کاربر:Abbas/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷۰: خط ۱۷۰:


== صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس ==
== صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس ==
در روز ششم مرداد شاه پاسخ تلگراف محمد علی میرزا را داد. از پاسخ شاه پیداست که مقرر شده بود که مشیر الدوله را برای بازگرداندن علما به قم بفرستد و به دیگر خواسته‌های متحصنین اعتنایی نکند. از طرفی متحصنین که قدرت یافته بودند و پی به نیرنگ دربار برده بودند به قم تلگراف زدند که بازنگردند. روزبه‌روز به تعداد بست نشینان افزوده می‌شد و تعداد آنان به بیش از ۱۴هزار نفر رسیده بود. روز ششم مرداد عین‌الدوله برکنار شد و مشیر الدوله به جای او نشست. در این میان دولت انگلیس که در رقابت با روسیه که قدرت استعماری غالب در ایران بود و از دیکتاتوری قاجار حمایت می‌کرد به طرفداری از مشروطه خواهان برخاسته بود و با آنان همراهی می‌کرد رسما مداخله کرده و از دولت ایران خواست که هر چه زودتر به درخواستهای مردم پاسخ دهد و در پارلمان انگلیس نیز در این‌باره بحث شد. سرانجام شاه و دربار در روز سیزدهم مرداد ۱۲۸۵ تسلیم شدند و فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضا شد. بست نشینان همان‌روز در سفارت انگلیس جشن گرفتند و چراغانی کردند. روز بعد که فرمان مشروطه چاپ شده به دیوارهای چسبانیده شد فعالان جنبش آنرا نپسندیدند زیرا از ملت نامی برده نشده بود و از طرفی جمله‌های آن مبهم بود.  شب شانزدهم مرداد نشستی از سران جنبش در خانه مشیرالدوله در قلهک برگزار شد و پیامد آن جلسه شاه فرمان قبلی را تصحیح کرد که مورد قبول متحصنین واقع شد و همانروز مردم از سفارت پراکنده شدند و بازارها را باز کرده خیابانها را چراغانی کردند و سه شب در تهران جشن برپا بود. علما در قم پس از آگاهی از وقایع تهران و صدور فرمان مشروطیت از قم به طرف تهران حرکت کردند و روز ۲۴ مرداد در میان استقبال مردم به تهران رسیدند و دو روز دیگر جشن برپا شد. روز شنبه ۲۶ مرداد در سرای مدرسه نظام جلسه باشکوهی برپا شد. بسیاری از سران فعالان و علما و وزیران و درباریان در جلسه حاضر شدند. این جلسه برای افتتاح مجلس موقت بود که در آن باید نظامنامه انتخابات و دیگر امور بنیانگذاری مشروطه و مجلس مشخص می‌شد. مجلس موقت تشکیل شد و نظامنامه انتخابات را تهیه کرد و مقرر شد روز ۱۴ شهریور به امضا شاه برسد. دراین میان درباریان در برابر خواست ملت مقاومت کرده و دست به توطئه می‌زدند. آنها در صدد تغییر رای شاه برآمده و می‌خواستند دوباره عین‌الدوله را بر سرکار آورند و مشروطه را در نطفه خفه کنند. باردیگر مردم به شورش درآمدند و می‌خواستند از علما فتوای برای بیرون کردن تعدادی از درباریان بگیرند. دولت در مقابل خواست مردم عقب نشینی کرد و روز ۱۷شهریور شاه آیین نامه انتخابات را امضا کرد و به عین‌الدوله دستور دارد به خراسان برود. در تهران انتخاب نمایندگان آغاز شد. دربار برای جلوگیری و به شکست کشاندن مشروطه آنرا به ولایات دیگر خبر نداد و از تلگراف به سایر شهرها جلوگیری می‌کرد.  مردم سایر شهرها از جمله تبریز و رشت و مشهد و اصفهان و شیراز و کرمان از اتفاقات تهران بی‌خبر بودند.  
در روز ششم مرداد شاه پاسخ تلگراف محمد علی میرزا را داد. از پاسخ شاه پیداست که مقرر شده بود که مشیر الدوله را برای بازگرداندن علما به قم بفرستد و به دیگر خواسته‌های متحصنین اعتنایی نکند. از طرفی متحصنین که قدرت یافته بودند و پی به نیرنگ دربار برده بودند به قم تلگراف زدند که بازنگردند. روزبه‌روز به تعداد بست نشینان افزوده می‌شد و تعداد آنان به بیش از ۱۴هزار نفر رسیده بود. روز ششم مرداد عین‌الدوله برکنار شد و مشیر الدوله به جای او نشست. در این میان دولت انگلیس که در رقابت با روسیه که قدرت استعماری غالب در ایران بود و از دیکتاتوری قاجار حمایت می‌کرد به طرفداری از مشروطه خواهان برخاسته بود و با آنان همراهی می‌کرد رسما مداخله کرده و از دولت ایران خواست که هر چه زودتر به درخواستهای مردم پاسخ دهد و در پارلمان انگلیس نیز در این‌باره بحث شد. سرانجام شاه و دربار در روز سیزدهم مرداد ۱۲۸۵ تسلیم شدند و فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضا شد. بست نشینان همان‌روز در سفارت انگلیس جشن گرفتند و چراغانی کردند. روز بعد که فرمان مشروطه چاپ شده به دیوارهای چسبانیده شد فعالان جنبش آنرا نپسندیدند زیرا از ملت نامی برده نشده بود و از طرفی جمله‌های آن مبهم بود.  شب شانزدهم مرداد نشستی از سران جنبش در خانه مشیرالدوله در قلهک برگزار شد و پیامد آن جلسه شاه فرمان قبلی را تصحیح کرد که مورد قبول متحصنین واقع شد و همانروز مردم از سفارت پراکنده شدند و بازارها را باز کرده خیابانها را چراغانی کردند و سه شب در تهران جشن برپا بود. علما در قم پس از آگاهی از وقایع تهران و صدور فرمان مشروطیت از قم به طرف تهران حرکت کردند و روز ۲۴ مرداد در میان استقبال مردم به تهران رسیدند و دو روز دیگر جشن برپا شد. روز شنبه ۲۶ مرداد در سرای مدرسه نظام جلسه باشکوهی برپا شد. بسیاری از سران فعالان و علما و وزیران و درباریان در جلسه حاضر شدند. این جلسه برای افتتاح مجلس موقت بود که در آن باید نظامنامه انتخابات و دیگر امور بنیانگذاری مشروطه و مجلس مشخص می‌شد. مجلس موقت تشکیل شد و نظامنامه انتخابات را تهیه کرد و مقرر شد روز ۱۴ شهریور به امضا شاه برسد. دراین میان درباریان در برابر خواست ملت مقاومت کرده و دست به توطئه می‌زدند. آنها در صدد تغییر رای شاه برآمده و می‌خواستند دوباره عین‌الدوله را بر سرکار آورند و مشروطه را در نطفه خفه کنند. باردیگر مردم به شورش درآمدند و می‌خواستند از علما فتوای برای بیرون کردن تعدادی از درباریان بگیرند. دولت در مقابل خواست مردم عقب نشینی کرد و روز ۱۷شهریور شاه آیین نامه انتخابات را امضا کرد و به عین‌الدوله دستور دارد به خراسان برود. در تهران انتخاب نمایندگان آغاز شد. در روز ۱۴ مهر اولین جلسه نمایندگان تهران آغاز شد. دربار برای جلوگیری و به شکست کشاندن مشروطه آنرا به ولایات دیگر خبر نداد و از تلگراف به سایر شهرها جلوگیری می‌کرد.  مردم سایر شهرها از جمله تبریز و رشت و مشهد و اصفهان و شیراز و کرمان از اتفاقات تهران بی‌خبر بودند.
 
=== ادامه جنبش در تبریز ===
در اواخر ماه رجب نهضت مشروطیت در تبریز با تحصن در کنسولگری انگلیس آغاز شد. بازار بسته شد و مردم به کنسولخانه رفتند. تحصن تبریز ده روز به طول انجامید. پس از این جریان ۲۰ نفر از سران جنبش برای عضویت انجمن انتخاب شدند. عده‌‌ای از سران نهضت در تبریز «انجمن غیبی» را تاسیس کردند. این عده عبارت بودند از، کربلایی علی مسیو، حاجی رسول صدقیانی، حاجی علی دوا فروش، سید حسن شریف زاده، میرزا محمد علی خان تربیت، جعفرآقا گنجه‌ای، آقا میر باقر، میرزا علی اصغر خویی، آقاتقی شجاعی، آقا محمد صادق خامنه، سیدرضا و یک نفر دیگر.


=== متمم قانون اساسی و فتنه مشروعه ===
=== متمم قانون اساسی و فتنه مشروعه ===
در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه قانون اساسی ایران به تصویب و امضا شاه رسید. از آن پس به تدریج نمایندگاه شهرستانها به تهران می‌آمدند. ده روز پس از تصویب قانون اساسی در ۲۴ ذی‌القعده مظفرالدین شاه مرد. و محمد علی میرزا به سلطنت رسید. او از ابتدا بنای ناسازگاری با مشروطه داشت ولی در اوایل سلطنت نمی‌توانست مقاصد خود را آشکارا عملی کند.
در هنگام بررسی و تصویب متمم قانون اساسی شیخ فضل الله نوری علم مشروعه خواهی بلند کرد. او می‌گفت مجمعی از پنج مجتهد باید تشکیل شود که قوانین مجلس را بررسی کنند تا خلاف شرع نباشد. از این نظریه محمد علی شاه پشتیبانی و حمایت می‌کرد زیرا مشروطه را خلاف قدرت مطلقه خود می‌دانست و تمام کوشش خود را در برانداختن مشروطه به کار می‌بست. در مقابل سه تن از علمانی بزرگ نجف از جمله حاجی شیخ عبدالله مازندرانی، ملامحمد کاظم خراسانی و حاجی میرزا خلیل تهرانی از مشروطه حمایت می‌کردند.


== به توپ بستن مجلس ==
== به توپ بستن مجلس ==
خط ۱۸۷: خط ۱۹۳:


=== رفتن ستارخان و باقرخان به تهران ===
=== رفتن ستارخان و باقرخان به تهران ===
بعد از روی کار آمدن حکومت جدید، وجود یک بازوی نظامی قوی که تنها حافظ دستاوردهای [[جنبش مشروطه ایران|انقلاب مشروطه]] بود، برای حکام جدید و دولت‌های روس و انگلیس قابل تحمل نبود و آنها وجود ستارخان و مجاهدانش را درتبریز بر ضد منافع خود می‌دیدند و به همین خاطر، درصدد جدا کردن سر جنبش یعنی ستارخان از بدنه بودند تا تک به تک به حساب آن‌ها برسند.
به این ترتیب، با دعوت‌های مختلف و تلاش‌های بسیاز از او می‌خواهند که به تهران بیاید. موجبات حرکت ستارخان و باقرخان به تهران فراهم شد و آنها هر یک با ۵۰ تن از سواران خود، درست یک روز مانده به نوزوز ۱۲۸۹، به طرف تهران حرکت کردند. در مسیر در هر ده و شهری استقبال بی‌نظیری از ستارخان و باقرخان شد. عده‌ی بسیاری از تهران به قزوین آمدند تا از آن‌ها استقبال کنند. در تهران، چنان استقبالی از آنان شد که به نوشته سردار ظفر در تاریخ بختیاری، هرگز از هیچ پادشاهی چنین استقبال نشده‌ بود.
کسروی می‌نویسد:
«...انبوه تهرانیان مهرآباد را برگزیده و در آنجا چادرها زده و دولتیان و مجلسیان و آزادی‌خواهان و انبوه توده، از هر دسته و گروهی دستگاه جداگانه چیده بودند. خروش شادی همه جا را فرا گرفته و آواز زنده باد گوش‌ها را رنجه می‌ساخت...»<ref>تاریخ مشروطه - احمد کسروی</ref>
ستارخان به محض ورود به تهران، اعلامیه‌ای بدین مضمون صادر کرد:
«محض اطلاع عموم اظهار می‌دارد که من به جز از قانون، خویش و پیوندی ندارم و خود و کسانم از جان و دل مطیع قانون هستیم. اگر یکی از کسان این‌جانب به خلاف معمول مصدر حرکتی شود که مخالف با قوانین موضوعه مملکتی باشد، مصادر امور بدون اینکه به این‌جانب رجوع کنند، باید مقررات قانونی را درباره‌ی وی مجری دارند.»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص۴۷۳</ref>
=== واقعه پارک اتابک و خلع سلاح مجاهدان ===
در ۳۱ تیر، [[سردار اسعد بختیاری|سردار اسعد]] طی نطقی درمجلس می‌گوید: « باید امنیت را در این مملکت پایدار کنم، اگر چه به کشته شدن پسر و برادرهایم باشد... امیدوارم که به‌زودی، یعنی تا یک هفته دیگر امنیت را چنان به تهران اعاده بدهم که کسی چنین امنیتی ندیده باشد...»
====تشکیل کابینه جدید مستوفی‌الممالک====
یک روز بعد از سخنرانی سردار اسعد در مجلس، کابینه ائتلافی مستوفی‌الممالک متشکل از اعتدالیون و انقلابیون به مجلس معرفی ‌شد. سردار اسعد و سپهدار در کابینه شرکت نداشتند  و بجای آن به وکالت مجلس درمی‌آیند. مستوفی الممالک که در آن زمان با بختیاری‌ها مناسبات حسنه داشت و نیروی آنها را تقویت کرده بود در استقرار امنیت از آنها کمک گرفت و دست آنها را باز‌ گذاشت.
====توافق بر سر خلغ سلاح مجاهدان در مجلس====
کابینه مستوفی اولین وظیفه دولت خود را،‌ حل مسئله مجاهدان، که آنها را علت اصلی ترورهای سیاسی می‌دانست،‌ قرار می‌دهد. روز دوازدهم مرداد مجلس شورای ملی از ۸ تن از سران مجاهدان و سواران بختیاری دعوت کرد. در نشستی که ۷ ساعت طول کشید؛ مقرر شد که به جز سپاهیان و پاسبانان شهربانی، کس دیگری اسلحه نداشته باشد و مجاهدان ۴۸ ساعت فرصت دارند سلاح‌های خود را تحویل بدهند و در غیر این‌صورت مجازات خواهند شد. در پی این توافق ستارخان گفت: نخست کسی که آن‌را به کار بندد من خواهم بود، سپس او و دیگران سوگند یاد کردند که نافرمانی نکنند.<ref>تاریخ مشرطه ـ احمد کسروی ص۱۳۳ تا ۱۳۴</ref>
====مذاکره ستارخان با مجاهدان برای خلع سلاح====
ستارخان، بعد ازجلسه مجلس به پارک اتابک آمد و به مجاهدان گفت که باید سلاح‌های خود را تحویل بدهند. تعدادی از آنان از این موضوع ابراز نگرانی کردند که با توجه به دشمنی که یپرم خان رئیس نظمیه، با سردار دارد، بعد از خلع سلاح مجاهدان، آنان رفتار دیگری با ستارخان خواهند داشت. به هر حال ستارخان که کار را تمام شده می‌دید فردای آن‌ روز به مهرآباد برای مهمانی در خانه خسروخان مقتدرنظام رفت و شب را آنجا ماند.
مجاهدان که از اطلاعیه دولت برای خلع سلاح خود ناآرام شده بودند به سراغ ستارخان رفتند و با اصرار او را به پارک اتابک آورند. اوضاع و احوال در پارک اتابک بسیار دگرگون شده بود. ۲ هزار مجاهد بی‌نام و نشان از تمام نقاط شهر به سردار پناهنده شده بودند و تعدادی کفن پوشیده بقیه را تهییج می‌کردند.
نگرانی مجاهدان بی‌ربط هم نبود، زیرا در خلع سلاح تبعیض وجود داشت و تمام دسته‌جات مسلح مانند بختیاری‌ها و نفرات یپرم خان را دربر نمی‌گرفت؛ بلکه آنها مستمری قابل ملاحظه‌‌ای داشتند. از طرفی، این مجاهدان کار و زندگی خود را رها کرده بودند تا در راه مشروطه بجنگند و حال دیگر برای کاری به آنان رجوع نمی‌شد. مجاهدان قفقازی، از ترس کینه دولت روسیه نمی‌توانستند به قفقاز برگردند و این حکم یعنی خلع سلاح برای مجاهدان بسیار سنگین بود. ستارخان اوضاع پارک اتابک را آشفته دید. مجاهدان بسیاری از دستجات مختلف، در پارک جمع شده بودند و برعلیه دولت شعار‌ دادند و اعلام کردند که به هیچ عنوان حاضر به از دست دادن سلاح‌های خود نیستند. ستارخان به هر نحوی شده آرامش را بین آنان برقرار کرد و باتشریح اوضاع مملکت و موقعیت مجاهدانی که در پارک اتابک گرد‌ آمده بودند،‌ پیشنهاد کرد که مصالح خود و کشور را در نظر گرفته و فعلا با دولت شاخ به شاخ نشوند. او در ضمن عدم امکان موفقیت مجاهدان را در مقابله با قوای دولتی و بختیاری گوشزد کرد.
به جز ستارخان، چند تن از نمایندگان مجلس، مانند شیخ اسماعیل هشترودی و معین‌الرعایا و معتمد‌التجار و سید نصرالله اخوی و... هم به پارک آمدند و با سران مجاهدان مذاکره کردند ولی موفق به مجاب کردن مجاهدان برای خلع سلاح نشدند.
===فاجعه پارک اتابک===
شب همان روزی که ستارخان به پارک بازگشت، دولت عده‌ای سواره و پیاده و ژاندارم و پلیس و قزاق و سواران بختیاری را بالغ بر دو هزار و صد و سی تن ، همراه با دو توپ ماکزیم و یک توپ بیابانی و دو شصت تیر به فرماندهی «‌[[یپرم خان ارمنی]]» و «سردار بهادر» (پسر سردار اسعد)، در اطراف پارک مستقر کرد.
سردار محیی که سوران خود را به پارک فرستاده و خود را دوست ستارخان جا می‌زد، به سفارت عثمانی پناهنده شد. ضرغام السلطنه نیز با سواران خود از شهر خارج شد.[[پرونده:نمای عمارت مرکزی پارک اتابک.JPG|جایگزین=پارک اتابک محل استقرار ستارخان و مجاهدان همراهش در تهران|بندانگشتی|نمای عمارت مرکزی پارک اتابک|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C_%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2%DB%8C_%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DA%A9_%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DA%A9.JPG]]عده‌ای برای بیرون بردن ستارخان و [[باقرخان]] از پارک اقدام کردند اما سردار که وجود خود را برای جلوگیری از حوادث ناگوار و درگیری احتمالی لازم می‌دید، امتناع کرد.
ستارخان، با جرو بحث بسیار اکثریت مجاهدان را متقاعد کرد که سلاح‌هایشان را تحویل بدهند. تحویل دهی سلاح‌ها آغاز شد اما بیش از چند سلاح تحویل داده‌ نشده بود که دو تن از کارکنان سفارت عثمانی، به میان مجاهدان آمد و یکی از آنان سخنان تحریک آمیزی گفت به این مضمون که:
« این مجاهدان در راه آزادی تلاشها کرده‌اند و بیشتر ایشان پدر یا برادر یا پسر خود را از دست داده‌اند. تفنگ‌ها را نیز در جنگ از دست دشمن بیرون آورده‌اند، این رفتار دولت با اینان بیدادگرانه است.»<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۱۴۰</ref>
این دو عثمانی، درست چند ساعت بعد از بست نشستن سردار محیی در سفارت‌خانه عثمانی، به پارک آمدند و از طرفی سواران او نیز به پارک آمده و به تحریک پرداخته بودند. به هر حال با این سخنان و تحریک عده‌ای که از بیرون پارک به میان مجاهدان آمدند و آنها را تحریک کردند، رشته کارها از دست ستارخان دررفت و مجاهدان راضی به تحویل سلاح‌ها نشدند. در این میان دسته‌هایی از مردم تهران نیز رسیدند و به تهییج مجاهدان پرداختند.
ستارخان از این واقعه چنان خشمگین شد که قدرت ایستادن نداشت. عده‌ای او را به اتاقش بردند. در همین هنگام، مهلت ۴۸ ساعته دولت به پایان رسید و شلیک گلوله‌ای آغاز جنگ را اعلام کرد.
روز ۱۴مرداد ۱۲۸۹، نیروهای دولتی ازهر طرف پارک را زیر رگبار گلوله‌های توپ و تیربار گرفتند. ستارخان باردیگر تلاش کرد اوضاع را آرام کند. ابتدا می‌خواست با هیئت وزرا تلفنی صحبت کند ولی امکان نداشت، چون سیمها راقطع کرده بودند. در نتیجه نامه‌ای نوشته و از صمصام السلطنه می‌خواهد که میانجی شود.


