کاربر:Hossein/صفحه تمرین100
ابوالحسن بنیصدر
نخستترین رئیسجمهور ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود که دورهاش کمتر از دو سال دوام آورد. او درس خوانده فرانسه در رشته اقتصاد بود که کتاب «اقتصاد توحیدی» او مشهور است. او پس از بهشتی برای مدتی رئیس شورای انقلاب که خمینی آن را کمی قبل از سرنگونی شاه تاسیس کرد بود. او در افکار عمومی بعد از انقلاب بعنوان یک ضلع از مثلث «بیق» (بنیصدر، یزدی، قطبزاده) شناخته میشد که به گفته صادق زیباکلام بعد از خمینی انقلاب اسلامی به این سه نفر شناخته میشد.[۱] او پس از بالا گرفتن اختلافات با آیت الله خمینی و گرایش به سمت مجاهدین مورد غضب خمینی واقع شد و در اواخر خرداد ۱۳۶۰ توسط خمینی از فرماندهی کل قوا کنار گذاشته شد و پس از آن مجلس جمهوری اسلامی با ریاست هاشمی رفسنجانی رای به عدم کفایت سیاسی او داد و سپس به فرمان خمینی از ریاست جمهوری عزل شد. از آنجا که بیم دستگیری او میرفت توسط مجاهدین پنهان شد و سپس همراه با مسعود رجوی و توسط هواپیمای نیروی هوایی که خلبانی آن را سرهنگ بهزاد معزی بر عهده داشت در ۷ مرداد ۱۳۶۰ از فرودگاه مهرآباد تهران به پاریس پرواز کرد. او عضو شورای ملی مقاومت که مجاهدین هسته اصلی آن را تشکیل میدادند شد و از طرف این شورا بعنوان «رئیسجمهور منتخب شورای ملی مقاومت» برگزیده شد. او در سال ۱۳۶۲ و به دنبال اختلافاتی که با مجاهدین پیدا کرد از این شورا اخراج گردید. بنیصدر در ۱۷ مهر ۱۴۰۰ و در ۸۸ سالگی، در بیمارستان سالپتریه پاریس درگذشت. انگشتشمار هوادارانش او را «اندیشه راهنما» و «اندیشه بزرگ قرن» میخواندند، و جمهوری اسلامی، او را در ابتدا «خائن» و «قانونشکن» توصیف میکرد و بعد هم به گفته مجاهدین علیرغم اینکه در نامهای به خمینی از گذشته اظهار پشیمانی کرده و درخواست بازگشت به ایران را داشت اما خمینی نپذیرفت و او که از شورای ملی مقاومت به دلیل همین نامهنگاری اخراج شده بود به مخالفت انفرادی با حکومت ایران و مخالفت با مجاهدین تا آخر عمر ادامه داد.
زندگی
ابوالحسن بنیصدر، در ۲ فروردین سال ۱۳۱۲، در باغچه از توابع کبودرآهنگ به دنیا آمد. پدر وی سید نصرالله بنیصدر از روحانیون با نفوذ کبودرآهنگ و همدان بود که با روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، دارای ارتباط دوستانه بود.[۲] دوره دبستان و دبیرستان را در کبودرآهنگ گذراند و سپس در رشتههای اقتصاد و حقوق اسلامی در دانشگاه تهران تحصیل کرد. همسر او عذرا حسینی نام دارد. او دارای سه فرزند ، دو دختر و یک پسر است. او در سال ۱۳۴۲ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و از دانشگاه سوربن دکترا گرفت و بعدها در آن به تدریس پرداخت.
نظریات و فعالیت سیاسی ابوالحسن بنیصدر
بنیصدر از پیروان احسان نراقی بود، و نماینده دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران در کنگره جبهه ملی ایران در سال ۱۳۴۱ و مسئول سازمان دانشجویان جبهه ملی در دانشگاه تهران شد. دو بار به دلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت و زندانی شد. با میانجیگری احسان نراقی از زندان حکومت پهلوی دوم آزاد شد و برای تحصیل به اروپا رفت و در آنجا گرایش اسلامگرایی را دنبال کرد. البته او با قرائت بنیادگرایی اسلامی شیعهمحور و تشکیل حکومت دینی و اجرای احکام شرعی سنتی مخالف بود. هویت ضد آمریکایی داشت که با چاشنی تئوری توطئه همراه بود و تا پایان عمر تصور میکرد که برکناری او از ریاستجمهوری نتیجه همکاری رهبران وقت دولت آمریکا با مقامات حزب جمهوریاسلامی بودهاست![۳] در سالهای پیش از ۱۳۵۷، به عنوان ناسیونالیست و اسلامگرایی مخالف حکومت شاه، نظریههای سیاسی و اقتصادی «توحیدی» خاص خودش را در نفی هر دو نظام سرمایهداری و سوسیالیستی به صورت مقاله و کتاب چاپ میکرد. او دارای افکار خاصی بود و در حالیکه یک روشنفکر مسلمان طرفدار دمکراسی مینمود بنیانگذار بسیاری از اندیشهها و ترمهای سیاسی بود که به فرهنگ رایج جمهوری اسلامی بدل گشت. واژههای «حکومت اسلامی»، «اقتصاد توحیدی»، «اطلاق کلمه منافق و التقاطی به مجاهدین» (البته او این اصطلاح را برای نخستین بار در رابطه با کسانی که از طرف مجاهدین اپورتونیست خوانده میشدند و تشکیلات مجاهدین به دستشان افتاده بود بکار گرفت) از این جملهاند. ابراهیم نبوی از طنزپردازان جمهوری اسلامی ضمن اشاره به موارد ذکر شده عنوان میکند علاوه بر آن بنیصدر انکار ضرورت آزادی و توصیف آن در محدوده استقلال و دشمنی کلاسیک با غرب و حکومت دینی را نیز بنیان نهاد.[۴]
بنیصدر مدافع نظریه ولایت فقیه
بنیصدر در مصاحبه با روزنامه انقلاب اسلامی به تاریخ ۲۶ دیماه ۱۳۵۸ میگوید: من خود از نویسندگان اصل ۱۱۰(ولایت فقیه) بودم. او توضیح میدهد: مگر ریاستجمهوری قسمتی از ولایت نیست؟ به اصل ۱۱۰ که در مجلس خبرگان گفته میشود من رای ندادهام باید بگویم که به شما دروغ گفتهاند از ۷ نفری که این اصل را نوشت یکی خود من بودم، بله یک بندی در این اصل هست که بعد در مجلس به آن اضافه شد و من با آن بند موافق نبودم آن بند هم همان بندی است که خود امام هم به آن عمل نکرد و آن این بود که تشخیص صلاحیت داوطلب ریاستجمهوری در دور اول با امام است و در دورهای بعد با شورای نگهبان... من در مجلس گفتم آقا این کار را بعهده خود مردم بگذارید، خود امام در وقتش بیاید و بگوید من به این آدم رای میدهم، در قانون اساسی شرط نگذارید. شما این آزادی را دارید امام ندارد؟ ...
من خود از نویسندگانش بودم (اصل ۱۱۰). علاو بر اینکه در باره حکومت اسلامی از سال ۱۳۴۹ مشغول نوشتن فلسفه اسلامی ، روابط اجتماعی در اسلام، حکومت در اسلام، اقتصاد در اسلام، اخلاق در اسلام بودهام. حالا اینها کی هستند که میگویند ما حکومت اسلام را قبول نداریم، مگر حالا ما نیامدیم که حکومت اسلام را پیاده کنیم؟ به این عنوان ما داوطلب شدهایم اگر منکر بشویم پس باید برویم یک مرام دیگری داشته باشیم.[۵]
او همچنین در سخنرانی انتخاباتیاش در کرمان پیرامون اصل ۱۱۰ گفت: در مرحله اول باید هر کس به حقانیت رهبری و ولایت فقیه ایمان کامل داشته باشد، زیرا ملت شیعه ما به این موضوع ایمان راسخ دارد و برای مقام ولایت اهمیت ویژهای قائل است.[۶]
بنیصدر و خمینی
در پاریس در حلقه نزدیکان آیتالله خمینی بود، و روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همراه او و جمعی از یارانش، به تهران بازگشت. با موافقت آیتالله خمینی، عضو شورای انقلاب شد، ولی حاضر به همکاری با دولت موقت بازرگان نبود، چرا که آن را «انقلابی» نمیدانست. مهدی بازرگان هم علاقهای به همکاری با او نشان نمیداد. بااینهمه، به حکم خمینی، به معاونت و بعد هم به وزارت اقتصاد و دارایی منصوب شد.[۴]
در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۳۵۸، مخالفتش با گروگانگیری را اعلام کرد و خواستار حل و فصل سریع قضیه شد، موضعی که نزدیکان آیتالله خمینی اعتنایی به آن نکردند.
وقایع نگار ابوالحسن بنی صدر در تایمز لندن به تاریخ ۱۴۰۰/۸/۱۳ برابر با ۵ نوامبر ۲۰۲۱ نوشت:
در اکتبر 1978 آیتالله خمینی از آپارتمان ابوالحسن بنیصدر در پاریس بازدید کرد و دو قهرمان انقلاب آینده ایران با یکدیگر معامله یی کردند. بنیصدر متفکر و با منشی روشنفکرانه و آیتالله با ابهت و ریشو به توافقی رسیدند که سرنوشت میهن خود را تغییر میداد. روحانی تندرو شیعه که حدود 6 ماه بعد سرنگونی شاه ایران را که تحت حمایت انگلیس و آمریکا بود تأیید می کرد، برای ساختن ماشین یک دولت مدرن و مؤثر به نیروی تکنوکراتی مانند بنی صدر تحصیلکرده غرب نیاز داشت. خمینی وعده داد که نظم جدید یک دموکراسی خواهد بود و از آزادی بیان محافظت می کند.
بنیصدر در مقام رئیسجمهور
کمی بعد، با حمایت جامعه روحانیت مبارز، نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد و بهمن همان سال با حدود یازده میلیون رأی، اولین رئیسجمهوری ایران شد.[۴] ناظران معتقدند این رآی بعد از آن حاصل شد که کاندید اصلی اپوزسیون حزب جمهوری حاکم که بخش اصلی جمهوری اسلامی را نمایندگی میکرد یعنی مسعود رجوی که طبق برآورد آگاهان کاندیدای نسل جوان و همه سرخوردگان از جمهوری اسلامی بود که اکثریت جمعیت ایران را شامل میشد با فتوای خمینی از کاندیداتوری ریاستجمهوری حذف شد و به هواداران این سازمان اجازه داده شد که رای خود را به نفع بنیصدر به صندوقها بریزند.
با آن که یک ماه پس از پیروزی در انتخابات، با حکم خمینی به ریاست شورای انقلاب و جانشین فرمانده کل قوا منصوب شد، از نظر اجرایی عملا قدرت بسیار محدودی داشت. وضعیتی که خودش بعدا آن را «دولت در دولت» خواند. او طبق گفته سایت بی بی سی خواهان اجرای طرحهایی از جمله بازسازی مراکز قدرت، از دور خارج کردن تدریجی سپاه پاسداران، دادگاههای انقلاب و کمیتهها، و ادغام آنها در سایر سازمانهای دولتی، و کاستن از نفوذ روحانیون بود که به دلیل عدم توان اجرایی قادر به اجرای آن نشد.[۴]
جمهوریخواهی بنیصدر یک جمهوری مبتنی بر دمکراسی متعارف نبود. باور به اسلامگرایی و دخالت بیحد و حصر دولت در مدیریت امور اقتصادی، موانع ذهنی و اندیشهورزانه قابل اعتنایی بودند. مشکل اصلی مشی عملی بنیصدر در دوران دولت موقت و نزدیکی او به آیتالله خمینی بود. تعارض نظرات و دیدگاههای آیتالله خمینی با یک جمهوری انتخابی مشخص بود، بنیصدر خوشبینانه آن را نادیده گرفته بود.
محمدرضا مهدوی کنی در خاطراتش ذکر میکند که در دیدار با آیتالله خمینی وقتی از موقعیت بنیصدر ابراز نگرانی میکند، او با خنده میگوید مشکلی پیش نمیآید با یک اشاره دست بنیصدر را میتوانم کنار بگذارم».[۳]
جنگ قدرت
سران حزب جمهوری اسلامی، بهویژه محمد حسینی بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی خامنهای و عبدالکریم موسوی اردبیلی، در نزاع دائمی با ابوالحسن بنیصدر بودند.
در نخستین انتخابات مجلس پس از انقلاب که با اتهامات تقلب گسترده همراه بود، نامزدهای مورد حمایت بنیصدر و نهضت آزادی بازرگان کرسیهای اندکی به دست آوردند، و هیچ یک از احزاب انقلابی مانند مجاهدین و گروههای مارکسیستی و چپگرا، حتا یک نماینده هم نتوانستند به مجلس بفرستند و به اینصورت مجلس به تسخیر مخالفان بنیصدر درآمد.
منازعه و ستیزی که بعد از انقلاب میان بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی به رهبری هاشمی و خامنهای و میرحسین موسوی و بهشتی اتفاق افتاد، بخش عمده ای اش برای قدرت بود. بنی صدر به دنبال قدرت بود به خصوص از وقتی رییس جمهور شد و رهبران حزب جمهوری هم به دنبال قدرت بودند. نمی توانند به تخم چشم ما نگاه کنند و بگویند برای خدمت، خدا و قرآن بود. هم بنی صدر برای قدرت می جنگیدند و هم رهبران حزب جمهوری اسلامی. امام هم خیلی دلخور و ناراحت بود از رقابتی که میان این دو بخش از حاکمیت به وجود آمده بود. صورت مساله و ریشه دعوا بر سر قدرت بود. [۱]
بنیصدر و انقلاب فرهنگی
در جریان تصفیه دانشگاهها از استادان و دانشجویان دگراندیش، بنیصدر به مخالفان خود در حاکمیت، که این تصفیه را «انقلاب فرهنگی» میخواندند، پیوست. او هم خواهان بستهشدن دانشگاهها تا پایان این تصفیه شد اما در عین حال با سرکوب وحشیانه دانشجویان مخالف بود و برای دانشجویان هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران موسوم به پیشگام که در دانشگاه تهران تجمع اعتراضی داشته و نمیخواستند ساختمان مورد استفادهشان در خیابان ۱۶ آذر را تحویل بدهند و توسط نیروهای چماقدار جمهوری اسلامی که حزبالله نامیده میشدند محاصره شده بودند با پادرمیانی سازمان مجاهدین فرصت قائل شد و با حمایت پلیس که از طرف او اعزام شده بود محیط دانشگاه را بدون خونریزی ترک کردند. شنیدهها حاکی است که چماقداران حزبالهی قصد کشتار دانشجویان را داشتند.
افزایش اختلافات با خمینی
مجلس، هیچیک از نامزدهایی را که بنیصدر برای نخستوزیر معرفی کرد نپذیرفت، و خمینی هم آنها را «غیرانقلابی» توصیف کرد. سرانجام محمدعلی رجایی به او تحمیل شد، و رجایی هم به نوبه خود، بیشتر وزرایش را به رغم نارضایی بنیصدر، منصوب کرد، از جمله میرحسین موسوی به عنوان وزیر خارجه، و بهزاد نبوی به عنوان وزیر امور اجرایی.
بنیصدر و جنگ هشت ساله
اندکی پس از شروع جنگ ۸ ساله ایران و عراق که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۸ شروع شد بنیصدر از طرف خمینی به عنوان فرمانده کل قوا منصوب شد. اما دامنه اختلاف او با خمینی که جنگ را نعمت الهی میخواند و به نظر میآمد که قصد دارد سپاه پاسداران را به نیروی اصلی نظامی کشور تحت سلطهاش تبدیل کند، و او که بیشتر بر ارتش تکیه داشت افزایش یافت. بنیصدر در مورد نحوه اداره جنگ، زیر انتقاد شدید حزب جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران رفت. بنیصدر در نامهای رسمی به خمینی، وزیران کابینه رجایی را «بیکفایت» و «تهدیدی بزرگتر از تجاوز عراق به خاک کشور» خواند، و شکایت کرد که هشدارهایش در مورد وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی و پافشاریاش بر نیاز به سازماندهی مجدد نیروهای مسلح، نادیده گرفته شده است.
بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق ایران
بنیصدر بعدها در خاطرات خود تصریح کرد که «اگر مجاهدین خلق هم بهسراغ او نمیآمدند، او خود تصمیم داشت به سراغ آنان برود.[۷] شکاف میان بنیصدر و حاکمیت روز به روز عمیقتر میشد، و همزمان، حزب جمهوری اسلامی و متحدانش خود را برای سرکوبی نهایی گروههای چپ و بهویژه سازمان پرطرفدار مجاهدین خلق آماده میکردند. روز ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ سخنرانی بنیصدر در دانشگاه تهران، نقطه عطفی در این شکافها را رقم زد. هواداران مجاهدین خلق، عدهای از لباسشخصیهای موسوم به «حزبالله» را که همیشه به اجتماعات منتقدان بخصوص مجاهدین حمله میبردند، با حمایت بنیصدر دستگیر کردند. بنیصدر به خمینی شکایت برد، و هیئت سهنفرهای مامور رسیدگی به این شکایت شد. بازنده شکایت، بنیصدر بود.
نوار آیت نقطه عطف
در اوایل سال ۱۳۶۰روزنامه انقلاب اسلامی که بنیصدر منتشر میکرد، نوارهای سخنرانی حسن آیت، از اعضای بانفوذ حزب جمهوری اسلامی را فاش کرد که در آن، برنامهریزی حزب برای سرنگونی بنیصدر توضیح داده شده بود. طبق شواهد این نوار شامل مصاحبهای بود که اکبر طریقی عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بصورت ناشناس با او در یکی از دفاتر حزب جمهوری ترتیب داده بود و بعدا توسط سازمان مجاهدین خلق در اختیار روزنامه انقلاب اسلامی وابسته به بنیصدر گذاشته شد. پس از آن بود که بنیصدر بیشتر از حاکمیت فاصله گرفت و به مجاهدین و نیروهای ترقیخواه نزدیک شد.
حکم عزل بنیصدر
به گفته عبدالله جاسبی، از اعضای وقت حزب جمهوری اسلامی، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس وقت، در جلسهای از بنیصدر به خمینی شکایت کرد: « آن قدر این بنیصدر علیه ما حرف میزند و آبروی ما را میبرد شما حرفی نمیزنید؟! و بعد آقای هاشمی ساکت شدند و زدند زیر گریه! امام جلسه را ترک کردند و ما هم همینطور سکوت کرده بودیم. فردای آن روز حاج احمد آقا [خمینی] به ما زنگ زدند و گفتند دیشب امام خوابشان نبرده است و حکم عزل بنیصدر را از فرماندهی کل قوا صادر کردهاند و چند روز بعد نیز حکم عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس مطرح شد و رای آورد.» فردای آن روز، نیروهای حزباللهی به خیابانها ریختند و خواستار اعدام بنیصدر شدند.
حمایت تمامعیار مجاهدین از بنیصدر
پس از شدتگرفتن اختلافات بنیصدر با خمینی این مجاهدین خلق بودند که در حمایت یکپارچه از وی در 19 خرداد1360 بیانیه صادر کردند. این همکاری بعد از برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا و بعداً عزل از ریاستجمهوری به اوج خود رسید. در پی این حوادث، مجاهدبن در اطلاعیهای بدین شرح خواستار حراست از جان بنیصدر گردیدند:
«مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوءنیت به جان رئیسجمهور از تمامی خلق قهرمان ایران، آمادگی و حضور دائم در صحنهها و مقاومت پیگیر را طلب نموده و در این شرایط حمایت از شخص رئیسجمهور و حفاظت از جان او را یك وظیفه مبرم انقلابی در سراسر كشور تلقی میكند.»
در روز بیست و ششم خرداد ماه سال 1360، سازمان مجاهدین ، اطلاعیهای دیگری در حمایت از بنیصدر به چاپ رساندند و در آن اعلام كرد:
«جان رئیسجمهور در خطر جدی است. مردم تهران، آماده نجات جان دكتر بنیصدر باشید. مقدمه چینیها و صحنهسازیهای رسوا و مفتضحی را كه شب گذشته در تلویزیون، با شعار «مرگ بر بنیصدر» ترتیب داده بودند، دیدید. ظاهراً سینهچاكان ریائی و انحصارطلب «قانون»، آن قدر در به ثمر رساندن كودتای ارتجاعی امپریالیستی شتابزدهاند كه بیمحابا اعدام و مرگ رئیسجمهور قانونی را سرلوحه دستگاههای خبری خود ساختهاند.«
سازمان مجاهدین خلق اطلاعیه دیگری با این مضمون، در حمایت از بنیصدر صادر کرد:
«بار دیگر فریاد پرخروش اللهاكبر را در مخالفت با روشهای انحصارطلبانه ضدمردمی و ضداسلامی و در حمایت از آزادیهای اساسی و رئیسجمهور، در بام خانهها طنینافكن سازیم.»
سازمان مجاهدین نسبت به عواقب عزل رئیسجمهور و مسئولیتهای نمایندگان در این باره هشدار داد و ضمن اطلاعیهای تهدیدآمیز، نمایندگان را از شركت در جلسه بررسی عدم صلاحیت رئیسجمهور برحذر داشت:
«... سازمان مجاهدین خلق ایران به تمامی نمایندگان كه در مجلس حضور مییابند نسبت به كلیه عواقب گسترده عزل رئیسجمهور در فضای هیستریک ارتجاعی حاكم، زنهار میدهد. از این رو با یادآوری مجالس و ادوار قانونگذاری كه در تاریخ معاصر ایران به استقرار دیكتاتوریها منجر شده است، ما به فرد فرد نمایندگان حاضر و به ویژه آنها كه نسبت به سرنوشت مردم ایران احساس مسئولیت میكنند، تذكر میدهیم كه خود را شایسته لعن و نفرین ابدی ملت ایران نساخته و مرعوب صحنههای ساختگی چماقداران در برابر مجلس نشوند.»[۷]
تظاهراتهای خرداد ماه له و علیه بنیصدر
در روزهای منتهی به پایان خرداد ۱۳۶۰ تظاهراتهای کوچکی در نقاط مختلف تهران در اعتراض به افزایش شدید جو سرکوب و برکناری بنیصدر برگزار شد اما به دلیل سرکوب شدید معمولا در همان ابتدا و پس از مدت کوتاهی سرکوب میشد.
در ۲۵ خرداد جبهه ملی تصمیمش را بعنوان فراخوان برای یک تظاهرات بزرگ در اعتراض به سرکوبی جامعه اعلام کرد اما این تظاهرات با دستگیری گسترده تجمعکنندگان در همان ابتدا سرکوب شد و شکل نگرفت.
در همین روزها نیروهای وابسته به حکومت که از طرف نیروهای مخالف بعنوان فالانژیستها خوانده میشدند و به نیروهای چماقدار یا حزبالهی مشهور بودند نیز تظاهراتهایی در نقاط مختلف تهران ترتیب میدادند که در شعارشان خواهان اعدام بنیصدر بودند.
تظاهرات ۳۰ خرداد
تظاهرات بزرگی در تهران و شهرهای دیگر برگزار شد که در اعتراض به جو سرکوبی که از جمله فرمان خمینی مبنی بر برکناری توام با تهدید به دستگیری بنیصدر را شامل میشد بود.
سایت بی بی سی در این رابطه مینویسد:
در این مقطع، تنها نیروی سیاسی که هنوز علنا از ابوالحسن بنیصدر پشتیبانی میکرد، سازمان مجاهدین خلق بود. روز ۲۹ خرداد ۱۳۶۰، مسعود رجوی رهبر وقت مجاهدین خلق، همراه بنی صدر که در خفا به سر میبرد، مردم را به قیام فراخواندند و از هوادارانشان خواستند تا علیه حکومت در خیابانها حضور یابند. روز بعد، تظاهرات بزرگی در تهران و شهرهای دیگر برگزار شد که حکومت با شدت آن را سرکوبی کرد. فردای آن روز، مجلس با اکثریت آرا به عدم کفایت ریاست جمهوری ابوالحسن بنیصدر رأی داد.
البته آگاهان معتقدند که تظاهرات ۳۰ خرداد ربطی به فراخوان بنیصدر نداشت و تمام آن توسط سازمان مجاهدین خلق ایران ترتیب داده شده بود ولی ناگفته پیداست که بنیصدر هم از پشتیبانان این تظاهرات محسوب میشد.
خروج بنیصدر از ایران و رفتن به پاریس
مجاهدین علاوه بر حمایت گسترده علنی از بنیصدر مخفی کردن او تا هنگام خروج از ایران را فراهم کردند. شش هفته پس از رأی مجلس، در ۷ مرداد ۱۳۶۰، ابوالحسن بنیصدر همراه مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق، از فرودگاه مهرآباد و با هواپیمایی که سرهنگ بهزاد معزی، از خلبانان بسیار مشهور نیروی هوایی ایران و عضو سازمان مجاهدین آن را هدایت میکرد، با طراحی و عملیات سازمان مجاهدین از ایران به فرانسه رفت و در آنجا پناهنده شد.
بنیصدر و شورای ملی مقاومت
بنیصدر به پیشنهاد آقای مسعود رجوی در ۷ مهرماه ۱۳۶۰ بعنوان رئیسجمهور منتخب شورای ملی مقاومت در شورا پذیرفته شد. او و شورای ملی مقاومت عزلش را غیر قانونی دانسته و او را رئیسجمهور واقعی وقت ایران میدانستند.
بنیصدر در ۲۰ اسفند ۱۳۶۲ و به دنبال افشای نامهای که سازمان مجاهدین معتقد بود او به خمینی نوشته است و در آن با بکارگیری الفاظی مانند پدر بزرگوار خمینی را مورد خطاب قرار داده و در حقیقت اظهار ندامت از گذشته کرده و درخواست بخشش و بازگشت به ایران داشته است توسط مسئول شورای ملی مقاومت و با تصویب این شورا از شورای ملی مقاومت اخراج شد. بعضی رسانهها این موضوع را به اختلاف با سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت بر سر استفاده از خاک عراق برای عملیات بر علیه نیروهای نظامی خمینی ربط دادهاند که مجاهدین آن را قبول ندارند.
بنیصدر بعد از جدایی از شورای ملی مقاومت ایران
وقایع نگار ابوالحسن بنی صدر در تایمز لندن به تاریخ ۱۴۰۰/۸/۱۳ برابر با ۵ نوامبر ۲۰۲۱ نوشت:
بنیصدر بعد از جدایی یا به گفته مجاهدین اخراج از شورای ملی مقاومت ایران مدتی با همسرش عذرا حسینی که در سال 1961 با او ازدواج کرد و فرزندانشان فیروزه، زهرا و علی که همگی در قید حیات هستند، فعالیتش را کاهش داد. ...بنیصدر مدعی شد که از اوایل سال 1980 اسنادی دال بر تماسهای بین خمینی و حامیان ریگان دارد. شش سال بعد او در دادگاهی در برلین علیه دولت ایران شهادت داد، جایی که دولت ایران به همدستی در قتل 4تن از مخالفان خود از جمله رهبر حزب دمکرات کرد متهم شد. دادگاه حکم داد که این قتلها واقعاً در بالاترین ردههای حکومت ایران تأیید شده است. او گفت که خامنهای دستور تقلب در انتخابات و سرکوب خونین معترضان را صادر کرده است. او مدعی شد که مقامات ایران به پرتگاه نزدیکتر میشوند و قصد دارند قدرت را تنها با خشونت و ترور حفظ کنند. بنی صدر که تا پایان عمر نسبت به عملیات تروریستی محافظت می شد، همچنان نام خود را «رئیس جمهور منتخب مردم ایران» امضا می کرد.
بنیصدر فعالیتش را کاهش داد. اما به دشمن مجاهدین تبدیل شد و در بسیاری از موضعگیریها و حتی دادگاهها بر علیه مجاهدین اقدام کرد.
شهادت بر علیه مجاهدین در دادگاه جنحه پاریس
از جمله او در دادگاه جنحه پاریس علیه مجاهدین شکایت کرد. موضوع دادگاه مربوط به شکایت فردی به نام بهنام آلن شوالریاس که مجاهدین او را مزدور رژیم ایران میخوانند بود که بر علیه سایت ایران فوکوس که در تیرماه ۱۳۸۴ مقالهای در باره ارتباطات این شخص با وزارت اطلاعات و همکاری تنگاتنگ وی با رزیم ایران در خارج کشور ، در این سایت منتشر شده بود اقدام به شکایت کرده بود. بنیصدر بعنوان شاهد در این دادگاه شرکت کرد و مجاهدین و مقاومت ایران را به سرکوب و اعمال اختناق و قتل و ارعاب و تروریسم متهم کرد و گفت: «اگر کسی جرأت کند که از آنها انتقاد کند، مأمور واواک و مزدور خمینی و غیره میشود. در آلمان هم یکی از دوستان من به همین دلیل که من اینجا برای شهادت آمدهام، شکایت کرده است. بایستی به هرقیمت از حق سخن گفتن دفاع کرد». اما وکیل ایران فوکوس، تیری لوی، حقوقدان فرانسوی، با سؤالات پیاپی بنیصدر را ناگزیر کرد از بسیاری دعاوی خود عقب بنشیند. مجاهدین میگویند، در کشورهای اروپایی کسی نمیتواند مانع سخن گفتن و آزادی بیان دیگری بشود و این ادعا بیمعناست. مجاهدین در بیانیهای که به مناسبت بیست و هفتمین سالگرد تاسیس شورای ملی مقاومت ایران صادر کردهاند در این رابطه دست به افشاگری زده و علت شرکت بنیصدر در این دادگاه بعنوان شاهد را اینگونه گفتهاند:
حقیقت ماجرا : «دوست بنی صدر، که از دو دهه پیش نشریه بنی صدر(انقلاب اسلامی) را به لحاظ مالی و فنی و ارتباطات اداره میکند، پاسدار پیشین، مجید کمالی دولت آبادی نام دارد. او عضو هیأت مدیره و سهامدار عمدة شرکت راه پرنیان در تهران و مدیر شعبه این شرکت در فرانکفورت میباشد. کمالی که از سال ۱۹۸۸به خارج آمده، در ارتباط با کنسولگری رژیم در فرانکفورت است و به قم و تهران رفت وآمد دارد. شرکت راه پرنیان یکی از شرکتهایی است که در شهریور ماه ۸۶در شمار شرکتهای پوششی وزارت اطلاعات در کنفرانس شورای ملی مقاومت ایران در برلین افشا گردید. طبق مندرجات “روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران”، سرمایه این شرکت در آذرماه ۱۳۸۳با افزایش سهمالشراکه ۴ نفر(ازجمله مجید کمالی دولتآبادی) بهطور رسمی به یک میلیارد و ۱۴۰ میلیون ریال افزایش یافته است. شعبه فرانکفورت این شرکت در آلمان روی سیستمهای فیلترینگ، حافظه و امنیت (Security) کامپیوتر و اینترنت کار میکند و علاوه بر سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، به وزارت دفاع، وزارت صنایع و وزارت خارجة رژیم خدمات میدهد. آموزش فیلترینگ به 8تن از مأموران اعزامی وزارت اطلاعات در آلمان و تهیه تجهیزات کامپیوتری و دستگاههای فیلترینگ برای وزارت اطلاعات، بهمنظور سانسور سایتهای اینترنتی در داخل کشور، یک فقره از معاملات آن در سال ۸۴ است. هدف اطلاعات آخوندها از خرید دستگاههای فیلترینگ ممانعت از دستیابی مردم ایران به سایتهای اینترنتی و ممانعت از دسترسی به اخبار و اطلاعات سانسور نشده است» (نشریه مجاهدـ ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷ ). به این ترتیب روشن شدکه «ارتزاق ننگآلود بنیصدر و شرکا از رژیم آخوندی، آن روی سکه لجنپراکنی مستمر و شهادتهای دروغین علیه مجاهدین و مقاومت ایران در دادگاه هلند در سال۱۹۹۹، در پرونده ۱۷ژوئن در سال۲۰۰۳ و در دادگاه شوالریاس در سال۲۰۰۸ است. بنابراین چماقکردن “آزادی بیان” علیه مجاهدین و جنبش مقاومت ایران چیزی جز سرپوش معاملات “فیلترینگ و سانسور” علیه ملت ایران نیست.[۸]
شهادت علیه مریم رجوی در پرونده ۱۷ ژوئن
شاهدان حکومت ایران برای پروندة ۱۷ ژوئن، عبارت بودند از ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور اسبق ایران و ۶ تن از بریدگان سازمان مجاهدین که با حکومت ایران همکاری میکردند، شامل مسعود خدابنده (و همسرش اَن سینگلتون)، محمدحسین سبحانی، کریم حقی، علیرضا میرعسگری، ادهم طیبی و حسین مشعوف که با اداره امنیت داخلی فرانسه د.اس. ت مصاحبه کردند.
یکی از کسانی که خودش مدتی در خارج از کشور ایران از نزدیک در ارتباط با این بریدگان بود، در افشاگری خود دربارهٔ توطئههای وزارت اطلاعات علیه حضور مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت در فرانسه نوشت:
«… نکته قابلتوجه اینکه از علی [از کارمندان وزارت اطلاعات حکومت در سفارت ایران در فرانسه] گرفته تا سایر نفراتی که تحت عنوان کمک به اعزام ما به اروپا و پناهنده کردن با ما تماس میگرفتند همه اصرار داشتند که ما به فرانسه برویم و در آنجا درخواست پناهندگی بدهیم. آنها میگفتند برای گرفتن پناهندگی در فرانسه، بنیصدر به ما کمک میکند. البته بعداً متوجه شدم علت اصرار آنها برای دادن درخواست پناهندگی در فرانسه، نه به خاطر تسهیلات پناهندگی بلکه به خاطر توطئههایی است که علیه حضور خانم مریم رجوی و دفتر شورای ملی مقاومت در اور سور آواز و مجاهدین در دستور کاردارند و اصلاً به همین خاطر تمرکز کار آنها در فرانسه میباشد…». (گزارش علی پاک به دبیر کل عفو بینالملل، ۲۶ فروردین ۸۸)
مرگ بنیصدر
ابوالحسن بنیصدر، ۱۷ مهر ۱۴۰۰ - ۹ اکتبر ۲۰۲۱ در سن ۸۸ سالگی در بیمارستان سالپتریه پاریس درگذشت.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ کلاب هاوس خبر آنلاین - انقلاب اسلامی بعد از امام با این سه نفر شناخته میشد. به نقل از صادق زیباکلام
- ↑ سایت فرانسه به زبان فارسی - ابوالحسن بنیصدر درگذشت
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ رادیو فردا - ابوالحسن بنیصدر دومین ناکامی در تاسیس جمهوری
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ سایت بی بی سی - بنیصدر که بود و چگونه از قدرت کنار گذاشته شد؟[۱]
- ↑ مصاحبه بنیصدر با روزنامه انقلاب اسلامی چهارشنبه ۲۶ دی ۱۳۵۸ شماره ۱۶۸
- ↑ روزنامه انقلاب اسلامی یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۵۸ شماره ۱۷۰
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ بررسی ابعاد پیدا و پنهان رابطه بنیصدر و مجاهدین
- ↑ بیانیه بیست و هفتمین سالگرد تاسیس شورای ملی مقاومت ایران