۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی) |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
}} | }} | ||
'''کارو دردریان''' با نام اصلی کاراپت دردریان مشهو به کارو (متولد ۱۶ آبان ۱۳۰۶- درگذشته در ۲۷ تیر۱۳۸۶) شاعری است ایرانی و ارمنیتبار که سالها به زبان فارسی شعر سرود. کارو دردریان برادر ویگن، خوانندهی مشهور ایرانی است. اغلب اشعار کارو دردریان به موضوعاتی چون فقر و بیعدالتی در جامعه اشاره دارد. زندگی کارو در کودکی، یک زندگی بسیار فقیرانه بوده است.<ref name=":0">[https://www.paymanonline.com/%DA%A9%D9%80%D8%A7%D8%B1%D9%88-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D9%80%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D9%80%D8%B1-%D9%81%D9%80%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7/ | '''کارو دردریان''' با نام اصلی کاراپت دردریان مشهو به کارو (متولد ۱۶ آبان ۱۳۰۶- درگذشته در ۲۷ تیر۱۳۸۶) شاعری است ایرانی و ارمنیتبار که سالها به زبان فارسی شعر سرود. کارو دردریان برادر ویگن، خوانندهی مشهور ایرانی است. اغلب اشعار کارو دردریان به موضوعاتی چون فقر و بیعدالتی در جامعه اشاره دارد. زندگی کارو در کودکی، یک زندگی بسیار فقیرانه بوده است.<ref name=":0">[https://www.paymanonline.com/%DA%A9%D9%80%D8%A7%D8%B1%D9%88-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D9%80%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D9%80%D8%B1-%D9%81%D9%80%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7/ کارو دردریان، شاعر فریادها به مناسبت نودمین سال تولد وی]</ref> سبک شعری او اغلب نیمایی است و زبان شعرش ساده و مردمی است. از جمله اشعار مشهور او «هذیان یک مسلول» است که در مورد آخرین لحظات حیات یک مسلول سروده شده است. برخی از اشعار کارو توسط برادرش ویگن اجرا شده است اما او که همیشه در مورد فقر و بیعدالتی شعر میسرود، به رغم رابطهی برادری با ویگن، او را به خاطر اجرای ترانه برای خانوادهی سلطنتی سرزنش میکرد.<ref>[https://web.archive.org/web/20071111020730/http://www.radiozamaneh.info/music/2007/10/post_178.html ویگن سرباز فراری]</ref> کارو دردریان پس از انقلاب ضدسلطنتی مدتی در ایران بود و در تلویزیون کار میکرد اما از آنجا خارج شد و به آمریکا رفت. کارو در سال ۱۳۸۶ در کالیفرنیا درگذشت.<ref>[https://web.archive.org/web/20071111020730/http://www.radiozamaneh.info/music/2007/10/post_178.html زندگی نامه کارو]</ref> | ||
== زندگینامهی کارو == | == زندگینامهی کارو == | ||
کارو دردریان در روز ۱۶ آبان ۱۳۰۶ در شهر همدان زاده شد. پدر و مادر او ارمنی تبار و اهل همدان بودند. پدر او از بازماندگان کشتار ارمنیان در سال ۱۹۱۵ بود و تمامی خانواده خود را در این قتلعام از دست داده بود. پدر کارو پس از کشتار خانوادهاش در ترکیه به ایران گریخت و دست سرنوشت او را به همدان کشاند. پدر کارو پس از مدتی برای زندگی به باغی که صاحب آن یک مرد ارمنی بود رفت و اجازه یافت در آن باغ زندگی کند. او با دختر صاحب باغ آشنا شد و ازدواج کرد. آنها پنج پسر و سه دختر داشتند. پسران این زوج | کارو دردریان در روز ۱۶ آبان ۱۳۰۶ در شهر همدان زاده شد. پدر و مادر او ارمنی تبار و اهل همدان بودند. پدر او از بازماندگان کشتار ارمنیان در سال ۱۹۱۵ بود و تمامی خانواده خود را در این قتلعام از دست داده بود. پدر کارو پس از کشتار خانوادهاش در ترکیه به ایران گریخت و دست سرنوشت او را به همدان کشاند. پدر کارو پس از مدتی برای زندگی به باغی که صاحب آن یک مرد ارمنی بود رفت و اجازه یافت در آن باغ زندگی کند. او با دختر صاحب باغ آشنا شد و ازدواج کرد. آنها پنج پسر و سه دختر داشتند. پسران این زوج زاون، ویگن، کارو، هراند و واهه نام داشتند و دخترانش ژولیت، هلن و آرمینه بودند. | ||
پدر کارو که به تجارت فرش اشتغال داشت در سن ۳۹ سالگی در اثر بیماری درگذشت و خانوادهی آنها را در فقر و تنگدستی تنها گذاشت. کارو و خانوادهاش پس از مرگ پدر مدتی در مراغه و تبریز زندگی کردند و سپس به تهران رفتند. | پدر کارو که به تجارت فرش اشتغال داشت در سن ۳۹ سالگی در اثر بیماری درگذشت و خانوادهی آنها را در فقر و تنگدستی تنها گذاشت. کارو و خانوادهاش پس از مرگ پدر مدتی در مراغه و تبریز زندگی کردند و سپس به تهران رفتند. کارو دردریان از سن ۱۴ سالگی شروع به سرودن اشعار ارمنی کرد اما به زودی تصمیمگرفت به زبان فارسی نیز بسراید. به همین دلیل شروع به خواندن آثار مختلف شعر فارسی نمود. او خود میگوید من آثار ادبی و اشعار فارسی را نمیخواندم بلکه میبلعیدم! | ||
کارو دردریان به سرعت در زمان خود به شهرت بسیار زیادی دست یافت، زیرا اشعار سادهی او که مضامین اجتماعی و گاه عاشقانه داشت با وضعیت جامعهی آن روزگار و به ویژه از طرف طبقات پایین مورد استقبال قرار میگرفت. کارو یک بار ازدواج کرد اما از همسر خود جدا شد. او دو دختر و یک پسر به نامهای رمی، ربکا و رنه دارد. کارو و برادرش ویگن که خوانندهای مشهور بود به یکدیگر علاقهی زیادی داشتند و برخی اشعار کارو توسط ویگن به اجرا درآمده است، هر چند پیش از انقلاب با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. | کارو دردریان به سرعت در زمان خود به شهرت بسیار زیادی دست یافت، زیرا اشعار سادهی او که مضامین اجتماعی و گاه عاشقانه داشت با وضعیت جامعهی آن روزگار و به ویژه از طرف طبقات پایین مورد استقبال قرار میگرفت. کارو یک بار ازدواج کرد اما از همسر خود جدا شد. او دو دختر و یک پسر به نامهای رمی، ربکا و رنه دارد. کارو و برادرش ویگن که خوانندهای مشهور بود به یکدیگر علاقهی زیادی داشتند و برخی اشعار کارو توسط ویگن به اجرا درآمده است، هر چند پیش از انقلاب با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. این اختلاف نظر از آنجا ناشی میشد که کارو علیه حکومت شاهنشاهی بود و همواره فقر و اختلاف طبقاتی موجود در جامعه را زیر سوال میبرد اما برادرش ویگن به اجرای ترانه در باشگاه افسران یا مجالس سلطنتی میپرداخت. | ||
نخستین کتاب کارو با نام شکست سکوت در سال ۱۳۳۴ منتشر شد و دستکم ۲۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت. | نخستین کتاب کارو با نام شکست سکوت در سال ۱۳۳۴ منتشر شد و دستکم ۲۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
همخوانی اشعار وی که اغلب در مضامین اجتماعی، تنگدستی و همچنین عاشقانه سروده میشد با شرایط اجتماعی، منجر به شهرت او گشت. اشعار او که دارای سادگی خاصی بودند، به سرعت با مردم ارتباط برقرار میکرد. کارو در مورد شهرت خود در این دوران میگوید: | همخوانی اشعار وی که اغلب در مضامین اجتماعی، تنگدستی و همچنین عاشقانه سروده میشد با شرایط اجتماعی، منجر به شهرت او گشت. اشعار او که دارای سادگی خاصی بودند، به سرعت با مردم ارتباط برقرار میکرد. کارو در مورد شهرت خود در این دوران میگوید: | ||
«من در آن دوران از | «من در آن دوران از معروف ترین شعرای ایران بودم. حتی، نصرت رحمانی که پابه پای من از شهرت همه جانبه برخوردار بود از من عقب افتاد. علتش خیلی ساده بود: نصرت رحمانی عصیان صامت بود. من عصیان عاصی… و من یک وقت متوجه شدم که ویگن برادر کارو نیست. کارو برادر ویگن شده است! در همان زمانی که من و نصرت رحمانی معروف ترین شعرای دوران بودیم، زمان ِ منحصر به کشور ما وقت نداشت که '''نیما''' را بشناسد… و گرنه امکان نداشت نصرت رحمانی و من ـ به خصوص من ـ یکه تاز دوران باشیم. در همان دوران، شعرای یکپارچهای داشتیم که به یک طریق بزرگ بودند. احمد شاملو، سیاوش کسرایی، امید خراسانی، هوشنگ ابتهاج، اخوان ثالث، نادر نادر پور، اینها همه وجود داشتند. اما در آن دوران، من معروف ترین شاعر روز بودم».<ref name=":0" /> | ||
[[پرونده:کارو در میانسالی.jpg|جایگزین=کارو دردریان|بندانگشتی|کارو دردریان]] | [[پرونده:کارو در میانسالی.jpg|جایگزین=کارو دردریان|بندانگشتی|کارو دردریان]] | ||
کارو پس از انقلاب ضد سلطنتی برخلاف برادر خود ویگن، مدتی در ایران زندگی کرد و در تلویزیون و خبرگزاری پارس کار میکرد اما ایران را ترک کرد و به آمریکا رفت. | کارو پس از انقلاب ضد سلطنتی برخلاف برادر خود ویگن، مدتی در ایران زندگی کرد و در تلویزیون و خبرگزاری پارس کار میکرد اما ایران را ترک کرد و به آمریکا رفت. | ||
خط ۲۷۵: | خط ۲۷۵: | ||
باز کن، از پا فتادم…آخ… مادر…. | باز کن، از پا فتادم…آخ… مادر…. | ||
ما…د…..ر… | ما…د….. ر….<ref>[https://arashshamsi.ir/index.php/2019/01/17/karo/ مروری مختصر بر اشعار کارو دردریان - تلفیق شعر و درد]</ref> | ||
=== نعش آزادی | === نعش آزادی === | ||
الا، ای رهگذر! منگر! چنین بیگانه بر گورم | |||
چه | چه می خواهی؟ چه می جویی، در این کاشانه ی عورم؟ | ||
چه سان | چه سان گویم؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم؟ | ||
از | از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن | ||
نمی دانی! چه می دانی، که آخر چیست منظورم | |||
تن من | تن من لاشهی فقر است و من زندانی زورم | ||
کجا می خواستم مردن !؟ حقیقت کرد مجبورم | |||
چه شبها تا سحر | چه شبها تا سحر عریان، بسوز فقر لرزیدم | ||
چه ساعتها | چه ساعتها که سرگردان، به ساز مرگ رقصیدم | ||
از | از این دوران آفتزا، چه آفتها که من دیدم | ||
سکوت زجر بود و مرگ بود و ماتم و زندان | |||
هر آن | هر آن باری که من از شاخسار زندگی چیدم | ||
فتادم در شب | فتادم در شب ظلمت، به قعر خاک، پوسیدم | ||
ز | ز بسکه با لب محنت، زمین فقر بوسیدم | ||
کنون کز خاک فم پر گشته این صد پاره دامانم | |||
چه | چه می پرسی که چون مردم؟ چه سان پاشیده شد جانم؟ | ||
چرا | چرا بیهوده این افسانه های کهنه بر خوانم؟ | ||
ببین پایان کارم را و بستان دادم از دهرم | |||
که خون دیده، آبم کرد و خاک مرده ها، نانم | |||
همان | همان دهری که بایستی بسندان کوفت دندانم | ||
به جرم | به جرم اینکه انسان بودم و می گفتم: انسانم | ||
ستم خونم | ستم خونم بنوشید و بکوبیدم به بد مستی | ||
وجودم حرف | وجودم حرف بیجایی شد اندر مکتب هستی | ||
شکست و خرد شد، افسانه شد، روز به صد پستی | |||
کنون … ای رهگذر! در قلب این سرمای سر گردان | |||
به | به جای گریه: بر قبرم، بکش با خون دل دستی | ||
که تنها قسمتش زنجیر بود، از عالم هستی | |||
نه | نه غمخواری، نه دلداری، نه کس بودم در این دنیا | ||
در عمق | در عمق سینه ی زحمت، نفس بودم در این دنیا | ||
همه | همه بازیچه ی پول و هوس بودم در این دنیا | ||
پر و پا بسته | پر و پا بسته مرغی در قفس بودم در این دنیا | ||
به شب | به شب های سکوت کاروان تیره بختیها | ||
سرا پا نغمه | سرا پا نغمه ی عصیان، جرس بودم در این دنیا | ||
به فرمان | به فرمان حقیقت رفتم اندر قبر، با شادی | ||
که تا بیرون کشم از قعر ظلمت نعش آزادی | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |