۱٬۳۰۰
ویرایش
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالتهای گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود. | قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالتهای گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود. | ||
حضور انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، در ایران قدرت برتر بهشمار میرفت. پس از سقوط [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] در سال ۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود نسبت به انگلیس و سیاستهای استعماریاش و دولتهای وابسته به آن در ایران را ابراز دارند. [[دکتر محمد مصدق]]، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت نفت، برپا کند. مبارزهای که اکثریت مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از وی حمایت میکردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، [[محمدرضا شاه پهلوی|محمدرضا شاه]] به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخستوزیری مصدق را بپذیرد. ۲۷ماه حکومت مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با فعالیتهای مشترک دربار، روحانیون طرفدار دربار و حزب توده علیه این دولت گردید. | حضور انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، در ایران قدرت برتر بهشمار میرفت. پس از سقوط [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] در سال ۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود نسبت به انگلیس و سیاستهای استعماریاش و دولتهای وابسته به آن در ایران را ابراز دارند. [[دکتر محمد مصدق]]، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت نفت، برپا کند. مبارزهای که اکثریت مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از وی حمایت میکردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، [[محمدرضا شاه پهلوی|محمدرضا شاه]] به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخستوزیری مصدق را بپذیرد. ۲۷ماه حکومت مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با فعالیتهای مشترک دربار، روحانیون طرفدار دربار و [[حزب توده ایران|حزب توده]] علیه این دولت گردید. | ||
در این فعالیتها، انگلستان نقشی تعیینکننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، به فعالیت و مخالفت علیه دولت مصدق ادامه میداد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز در این مخالفتها به انگلستان پیوست. | در این فعالیتها، انگلستان نقشی تعیینکننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، به فعالیت و مخالفت علیه دولت مصدق ادامه میداد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز در این مخالفتها به انگلستان پیوست. | ||
خط ۲۲۱: | خط ۲۲۱: | ||
سرنگونی دولت مصدق به دلیل نقش مستقیم آمریکا در طراحی این کودتا، مردم ایران را به این نتیجهگیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام میکند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی [[مصطفی بزرگ نیا،]] [[احمد قندچی]] و [[مهدی شریعترضوی]] را به قتل رساند. | سرنگونی دولت مصدق به دلیل نقش مستقیم آمریکا در طراحی این کودتا، مردم ایران را به این نتیجهگیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام میکند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی [[مصطفی بزرگ نیا،]] [[احمد قندچی]] و [[مهدی شریعترضوی]] را به قتل رساند. | ||
در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمدهاست:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهتگیری ایران به سوی غرب میباشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه میشود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهتگیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین میکند.</blockquote>در کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی» در مورد پیامدهای این قضیه آمدهاست:<blockquote>«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] مشروعیتش را از دست داد … از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته میشد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت و شاه را آمریکایی میدیدند».<ref>کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی»</ref></blockquote>اما در سال ۱۳۳۹ انتخاب جان اف کندی به ریاستجمهوری آمریکا، این امید را به وجود آورد که دولت جدید آمریکا، دفاع از حقوق بشر و دموکراسی را در دستور کار خود قرار خواهد داد و شاه در اعمال دیکتاتوری محدود خواهد شد. با این همه در اواخر ۱۳۴۱ [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] به آمریکا سفر کرد و بعد از آن فشارهای سیاسی بر دگراندیشان در داخل ایران افزایش یافت. ساواک و ارتش فعالیت خود را گسترش دادند و شلیک به تظاهرکنندگان و کشتن آنها در نیمه خرداد ۱۳۴۲ امید به تغییر شرایط سیاسی را به طور کامل از بین برد. به گفته یک متخصص مسایل ایران، شائول بخاش، یکی از نتایج این تحولات، این بود که:<blockquote>«عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بیتأثیر است».<ref>شائول بخاش «حکومت آیتاللهها» صفحهٔ ۱۰</ref> </blockquote>محسن میلانی یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را اینطور توضیح میدهد:<blockquote>«قیام ژوئن (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشتههای اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵ خرداد)، پایان همزیستی مسالمتآمیز با [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه میکند».<ref>محسن میلانی «شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷</ref></blockquote>در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، ساواک را که در سال ۱۳۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد. ساواک به زودی به خاطر بهکارگیری شیوههای خشونتآمیز در سرکوب و شکنجههای وحشیانه، بسیار مشهور شد. فساد در دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها مخالف و شکنجه زندانیان سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی، سرکوب قهرآمیز هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] طی سالهای ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمامعیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود. | در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمدهاست:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهتگیری ایران به سوی غرب میباشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه میشود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهتگیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین میکند.</blockquote>در کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی» در مورد پیامدهای این قضیه آمدهاست:<blockquote>«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] مشروعیتش را از دست داد … از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته میشد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت و شاه را آمریکایی میدیدند».<ref>کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی»</ref></blockquote>اما در سال ۱۳۳۹ انتخاب جان اف کندی به ریاستجمهوری آمریکا، این امید را به وجود آورد که دولت جدید آمریکا، دفاع از حقوق بشر و دموکراسی را در دستور کار خود قرار خواهد داد و شاه در اعمال دیکتاتوری محدود خواهد شد. با این همه در اواخر ۱۳۴۱ [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] به آمریکا سفر کرد و بعد از آن فشارهای سیاسی بر دگراندیشان در داخل ایران افزایش یافت. ساواک و ارتش فعالیت خود را گسترش دادند و شلیک به تظاهرکنندگان و کشتن آنها در نیمه خرداد ۱۳۴۲ امید به تغییر شرایط سیاسی را به طور کامل از بین برد. به گفته یک متخصص مسایل ایران، شائول بخاش، یکی از نتایج این تحولات، این بود که:<blockquote>«عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بیتأثیر است».<ref>شائول بخاش «حکومت آیتاللهها» صفحهٔ ۱۰</ref> </blockquote>محسن میلانی یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را اینطور توضیح میدهد:<blockquote>«قیام ژوئن (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشتههای اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵ خرداد)، پایان همزیستی مسالمتآمیز با [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه میکند».<ref>محسن میلانی «شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷</ref></blockquote>در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، [[ساواک]] را که در سال ۱۳۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد. ساواک به زودی به خاطر بهکارگیری شیوههای خشونتآمیز در سرکوب و شکنجههای وحشیانه، بسیار مشهور شد. فساد در دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها مخالف و شکنجه زندانیان سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی، سرکوب قهرآمیز هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] طی سالهای ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمامعیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود. | ||
[[پرونده:بزرگنیا، شریعترضوی، قندچی.JPG|بندانگشتی]] | [[پرونده:بزرگنیا، شریعترضوی، قندچی.JPG|بندانگشتی]] | ||
دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبشهای ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبشها، [[مارکسیسم]] بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبشهای متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمتهای وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]]، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام سنتی که [[روحالله خمینی|خمینی]] آن را نمایندگی میکرد، نمیتوانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، افزایش سرکوب برای حاکمیت مانند یک مسکن موقت عمل میکرد، و کارساز نبود، به این دلیل که پتانسیل انفجاری جامعه را پیوسته افزایش میداد. این شرایطی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در آن متولد شد. | دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبشهای ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبشها، [[مارکسیسم]] بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبشهای متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمتهای وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]]، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام سنتی که [[روحالله خمینی|خمینی]] آن را نمایندگی میکرد، نمیتوانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، افزایش سرکوب برای حاکمیت مانند یک مسکن موقت عمل میکرد، و کارساز نبود، به این دلیل که پتانسیل انفجاری جامعه را پیوسته افزایش میداد. این شرایطی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در آن متولد شد. | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
== تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران == | == تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران == | ||
[[پرونده:سعید محسن محمد حنیف نژاد علی اصغر بدیعزادگان.jpg|alt=سعید محسن-محمد حنیفنژاد-علی اصغر بدیعزادگان بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران |بندانگشتی|سعید محسن-محمد حنیفنژاد-علی اصغر بدیعزادگان]] | [[پرونده:سعید محسن محمد حنیف نژاد علی اصغر بدیعزادگان.jpg|alt=سعید محسن-محمد حنیفنژاد-علی اصغر بدیعزادگان بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران |بندانگشتی|سعید محسن-محمد حنیفنژاد-علی اصغر بدیعزادگان]] | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران در سال۱۳۴۴، به وسیله [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و همفکرانش [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علیاصغر بدیع زادگان]]، تأسیس شد. این سه همگی فارغالتحصیل دانشگاه بودند و از زمان مصدق، جزو فعالان جنبش دموکراتیک و سپس در شمار اعضای نهضت آزادی ([[مهندس مهدی بازرگان]]) بهشمار میرفتند. از جمله [[محمد حنیفنژاد|حنیفنژاد]] و [[سعید محسن]] به دلیل عضویت و فعالیت در نهضت | سازمان مجاهدین خلق ایران در سال۱۳۴۴، به وسیله [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و همفکرانش [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علیاصغر بدیع زادگان]]، تأسیس شد. این سه همگی فارغالتحصیل دانشگاه بودند و از زمان مصدق، جزو فعالان جنبش دموکراتیک و سپس در شمار اعضای نهضت آزادی ([[مهندس مهدی بازرگان]]) بهشمار میرفتند. از جمله [[محمد حنیفنژاد|حنیفنژاد]] و [[سعید محسن]] به دلیل عضویت و فعالیت در [[نهضت آزادی]]، دستگیر و مدتی در زندان بسر برده بودند. هدف نهایی آنها جایگزین نمودن رژیم شاه با یک نظام دموکراتیک بود. | ||
در آن دوران جوانان مبارز، برای مبارزه معمولاً به مارکسیسم رو میآوردند، اما بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اعتقاد داشتند که یک برداشت نو و صحیح از اسلام، میتواند دموکراسی را در ایران محقق کند، از این رو اسلام حقیقی را به عنوان مکتب راهنمای عمل خود انتخاب کردند. بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران به طور همزمان مطالعه سایر مکاتب را هم در دستور کار خودشان قرار دادند. | در آن دوران جوانان مبارز، برای مبارزه معمولاً به مارکسیسم رو میآوردند، اما بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اعتقاد داشتند که یک برداشت نو و صحیح از اسلام، میتواند دموکراسی را در ایران محقق کند، از این رو اسلام حقیقی را به عنوان مکتب راهنمای عمل خود انتخاب کردند. بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران به طور همزمان مطالعه سایر مکاتب را هم در دستور کار خودشان قرار دادند. | ||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۳: | ||
=== استراتژی سازمان مجاهدین خلق === | === استراتژی سازمان مجاهدین خلق === | ||
سازمان مجاهدین سال ۱۳۴۲ را بنبست مبارزات مسالمتآمیز و پارلمانتاریستی قلمداد میکرد بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بر این باور بودند که در شرایطی که دیکتاتوری حاکم است؛ و در شرایطی که هیچ راهی برای مبارزه مسالمتآمیز و بیان خواستههای مردم وجود ندارد، تنها راه باقیمانده و متصور برای دست نکشیدن از مبارزه؛ مبارزهٔ مسلحانه بود. | سازمان مجاهدین سال ۱۳۴۲ را بنبست مبارزات مسالمتآمیز و پارلمانتاریستی قلمداد میکرد بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بر این باور بودند که در شرایطی که دیکتاتوری حاکم است؛ و در شرایطی که هیچ راهی برای مبارزه مسالمتآمیز و بیان خواستههای مردم وجود ندارد، تنها راه باقیمانده و متصور برای دست نکشیدن از مبارزه؛ [[مبارزه مسلحانه|مبارزهٔ مسلحانه]] بود. | ||
== ضربه شهریور۱۳۵۰به مجاهدین خلق == | == ضربه شهریور۱۳۵۰به مجاهدین خلق == | ||
در شهریور ماه ۱۳۵۰ اولین ضربه به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد شد، بیش از ۹۰ درصد اعضا و ۱۰۰ درصد مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شدند. این دستگیری به دنبال تعقیب و مراقبتهای سنگین ساواک انجام شد. یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در ارتباط با فردی به نام شاهمراد دلفانی برای تهیه اسلحه، قرار میگیرد، این فرد که از اعضای حزب توده بود، با ساواک همکاری داشت. [[ساواک]] از طریق همین فرد به سرنخی دست یافت که با تعقیب و مراقبت طولانی توانست ضربه سنگینی را به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد نماید و بسیاری از آنها را دستگیر نماید. | در شهریور ماه ۱۳۵۰ اولین ضربه به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد شد، بیش از ۹۰ درصد اعضا و ۱۰۰ درصد مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شدند. این دستگیری به دنبال تعقیب و مراقبتهای سنگین ساواک انجام شد. یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در ارتباط با فردی به نام شاهمراد دلفانی برای تهیه اسلحه، قرار میگیرد، این فرد که از اعضای [[حزب توده ایران|حزب توده]] بود، با ساواک همکاری داشت. [[ساواک]] از طریق همین فرد به سرنخی دست یافت که با تعقیب و مراقبت طولانی توانست ضربه سنگینی را به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد نماید و بسیاری از آنها را دستگیر نماید. | ||
[[پرونده:مسعود رجوی در دادگاه شاه.JPG|alt=سازمان مجاهدین خلق ایران - مسعود رجوی در دادگاه شاه-سوم از راست|بندانگشتی|مسعود رجوی در دادگاه شاه-سوم از راست]] | [[پرونده:مسعود رجوی در دادگاه شاه.JPG|alt=سازمان مجاهدین خلق ایران - مسعود رجوی در دادگاه شاه-سوم از راست|بندانگشتی|مسعود رجوی در دادگاه شاه-سوم از راست]] | ||
ساواک از محمد حنیفنژاد و دیگر بنیانگذاران خواست با پذیرفتن شروط وی از اعدام رهایی یابند. شرط ساواک برای کوتاه آمدن از اعدام آنها پذیرش یکی از سه موضوع زیر بود. | ساواک از محمد حنیفنژاد و دیگر بنیانگذاران خواست با پذیرفتن شروط وی از اعدام رهایی یابند. شرط ساواک برای کوتاه آمدن از اعدام آنها پذیرش یکی از سه موضوع زیر بود. | ||
خط ۲۵۹: | خط ۲۵۹: | ||
== جریان اپورتونیستی == | == جریان اپورتونیستی == | ||
جریان اپورتونیستی در تاریخ ایران ضربهای جدی به مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران وارد کرد. در بررسی علل به دست گرفتن رهبری انقلاب به دلایل زیادی میتوان اشاره کرد از جمله اینکه در جریان انقلاب ضدسلنتی، یعنی با آغاز تظاهرات گسترده مردم، رهبران مجاهدین در زندان به سر میبردند از جمله اینکه سران کشورهای اروپایی و آمریکایی در کنفرانس گوادلوپ تصمیم گرفتند خمینی قدرت را در ایران به دست بگیرد تا نیروهای انقلابی نتوانند جریان مبارزه را به سمت رادیکالیزم هدایت کنند. | [[جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۴)|جریان اپورتونیستی]] در تاریخ ایران ضربهای جدی به مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران وارد کرد. در بررسی علل به دست گرفتن رهبری انقلاب به دلایل زیادی میتوان اشاره کرد از جمله اینکه در جریان انقلاب ضدسلنتی، یعنی با آغاز تظاهرات گسترده مردم، رهبران مجاهدین در زندان به سر میبردند از جمله اینکه سران کشورهای اروپایی و آمریکایی در [[کنفرانس گوادلوپ]] تصمیم گرفتند خمینی قدرت را در ایران به دست بگیرد تا نیروهای انقلابی نتوانند جریان مبارزه را به سمت رادیکالیزم هدایت کنند. | ||
اما '''شاید بتوان مؤثرترین عامل در قدرت گرفتن خمینی را تاثیر جریان اپورتونیستی بر مبارزه علیه شاه دانست.''' | اما '''شاید بتوان مؤثرترین عامل در قدرت گرفتن خمینی را تاثیر [[جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۴)|جریان اپورتونیستی]] بر مبارزه علیه شاه دانست.''' | ||
در سال ۱۳۵۴ در خلاء حضور رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج از زندان کودتایی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران انجام شد که منجر به متلاشی شدن آن گشت. بعد از دستگیریهای گسترده سال ۱۳۵۰، رضا رضایی تنها عضو مرکزیت سازمان بود که با طرح پیچیده فریب زندانبانان و ساواک از زندان فرار کرده و رهبری تشکیلات سازمان مجاهدین در خارج از زندان را به عهده داشت، نیمه شب ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ رضا رضایی در یک درگیری با نیروهای ساواک جان باخت، کشته شدن رضا رضایی راه را برای افرادی در سازمان باز کرد که صلاحیت ایدئولوژیک تشکیلاتی کافی برای مسؤلیت رهبری تشکیلات نداشتند، نبود رضا یکی از عواملی بود که باعث شد این افراد در داخل سازمان دست به کودتا بزنند. | در سال ۱۳۵۴ در خلاء حضور رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج از زندان کودتایی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران انجام شد که منجر به متلاشی شدن آن گشت. بعد از دستگیریهای گسترده سال ۱۳۵۰، [[رضا رضایی]] تنها عضو مرکزیت سازمان بود که با طرح پیچیده فریب زندانبانان و ساواک از زندان فرار کرده و رهبری تشکیلات سازمان مجاهدین در خارج از زندان را به عهده داشت، نیمه شب ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ رضا رضایی در یک درگیری با نیروهای ساواک جان باخت، کشته شدن رضا رضایی راه را برای افرادی در سازمان باز کرد که صلاحیت ایدئولوژیک تشکیلاتی کافی برای مسؤلیت رهبری تشکیلات نداشتند، نبود رضا یکی از عواملی بود که باعث شد این افراد در داخل سازمان دست به کودتا بزنند. | ||
این کودتا موجودیت تشکیلاتی، ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران را به خطر انداخت. این جریان از دو تن با نامهای محمدتقی شهرام و بهرام آرام آغاز شد که طی بیانیهای اعلام نمودند سازمان مجاهدین مارکسیست شدهاست. این درحالی بود که رهبری مجاهدین، صد در صد اعضای مرکزیت و نود درصد از اعضای این سازمان در زندان بودند. آنها با تغییر آرم سازمان مجاهدین و حذف آیهٔ آن اعلام کردند از آنجایی که چپترین ایدئولوژی (رادیکالترین) همانا مارکسیسم است،<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4917 ۴خرداد، شهادت بنیانگذاران و راز ماندگاری و راهگشایی تاریخی آنان]</ref> لاجرم مجاهدین مسلمان در پروسهٔ تکامل خود یا باید به سمت راست و یا به سمت چپ (مارکیسسم) حرکت کنند و نمیتوانند مابین این دو باشند. | این کودتا موجودیت تشکیلاتی، ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران را به خطر انداخت. این جریان از دو تن با نامهای محمدتقی شهرام و بهرام آرام آغاز شد که طی بیانیهای اعلام نمودند سازمان مجاهدین مارکسیست شدهاست. این درحالی بود که رهبری مجاهدین، صد در صد اعضای مرکزیت و نود درصد از اعضای این سازمان در زندان بودند. آنها با تغییر آرم سازمان مجاهدین و حذف آیهٔ آن اعلام کردند از آنجایی که چپترین ایدئولوژی (رادیکالترین) همانا مارکسیسم است،<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4917 ۴خرداد، شهادت بنیانگذاران و راز ماندگاری و راهگشایی تاریخی آنان]</ref> لاجرم مجاهدین مسلمان در پروسهٔ تکامل خود یا باید به سمت راست و یا به سمت چپ (مارکیسسم) حرکت کنند و نمیتوانند مابین این دو باشند. |
ویرایش