ارتش آزادی‌بخش ملی ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
|aircraft_helicopter= راه اندازی هوانیروز سال ۷۲
|aircraft_helicopter= راه اندازی هوانیروز سال ۷۲
}}
}}
ارتش آزادیبخش ملی ایران در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ توسط مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران تأسیس شد. یک سال پس از آن که محل اقامت مسئول شورای ملی مقاومت به عراق منتقل شد، مسعود رجوی دست تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران زد و آن را به عنوان ضرورت مرحله‌ی مبارزه با حاکمیت خمینی؛ برپا کرد. از نظر مسعود رجوی؛ تاسیس ارتش آزادیبخش، ضرورت پاسخگویی به امکان ادامه موثر مبارزه و تنها راه ارتقاء کارآیی اپوزیسیون سازمانیافته؛ پس از  ۸ سال مبارزه‌ی سیاسی و نظامی مجاهدین با رژیم ایران بود.  
ارتش آزادیبخش ملی ایران در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ توسط مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران تأسیس شد. یک سال پس از آن که محل اقامت مسئول شورای ملی مقاومت به عراق منتقل شد، مسعود رجوی دست تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران زد و آن را به عنوان ضرورت مرحله‌ی مبارزه با حاکمیت خمینی؛ برپا کرد. از نظر مسعود رجوی؛ تاسیس ارتش آزادیبخش، ضرورت پاسخگویی به امکان ادامه موثر مبارزه و تنها راه ارتقاء کارآیی اپوزیسیون سازمانیافته؛ پس از  ۸ سال مبارزه‌ی سیاسی و نظامی مجاهدین با رژیم ایران بود.


بعد از انقلاب ضد سلطنتی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در ایران به فعالیت مسالمت‌آمیز و افشاگرانه می‌پرداخت، اما چنین وضعیتی برای خمینی قابل‌تحمل نوبد و از نخستین روزهای پس از انقلاب درگیری تشکلها و ارگانهای وابسته به جمهوری اسلامی با  اعضا و هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آغاز شد.
بعد از انقلاب ضد سلطنتی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در ایران به فعالیت مسالمت‌آمیز و افشاگرانه می‌پرداخت، اما چنین وضعیتی برای خمینی قابل‌تحمل نوبد و از نخستین روزهای پس از انقلاب درگیری تشکلها و ارگانهای وابسته به جمهوری اسلامی با  اعضا و هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آغاز شد.


در روز ۱۲ اسفند ۱۳۵۷ مراکز مجاهدین در یزد، کاشان و تربت حیدریه مورد حمله قرار گرفت.<ref>اطلاعیه [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] ۱۳ اسفند ۱۳۵۷</ref>
در طول دو سال و نیم کار سیاسی مسالمت‌آمیز خمینی بیش از ۷۰ نفر از مجاهدین را در حملات چماقداری یا به ضرب گلوله به قتل رسانده و تعداد زیادی را مجروح نمود. به گفته‌ی مسعود رجوی « اگر او می‌خواست تن به مسالمت و زندگی سیاسی مسالمت‌آمیز بدهد قبل از هر چیز لازم بود که خودش در دادگاه حاضر شود و به محاکمه  و کیفر عادلانه‌ی  مردمی تسلیم شود».<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه ۳۷ چاپ ۱۳۷۴</ref>


در روز ۱۴ اسفند ۵۷ مسعود رجوی بر سر مزار دکتر محمد مصدق در احمدآباد به جای تأیید روح‌الله خمینی، گفت: «اسلام آری اما ارتجاع هرگز!»<ref>سخنرانی مسعود رجوی بر سر مزار دکتر محمد مصدق- ۱۴ اسفند ۱۳۵۷</ref>
پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰  [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] وارد فاز نظامی شده و دست به عملیات مسلحانه  علیه مهره‌ها و مراکز دولتی و نظامی ایران زد، تا سال ۱۳۶۲ استراتژی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]]  چریک شهری بود، از این تاریخ به بعد سازمان مجاهدین خلق به صورت تدریجی کادرهایش را به منطقه کردستان منتقل کرد تا از حملات رژیم ایران مصون بمانند. مناطقی که رژیم ایران هنوز بر آن تسلط کامل نداشت.  در سال ۱۳۶۵ مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت از فرانسه به بغداد آمد، پس از آن بود که [[قرارگاه اشرف]] تبدیل به محل تجمع نیروهای [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] خلق شد، یک سال بعد مسعود رجوی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ ارتش آزادیبخش ملی ایران را تأسیس کرد.


