۱٬۰۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کارهای '''عباس میرزا (۱۲۱۲-۱۱۶۸) یکی از شاهزاده گان قاجار، فرزند فتحعلیشاه و آسیه خانم بود. وی ولیعهد و والی آذربایجان بود. او قبل از مرگ پدرش از دنیا رفت.<ref name=":0">بیوگرافی - [http://azadamirkhizi.blogfa.com/tag/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7 عباس میرزا] </ref> | |||
== زندگینامه == | |||
=== تولد و کودکی === | |||
پسرِ فتحعلی شاه قاجار، عباس میرزا در سال ۱۱۶۸ هجری خورشیدی در قصبه (نوا) از توابع لاریجان قدم به عرصهٔ وجود گذاشت. فتحعلی شاه نام این فرزند را عباس میرزا گذاشت و نسبت به وی مهر و انسی خاص یافت. او بر خلاف پسران دیگرش در دوران کودکی، طفلی مریض المزاج ولی فوقالعاده مودب و سر بزیر و محجوب بود. او در سن ده سالگی به کسالت و درد مفاصل و استخوان مبتلا گشت. در کودکی بسیار مورد علاقه آقا محمد خان قاجار سر سلسلهٔ قاجار بود که خود تعلیمات نظامی مخصوص را به او میآموخت. عباس میرزا ضمن فرا گرفتن تعالیم مختلف و روشهای گوناگون فنون سواری و جنگ، در ایام فراغت و بیکاری به مطالعه کتب سودمند و مفید میپرداخت و به آسانی به بیشتر زبانهای شرقی آشنا شده بود. | |||
=== جوانی و ولایتعهدی === | |||
فتحعلی شاه در سال دوم سلطنت خود، مجلس با شکوهی ترتیب میدهد و جمع کثیری از بزرگان و علما و رجال سرشناس و درباریان و وابستگان صاحب رأی و نظر و همچنین سرکردگان خاندان قاجار را دعوت میکند تا آنها در زمینهٔ تفویض ولیعهدی به فرزند قابل و کاردانش، عباس میرزا به مشورت و گفتگو بپردازند. فتحعلی شاه عباس میرزا را از دیگر فرزندان خود باهوش تر و دلیرتر و مستعدتر میدید. در این مجلس عموم بزرگان و سران قاجار نسبت به شجاعت و امتیازات برجسته عباس میرزا و درایت و قابلیت او اتفاق نظر داشتند و این انتخاب شاه را شایسته دانستند. فردای آن روز شاه او را به حکومت آذربایجان تعیین کرد. | |||
=== ازدواج === | |||
فتحعلی شاه دختر میرزا محمدخان دولوی قاجار را که از زعمای طایفهٔ قاجار بود به نام «خرده خانم» برای وی نامزد کرد. این از لحاظ سیاسی نیز برای ایل قاجار اهمیت فراوان داشت که وصلت عباس میرزا درون ایلی باشد و به این ترتیب عباس میرزا روانه آذربایجان شد. | |||
=== مرگ === | |||
بیماری مزمنی که دستگاه گوارشی و کلیههای عباس میرزا را مورد حمله قرار داده بود، مزاج این شاهزاده را از حال اعتدال خارج ساخته و باعث شده بود او از لحاظ بنیه ضعیف شود. این امر لزوم مداوا و درمان فوری و مستمر را ایجاب میکرد ولی متأسفانه اشتغالات جنگی و سیاسی و حرکتهای مداوم او برای امنیت دادن به شهرهای ناامن و سرکوبی گردنکشان اجازهٔ استراحت و معالجه را به او نمیداد و معالجات طبیب او کورمک نیز مأثر واقع نمیشد. | |||
هرات در محاصره بود که شاه قاجار به دلیلی نامعلوم عباس میرزا را فراخواند. سپهسالار ایران، فرزند خویش را برای ادامه محاصره شورشیان در هرات باقی گذاشت و عازم تهران شد اما در حوالی مشهد، بیماری کهنه کلیویش تشدید شده و در شهر مشهد دار فانی را وداع گفت. برخی مورخین به نقش پزشک انگلیسی عباس میرزا در مرگ او اشاره کرده و قائل به مسموم شدن ولیعهد میباشند اما صحت و سقم این ادعا هرگز مشخص نشدهاست.<ref name=":0" /> | |||
== جملات تأمل برانگیز عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه به سفیر فرانسه در ایران == | == جملات تأمل برانگیز عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه به سفیر فرانسه در ایران == | ||
مردم به کارهای من افتخار میکنند، ولی چون من، از ضعیفی من بی خبرند. چه کردهام که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ چه شهری را تسخیر کردهام و چه انتقامی توانستهام از تاراج ایلات خود بکشم؟... | مردم به کارهای من افتخار میکنند، ولی چون من، از ضعیفی من بی خبرند. چه کردهام که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ چه شهری را تسخیر کردهام و چه انتقامی توانستهام از تاراج ایلات خود بکشم؟... | ||
خط ۶: | خط ۲۴: | ||
یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.<ref>پارسینه - [http://www.parsine.com/fa/news/191810/%D8%AC%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B9%D9%87%D8%AF-%D9%81%D8%AA%D8%AD%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 جملات تأمل برانگیز عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه به سفیر فرانسه در ایران]</ref> | یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.<ref>پارسینه - [http://www.parsine.com/fa/news/191810/%D8%AC%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B9%D9%87%D8%AF-%D9%81%D8%AA%D8%AD%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 جملات تأمل برانگیز عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه به سفیر فرانسه در ایران]</ref> | ||
== اتفاقات مهم == | |||
=== جنگهای ایران و روس === | |||
بعد از فتح گرجستان به وسیلهٔ روسیه تزاری کشمکشها بین ایران و روس آغاز شد و جنگ با روسیه با هدف فتح گرجستان چندان آسان به نظر نمیرسید. حال که انگلیسیها رغبتی برای کمک کردن نشان نداده بودند میبایست در جستجوی متحد دیگری میبود و چون کشور فرانسه با روسیه در حال جنگ بود، دولت ایران از ناپلئون تقاضای کمک کرد و او نیز بخاطر دستیابی به هند در صدد اتحاد با ایران بود. در آغاز جنگ، پیروزی از آن قشون ایران و نائب السلطنه عباس میرزا بود ولی بعد نیروهای روسی به اتکای توپخانه مجهز خود، نیروهای ایرانی را به عقب راندند و از طرفی فرانسویها که با روسها صلح کرده بودند، با میانجیگری بریتانیا دو طرف را به مذاکره برای صلح کشانیدند که سرانجام پیمانی در ۲۲ مهر ۱۱۹۲ در دهکده گلستان به امضاء رسید. بر اساس مفاد این پیمان ایران بسیاری از ایالات خود در قفقاز را مانند قره باغ، گنجه، شیروان، باکو و... را از دست داد. | |||
احتمالاً نه شاه ایران و نه تزار روسیه، عهدنامه گلستان را قطعی تلقی نمیکردند. عباس میرزا آن را فقط آتش بسی موقت میدانست و خود را برای جنگی دیگر آماده میکرد. در این زمان حکومت ایران ابوالحسن خان شیرازی سفیر سابق ایران در لندن را به سنت پترزبورگ فرستاد تا درخواست کند که به تصحیح خطوط مرزی اقدام شود، اما وزیر خارجه روسیه درخواست ایران را رد کرد. با وجود اینگونه رفتار سرد و دو پهلو از جانب دولت روسیه و فشار روحانیون و اینکه در اردیبهشت ۱۲۰۵ سپاهیان روسیه میرک محلی در خانات ایروان را اشغال کردند، ایرانیان دریاچه گوگچه را گرفتند. این بهانهٔ جنگهای دوم ایران و روس شد که در آغاز، سپاه ایران موفقیتهای زیادی بدست آورد اما به خاطر کمی تجهیزات شکست خورد. در ترکمن چای عهدنامهٔ دیگری بر ایران تحمیل شد که علاوه بر شهرهایی که در پی عهدنامهٔ گلستان از ایران جدا شده بود شهرهای جدیدی به همراه غرامت ۲۰ میلیون روبلی به ایران تحمیل شد.<ref name=":0" /> | |||
== اقدامات مهم == | |||
=== عباس میرزا و حکومت آذربایجان === | |||
اواخر ماه ذیحجه ۱۲۱۳ هـ، ق عباس میرزا به شهر تبریز وارد شد. او خوشحال بود که توانسته این سفر طولانی را پشت سر بگذارد. کلیه حکام شهرها و امراء و سران عشایر و طوایف و همه بیگلربیگیان که از مدتها پیش انتظار او را میکشیدند در دروازهٔ تبریز اجتماع کرده بودند. او پس از ورود به این سرزمین دست به اصلاحاتی در آذربایجان زد، او به کارهای دیوانی نظم و ترتیبی خاص داد وی طرز جمعآوری مالیات و عواید دولتی ظالمانه و برخلاف اخلاق و عدالت را سامان داد. عباس میرزا دستور داد شهرهای مهم آذربایجان، از جمله اردبیل و خوی و مراغه و غیره از شکل و صورتهای قبلی خارج شوند و مخصوصاً ترتیب خیابانها و عمارات دولتی به طرز نوین احداث گردد. او در شهر تبریز بناها و ساختمانهای عمومی و گردشگاههای مختلفی را ایجاد کرد و بخاطر رفاه حال عموم، دستور داد اماکن و باغهای عمومی مفرح و دلانگیزی در داخل شهر تبریز ساخته شوند . | |||
=== اعزام دانشجو به اروپا === | |||
در ابتدا عباس میرزا با ژنرال گاردان قرار میگذارد تا هر سال جمعی از جوانان ایرانی برای تحصیل به پاریس بروند. وعده گاردان به نتیجه نمیرسد و وی به همراه همراهان خود عازم فرانسه میشود. پس از ورود سفیر انگلیس به ایران وی از اعزام جوانان ایرانی به لندن استقبال میکند. در سال ۱۲۲۶ قمری که ماموریت سفیر انگلیس به اتمام میرسد، وی همراه با دونفر ایرانی عازم کشور خود میشود. این دو ایرانی عبارت بودند از محمدکاظم فرزند نقاشباشی و حاجیبابا افشار. اولی به دنبال تحصیل در نقاشی بود و دومی تحصیل طب. | |||
=== اصلاحات در ارتش === | |||
عباس میرزا تلاش بسیار کرد تا به ارتش ایران نظم بخشد. او سعی کرد لباسهای متحدالشکل را در ارتش رواج دهد. همچنین سپاهیان را عادت نمود تا چکمه بپوشند. تصور غلط نظامیان و وابستگی آنها با آداب و عادات گذشته نیز سد راه تلاشهای اصلاحی وی بودند. در بدایت حال قاطبه رجال و عامه مردم از پوشیدن جامهٔ تنگ و کوتاه چندان اکراه داشتند که چنان میپنداشته که این گونه لباس حرب را که موجب چابکی در طعن و ضرب است پوشیدنش بر خلاف شرع مبین و منافی ملت متین، بلکه لازمه خروج از دین است. | |||
=== دعوت از اروپاییان برای دیدن ایران === | |||
یکی از تلاشهای عباس میرزا دعوت از اروپاییان برای دیدن ایران بود. او به دنبال آن بود تا برخی از اروپاییان به ایران مهاجرت کنند. او یقین داشت که اهل ایران به سبب کثرت معاشرت با اهل فرنگستان در علوم و صنایع که در این اوقات فیالجمله متروک شدهاست ترقی زیاد خواهند کرد. برای نیل به هدف فوق میرزا صالح شیرازی به عنوان نماینده ایران در سال ۱۲۳۸ هجری قمری مطلبی را در لندن منتشر میسازد که زمینه ساز و مشوق مهاجرت فرنگیها به ایران میشود.<ref name=":0" /> | |||
== عباس میرزا و عهدنامه ترکمنچای == | |||
پس از عهدنامه گلستان، دوره دوم جنگهای ایران و روسیه آغاز شد. | |||
در این میان جنگ گنجه مهمتر از همه مینمود عباس میرزا فرمانده سپاه ایران با حرکت به سوی گنجه در این منطقه سنگر گرفت. | |||
