۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
البته رفع چنین مشکلی ، می توانست ارتقاء ردهی تشکیلاتی تعدادی از زنان باشد. اما از نظر مجاهدین این راه حل، برای گذار از چالشی به درازای طول تاریخ بشریت، راه حل مناسبی نبود. اعضاء مرکزیت مجاهدین در ادامهی جمع بندی خود به این نتیجه رسید که این چالش در گام نخست باید در بالاترین نقطهی سازمان حل شود و سپس به بقیه سازمان تسری پیدا کند. آنها معتقد بودند که زنان باید به مدار رهبری سازمان راه پیدا کنند. در آن زمان مسعود رجوی دبیرکل یا به تعبیر مجاهدین، مسئول اول این سازمان بود. طبق تصمیم گیری مرکزیت سازمان مجاهدین خلق و در راستای اولین گام برای گذار ازین چالش ایدئولوژیک، مریم عضدانلو به عنوان همردیف مسئول اول یعنی همردیف مسعود رجوی برگزیده شد. مریم عضدانلو که بعدها نام خود را به مریم رجوی تغییر داد،در آن زمان به تأیید همگان به عنوان برترین شاخصهی رشد، مسئولیت پذیری، توانایی و کاربُری و در عین حال از خودگذشتی و فداکاری در راستای پیشبرد اهداف و آرمانهای این سازمان شناخته شده و مطرح بود. | البته رفع چنین مشکلی ، می توانست ارتقاء ردهی تشکیلاتی تعدادی از زنان باشد. اما از نظر مجاهدین این راه حل، برای گذار از چالشی به درازای طول تاریخ بشریت، راه حل مناسبی نبود. اعضاء مرکزیت مجاهدین در ادامهی جمع بندی خود به این نتیجه رسید که این چالش در گام نخست باید در بالاترین نقطهی سازمان حل شود و سپس به بقیه سازمان تسری پیدا کند. آنها معتقد بودند که زنان باید به مدار رهبری سازمان راه پیدا کنند. در آن زمان مسعود رجوی دبیرکل یا به تعبیر مجاهدین، مسئول اول این سازمان بود. طبق تصمیم گیری مرکزیت سازمان مجاهدین خلق و در راستای اولین گام برای گذار ازین چالش ایدئولوژیک، مریم عضدانلو به عنوان همردیف مسئول اول یعنی همردیف مسعود رجوی برگزیده شد. مریم عضدانلو که بعدها نام خود را به مریم رجوی تغییر داد،در آن زمان به تأیید همگان به عنوان برترین شاخصهی رشد، مسئولیت پذیری، توانایی و کاربُری و در عین حال از خودگذشتی و فداکاری در راستای پیشبرد اهداف و آرمانهای این سازمان شناخته شده و مطرح بود. | ||
مریم رجوی پس از این انتخاب، به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی از وی جدا شد. امری که با مخالفت مسعود رجوی مواجه شد. اما طلاق نه یک طلاق معمول بلکه ناظر بر این امر بود که مریم رجوی نقش خود به عنوان یک همسر در زندگی خانوادگی را در شرایط فعلی مغایر با ادامه مبارزهیی میدید که تمامی انرژیها و توان انسانی او را میطلبید. از دیدگاه او بخش قابل توجهی از قوانین اسارت بار و بنده ساز و منع کننده برای یک زن زمانی عینیت مییافت که او خود را به عنوان یک همسر، ناخودآگاه، مملوک یک مرد به عنوان «شوهر» ببنید. او معتقد بود برای زنی که میخواهد در مسیر مبارزه خود را وقف یک آرمان کند کانون خانواده ، نخستین جایی است که وی را در چارچوب قوانین زنانه، اندیشهی کالایی نسبت به زن و جنسیت گرایی محصور میکند. | مریم رجوی پس از این انتخاب، به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی از وی جدا شد. امری که با مخالفت مسعود رجوی مواجه شد. اما طلاق وی نه یک طلاق معمول بلکه ناظر بر این امر بود که مریم رجوی نقش خود به عنوان یک همسر در زندگی خانوادگی را در شرایط فعلی مغایر با ادامه مبارزهیی میدید که تمامی انرژیها و توان انسانی او را میطلبید. همچنین از دیدگاه او بخش قابل توجهی از قوانین اسارت بار و بنده ساز و منع کننده برای یک زن زمانی عینیت مییافت که او خود را به عنوان یک همسر، ناخودآگاه، مملوک یک مرد به عنوان «شوهر» ببنید. او معتقد بود برای زنی که میخواهد در مسیر مبارزه خود را وقف یک آرمان کند کانون خانواده ، نخستین جایی است که وی را در چارچوب قوانین زنانه، اندیشهی کالایی نسبت به زن و جنسیت گرایی محصور میکند. | ||
=== بارز کردن عنصر رهبری در انقلاب ایدئولوژیک === | |||
نقطهی دیگری که مریم رجوی دراین حرکت آنرا هدف قرار داد عینت بخشیدن و برجسته کردن آرمان و رهبری ایدئولوژیک بود. از نظر مریم رجوی پیشاپیش سازمان مجاهدین خلق با خلاء رهبری ایدئولوژیک به معنای شکل دهندهی سانترالیزم بیشکاف از بالا و جاری کننده مونیستی و یکدست ایدئولوژی و استراتژی مواجه بود. خلائی که یکبار در سال ۱۳۵۴ برای این سازمان ضربهی اپورتونیستی را بهمراه آورده بود. در آن ضربه به دلیل تیز نبودن رهبریت سازمان، این امکان فراهم شد تا عده ای در ایدئولوژی مجاهدین دست برده و به آنرا دچار انشقاق کرده و متلاشی کنند. این ضعف و نقصیه چیزی بود که در انقلاب اکتبر روسیه توسط ولادیمیر ایلیچ لنین به نحوی برطرف شد. او در کتاب چه باید کرد، البته نه در عرصه سازمانی بلکه در عرصهی اجتماع به ضرورت عنصر رهبری کننده اشاره میکند. در مبانی اسلامی نیز، اصل امامت، از نظر مجاهدین مبین همین عنصر بود. | |||
در | مریم رجوی معتقد بود، آنچه یگانگی افراد با آرمان و ایدئولوژی یک سازمان و رهبری آنرا را دچار خدشه کرده و از سانترالیزم سازمانی دور میکند، همانا منافع، تمایلات و اندیشهی فردگرایانه است.اندیشهای که نقطهی مرکزی آن جنیستگرایی است. این اندیشه افراد را در چنبره ی زندگی خصوصی و دغدغههای عادی میان زن و مرد فرو برده و خواهی نخواهی از زندگی آرمانی و مبارزه در راه آزادی دور میکند.به عبارت دیگر، مریم رجوی معتقد بود آنچه سازمان مجاهدین در جمع بندی خود، بدان رسیده است، یعنی تاثیرات اندیشهی مردسالارانه، نه فقط یک اشتباه ضعف کوچک، بلکه ناشی از اندیشهای است بسیار دیرپا به نام جنسیتگرایی و استثمار که قدمتی به اندازهی تاریخ بشر دارد. دست برقضا این همان اندیشه آی است که مانع ارتقاء افراد در امر مبارزه، یکانگی با آرمان و خطوط مبارزاتی آن و نهایتا سرسپاری به نوک هرم سازمانی یعنی رهبری آن جهت حفظ مونیزم مبارزاتی میشود. یعنی همان خلائی که از سالها پیش به عنوان یک نقصیه در این سازمان وجود داشت و در شرایط سختی که مجاهدین خلق در آن قرار داشتند، برطرف کردن آن برای حفظ بقاء و رشد سازمانی بسیار الزام آور بود.<ref>ضرورت عام رهبری - محمد حسین حبیبی- ۱۵۰</ref> محمد حسین حبیبی در کتاب ضرورت عام رهبری در این بار میگوید:<blockquote>نتیجتا باید گفت آنچه در دوران ده ساله اول تجربه مثبت ایدئولوژی جا نیفتاده بود و ضربه اپورتونیستهای چت نما در سال ۱۳۵۴ را سبب گردید، خود معلول جا نیفتادن مسأله و جایگاه عنصر رهبری در سازمان بود. به بیان خلاصه تجربه منفی زیرپا گذاشتن عنصر ایدئولوژی تنها با زیر پا گذاشتن عنصر رهبری امکانپذیر بود و امکانپذیر شد. منتهی با وجود این،همان تجربه دهساله اول سازمان دوباره در اینجا تکرار گردید. زیرا در تجربه این دوران نیز اگر چه نقش تعیین کننده عنصر رهبری در احیای عنصر ایدئولوژی و تشکیل دوباره سازمان، در عمل برهمگان روشن بود اما به لحاظ نظری علیرغم اشارات مکرر و حتی نشر بعضی جزوات،بر عنصر رهبری، به عنوان رکن اساسی ایدئولوژی بصورت بایسته و برجسته ای تاکید نشده و نتیجتا مجموعهی اعضاء بویژه توده عظیم هوادار بصورت عمیقی نسبت به آن حساس نبودند. بدین دلیل سازمان مجاهدین در حالی میخواست بیستمین سالگرد خود را پشت سر بگذارد که این نقص ایدئولوژیک بیست ساله را همچنان با خود حمل میکرد و در واقع بصورت یک بمب ایدئولوژی سوز سازمان برانداز در بطن خود نهفته داشت. در اینجا بود که مجاهدین در پاسخگویی به ضرورت مهمتر عام ایدئولوژیک آن میرسند که بصورت حلقه ای مفقوده در مجموعهی اصول عام اعتقادیشان جای آن خالی بود. در این جا بود که در یک حرکت خیره کننده و شگفت انگیز انقلابی، ثقل دوم سازمان مجاهدین یعنی عنصر رهبری تولد یافت و به عنوان همزاد جداییناپذیر عنصر ایدئولوژی، دین و ایدئولوژی آنها را تکمیل کرد.</blockquote>به این ترتیب مریم رجوی معتقد بود که برای نفی ایدئولوژی جنسیت و فردیت باید به یک اثبات دست زد. هر نفی جز با اثبات امکان پذیر نیست. پس توجه افراد در عمیق ترین زوایای اندیشهشان را باید به نحوی از آنچه میتوان آنرا رفتار فردگرایانه و جنیست گرایانه نامید، پرهیز داده و به سمت آرمان سازمان و رهبری آن معطوف داشت. | ||
=== ازدواج مریم رجوی با مسعود رجوی === | |||
پس از طلاق مریم رجوی از مهدی ابریشمچی او در اقدام متهورانه دیگر به رغم اتهاماتی که میدانست نثار او خواهد شد از مسعود رجوی تقاضای ازدواج کرد. او خود میگوید که این دوران، یعنی فاصلهی طلاق تا ازدواج بر او سال گذشته است! | |||
از دیدگاه مریم رجوی تنها طلاق او از همسرش نمیتواند این نفی را با اثبات همراه کند. او معتقد بود در آن شرایط و با وجود حضور گستردهی نسلی از زنان جوان و میلیشیا در صفوف مبارزه که برای اولین بار در تاریخ مبارزات مردم ایران رخ داده بود، و پس از حضور مجاهدین در اروپا به معنی مهد یک زندگی بورژوایی ، مجاهدین برای کنار زدن اندیشه ی جنسیت گرایانه باید رابطهی بین زنان و مردان را بازتعریف میکردند. حتی فارغ از چنین باز تعریفی بطور معمول شاید دو راه بیشتر پیش رو نبود: | |||
اول تشکیل خانواده ها، ازدواجهای معمول در درون سازمان که تا آن زمان هم وجود داشت و سرانجام در شرایط سخت مبارزه جذب محیط شدن، حل شدن به هرمیزان در یک زندگی معمول، فاصله گرفتن از مبارزه و ... که همه بیانگر رشد هرچه بیشتر فردگرایی و جنسیتگرایی ضد مبارزاتی است | |||
راه دوم که البته تنها در تئوری قابل طرح است، برخورد ارتجاعی و جداسازی بنیادگرایانه بین زنان و مردان در هراس از گسیختن صفوف مبارزه بخاطر نفوذ زندگی خواهی و آسوده طلبی است! که البته این راه نه امکان پذیر است و نه منطبق با ایدئوژی مجاهدن و از سویی خود اتفاقا، روشی است ناشی اوج اندیشه های جنسیتگرایانه و ضد زن است که جریان بنیادگرایی و ارتجاعی خمینی، مزورانه آنرا تبلیغ میکند. مزورانه ازین جهت که در خفاء نه کمتر بلکه حتی بیشتر از دیگر اندیشهها به زن دیدگاهی کالایی و استثماری دارد. | |||
مریم رجوی با حرکت متهورانهی خود راه سوم را برگزیده و نشانه کرد. او از همسر خود جدا شده بود. اما تا اینجای داستان هنوز این نفی، هیچ اثباتی را بهمراه نداشته و یک طلاق معمول بود که میتوانست در یک نگاه ساده سازانه به هر دلیل دیگری نیز تعبیر شود. او با درخواست ازدواج از مسعود رجوی به عنوان رهبری که تمامی آرمانها و اهداف مجاهدین را نمایندگی و سمبلیزه میکرد، به خود و دیگران نشان داد که یک زن خود انتخاب میکند که کدام مسیر، کدام آرم'''ان و کدام هدف را برگزیند'''. | |||
ممکن است سوال شود که با اینهمه چرا ازدواج؟! پاسخ این است که در غیر اینصورت، یعنی درصورتی که مریم رجوی فقط به بیان چنین مفهومی بسنده کند، هرگز چنین پیامی را از خود ساطع نخواهد کرد. | |||
او خود انتخاب میکند که بجای قرار دادن شوهر،در کانون عواطف فردی خود، رهبر عقیدتی ، یا به عبارتی سمبل آرمان و ایدئولوژی خود را در این نقطه قرار میدهد. درست همان نقطه ای که باید مردی به مثابهی همسر قرار داشته باشد! اینجاست که آن پیام به قویترین شکل منتشر میشود. هرچند این موضوع در عین حال یک پدیدهی دو فاکتوری و دوپارامتری است. یعنی علاوه بر ضرورت ساطع کردن چنین پیامی، شخص مریم رجوی نیز باید در اندیشهی خود همین مسیر فکری را طی کرده و آنرا عملی کند. شاید از همین روزست که وی میگوید این دوران بر او ۳۰ سال گذشته است. | |||
وی علاوه بر بارز کردن الزام مقولهی رهبری آرمانی برای یک انقلابی در شرایط سخت مبارزه، نشان داد که یک مبارز نباید و نمیتواند چیزی جز همان آرمان و هدف را در کانون عواطف فردی خود قرار دهد. | |||
این ازدواج که البته یک ازدواج، مشابه آنچه در جامعه رخ میدهد، نبود، شوک بزرگی به تمامی مردان و زنان و خانواده های موجود در مجاهدین وارد آورد. شوکی که اولویت ارزشهای مبارزاتی وآزادیخواهانه را به چارچوبهای یک زندگی خصوصی و خانوادگی مشخص و بارز میکرد.شوکی که نشان میداد تمام زنان مجاهد و مبارز، پیش از آنکه نقشی به عنوان همسر و زن خانواده داشته باشند، دارای آرمان و هدفی بالاتر به صفت مجاهد بودن خود هستند. | |||
انقلاب ایدئولوژیک پس از گذر سالها نشان داد، در صورتی که مجاهدین از آن سرباز میزدند، بی تردید با گذر زمان نه تنها به سقف کنونی مبارزه به عنوان یک آلترناتیو مطرح نمیرسیدند بلکه محو و نابود شده و چه بسا تنها نامی یا افرادی از آنها باقی میماند. البته این انقلاب اگر برای مجاهدین و جنبش آنها دستاوردهای کلانی داشت، برای شخص مسعود رجوی جز سیل سهمگینی از اتهامات، مارکها، تهمتها و ناسزاهایی که هنوز هم ادامه دارد، در پی نداشته است. | |||
محمد حسین حبیبی: | محمد حسین حبیبی: | ||
خط ۴۲: | خط ۶۴: | ||
ضرورت عام رهبری | ضرورت عام رهبری | ||
ایدهآلیستها به خدای بدون ماده عقیده دارند و ما ایدهآلیست نیستیم. ما خدا و حقیقت را در میان زمین و هوا، در ابرها، در آسمانها و در اوهاام و تخیلات جستجو نمیکنیم. ما به خدایی معتقدیم که با او رابطهی واقعی و عینی برقرار کنیم. و این جز از طریق تنظیم رابطه با رهبری عقیدتی حاصل نمیشود.<ref>نشریه مجاهد- شماره ۲۴۶-۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۴</ref> | ایدهآلیستها به خدای بدون ماده عقیده دارند و ما ایدهآلیست نیستیم. ما خدا و حقیقت را در میان زمین و هوا، در ابرها، در آسمانها و در اوهاام و تخیلات جستجو نمیکنیم. ما به خدایی معتقدیم که با او رابطهی واقعی و عینی برقرار کنیم. و این جز از طریق تنظیم رابطه با رهبری عقیدتی حاصل نمیشود.<ref>نشریه مجاهد- شماره ۲۴۶-۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۴</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |