کاربر:Mohsen/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
در اردیبهشت ۱۳۵۸ خمینی خواهان دیدار با رهبران مجاهدین می‌شود، مسعود رجوی و موسی خیابانی به دیدار خمینی می‌روند، <blockquote>این دیدار از این جنبه اهمیت داشت که این امید را ایجاد می‌کرد که اختلافات بین سازمان مجاهدین و حکومت مرتفع شود. مسعود رجوی خودش در این باره ‌گفت''':''' «در اواسط هفته بعد، به من اطلاع دادند که احمد خمینی زنگ‌زده و دعوت کرده است که در آخر هفته برای دیدار با خمینی به قم بروم. خمینی بعد از تعارفات اولیه و ابراز علاقه و دوستی شدیدش نسبت به آیت‌الله شاه‌آبادی ـ پدر بزرگ برادر مجاهدمان محمود احمدی که در همین ملاقات حاضر بود ـ حرفش با ما این بود که: خیلی از آقایان از شما شکایت و گله دارند و همین دیروز هم که فهمیدند شما این‌جا می‌آیید، همهٴ کتاب‌ها و اعلامیه‌هایتان را آوردند به من نشان دادند، اما من اعتنا ندارم و فقط می‌خواهم شما با مردم و اسلام باشید تا اوضاع سابق به کشور برنگردد... (نقل به مضمون).</blockquote><blockquote>منظور خمینی از مردم و اسلام واضح بود: گردن گذاشتن به ولایت و هژمونی خودش را می‌خواست که طبعاً مرز سرخ ایدئولوژیکی ما با ارتجاع بود.</blockquote><blockquote>من هم گفتم: ما از شما هیچ درخواست دنیوی و مادی نداریم. در راه آزادی و استقلال ایران، ما را بدون کمترین چشمداشت دنیوی و مادی، کمترین سربازان خود بدانید. اکنون قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در شما متمرکز شده و اگر در راه خدا و خلق از آن استفاده شود، می‌تواند کون و مکان را تغییر دهد (نقل به مضمون). سپس خطبهٴ حضرت علی در نهج‌البلاغه در مورد حق مردم بر والی و حاکمیت و حق والی و حاکمیت بر مردم را برایش خواندم و نتیجه گرفتم که محور و کانون همهٴ مسائل و خواستها که انقلاب ضدسلطنتی هم اساساً برای آن به‌پا شد، مسأله آزادی است».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/170199/post_gallery.html سازمان مجاهدین خلق ایران] </ref></blockquote>این دیدار هم نتیجه‌ای نداشت و حمله به مراکز مجاهدین کماکان ادامه یافت، در مردادماه ۱۳۵۸ چندین بار به ستادهای مجاهدین ازجمله بنیاد علوی در تهران حمله شد، مجاهدین انتشار نشریه‌ی مجاهد را که ۵ شماره چاپ شده  بود را متوقف کردند.
در اردیبهشت ۱۳۵۸ خمینی خواهان دیدار با رهبران مجاهدین می‌شود، مسعود رجوی و موسی خیابانی به دیدار خمینی می‌روند، <blockquote>این دیدار از این جنبه اهمیت داشت که این امید را ایجاد می‌کرد که اختلافات بین سازمان مجاهدین و حکومت مرتفع شود. مسعود رجوی خودش در این باره ‌گفت''':''' «در اواسط هفته بعد، به من اطلاع دادند که احمد خمینی زنگ‌زده و دعوت کرده است که در آخر هفته برای دیدار با خمینی به قم بروم. خمینی بعد از تعارفات اولیه و ابراز علاقه و دوستی شدیدش نسبت به آیت‌الله شاه‌آبادی ـ پدر بزرگ برادر مجاهدمان محمود احمدی که در همین ملاقات حاضر بود ـ حرفش با ما این بود که: خیلی از آقایان از شما شکایت و گله دارند و همین دیروز هم که فهمیدند شما این‌جا می‌آیید، همهٴ کتاب‌ها و اعلامیه‌هایتان را آوردند به من نشان دادند، اما من اعتنا ندارم و فقط می‌خواهم شما با مردم و اسلام باشید تا اوضاع سابق به کشور برنگردد... (نقل به مضمون).</blockquote><blockquote>منظور خمینی از مردم و اسلام واضح بود: گردن گذاشتن به ولایت و هژمونی خودش را می‌خواست که طبعاً مرز سرخ ایدئولوژیکی ما با ارتجاع بود.</blockquote><blockquote>من هم گفتم: ما از شما هیچ درخواست دنیوی و مادی نداریم. در راه آزادی و استقلال ایران، ما را بدون کمترین چشمداشت دنیوی و مادی، کمترین سربازان خود بدانید. اکنون قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در شما متمرکز شده و اگر در راه خدا و خلق از آن استفاده شود، می‌تواند کون و مکان را تغییر دهد (نقل به مضمون). سپس خطبهٴ حضرت علی در نهج‌البلاغه در مورد حق مردم بر والی و حاکمیت و حق والی و حاکمیت بر مردم را برایش خواندم و نتیجه گرفتم که محور و کانون همهٴ مسائل و خواستها که انقلاب ضدسلطنتی هم اساساً برای آن به‌پا شد، مسأله آزادی است».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/170199/post_gallery.html سازمان مجاهدین خلق ایران] </ref></blockquote>این دیدار هم نتیجه‌ای نداشت و حمله به مراکز مجاهدین کماکان ادامه یافت، در مردادماه ۱۳۵۸ چندین بار به ستادهای مجاهدین ازجمله بنیاد علوی در تهران حمله شد، مجاهدین انتشار نشریه‌ی مجاهد را که ۵ شماره چاپ شده  بود را متوقف کردند.


در این شرایط و فضای ملتهب [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] دست به تأسیس میلیشیا زد، در تاریخ ۲ آذرماه ۱۳۵۸ میلیشیا تأسیس شد و نیروها و هواداران مجاهدین در قالب یگان‌‌های میلیشیا سازمان‌دهی شدند. میلیشیا را می‌توان پایه اصلی تشکیل ارتش آزادیبخش دانست.
در این شرایط [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] دست به تأسیس میلیشیا زد، در تاریخ ۲ آذرماه ۱۳۵۸ میلیشیا تأسیس شد و نیروها و هواداران مجاهدین در قالب یگان‌‌های میلیشیا سازمان‌دهی شدند. میلیشیا را می‌توان پایه اصلی تشکیل ارتش آزادیبخش دانست. مجاهدین در توضیح دلیل تشکیل میلیشیا بر این باورند که وقتی دیکتاتوری پایه‌های خودش را محکم می‌کند، و فضای باز سیاسی رفته رفته بسته‌تر می‌شود باید توان مقابله با آن را داشته باشی، به همین دلیل باید نیروی آماده‌‌ای داشته باشی که بتواند جلوی دیکتاتور بایستد.  


درگیری و اصطکاک بین هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران، هر روز بیشتر می‌شد، نهایتاً‌ روز ۳۰ خرداد وقتی تظاهرات مردم تهران شدیداً سرکوب شد، دوران مبارزه‌ی سیاسی به اتمام رسید و سازمان مجاهدین خلق ایران اعلام کرد که وارد مرحله‌ی رویاروی قهرآمیز و نظامی‌ با این‌ رژیم می‌شود       
درگیری و اصطکاک بین هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران، هر روز بیشتر می‌شد، نهایتاً‌ روز ۳۰ خرداد وقتی تظاهرات مردم تهران شدیداً سرکوب شد، دوران مبارزه‌ی سیاسی به اتمام رسید و سازمان مجاهدین خلق ایران اعلام کرد که وارد مرحله‌ی رویاروی قهرآمیز و نظامی‌ با این‌ رژیم می‌شود.     
 
اما یک سؤال وجود دارد که چرا مقاومت مسلحانه واجب، قطعی و اجتناب ناپذیر شد؟      
 
در این باره سازمان مجاهدین پاسخ می‌دهد، مبارزه‌ی قهرآمیز را خمینی تحمیل كرد. او آخرین حرفش این بود كه: «یا ندامت یا قبرستان» این پاسخی بود كه او در همان اردیبهشت ماه ۶۰ به نامه‌‌ی مجاهدین داده بود و راهی جز قیام مسلحانه باقی نگذاشته بود.‌<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران-  صفحه ۷۵ چاپ ۱۳۷۴</ref>     
 
در طول دو سال و نیم كار سیاسی مسالمت‌آمیز خمینی به اندازه‌ی تمامی دوران شاه از مجاهدین و دیگر مبارزین كشت و این در حالی بود كه آنها با صبر و بردباری بی‌نظیری حتی یك گلوله شلیك نكردند. خوب او تمامی این جنایتها را انجام داد تا در قدرت باقی بماند، آن‌هم یك قدرت و سلطنت مطلقه و  دیكتاتوری سیاه قرون‌وسطایی.‌به گفته ٌ مسعود رجوی «اگر او می‌خواست تن به مسالمت و زندگی سیاسی مسالمت‌آمیز بدهد قبل از هر چیز لازم بود كه خودش در دادگاه حاضر شود و به محاكمه  و كیفر عادلانهٌ  مردمی تسلیم شود».     


پیام  واضحی  داشت. پیام این بود:   
پیام  واضحی  داشت. پیام این بود:   
۹۷۳

ویرایش

منوی ناوبری