۹٬۸۶۷
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «'''جمال عبدالناصر''' ( زادهی ۲۶ دی ۱۵ ژانویه ۱۹۱۸ در اسکندریه -- درگذشته ۶ مهر...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
جمال عبدالناصر | جمال عبدالناصر بن حسین بن خلیل بن سلطان المری در دوم ربیعالآخر ۱۳۳۶برابر با ۱۵ ژانویهی ۱۹۱۸، همزمان با روزهای شکلگیری انقلاب ۱۹۱۹ در روستای «بنی مور» نزدیك شهر اسیوط، در اسكندریه زاده شد. پدرش حسین کارمند اداره پست اسکندریه و مادرش فهیمه خانهدار بود. | ||
جمال عبدالناصر تحصیلات خود را در قاهره | جمال عبدالناصر تحصیلات خود را از کودکستان محرم بک در اسکندریه شروع کرد و آموزش خود را در قاهره به پایان رسانید. جمال از نوجوانی به دلیل پتانسیل و احساسات انقلابی و ناسیونالیستی تحت تأثیر شخصیتهای سیاسی مانند مصطفی کامل، چهره معروف ناسیونالیسم مصر و بانی حزب میهن، احمد شوقی شاعر ملی، توفیق الحکیم و شخصیتهای انقلابی مانند: ولتر، روسو و مونتسکیو قرار گرفت که در شکلگیری شخصیت او سهمی عمده داشتند.<ref name=":1" /> | ||
عبدالناصر در سال ۱۹۴۴، با دختر یک تاجر ایرانی، بنام تحیه محمد کاظم ازدواج کرد و از وی صاحب پنج فرزند، دو دختر و سه پسر گشت.<ref name=":0" /> | عبدالناصر در سال ۱۹۴۴، با دختر یک تاجر ایرانی، بنام تحیه محمد کاظم ازدواج کرد و از وی صاحب پنج فرزند، دو دختر و سه پسر گشت.<ref name=":0" /> | ||
ناصر تحت تأثیر جریان ملیگرایی مصر قرار داشت که توسط مصطفی کامل و احمد شوقی ترویج میشد و نیز توسط مربیاش در دانشکدهی نظامی، عزیز المصری در او تقویت میشد. ناصر در سال ۱۹۶۱، از این مربی در مصاحبهای قدردانی نمود. ناصر تحت تأثیر رمان «بازگشت روح» (عودة الروح) از توفیق الحکیم، قرار گرفت. در این کتاب مطلبی با این مضمون بود: «مردم مصر تنها به شخصیتی که تمام احساسات و خواستههایشان را بازی کند احتیاج دارند، کسی که برای آنها سمبل هدفشان باشد». این رمان سر آغاز تصمیم ناصر برای انقلاب ۱۹۵۲ بود. | ناصر تحت تأثیر جریان ملیگرایی مصر قرار داشت که توسط مصطفی کامل و احمد شوقی ترویج میشد و نیز توسط مربیاش در دانشکدهی نظامی، عزیز المصری در او تقویت میشد. ناصر در سال ۱۹۶۱، از این مربی در مصاحبهای قدردانی نمود. ناصر تحت تأثیر رمان «بازگشت روح» (عودة الروح) از توفیق الحکیم، قرار گرفت. در این کتاب مطلبی با این مضمون بود: «مردم مصر تنها به شخصیتی که تمام احساسات و خواستههایشان را بازی کند احتیاج دارند، کسی که برای آنها سمبل هدفشان باشد». این رمان سر آغاز تصمیم ناصر برای انقلاب ۱۹۵۲ بود. | ||
ناصر برای رسیدن این هدف بدنبال ورو به ارتش بود. در ملاقاتی با وزیر جنگ آن زمان، ابراهیم خیری پاشا، که مسئولِ گزینش در دانشکده جنگ بود از وی درخواست همیاری کرد. | |||
ابراهیم خیری پاشا با درخواست ناصر موافقت کرد. او در اواخر سال ۱۹۳۷ وارد دانشکدهی نظامی شد. در آن دوران ناصر بیشتر به زندگی نظامی خود اهمیت میداد و کمتر با خانواده در تماس بود. ناصر در این دانشکده، با عبدالحکیم عامر و انور سادات آشنا شد، که هر دو وقتی که ناصر رئیسجمهور مصر شد، دوستان و همکاران مهم او شدند. ناصر از این دانشکده در ژوئیه ۱۹۳۷، با درجهی ستوان دومی پیادهنظام به منقباد فرستاده شد. در همین زمان بود که ناصر برای اولین بار با نزدیکترین دوستان خود از جمله سادات و عامر، در مورد نارضایتیاش از فساد موجود در کشور و تمایلاش به سرنگونی سلطنت گفتگو کرد. سادات بعدها نوشت ناصر به دلیل «انرژی بالا، روشنفکری و داوری متعادلاش»، بدون رأیگیری در نقش رهبر گروه پذیرفته شد. | |||
عبدالناصر پساز فارغالتحصیل شدن از دانشکده جنگ قاهره، در جنگ سال ۱۹۴۸ فلسطین شرکت کرد و در سال ۱۹۵۴ در جریان یک کودتا، حکومت را بهدست گرفت. | عبدالناصر پساز فارغالتحصیل شدن از دانشکده جنگ قاهره، در جنگ سال ۱۹۴۸ فلسطین شرکت کرد و در سال ۱۹۵۴ در جریان یک کودتا، حکومت را بهدست گرفت. |
ویرایش