۶٬۵۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
امه سزر در ۲۶ ژوئن، سال ١٩١٣ در جزیره مارتینیک در مجمع الجزایر آنتیل از مستعمرات فرانسه متولد شد. وی پس از تحصیلات ابتدایی در مارتینیک، برای تحصیلات دانشگاهی به فرانسه رفت و همزمان با آن درسال ١٩٣۵ نگارش اولین اثر شعری خود " بازگشت به زادبوم" را تدوین کرد.<ref name=":0">[http://www.rfi.fr/fa/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87/20131114-%D9%81%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%88-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D9%87-%D8%B2%D8%B1 فصلی در کنگو و یادی از امه سزر - سایت رفی]</ref> | امه سزر در ۲۶ ژوئن، سال ١٩١٣ در جزیره مارتینیک در مجمع الجزایر آنتیل از مستعمرات فرانسه متولد شد. وی پس از تحصیلات ابتدایی در مارتینیک، برای تحصیلات دانشگاهی به فرانسه رفت و همزمان با آن درسال ١٩٣۵ نگارش اولین اثر شعری خود " بازگشت به زادبوم" را تدوین کرد.<ref name=":0">[http://www.rfi.fr/fa/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87/20131114-%D9%81%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%88-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D9%87-%D8%B2%D8%B1 فصلی در کنگو و یادی از امه سزر - سایت رفی]</ref> | ||
امه سزر در ۱۵ سالگی وقتی حوصلهاش از کلاس سر میرفت با اقتباس از تراژدیهای یونانی، نمایشنامه | امه سزر در ۱۵ سالگی وقتی حوصلهاش از کلاس سر میرفت با اقتباس از تراژدیهای یونانی، نمایشنامه مینوشت. در آن سن و سال برای او فرهنگ یونانی و لا تین پادزهر دنیای استعماری و تنگو تار مارتینیک بود.<ref name=":1">[http://www1.rfi.fr/actufa/articles/100/article_1843.asp امه سزر، آتشفشانی در قلب کوه - سایت رفی]</ref> | ||
وی در ۱۹سالگی نشریهای بهنام دانشجوی سیاه، منتشر کرد که راه نویسندگان سیاهپوست را بهنویسندگی و نقد و نظر گشود. وی پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه، بهتدریس دانشگاهی پرداخت. در سال ۱۹۳۹ با دانشجویی سنگالی بهنام ''لئوپولد سدارسنگور'' آشنا شد که تحولی را در زندگیاش برانگیخت. سنگور کتاب دفتر بازگشت بهزادبوم امه سزر را چاپ و منتشر کرد. امه سزر با نوشتن ۱۴کتاب شعر و نمایشنامه و مجموعه مقالات و انتشار آنها، توانست به دهها سمینار و همایش بینالمللی راه یابد و | وی در ۱۹سالگی نشریهای بهنام دانشجوی سیاه، منتشر کرد که راه نویسندگان سیاهپوست را بهنویسندگی و نقد و نظر گشود. وی پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه، بهتدریس دانشگاهی پرداخت. در سال ۱۹۳۹ با دانشجویی سنگالی بهنام ''لئوپولد سدارسنگور'' آشنا شد که تحولی را در زندگیاش برانگیخت. سنگور کتاب دفتر بازگشت بهزادبوم امه سزر را چاپ و منتشر کرد. امه سزر با نوشتن ۱۴کتاب شعر و نمایشنامه و مجموعه مقالات و انتشار آنها، توانست به دهها سمینار و همایش بینالمللی راه یابد و سخنرانی کند. در سال ۱۹۴۰ با آندره برتون از بنیانگذاران مکتب سوررئالیسم آشنا شد که باعث دگرگونی در نویسندگی وی شد. در سال ۱۹۴۷ کتاب دفتر بازگشت به زادبوم، با مقدمهای از آندره برتون منتشر شد. برتون نوشته بود: | ||
«این شعر چیزی | «این شعر چیزی کمتر از بزرگترین بنای تغزلی در زمان ما نیست.» | ||
امه سزر همزمان با جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۱ با کمک دوستانش مجله ادبی '' | امه سزر همزمان با جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۱ با کمک دوستانش مجله ادبی ''تروبیک'' را منتشر کرد که به جریان روشنفکری و فرهنگی زادگاهش مارتینیک، یاری رساند تا ازخود بیگانگی را به چالش بکشد. او خود را سخنگوی مارتینیک معرفی کرد و مغلوب سانسور مطبوعات نشد. امه سزر در سال ۱۹۴۵ با حمایت حزب کمونیست فرانسه (پیسیاف) بهعنوان شهردار فورت دوفرانس، و نیز نماینده مجلس ملی فرانسه برای مارتینیک انتخاب شد. امه سزر یکی از نویسندگان قانون ۱۹۴۶ برای تقسیمبندی مستعمرات گذشته بود.<ref name=":2">[https://event.mojahedin.org/i/%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D8%B2%D8%B1-%D8%AA%D8%AC%D8%B3%D9%85-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%D8%AC%D9%84%DB%8C-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D9%85%D8%AA%D8%B9%D9%87%D8%AF-%D8%AA% امه سزر تجسم شرافت سیاسی - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> | ||
[[پرونده:جوانی امه سزر.JPG|بندانگشتی|230x230پیکسل|جوانی امه سزر]] | [[پرونده:جوانی امه سزر.JPG|بندانگشتی|230x230پیکسل|جوانی امه سزر]] | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
امه سزر پس از پايان دورههای ابتدايی و ثانوی و اخذ بكلوريا با استفاده از بورس تحصيلی در سال ۱۹۳۲، به پاریس رفت و در مدرسهی معتبر ''لویلوگران'' مشغول تحصیل شد. در همین مدرسه، آشنایی با دانشجویان آفریقایی و بهویژه دانشجویی از سنگال به نام ''لئوپولد سدار سنگور''، زندگی فكری او را كاملاً دگرگون ساخت. سنگور نخستین رئیس جمهور سنگال پس از پایان استعمار بود.<ref name=":3">[http://www.mubalegh.info/Aime_Cesaire.html امه سزر و هویت سیاه آفریقایی - سایت نقد و جامعه]</ref> | امه سزر پس از پايان دورههای ابتدايی و ثانوی و اخذ بكلوريا با استفاده از بورس تحصيلی در سال ۱۹۳۲، به پاریس رفت و در مدرسهی معتبر ''لویلوگران'' مشغول تحصیل شد. در همین مدرسه، آشنایی با دانشجویان آفریقایی و بهویژه دانشجویی از سنگال به نام ''لئوپولد سدار سنگور''، زندگی فكری او را كاملاً دگرگون ساخت. سنگور نخستین رئیس جمهور سنگال پس از پایان استعمار بود.<ref name=":3">[http://www.mubalegh.info/Aime_Cesaire.html امه سزر و هویت سیاه آفریقایی - سایت نقد و جامعه]</ref> | ||
امه سزر خود در | امه سزر خود در گفتوگویی در سال ۱۹۶۹، در بارهی تأثیرگذاری سنگور میگوید: | ||
[[پرونده:سنگور.jpg|بندانگشتی|220x220پیکسل|سدار سنگور]] | [[پرونده:سنگور.jpg|بندانگشتی|220x220پیکسل|سدار سنگور]]<blockquote>«... وقتی من به پاريس رسيدم، حوالی سالهای ۱۹۳۲ بود که برای ثبت نام به دانشگاه سوربون رفتم و با اولين دانشجوی سياهپوستی كه برخوردم از سنگال بود. عثمان سامبی كه [پسانترها] در واشنگتن سفير سنگال شد... فردای آن روز در مدرسهی لویلوگران، جایی كه در آن برای تحصيلات عالی ادبی، مصروف دورهی دروس آمدگی بودم، با سنگور آشنا شدم. به گونهی ديگر بايد گفت، اين چيزی عجيبی است، همزمان با مواصلتم در پاريس دو آفريقايی به دادم رسيدند كه از ميان آن دو، يك تنشان كه همان سنگور باشد، دوست بیهمتای من شد؛ میتوان گفت كه در جريان پنج شش سال ما همديگر را ترك نكرديم و او بر من تأثير بزرگ بهجا گذاشت. او به من كمك نمود كه جنبههای منفیام را برسی كنم و [از خود] بزدايم، [يعنی] بيزاریام را از جامعهی مارتينك كه برايم كاملاً استعمارزده و مسخشده مینمود.»</blockquote>با سنگور است كه امه سزر در پاسخ بهتوهين به انسان سياهپوست و تحقير ارزشهای فرهنگ آفريقايی مفهوم ''نیگرتیود'' يا سياهوارگی را بنيان میگذارد.<ref name=":3" /> | ||
«... وقتی من به پاريس رسيدم، حوالی سالهای ۱۹۳۲ بود که برای ثبت نام به دانشگاه سوربون رفتم و با اولين دانشجوی سياهپوستی كه برخوردم از سنگال بود. عثمان سامبی كه [پسانترها] در واشنگتن سفير سنگال شد... فردای آن روز در مدرسهی لویلوگران، جایی كه در آن برای تحصيلات عالی ادبی، مصروف دورهی دروس آمدگی بودم، با سنگور آشنا شدم. به گونهی ديگر بايد گفت، اين چيزی عجيبی است، همزمان با مواصلتم در پاريس دو آفريقايی به دادم رسيدند كه از ميان آن دو، يك تنشان كه همان سنگور باشد، دوست بیهمتای من شد؛ میتوان گفت كه در جريان پنج شش سال ما همديگر را ترك نكرديم و او بر من تأثير بزرگ بهجا گذاشت. او به من كمك نمود كه | |||
با سنگور است كه امه سزر در پاسخ بهتوهين به انسان سياهپوست و تحقير ارزشهای فرهنگ | |||
== شعر در اندیشهی امه سزر == | == شعر در اندیشهی امه سزر == | ||
خط ۷۲: | خط ۶۹: | ||
وقتی سخن از شعر و شاعر است، امه سزر میگويد: " آفريدن يك شعر و بناكردن يك شهر كموبيش يكسان است. آنچه به من تحرك میبخشد، همانا ارادهی آفريدن، ارادهی خلقكردن و آبادكردن است، در حال و در آينده... در يك كلام شاعر بودن يعنی در عمق اشياء و خويشتن سير كردن است... با بازخوانی شعرهايم است كه من خودم را بازمیشناسم، وهمها و پندارهايم را بازمیيابم..." | وقتی سخن از شعر و شاعر است، امه سزر میگويد: " آفريدن يك شعر و بناكردن يك شهر كموبيش يكسان است. آنچه به من تحرك میبخشد، همانا ارادهی آفريدن، ارادهی خلقكردن و آبادكردن است، در حال و در آينده... در يك كلام شاعر بودن يعنی در عمق اشياء و خويشتن سير كردن است... با بازخوانی شعرهايم است كه من خودم را بازمیشناسم، وهمها و پندارهايم را بازمیيابم..." | ||
شعر امه سزر تقبيح جنايت و مذمت جنايتكاران است. "هرگز، هرگز نبايد جهان را به قاتلان سحر تسليم كرد" شعر امه سزر آنطوریكه خودش تعريف میكند شعر نفی است؛ نفی آنچه از آنِ انسان نيست. او با زارنالیدنهای شاعرانه كاملاْ بيگانه است؛ در او هر چه شاعرانه است زبان اعتراض است و تقديس عدالت. امه سزر در حالیكه شعر متعهد را با سلاح معجزهآسا برابر میداند، رستگاری انسان در بند و انسانيت را در فرهنگ میجويد. برای امه سزر در فرهنگ او شعر جنگافزاری است در برابر خشونت، ناآگاهی، بیعدالتی، جهل و بازيابی وقار انسان، چنانکه خود میگوید: | شعر امه سزر تقبيح جنايت و مذمت جنايتكاران است. "هرگز، هرگز نبايد جهان را به قاتلان سحر تسليم كرد" شعر امه سزر آنطوریكه خودش تعريف میكند شعر نفی است؛ نفی آنچه از آنِ انسان نيست. او با زارنالیدنهای شاعرانه كاملاْ بيگانه است؛ در او هر چه شاعرانه است زبان اعتراض است و تقديس عدالت. امه سزر در حالیكه شعر متعهد را با سلاح معجزهآسا برابر میداند، رستگاری انسان در بند و انسانيت را در فرهنگ میجويد. برای امه سزر در فرهنگ او شعر جنگافزاری است در برابر خشونت، ناآگاهی، بیعدالتی، جهل و بازيابی وقار انسان، چنانکه خود میگوید:<blockquote>«برای من شعر نهتنها بسيار پُراهميت بلکه حياتی است. من به گونهای چه درست و یا نادرست، معتقدم كه برای ما فرهنگ –ما به آن به اندازهی كافی باور نداشتيم – به مثابهی جنگافزاری است... من به فرهنگ بيش از حد اهميت قايل هستم، البته نه به آن فرهنگ ناقص و سنتیای كه (امروز) گواهينامههای آن توسط دانشگاههای اروپايی تصديق میشوند. فرهنگ برای من كاملاْ چيزی ديگری است... من فرهنگ را اينطور تعريف میكنم: فرهنگ مجموعهای از آن چيزی است كه انسانها با تصور آن طرح جهان را ريخته اند تا خودشان را با آن جهان سازگار ساخته و آن را سزاورار و شايستهی انسان بسازند. فرهنگ يعنی: تماميت آنچه انسان با ابداع آن جهان را قابل زيستن و رويارويی با مرگ را ممكن ساخته است. ما بايد حقيقت وجود مان را در يابيم... برای من بسيار طبیعی بود كه بهشعر پناه ببرم... شعر آنطوری كه من میآفريدم و هنوزهم میآفرينم، تعمقی است در ژرفای حقيقت وجود. زيرا اگر وجود سطحی ما اروپايی و بهصورت بسيار دقيق فرانسوی است، به ملاحظهی من خقيقت ما عميقاً آفريقایی است...»</blockquote>شعر امه سزر با مكتب ادبی سورریالیسم همسويی دارد. امه سزر خود درين باره میگويد: | ||
«برای من شعر نهتنها بسيار پُراهميت بلکه حياتی است. من به گونهای چه درست و یا نادرست، معتقدم كه برای ما فرهنگ –ما به آن به اندازهی كافی باور نداشتيم – به مثابهی جنگافزاری است... من به فرهنگ بيش از حد اهميت قايل هستم، البته نه به آن فرهنگ ناقص و سنتیای كه (امروز) گواهينامههای آن توسط دانشگاههای اروپايی تصديق میشوند. فرهنگ برای من كاملاْ چيزی ديگری است... من فرهنگ را اينطور تعريف میكنم: فرهنگ مجموعهای