کاربر:Abbas/صفحه تمرین پرسنل ارتش: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
# پروانه خاجیانی قطب‌آبادی فرزند محمد حسن با نام مستعار محبوبه ادیانی همسر متهم ردیف اول. جرائم نام‌برده نیز به‌این شرح است: فعالیت بسیار وسیع برای سازمان مجاهدین و مسئول جذب نیرو برای سازمان مجاهدین در مدارس شهرهای جهرم، فسا، داراب، نی ریز، استهبان، مسئول تیم‌های سیاسی و تبلیغاتی برای سازمان مجاهدین در شهرهای داراب و استهبان و مسئول گوهر ادب‌آواز که آیت‌الله دستغیب و یاران او را به شهادت رساند، مسئول عملیات تخریب میلیشیای سازمان مجاهدین در شیراز، زندگی کردن در خانه‌های تیمی همراه با همسرش و نگه‌داری اسلحه و مهمات.<ref>روزنامه کیهان ۱۷ اسفند ۱۳۶۱</ref>
# پروانه خاجیانی قطب‌آبادی فرزند محمد حسن با نام مستعار محبوبه ادیانی همسر متهم ردیف اول. جرائم نام‌برده نیز به‌این شرح است: فعالیت بسیار وسیع برای سازمان مجاهدین و مسئول جذب نیرو برای سازمان مجاهدین در مدارس شهرهای جهرم، فسا، داراب، نی ریز، استهبان، مسئول تیم‌های سیاسی و تبلیغاتی برای سازمان مجاهدین در شهرهای داراب و استهبان و مسئول گوهر ادب‌آواز که آیت‌الله دستغیب و یاران او را به شهادت رساند، مسئول عملیات تخریب میلیشیای سازمان مجاهدین در شیراز، زندگی کردن در خانه‌های تیمی همراه با همسرش و نگه‌داری اسلحه و مهمات.<ref>روزنامه کیهان ۱۷ اسفند ۱۳۶۱</ref>


== فعالیت پرنسل ارتش سیاست استمرار جنگ ==
== فعالیت علیه سیاست استمرار جنگ ==
نقش پرسنل انقلابی ارتش در مبارزه با سیاست جنگ‌طلبانه رژیم ایران و تبلیغات آن در ارتش به‌عنوان نقطه‌ی برجسته‌ای در کارنامه‌ی مبارزات هوداران مجاهدین در پادگان‌ها و جبهه‌ها است. این پرسنل در زمان تهاجم عراق و اشغال بخش‌هائی از خاک ایران، در جبهه‌ها حضور داشت، و شهدائی نیز تقدیم راه دفاع از میهن نمود، اما از ۳۰ خرداد به بعد و به‌ویژه با شروع توسعه‌طلبی‌های خمینی و پافشاری‌اش بر ایده‌ی موسوم به صدور انقلاب، دیگر جنگ ویرانگر، خصیصه‌ی ضد‌ملی و ضد‌میهنی پیدا کرد؛ و تنها در خدمت خمینی قرار گرفت. جنگی که منجر به کشتار هزاران هزار نوجوان و تباه شدن امکانات، ثروت‌ها و سرمایه‌های مملکت و  نیز تجهیزات و تدارکات نظامی شد. بر این اساس پرسنل مردمی ارتش و مجاهد خلق، در مبارزه علیه جنگ‌طلبی خمینی، فعالانه پیام صلح و آزادی، را به‌درون صفوف ارتش، پادگان‌ها و جبهه‌ها برد و همه جا بر در و دیوار نوشت و در میان کلیه‌ی نیروها، اعم از افسر و درجه‌دار و سرباز، گسترش داد. پرسنل انقلابی ارتش و هسته‌های مقاومت مجاهدین در ارتش، چه در ٬٬ هفته‌ی صلح٬٬ چه هم‌زمان با دیگر فعالیت‌های سیاسی ــ اجتماعی سازمان، همراه با رزمندگان مجاهد در سراسر کشور، از طریق پخش اطلاعیه و تراکت، فضای ضد جنگ و اختناق و ضد ارتجاع را در پادگان‌ها و مراکز محل خدمت خود، هم‌واره فعال نگاه داشتند. رژیم ایران با تقویت دائمی سپاه پاسداران، ازجمله از طریق تأسیس وزات‌خانه برای آن، از این نهاد به‌عنوان اهرمی برای مهار ارتش و کاهش قدرت و حیطه‌ی فعالیت و وظایف نیروهای هوایی، زمینی، دریایی، شهربانی و ژاندارمری استفاده کرد؛ و هرازگاهی ارتشیان مجاهد خلق را چه با انتقام‌جویی و چه زهر چشم گرفتن از دیگران، به جوخه‌های اعدام می‌سپارد و یا زندان‌های ارتش را از آن‌ها پر می‌نمود.
از جمله فعالیت های پرسنل ارتش هوادار مجاهدین مقابله با سیاست جنگ طلبی رژیم ایران بود. به اعتقاد [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] ایران [[جنگ ایران و عراق]] باید حداکثر در سال ۱۳۶۱ پس از آزادی خرمشهر پایان می‌یافت و [[روح‌الله خمینی|خمینی]] از آن به عنوان ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر سرکوب داخلی و پیشبرد سیاست [[عمق استراتژیک|صدور بحران]] استفاده کرد.


پرسنل ارتش مردمی اهم از افسران، درجه داران، همافران و سربازان هوادار سازمان مجاهدین خلق در دوره‌ی حاکمیت جناح‌های رژیم ایران، ضمن گسترش روزافزون، در کنار سازمان مجاهدین به مبارزه پرداختند؛ و به‌ویژه پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، با تقدیم شهدای بسیار، بر پیوند خود استوار ماندند. هزاران پرسنل ارتشی مجاهد که در سیاه‌چال‌ها، شکنجه‌گاه‌ها، در زندان‌های جمشیدیه، قصر فیروزه، و ... مقاومت کردند؛ و با وجود فشارهایی که از سوی نظام جمهوری اسلامی بر روی آن‌ها و خانواده‌هایشان وارد می‌آمد، سر تسلیم و سازش فرود نیاوردند. به چند تن از پرسنل ارتشی اعدام شده توسط جمهوری اسلامی ذیلاً اشاره می‌شود.
پرسنل ارتش هوادار مجاهدین در زمان تهاجم عراق و اشغال بخش‌هائی از خاک ایران، در جبهه‌ها حضور داشت اما از ۳۰ خرداد به بعد  با پافشاری‌اش بر ایده‌ی موسوم به صدور انقلاب، این جنگ را ویرانگر و دارای خصیصه‌ی ضد‌ملی و ضد‌میهنی می‌دانست.


'''سرهنگ انقلابی مجاهد شهید اسماعیل فرخنده (فرخ)'''
از نظر آنان این جنگ بی‌هیچ نتیجه‌ای منجر به کشتار هزاران نفر و از بین رفتن امکانات، ثروت‌ها و و  نیز تجهیزات و تدارکات نظامی می‌شد. پرسنل ارتش هوادار مجاهدین دراین راستا با پخش اطلاعیه و تراکت، فضای مخالفت با جنگ را تقویت می‌کردند.


مجاهد شهید سرهنگ اسماعیل فرخنده فرمانده‌ی پدافنده هوائی پایگاه مهرآباد، از برجسنه‌ترین پرسنل ارتش بود که سوابق طولانی او در زمینه‌ی مخالفت آشکار در برابر امرای ارتش شاهنشاهی و نظام جمهوری اسلامی، برای بسیاری از پرسنل نیروی هوائی شناخته شده است.  
در این دوران ده‌ها نفر از پرسنل ارتش که با استمرار جنگ مخالف بودند دستگیر شده و یا اعدام شدند.  


شهید اسماعیل فرخنده از ابتدا‌ی سال ۱۳۵۹، به‌طور مستقیم در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت. اوکه پس از پشت سر گذاشتن تجربه‌ی برخی نیروهای سیاسی، سرانجام به مجاهدین رسیده و اهداف و آرمان‌های آنان را ایده‌آل خود یافت، به فعالیت در ارتباط با سازمان پرداخت. دو سه ماه پس از اجرا‌ی عملیات  پرواز بزرگ از پایگاه یکم شکاری و به‌دنبال موج دست‌گیری پرسنل هوادار سازمان، سرهنگ فرخنده نیز که چهره‌ی شناخته شده‌ای بود دستگیر شد. وی در داخل زندان هم یکی از فعال‌ترین افراد بند افسران زندانی بود که مسئولیت جمع‌آوری کمک‌های مالی و رسانیدن اخبار مقاومت به سایر زندنیان را به‌همراه مجاهد شهید ستوان هادی‌بیگی بر عهده داشت. اسمعاعیل فرخنده، سرانجام پس از یک و نیم سال اسارت و مقاومت در زندان، در بهار ۱۳۶۲، به جوخه‌ی اعدام سپرده شد و به شهادت رسید. از وی ۲ کودک خردسال به نام‌های بهارک و سمیه به‌جای مانده است.
=== سرهنگ اسماعیل فرخنده (فرخ) ===
سرهنگ اسماعیل فرخنده فرمانده‌ی پدافنده هوائی پایگاه مهرآباد، از برجسنه‌ترین پرسنل ارتش بود که سوابق طولانی او در زمینه‌ی مخالفت آشکار در برابر امرای ارتش شاهنشاهی و نظام جمهوری اسلامی، برای بسیاری از پرسنل نیروی هوائی شناخته شده است.  


'''همافر انقلابی مجاهد شهید حسن قربانی (مهدی)'''
اسماعیل فرخنده از ابتدا‌ی سال ۱۳۵۹، به‌طور مستقیم در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت.  چند ماه پس از اجرا‌ی عملیات  پرواز بزرگ از پایگاه یکم شکاری و به‌دنبال موج دست‌گیری پرسنل هوادار سازمان، سرهنگ فرخنده نیز که چهره‌ی شناخته شده‌ای بود دستگیر شد. وی در داخل زندان یکی از فعال‌ترین افراد بند افسران زندانی بود و حتی به جمع‌آوری کمک‌های مالی به‌ همراه  ستوان هادی‌بیگی برای مجاهدین می‌پرداخت. اسمعاعیل فرخنده، پس از یک و نیم سال در بهار ۱۳۶۲، به جوخه‌ی اعدام سپرده شد. از وی ۲ کودک خردسال به نام‌های بهارک و سمیه به‌جای ماند.


یک از همرزمان مجاهد شهید حسن قربانی می‌گوید:
=== همافر  حسن قربانی (مهدی) ===
همافریکم حسن قربانی پرسنل ارتش، پس از پیروزی قیام،  از طریق برادرش، شهید محمد قربانی، دانشجوی دانشگاه علم و صنعت، با اهداف مجاهدین آشنا شد. او ابتدا در ارتباط با انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه علم و صنعت (هواداران سازمان) به‌فعالیت پرداخت و پس از مدتی در ارتباط مستقیم با نهاد ارتش سازمان قرار گرفت. بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، و آغاز مقاومت مسلحانه، از آن‌جا که مجاهد شهید حسن قربانی به‌دلیل فعالیب‌های مستمرش، برای مأموران ن شناخته شده بود، به زندگی مخفی روی آورد و در یکی از پایگاه‌های مجاهدین مستقر شد. در روز ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱، پایگاه محل اقامت حسن قربانی و تعدادی دیگری از مجاهدین  در این خانه تیمی از جمله یکی دیگر از پرسنل ارتش به نام محمدجواد شاهرودی مورد حمله پاسداران و مأموران دادستانی انقلاب قرار گرفت. شدت مقاومت مجاهدین حاضر در پایگاه به حدی بود که پس از ساعت‌ها درگیری، مأموران توان نزدیک شدن به پایگاه را نیافتند و پایگاه را با گلوله‌های آرپی‌جی، به آتش کشیدند.  در پایان این نبرد،  اجساد سوخته‌ی مجاهدین حسن قربانی و همسرش نزهت خجسته، حسین قربانی، کودک خردسال حسن و نزهت، محمد قربانی ، غنچه حسینی برزی همسر محمد و محمدجواد شاهرودی، به‌دست پاسداران افتاد.


«در خیابان گرگان و محلات اطراف آن، کمتر کسی بودکه حسن را نشناسد. ویژیگی‌های مردمی، دلسوزی‌ها و احساس مسئولیتش نسبت به همسایه‌ها و آشنایان و اخلاق پسندیده‌اش در برخورد با همه‌ی کسانی‌که به‌نحوی با آن‌ها ارتباط داشت، او را از سال‌ها قبل به‌عنوان چهره‌ای مردمی و قطب شناخته شده و محبوبی در بین اهالی، مشهور ساخته بود. اما مهم‌تر از همه‌ی این‌ها، فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی او بر علیه رژیم شاه، چه به‌صورت افشاگری تا قبل از اوجگیری قیام، وچه بعدها به شکل راه‌اندازی تظاهرات، پخش اعلامیه و... بود که او را بیش از پیش محبوب و مشهور ساخت. روزهای قیام، حسن قربانی که از توانایی‌های مصادره شده از پادگان‌های رژیم شاه را بین جوانان پرشور محل توزیع کرد و سپس با حمله به کلانتری خیابان گرگان، در تسخیر آنجا نقش مهمی ایفا نمود. شجاعت، جسارت و از خود‌گذشتگی حسن در آن روزها زبانزد شده بود. او بی باکانه می‌جنگید و راه باز می‌کرد و کینه و نفرتی را که سال‌ها از رژیم غارتگر و ظالم شاه در دل داشت، به خشمی انقلابی بدل ساخته بود که در نبرد جسورانه‌اش با دشمن، متجلی می‌شد...»
یک از دوستان همافر حسن قربانی می‌گوید:<blockquote>«در خیابان گرگان و محلات اطراف آن، کمتر کسی بودکه حسن را نشناسد. ویژیگی‌های مردمی، دلسوزی‌ها و احساس مسئولیتش نسبت به همسایه‌ها و آشنایان و اخلاق پسندیده‌اش در برخورد با همه‌ی کسانی‌که به‌نحوی با آن‌ها ارتباط داشت، او را از سال‌ها قبل به‌عنوان چهره‌ای مردمی و قطب شناخته شده و محبوبی در بین اهالی، مشهور ساخته بود. اما مهم‌تر از همه‌ی این‌ها، فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی او بر علیه رژیم شاه، چه به‌صورت افشاگری تا قبل از اوجگیری قیام، وچه بعدها به شکل راه‌اندازی تظاهرات، پخش اعلامیه و... بود که او را بیش از پیش محبوب و مشهور ساخت. روزهای قیام، حسن قربانی که از توانایی‌های مصادره شده از پادگان‌های رژیم شاه را بین جوانان پرشور محل توزیع کرد و سپس با حمله به کلانتری خیابان گرگان، در تسخیر آنجا نقش مهمی ایفا نمود. شجاعت، جسارت و از خود‌گذشتگی حسن در آن روزها زبانزد شده بود. او بی باکانه می‌جنگید و راه باز می‌کرد و کینه و نفرتی را که سال‌ها از رژیم غارتگر و ظالم شاه در دل داشت، به خشمی انقلابی بدل ساخته بود که در نبرد جسورانه‌اش با دشمن، متجلی می‌شد...»</blockquote>
 
مجاهد شهید همافریکم حسن قربانی پرسنل ارتش، بلافاصله پس از پیروزی قیام، در صدد ارتباط با سازمان مجاهدین خلق برآمد. او از طریق برادر مجاهدش، شهید محمد قربانی، دانشجوی دانشگاه علم و صنعت، با آرمان‌ها و اهداف مجاهدین آشنا شده بود و به امید فعالیت هرچه پربارتر و پرثمرتر در جهت تحقق اهداف سازمان، ابتدا در ارتباط با انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه علم و صنعت (هواداران سازمان) به‌فعالیت پرداخت و پس از مدتی در ارتباط مستقیم با نهاد ارتش سازمان قرار گرفت. بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، و آغاز مقاومت انقلابی مسلحانه، از آن‌جا که مجاهد شهید حسن قربانی به‌دلیل فعالیب‌های انقلابی مستمرش، برای مأموران نظام جمهوری اسلامی، عنصری شناخته شده بود، به‌همراه خانواده‌اش به زندگی مخفی روی آورد و در یکی از پایگاه‌های مقاومت مجاهدین مستقر شد. طی مدت استقرار حسن در پایگاههای مقاومت و تا لحظه‌ی شهادتش، مسئولیت‌های مختلفی از جمله تهیه‌ی پایگاه‌های مناسب، تهیه‌ی تدارکات فنی، سلاح، مهمات و... به‌عهده داشت. روز ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱، پایگاه محل اقامت حسن و تعدادی دیگر از یاران مجاهدش و از جمله یکی دیگر از پرسنل انقلابی ارتش، مجاهد شهید محمدجواد شاهرودی مورد تهاجم پاسداران و مأموران دادستانی انقلاب قرار گرفت. شدت مقاومت مجاهدین حاضر در پایگاه به حدی بود که پس از ساعت‌ها درگیری، مزدوران دشمن توان نزدیک شدن به پایگاه را نیافتند و پایگاه را با گلوله‌های آرپی‌جی، در هم کوبیدند و به آتش کشیدند. به این ترتیب در پایان این نبرد، تن‌ها پیکرهای بی‌جان و سوخته شده‌ی مجاهدین حسن قربانی و همسرش نزهت خجسته، حسین قربانی،کودک خردسال حسن و نزهت، محمد قربانی ، غنچه حسینی برزی همسر محمد و محمدجواد شاهرودی، به‌دست پاسداران افتاد که گواهی تسلیم ناپذیری مجاهدین بود.
 
'''پسنل انقلابی مجاهد شهید محمد جواد شاهرودی(شهاب)'''


=== پرسنل ارتش محمد جواد شاهرودی(شهاب) ===
محمد جواد شاهرودی (زاده ۱۳۳۶ – مشهد) در سال‌های آخر دبیرستان که مصادف با سال‌های قیام بود، فعالانه در حرکت‌های مردمی شرکت داشت و طی همین فعالیت‌ها با مجاهدین خلق و اهداف و آرمان‌های آن‌ها آشنا شد. جواد پس از پیروزی قیام وارد دانشکده‌ی افسری شد و دوره‌های ویژه‌ی تکاوری را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت. او که از ابتدا با تائید و صلاحدید سازمان به این‌کار روی ‌آورده بود، به فراگیری فنون مختلف نظامی می‌پرداخت و توانست درکمترین مدت، اکثر آموزش‌های مخصوص گروه معروف به کلاه سبزها را فرا گیرد و در بسیاری از رشته‌ها از جمله تیراندازی، عبور از موانع، جنگ‌های انفرادی و .... رتبه‌ی اول را در بین تمامی افراد دیگر که حدود ۵۰۰ تن بودند، به‌دست آورد. طی این مدت، جواد اتاق کوچکی در یکی از محلات فقیرنشین تهران اجاره کرده بود و آنجا پس از فراغت از آمورش‌های طاقت‌فرسای نظامی، بکار مطالعاتی و فراگیری آموزش‌های لازم که از جانب مسئولینش به‌ او داده می‌شد، می‌پرداخت. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، و آغاز نبرد انقلابی مسلحانه‌ی مجاهدین بر علیه رژیم جمهوری اسلامی، مجاهد شهید محمدجواد شاهرودی بنابه رهنمود سازمان، زندگی مخفی خود را در کنار یاران مجاهدش آغاز کرد. او با اندوخته‌ای پربار از فنون و آموزش‌های نظامی، قدم به مرحله‌ی جدیدی در زندگی خود گذاشت، مرحله‌ای که طی آن توانست این اندوخته‌ها را در جهت پیشبرد اهداف سازمان به‌کار گیرد و ضربات  بر نظام جمهوری اسلامی وارد سازد.
محمد جواد شاهرودی (زاده ۱۳۳۶ – مشهد) در سال‌های آخر دبیرستان که مصادف با سال‌های قیام بود، فعالانه در حرکت‌های مردمی شرکت داشت و طی همین فعالیت‌ها با مجاهدین خلق و اهداف و آرمان‌های آن‌ها آشنا شد. جواد پس از پیروزی قیام وارد دانشکده‌ی افسری شد و دوره‌های ویژه‌ی تکاوری را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت. او که از ابتدا با تائید و صلاحدید سازمان به این‌کار روی ‌آورده بود، به فراگیری فنون مختلف نظامی می‌پرداخت و توانست درکمترین مدت، اکثر آموزش‌های مخصوص گروه معروف به کلاه سبزها را فرا گیرد و در بسیاری از رشته‌ها از جمله تیراندازی، عبور از موانع، جنگ‌های انفرادی و .... رتبه‌ی اول را در بین تمامی افراد دیگر که حدود ۵۰۰ تن بودند، به‌دست آورد. طی این مدت، جواد اتاق کوچکی در یکی از محلات فقیرنشین تهران اجاره کرده بود و آنجا پس از فراغت از آمورش‌های طاقت‌فرسای نظامی، بکار مطالعاتی و فراگیری آموزش‌های لازم که از جانب مسئولینش به‌ او داده می‌شد، می‌پرداخت. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، و آغاز نبرد انقلابی مسلحانه‌ی مجاهدین بر علیه رژیم جمهوری اسلامی، مجاهد شهید محمدجواد شاهرودی بنابه رهنمود سازمان، زندگی مخفی خود را در کنار یاران مجاهدش آغاز کرد. او با اندوخته‌ای پربار از فنون و آموزش‌های نظامی، قدم به مرحله‌ی جدیدی در زندگی خود گذاشت، مرحله‌ای که طی آن توانست این اندوخته‌ها را در جهت پیشبرد اهداف سازمان به‌کار گیرد و ضربات  بر نظام جمهوری اسلامی وارد سازد.


منوی ناوبری