۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
مائو در کتاب خود تحت عنوان «مسائل جنگ و استراتژی» در این رابطه میگوید:<blockquote>هدف از مبارزه مسلحانه در آغاز، نه وارد کردن ضربات نظامی بر دشمن، بلکه وارد کردن ضربات سیاسـی بر دشمن است. هدف این است که به انقلابیون و خلق راه مبارزه نشان داده شود، آنها را از قدرت خویش آگاه گردانـد، نشان دهد که دشمن آسیبپذیر است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشـمن را افشـا کنـد و خلـق را آگـاه گردانـد.<ref>مائو در سال 1938 در مقاله ای تحت عنوان "مسائل جنگ و استراتژی</ref></blockquote>مائو در همین کتاب در مورد چین میگوید:<blockquote>«در چین نه پارلمانی وجود داردکه بتوان از آن استفاده کرد و نه قانونی که بـرای کـارگران حـق سـازماندهی اعتصـاب را بشناسد. در اینجا وظیفه اساسی پرولتاریا نه گذراندن یک مبارزه قانونی طولانی برای رسیدن به قیام و جنگ و نـه اشـغال بدوی شهرها و سپس روستاها، بلکه حرکتی در جهت عکس است.". ".... در چین شکل عمده مبـارزه عبـارت اسـت از جنگ و شکل عمده سازمان عبارت است از ارتش. تمام اشکال دیگر، از قبیل سازمان و مبارزه تودههای خلق بسیار حائز اهمیت و مطلقاً لازمند و در هیچ حالتی نباید نادیده گرفته شوند، ولی همه آنها تابع منافع جنگ هستند.»<ref>[https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/cherikha_ta_1357-mobarezeh_masud.pdf مبارزه مسلحانه، هم استراتژی هم تاکتیک]- مسعود احمد زاده</ref></blockquote> | مائو در کتاب خود تحت عنوان «مسائل جنگ و استراتژی» در این رابطه میگوید:<blockquote>هدف از مبارزه مسلحانه در آغاز، نه وارد کردن ضربات نظامی بر دشمن، بلکه وارد کردن ضربات سیاسـی بر دشمن است. هدف این است که به انقلابیون و خلق راه مبارزه نشان داده شود، آنها را از قدرت خویش آگاه گردانـد، نشان دهد که دشمن آسیبپذیر است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشـمن را افشـا کنـد و خلـق را آگـاه گردانـد.<ref>مائو در سال 1938 در مقاله ای تحت عنوان "مسائل جنگ و استراتژی</ref></blockquote>مائو در همین کتاب در مورد چین میگوید:<blockquote>«در چین نه پارلمانی وجود داردکه بتوان از آن استفاده کرد و نه قانونی که بـرای کـارگران حـق سـازماندهی اعتصـاب را بشناسد. در اینجا وظیفه اساسی پرولتاریا نه گذراندن یک مبارزه قانونی طولانی برای رسیدن به قیام و جنگ و نـه اشـغال بدوی شهرها و سپس روستاها، بلکه حرکتی در جهت عکس است.". ".... در چین شکل عمده مبـارزه عبـارت اسـت از جنگ و شکل عمده سازمان عبارت است از ارتش. تمام اشکال دیگر، از قبیل سازمان و مبارزه تودههای خلق بسیار حائز اهمیت و مطلقاً لازمند و در هیچ حالتی نباید نادیده گرفته شوند، ولی همه آنها تابع منافع جنگ هستند.»<ref>[https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/cherikha_ta_1357-mobarezeh_masud.pdf مبارزه مسلحانه، هم استراتژی هم تاکتیک]- مسعود احمد زاده</ref></blockquote> | ||
== شرایط ورد به عمل انقلابی == | |||
مسعود احمدزاده در کتاب مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک مینویسد: | مسعود احمدزاده در کتاب مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک مینویسد: | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
همچنین شرایط ورود به مبارزه مسلحانه در کشورهای مختلف و در زمانهای مختلف متفاوت است، اما این به معنی نفی مبارزه مسلحانه نیست. تاریخ انقلاب در مقیا س جهانی نشان داده است که همراه با با هشیاری فزایندهی حکومتهای دیکتاتوری، همراه با تکیه بیشتر آنها به سرکوب در اشکال جدید و با ابزار جدید برای حفظ بقای خود و همراه با گذار با گذار انقلاب از غرب به شرق هر روز نقش گروههای پیشرو و انقلابی نیز اهمیتی بیشتر کسب کرده است. آنها نیز باید با تمامی این تغییرات خود را و روشهای خود را تغییر دهند اما این اعمال همیشه با توسل به عالیترین شکل مبارزه،یعنی مبارزه مسلحانه انجام میشود. در چین، مبارزه مسلحانه در شکل نبرد آزادیبخش و در روسیه در شکل نبردمسلحانه شهری و در کوبا با استفاده از استراتژی کانونهای شورشی خود را نشان داد.<ref name=":0" /> | همچنین شرایط ورود به مبارزه مسلحانه در کشورهای مختلف و در زمانهای مختلف متفاوت است، اما این به معنی نفی مبارزه مسلحانه نیست. تاریخ انقلاب در مقیا س جهانی نشان داده است که همراه با با هشیاری فزایندهی حکومتهای دیکتاتوری، همراه با تکیه بیشتر آنها به سرکوب در اشکال جدید و با ابزار جدید برای حفظ بقای خود و همراه با گذار با گذار انقلاب از غرب به شرق هر روز نقش گروههای پیشرو و انقلابی نیز اهمیتی بیشتر کسب کرده است. آنها نیز باید با تمامی این تغییرات خود را و روشهای خود را تغییر دهند اما این اعمال همیشه با توسل به عالیترین شکل مبارزه،یعنی مبارزه مسلحانه انجام میشود. در چین، مبارزه مسلحانه در شکل نبرد آزادیبخش و در روسیه در شکل نبردمسلحانه شهری و در کوبا با استفاده از استراتژی کانونهای شورشی خود را نشان داد.<ref name=":0" /> | ||
== | == تئوری بقا و رد آن == | ||
با آغاز جنبش مسلحانه در ایران پیش از انقلاب ضدسلطنتی، برخی با تئوری «بقا» عمل انقلابی را به دلایل خطراتی که در آن نهفته بود رد میکردند و معتقد بودند که نیروی انقلابی باید برای شراط مناسب باقی بماند و موجودیت خود را حفظ کند. امیرپرویز پویان با کتاب «مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» این ایده را رد کرده و آن را تنها توجیهی برای اپورتونیسم و بیعملی دانست. او معتقد بود که درک مبارزان از بقا باید تغییر کند. او درک درست از بقاء را یک درک استراتژیک و تاریخی میدانست. او میگفت: | |||
«برداشت ما از بقاء افراد و گروههای انقلابی از نظر تجربهای است که برای مراحل بعدی جنبش میگذارند، نه صرفاً باقی ماندن خود اين افراد و گروهها. در حاليکه نقش فعال و ضروری خود را بازی نکردن و در نتيجه بر جامعه و جنبش بیتاثير ماندن، و در قبال اين موضع منفعل به بقاء صوری خود ادامه دادن از ديدگاه تاريخی "بقاء" نيست، بلکه در نهايت نابودی است. ولی تعرض کردن و تجربه از خود باقی گذاشتن و آنگاه از بين رفتن در صورتی که ژرف و تاريخی قضايا را بررسی کنيم وجود است، باقی ماندن است.» | |||
وی معتقد بود که که از میان رفتن یک واحد رزمنده به هیچوجه نابودی جنبش به شمار نمیرود و این درست همان ادعایی است که دشمن همواره مطرح میکند و اعلام مینماید که انقلابیون را ریشهکن کرده است. | |||
هنگامی که ضرورت مبارزه مسلحانه مشخص میشود هر گروه پیشاهنگی میتواند این مبارزه را آغاز کند. در شرایطی که یک سازمان مرکزی و هدایت کننده وجود داشته باشد، وظیفه این گروه یا تیم پیشاهنگ متصل شدن به سازمان مرکزی و عمل کردن در هماهنگی با آن است. مسعود احمد زاده از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با رد تئوری بقا معتقد است که شکست یا پیروزی یک گروه پیشاهنگ در نتیجهی به دست آمده تأثیر چندانی ندارد. او در این رابطه مینویسد:<blockquote>«چنین است که شکست یک گروه مبارزه مسلح، تاثیری تعیین کننده بر سرنوشت مبارزه نـدارد. اگـر قبـول داریـم کـه مبارزه طولانی است، اگر قبول داریم که مبارزه با تشکل گروهی آغاز میشود، چه اهمیتی دارد که گروهی در این میان از بین بروند. مهم این است که اسلحهای که از دست رزمندهاش میافتد، رزمنـدهای دیگـر باشـد کـه آنـرا بـردارد، اگـر گروهی شکست مـیخـورد، گروهـی دیگـر باشـد کـه راه او را دنبـال کنـد.»</blockquote>به این ترتیب وظیفهی یک گروه پیشرو این است که «نقبی به قدرت تاریخی تودهها» بزند و آنچه را تعیینکننده است به میدان مبارزه بکشاند. | هنگامی که ضرورت مبارزه مسلحانه مشخص میشود هر گروه پیشاهنگی میتواند این مبارزه را آغاز کند. در شرایطی که یک سازمان مرکزی و هدایت کننده وجود داشته باشد، وظیفه این گروه یا تیم پیشاهنگ متصل شدن به سازمان مرکزی و عمل کردن در هماهنگی با آن است. مسعود احمد زاده از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با رد تئوری بقا معتقد است که شکست یا پیروزی یک گروه پیشاهنگ در نتیجهی به دست آمده تأثیر چندانی ندارد. او در این رابطه مینویسد:<blockquote>«چنین است که شکست یک گروه مبارزه مسلح، تاثیری تعیین کننده بر سرنوشت مبارزه نـدارد. اگـر قبـول داریـم کـه مبارزه طولانی است، اگر قبول داریم که مبارزه با تشکل گروهی آغاز میشود، چه اهمیتی دارد که گروهی در این میان از بین بروند. مهم این است که اسلحهای که از دست رزمندهاش میافتد، رزمنـدهای دیگـر باشـد کـه آنـرا بـردارد، اگـر گروهی شکست مـیخـورد، گروهـی دیگـر باشـد کـه راه او را دنبـال کنـد.»</blockquote>به این ترتیب وظیفهی یک گروه پیشرو این است که «نقبی به قدرت تاریخی تودهها» بزند و آنچه را تعیینکننده است به میدان مبارزه بکشاند. | ||
== | == شورش بر وضعیت موجود == | ||
یک آموزهی مبارزاتی که اغلب توسط مارکسیستها تدوین و ترویج شده است، در نظر گرفتن اهمیت حزب یا سازمان (مارکسیستی یا...) و تشکیلات آن، به عنوان تنها نیروی هدایت کنندهی مبارزه است. این تئوری میتوانست در صورت برداشت غلط، به این معنی باشد که تا شکل نگرفتن چنین سازمانی هر گونه عمل انقلابی اشتباه است. این تئوری همچنین میتوانست به معنی نادیده گرفتن توانایی و استقلال عمل پیشاهنگ انقلابی باشد و او را تا فراهم آمدن «شرایط مناسب» در انتظار نگاه دارد. این همان چیزی است که فیدل کاسترو آن را «مانیکائیسم حزبی» مینامد. مانیکائیسم یا مکتب مانی، بر اصل تقسیم دوگانه جهان به سیاهی و سپیدی استوار است. این عبارت در مباحث سیاسی به معنی «یا این یا آن» بکار برده میشود. به عبارتی این که هر عمل انقلابی باید در چارچوب حزب و تشکیلات باشد یک اصل است اما در صورتی که درست تفسیر نشود تبدیل به مانیکائیسم حزبی و نفی هر گونه دینامیسم و پویایی خواهد شد. | یک آموزهی مبارزاتی که اغلب توسط مارکسیستها تدوین و ترویج شده است، در نظر گرفتن اهمیت حزب یا سازمان (مارکسیستی یا...) و تشکیلات آن، به عنوان تنها نیروی هدایت کنندهی مبارزه است. این تئوری میتوانست در صورت برداشت غلط، به این معنی باشد که تا شکل نگرفتن چنین سازمانی هر گونه عمل انقلابی اشتباه است. این تئوری همچنین میتوانست به معنی نادیده گرفتن توانایی و استقلال عمل پیشاهنگ انقلابی باشد و او را تا فراهم آمدن «شرایط مناسب» در انتظار نگاه دارد. این همان چیزی است که فیدل کاسترو آن را «مانیکائیسم حزبی» مینامد. مانیکائیسم یا مکتب مانی، بر اصل تقسیم دوگانه جهان به سیاهی و سپیدی استوار است. این عبارت در مباحث سیاسی به معنی «یا این یا آن» بکار برده میشود. به عبارتی این که هر عمل انقلابی باید در چارچوب حزب و تشکیلات باشد یک اصل است اما در صورتی که درست تفسیر نشود تبدیل به مانیکائیسم حزبی و نفی هر گونه دینامیسم و پویایی خواهد شد. | ||
