۱٬۱۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
== ابراهیم رئیسی از اعضاء هیأت مرگ == | == ابراهیم رئیسی از اعضاء هیأت مرگ == | ||
[[پرونده:هیئت مرگ.PNG|بندانگشتی]] | [[پرونده:هیئت مرگ.PNG|بندانگشتی]] | ||
بهدنبال فرمان خمینی در تابستان ۱۳۶۷، بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی که اغلب از هواداران مجاهدین خلق بودند در زندانهای اوین، گوهردشت و سایر زندانهای رژیم ایران اعدام شدند. ابراهیم رئیسی که در آن زمان جانشین دادستان تهران بود، همراه با حسینعلی نیری، حاکم شرع ۱ تهران، مرتضی اشراقی، دادستان تهران، مصطفی پورمحمدی معاون و نماینده وزارت اطلاعات و اسماعیل شوشتری رئیس سازمان اداره زندانها، از اعضای کمیتهی مرکزی تصمیمگیرنده این اعدامها درهیأت مرگ بودند. این هیأت بعد از پذیرش آتشبس در ۲۷ تیر ماه ۱۳۶۷ از سوی خمینی مأموریت یافته بود تا تکلیف زندانیان سیاسی را که همچنان مقاوم و سر موضع بودند، روشن کند.<ref name=":0" /> | بهدنبال فرمان خمینی در تابستان ۱۳۶۷، بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی که اغلب از هواداران مجاهدین خلق بودند در زندانهای اوین، گوهردشت و سایر زندانهای رژیم ایران اعدام شدند. ابراهیم رئیسی که در آن زمان جانشین دادستان تهران بود، همراه با حسینعلی نیری، حاکم شرع ۱ تهران، مرتضی اشراقی، دادستان تهران، مصطفی پورمحمدی معاون و نماینده وزارت اطلاعات و اسماعیل شوشتری رئیس سازمان اداره زندانها، از اعضای کمیتهی مرکزی تصمیمگیرنده این اعدامها درهیأت مرگ بودند. این هیأت بعد از پذیرش آتشبس در ۲۷ تیر ماه ۱۳۶۷ از سوی خمینی مأموریت یافته بود تا تکلیف زندانیان سیاسی را که همچنان مقاوم و سر موضع بودند، روشن کند.<ref name=":0" /> | ||
در همین رابطه مسعود ابویی زندانی ۸ ساله که در مقطع قتلعام ۶۷ در زندان اوین بوده است طی یک مصاحبه با تلویزیون «سیمای آزادی» متعلق به اپوزسیون ایران ضمن توصیف محل کار هیئت مرگ میگوید:<blockquote>میزها را در این اتاق به صورت L چیده بودند. پشت دو میز روبرو حاکم شرع یک تهران آخوند نیری نشسته بود. سمت راستش آخوند پورمحمدی بود. در سمت راست اتاق به ترتیب از اول زمانی نماینده وزارت اطلاعات (که گفته میشد اسم اصلیش موسی واعظی است) نشسته بود. نفر بعد از او آخوند رئیسی بود که بدون عبا و عمامه با یک پیراهن سفید و ریش سیاه نسبتا بلند نشسته بود. بعد از او اشراقی بود که با یک کت و شلوار قهوهای با راه راه نازک کرم رنگ نشسته بود. مجتبی حلوایی و دیگرانی همچون سیدمجید و غیره هم رفت وآمد داشتند.</blockquote><blockquote>نیری به سبیلهایم اشاره کرد و گفت سبیلهای بلندت نشان میدهد که منافق سر موضع هستی. گفتم مگر اینها ملاک است. من چند ماه است انفرادی هستم و وسیلهیی برای اصلاح نداشتم. اشراقی گفت نه اینها ملاک نیست ملاک آنچه در قلب توست میباشد. اما نیری داد زد بله بله همینها ملاک است. اشراقی پرسید تحصیلات. چون میدانستم روی دانشجو بودن حساس هستند گفتم دیپلم. (پرونده دستش نبود). رئيسی و یک نفر دیگر مشغول خواندن پرونده من بودند که آن نفر به من میگفت چرا به پدر و مادر خودتان رحم نمیکنید که ناگهان رئيسی با خواندن سابقه خانوادگی ما خطاب به نیری بلند گفت اوه اوه حاجآقا خانواده او هم منافق هستند. پدر و مادرش زندان بودند. پدرش خلع لباس شده و بقیهشان هم یا اعدام شدند یا زندان بودند. من حس کردم یک دلیل دیگر برای اعدامم به پرونده اضافه شده است. رئیسی و آن فرد پرونده را به نیری دادند. </blockquote><blockquote>من در آبان ۶۸ از زندان آزاد شدم. یک بار دیگر در سال ۶۹ در پیگری وضعیت شناسنامه و تعیین تکلیف موضوع سربازی نیاز به استعلامی از زندان اوین بود که شخصا برای آن مراجعه کردم. دوباره به شخص ابراهیم رئیسی ارجاع داده شدم. او باز هم بدون عبا و عمامه بود. یادآور همان هیئت مرگ. پرونده من دست او بود و دستور لازم را او صادر کرد.</blockquote><blockquote>یکی دیگر از شاهدین قتلعام فریده گودرزی طی مصاحبهای به ”الریاض“ گفت:<ref>الریاض - جلاد در مقام [https://news.mojahedin.org/i/%D8%A7%D9%84%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B6-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D8%AF--%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1 ریاستجمهوری]</ref></blockquote><blockquote>من فریده گودرزی از بازماندگان و شاهدان و از خانوادههای شهدای قتلعام ۱۹۸۸ هستم. در سال۱۹۸۳ به جرم هواداری از سازمان مجاهدین دستگیر و به مدت نزدیک به ۶سال در زندانهای همدان و نهاوند از نزدیک شاهد جنایات دژخیم جنایتکار ابراهیم رئیسی بودم که میخواهم از این فرصت استفاده کرده و به گوشهیی از سوابق جنایات رئیسی اشاره کنم. رئیسی یا همان قاتل مجاهدین از سن ۲۱سالگی در حالیکه سواد چندانی بهخصوص سواد حوزوی نداشت در سال۱۹۸۲ همزمان دادستان دادگاههای کرج و همدان بود.</blockquote><blockquote>وقتی که من در تابستان سال۱۹۸۳ در همدان دستگیر شدم نه ماهه باردار بودم و تا تولد فرزندم چند روزی بیشتر زمان نداشتم. از همان ساعت اول دستگیری با وجود آنکه وضعیت جسمی خوبی نداشتم مرا همانند تمامی زندانیان دیگر به اتاق شکنجه بردند. اتاقی با تختی در وسط آن و تعدادی کابلهای برق با قطرهای مختلف، خونی که در کف اتاق ریخته شده بود حاکی از آن بود که قبل از من زندانیان دیگری را شکنجه کرده بودند. هنگامی که شکنجه میشدم، ۷ـ۸ نفر در اطاق و بالای سرم حضور داشتند که یکی از آنها همین قاتل جنایتکار، رئیسی بود. البته من تا مدتی نمیدانستم که او کیست و فکر میکردم که یکی از بازجویان شکنجهگر است. بعد از مدتی فهمیدم که این شخص دادستان دادگاه همدان است. که از سال۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵ بهعنوان دادستان دادگاه استان همدان در صدور حکم حبس و شکنجه و اعدام بسیاری زندانیان سیاسی بهخصوص هواداران سازمان مجاهدین بهطور مستقیم دخالت داشته است و باید تأکید کنم که در مقام دادستان شخصاً در اجرای احکام اعدام در صحنه حضور داشت. همینطور در اتاقهای شکنجه خودش شاهد شکنجه شدن زندانیان بود. از جمله زندانیان مجاهد بهجت صدوقیان، فخری غلامی، مهناز صحراکار که دختری ۱۶ ـ ۱۷ساله بود و قبل از اعدام پاسداران به او تجاوز کرده بودند، مینا عبدلی، علی عطایی، احد رئیسی، بهزاد افصحی، هاشم صالحی، کامران رفیعی و تعداد زیادی از زندانیان که در زندانهای همدان، نهاوند، ملایر منتقل و اعدام شدند.</blockquote><blockquote>حسین فارسی به الریاض گفت: رئیسی در جریان قتلعام، هر چند رسماً جانشین دادستان بوده اما در هیات مرگ عضویت داشت و احکام اعدام را امضا میکرد از جمله حکم اعدام برادر خودم حسن فارسی را همین آخوند جنایتکار امضا کرد. </blockquote><blockquote>نصرالله مرندی به ”الریاض“: زمانی که من به راهروی مرگ برده شدم، دو طرف راهرو مملو از زندانی بود که منتظر بودند به نزد هیات مرگ برده شوند و بسیاری از آنها را که دوستانم بودند، میشناختم و نزدیک ظهر بود که من را پیش هیات مرگ بردند که متشکل از: رئیسی - اشراقی -نیری - پور محمدی و شوشتری بودند.</blockquote><blockquote>محمد زند به ”الریاض“: رئیسی برادرم را بهجای من اعدام کرد. قتلعام در زندان گوهردشت از ۳۰ژوئن شروع شد دو روز قبلش یعنی پنجشنبهشب بود که من و چند نفر از بچهها را بیرون بردند. . پرسیدند اتهامتان چیست. گفتیم هوادار مجاهدین هستیم. پاسداران ما را وحشیانه مورد ضربوشتم قرار دادند بهطوریکه من یک دندهام و همچنین شصت پایم شکست و بعد ما را به داخل بند فرستادند و گفتند شنبه سراغتان میآئیم. روز شنبه همان اسامی را خواندند ولی به جای من برادرم رضا زند رو اشتباهی بردند. سه بار مقابل هیأت مرگ قرار گرفتم که رئیسی هم در آن بود. </blockquote><blockquote>رضا شمیرانی به ”الریاض“: جلاد ”رئیسی“ کمیته مرگ تشویق کرد که مرا اعدام کند</blockquote><blockquote>رضا شمیرانی شهروند سوئیس و زندانی سیاسی شناخته شدهای است که بیش از ده سال و در زمان کشتار سال۱۹۸۸ در زندان بدنام اوین تهران، زندانی بوده است.</blockquote><blockquote>رضا شمیرانی به ”الریاض“ گفت: ساعت ۲ بعدازظهر ۲۸اوت ۱۹۸۸ (۶ شهریور ۱۳۶۷)، یکی از پاسداران مرا به اتاق کمیته مرگ برد... یک نفر دیگر با لباس غیرنظامی در کنار پورمحمدی نشسته بود که من آن زمان او را نمیشناختم، اما وی بسیار فعال بود و نقش بسیار مهمی در تحریک آخوند نیری داشت. در آن زمان، من فکر کردم که او عامل وزارت اطلاعات است، اما بعداً و وقتی عکس او را دیدم، فهمیدم این آخوند جلاد ابراهیم رئیسی است.</blockquote><blockquote>محمود رویایی به ”الریاض“ گفت: من اولین بار ابراهیم رئیسی را روز چهارشنبه ۱۲مرداد در هیأت مرگ، زندان گوهردشت دیدم. </blockquote> | |||
== فرمان خمینی درباره با قتل عام == | == فرمان خمینی درباره با قتل عام == | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۹: | ||
به این ترتیب، ابراهیم رئیسی که از ۱۸ سالگی در خط خمینی قرار گرفته بود، در ۲۸سالگی بهعنوان یکی از اعضای هیأت مرگ، یکی از اصلیترین نقشها را در قتلوعامها برعهده گرفت. برخی از بازماندگان آن اعدامها روایت کردهاند که آخوند رئیسی را در راهروها و شکنجهگاههای زندان دیدهاند که بدون عبا و عمامه، با لباس راحتی، به کارهای مربوط به اعدامها میپرداخت. | به این ترتیب، ابراهیم رئیسی که از ۱۸ سالگی در خط خمینی قرار گرفته بود، در ۲۸سالگی بهعنوان یکی از اعضای هیأت مرگ، یکی از اصلیترین نقشها را در قتلوعامها برعهده گرفت. برخی از بازماندگان آن اعدامها روایت کردهاند که آخوند رئیسی را در راهروها و شکنجهگاههای زندان دیدهاند که بدون عبا و عمامه، با لباس راحتی، به کارهای مربوط به اعدامها میپرداخت. | ||
ابراهیم رئیسی که در جریان قتلعام ۱۳۶۷، اعتماد ویژه خمینی را به دست آورده بود، پس از پایان قتلعامها از طرف خمینی مورد تقدیر قرار گرفت. | |||
[[خمینی]] در ۱۱ دیماه ۱۳۶۷ پس از اشراف به سرسپردگی ابراهیم رئیسی که آن موقع بهلحاظ رسمی معاون دادستان انقلاب تهران بود، او را برای یک هیأت دو نفره در کنار آخوند نیری انتخاب کرد؛ این دو نفر مأموریت یافتند تا بدون پیچ و خمهای اداری به سرعت احکام شرع شامل بریدن دست و پا و سنگسار و اعدام را در کشور دنبال و صادر کنند.<ref name=":0" /> | [[خمینی]] در ۱۱ دیماه ۱۳۶۷ پس از اشراف به سرسپردگی ابراهیم رئیسی که آن موقع بهلحاظ رسمی معاون دادستان انقلاب تهران بود، او را برای یک هیأت دو نفره در کنار آخوند نیری انتخاب کرد؛ این دو نفر مأموریت یافتند تا بدون پیچ و خمهای اداری به سرعت احکام شرع شامل بریدن دست و پا و سنگسار و اعدام را در کشور دنبال و صادر کنند.<ref name=":0" /> |
ویرایش