از آن چيزی است كه انسانها با تصور آن طرح جهان را ريخته اند تا خودشان را با آن جهان سازگار ساخته و آن را سزاورار و شايستهی انسان بسازند. فرهنگ يعنی: تماميت آنچه انسان با ابداع آن جهان را قابل زيستن و رويارويی با مرگ را ممكن ساخته است. ما بايد حقيقت وجود مان را در يابيم... برای من بسيار طبیعی بود كه بهشعر پناه ببرم... شعر آنطوری كه من میآفريدم و هنوزهم میآفرينم، تعمقی است در ژرفای حقيقت وجود. زيرا اگر وجود سطحی ما اروپايی و بهصورت بسيار دقيق فرانسوی است، به ملاحظهی من خقيقت ما عميقاً آفريقایی است...» | |||
شعر امه سزر با مكتب ادبی سورریالیسم همسويی دارد. امه سزر خود درين باره میگويد: | |||
«چرا من شاعر سورریالیست بودم؟ من شاعر سورریالیست بودم، بدون آنكه خود بخواهم، من اين را عمداْ نكردهام؛ و نه هم به خاطر عضو بودن به يك مكتب [ادبی] بوده است كه به سورریالیسم پيوسته باشم. هنگامیكه آندری بروتون با من ديدار كرد، پی بردم كه از سورریالیسم متأثر هستم بدون آنكه خود آن را بدانم.» | «چرا من شاعر سورریالیست بودم؟ من شاعر سورریالیست بودم، بدون آنكه خود بخواهم، من اين را عمداْ نكردهام؛ و نه هم به خاطر عضو بودن به يك مكتب [ادبی] بوده است كه به سورریالیسم پيوسته باشم. هنگامیكه آندری بروتون با من ديدار كرد، پی بردم كه از سورریالیسم متأثر هستم بدون آنكه خود آن را بدانم.» | ||
بههمین خاطر گروهی از منتقدان ادبی امه سزر را در ردیف مکتب سورریالیستی قرار میدهند؛ ولی امه سزر خودش را فارغ از بند هرگونه گروهبندی میداند؛ و به آزادی عمل، استقلال فکری و بهطور ویژه به سیاهوارگی تأکید و خاطرنشان میکند: | بههمین خاطر گروهی از منتقدان ادبی امه سزر را در ردیف مکتب سورریالیستی قرار میدهند؛ ولی امه سزر خودش را فارغ از بند هرگونه گروهبندی میداند؛ و به آزادی عمل، استقلال فکری و بهطور ویژه به سیاهوارگی تأکید و خاطرنشان میکند: <blockquote>«من هرگز بر آن نبوده ام که خودم را متعلق به نهضت سورریالیستها بدانم، زيرا آن چه من بيش از هر چيزی ديگری به آن پایبند هستم، استقلال فکری من است... من دوست ندارم دستورالعمل بگيرم... من نمی پذيرم فرمان بردار کسی باشم.»<ref name=":3" /></blockquote> | ||
«من هرگز بر آن نبوده ام که خودم را متعلق به نهضت سورریالیستها بدانم، زيرا آن چه من بيش از هر چيزی ديگری به آن پایبند هستم، استقلال فکری من است... من دوست ندارم دستورالعمل بگيرم... من نمی پذيرم فرمان بردار کسی باشم.»<ref name=":3" /> | |||
== آغاز فعالیتهای سیاسی == | == آغاز فعالیتهای سیاسی == | ||
خط ۹۲: | خط ۸۳: | ||
== جنبش نگریتود (سیاهوارگی) == | == جنبش نگریتود (سیاهوارگی) == | ||
امه سزر در خصوص پيدايش مفهوم سياهوارگی میگوید: | امه سزر در خصوص پيدايش مفهوم سياهوارگی میگوید: | ||
[[پرونده:امه سزر3.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|امه سزر، صدای آفریقای سیاه]] | [[پرونده:امه سزر3.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|امه سزر، صدای آفریقای سیاه]]<blockquote>«آخر ما (سياهپوستان) نبوديم كه آن (واژه) را آفريده باشيم. روزی خيابانی را در پاريس در نزديكیهای پلاس ديتالی عبور میكردم. مردی كه با موتر میگذشت فرانسوی بود، (داد زد) : "آهای، جوجه نيگر". بلافاصله من به او گفتم: لعنت بر تو و بر پدرت! اينهم پاسخ جوجه نيگر. فردای آن روز من به سنگور پيشنهاد كردم كه همه با هم با داما روز نامهی دانشجويان سياه را انتشار دهيم. سنگور در جواب گفت که من اين (واژۀ سياه) را حذف میكنم، ما بايد آن (روزنامه) را دانشجويان نيگر نامگذاری كنيم. ملتفت شدی؟ آخر اين (واژهی نيگر) به مثابهی يك دشنام به سوی ما پرتاب شده است. خوب نگاه كنيد، من اين بار (توهين) را از زمين بر میدارم و در برابر آن ايستادگی میكنم. این بود حكایت پبدايش نيگرتيود (سياهوارگی ) در پاسخ به يك عمل تحريكآميز.»</blockquote>برخورد توهينآميز يك سفيدپوست راسيست، بهانهای شد تا سنگور، امه سزر و داما، از هويت مجهول و تحقيرآميزی كه جامعهی استعمارگر اروپايی بهنام نيگر به انسان سياه تحميل كرده است، پديدهی مثبتی بسازد. اين پديدهی تاريخی همان مفهوم نيگرتیود (سياهوارگی ) است كه با گذشت زمان بهجريان شکوفای ادبی، فرهنگی و سياسی تبدیل میشود؛ و به انسان سياه اجازه میدهد كه نهتنها سياه بودنش را بهعنوان هويتش بپذيرد بلكه با كمال متانت و با سربلندی بگويد'''،''' من نيگر هستم، نيگر پابرجا خواهم ماند.<ref name=":3" /> | ||
«آخر ما (سياهپوستان) نبوديم كه آن (واژه) را آفريده باشيم. روزی خيابانی را در پاريس در نزديكیهای پلاس ديتالی عبور میكردم. مردی كه با موتر میگذشت فرانسوی بود، (داد زد) : "آهای، جوجه نيگر". بلافاصله من به او گفتم: لعنت بر تو و بر پدرت! اينهم پاسخ جوجه نيگر. فردای آن روز من به سنگور پيشنهاد كردم كه همه با هم با داما روز نامهی دانشجويان سياه را انتشار دهيم. سنگور در جواب گفت که من اين (واژۀ سياه) را حذف میكنم، ما بايد آن (روزنامه) را دانشجويان نيگر نامگذاری كنيم. ملتفت شدی؟ آخر اين (واژهی نيگر) به مثابهی يك دشنام به سوی ما پرتاب شده است. خوب نگاه كنيد، من اين بار (توهين) را از زمين بر میدارم و در برابر آن ايستادگی میكنم. این بود حكایت پبدايش نيگرتيود (سياهوارگی ) در پاسخ به يك عمل تحريكآميز.» | |||
برخورد توهينآميز يك سفيدپوست راسيست، بهانهای شد تا سنگور، امه سزر و داما، از هويت مجهول و تحقيرآميزی كه جامعهی استعمارگر اروپايی بهنام نيگر به انسان سياه تحميل كرده است، پديدهی مثبتی بسازد. اين پديدهی تاريخی همان مفهوم نيگرتیود (سياهوارگی ) است كه با گذشت زمان بهجريان شکوفای ادبی، فرهنگی و سياسی تبدیل میشود؛ و به انسان سياه اجازه میدهد كه نهتنها سياه بودنش را بهعنوان هويتش بپذيرد بلكه با كمال متانت و با سربلندی بگويد'''،''' من نيگر هستم، نيگر پابرجا خواهم ماند.<ref name=":3" /> | |||
امه سزر، با همراهی شاعر سياهپوست آفزيقايی، ''لئوپولد سدار سنگور''، که بهعنوان نخستين رئيس جمهوری سنگال انتخاب شد، همواره از مفهموم ''نگريتود'' يا سياهوارگی دفاع می کرد و از واژهی سياه، تعبير پرغروری آقريد. او درتمام عمر از وجدان سياه پشتيبانی کرد.<ref name=":4">[https://www.radiofarda.com/a/f1_Aime_Cesaire_Hezarkhani/444007.html امه سزر زبان گویای آفریقای سیاه - سایت رادیو فردا]</ref> | امه سزر، با همراهی شاعر سياهپوست آفزيقايی، ''لئوپولد سدار سنگور''، که بهعنوان نخستين رئيس جمهوری سنگال انتخاب شد، همواره از مفهموم ''نگريتود'' يا سياهوارگی دفاع می کرد و از واژهی سياه، تعبير پرغروری آقريد. او درتمام عمر از وجدان سياه پشتيبانی کرد.<ref name=":4">[https://www.radiofarda.com/a/f1_Aime_Cesaire_Hezarkhani/444007.html امه سزر زبان گویای آفریقای سیاه - سایت رادیو فردا]</ref> | ||
خط ۳۰۲: | خط ۲۹۰: | ||
* آسمان شکافته شده – ۱۹۴۸ | * آسمان شکافته شده – ۱۹۴۸ | ||
* اتصالات – ۱۹۶۰ | * اتصالات – ۱۹۶۰ | ||
* | *کاداستر – ۱۹۶۱ | ||
* من، نازکتر از گُل – ۱۹۸۲ | * من، نازکتر از گُل – ۱۹۸۲ | ||
* بهعنوان یک سوء تفاهم سلام – ۱۹۹۴ | * بهعنوان یک سوء تفاهم سلام – ۱۹۹۴ | ||
خط ۳۴۳: | خط ۳۳۱: | ||
آندره برتون در بارهی امه سزر گفته است که او نمونهی کرامت است. امه سزر از راه مبارزه و شعر خود به آوای "سیاه وارگی" تجسم بخشید، آوایی که از مرز و بوم امه سزر فراتر رفت. آوایی در دفاع از کرامت جهانی و جهانشمول انسان. امه سزر همنوعان خود، یعنی تمامی انسانها را به درک هویت و مسئولیت خود فراخواند؛ و بیش از هرچیز همین مایهی توان و نیروی او بود. امه سزر در سال ۱۹۵۰، در سخنرانیش در بارهی استعمار، این عبارات پیامبرگونه را ایراد کرد: تمدنی که توانائی حل مشکلاتی را که با آن درگیر می شود ندارد، تمدنی میرا است.<ref name=":1" /> | آندره برتون در بارهی امه سزر گفته است که او نمونهی کرامت است. امه سزر از راه مبارزه و شعر خود به آوای "سیاه وارگی" تجسم بخشید، آوایی که از مرز و بوم امه سزر فراتر رفت. آوایی در دفاع از کرامت جهانی و جهانشمول انسان. امه سزر همنوعان خود، یعنی تمامی انسانها را به درک هویت و مسئولیت خود فراخواند؛ و بیش از هرچیز همین مایهی توان و نیروی او بود. امه سزر در سال ۱۹۵۰، در سخنرانیش در بارهی استعمار، این عبارات پیامبرگونه را ایراد کرد: تمدنی که توانائی حل مشکلاتی را که با آن درگیر می شود ندارد، تمدنی میرا است.<ref name=":1" /> | ||
''آندره بروتون'' از بيشگامان مكتب سورریالیسم از دفتر بازگشت به زادبوم امه سزر به مثابهی با شكوهترين بنای حماسی اين عصرياد میكند و در بارهی شخصیت امه سزر مینويسد: <blockquote>«و شگفتا اين يك سياهپوست است كه زبان فرانسوی را طوری بهكار میبرد كه امروز سفيد پوستی نيست كه آن را آنطور بكار برد... و اين سياهپوست نهتنها يك سياهپوست است بلكه انسانی است كامل كه تمام پرسشها، واهمهها، اميدها و شادمانیهای انسان را بازگو میكند و بر من بيشتر از پيش بهمنزلهی الگوی اصيل متانت تجلی مینمايد.»<ref name=":3" /> </blockquote>منوچهر هزارخانی، نویسنده و مترجم ایرانی که سه نمایشنامه از آثار امه سزر را ترجمه کرده است در گفتوگویی با رادیو فردا، امه سزر را قلهی ادبیات جهان میداند و میگوید:<blockquote>«تصورمن اين است که در بينش سياسی بلندمدت، امه سزر اثری ازخودش به جای گذارده، که با وجود اينکه خيلی ها سعی کردهاند آن را ازبين ببرند، اما عميقاً درافکار و اذهان، بهويژه نزد اروپاييان کارگر بوده است. ازنظر شعرهم، به تصديق خود اديبان فرانسوی، امه سزر يکی ازقلههای شعر فرانسه بوده است... البته من می پذيرم که درک و فهم زبان سزر خيلی مشکل است. خود فرانسوی ها عقيده دارند که سزر يک سبک نگارش خاص درزبان فرانسه به وجود آورد که تا پيش از او وجود نداشت... در مايههايی هم که سزر شعر می گويد، درک مفاهيمی که او تصوير می کند، خيلی کار آسانی نيست. من هم شخصاً خودم را خيلی صالح نمی دانم که در اين مقوله وارد شوم. سه بار اين کوشش را کردم و سرم به سنگ خورد. يعنی خواستم شعر سزر را ترجمه کنم، نتوانستم. حتی يک بار رفتم خدمت خودشان، که او شعر را برايم معنی کند. وی با پوزخند گفت وقتی شاعری شعری می گويد احساسش را بيان می کند. هرکسی از شعر يک چيزی را میفهمد... من خيلی مشکل داشتم. به همين دليل دست به اشعار او نزدم. مگر اشعاری که درنمايشنامههای او که من ترجمه میکردم میآمد، اما هيچگاه برسرترجمه شعرش نرفتم. چون هربار که میخواندم، يک چيز ديگری میفهميدم... وی به يک معنا شعرش را به خدمت جهش سياسی و اجتماعیاش میگرفت، منتهی شعرش شعارنبود. واقعأ شعربود. ادبيات بود. يعنی اينکه اگر هم از متن سياسیاش آن را سوا کنيد، بازهم شعر است. اگر آن را ببريد در قرن ديگری بخوانيد، بازهم شعر است... سزر هميشه هم مورد لطف همکاران و خوانندگانش قرار نمیگرفت. خيلیها سعی کردند او را بکوبند و از صحنه دورش کنند؛ هم بهدليل اشعارش و هم بهدليل نمايشنامهها و ساير نوشتههايش درزمينههای سياسی. اما هيچ کدام نتوانستند. او مانند کوه دماوند بود... سزر يک سياستمدار ضد استعماری بود و اما درعين حال در روشنفکری فوق العاده پيشرفته بود که به معلمان سابقش درس میداد...»<ref name=":4" /> </blockquote>نشریهی لیبراسیون، بهنقل از یکی از دوستان او، می نویسد که امه سزر آتش فشانی بود در قلب کوه.<ref name=":1" /> | |||
امه سزر در سال ۲۰۰۶، حاضر بهدیدار با نیکلاس سارکوزی، که وزیر کشور وقت فرانسه بود، نشد و گفت تا لغو قانونی که بر تأثیر مثبت استعمار فرانسه تأکید می کند، حاضر به دیدار با سارکوزی نیست. | امه سزر در سال ۲۰۰۶، حاضر بهدیدار با نیکلاس سارکوزی، که وزیر کشور وقت فرانسه بود، نشد و گفت تا لغو قانونی که بر تأثیر مثبت استعمار فرانسه تأکید می کند، حاضر به دیدار با سارکوزی نیست. |
ویرایش