خط ۷۷: | خط ۸۳: | ||
«رسالت انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست، بلکه برهم زدن صف است.» | «رسالت انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست، بلکه برهم زدن صف است.» | ||
این تئوری برای اولین بار در کوبا که توسط چهگوارا و فیدل کاسترو مطرح شد و بر این اصل استوار بود که هر گروه کوچک انقلابی در صورتی که نیاز ببیند میتواند و باید دست به عمل انقلابی بزند و نباید تصور کند که بدون حزب پیشرو یا یک حزب قدرتمند و گسترده، قادر به حرکت نیست. فیدل کاسترو معتقد است که عمل تک به تک گروههای پیشتاز و کانونهای انقلابی در پیشبرد امر انقلاب مؤثر است. این تئوری که سالها توسط برخی از مارکسیستها در ایران مورد انکار قرار میگرفت منجر بیعملی آنها با این توجیه میشد که هنوز حزب و سازمان گسترده انقلابی تشکیل نشده و شرایط عینی فراهم نیامده است. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران زمانی از بهم پیوستن گروههای کوچک پیشاهنگ پدید آمد که افرادی چون مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان، با اتکا به تجارب انقلاب کوبا بر این بیعملی شوریدند. مسعود احمدزاده در کتاب «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» شرح میدهد که هر گروه کوچک انقلابی باید بدون آنکه در انتظار باقی بماند، دست به عمل انقلابی بزند. او مارکسیستهای پیشین خود را | این تئوری برای اولین بار در کوبا که توسط چهگوارا و فیدل کاسترو مطرح شد و بر این اصل استوار بود که هر گروه کوچک انقلابی در صورتی که نیاز ببیند میتواند و باید دست به عمل انقلابی بزند و نباید تصور کند که بدون حزب پیشرو یا یک حزب قدرتمند و گسترده، قادر به حرکت نیست. فیدل کاسترو معتقد است که عمل تک به تک گروههای پیشتاز و کانونهای انقلابی در پیشبرد امر انقلاب مؤثر است. این تئوری که سالها توسط برخی از مارکسیستها در ایران مورد انکار قرار میگرفت منجر بیعملی آنها با این توجیه میشد که هنوز حزب و سازمان گسترده انقلابی تشکیل نشده و شرایط عینی فراهم نیامده است. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران زمانی از بهم پیوستن گروههای کوچک پیشاهنگ پدید آمد که افرادی چون مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان، با اتکا به تجارب انقلاب کوبا بر این بیعملی شوریدند. مسعود احمدزاده در کتاب «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» شرح میدهد که هر گروه کوچک انقلابی باید بدون آنکه در انتظار باقی بماند، دست به عمل انقلابی بزند. او مارکسیستهای پیشین خود را بیعملی و انکار عامدانهی تجارب انقلابی کوبا متهم میکند. | ||
احمدزاده در کتاب خود به نقل از فیدل کاسترو مینویسد، آنهائی که می خواهند انقلاب کنند، این حق را دارند که خود وارد عمل شوند. زمان آن گذشته است که فکر کنیم «در حزب بودن» برای انقلابی بودن کافی است! البته این به معنی حزبگریزی نیست. | احمدزاده در کتاب خود به نقل از فیدل کاسترو مینویسد، آنهائی که می خواهند انقلاب کنند، این حق را دارند که خود وارد عمل شوند. زمان آن گذشته است که فکر کنیم «در حزب بودن» برای انقلابی بودن کافی است! البته این به معنی حزبگریزی نیست. | ||
به عبارتی او این دو تفکر را نفی میکند و هر دو را انحراف میداند. از نظر او مانیکائیسم حزبی یعنی این تفکر که | به عبارتی او این دو تفکر را نفی میکند و هر دو را انحراف میداند. از نظر او مانیکائیسم حزبی یعنی این تفکر که «بودن در حزب برای انقلابی بودن کافی است»، مردود است. همچنین مانیکائیسم ضدحزبی که از هر گونه تمرکز و تشکیلات گریزان است یک انحراف است. اساسا این دو اندیشه، دو روی یک سکه هستند و ضد مبارزه و انقلاب عمل میکنند. این تئوری در یک کلام به این معناست که هر گروه پیشاهنگ، هر تیم، هر کانون و گروه، اگر چه باید پیوستگی تشکیلاتی خود را به حزب و سازمان هدایت کننده دنبال کند اما نباید عمل انقلابی خود را در پس موانع، تحت عنوان تبعیت از حزب متوقف نماید. | ||
امیرپرویز پویان و مسعود احمدزاده با تدوین این تئوری بود که توانستند گامهای بلندی در کلید خوردن جنبش مسلحانه انقلابی در ایران بردارند. | امیرپرویز پویان و مسعود احمدزاده با تدوین این تئوری بود که توانستند گامهای بلندی در کلید خوردن جنبش مسلحانه انقلابی در ایران بردارند. | ||
البته در همان زمان انقلابیونی چون محمد حنیفنژاد که به اسلام انقلابی معتقد بودند با مطالعهی مبارزات پیشین و جمعبندی آنها و بکارگیری آموزههای اسلامی و تفاسیر قرآن و نهج البلاغه، بدون مواجهه با موانع تئوریک دست به تشکیل گروه انقلابی خود با مشی مسلحانه زدند. سازمان مجاهدین خلق نیم قرن پس از تأسیس خود با عبارت «هر مجاهد یک سازمان» یا «هر مجاهد یک مسئول اول» مفهوم مشابهی را هدف قرار میدهد. این عبارت به معنی تأکید بر پویایی تک تک افراد و تیمها و گروهها و کانونهای شورشی برای عمل انقلابی و حل مشکلات مسیر و از میان برداشتن موانع است. این اصل تأکید در عین حال که «مانیکائیزم حزبی» را رد میکند، بر پیوستگی تشکیلاتی و پرهیز از لیبرالیزم تأکید دارد. | البته در همان زمان انقلابیونی چون محمد حنیفنژاد که به اسلام انقلابی معتقد بودند با مطالعهی مبارزات پیشین و جمعبندی آنها و بکارگیری آموزههای اسلامی و تفاسیر قرآن و نهج البلاغه، بدون مواجهه با موانع تئوریک دست به تشکیل گروه انقلابی خود با مشی مسلحانه زدند. سازمان مجاهدین خلق نیم قرن پس از تأسیس خود با عبارت «هر مجاهد یک سازمان» یا «هر مجاهد یک مسئول اول» مفهوم مشابهی را هدف قرار میدهد. این عبارت به معنی تأکید بر پویایی تک تک افراد و تیمها و گروهها و کانونهای شورشی برای عمل انقلابی و حل مشکلات مسیر و از میان برداشتن موانع است. این اصل تأکید در عین حال که «مانیکائیزم حزبی» را رد میکند، بر پیوستگی تشکیلاتی و پرهیز از لیبرالیزم تأکید دارد. | ||
== مبارزه مسلحانه؛ عامل خشونت یا انقلاب == | |||
همواره و به خصوص در عصر حاضر برخی مبارزه مسلحانه را دامن زدن به خشونت به شمار میآورند. به این معنی که جنایت دیکتاتورها را به پای انقلابیون و عمل مسلحانه و قهرآمیز آنها مینویسند. | |||
البته نتیجه گیری از این سخن نهایتا نفی هر گونه مبارزه با ظلم و استبداد، در هراس از تلافیجویی دشمن است که از همین منظر نیز میتوان آن را رد کرد. با اینهمه این اندیشه در مبانی خود نیز دارای تناقضاتی آشکار است و با واقعیت منطبق نیست. | |||
در واقع اعلام قدرت و عمل مسلحانه نیروی انقلابی، سلطهی پلیس و نیروی امنتی دیکتاتور را خشونتبارتر میکند اما مطلقا آن را افزایش نمیدهد. در واقع پلیس نقاب از چهره برمیدارد و عریانتر دست به عمل میزند. او تلاش میکند بخش کوچکی از سرکوب و جنایتی را که میتوانست در طول سالهای متمادی بر مردم اعمال کند به ناگهان | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |