخر عمر خود مجرد زیست. او سرانجام در سال ۱۳۴۷، بر اثر بیماری که او را ناتوان کرده بود، در سن ۵۹ سالگی در تهران درگذشت؛ و پیکر او در گورستان ظهیرالدوله شمیران به خاک سپرده شد. | |||
== تحصیلات و اشتغال == | == تحصیلات و اشتغال == | ||
خط ۱۳: | خط ۵۹: | ||
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست | آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست | ||
ای کاش که جان | ای کاش که جان ما به لب میآمد | ||
رهی معیری در آغاز شاعری، در انجمن ادبی حکیم نظامی که ریاست | رهی معیری در آغاز شاعری، در انجمن ادبی حکیم نظامی که ریاست آن را وحید دستگردی به عهده داشت شرکت میکرد. او از اعضای مؤثر و فعال این انجمن بود؛ و در انجمن ادبی فرهنگستان نیز از اعضای مؤسس و برجستهی آن به حساب میآمد. رهی معیری همچنین عضو انجمن موسیقی ایران بود. اشعار رهی معیری در بیشتر روزنامهها و مجلات ادبی منتشر گردید؛ و آثار سیاسی، فکاهی و انتقادی او نیز در روزنامه ''باباشمل'' و ''مجله تهران مصور'' به چاپ میرسید. وی در شعرهای فکاهی و انتقادی از نامهای مستعاری چون: ''زاغچه''، ''شاه پریون''، ''گوشه گیر'' و ''حق گو'' استفاده می کرد.<ref name=":0" /> | ||
== برنامه گلهای رنگارنگ رادیو == | == برنامه گلهای رنگارنگ رادیو == | ||
خط ۲۱: | خط ۶۷: | ||
== سبک رهی معیری == | == سبک رهی معیری == | ||
رهی معیری یکی از چهرههای ممتاز و برجستهی غزلسرای معاصر است. اشعار او تأثیر پذیرفته از شاعرانی نظیر سعدی، | رهی معیری یکی از چهرههای ممتاز و برجستهی غزلسرای معاصر است. اشعار او تأثیر پذیرفته از شاعرانی نظیر سعدی، حافظ، مولوی، صائب و گاهی مسعود سعد سلمان و نظامی است؛ اما بیشتر دلبستگی و توجه وی به زبان سعدی است. عشق رهی معیری به سعدی سخنش را از رنگ و بوی شیوهی استاد سخن برخوردار کرده است؛ تا آنجا که گفته میشود که همان سادگی و روانی و طراوت غزلهای سعدی را میتوان در بیشتر غزلهای او دید. | ||
گه گاهی تخیلات دقیق و اندیشههای لطیف رهی معیری، شعر صائب تبریزی و کلیم کاشانی و حزین لاهیجی و دیگر شاعران شیوهی اصفهانی را به خاطر میآورد؛ و در عین حال زبان یکدست و زلال وی، از شاعری به شیوهی عراقی سخن میگوید. رنگ عاشقانهی غزل رهی معیری، با چنین زبان و مضامین لطیف تقریباً عامل اصلی اهمیت کار او است، چرا که جمع میان سه عنصر اصلی شعر (آنهم غزل) از کارهای سخت و دشوار است.<ref name=":2">[http://biografiaka.akairan.com/biography/shoara/rahi-moaieri.html زندگینامه رهی معیری - سایت آکا ایران]</ref> | گه گاهی تخیلات دقیق و اندیشههای لطیف رهی معیری، شعر صائب تبریزی و کلیم کاشانی و حزین لاهیجی و دیگر شاعران شیوهی اصفهانی را به خاطر میآورد؛ و در عین حال زبان یکدست و زلال وی، از شاعری به شیوهی عراقی سخن میگوید. رنگ عاشقانهی غزل رهی معیری، با چنین زبان و مضامین لطیف تقریباً عامل اصلی اهمیت کار او است، چرا که جمع میان سه عنصر اصلی شعر (آنهم غزل) از کارهای سخت و دشوار است.<ref name=":2">[http://biografiaka.akairan.com/biography/shoara/rahi-moaieri.html زندگینامه رهی معیری - سایت آکا ایران]</ref> | ||
=== همکاری با آهنگسازان معروف === | === همکاری با آهنگسازان معروف === | ||
رهی معیری با بهترین آهنگسازان همکاری داشته است؛ آهنگسازانی نظیر مرتضی محجوبی، روحالله خالقی، مهدی خالدی، علی تجویدی، بدیعی و… اما رهی معیری بیشتر دوستی عمیقی با استاد مرتضی محجوبی داشت. چنانکه آهنگ معروف و زیبای ''کاروان'' در مایه دشتی با صدای استاد غلامحسین بنان محصول این همکاری و دوستی است که بیانگر ارتباط عاطفی تنگاتنگ و دوستی این دو استاد است. | رهی معیری با بهترین آهنگسازان همکاری داشته است؛ آهنگسازانی نظیر مرتضی محجوبی، روحالله خالقی، مهدی خالدی، علی تجویدی، بدیعی و… اما رهی معیری بیشتر دوستی عمیقی با استاد مرتضی محجوبی داشت. چنانکه آهنگ معروف و زیبای ''کاروان'' در مایه دشتی با صدای استاد غلامحسین بنان محصول این همکاری و دوستی است که بیانگر ارتباط عاطفی تنگاتنگ و دوستی این دو استاد است. آنچه در کار رهی معیری مهم است، توان تلفیق و تطبیق شعر با آهنگ است که ترانههای او را جاودانه و ماندگار کرده است. | ||
رهی معیری در برنامه رادیویی قصه شمع، میگوید: <blockquote>«من در همه انواع شعر از قبیل غزل، قصیده، مثنوی، رباعی و… آثاری دارم. نخستین ترانه را در سال ۱۳۱۳، بر روی آهنگ آقای بدیع زاده ساختم که به | رهی معیری در برنامه رادیویی قصه شمع، میگوید: <blockquote>«من در همه انواع شعر از قبیل غزل، قصیده، مثنوی، رباعی و… آثاری دارم. نخستین ترانه را در سال ۱۳۱۳، بر روی آهنگ آقای بدیع زاده ساختم که به «شد خزان» معروف شد.»<ref>[https://www.parvaresheafkar.com/biography/rahi-moayyeri-poet/ بیوگرافی محمدحسن رهی معیری - سایت پرورش افکار]</ref> </blockquote> | ||
== سفرهای خارجی رهی معیری == | == سفرهای خارجی رهی معیری == | ||
خط ۳۸: | خط ۸۴: | ||
نخستین ملاقات مریم فیروز و رهی معیری در اردیبهشتماه، پیش از مرگ فرمانفرما، در یک مهمانی در خانهی مصطفی فاتح صورت گرفت. این دیدار برای همیشه زندگی رهی معیری را تغییر داد. در همین روزها بود که مریم فیروز تلاش میکرد تا از همسر اجباری خود جدا شود. وی در این زمان حدوداً ۳۰ سال داشت. مریم فیروز در اواخر دوران سلطنت رضاشاه یکی از زنان نامدار شهر بود. از خانوادهای معروف و پر نفوذ بود. مریم فیروز هم زیبا بود و هم سر پرشورش او را جذابتر میکرد. مهمتر اینکه منزلش محل رفت و آمد روشنفکران عصر خود بود. مریم فیروز پس از مرگ پدرش فرمانفرما، در سال ۱۳۱۸، از همسرش جدا شد و رابطه او و رهی معیری عیانتر شد. پزشک مریم فیروز در این باره مینویسد:<blockquote>«بعد از آن دیگر مریم رفت و آمد به خانهی رهی را آغاز کرد و پس از مدتی نیز او را به خانهی شمیران خود آورد. مریم قول میدهد که به قول خودش به مذهب و سنت عشق، زن او شود.»</blockquote>پس از تبعید رضاشاه و ایجاد فضای باز سیاسی و اجتماعی، مریم فیروز نقش پررنگتری در فعالیتهای اجتماعی به عهده گرفت. آشنایی مریم فیروز با نویسندهی معروف، بزرگ علوی و دیگر اعضای حزب توده، درحالی که رابطهاش با رهی معیری ادامه داشت، دریچه تازهای به زندگی وی باز کرد. عشق رهی به مریم فیروز، زندگی او را دگرگون کرد؛ و به تشویق مریم با نامهای مستعار به نوشتن مطالب انتقادی در روزنامهها پرداخت. مریم فیروز منبع ذوق شاعرانهی وی بود: | نخستین ملاقات مریم فیروز و رهی معیری در اردیبهشتماه، پیش از مرگ فرمانفرما، در یک مهمانی در خانهی مصطفی فاتح صورت گرفت. این دیدار برای همیشه زندگی رهی معیری را تغییر داد. در همین روزها بود که مریم فیروز تلاش میکرد تا از همسر اجباری خود جدا شود. وی در این زمان حدوداً ۳۰ سال داشت. مریم فیروز در اواخر دوران سلطنت رضاشاه یکی از زنان نامدار شهر بود. از خانوادهای معروف و پر نفوذ بود. مریم فیروز هم زیبا بود و هم سر پرشورش او را جذابتر میکرد. مهمتر اینکه منزلش محل رفت و آمد روشنفکران عصر خود بود. مریم فیروز پس از مرگ پدرش فرمانفرما، در سال ۱۳۱۸، از همسرش جدا شد و رابطه او و رهی معیری عیانتر شد. پزشک مریم فیروز در این باره مینویسد:<blockquote>«بعد از آن دیگر مریم رفت و آمد به خانهی رهی را آغاز کرد و پس از مدتی نیز او را به خانهی شمیران خود آورد. مریم قول میدهد که به قول خودش به مذهب و سنت عشق، زن او شود.»</blockquote>پس از تبعید رضاشاه و ایجاد فضای باز سیاسی و اجتماعی، مریم فیروز نقش پررنگتری در فعالیتهای اجتماعی به عهده گرفت. آشنایی مریم فیروز با نویسندهی معروف، بزرگ علوی و دیگر اعضای حزب توده، درحالی که رابطهاش با رهی معیری ادامه داشت، دریچه تازهای به زندگی وی باز کرد. عشق رهی به مریم فیروز، زندگی او را دگرگون کرد؛ و به تشویق مریم با نامهای مستعار به نوشتن مطالب انتقادی در روزنامهها پرداخت. مریم فیروز منبع ذوق شاعرانهی وی بود: | ||
خیالانگیز و جان پرور، چو بوی گل سراپایی | |||
نداری غیر از این عیبی، که میدانی که زیبایی | نداری غیر از این عیبی، که میدانی که زیبایی | ||
اما مریم فیروز حال و هوای دیگری داشت؛ روزنامههای فرانسوی تصویر وی را با لباس چرمی و پرچم سرخ منتشر کرده بودند. در محافل چپ معروف و مطبوعات تهران به او لقب | اما مریم فیروز حال و هوای دیگری داشت؛ روزنامههای فرانسوی تصویر وی را با لباس چرمی و پرچم سرخ منتشر کرده بودند. در محافل چپ معروف و مطبوعات تهران به او لقب ''مریم سرخ''، داده و زیر یکی از عکسهای وی نوشته بودند: | ||
مریما، جز تو که افراشتهای پرچم سرخ | مریما، جز تو که افراشتهای پرچم سرخ | ||
خط ۵۰: | خط ۹۶: | ||
اما چرخش روزگار طور دیگر چرخید؛ و مریم فیروز پس از آشنایی با نورالدین کیانوری که مهندس معمار و یکی از سران حزب تازه تأسیس توده بود، تصمیم گرفت با او ازدواج کند. آشنایی مریم فیروز با نورالدین کیانوری نیز اتفاقی بود. مریم برای تزئین باغ شمیرانش بهدنبال یک معمار میگشت که برادر مریم فیروز یعنی حافظ فرمانفرمائیان، کیانوری را که تازه از آلمان آمده بود به او معرفی کرد؛ و همین آشنایی سرآغاز چند دهه زندگی پر فراز و نشیب سیاسی مریم فیروز و کیانوری شد. | اما چرخش روزگار طور دیگر چرخید؛ و مریم فیروز پس از آشنایی با نورالدین کیانوری که مهندس معمار و یکی از سران حزب تازه تأسیس توده بود، تصمیم گرفت با او ازدواج کند. آشنایی مریم فیروز با نورالدین کیانوری نیز اتفاقی بود. مریم برای تزئین باغ شمیرانش بهدنبال یک معمار میگشت که برادر مریم فیروز یعنی حافظ فرمانفرمائیان، کیانوری را که تازه از آلمان آمده بود به او معرفی کرد؛ و همین آشنایی سرآغاز چند دهه زندگی پر فراز و نشیب سیاسی مریم فیروز و کیانوری شد. | ||
مریم فیروز تا پانزدهم بهمن سال۱۳۲۷، که به دنبال ترور نافرجام و مشکوک محمدرضا شاه، حزب توده منحل و سران آن تحت تعقیب قرار گرفتند، گاهی به دیدار رهی معیری میرفت. اما از آنجاییکه مریم فیروز به طور غیابی به حبس ابد محکوم و متواری شد، گویا دیگر او و رهی معیری | مریم فیروز تا پانزدهم بهمن سال۱۳۲۷، که به دنبال ترور نافرجام و مشکوک محمدرضا شاه، حزب توده منحل و سران آن تحت تعقیب قرار گرفتند، گاهی به دیدار رهی معیری میرفت. اما از آنجاییکه مریم فیروز به طور غیابی به حبس ابد محکوم و متواری شد، گویا دیگر او و رهی معیری همدیگر را ندیدند.<ref name=":0" /> | ||
== درگذشت == | == درگذشت == | ||
خط ۵۶: | خط ۱۰۲: | ||
== آثار رهی معیری == | == آثار رهی معیری == | ||
از رهی معیری دو مجموعهی شعر به نامهای | از رهی معیری دو مجموعهی شعر به نامهای ''سایهی عمر''، و ''آزاده''، به جای مانده و که دو کتاب چاپ و منتشر شده است. | ||
کتاب سایهی عمر، مجموعه غزلهای وی است که بارها تجدید چاپ شده است. کتاب آزاده نیز مجموعه ترانههای او است. علاوه بر این دو کتاب، مجموعهای از مقالههای ادبی رهی معیری به نام | کتاب سایهی عمر، مجموعه غزلهای وی است که بارها تجدید چاپ شده است. کتاب آزاده نیز مجموعه ترانههای او است. علاوه بر این دو کتاب، مجموعهای از مقالههای ادبی رهی معیری به نام ''گلهای جاویدان''، در سال ۱۳۶۳، در تهران چاپ و منتشر شده است. همچنین کتاب ''رهاورد''، مجموعه شعر رهی معیری است که در سال ۱۳۷۵، به کوشش داریوش صبور در تهران توسط انتشارات زوّار چاپ و منتشر گردیده است.<ref name=":1" /> | ||
=== تصنیف === | === تصنیف === | ||
رهی معیری علاوه بر غزلهای زیبا و دلنشین، در ساختن تصنیف نیز مهارت کامل داشت. از ترانههای معروف او میتوان به: ''خزان عشق'' که همان تصنیف مشهور ''شد خزان گلشن آشنایی،'' که جواد بدیع زاده آن را در دستگاه همایون اجرا کرده است، و | رهی معیری علاوه بر غزلهای زیبا و دلنشین، در ساختن تصنیف نیز مهارت کامل داشت. از ترانههای معروف او میتوان به: ''خزان عشق'' که همان تصنیف مشهور ''شد خزان گلشن آشنایی،'' که جواد بدیع زاده آن را در دستگاه همایون اجرا کرده است، و ''نوای نی''، ''دارم شب و روز''، ''شب جدایی''، ''یار رمیده''، ''یاد ایام''، ''بهار''، ''کاروان''، و ''مرغ حق''، اشاره کرد. ترانههای رهی معیری مشهور و زبانزد خاص و عام شد؛ و هنوز هم خاطرهی آن آهنگها و ترانههای شورانگیز در یادها باقی مانده است.<ref>[https://mandegar.tarikhema.org/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B1%D9%87%DB%8C-%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%B1%DB%8C زندگینامه رهی معیری - سایت تاریخ ما]</ref> | ||
== گلچین ترانههای رهی معیری == | == گلچین ترانههای رهی معیری == | ||
خط ۲۱۰: | خط ۲۵۶: | ||
فتادم از پا به ناتوانی | فتادم از پا به ناتوانی | ||
اسیر عشقم | اسیر عشقم چنانکه دانی | ||
رهائی از غم نمی توانم | رهائی از غم نمی توانم | ||
خط ۲۴۰: | خط ۲۸۶: | ||
سوی کجا رفتی؟ | سوی کجا رفتی؟ | ||
تنها | تنها ماندم، تنها رفتی | ||
چو ن بوی گل به کجا رفتی؟ | چو ن بوی گل به کجا رفتی؟ | ||
خط ۲۵۶: | خط ۳۰۲: | ||
با قافله باد صبا رفتی | با قافله باد صبا رفتی | ||
تنها | تنها ماندم، تنها ماندم… | ||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
خط ۲۶۷: | خط ۳۱۳: | ||
در میان لاله و گل آشیانی داشتم | در میان لاله و گل آشیانی داشتم | ||
گرد آن شمع طرب میسوختم | گرد آن شمع طرب میسوختم پروانه وار | ||
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم | پای آن سرو روان اشک روانی داشتم | ||