=== واقعه پارگ اتابک و خلع سلاح مجاهدان ===
ستارخان، به شهادت کسانی که در ماجرای پارک شرکت داشته‌اند از اتاق خود بیرون نمی‌‌آمد و فقط وقتی مطلع می‌شود تعدای از سواران بختیاری قصد ورود به داخل پارک را دارند، تفنگ برداشته و آنها را پس می‌راند. جنگ تا شب ادامه یافته و شدیدتر شد. ستارخان که برای جلوگیری از تهاجم نیروهای دولتی به پشت بام رفت، در بین راه تیری به زانویش خورد و ازحرکت ماند.


در مورد کشته شدگان پارک اتابک روایت‌های متعدی وجود دارد. در کتاب آبی آمده ۱۸ تن از مجاهدان کشته و ۴۰ تن زخمی شدند.<ref>تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان ـ ص۱۴۳</ref> در برخی از منابع تعداد کشته‌شدگان از مجاهدین را تا ۳۰۰ نفر نیز اعلام کرده‌اند. اموال مجاهدان توسط نیروهای دولتی غارت شد. حتی لوحه‌های تقدیر طلاکوبی که مجلس شورا به پاس خدمات ستارخان و باقرخان به آنان داده بود را بردند.
== التیماتوم روس و تعطیلی مجلس ==
== التیماتوم روس و تعطیلی مجلس ==


۲٬۳۹۰

ویرایش

منوی ناوبری