۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''جامعهی بیطبقهی توحیدی''' | '''جامعهی بیطبقهی توحیدی''' نوعی جامعهی آرمانی و خالی از هرگونه استثمار و بهرهکشی است که در ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران مفصلا تبیین شده است. آنها معتقدند برآیند حرکت جهان در مسیر تکاملی خود به سمت تحقق چنین جامعهیی در حرکت است. تفاوت آنها با آنچه مارکسیستها به آن معتقدند در واژهی «توحیدی» است. از نظر سازمان مجاهدین خلق برابری و عدالت تنها در سایهی ایدئولوژی توحید متجلی خواهد شد. ازین منظر، آنها جامعهی آرمانی را جامعهای میدانند که در آن علاوهی بر نفی استثمار طبقاتی، ارزشهای توحیدی که ناظر بر یکانگی انسان با خویش،پیرامون خویش و پروردگارخویش میباشد نیز محقق شود. | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران با وجود باور داشتن به چنین آرمانی، در طرحهای خود برای آیندهی ایران که در شورای ملی مقاومت به تصویب رسیده، مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را برسمیت میشناسد. آنها معتقدند جامعهی بشری در تکامل ذاتیخود چنین آرمانی را در روندی آگاهانه محقق خواهد کرد. | |||
== تکامل == | == تکامل == | ||
عمر هستی | عمر هستی ۱۴ میلیارد سال تخمین زده میشود. از لحظهی انفجار اولیه تا امروز تغییراتی در هستی رخ داده است. مسیر آن لحظه از هیچ تا به امروز یک مسیر تکاملی بوده است. | ||
متخصصان کلمهی تکامل را در دنیای زنده اینطور تعریف کرده اند:<blockquote>«یک روند توسعه، که در آن یک عضو یا ارگانیزم به واسطه تفصیل اجزایش بیش از پیش پیچیدهتر میشود».<ref>تبیین جهان، قواعد و مفهوم تکامل- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف زمستان ۱۳۵۸</ref></blockquote> | متخصصان کلمهی تکامل را در دنیای زنده اینطور تعریف کرده اند:<blockquote>«یک روند توسعه، که در آن یک عضو یا ارگانیزم به واسطه تفصیل اجزایش بیش از پیش پیچیدهتر میشود».<ref>تبیین جهان، قواعد و مفهوم تکامل- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف زمستان ۱۳۵۸</ref></blockquote>تعریف دیگر از تکامل چنین است:<blockquote>«یک تغییر مداوم و پیش رونده به وسیلهی نیروهای ذاتی درونی، برحسب قوانین». <ref>ترجمه از فرهنگ فلسفی: A dictionary of philosophy</ref></blockquote>یک شیوه برای درک بهتر تکامل، در نظر گرفتن کارکردهای اشیاء و پدیدهها است، هر پدیدهای که کارکردهایش دقیقتر، سریعتر، سهلتر و ظریفتر باشد، متکاملتر است، به عنوان نمونه هواپیمای جت از یک بالن متکاملتر است. در سیستمهای زنده هم، ارگان و عضوی که کارآمدتر و مؤثرتر باشد، متکاملتر است، در دنیای بیولوژیک حیوانی و یا جانداری متکاملتر است که در نبرد تنازغ بقا پیروز میشود. این همان مضمون انتخاب طبیعی است، که برای زیست شناسان اهمیت بسیاری دارد. <ref>تبیین جهان، قواعد و مفهوم تکامل- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف زمستان ۱۳۵۸</ref> | ||
از سویی هرچه درجه انطباق موجود زنده با شرایط محیط زیادتر باشد، متکاملتر است، مفهوم روشنتر «انطباق» این است که به چه میزان از اسارت و بندگی محیط آزاد شده باشد. | |||
به عنوان مثال دایناسورها با آن همه عظمت وبزرگی به دلیل این که خونسرد بودند، درجه حرارت بدن آنها تابع محیط بود، و لذا بنده گرما و سرما بودند، اما موجودات خونگرم که درجه حرارت ثابت داشتند آزاد تر و رهاتر و متکاملتر بودند. | به عنوان مثال دایناسورها با آن همه عظمت وبزرگی به دلیل این که خونسرد بودند، درجه حرارت بدن آنها تابع محیط بود، و لذا بنده گرما و سرما بودند، اما موجودات خونگرم که درجه حرارت ثابت داشتند آزاد تر و رهاتر و متکاملتر بودند. | ||
خط ۲۲: | خط ۱۴: | ||
در مسیر تکامل بیولوژیک، موجوداتی بوجود آمدند که توان مقابله با تغییرات جوی را داشتند، و میتوانستند اشراف و تسلط بیشتری به پیرامون خود داشته باشند. | در مسیر تکامل بیولوژیک، موجوداتی بوجود آمدند که توان مقابله با تغییرات جوی را داشتند، و میتوانستند اشراف و تسلط بیشتری به پیرامون خود داشته باشند. | ||
تمایل اساسی تکامل را چنین توصیف میکنند: | |||
گرایش به گسترش ، خروج از محدودیت و بندگی گرایش بر سلطهی بیشتر بر جبرهای پیرامون! | |||
هر موجودی که از نردبان هستی بالاتر رفته باشد - مانند کوهنورد - و بر بخش بزرگتری از وجود تسلط داشته باشد، یعنی، رهاتر و آزادتر از قید و اجبارات بنده ساز محیط باشد، تکامل یافته تر است. | |||
هستی از یک انفجاز آغاز شد، جایی که هیچ چیز نبود، بعد به تدریج یک ابر اولیه ایجاد شد، سپس در برخورد و تصادم ذرات با یکدیگر، عناصر اولیه ساخته شد، سپس عناصر پیچیده تر ایجاد شد، و جهان تبدیل به مجموعهای از عناصر معدنی شد، تکامل بیولوژیک در میسر خودش، عناصر آلی را بوجود آورد، کواسرواتها که از نظر پروفسور اُپارین نقش مهمی در ایجاد حیات داشتند در این مرحله بوجود آمدند، در مرحلهی بعد حیات در تک سلولیها شکل گرفت، گام بعد موجودات پرسلولی ایجاد شد، در این مسیر گیاهان مجهز به سبزینه ایجاد شدند، و در گامهای بعد موجودات متنوع و در نهایت انسان بوجود آمد.<ref>اپارین- حیات، طبیعت، منشاء و تکامل آن</ref> | |||
به عباریت در مطالعهی هر مرحله از تکامل میبینیم که، هر مرحله، از مرحلهی ماقبل خودش رهاتر و آزاد تر است، و این روح حاکم بر جریان تکامل است. | |||
در | در نتیجه تکامل اساسیترین و مسلطترین نظم و قاعدهی حاکم بر جهان است، | ||
=== تکامل، ضد آنتروپی === | |||
یکی از ویژگیهای تکامل ضد آنتروپی بودن آن است، قانون آنتروپی یکی از قوانینی است که از قانون دوم ترمودینامیک – که برهمه سیستمها حاکم است- مشتق میشود. به طور ساده بر طبق این قانون همه سیستمها به تدریج فرسوده میشوند، و روز به روز بی نظمی، کهولت و فرسودگی در آنها زیاد میشود. | |||
اما تکامل ضد آنتروپی است، ضد کهولت و ضد مرگ. تکامل در مسیر خودش نه تنها خستهتر و فرسودهتر نمیشود، بلکه آب دیدهتر ، بشاشتر، فروزانتر، شعلهورتر، با ارادهی صیقل زدهتر به پیش میرود. | اما تکامل ضد آنتروپی است، ضد کهولت و ضد مرگ. تکامل در مسیر خودش نه تنها خستهتر و فرسودهتر نمیشود، بلکه آب دیدهتر ، بشاشتر، فروزانتر، شعلهورتر، با ارادهی صیقل زدهتر به پیش میرود. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۴: | ||
=== فازها و مراحل تکاملی === | === فازها و مراحل تکاملی === | ||
ساختمان | ساختمان هستی و روند تکامل را میتوان به بخشها، مراحل و فازهای مشخصی تقسیم کرد: | ||
* مرحلهی تکامل معدنی | * مرحلهی تکامل معدنی | ||
* مرحلهی تکامل آلی | * مرحلهی تکامل آلی | ||
خط ۴۴: | خط ۴۱: | ||
انسان نمیتواند مراحل تکاملی که هنوز پدیدار نشده را، فهم کرده، آنها را بشناسد. چرا که روند تکامل از ابر اولیه، تا به امروز نشاند داده که هر مرحلهی جدید تکامل، دارای قانونمندیها و پارامترهایی است که هیچ کدام در مرحلهی پیشین وجود نداشتهاند. برای نمونه، اگر در یک فرض ذهنی ما در مرحلهی تکامل معدنی بودیم، نمیتوانستیم مرحلهی بعدی را فهم کرده و بشناسیم. چرا که در مرحلهی تکامل معدنی قوانین فیزیک و شیمی حاکم هستند، اما در مرحلهی بعد، مرحلهی تکامل زیستی، قوانین زیست شناسی حاکم هستند. قوانینی که سراپا با قانونمندیهای فیزیک و شیمی متفاوت است. | انسان نمیتواند مراحل تکاملی که هنوز پدیدار نشده را، فهم کرده، آنها را بشناسد. چرا که روند تکامل از ابر اولیه، تا به امروز نشاند داده که هر مرحلهی جدید تکامل، دارای قانونمندیها و پارامترهایی است که هیچ کدام در مرحلهی پیشین وجود نداشتهاند. برای نمونه، اگر در یک فرض ذهنی ما در مرحلهی تکامل معدنی بودیم، نمیتوانستیم مرحلهی بعدی را فهم کرده و بشناسیم. چرا که در مرحلهی تکامل معدنی قوانین فیزیک و شیمی حاکم هستند، اما در مرحلهی بعد، مرحلهی تکامل زیستی، قوانین زیست شناسی حاکم هستند. قوانینی که سراپا با قانونمندیهای فیزیک و شیمی متفاوت است. | ||
عبور هر مرحله به مرحلهی دیگر با یک جهش رخ داده است، یعنی تغییرات کمی در هر مرحله انباشته شده و به تغییرات کیفی یا جهش منجر شده | عبور هر مرحله به مرحلهی دیگر با یک جهش رخ داده است، یعنی تغییرات کمی در هر مرحله انباشته شده و به تغییرات کیفی یا جهش منجر شده است. به عبارت دیگر عمر هر مرحله از فازهای تکامل محدودیتی دارد و سرانجام پس از انباشته شدن تغییرات کوچک، با یک جهش، یا انقلاب به پایان میرسد و مرحلهی بعد آغاز میشود، محدود بودن مراحل تکامل اثبات این است که تکامل هم محدود است به این معنی که تکامل سرانجامی دارد. | ||
=== قواعد تکامل === | === قواعد تکامل === | ||
خط ۹۷: | خط ۹۲: | ||
* زندگی اشتراکی نخستین: که حدوداً ۶ هزار سال طول کشیده است | * زندگی اشتراکی نخستین: که حدوداً ۶ هزار سال طول کشیده است | ||
* | * دوران بردهداری: در حدود ۲۵۰۰ سال به طول انجامیده است | ||
* | * دوران فئودالیسم : نزدیک به ۱۳۰۰ سال عمر کرده است | ||
* | * دوران سرمایه داری : که از ۳۰۰ سال پیش تا کنون بر جهان بطور کلی مسلط بوده است. | ||
با توجه به قانون تکامل که توقف ناپذیر است، و مطالعهی تکامل اجتماعی بشر نشان میدهد که همواره رو به پیشرفت بوده است، آن چه که در مسیر تکامل اجتماعی باید ریشه کن شود، استثمار و بهرهکشی انسان از انسان است. در نهایت جامعهای که در آن اثری از استثمار نباشد، جامعهای است که سرشار از ارزشهای انسانی است. | با توجه به قانون تکامل که توقف ناپذیر است، و مطالعهی تکامل اجتماعی بشر نشان میدهد که همواره رو به پیشرفت بوده است، آن چه که در مسیر تکامل اجتماعی باید ریشه کن شود، استثمار و بهرهکشی انسان از انسان است. در نهایت جامعهای که در آن اثری از استثمار نباشد، جامعهای است که سرشار از ارزشهای انسانی است. | ||
مارکسیستها مراحل بعدی تکامل را چنین میدانند: | |||
* سوسیالیزم | |||
* کمونیزم | |||
در دیدگاه و تفکر مارکسیسم نیزجامعه و بشر به سمت جامعهای میرود که در آن استثمار نباشد، مارکسیسم این جامعه را «جامعهی بیطبقه» مینامد، در نظرگاه مارکسیسم بعد از طی مرحلهی سرمایهداری، نوبت به سوسیالیسم میرسد که در آن استثمار تا اندازهی زیادی ریشهکن شده است، در ادامهی این مسیر جامعهی کمونیستی ظهور میکند که آرمان و آمال این تفکر است. | |||
== جامعه بی طبقهی توحیدی == | |||
جامعه بی طبقه توحیدی جامعهیی است که الزاماً تضادهای طبقاتی آن حل شده است، پس طبقات از بین رفته و بی طبقات است، چرا که طبقات بالا و پایین، غنی و فقیر بودن، محصول استثمار است. چنین جامعهای محصول تکامل اجتماعی است.اجتماعی است.به عبارتی در چنین جامعهای برابری حکم است اما تفاومت آن با آنچه مارکسیزم به آن معتقد است اعتقاد به ارزش برتر یعنی خدا و یکانگی با ارزشهای توحیدی است. | |||
مسعود رجوی در این باره میگوید:<blockquote>:توحید واقعی و توحید اصیل، سرود تکامل و اساسیترین نغمهی هستی است.<ref>تبیین جهان، قواعد و مفهوم تکامل- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف زمستان ۱۳۵۸</ref></blockquote>درجامه بیطبقه توحیدی طبقات وجود ندارد به این دلیل بیطبقه نامیده میشود. همچنین توحیدی است چون از نظر سازمان مجاهدین، تکامل اجتماعی هم مانند تکامل زیست شناسی، جهت دار و در مسیر مشخصی است. به عبارتی سمت و سوی یگانه و واحدی دارد. در نظریه جامعه بی طبقه توحیدی در نهایت تمامی تضادها در این جامعه به وحدت خواهند رسید. | |||
مدینهی فاضلهی افلاطونی که توسط فلاسفهی اسلامی و غیر اسلامی پی گرفته شده است، با جامعهی بیطبقهی توحیدی تفاوت چشمگیر | === مدینه فاضله === | ||
مدینهی فاضلهی افلاطونی که توسط فلاسفهی اسلامی و غیر اسلامی پی گرفته شده است، با جامعهی بیطبقهی توحیدی تفاوت چشمگیر دارد. به نوعی میتوان مدینهی فاضله مد نظر افلاطون را نوعی خیالپردازی تلقی میکنند، چرا که نه توصیف دقیقی از آن ارائه شده و نه دلایل حتیمت تحقق آن بیان شده است. حتی فلاسفهی بعدی همکه از مروجین این آرمانشهر بودند، تصویر درستی از آن ارائه نمیشود. سازمان مجاهدین خلق ایران معتقد است که در مسیر تکامل اجتماعی جامعهی بشری به جایی خواهد رسید که در آن اثری از طبقات و استثمار طبقاتی نباشد. به این ترتیب آنها معتقدند که روند تکامل اجتماعی جهت دار است. | |||
'''''الان سؤال اینجاست که وقتی توحید از نبرد بین طبقات محروم و استثمار شده با دیکتاتورها و صاحبان قدرت و استثمار کنندگان در جامعه عبور میکند، وقتی که مذهب مذهب طبقات محروم است چگونه میشود که دیکتاتورها و استثمار کنندگان خودشان را با این دین تطبیق دهند، ودو رویانه منافقانه و سالوس وار از آن دم بزنند؟''''' | |||
'''''برپایی جامعهی بیطبقهی توحیدی از مسیر نبرد با کردنگشان و دیکتاتورها و غاصبان حق حاکمیت مردم، میگذرد. نبردی که تمام پیامبران الهی درگیر آن بودند، از نوح گرفته تا حضرت محمد.''''' | |||
'''''لذا به این دلیل هم چنان که آن تأکید روی اسلام علوی ضروری است این تأکید بی طبقات هم این جا ضروری است خوشبختانه، اسلامی که سمبلهای آن حضرت علی و حضرت حسین است، اسلام علوی حسینی و اسلام جعفری است، جایی برای تردید باقی نگذاشته است حتی در همان زمان آنها خصوصیات آن جامعهی آرمانی و ایدهال را که بین توحید اجتماعی است بیان کردهاند.''''' | |||
'''''فهم کامل و درست از مراحل بعدی تکامل حتی در تکامل زیستشناسی بسیار سخت و غیر ممکن بوده است، در تکامل اجتماعی هم همین قانون عمل میکند، اما بطور کلی معیارهایی برای جامعهی بیطبقه توحیدی گفتهشده است.''''' | |||
'''''مرور ملاکهایی را که بایستی در مسیر یگانگی اجتماعی، سرانجام به آن برسیم؛ به ما امکان خواهد داد که خیلی از دعاوی و داعیهها را از آغاز ارزیابی کرده و برایش ملاک داشته باشیم.''''' | |||
'''''برخی از اصلیترین خصوصیات آن جامعهی آرمانی است که از صدر اسلام وعده داده داده شده است، همان که با امام قائم نام خورده است. مهمترین ویژگیهای آن چیست؟''''' | |||
برخی از اصلیترین خصوصیات آن جامعهی آرمانی است که از صدر اسلام وعده داده داده شده است، همان که با امام قائم نام خورده است. مهمترین ویژگیهای آن چیست؟ | |||
=== ویژگیهای جامعهی بیطبقهی توحیدی === | === ویژگیهای جامعهی بیطبقهی توحیدی === | ||
# حداکثر رشد تکنولوژیک، پس جامعه عقب افتاده نیست روایات و احادیث بسیاری هست که وصف میکنند، این جامعه بایستی جامعهیی باشد که در آن هیچ نقطه از زمین ناخرم و غیر آبادان باقی نمانده باشد. پس رکن تکنولوژیک فرضیِ آن جامعه که امکان رفع نیازهای همه جوامع بشر را میدهد؛ بسیار پیشرفته است.قوانین سلطه بر طبیعت و توانایی تولید آن قدر زیاد میشود که کفاف نیاز همگان را میدهد و این جامعه، جامعهی نعمت و فراوانی است پس تا این جا تأکید روی عنصر عینی و تکنولوژیک پیشرفت است. | |||
# هر گونه طلم و ستم و بهره کشی در آن جا ریشه کن شده است پس اثری از طبقات نیست. | |||
# تفکر پولی و به قول امروز ما اقتصاد کالایی نیست و ریشه کن شده است، تا پول هست استثمار هست؛ پس در آن جا بشریت به چنان بلوغی رسیده که دیگر انگیزهاش برای تولید محرکات مادی نیست بایستی به معیارهای متعالیتری رسیده باشد. البته برای ما سخت نامأنوس است چون ما در اقتصاد پولی و در جامعه کالایی غوطه میخوریم. | |||
# هیچ زمینه و محلی برای جنگ، کشتار، خونریزی، برادرکشی و تجاوز باقی نیست و در سراسر عالم صلح و صفا برقرار است. مگر میشود تاوقتی ستمی هست ظالمی هست و مظلومی، جنگ نباشد؟ صلح پایدار یعنی این که ظالمی و در نتیجه مظلومی وجود نداشته باشد. | |||
# فروریختن مرزهای قومی، ملی، نژادی و طبقاتی. | |||
# با این تغییرات در بنیادهای جامعه خیلی طبیعی است که همه مفاسد از قبیل فحشا، سرقت، خیانت، دزدی و....باید ریشه کن شده باشد و بنابراین در روانشناسی بشری اثری از عقدهها و کینهجوییها نیست، هم چنین از حسادتها و سودپرستیها و منفعت طلبیها. اینها سیمای قسط هستند توحید اجتماعی در یک کلام در فرهنگ انبیاء در قسط خلاصه میشود، جایی که به تمام نیازهای راستین و نه کاذب انسان پاسخ داده میشود. بله قسط!<ref>تبیین جهان، قواعد و مفهوم تکامل- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف زمستان ۱۳۵۸</ref> | |||
ویژگیهای | '''ب''نابراین در مقابل انبوه تعابیری كه میتوانند ما را گیج كرده و از واقعیت توحید اجتماعی پرتمان كنند، با تأکید بر ویژگیهای «توحیدی» بودن و «بیطبقات» بودن جامعه بیطبقهی توحیدی، اینجاست كه به معیارهای جدیدی در رابطه با توحید اجتماعی میرسیم.''''' | ||
''' | '''''معیارهایی كه برحسب آنها، در نهایت خوشبختی و مسرت انقلابی، سرانجام آرمان انبیا به تحقق خواهد پیوست؛ همان جامعهیی كه شش ویژگی بالا را دارد. جامعه یی كه حتی ما فكرش را نمیتوانیم بكنیم. برای اینكه ما در شب تیره و تار استثمار به سر میبریم، در ماقبل تاریخ انسان، به سر میبریم. همچنان كه در ادوار ماقبل تكامل، فاز یا مرحله بعدی را نمیتوانستیم تصور كنیم، در تصورمان هم نمی گنجید؛ چه بسا برای امروز ما هم، جامعه غیركالایی، قابل بحث و قابل تصور نباشد. برای اینكه ما امروز در جامعه یی به سر میبریم كه همه چیزش روی یك حسابها و انگیزههای سودپرستانه و منفعت طلبانه است؛ در خیلی از موارد، حتی سلام كردن، حتی لبخندزدن! مگر اینكه بتوانیم خودمان را با استقلال و اختیاری كه فرد انسانی دارد، از چنین جامعهیی بیرون بكشیم، از آن خارج شویم، برآن بشوریم و در مسیری قرار گیریم كه بتوانیم سیمای توحید را در خودمان زنده كنیم.''''' | ||
معیارهایی كه برحسب آنها، در نهایت خوشبختی و مسرت انقلابی، سرانجام آرمان انبیا به تحقق خواهد پیوست؛ همان جامعهیی كه شش ویژگی بالا را دارد. جامعه یی كه حتی ما فكرش را نمیتوانیم بكنیم. برای اینكه ما در شب تیره و تار استثمار به سر میبریم، در ماقبل تاریخ انسان، به سر میبریم. همچنان كه در ادوار ماقبل تكامل، فاز یا مرحله بعدی را نمیتوانستیم تصور كنیم، در تصورمان هم نمی گنجید؛ چه بسا برای امروز ما هم، جامعه غیركالایی، قابل بحث و قابل تصور نباشد. برای اینكه ما امروز در جامعه یی به سر میبریم كه همه چیزش روی یك حسابها و انگیزههای سودپرستانه و منفعت طلبانه است؛ در خیلی از موارد، حتی سلام كردن، حتی لبخندزدن! مگر اینكه بتوانیم خودمان را با استقلال و اختیاری كه فرد انسانی دارد، از چنین جامعهیی بیرون بكشیم، از آن خارج شویم، برآن بشوریم و در مسیری قرار گیریم كه بتوانیم سیمای توحید را در خودمان زنده كنیم. | |||
== عقاید اقوام مختلف در مورد مصلح آخر الزمان == | == عقاید اقوام مختلف در مورد مصلح آخر الزمان == | ||
تقریباً تمامی ادیان و مذاهب و تمامی اقوام به یک منجی نهایی اعتقاد دارند. | تقریباً تمامی ادیان و مذاهب و تمامی اقوام به یک منجی نهایی اعتقاد دارند. بزرگترین و زیباترین آرزوی بشر رسیدن به چنین جامعهای است. | ||
در آیین بودایی، بودای پنجم منجی نهایی است، در دین زرتشت سه منجی به نام های هوشیذر، هوشیذر ما و سوشیانس (نجات دهنده مرگ) از نسل زرتشت مطرح است. آنان جهان را پر ازعدل خواهند کرد. | در آیین بودایی، بودای پنجم منجی نهایی است، در دین زرتشت سه منجی به نام های هوشیذر، هوشیذر ما و سوشیانس (نجات دهنده مرگ) از نسل زرتشت مطرح است. آنان جهان را پس از ظهور پر ازعدل خواهند کرد. فقر و تنگدستی را ریشه کن می کند و مردم جهان را هم فکر، هم گفتار و هم کردار می گرداند. | ||
در بین یهودیان، این مصلح آخرالزمان با خروج شخصی در آخر زمان است که کوکب افروز می باشد و روی زمین را به نور رب کریم روشن می گرداند. یهودیان در انتظار او هستند. به باور یهودیان اسم این فرد «ماشیح» است. | در بین یهودیان، این مصلح آخرالزمان با خروج شخصی در آخر زمان است که کوکب افروز می باشد و روی زمین را به نور رب کریم روشن می گرداند. یهودیان در انتظار او هستند. به باور یهودیان اسم این فرد «ماشیح» است. | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۴۹: | ||
* در آیین برهمایی، برهمنان بر این عقیده اند که در آخر الزمان "ویشنو" ظهور می نماید، در حالی که بر اسب سفیدی سوار است و شمشیر آتشبار در دست دارد. ویشنو مخالفین برهمنان را می کشد و دنیا را سعادتمند می نماید | * در آیین برهمایی، برهمنان بر این عقیده اند که در آخر الزمان "ویشنو" ظهور می نماید، در حالی که بر اسب سفیدی سوار است و شمشیر آتشبار در دست دارد. ویشنو مخالفین برهمنان را می کشد و دنیا را سعادتمند می نماید | ||
* ساکنین جزایر انگلستان از چندین قرن قبل، به انتظار "آرتور" | * ساکنین جزایر انگلستان از چندین قرن قبل، به انتظار "آرتور" بودند که می گویند: در جزیره آوالون سکونت دارد.کسی که نژاد «ساکسون» را در دنیا غالب گرداند و سعادت را نصیب و روزی آنان سازد. | ||
* نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین، یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متحد سازد و آنها را بر دنیا مسلط گرداند. | * نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین، یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متحد سازد و آنها را بر دنیا مسلط گرداند. | ||
* نژاد ژرمن بر این باورند که یک نفر از آنها قیام میکند و ژرمن را بر دنیا حاکم میکند. | * نژاد ژرمن بر این باورند که یک نفر از آنها قیام میکند و ژرمن را بر دنیا حاکم میکند. | ||
* ایرانیان بر این اعتقاد بودند که «گرزاسپه» پهلوان تاریخی ایران زنده است و در کابل خوابیده و روزی بیدار میشود و قیام میکند. دسته دیگری از ایرانیان اعتقادشان این بود که "کیخسرو" پس از استوار ساختن شالوده فرمانروایی، سلطنت را به فرزند خود واگذار کرده، به کوهستان میرود و در آنجا آرام گرفته تا روزی دوباره برگردد و اهریمنان را از گیتی بردارد | * ایرانیان بر این اعتقاد بودند که «گرزاسپه» پهلوان تاریخی ایران زنده است و در کابل خوابیده و روزی بیدار میشود و قیام میکند. دسته دیگری از ایرانیان اعتقادشان این بود که "کیخسرو" پس از استوار ساختن شالوده فرمانروایی، سلطنت را به فرزند خود واگذار کرده، به کوهستان میرود و در آنجا آرام گرفته تا روزی دوباره برگردد و اهریمنان را از گیتی بردارد. | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
<references /> | <references /> |