۱۰٬۴۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
چه گوارا بار دیگر در سال ۱۹۵۳ به سفر رفت و پس از بولیوی، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، هندوراس و السالوادور به گواتمالا رسید. | چه گوارا بار دیگر در سال ۱۹۵۳ به سفر رفت و پس از بولیوی، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، هندوراس و السالوادور به گواتمالا رسید. | ||
در شهر گواتمالا گوارا با هیلدا گادآ آکوستا که یک اقتصاددان پرویی بود آشنا شد. هیلدا از لحاظ سیاسی به خوبی با جناح چپ گرای | در شهر گواتمالا گوارا با هیلدا گادآ آکوستا که یک اقتصاددان پرویی بود آشنا شد. هیلدا از لحاظ سیاسی به خوبی با جناح چپ گرای «متحدین انقلابی خلق آمریکا» APRA (American Popular Revolutionary Alliance) در ارتباط بود. او گوارا را به چند مقام رسمی بلند مرتبه در دولت آربنز معرفی کرد. جایی که رئیس جمهور جاکوب آربنز از طریق اصلاحات ارضی قصد براندازی نظام لاتیفوندیا (latifundia system) را داشت. گوارا در گواتمالا ماند تا آنچه لازم بود کسب کند تا به یک" انقلابی واقعی" تبدیل شود را به نحو احسن انجام دهد. | ||
همچنین گوارا با چند تن از تبعیدیهای متصل به جنبش ۲۶ ژوئیه «فیدل کاسترو» (جنبشی که حمله به یک سرباز خانه در سانتیاگو، کوبا به نام مونکادا را انجام داد.) ارتباط بر قرار کرد. در طی این ارتباطات بود که گوارا لقب معروف "چه" (che) را که در آرژانتینی مانند "رفیق" به کار میرود کسب کرد. | همچنین گوارا با چند تن از تبعیدیهای متصل به جنبش ۲۶ ژوئیه «فیدل کاسترو» (جنبشی که حمله به یک سرباز خانه در سانتیاگو، کوبا به نام مونکادا را انجام داد.) ارتباط بر قرار کرد. در طی این ارتباطات بود که گوارا لقب معروف "چه" (che) را که در آرژانتینی مانند "رفیق" به کار میرود کسب کرد. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
او مدتی به یک گروه کوچک چریکی که توسط جوانان کمونیست تشکیل شده بود پیوست. آربنز در اثر توطئه خارجی علیه دولتش، مجبور شد به سفارت مکزیک پناهنده شود. و از حامیان خارجی خود خواست که کشور را ترک کنند. هیلدا بازداشت شد و چه گوارا به کنسولگری آرژانتین پناه برد. و بعد به مکزیک رفت. در سال ۱۹۵۴ در مکزیک دوباره با تبعیدیهای کوبا ارتباط برقرار کرد. | او مدتی به یک گروه کوچک چریکی که توسط جوانان کمونیست تشکیل شده بود پیوست. آربنز در اثر توطئه خارجی علیه دولتش، مجبور شد به سفارت مکزیک پناهنده شود. و از حامیان خارجی خود خواست که کشور را ترک کنند. هیلدا بازداشت شد و چه گوارا به کنسولگری آرژانتین پناه برد. و بعد به مکزیک رفت. در سال ۱۹۵۴ در مکزیک دوباره با تبعیدیهای کوبا ارتباط برقرار کرد. | ||
«نیکو لوپز» از تبعیدیهای کوبایی، «چه» را به رائول کاسترو معرفی کرد و او نیز «چه» را به برادر بزرگترش یعنی فیدل کاسترو معرفی کرد. چه گوارا در سال ۱۹۵۵ به عضویت جنبشی که تحت رهبری فیدل کاسترو بود درآمد. نام این جنبش، جنبش ۲۶ ژوئیه بود که قصد براندازی حکومت باتیستا در کوبا را داشت. درهمین راستا آنها که ۸۲ رزمنده بودند با قایقی بنام «گرانما» به معنی «مادر بزرگ» در سواحل کوبا پیاده شدند، در این عملیات بسیاری از نفرات کاسترو کشته شدند و کاسترو به همراه چه گوارا و عده کمی از نفرات دیگر (جمعاٌ ۲۲ نفر) توانستند از چنگ دشمن سالم بیرون بیایند.. چه گوارا گفته است: «در همین مقابله خونین بود که من تجهیزات پزشکیم را کنار گذاشتم و برای جنگ از جسد یکی از مبارزان سلاح برداشتم».<ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/140383 مقاله ارنستو چه گوارا، شعله ای جاویدان درحافظه بشریت سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> | |||
کاسترو چه را به عنوان رهبر هنگ دوم لشکر انتخاب کرد. اولین اقدام چه برای حمله به یک پادگان در بیکیتو (Bueuycito) درست مانند نقشه پیش نرفت. افراد چه سر وقت حاضر نشدند و او هم به تنهایی حمله را شروع کرد. چه خواست یکی از نگهبانهای دشمن را دستگیر کند اما نگهبان فرار کرد و او هم به طرف نگهبان شروع به تیراندازی کرد اما تفنگش از کار افتاد. او در زیر بارانی از گلوله به طرف نیروهای خودی فرار کرد، اما آنها هم با شنیدن صدای تیراندازی، پادگان را به رگبار تیر گرفتند. در هر صورت پادگان تا قبل از این که چه بتواند تفنگش را درست کند تسلیم افراد او شد. | |||
ارنستو چهگوارا | گوارا برای گروه یک مرکز رادیویی مخفی به نام رادیوی شورشی (Radio Rebelde) در فوریهٔ ۱۹۵۸ درست کرد. آنها به وسیلهٔ این مرکز برای مردم کوبا اعلامیه منتشر میکردند و با افرادی که خواستار عضویت در گروه بودند ارتباط بر قرار میکردند. | ||
چه | |||
در اواخر ژوئیه ۱۹۵۸ گوارا نقشی بسیار اساسی را در نبرد Las Mercedes ایفا کرد. او ۱۵۰۰ نفر از افراد باتیستا را که قصد کشتن کاسترو و از بین بردن جنبش را داشتند، با استفاده از هنگ خود دستگیر کرد. بعدها سرگرد آمریکایی لری باکمن (Larry Bockman) این عملیات چه را تحلیل کرد و آن را عالی و بی همتا (brilliant) خواند. با ادامه یافتن جنگ، گوارا رهبری یک هنگ دیگر را بر عهده گرفت و آن را به غرب اعزام کرد تا در لحظهٔ موعود حملهٔ آخر را به سوی هاوانا انجام دهند. در روزهای پایانی دسامبر ۱۹۵۸ گوارا به هنگ انتحاری خود دستور داد تا به سانتا کلارا (Santa Clara) حمله کنند. این حمله آخرین پیروزی قاطعانهٔ انقلابیون بود. رادیوی شورشی اعلام کرد هنگ گوارا در شب سال نو سانتا کلارا را پیروزمندانه تصرف کردند که با خبری که خبرگزاری بینالمللی بنا بر مرگ چه در حین نبرد داده بود تناقض داشت. در هر حال، باتیستا وقتی فهمید که ژنرالهایش با شورشیها مذاکره داشته و در جبههٔ آنها هستند در اولین روز سال ۱۹۵۹ از کوبا فرار کرد. | |||
و در اولین روز سال ۱۹۵۹ فیدل کاسترو و افرادش در نبرد خود پیروز شدند و نظام کنونی کوبا را تشکیل دادند. | |||
چهگوارا چندین پست مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رییس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده گرفت و پس از آن با امید برانگیختن انقلاب در دیگر کشورها کوبا را ترک کرد. وی ابتدا در سال ۱۹۶۶ به جمهوری دموکراتیک کنگو رفت و سپس به بولیوی سفر کرد. | |||
ارنستو چهگوارا بعد از آوریل ۱۹۶۵ از انظار ناپدید شد و درنامه ای به فیدل کاسترو تصمیم خویش مبنی بر شرکت درمبارزات انقلابی درخارج از کوبا را اعلام میکند، کمی بعد نخست به کنگو (زئیر) رفته و درجنبش پاتریس لومومبا شرکت می کند، سپس از نوامبر سال ۱۹۶۶ تا اکتبر ۱۹۶۷ جنبش چریکی بولیوی را بر ضد دیکتاتوری نظامی آن کشور رهبری کرد.[[پرونده:کودکی چه گوارا.JPG|جایگزین=کودکی چه گوارا|بندانگشتی|'''کودکی چه گوارا'''|250x250پیکسل]] | |||
چه در پائیز ۱۹۶۶ مخفیانه به بولیوی رفت، تا یک گروه چریکی را درناحیه «سانتاکروز» سازمان دهد. گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ به محاصره دسته ای از ارتش بولیوی درآمد. پس از نبردی خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته وزخمی شدند. خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی درآمد و در همانجا در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد. | |||
سالها از محل دفن چه گوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال ۱۹۹۵ یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چه گوارا در سال ۱۹۹۷ به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که توسط چه گوارا در جریان جنگهای انقلابی کوبا فتح شده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد. | سالها از محل دفن چه گوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال ۱۹۹۵ یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چه گوارا در سال ۱۹۹۷ به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که توسط چه گوارا در جریان جنگهای انقلابی کوبا فتح شده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد. | ||
خط ۲۵۷: | خط ۲۶۵: | ||
مونیکا آرتل که عشق بیکران و تعهدی استوار به چهگوارا و آرمان انقلابی اش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست «جنبش آزادیبخش ملی» برای انتقام رفقای همرزمش این ماموریت را می پذیرد. جمله معروف «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» از اوست. او در آخرین نامه به خانواده اش در سال ۱۹۶۹ نوشت: «بدرود، من میروم و شما دیگر مرا هرگز نخواهید دید.» | مونیکا آرتل که عشق بیکران و تعهدی استوار به چهگوارا و آرمان انقلابی اش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست «جنبش آزادیبخش ملی» برای انتقام رفقای همرزمش این ماموریت را می پذیرد. جمله معروف «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» از اوست. او در آخرین نامه به خانواده اش در سال ۱۹۶۹ نوشت: «بدرود، من میروم و شما دیگر مرا هرگز نخواهید دید.» | ||
=== جلاد چه گوارا === | |||
جلاد چه گوارا سروان ماریو تران کسی که فرمان سرهنگ روبرتو کواینتانییا در مورد تیرباران او را اجرا کرد، در سال ۲۰۰۶ به بیماری آب مروارید دچار شد و در یک بیمارستان در کوبا مداوا گردید. | |||
پسر وی در مصاحبه با روزنامه Santa Cruz de la Sierra این گونه بیان داشت: ۴ دهه از زمانی که پدرم کوشید تا یک رویا را نابود کند گذشت، و چه بازگشت و نبرد دیگری را برد و به ماریو تران پیر چشمهایش را برای دیدن رنگ آسمان و جنگلها و خنده نوههایش هدیه داد. | |||
== سرودی در رثای چه گوارا == | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |
ویرایش