۲۱ اسفند ۱۳۵۷ خمینی حجاب را با شعار «یا روسری یا توسری» اجباری کرد، مجاهدین آن را به شدت محکوم کردند و زنان مجاهد که خودشان حجاب داشتند به دفاع از زنان بی‌حجاب پرداختند.
در کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران در باره‌ی پیام تأسیس ارتش آزادیبخش آمده است:


نوروز ۱۳۵۸ نیروهای دولتی به مناطقی از کردستان ایران حمله کردند، این حملات از منطقه‌ی پاوه و اورامانات شروع شد، و شهرهای سقز، سنندج، مریوان، مهاباد و بوکان را در برگرفت، خواسته خودمختاری به درگیری و دخالت نظامی دولت منجر شد،
«مقاومت مسلحانه از قالب محدود و پارتیزانی خارج شده و در چارچوب کلان همراه با تمرکز نیرو در جبهه‌ی گسترده، با انتخاب تاکتیک‌ها و هدف‌های بزرگ  نظامی جریان پیدا خواهد کرد و دمار از روزگار رژیم جنگ‌افروز و سرکوبگر درخواهد آورد».<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه 12 چاپ ۱۳۷۴</ref>


در اردیبهشت ۱۳۵۸  مسعود رجوی و موسی خیابانی از طرف احمد خمینی برای دیدار با خمینی دعوت شدند به دیدار خمینی رفتند، این دیدار از این جنبه اهمیت داشت که این امید را ایجاد می‌کرد که اختلافات بین [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] و حکومت مرتفع شود. مسعود رجوی خودش در این باره گفت''':'''<blockquote>«به من اطلاع دادند که احمد خمینی زنگ‌زده و دعوت کرده است که در آخر هفته برای دیدار با خمینی به قم بروم. خمینی بعد از تعارفات اولیه و ابراز علاقه و دوستی شدیدش نسبت به آیت‌الله شاه‌آبادی ـ پدر بزرگ برادر مجاهدمان محمود احمدی که در همین ملاقات حاضر بود ـ حرفش با ما این بود که: خیلی از آقایان از شما شکایت و گله دارند و همین دیروز هم که فهمیدند شما این‌جا می‌آیید، همهٴ کتاب‌ها و اعلامیه‌هایتان را آوردند به من نشان دادند، اما من اعتنا ندارم و فقط می‌خواهم شما با مردم و اسلام باشید تا اوضاع سابق به کشور برنگردد… منظور خمینی از مردم و اسلام واضح بود: گردن گذاشتن به ولایت و هژمونی خودش را می‌خواست که طبعاً مرز سرخ ایدئولوژیکی ما با ارتجاع بود. من هم گفتم: ما از شما هیچ درخواست دنیوی و مادی نداریم. در راه آزادی و استقلال ایران، ما را بدون کمترین چشمداشت دنیوی و مادی، کمترین سربازان خود بدانید. اکنون قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در شما متمرکز شده و اگر در راه خدا و خلق از آن استفاده شود، می‌تواند کون و مکان را تغییر دهد (نقل به مضمون). سپس خطبهٴ حضرت علی در نهج‌البلاغه در مورد حق مردم بر والی و حاکمیت و حق والی و حاکمیت بر مردم را برایش خواندم و نتیجه گرفتم که محور و کانون همهٴ مسائل و خواستها که انقلاب ضدسلطنتی هم اساساً برای آن به‌پا شد، مسأله آزادی است».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/170199/post_gallery.html سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>این دیدار هم نتیجه‌ای نداشت و حمله به مراکز مجاهدین کماکان ادامه یافت، در مردادماه ۱۳۵۸ چندین بار به ستادهای مجاهدین ازجمله بنیاد علوی در تهران حمله شد، مجاهدین انتشار نشریه‌ی مجاهد را که ۵ شماره چاپ شده بود را متوقف کردند.
همچنین در این کتاب در مورد چرایی تشکیل ارتش آزادی آمده است:<blockquote>«ارتش آزادیبخش یک محصول خلق الساعه نیست. ثمره‌ی اشتیاق سوزان یک خلق برای «آزادی» است. در ژرفای چهره‌اش می شود رنج‌ها و اشک‌های یک ملت رشید را مشاهده کرد که چگونه در امید و لبخند، شکفته می شود. ارتش آزادیبخش آسان به دست نیامد. در شجره‌نامه‌اش مبارزات عادلانه‌ی مردمی به ثبت رسیده، که برای «آزادی» تمامی راه‌های ممکن را پیمودند و هرگونه شیوه‌ی مسالمت‌آمیزی را با بردباری مطلق آزمودند.این ارتش نه از یک وسوسه‌ی نظامی، که از دل یک مبارزه‌ی درخشان سیاسی بیرون آمد. سپس وقتی خمینی تمامی راه‌های مسالمت را به رویش بست، در تظاهرات ۳۰ خرداد، دست به یک اتمام حجت تاریخی زد و شرف مقاومت و حقانیت مبارزه‌ی انقلابی مسلحانه را به تائید خلق قهرمان ایران رساند. سپس از پیچ و خم مبارزات چریکی عبور کرد و آنگاه در امتداد سیاست انقلابی صلح، با شرف حضور خود چشم‌انداز متقن آزادی را در جنگ آزادیبخش نوین ترسیم نمود، این ارتش مشروعیت  خود را  از خون‌بهای یکصدهزار شهید قهرمان مقاومت ایران کسب کرد؛ و سند حقانیتش پیشینه‌یی است درخشان از مبارزه‌ی سیاسی تا ۳۰ خرداد و از ۳۰ خرداد تا امروز».<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه 22 چاپ ۱۳۷۴</ref></blockquote>عملیات اصلی ارتش آزادیبخش پس از ۱۰۰ رشته عملیات کوچکتر، [[عملیات‌ آفتاب]]، [[عملیات چلچراغ]] و [[علمیات فروغ ‌جاویدان]] نام دارد. به گفته ناظران اصلی‌ترین دلیل پذیرش آتش‌بس توسط خمینی، گسترش عملیات متمرکز ارتش آزادیبخش بود.      


در این شرایط [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] اقدام به تأسیس میلیشیا کرد، میلیشیا نیروی حرفهای برای امکان کار هماهنگ، موثر و سازمان‌یافته برای تبلیغ نظرگاه‌های سازمان و آگاهی بخشی تودهای با تشکیل تیم‌های فروش نشریه و بردن دیدگاه‌های سازمان به میان مردم و هم چنین حفاظت از تجمعات مسالمت آمیز بود.  
== پیشینه ==
پس از انقلاب ضد سلطنتی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در ایران به فعالیت مسالمت‌آمیز و افشاگرانه می‌پرداخت، اما چنین وضعیتی برای خمینی قابل‌تحمل نوبد و از نخستین روزهای پس از انقلاب درگیری تشکلها و ارگانهای وابسته به جمهوری اسلامی با اعضا و هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آغاز شد.  


در تاریخ ۲ آذرماه ۱۳۵۸ میلیشیا تأسیس شد و نیروها و هواداران مجاهدین در قالب یگان‌های میلیشیا سازمان‌دهی شدند. میلیشیا را می‌توان پایه اصلی تشکیل ارتش آزادیبخش دانست. مجاهدین در توضیح دلیل تشکیل میلیشیا بر این باورند که وقتی دیکتاتوری پایه‌های خودش را محکم می‌کند، و فضای باز سیاسی رفته رفته بسته‌تر می‌شود باید توان مقابله با آن را داشته باشی، به همین دلیل باید نیروی آماده‌ای داشته باشی که بتواند جلوی دیکتاتور بایستد.
در روز ۱۲ اسفند ۱۳۵۷ مراکز مجاهدین در یزد، کاشان و تربت حیدریه مورد حمله قرار گرفت.<ref>اطلاعیه [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] ۱۳ اسفند ۱۳۵۷</ref>


درگیری و اصطکاک بین ارگان‌های رسمی و غیر رسمی حکومت و هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]]، هر روز بیشتر می‌شد، و میلیشیا در تیم‌های فروش نشریه سازمان، به طور مستمر مورد حمله و هجوم پاسداران انقلاب اسلامی و عناصر بسیج و دستجات مورد حمایت احزاب وابسته به حکومت جمهوری اسلامی بودند و به مرور زمان شدت این حملات افزایش می یافت تا در تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰ خرداد سال ۶۰ و آتش گشودن به روی تظاهرکنندگان و سرکوب نظامی تظاهرات مسالمت آمیز؛ [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] مجبور شد پایان مرحله مبارزه مسالمت آمیز را اعلام کند. [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] اعلام کرد که وارد مرحله‌ی رویاروی قهرآمیز و نظامی با این رژیم می‌شود.
در روز ۱۴ اسفند ۵۷ مسعود رجوی بر سر مزار دکتر محمد مصدق در احمدآباد به جای تأیید روح‌الله خمینی، گفت: «اسلام آری اما ارتجاع هرگز!»<ref>سخنرانی مسعود رجوی بر سر مزار دکتر محمد مصدق- ۱۴ اسفند ۱۳۵۷</ref>


اما یک سؤال وجود دارد که چرا مقاومت مسلحانه واجب، قطعی و اجتناب ناپذیر شد؟
۲۱ اسفند ۱۳۵۷ خمینی حجاب را با شعار «یا روسری یا توسری» اجباری کرد، مجاهدین آن را به شدت محکوم کردند و زنان مجاهد که خودشان حجاب داشتند به دفاع از زنان بی‌حجاب پرداختند.[[پرونده:زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران درحال شلیک.JPG|جایگزین=زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران درحال شلیک|بندانگشتی|زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران درحال شلیک]]نوروز ۱۳۵۸ نیروهای دولتی به مناطقی از کردستان ایران حمله کردند،  این حملات از منطقه‌ی پاوه و اورامانات شروع شد، و شهرهای سقز، سنندج، مریوان، مهاباد و بوکان را در برگرفت، خواسته خودمختاری به درگیری و دخالت نظامی دولت منجر شد،


در این باره [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] پاسخ می‌دهد، مبارزه‌ی قهرآمیز را خمینی تحمیل کرد. او آخرین حرفش این بود که: «یا ندامت یا قبرستان» این پاسخی بود که او در همان اردیبهشت ماه ۶۰ به نامه‌ی مجاهدین داده بود و راهی جز قیام مسلحانه باقی نگذاشته بود.<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه ۷۵ چاپ ۱۳۷۴</ref>[[پرونده:یکان توپخانه ارتش آزادیبخش ملی ایران.jpg|جایگزین=یکان توپخانه ارتش آزادیبخش ملی ایران|بندانگشتی|یکان توپخانه ارتش آزادیبخش ملی ایران]]در طول دو سال و نیم کار سیاسی مسالمت‌آمیز خمینی به اندازه‌ی تمامی دوران شاه از مجاهدین و دیگر مبارزین کشت و این در حالی بود که آنها با صبر و بردباری بی‌نظیری حتی یک گلوله شلیک نکردند. او تمامی این جنایتها را انجام داد تا در قدرت باقی بماند، آن‌هم یک قدرت و سلطنت مطلقه و دیکتاتوری سیاه قرون‌وسطایی. به گفته‌ی مسعود رجوی «اگر او می‌خواست تن به مسالمت و زندگی سیاسی مسالمت‌آمیز بدهد قبل از هر چیز لازم بود که خودش در دادگاه حاضر شود و به محاکمه  و کیفر عادلانه‌ی  مردمی تسلیم شود».<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه ۳۷ چاپ ۱۳۷۴</ref>
در اردیبهشت ۱۳۵۸  مسعود رجوی و موسی خیابانی از طرف احمد خمینی برای دیدار با خمینی دعوت شدند به دیدار خمینی رفتند، این دیدار از این جنبه اهمیت داشت که این امید را ایجاد می‌کرد که اختلافات بین [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] و حکومت مرتفع شود. مسعود رجوی خودش در این باره گفت''':'''<blockquote>«به من اطلاع دادند که احمد خمینی زنگ‌زده و دعوت کرده است که در آخر هفته برای دیدار با خمینی به قم بروم. خمینی بعد از تعارفات اولیه و ابراز علاقه و دوستی شدیدش نسبت به آیت‌الله شاه‌آبادی ـ پدر بزرگ برادر مجاهدمان محمود احمدی که در همین ملاقات حاضر بود ـ حرفش با ما این بود که: خیلی از آقایان از شما شکایت و گله دارند و همین دیروز هم که فهمیدند شما این‌جا می‌آیید، همهٴ کتاب‌ها و اعلامیه‌هایتان را آوردند به من نشان دادند، اما من اعتنا ندارم و فقط می‌خواهم شما با مردم و اسلام باشید تا اوضاع سابق به کشور برنگردد… منظور خمینی از مردم و اسلام واضح بود: گردن گذاشتن به ولایت و هژمونی خودش را می‌خواست که طبعاً مرز سرخ ایدئولوژیکی ما با ارتجاع بود. من هم گفتم: ما از شما هیچ درخواست دنیوی و مادی نداریم. در راه آزادی و استقلال ایران، ما را بدون کمترین چشمداشت دنیوی و مادی، کمترین سربازان خود بدانید. اکنون قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در شما متمرکز شده و اگر در راه خدا و خلق از آن استفاده شود، می‌تواند کون و مکان را تغییر دهد (نقل به مضمون). سپس خطبهٴ حضرت علی در نهج‌البلاغه در مورد حق مردم بر والی و حاکمیت و حق والی و حاکمیت بر مردم را برایش خواندم و نتیجه گرفتم که محور و کانون همهٴ مسائل و خواستها که انقلاب ضدسلطنتی هم اساساً برای آن به‌پا شد، مسأله آزادی است».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/170199/post_gallery.html سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>این دیدار هم نتیجه‌ای نداشت و حمله به مراکز مجاهدین کماکان ادامه یافت، در مردادماه ۱۳۵۸ چندین بار به ستادهای مجاهدین ازجمله بنیاد علوی در تهران حمله شد، مجاهدین انتشار نشریه‌ی مجاهد را که ۵ شماره چاپ شده بود را متوقف کردند.


بعد از ۳۰ خرداد [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] دست به عملیات مسلحانه علیه مهره‌ها و مراکز دولتی و نظامی ایران زد، در عملیات شهری فقط عملیات علیه مهرههای امنیتی و اطلاعاتی و شکنجهگران و مجریان سرکوب و کشتار و مراکز دولتی و نظامی رژیم مجاز بود و ضربات قابل توجهی به حکومت ایران وارد شد. تا سال ۱۳۶۲ استراتژی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] مبتنی بر عملیات چریک شهری بود، از این تاریخ به بعد سازمان مجاهدین کادرهایش را به منطقه کردستان برد که دولت ایران بر آن تسلط نداشت و از این منطقه عملیات خودش را سازماندهی و به اجرا می‌گذاشت، این عملیات‌ها تا سال ۱۳۶۵ ادامه داشت تا این که در سال ۱۳۶۵ مسئول شورای ملی مقاومت از فرانسه به بغداد آمد، در این زمان قرارگاه اشرف تبدیل به محل تجمع نیروهای [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] خلق شد، یک سال بعد مسعود رجوی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ ارتش آزادیبخش ملی ایران را تأسیس کرد.  
در این شرایط [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] اقدام به تأسیس میلیشیا کرد، میلیشیا نیروی حرفهای برای امکان کار هماهنگ، موثر و سازمان‌یافته برای تبلیغ نظرگاه‌های سازمان و آگاهی بخشی تودهای با تشکیل تیم‌های فروش نشریه و بردن دیدگاه‌های سازمان به میان مردم و هم چنین حفاظت از تجمعات مسالمت آمیز بود.


در کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران در باره‌ی پیام تأسیس ارتش آزادیبخش آمده است:
در تاریخ ۲ آذرماه ۱۳۵۸ میلیشیا تأسیس شد و نیروها و هواداران مجاهدین در قالب یگان‌های میلیشیا سازمان‌دهی شدند. میلیشیا را می‌توان پایه اصلی تشکیل ارتش آزادیبخش دانست. مجاهدین در توضیح دلیل تشکیل میلیشیا بر این باورند که وقتی دیکتاتوری پایه‌های خودش را محکم می‌کند، و فضای باز سیاسی رفته رفته بسته‌تر می‌شود باید توان مقابله با آن را داشته باشی، به همین دلیل باید نیروی آماده‌ای داشته باشی که بتواند جلوی دیکتاتور بایستد.


«مقاومت مسلحانه از قالب محدود  و پارتیزانی خارج شده و در چارچوب کلان همراه با تمرکز نیرو در جبهه‌ی گسترده، با انتخاب تاکتیک‌ها و هدف‌های بزرگ  نظامی جریان پیدا خواهد کرد و دمار از روزگار رژیم جنگ‌افروز و سرکوبگر درخواهد آورد».<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه 12 چاپ ۱۳۷۴</ref>
درگیری و اصطکاک بین ارگان‌های رسمی و غیر رسمی حکومت و هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]]، هر روز بیشتر می‌شد، و میلیشیا در تیم‌های فروش نشریه سازمان، به طور مستمر مورد حمله و هجوم پاسداران انقلاب اسلامی و عناصر بسیج و دستجات مورد حمایت احزاب وابسته به حکومت جمهوری اسلامی بودند و به مرور زمان شدت این حملات افزایش می یافت تا در تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰ خرداد سال ۶۰ و آتش گشودن به روی تظاهرکنندگان و سرکوب نظامی تظاهرات مسالمت آمیز؛ [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] مجبور شد پایان مرحله مبارزه مسالمت آمیز را اعلام کند. [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] اعلام کرد که وارد مرحله‌ی رویاروی قهرآمیز و نظامی با این رژیم می‌شود.


چرایی تأسیس ارتش آزادیبخش هم در کتاب ارتش آزادیبخش آمده است:
اما یک سؤال وجود دارد که چرا مقاومت مسلحانه واجب، قطعی و اجتناب ناپذیر شد؟
[[پرونده:زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران درحال شلیک.JPG|جایگزین=زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران درحال شلیک|بندانگشتی|زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران درحال شلیک]]
<blockquote>«ارتش آزادیبخش یک محصول خلق الساعه نیست. ثمره‌ی اشتیاق سوزان یک خلق برای «آزادی» است. در ژرفای چهره‌اش می شود رنج‌ها و اشک‌های یک ملت رشید را مشاهده کرد که چگونه در امید و لبخند، شکفته می شود. ارتش آزادیبخش آسان به دست نیامد. در شجره‌نامه‌اش مبارزات عادلانه‌ی مردمی به ثبت رسیده، که برای «آزادی» تمامی راه‌های ممکن را پیمودند و هرگونه شیوه‌ی مسالمت‌آمیزی را با بردباری مطلق آزمودند.</blockquote>این ارتش نه از یک وسوسه‌ی نظامی، که از دل یک مبارزه‌ی درخشان سیاسی بیرون آمد. سپس وقتی خمینی تمامی راه‌های مسالمت را به رویش بست، در تظاهرات ۳۰ خرداد، دست به یک اتمام حجت تاریخی زد و شرف مقاومت و حقانیت مبارزه‌ی انقلابی مسلحانه را به تائید خلق قهرمان ایران رساند. سپس از پیچ و خم مبارزات چریکی عبور کرد و آنگاه در امتداد سیاست انقلابی صلح، با شرف حضور خود چشم‌انداز متقن آزادی را در جنگ آزادیبخش نوین ترسیم نمود، این ارتش مشروعیت  خود را  از خون‌بهای یکصدهزار شهید قهرمان مقاومت ایران کسب کرد؛ و سند حقانیتش پیشینه‌یی است درخشان از مبارزه‌ی سیاسی تا ۳۰ خرداد و از ۳۰ خرداد تا امروز».<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه 22 چاپ ۱۳۷۴</ref>


ارتش آزادیبخش در کارنامه خود بیش از ۱۰۰ رشته عملیات موفق دارد، به گفته ناظران اصلی‌ترین دلیل پذیرش آتش‌بس توسط خمینی، گسترش عملیات متمرکز ارتش آزادیبخش بود.
در این باره [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] پاسخ می‌دهد، مبارزه‌ی قهرآمیز را خمینی تحمیل کرد. او آخرین حرفش این بود که: «یا ندامت یا قبرستان» این پاسخی بود که او در همان اردیبهشت ماه ۶۰ به نامه‌ی مجاهدین داده بود و راهی جز قیام مسلحانه باقی نگذاشته بود.<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه ۷۵ چاپ ۱۳۷۴</ref>[[پرونده:یکان توپخانه ارتش آزادیبخش ملی ایران.jpg|جایگزین=یکان توپخانه ارتش آزادیبخش ملی ایران|بندانگشتی|یکان توپخانه ارتش آزادیبخش ملی ایران]]در طول دو سال و نیم کار سیاسی مسالمت‌آمیز خمینی به اندازه‌ی تمامی دوران شاه از مجاهدین و دیگر مبارزین کشت و این در حالی بود که آنها با صبر و بردباری بی‌نظیری حتی یک گلوله شلیک نکردند. او تمامی این جنایتها را انجام داد تا در قدرت باقی بماند، آن‌هم یک قدرت و سلطنت مطلقه و  دیکتاتوری سیاه قرون‌وسطایی. به گفته‌ی مسعود رجوی «اگر او می‌خواست تن به مسالمت و زندگی سیاسی مسالمت‌آمیز بدهد قبل از هر چیز لازم بود که خودش در دادگاه حاضر شود و به محاکمه  و کیفر عادلانه‌ی  مردمی تسلیم شود».<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه ۳۷ چاپ ۱۳۷۴</ref>


== پیشینه ==
بعد از ۳۰ خرداد [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] دست به عملیات مسلحانه علیه مهره‌ها و مراکز دولتی و نظامی ایران زد، در عملیات شهری فقط عملیات علیه مهرههای امنیتی و اطلاعاتی و شکنجهگران و مجریان سرکوب و کشتار و مراکز دولتی و نظامی رژیم مجاز بود و ضربات قابل توجهی به حکومت ایران وارد شد. تا سال ۱۳۶۲ استراتژی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] مبتنی بر عملیات چریک شهری بود، از این تاریخ به بعد سازمان مجاهدین کادرهایش را به منطقه کردستان برد که دولت ایران بر آن تسلط نداشت و از این منطقه عملیات خودش را سازماندهی و به اجرا می‌گذاشت، این عملیات‌ها تا سال ۱۳۶۵ ادامه داشت تا این که در سال ۱۳۶۵ مسئول شورای ملی مقاومت از فرانسه به بغداد آمد، در این زمان قرارگاه اشرف تبدیل به محل تجمع نیروهای [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] خلق شد، یک سال بعد مسعود رجوی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ ارتش آزادیبخش ملی ایران را تأسیس کرد.     
جنگ آزادیبخش و مبارزه با ظلم موضوعی است که هم در بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر و هم در بیانیه‌ی استقلال ایالات متحده آمده است.  
 
جنگ آزادیبخش و مبارزه با ظلم موضوعی است که هم در بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر و هم در بیانیه‌ی استقلال ایالات متحده آمده است. [[پرونده:زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران درحال شلیک.JPG|جایگزین=زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران درحال شلیک|بندانگشتی|زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران درحال شلیک]]


در مقدمه‌ی بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر آمده است: <blockquote>«ضروری است که از حقوق بشر با حاکمیت قانون حمایت شود تا انسان به عنوان آخرین چاره به طغیان بر ضد بیداد و ستم مجبور نگردد»<ref>دیباچه بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر</ref></blockquote>یعنی وقتی که حقوق بشر رعایت نشود طغیان و شورش علیه ظلم مشروع است، جنگ آزدایبخش در کشورهای متعددی تجربه شده‌است، در انقلاب چین، کوبا، ویتنام، الجزایر و …  
در مقدمه‌ی بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر آمده است: <blockquote>«ضروری است که از حقوق بشر با حاکمیت قانون حمایت شود تا انسان به عنوان آخرین چاره به طغیان بر ضد بیداد و ستم مجبور نگردد»<ref>دیباچه بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر</ref></blockquote>یعنی وقتی که حقوق بشر رعایت نشود طغیان و شورش علیه ظلم مشروع است، جنگ آزدایبخش در کشورهای متعددی تجربه شده‌است، در انقلاب چین، کوبا، ویتنام، الجزایر و …  

منوی ناوبری