کنفرانس گوادلوپ: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات رویداد تاریخی |نام رویداد=کنفرانس گوادلوپ |تصویر=سران چهار کش...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۹ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۵۲
کنفرانس گوادلوپ | |
---|---|
از راست هلموت اشمیت، جیمی کارتر، والری ژیسکاردستن، جیمز کالاهان در کنفرانس گوادلوپ | |
نشست گوادلوپ | |
عاملان | والری ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه، جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا، جیمز کالاهان نخست وزیر بریتانیا، هلموت اشمیت صدر اعظم آلمان |
مکان | جزیره گوادلوپ از شهرستانهای ماوراء بحار فرانسه |
زمان | ۱۴ تا۱۷ دیماه۱۳۵۷ (۴ تا ۷ ژانویه ۱۹۷۹) |
نتیجه | خروج محمدرضا شاه از ایران و لزوم تغییر در ایران |
کنفرانس گوادلوپ یا نشست گوادلوپ نام جلسهای است که از ۱۴ تا ۱۷ دی ماه ۱۳۵۷(۴ تا ۷ ژانویه ۱۹۷۹) با شرکت سران چهار کشور قدرتمند جهان یعنی آمریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان غربی در جزیره گوادلوپ برگزار شد. در این جلسه مهمترین مسائل جهانی از قبیل، تحولات ایران،کامبوج، آفریقای جنوبی، افغانستان، ترکیه و نفوذ شوروی در خلیج فارس، مورد بررسی قرار گرفت.[۱]
این کنفرانس به دعوت والری ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه و با شرکت جیمی کارتر رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، جیمز کالاهان نخست وزیر بریتانیا و هلموت اشمیت صدر اعظم آلمان غربی در جزیره گوادلوپ، یکی از شهرستانهای فرانسه در دریای کارائیپ برگزار شد.
از اصلیترین موضوعات مورد بحث در این کنفرانس بحران ایران بود. جرقه انقلاب ضد سلطنتی در ایران از یکسال قبل زده شده بود و اعتراضات روز به روز افزایش مییافت. در موارد متعدد این اعتراضات با سرکوب خونین از طرف ارتش شاه روبرو میشد که نقطه اوج آن تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ بود.
در جریان انقلاب ضد سلطنتی و در آستانه برگزاری نشست گوادلوپ اوضاع اجتماعی ایران به شدت به هم ریخته بود. درنیمه دوم سال ۱۳۵۷ مدارس و دانشگاهها در جریان انقلاب ضد سلطنتی تعطیل بودند. با اعتصاب نفتگران صدور نفت متوقف شده بود. جریان برق در بیشتر اوقات روز قطع بود و توزیع نفت و بنزین به حداقل رسیده بود. مطبوعات در اعتصاب بودند، پروازهای داخلی و خارجی به علت اعتصاب کارکنان فرودگاه مهر آباد مختل شده بود، سربازان از دستور افسران مافوق خود برای شلیک به مردم سرپیجی کرده و از پادگانها فرار میکردند. نخست وزیران شاه در برابر فشار اعتراضات دوام نیاورده و یکی پس از دیگری سقوط میکردند.[۲]
ژیسکاردستن در کتاب خاطرات خود نقل میکند که کالاهان نگاه واقع بینانهای نسبت به اوضاع ایران داشت و عقیده داشت شاه از دست رفته و قادر به کنترل اوضاع نیست و جایگزینی هم برای او وجود ندارد. ارتش نیز گزینه مناسبی نیست زیرا افسران ارشد ارتش به شاه وفادارند. ژیسکاردستن خود نیز با توجه به گزارشات سفیر فرانسه در ایران و فرستاه ویژه خود برای ملاقات با شاه بر این عقیده بود که دو خطر عمده وجود دارد؛ یکی جنگ داخلی و تجزیه ایران و دیگری مداخله شوروی و در نهایت علیرغم اینکه شاه بسیار تضعیف شده اما باید از او حمایت و پشتیبانی کرد، زیرا که شاه هنوز ارتش را در اختیار دارد. ژیسکاردستن نظر کارتر را اینگونه بیان میکند که کارتر معتقد بود، شاه دیگر نمیتواند بماند. مردم ایران دیگر شاه را نمیخواهند. و دولتمردی باقی نمانده که مایل به همکاری با او باشد. اما جای نگرانی نیست و نظامیها هستند.[۳]
در چنین شرایطی بود که رهبران چهار قدرت غربی، برای بررسی اوضاع ایران در کنفرانس گوادلوپ به چاره اندیشی پرداختند و در مورد رفتن شاه از ایران به توافق رسیدند.[۴]
جرقه انقلاب ضد سلطنتی در ایران
جرقه انقلاب ضد سلطنتی در ایران از پاییز ۱۳۵۶ زده شد. از آن تاریخ به بعد روز به روز اعتراضات و تظاهرات در شهرهای ایران گسترش مییافت. علیرغم سرکوب خونین اعتراضات، تظاهرات مردم به جان آمده از دیکتاتوری پهلوی خاموش نمیشد.
تحولات ایران تا قبل از کنفرانس گوادلوپ
اولین تظاهرات بزرگی که به شکل خونینی سرکوب شد، در شهر قم بود و بعد از آن سلسله تظاهراتی که به چهلمها شهرت یافت ادامه یافت. در اواخر بهار ۱۳۵۷ اوضاع کمی آرام شد و تصور بر این بود که حکومت بر اوضاع مسلط شده است. در پایان ماه رمضان، در ۱۳ شهریور ۵۷، تظاهرات بزرگی در عید فطر برگزار شد و بعد در ۱۶ شهریور تظاهرات میلیونی دیگری برگزار شد. مردم به طور خود جوش قرار نظاهرات دیگری را در ۱۷ شهریور در میدان ژاله تهران گذاشتند که این تظاهرات در اولین ساعات صبح روز جمعه ۱۷شهریور ۱۳۵۷ شروع شد. این تظاهرات با شلیک مستقیم و با کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از مردم سرکوب شد. ۱۷ شهریور نقطه عطفی در روند انقلاب ضد سلطنتی بود که آشتی ناپذیری مردم و رژیم پهلوی را به اوج خود رساند. بعد از آن اعتصابات و اعتراضات گسترده افزایش یافت. از جمله میتوان به اعتصاب کارکنان رادیو و تلویزیون ملی و همجنین اصحاب مطبوعات در اعتراض به سانسور و همجنین اعتراض نفتگران که شاهرگ حیاتی رژیم را قطع کرد، اشاره کرد. در ماههای بعد، مدارس و دانشگاهها تعطیل شد. در ۱۳ آبان ۵۷ نیروهای گارد به دانشآموزان و دانشجویان در دانشگاه تهران شلیک کردند که برای اولین بار تصاویر تظاهرات و شلیک به مردم از تلویزیون پخش شد و انعکاسات گستردهای داشت.[۵]
شاه در این مدت، چندین نخست وزیر منصوب کرد. در ۵ شهریور۵۷ شریف امامی به جای جمشید آموزگار نخست وزیر شد. در ۱۴آبان شریف امامی جای خود را به دولت نظامی ازهاری داد. دولت ازهاری نیز در ۱۶دی۱۳۵۷ همزمان با اجلاس گوادلوپ سقوط کرد. شاه برای آرام کردن اوضاع به عناصر جبهه ملی متوسل شد. غلامحسین صدیقی دستور شاه برای تشکیل دولت را نپذیرفت و بختیار در واپسین روزهای حکومت پهلوی مسئولیت تشکیل دولت را به عهده گرفت.[۶]
کنفرانس گوادلوپ
گوادلوپ جزیرهای است در شرق دریای کارائیپ و غرب اقیانوس اطلس که دراواخر قرن پانزدهم میلادی توسط کریستف کلمپ کشف شد. این جزیره از اوایل قرن نوزدهم میلادی مستعمره فرانسه شد. بعد از پایان جنگ جهانی دوم فرانسه به شهروندان آن حقوقی مساوی با فرانسویان داد و به همین علت یکی از ایالات ماوراء بحار فرانسه شد.[۷]
درنیمه دی ماه ۱۳۵۷ سران چهار کشور قدرتمند غربی (آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان غربی) به دعوت رئیس جمهور فرانسه، والری ژیسکاردستن برای بررسی مسائل مهم جهان در جزیره گوادلوپ گردهم آمدند. از مهمترین مسائل مورد بحث تحولات ایران بود.
روایتهای مختلف درمورد مذاکرات کنفرانس گوادلوپ
در مورد کنفرانس گوادلوپ و موضوعات مورد بحث در آن و نظرات سران چهار کشور درمورد مسائل ایران روایتهای مختلفی وجود دارد. جیمی کارتر در خاطرات خود میگوید:
«متوجه شدم سه رهبر دیگر، پشتیبانی چندانی از شاه نمیکنند. آنها در فکر تشکیل دولتی غیرنظامی بودند و همگی میگفتند، شاه هر چه زودتر باید برود. همچنین درمورد انسجام و قدرتمند ماندن نیروهای مسلح، با من همعقیده بودند.»[۸]
والری ژیسکاردستن در کتاب خاطرات خود به نام «قدرت و زندگی» در مورد کنفرانس گوادلوپ میگوید که جمیز کالاهان اوضاع ایران را با استناد به گزارشات دقیق دیپلماتهای انگلیسی در تهران، به طرز واقع بینانهای تجزیه و تحلیل کرد و معتقد بود که شاه از دست رفته و دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست. راهحل واقعی برای جانشینی او وجود ندارد. مردان سیاسی که درمیدان ماندهاند توانایی محدودی دارند و بیشتر آنها با رژیم ارتباطاتی داشتهاند و آلوده به مسائل و مشکلات این رژیم هستند. ارتش نیز فاقد تجربه سیاسی است و فرماندهان آن به شاه وفادارند. خود ژیسکاردستن نیز اوضاع را با استناد به گزارشات سفیر فرانسه در تهران و فرستاده ویژه خود برای ملاقات با شاه، میشل پونیاتووسکی اینطور تجزیه و تحلیل میکند که دو خطر عمده که به هم ارتباط دارند در ایران وجود دارد. یکی فروپاشی و تجزیه ایران و دیگری مداخله شوروی و اضافه میکند که شاه درخواست کرده که دولتهای غربی به اقدام مشترکی برای کاهش فشار شوروی دست بزنند و توصیه میکند که هشداری از طرف آنها به شوروی مفید خواهد بود. نظر ژیسکاردستن این است که در حال حاضر از شاه حمایت کنند، زیرا با وجودی که او ضعیف شده اما دید واقعبینانهای دارد و تنها نیروی موجود برای مقابله با بحران یعنی ارتش را در اختیار دارد. او همچنین معتقد است، این امکان وجود دارد که مشکلات اقتصادی در موضع ظبقه متوسط که تعداد آنها در تهران زیاد است و از نفوذ قابل توجهی هم برخوردارند، تغییراتی را بوجود آورد و یک ابتکار سیاسی را در آینده ممکن سازد.
ژیسکاردستن در ادامه خاطرات خود به سخنان کارتر اشاره میکند . کارترمیگوید:
«اوضاع ایران به کلی تغییر کرده است. شاه دیگر نمیتواند بماند. مردم ایران دیگر او را نمیخواهند. دولت یا دولتمردی در ایران باقی نمانده است که حاضر به همکاری با او باشد. اما جای نگرانی نیست؛ نظامیها هستند. آنها قدرت را بدست خواهند گرفت. بیشتر فرماندهان نظامی ایران در مدارس ما تحصیل کردهاند و فرماندهان و رؤسای ارتش ما را خیلی خوب میشناسند. آنها یکدیگر را به اسم کوچک صدا میکنند.»[۹]
ویلیام سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران معتقد است در کنفرانس گوادلوپ، رهبران سه کشور غربی، رئیس جمهور آمریکا را قانع کردند که راهی برای نجات شاه باقی نمانده و غرب برای نجات منافع حیاتی خود در این منطقه باید چارهای بیاندیشد.[۸]
زبگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر که همراه او بود در خاطرات خود میگوید که در کنفرانس سران غرب وقتی مسئله ایران مطرح شد، آنها نه تنها بر سر خروج شاه از ایران توافق کردند، بلکه بر سر محل اقامت شاه بعد از ترک ایران نیز گفتگو کردند.[۱]
بنا به روایت دیگری ژیسکاردستن به کارتر توصیه کرده که با مخالفان (خمینی و اطرافیانش) تماس بگیرد زیرا فرانسه بنا به اطلاعات خصوصی تصمیم گرفته دور شاه را قلم بگیرد. این اطلاعات خصوصی اشاره به ملاقات خصوصی فرستاده ویژه رئیس جمهور فرانسه، میشل پونیاتووسکی با شاه و همچنین تحلیلی که صادق قطبزاده با اطلاع خمینی به الیزه فرستاده بود دارد.
یک هفته قبل از کنفرانس گوادلوپ وزارت امور خارجه فرانسه از صادق قطبزاده میخواهد برای آنها روشن کند که خمینی بعد از پیروزی چه نوع سیاستهایی را دنبال خواهد کرد. قطبزاده این گزارش را با اطلاع خمینی و اطرافیان او تهیه میکند. نماینده وزارت امورخارجه فرانسه گزارش میدهد:
«این تحلیل، رئیس جمهور فرانسه را به قدری تحت تأثیر قرار داده که ژیسکاردستن به کارتر توصیه خواهد کرد که با دولت احتمالی جدید تهران که ریاست معنوی آن با آیتالله خمینی خواهد بود، وارد مذاکره شود.»
بعد از رفتن ژیسکاردستن به گوادلوپ خمینی، قطبزاده را مأمور میکند از وزارت خارجه سؤال کند، آيا رئیس جمهور فرانسه موضوع ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد یا نه؟ که بلافاصله جواب مثبت دریافت میکند.[۱۰]
در پایان کنفرانس گوادلوپ، رهبران چهار قدرت غربی در مورد رفتن شاه از ایران به توافق رسیدند.
پیامدهای کنفرانس گوادلوپ
در پی این توافقات آمریکا برای کنترل اوضاع یک سیاست چند جانبه را در پیش میگیرد. ژنرال هایزر، معاون نیروهای ناتو به تهران میرود تا فرماندهان ارتش شاه را به همکاری با بختیار وادار کند. از طرفی کارتر از طربق دو نماینده ژیسکاردستن با خمینی ارتباط برقرار میکند و به او پیام میدهد که خمینی تمام نیروی خود را برای جلوگیری از مخالفت با کارتر به کار ببرد. شاه به زودی از ایران خارج خواهد شد و خطر دخالت ارتش وجود دارد که اوضاع را بدتر خواهد کرد.
ابراهیم یزدی میگوید که علاوه بر تماس از طریق نمایندگان ژیسکاردستن، پنج تماس مستقیم نیز از طرف آمریکاییها با خمینی گرفته شد. به این ترتیب که وارن زیمرمن از جانب دولت آمریکا پیغام داد، ژنرال هایزر مطمئن است فرماندهان ارتش را از کودتا منصرف کرده و دولت آمریکا معتقد است که نمایندگان صلاحیتدار خمینی با فرماندهان نظامی مذاکره کنند و این ملاقاتها بسیار مفید خواهد بود.[۱۰]
در واقع آمریکا در روند حوادث متوجه شد که دولت بختیار نیز توان مقابله با موج انقلاب مردم را ندارد، به همین خاطر چاره را در توافق با نمایندگان خمینی برای انتقال آرام قدرت و گرفتن قولهای لازم برای تأمین منافع آمریکا و جلوگیری از تأثیرگذاری نیروهای انقلابی برآمده از انقلاب مردم ایران میدید. در همین راستا ژنرال هایزر به ارتشبد قرهباغی، رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی پیشنهاد کرد که خوب است با بازرگان و بهشتی نمایندگان مخالفین و خمینی ملاقات کند.[۱۰]
۲۱ دیماه سایروس ونس، وزیر امور خارجه ایالات متحده اعلام کرد: «شاه باید ایران را ترک کند.»[۱۰]
شاه در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ از ایران خارج شد. انقلاب ضد سلطنتی با قیام مردم و با اعلام بیطرفی ارتش، در بعدازظهر روز ۲۲بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ گوادلوپ؛ تیر خلاص نظام پادشاهی ـ سایت بیبیسی فارسی
- ↑ کنفرانس گوادلوپ ـ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- ↑ قدرت و زندگی ـ کتاب خاطرات والری ژیسکاردستن ـ صفحه ۱۰۰ ـ ۱۰۱
- ↑ گوادلوپ؛ تیر خلاص نظام پادشاهی ـ سایت بیبیسی فارسی
- ↑ ایران بین دو انقلاب ـ یرواند آبراهامیان
- ↑ کنفرانس گوادلوپ ـ سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- ↑ درکنفرانس گوادلوپ چه گذشت؟ ـ سایت مشرق
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ گوادلوپ؛ تیر خلاص نظام پادشاهی ـ سایت بیبیسی فارسی
- ↑ قدرت و زندگی ـ کتاب خاطرات والری ژیسکاردستن ـ صفحه ۱۰۰ تا ۱۰۲
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ گوادلوپ تیر خلاص نظام پادشاهی ـ سایت بیبیسی فارسی