خط ۲۹۶: | خط ۳۴۲: | ||
نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم | نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم | ||
و گر پرسی چه می | و گر پرسی چه می خواهی؟ ترا خواهم ترا خواهم | ||
نمی خواهم که با سردی چو گل خندم ز بی دردی | نمی خواهم که با سردی چو گل خندم ز بی دردی | ||
خط ۳۱۸: | خط ۳۶۴: | ||
اگر پیمانه عیشی درین ماتم سرا خواهم | اگر پیمانه عیشی درین ماتم سرا خواهم | ||
نیابد تا نشان از خک من | نیابد تا نشان از خک من آیینه رخساری | ||
رهی خاکستر خود را هم آغوش صبا خواهم | رهی خاکستر خود را هم آغوش صبا خواهم | ||
خط ۳۴۳: | خط ۳۸۹: | ||
بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند | بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند | ||
آیینه صبحیم و غباری نپذیریم | |||
ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم | ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم | ||
خط ۳۵۷: | خط ۴۰۳: | ||
بی روی تو خاموش تر از مرغ اسیریم | بی روی تو خاموش تر از مرغ اسیریم | ||
آن کیست که مدهوش غزلهای رهی | آن کیست که مدهوش غزلهای رهی نیست؟ | ||
جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم | جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم | ||
خط ۴۱۰: | خط ۴۵۶: | ||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
=== غرق تمنای | === غرق تمنای توأم === | ||
در پیش بیدردان چرا فریاد | در پیش بیدردان چرا فریاد بیحاصل کنم | ||
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم | گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم | ||
خط ۴۳۵: | خط ۴۸۱: | ||
خکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم | خکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم | ||
غرق تمنای | غرق تمنای توأم موجی ز دریای تو ام | ||
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم | من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم | ||
خط ۴۴۱: | خط ۴۸۷: | ||
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی | دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی | ||
چند از غم دل چون رهی فریاد | چند از غم دل چون رهی فریاد بیحاصل کنم | ||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
خط ۵۰۹: | خط ۵۵۵: | ||
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی | کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی | ||
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی | ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت؟ | ||
روی از من سر گردان شاید که نگردانی | روی از من سر گردان شاید که نگردانی | ||
خط ۵۱۸: | خط ۵۶۴: | ||
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند | ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند | ||
بر حسن | بر حسن شورانگیز تو عاشقتر از پیشم کند | ||
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم | زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم | ||
خط ۵۳۶: | خط ۵۸۲: | ||
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند | یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند | ||
== منابع | == منابع == |
ویرایش