۱۰٬۲۹۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
در سال ۱۸۴۹ به لندن رفت. فکر نمیکرد اقامتش در این شهر چند ماهی بیشتر طول بکشد، اما تا لحظه مرگش در سال ۱۸۷۳ درلندن ماند. اولین سالهای اقامتش، در فقر مطلق و فاجعه بار گذشت. خانوادهاش ناگزیر در فلاکت میزیستند و تا سال ۱۸۵۵ سه فرزند از شش فرزندش از دست رفتند. | در سال ۱۸۴۹ به لندن رفت. فکر نمیکرد اقامتش در این شهر چند ماهی بیشتر طول بکشد، اما تا لحظه مرگش در سال ۱۸۷۳ درلندن ماند. اولین سالهای اقامتش، در فقر مطلق و فاجعه بار گذشت. خانوادهاش ناگزیر در فلاکت میزیستند و تا سال ۱۸۵۵ سه فرزند از شش فرزندش از دست رفتند. | ||
مارکس به طور فزایندهای بر روی سرمایهداری متمرکز شد و در سال ۱۸۶۷ اولین جلد کتاب سرمایه را منتشر کرد | مارکس به طور فزایندهای بر روی سرمایهداری متمرکز شد و در سال ۱۸۶۷ اولین جلد کتاب سرمایه را منتشر کرد<blockquote>ایزا برلین عادات مارکس را در آن موقع چنین توصیف می کند:</blockquote><blockquote>روال زندگیاش چنین بود: روزها به تالار مطالعه بریتیش میوزیوم میرفت و از نه صبح تا هفت شب که تالار را میبستند ، همان جا میماند بعد تا پاسی از شب کار میکرد و بیوقفه سیگار میکشید. سیگار برایش نه تفننی هر از گاه که مسکنی حیاتی بود. این کار سلامتش را به خطر انداخته بود. همواره در معرض حملات نارسایی کبد بود که گاه با کورک و التهاب چشم همراه میشد. این بیماری نمیگذاشت کارش را انجام دهد، او را میفرسود و به ستوه میآورد و مجال نمیداد مشاغل ناپایدارش را پی بگیرد. در سال ۱۸۵۸ نوشت: ’’ مثل ایوب به جان امدهام، گر چه آنقدر ها هم خداترس نیستم.’’</blockquote>در این موقع چند سالی میشد که مارکس مشغول تالیف کتاب سرمایه بود، اثر سترگ در اقتصاد سیاسی که باقی عمرش را وقف آن کرد. هیچ گاه شغل ثابتی نداشت. در سال ۱۸۵۹ نوشت: ’’ به رغم همه این مصایب، باید هدف خود را دنبال کنم و نگذارم جامعه بورژوایی مرا به ماشین پولساز. بدل سازد.’’ | ||
مارکس به کمکهایی متکی بود که دوستش، فریدریش انگلس، مرتب برایش میفرستاد. انگلس این پولها را از صندوق تنخواه کارخانه نساجی پدرش برداشت میکرد. مارکس که استعدادی در صرفه جویی نداشت همه را به باد میداد خودش مینویسد ’’ بعید است کسی این همه درباره پول قلم فرسایی کرده باشد و خودش تا این حد از آن بی بهره باشد’’کورکهایش به چنان وضع وخیمی افتاد که: ’’ نه میتوانست بنشیند، نه راه برود و نه حتی راست بایستد.’’ سرانجام، پس از دو دهه رنج مداوم ، جلد اول سرمایه را به پایان برد، اما عمرش کفاف نداد که دو جلد باقی مانده را تکمیل کند. با این همه، تنها حسرت یک چیز را به دل داشت. در ۱۸۶۶ به یکی از همرزمانش نوشت: ’’میدانی که همه چیزم را فدای این مبارزه انقلابی کردهام البته پشیمان هم نیستم.برعکس اگر قرار بود یک بار دیگر در اغاز خط بایستم، باز هم همین کار را میکردم. اما تن به ازدواج نمیدادم. تا جایی که توان دارم، می کوشم دخترم را از. صخرههایی حفظ کنم که کشتی زندگی مادرش را در هم شکستند.<blockquote>انگلس بر سر تابوت مارکس چنین گفت: «او حقیقت سادهای را که پیش از وی در زیر لایههای آراء و عقاید و ایدئولوژیهای گوناگون نهفته مانده بود کشف کرد و آن اینست که آدمی باید قبل از هر چیز غذا و آشامیدنی و پوشاک و مسکن داشته باشد تا بتواند به سیاست و علم و هنر و مذهب و امثال اینها بپردازد. مفهوم این حقیقت این است که تولید ضروریترین مایحتاج مادی زندگی و در نتیجه نحوهی تکامل اقتصادی یک قوم یا یک دوره، مبنا و اساس دستگاههای دولتی و نظریات قضائی و هنری و حتی عقاید مذهبی آن قوم و ملت است.»</blockquote> | |||
مارکس به کمکهایی متکی بود که | |||
== تاریخچهی زندگی مارکس == | == تاریخچهی زندگی مارکس == | ||
''کارل هاینریش مارکس'' در پنجم مه ۱۸۱۸ در منطقه موسل در راینلند تریر پروس در غرب آلمان امروزی به دنیا آمد. وی سومین فرزند از نه فرزند هاینریش مارکس و هنریت پرسبورگ بود. مادر و پدر کارل مارکس، هر دو یهودی بودند و تبارشان به خاخام های معروف میرسید. پدرش حقوقدانی بود که بخاطر مسائل حرفهای یک سال قبل از تولد او، به آیین پروتستانهای مسیحی گرویده بود. | ''کارل هاینریش مارکس'' در پنجم مه ۱۸۱۸ در منطقه موسل در راینلند تریر پروس در غرب آلمان امروزی به دنیا آمد. وی سومین فرزند از نه فرزند هاینریش مارکس و هنریت پرسبورگ بود. مادر و پدر کارل مارکس، هر دو یهودی بودند و تبارشان به خاخام های معروف میرسید. پدرش حقوقدانی بود که بخاطر مسائل حرفهای یک سال قبل از تولد او، به آیین پروتستانهای مسیحی گرویده بود. | ||
''کارل مارکس'' در محیط طبقه متوسط و با روش تربیت لیبرالی، رشد کرد. تا سه سال قبل از تولدش، تریر در دست فرانسویان بود، اندیشه های جمهوریخواهانه، نوآورانه و متأثر از روشنگری و حتی باورهای رادیکال سیاسی آن جا رواج داشت. پدر کارل مارکس یک وکیل موفق بود و به خاطر | ''کارل مارکس'' در محیط طبقه متوسط و با روش تربیت لیبرالی، رشد کرد. تا سه سال قبل از تولدش، تریر در دست فرانسویان بود، اندیشه های جمهوریخواهانه، نوآورانه و متأثر از روشنگری و حتی باورهای رادیکال سیاسی آن جا رواج داشت. پدر کارل مارکس یک وکیل موفق بود و به خاطر مصالح حرفهای خود از یهودیت به مسیحیت گرویده بود. پدر کارل مارکس نیز با این لیبرالیسم همراه بود، وطنپرستی شیفته ولتر بود، اگرچه رگههایی از محافظهکاری در نامههای وی به چشم میخورد. او آرزو داشت پسرش در رشته حقوق تحصیل کند و حرفه او را ادامه دهد، ولی مارکس جوان شیفته فلسفه بود. | ||
در | کارل مارکس در فضای فرهنگی که آثار کانت، گوته، روسو و نیز ادبیات رمانتیک در آن رایج بود، تحصیل کرد. دوست خانوادگی آنها بارون فون وستفالن که هوادار سوسیالیستهای آرمان شهری بود، تأثیر زیادی بر او گذاشت کارل مارکس بعد از گذراندن دوران دبیرستان، ابتدا در سال ۱۸۳۵ در دانشگاه بن نام نویسی کرد، ولی سال بعد به برلین رفت تا رشته حقوق را ادامه دهد. کارل مارکس آن جا با وجود نارضایتی پدرش، رشته فلسفه را انتخاب کرد و تحصیل خویش را تا اخذ درجه دکترا از دانشگاه ینا در سال ۱۸۴۱ ادامه داد. موضوع رساله پایان نامه او بحران اندیشه فلسفه بعد از ارسطو و بطور خاص تفاوت بینش ماتریالیستی دمکریتوس با بینش ماتریالیستی اپیکور در مورد طبیعت، بود. | ||
"دستنوشته های اقتصادی- فلسفی سال ١٨٤٤" اولین طرح کارل مارکس برای یک سیستم اقتصادی بود که هم زمان، مسیر فلسفی افکار او را روشن میکرد. او در این اثر تئوری "کار از خود بیگانه" را که بر اندیشه هگل متکی بود تشریح کرد ولی این اثر را که به "دستنویس پاریس" هم مشهور شده است، به پایان نرساند؛ بلکه همراه با انگلس کتاب "خانواده مقدس" را تدوین کرد. در این دوران بود که فریدریش انگلس چند روزی میهمان کارل مارکس بود و دوستی بین آنها عمقی یافت که برای تمام زندگی ادامه داشت. این دو در سال های بعد با هم جزوه "مانیفست کمونیستی" را منتشر کردند که برای حدود دو قرن الگوی احزاب کمونیستی جهان بود. ایدئولوژی آلمانی کتاب دیگری بود که در سال های ١٨٤۵ و ١٨٤۶ توسط کارل مارکس نوشته شد، ولی بعد از مرگ او انتشار یافت. | |||
در جریان انقلاب فوریه ١٨٤٨ فرانسه، زمانی که پس لرزههای این انقلاب به بروکسل رسید، کارل مارکس بازداشت و محکوم به ترک خاک بلژیک شد ولی به دعوت دولت موقت جدید فرانسه، او به پاریس نقل مکان کرد تا از سانسور عقاید دولت پروس، که به طور فزآینده ای به سرکوب آشوبگران جناح چپ پرداخته بود فرار کند. | |||
در همان نخستین ماههای اقامت در فرانسه، مارکس پیشگفتاری به ” در آمدی به نقد فلسفه حق هگل” را نوشت، و این تنها بخش انتقاد او به هگل است که در همان زمان منتشر شد. این متن که از نظر سبک و روش بیان بسیار زیباست، یکی از مهمترین نوشتههای سیاسی مارکس است، و در آن برای نخستین بار از پرولتاریا و انقلاب کارگری سخن به میان آمده است. و با شروع انقلاب مارس آلمان بار دیگر کلن را برای زندگی و فعالیت برگزید. در این شهر او یکی از رهبران جنبش انقلابی محسوب می شد و روزنامه "نویه راینشه سایتونگ، ارگان دموکراسی" را منتشر کرد. در فاصله سال های ١٨٤٩ تا ١٨۶٤ میلادی کارل مارکس در تبعید لندن می زیست. انگلس نیز به او پیوست و پشتیبانی مالی از او را به عهده گرفت. در این سالها، کارل مارکس وقت خود را صرف تهییج کمونیسم در سطح بین المللی میکرد و به لحاظ تئوریک به نقد و تحلیل علمی کاپیتالیسم می پرداخت. | |||
در همان نخستین ماههای اقامت در فرانسه، مارکس پیشگفتاری به ” در آمدی به نقد فلسفه حق هگل” را نوشت، و این تنها بخش انتقاد او به هگل است که در همان زمان منتشر شد. این متن که از نظر سبک و روش بیان بسیار زیباست، یکی از مهمترین نوشتههای سیاسی مارکس است، و در آن برای نخستین بار از پرولتاریا و انقلاب کارگری سخن به میان آمده است. | |||
=== '''همکاری مارکس و انگلس''' === | |||
در سپتامبر ۱۸۴۴ در پاریس مارکس با فریدریش انگلس آشنا شد. مرد جوان آلمانی که دو سال از او جوان تر بود. انگلس که در ۲۸ نوامبر ۱۸۲۰ در بارمن پادشاهی پروس بدنیا آمده بود، فرزند سرمایه داری بود که در منچستر انگلستان کارخانه پارچه بافی داشت. انگلس دوش بدوش مارکس، برای پایه گذاری تئوری علمی سوسیالیسم، تدوین برنامه مبارزاتی کارگران اروپایی و ایجاد حزب کارگر، پیگیرانه شرکت کرد. | در سپتامبر ۱۸۴۴ در پاریس مارکس با فریدریش انگلس آشنا شد. مرد جوان آلمانی که دو سال از او جوان تر بود. انگلس که در ۲۸ نوامبر ۱۸۲۰ در بارمن پادشاهی پروس بدنیا آمده بود، فرزند سرمایه داری بود که در منچستر انگلستان کارخانه پارچه بافی داشت. انگلس دوش بدوش مارکس، برای پایه گذاری تئوری علمی سوسیالیسم، تدوین برنامه مبارزاتی کارگران اروپایی و ایجاد حزب کارگر، پیگیرانه شرکت کرد. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۰۸: | ||
کتابی که انگلس یک سال بعد منتشر کرد یعنی موقعیت طبقه کارگر انگلستان یکی از مهمترین اسنادی است که در باره پرولتاریا انگلیس بود که مارکس به مطالعه جدی اقتصاد سیاسی پرداخت. دوستی آنان که از ۱۸۴۴ آغاز شد، تا مرگ مارکس بمدت ۴۰ سال ادامه یافت. انگلس در سال ۱۸۴۴ کتاب معروف “شرایط طبقه کارگر در انگلستان” را نوشت. این کتاب به مارکس در ایجاد ایده انقلاب کارگری (انقلاب پرولتری) خود کمک کرد. این امر باعث ایجاد اولین کار مارکس با نام “کمونیسم اقتصادی و دست نوشتههای فلسفی” در سال ۱۸۴۴ شد. با نوشتن این کتاب، مارکس امید داشت تا کمونیسم را به عنوان یک نیروی اخلاقی خوب برای غلبه بر از خود بیگانگی نیروی کار در نظام سرمایه داری نشان دهد. | کتابی که انگلس یک سال بعد منتشر کرد یعنی موقعیت طبقه کارگر انگلستان یکی از مهمترین اسنادی است که در باره پرولتاریا انگلیس بود که مارکس به مطالعه جدی اقتصاد سیاسی پرداخت. دوستی آنان که از ۱۸۴۴ آغاز شد، تا مرگ مارکس بمدت ۴۰ سال ادامه یافت. انگلس در سال ۱۸۴۴ کتاب معروف “شرایط طبقه کارگر در انگلستان” را نوشت. این کتاب به مارکس در ایجاد ایده انقلاب کارگری (انقلاب پرولتری) خود کمک کرد. این امر باعث ایجاد اولین کار مارکس با نام “کمونیسم اقتصادی و دست نوشتههای فلسفی” در سال ۱۸۴۴ شد. با نوشتن این کتاب، مارکس امید داشت تا کمونیسم را به عنوان یک نیروی اخلاقی خوب برای غلبه بر از خود بیگانگی نیروی کار در نظام سرمایه داری نشان دهد. | ||
'''فرار مارکس به لندن''' | === '''فرار مارکس به لندن''' === | ||
پس از انقلابهایی که در سال ۱۸۴۸ اروپا را فرا گرفت، مارکس به طور فزاینده ای خود را تحت سوء ظن و بررسی از سوی مقامات فرانسوی و بلژیکی میدید. او تصمیم گرفت به لندن فرار کرده و کار خود را از آنجا ادامه دهد. | پس از انقلابهایی که در سال ۱۸۴۸ اروپا را فرا گرفت، مارکس به طور فزاینده ای خود را تحت سوء ظن و بررسی از سوی مقامات فرانسوی و بلژیکی میدید. او تصمیم گرفت به لندن فرار کرده و کار خود را از آنجا ادامه دهد. | ||
در لندن، مارکس بیشتر درگیر جنبش کمونیستی رو به رشد بود. او در اولین کنگره بین المللی، که در آن به دنبال بحث و استدلال در برابر جناح هرج و مرج طلب که توسط میخائیل باکونین هدایت میشد بود، نفوذ زیادی پیدا کرد. | در لندن، مارکس بیشتر درگیر جنبش کمونیستی رو به رشد بود. او در اولین کنگره بین المللی، که در آن به دنبال بحث و استدلال در برابر جناح هرج و مرج طلب که توسط میخائیل باکونین هدایت میشد بود، نفوذ زیادی پیدا کرد. | ||
'''نقش مارکس در | === '''نقش مارکس در خیزش کمون''' === | ||
یکی دیگر از رویداد مهم، قیام کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ بود که هر چند پس از دو ماه به شکست انجامید. مارکس با شور و شوق زیادی از این قیام به عنوان الگوی پیشتاز برای انقلابهای سوسیالیستی آینده پشتیبانی کرد. | |||
== زندگی خصوصی مارکس == | |||
کارل مارکس، اکثراً هنگام اجاره یک خانه یا آپارتمان جدید از نام مستعار استفاده میکرد. او تصمیم داشت پیگیری رد خود را برای مقامات دشوارتر کند. زمانی که در پاریس بود، خود را «مسیو رامبو» مینامید، در حالیکه در لندن نامههای خود را به نام «ا. ویلیامز» امضا میکرد. دوستانش به علت رنگ تیره چهره و موهای فرفری سیاهش او را «مورو» میخواندند، در حالیکه خود او از فرزندانش میخواست «نیک پیر» یا «چارلی» صدایش کنند. کارل مارکس نیز به دوستان و خانوادهاش نیز القاب و نام مستعار میداد. او فریدریش انگلس را «ژنرال»، خدمتکار خانهاش هلن را «لنچن» یا «نیم» دختر بزرگش را «کویی کویی، امپراتور چین» و دختر دومش را «کاکادو» یا «هوتنتوت» خطاب میکرد. | |||
کارل و جنی هفت فرزند داشتند اما به دلیل شرایط زندگی فقیرانه که آنها در لندن داشتند تنها سه فرزند به بزرگسالی رسیدند. اولین فرزند آنها جنی کارولین بود که در سال ۱۸۴۴ به دنیا آمد. پس از او جنی لورا در سال ۱۸۴۵، ادگار ۱۸۴۷ و هنری ادوارد ۱۸۴۹، جنی اولین فرانسیس ۱۸۵۲، جنی جولیا ۱۸۵۵ متولد شدند. کارل و جنی در سال ۱۹۵۷ هم صاحب فرزند دیگری شدند که پیش از تولد درگذشت. فرزندان مارکس سرنوشت خوبی نداشتند. از شش فرزندی که سالم به دنیا آمده بودند چهار فرزند قبل از پدرشان از دنیا رفتند، زیرا در طول نیمه نخست دهه ۱۸۵۰ که خانواده مارکس در آپارتمان کوچکی در دین استریت محله سوهو که محله ای شلوغ و فقیر بود، زندگی میکردند. در این محله بیماریهای واگیردار همچون وبا بیداد میکرد. این آغاز سختترین سالهای زندگی مارکس بود. منابع درآمد او اندکی پول بابت مقالههایش بود و کمک مالی انگلس کفاف مخارج خانواده پر جمعیت او را نمیداد و همواره زیر قرض بود. تنها جنی لورا فرزند دوم و جنی جولیا فرزند ششم مارکس بودند که آنقدر زنده ماندند تا مرگ پدر را ببینند. دختر ارشد کارل مارکس جنی کارولین خود یک فعال سوسیالیست بود. او در ۲۸سالگی با یک کمون پاریسی به نام چارلز ازدواج کرد و شش فرزند به دنیا آورد. او در ژانویه ۱۹۸۳ حدود دو ماه زودتر از پدرش از دنیا رفت. دلیل مرگ او احتمالاً سرطان مثانه بوده است. فرزند دوم شانس بهتری داشت. جنی لورا ۶۶ سال عمر کرد. او در ۲۳سالگی ازدواج کرده بود. جنی لورا و همسرش پل در دوران زندگی تحت حمایت فردریش انگلس بودند و حتی بعد از مرگش در سال ۱۸۹۵ پول قابل توجهی به ارث بردند. این زوج در سال ۱۹۱۱ با هم خودکشی کردند. جنی الینور فرزند ششم مارکس هم سرنوشتی بهتر از خودکشی نداشت. او که فعالی سوسیالیست بود وقتی فهمید نامزدش ادوارد اولینگ مخفیانه با هنرپیشه جوانی ازدواج کرده با زهر خودکشی کرد. او منشی پدرش بود. مارکس در هنگام مرگ او را مسوول حفظ دستنوشتهها و آثارش کرد. | |||
== دیدگاههای مارکس == | |||
=== '''تکامل افکار و ایدههای تاریخی مارکس''' === | |||
ایدهآلیسم دیالکتیک جوهر فلسفه هگل است. منظور از دیالکتیک تفکری پویا است که بر فرایندها، روابط، کشمکشها و تعارضها تاکید دارد. مارکس و انگلس نظرات مادی خود را بر اساس منطق هگل تشریح و تبیین کردند و از همین جا بود که ماتریالیسم دیالکتیک بوجود آمد. | |||
ماتریالیسم دیالکتیک ترکیبی از فلسفه مادی قرن ۱۸ و منطق هگل است که مارکس و انگلس این دو را به یکدیگر مرتبط کردند. واژه ماتریالیسم برای دو واژه ماده باوری و مادی گرایی بطور مشترک استفاده میشود، با این وجود بین دو واژه تفاوت فاحشی وجود دارد: | ماتریالیسم دیالکتیک ترکیبی از فلسفه مادی قرن ۱۸ و منطق هگل است که مارکس و انگلس این دو را به یکدیگر مرتبط کردند. واژه ماتریالیسم برای دو واژه ماده باوری و مادی گرایی بطور مشترک استفاده میشود، با این وجود بین دو واژه تفاوت فاحشی وجود دارد: | ||
ماده | ماده باور: یه کسی گفته میشود که بر این باور است: هر آنچه در هستی وجود دارد ماده یا انرژی است و همه چیزها از ماده تشکیل شدهاند و همه پدیدهها از جمله اگاهی نتیجه بر هم کنشهای مادی است. به عبارت دیگر ماده تنها” چیز” است و ” واقعیت” عملاً همان کیفیتهای در حال رخ دادن ماده و انرژی است. | ||
مادی گرا: به کسی گفته میشود که رسیدن به | مادی گرا: به کسی گفته میشود که رسیدن به رفاه فردی را بالاترین ارزش میداند. چنین افرادی پیوسته به دنبال داشتن کالاهای بیشتر (خانه و ماشین و..) هستند. | ||
تئوریسینهای محافظهکار ناتوان از نفی نظریات علمی مارکس میگویند: ” کسانی که جهان را چیزی جز ماده نمیدانند، پیوسته به دنبال مادیاتاند”. | |||
بر اساس نظریه تاریخی مارکس باید نیروی اصلی در تحول تاریخی را به تغییرات در نیروهای تولیدی بدهیم. نیروهای تولیدی را به شکل ساده میتوان شامل ابزار تولید و نیروهای انسانی مولد دانست. تحولات این نیروهای تولیدی منجر به دگرگونی در شکل بندیهای گسترده در قلمرو سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دین و به طور کلی در شئون گوناگون حیات اجتماعی | بر اساس نظریه تاریخی مارکس باید نیروی اصلی در تحول تاریخی را به تغییرات در نیروهای تولیدی بدهیم. نیروهای تولیدی را به شکل ساده میتوان شامل ابزار تولید و نیروهای انسانی مولد دانست. تحولات این نیروهای تولیدی منجر به دگرگونی در شکل بندیهای گسترده در قلمرو سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دین و به طور کلی در شئون گوناگون حیات اجتماعی میشود. | ||
با توجه به این تقسیم بندی است که نیروهای تولیدی را “زیر بنا یا پایه” و مابقی را” روبنا” مینامند. | با توجه به این تقسیم بندی است که نیروهای تولیدی را “زیر بنا یا پایه” و مابقی را” روبنا” مینامند. | ||
=== '''مراحل پنجگانه برای رسیدن جامعه کمونیستی''' === | |||
۱-کمون اولیه ۲-برده داری ۳- فئودالیته ۴- بورژوازی (سرمایه داری) ۵- سوسیالیسم منجر به کمونیسم (جامعه بدون طبقه و دولت) | ۱-کمون اولیه ۲-برده داری ۳- فئودالیته ۴- بورژوازی (سرمایه داری) ۵- سوسیالیسم منجر به کمونیسم (جامعه بدون طبقه و دولت) | ||
مارکس زمان قابل توجهی را در کتابخانه بریتانیا صرف تحقیق در اقتصاد سیاسی میکرد. این امر به ژرفترین کتاب وی با نام داس کاپیتال که یک بررسی جامع و کامل از جامعه و اقتصاد سرمایه داری بود انجامید. | مارکس زمان قابل توجهی را در کتابخانه بریتانیا صرف تحقیق در اقتصاد سیاسی میکرد. این امر به ژرفترین کتاب وی با نام داس کاپیتال که یک بررسی جامع و کامل از جامعه و اقتصاد سرمایه داری بود انجامید. | ||
“یک کالا در نگاه اول، چیزی بسیار بی اهمیت به نظر رسیده و به راحتی درک میشود. ولی تجزیه و تحلیل آن نشان میدهد که در حقیقت، آن چیزی بسیار عجیب و غریب است که دارای پیچیدگیهای فراوان متافیزیکی و مطلوبیتهای بسیار است. “ | “یک کالا در نگاه اول، چیزی بسیار بی اهمیت به نظر رسیده و به راحتی درک میشود. ولی تجزیه و تحلیل آن نشان میدهد که در حقیقت، آن چیزی بسیار عجیب و غریب است که دارای پیچیدگیهای فراوان متافیزیکی و مطلوبیتهای بسیار است. “ | ||
ارزش اضافی را کارفرما یا سرمایه دار تصاحب میکند. کارفرما هنگام اجیر کردن کارگر معادل بازتولید نیروی کارگر را که شامل حداقل معیشت او خانوادهاش را به او پرداخت میکند و اضافه یا مازاد آن را برای خود برمی دارد. | |||
'''مارکس و دین''' | '''مارکس و دین''' | ||
خط ۲۶۱: | خط ۲۴۱: | ||
در بروکسل ، مارکس توسط موسی هس وارد سوسیالیسم شد و سرانجام از فلسفه هگلی های جوان کاملاً جدا شد. وقتی آنجا بود ، نوشت ایدئولوژی آلمان، که در آن او برای اولین بار نظریه خود را در مورد ماتریالیسم تاریخی توسعه داد. مارکس نتوانست ناشری راغب پیدا کند ، و ایدئولوژی آلمان -- همراه با پایان نامه هایی درباره فوئرباخ، که در این مدت نیز نوشته شده است - تا پس از مرگ او منتشر نشده است. | در بروکسل ، مارکس توسط موسی هس وارد سوسیالیسم شد و سرانجام از فلسفه هگلی های جوان کاملاً جدا شد. وقتی آنجا بود ، نوشت ایدئولوژی آلمان، که در آن او برای اولین بار نظریه خود را در مورد ماتریالیسم تاریخی توسعه داد. مارکس نتوانست ناشری راغب پیدا کند ، و ایدئولوژی آلمان -- همراه با پایان نامه هایی درباره فوئرباخ، که در این مدت نیز نوشته شده است - تا پس از مرگ او منتشر نشده است. | ||
در آغاز سال | در آغاز سال ۱۸۴۶ ، مارکس برای برقراری ارتباط سوسیالیست های سراسر اروپا ، کمیته مکاتبات کمونیستی را تأسیس کرد. سوسیالیست ها در انگلستان با الهام از ایده های او کنفرانسی برگزار کردند و اتحادیه کمونیست را تشکیل دادند و در سال ۱۸۴۷ در یک جلسه کمیته مرکزی در لندن ، سازمان از مارکس و انگلس خواست که Manifest der Kommunistischen Partei (مانیفست حزب کمونیست) را بنویسند. | ||
مانیفست کمونیست ، همانطور که این اثر معمولاً شناخته شده است ، در سال | مانیفست کمونیست ، همانطور که این اثر معمولاً شناخته شده است ، در سال ۱۸۴۸ منتشر شد و اندکی بعد ، در سال ۱۸۴۹ ، مارکس از بلژیک اخراج شد. وی با پیش بینی انقلاب سوسیالیستی به فرانسه رفت ، اما از آنجا نیز اخراج شد. پروس از طبیعی شدن وی امتناع ورزید ، بنابراین مارکس به لندن نقل مکان کرد. اگرچه انگلیس تابعیت وی را رد کرد ، وی تا زمان مرگ در لندن ماند. | ||
لندن | لندن |
ویرایش