حبیب‌الله آشوری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
== فعالیت‌های مذهبی ==
== فعالیت‌های مذهبی ==


== اما شهید آشوری برخلاف بسیاری از طلبه‌ها و آخوندهای دیگر از همان آغاز به‌ تعلیمات قرون وسطایی رأیج آخوندی که سراپا تحجر و ارتجاع بود، تن نداد و با شوقی وافر به‌آموزش تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی پرداخت. در پرتو همین مطالعات بود که ذهن خلاقش شکوفا شد و از همان آغاز موضعی ضد‌ارتجاعی علیه آخوندهای خمینی‌صفت گرفت. او در سالهای پیش از 50 تمام وقت خود را به‌آموزش جوانان انقلابی در مشهد اختصاص داد و در پرتو همین آموزشهای روشنگرانه توانست بسیاری از آنان را با ماهیت پلید ارتجاع آخوندی، که به‌نام اسلام و خدا دکان ریاکاری پر‌رونقی برای خود دست و پا کرده بودند، آشنا کند. پس از سال50 و آشنایی با سازمان مجاهدین، شهید آشوری گویا که گمشده‌اش را یافته باشد، بی‌درنگ به‌سلک هواداران سازمان درآمد. از آن‌پس تمام زندگی این روحانی انقلابی و پاکباز در خدمت دفاع از سازمان قرار گرفت. خانه کوچک و ساده او کانون فعالی برای روشنگری دانشجویان و جوانان شد و در این میان شهید آشوری بود که با دلی مشتاق و پرشور اهداف سازمان را به‌آنان می‌شناساند. او با اعتقاد راسخ به‌ایدئولوژی ضد‌استثماری سازمان و مشی انقلابی مبارزه مسلحانه، به‌مبارزات خود سمت‌و‌سو داد و در این مسیر بارها توسط عمال ساواک دستگیر و زندانی شد. شهید آشوری علاوه بر زندان، مدتهای مدیدی را در تبعید در نقاط بد‌آب‌و‌هوا نظیر ایرانشهر و دور از خانواده و با کمترین امکانات زیستی به‌سر برد. اما هربار استوارتر از گذشته به‌راهی که برگزیده بود وفادار ماند و با شوری بیشتر به‌مبارزات خود ادامه داد. او بارها گفته بود که: «از خدا می‌خواهم که مرگ مرا مرگ در راه مجاهدین قرار دهد». سال54 پس از ضربه خائنانه اپورتونیستها که حیات سازمان را در تهدید جدی قرار داد و موجب پیدا شدن یک جریان راست انحرافی در مسیر مبارزه با دیکتاتوری شاه گردید، شرایط دشوارتری برای شهید آشوری به‌وجود آمد. او علاوه‌بر شاه، بایستی در‌برابر آخوندها و محافل ارتجاعی که فرصت را غنیمت شمرده و کینه‌های خود را نسبت به‌سازمان نشان می‌دادند ایستادگی می‌کرد. به‌ویژه بهشتی معدوم، خامنه‌ای، آخوند خزعلی و یزدی، شهید آشوری را به‌شدت تحت فشار قرار دادند و از او به‌خاطر حمایت از سازمان مجاهدین انتقاد کردند. اما شهید آشوری با هوشیاری، ماهیت توطئه ساواک را که به‌دست این قبیل آخوندهای مرتجع علیه مجاهدین اعمال می‌شد، شناخت و با قاطعیت در‌برابر آنها موضع گرفت. فشارها و تضییقات ساواک و مرتجعان ادامه یافت تا به‌آن‌جا که آخوند خزعلی حکم تکفیر او را صادر کرد. شهید آشوری در چنین شرایطی سالهای سخت اما پرباری را سپری کرد و بعد‌از پیروزی انقلاب بود که توانست ارتباط مستقیم و فعالتری با سازمان برقرار کند. این اقدامات و فعالیتها که با‌صراحت و شجاعت بسیاری همراه بود، باعث شد که سردمداران ارتجاع کینه شدیدی از او به‌دل بگیرند ==
=== اما شهید آشوری برخلاف بسیاری از طلبه‌ها و آخوندهای دیگر از همان آغاز به‌ تعلیمات قرون وسطایی رأیج آخوندی که سراپا تحجر و ارتجاع بود، تن نداد و با شوقی وافر به‌آموزش تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی پرداخت. در پرتو همین مطالعات بود که ذهن خلاقش شکوفا شد و از همان آغاز موضعی ضد‌ارتجاعی علیه آخوندهای خمینی‌صفت گرفت. او در سالهای پیش از 50 تمام وقت خود را به‌آموزش جوانان انقلابی در مشهد اختصاص داد و در پرتو همین آموزشهای روشنگرانه توانست بسیاری از آنان را با ماهیت پلید ارتجاع آخوندی، که به‌نام اسلام و خدا دکان ریاکاری پر‌رونقی برای خود دست و پا کرده بودند، آشنا کند. پس از سال50 و آشنایی با سازمان مجاهدین، شهید آشوری گویا که گمشده‌اش را یافته باشد، بی‌درنگ به‌سلک هواداران سازمان درآمد. از آن‌پس تمام زندگی این روحانی انقلابی و پاکباز در خدمت دفاع از سازمان قرار گرفت. خانه کوچک و ساده او کانون فعالی برای روشنگری دانشجویان و جوانان شد و در این میان شهید آشوری بود که با دلی مشتاق و پرشور اهداف سازمان را به‌آنان می‌شناساند. او با اعتقاد راسخ به‌ایدئولوژی ضد‌استثماری سازمان و مشی انقلابی مبارزه مسلحانه، به‌مبارزات خود سمت‌و‌سو داد و در این مسیر بارها توسط عمال ساواک دستگیر و زندانی شد. شهید آشوری علاوه بر زندان، مدتهای مدیدی را در تبعید در نقاط بد‌آب‌و‌هوا نظیر ایرانشهر و دور از خانواده و با کمترین امکانات زیستی به‌سر برد. اما هربار استوارتر از گذشته به‌راهی که برگزیده بود وفادار ماند و با شوری بیشتر به‌مبارزات خود ادامه داد. او بارها گفته بود که: «از خدا می‌خواهم که مرگ مرا مرگ در راه مجاهدین قرار دهد». سال54 پس از ضربه خائنانه اپورتونیستها که حیات سازمان را در تهدید جدی قرار داد و موجب پیدا شدن یک جریان راست انحرافی در مسیر مبارزه با دیکتاتوری شاه گردید، شرایط دشوارتری برای شهید آشوری به‌وجود آمد. او علاوه‌بر شاه، بایستی در‌برابر آخوندها و محافل ارتجاعی که فرصت را غنیمت شمرده و کینه‌های خود را نسبت به‌سازمان نشان می‌دادند ایستادگی می‌کرد. به‌ویژه بهشتی معدوم، خامنه‌ای، آخوند خزعلی و یزدی، شهید آشوری را به‌شدت تحت فشار قرار دادند و از او به‌خاطر حمایت از سازمان مجاهدین انتقاد کردند. اما شهید آشوری با هوشیاری، ماهیت توطئه ساواک را که به‌دست این قبیل آخوندهای مرتجع علیه مجاهدین اعمال می‌شد، شناخت و با قاطعیت در‌برابر آنها موضع گرفت. فشارها و تضییقات ساواک و مرتجعان ادامه یافت تا به‌آن‌جا که آخوند خزعلی حکم تکفیر او را صادر کرد. شهید آشوری در چنین شرایطی سالهای سخت اما پرباری را سپری کرد و بعد‌از پیروزی انقلاب بود که توانست ارتباط مستقیم و فعالتری با سازمان برقرار کند. این اقدامات و فعالیتها که با‌صراحت و شجاعت بسیاری همراه بود، باعث شد که سردمداران ارتجاع کینه شدیدی از او به‌دل بگیرند ===


== فعالیت‌های سیاسی ==
== فعالیت‌های سیاسی ==

نسخهٔ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۲۲

حبیب‌الله آشوری (زاده ۱۳۱۵، گناباد مشهد - اعدام ۲۷ شهریور ۱۳۶۰، تهران) از روحانیون مخالف حکومت پهلوی وهم چنین حکومت خمینی در مشهد بود.

وی پس از سی خرداد ۱۳۶۰ به همراه ۸۰ تن دیگر در زندان اوین اعدام شد.

زندگی

حبيب الله آشوری بعد از آشنایی با سازمان مجاهدین خلق ایران به هواداری از آنها پرداخت.منزل شخصی او مرکز فعالیت او و حضور دانش‌آموزان و جوانان برای آشنا شدن با اسلام مترقی بود.

و تمام زندگی خود را وقف دفاع از سازمان كرد تا جائبكه خانه کوچک و ساده او تبدیل به یک مرکز فعال برای آموزش دانش آموزان و جوانان شده‌است در اینجا وي اهداف سازمان را تبليع ميكرد شهیدآشوری در آموزش به آنها در قلب هیجان زده‌است. در حالی که همگان به طور جدی در ایدئولوژی ضد بهره‌برداری از رویکرد انقلابی او وحمايت او از مبارزه مسلحانه در زمان شاه باور دارند او چندین بار توسط ساواک (پلیس مخفی شاه) به خاطر كارهاي سازمان یافته او و آغاز مبارزات هدفمنداو و در راه راست وي در این مسیر دستگیر و زندانی شد.

علاوه بر زندان، ا شهید آشوری برای یک مدت طولانی در تبعید در زمینه‌های مختلف از راه دور زندگی می‌کرد و آنهایی که باو ارتباط داشتند ميدانند كه در شرايط سخت «ايرانشهر » (جنوب شرقی ایران) به دور از خانواده اش با کمترین و کمتر ضروریات در شهرستان زندگی كرده است. اما او با این وجود فشارها ثابت قدم درراه خدا باقی ماند وبا مردم عهد خود كردتا آخر وفادار باقي بماند وبه آن عمل كردو بیشتر و بیشتر با شور و شوق.ادادمه داد او بارها و بارها گفته بود: «من از خداوند متعال می‌خواهیم تا شهادت و مرگ من به خاطر خدا، که از راه مجاهدین».است نصيبم گردد و در سال ۱۹۷۵، پس از خیانت افراد فرصت طلب در سازمان، كه اين خیانت توسط انها سازمان رادر معرض خطر انقراض داد، باعث ظهور فعلی مورب جناح راست به مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری از مسیر شاه، تبدیل شد

زندگي آشوری درشرایط دشوار و سخت‌تر از همیشه، بود که ملاها و محافل و جریان‌های ارتجاعی از فرصت استفاده کردند تا نفرت از او و نفرت خود را علیه مجاهدین خلق بيشتر کنند. به طور خاص، در مارس هر دو بهشتی و خامنه ای و خزعليi و یزدی فشار زیادی را بر روی شهید آشوری براي اوبراه انداختند اما او به شدت به حمایت و پشتیبانی خود از مجاهدین خلق سرزنشها را تحمل مي كند . اما شهید آشوری و آنچه که او با هوشياري خود وماهیت توطئه «ساواک» (پلیس مخفی شاه) نشان داده‌است

و الان بهيمن شكل در دست آخوندها و مرتجعین در برابر مجاهدین انجام،ميدهند يهمين خاطر است که نگرش دقیق و آگاهي نسبت به آنها و به سمتهايي كه فشار بخود گرفته‌است. اما فشار و محدودیت و آزار و اذیت به او توسط «ساواك» شاه از یک سو و مرتجعین از سوی دیگر تحمیل ميشد پس ازآن در ادامه که ملا «خزعلي» ملاها نزدیک به آیتالله خمینی . پس از پیروزی انقلاب ایران براي او موانع ايجاد ميكردند[۱]

فعالیت‌های مذهبی

اما شهید آشوری برخلاف بسیاری از طلبه‌ها و آخوندهای دیگر از همان آغاز به‌ تعلیمات قرون وسطایی رأیج آخوندی که سراپا تحجر و ارتجاع بود، تن نداد و با شوقی وافر به‌آموزش تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی پرداخت. در پرتو همین مطالعات بود که ذهن خلاقش شکوفا شد و از همان آغاز موضعی ضد‌ارتجاعی علیه آخوندهای خمینی‌صفت گرفت. او در سالهای پیش از 50 تمام وقت خود را به‌آموزش جوانان انقلابی در مشهد اختصاص داد و در پرتو همین آموزشهای روشنگرانه توانست بسیاری از آنان را با ماهیت پلید ارتجاع آخوندی، که به‌نام اسلام و خدا دکان ریاکاری پر‌رونقی برای خود دست و پا کرده بودند، آشنا کند. پس از سال50 و آشنایی با سازمان مجاهدین، شهید آشوری گویا که گمشده‌اش را یافته باشد، بی‌درنگ به‌سلک هواداران سازمان درآمد. از آن‌پس تمام زندگی این روحانی انقلابی و پاکباز در خدمت دفاع از سازمان قرار گرفت. خانه کوچک و ساده او کانون فعالی برای روشنگری دانشجویان و جوانان شد و در این میان شهید آشوری بود که با دلی مشتاق و پرشور اهداف سازمان را به‌آنان می‌شناساند. او با اعتقاد راسخ به‌ایدئولوژی ضد‌استثماری سازمان و مشی انقلابی مبارزه مسلحانه، به‌مبارزات خود سمت‌و‌سو داد و در این مسیر بارها توسط عمال ساواک دستگیر و زندانی شد. شهید آشوری علاوه بر زندان، مدتهای مدیدی را در تبعید در نقاط بد‌آب‌و‌هوا نظیر ایرانشهر و دور از خانواده و با کمترین امکانات زیستی به‌سر برد. اما هربار استوارتر از گذشته به‌راهی که برگزیده بود وفادار ماند و با شوری بیشتر به‌مبارزات خود ادامه داد. او بارها گفته بود که: «از خدا می‌خواهم که مرگ مرا مرگ در راه مجاهدین قرار دهد». سال54 پس از ضربه خائنانه اپورتونیستها که حیات سازمان را در تهدید جدی قرار داد و موجب پیدا شدن یک جریان راست انحرافی در مسیر مبارزه با دیکتاتوری شاه گردید، شرایط دشوارتری برای شهید آشوری به‌وجود آمد. او علاوه‌بر شاه، بایستی در‌برابر آخوندها و محافل ارتجاعی که فرصت را غنیمت شمرده و کینه‌های خود را نسبت به‌سازمان نشان می‌دادند ایستادگی می‌کرد. به‌ویژه بهشتی معدوم، خامنه‌ای، آخوند خزعلی و یزدی، شهید آشوری را به‌شدت تحت فشار قرار دادند و از او به‌خاطر حمایت از سازمان مجاهدین انتقاد کردند. اما شهید آشوری با هوشیاری، ماهیت توطئه ساواک را که به‌دست این قبیل آخوندهای مرتجع علیه مجاهدین اعمال می‌شد، شناخت و با قاطعیت در‌برابر آنها موضع گرفت. فشارها و تضییقات ساواک و مرتجعان ادامه یافت تا به‌آن‌جا که آخوند خزعلی حکم تکفیر او را صادر کرد. شهید آشوری در چنین شرایطی سالهای سخت اما پرباری را سپری کرد و بعد‌از پیروزی انقلاب بود که توانست ارتباط مستقیم و فعالتری با سازمان برقرار کند. این اقدامات و فعالیتها که با‌صراحت و شجاعت بسیاری همراه بود، باعث شد که سردمداران ارتجاع کینه شدیدی از او به‌دل بگیرند

فعالیت‌های سیاسی

فعالیت‌های پس از انقلاب

دستگیری

زندان

اعدام

جستارهای وابسته

منابع