در این میان پاسکویچ فرمانده سپاه روس نیز خود را به این منطقه رساند. ابتدا عباس میرزا به دلیل برخی آشفتگیها در سپاه خود خواست که جنگی اتفاق نیافتد اما تلاش او موثر نیافتاد و جنگ وسیعی در این منطقه در گرفت. | |||
در پایان نیز سپاه روس فاتح میدان شد. عباس میرزا سرانجام در ناحیه ترکمانچای خواست که جلوی پاسکویچ را بگیرد اما در آنجا نیز شکست خورد و سرانجام مجبور شد که شرایط صلح را بپذیرد. | |||
در این میان پاسکویچ که خود را مغرور از فتح جنگ میدید برای سپاه ایران ضرب الاجلی تعیین کرد و گفت چنانچه تا پنج روز تکلیف صلح مشخص نشود عازم تهران خواهد شد.<ref name=":0" /> | |||
== شکست سپاه عباس میرزا در جنگ اصلاندوز == | |||
با قتل سیسیانوف فرماندهی سپاه روسیه به عهده گودوویچ افتاد (این دوران همزمان است با فعالیتهای ژنرال گاردان در تقویت نظامی ایران). | |||
گودوویچ در سال ۱۲۲۳ ه. ق غافلگیرانه به ایروان حمله برد اما شکت خورد و برگشت. | |||
عباس میرزا برای تنبیه سپاه روسیه از تبریز به نخجوان رهسپار شد و طی چند نبرد در اطراف شهر ایروان و دریاچه گوگچه سپاهیان روس را مغلوب کرد. | |||
در سال ۱۲۲۵ ه. ق. حسین خان قاجار حاکم ایروان در برابر روسها شورش کرد و جمع زیادی از آنها را به اسیری گرفت و عازم تهران کرد. | |||
این روزها (۱۲۲۶- ۱۲۲۵ ه. ق) مقارن با خروج گاردان از ایران و ورود هیات نظامی انگلیسی به ایران است. در این زمان روسها خواستار صلح با ایران شدند که شرطشان این بود که مکانهای متصرفه در تصرف آنها بماند و نیز ایران به آنها اجازه عبور از داخل کشور برای حمله به عثمانی را بدهد که دولت ایران این تقاضا را نپذیرفت. | |||
پس از ورود گور اوزلی به ایران، و به علت رابطه دوستی که در این دوره میان انگلیس و روسیه ایجاد شده بود؛ وی بر آن شد که بین ایران و روسیه، صلح برقرار کند و خواستار آن شد که افسران انگلیسی که در سپاه ایران بودند از جنگ با روسیه دست بردارند. چون عباس میرزا اصرار داشت جنگ ادامه یابد، جنگ ادامه یافت و سپاه ایران در محل اصلاندوز کنار رود ارس در بخش مرکزی اهر مقیم شدند. در این هنگام روسها غافلگیرانه به اردوی ایران حمله کردند. اگرچه سپاه ایران مقاومت زیادی نشان داد اما به علت اختلافاتی که بین سپاه ایران پیش آمد، نیروهای ایرانی مجبور به عقبنشینی به سمت تبریز شدند. فرمانده سپاه روسیه پس از فتح اصلاندوز، آذربایجان را از هر دو طرف مورد تهدید قرار داد. در این زمان ترکمانان خراسان شورش کردندو شاه ایران که درصدد آماده کردن سپاهی برای سرکوب نیروهای روسی بود به علت اوضاع ناآرام در چند جبهه تقاضای صلح کرد. | |||
با امضای قرارداد ترکمنچای و پایان جنگهای ایران و روس، عباس میرزا برای برقراری نظم و سرکوب شورش ترکمنها به خراسان رفت. او در سال ۱۲۱۲ شمسی در مشهد درگذشت. مقبره او در کنار ضریح حرم امام رضا قرار دارد.<ref name=":0" /> | |||
== فرزندان == | |||
عباس میرزا از همسران خود چهل وهشت فرزند یافت که بیست ودو تن دختر و بیست وشش تن پسر بودند: | |||
پسران | |||
# محمدشاه (۱۲۲۲ - ۱۲۶۴) | |||
# بهرام میرزا (۱۲۲۳ - ۱۲۹۹) | |||
# بهمن میرزا (۱۲۲۵ - ۱۳۰۱) | |||
# جهانگیر میرزا (۱۲۲۵ - رجب ۱۲۶۹) | |||
# فریدون میرزا (۱۲۲۵ - ۱۲۷۲) | |||
# اسکندر میرزا (۱۲۲۶ - ۱۲۷۳، تبریز) | |||
# خسرو میرزا (۱۲۲۶ - ۱۳۰۱) | |||
# قهرمان میرزا (؟ - ۱۲۵۵) | |||
# اردشیر میرزا (؟ - ۱۲۸۳) | |||
# احمد میرزا (؟ - ۱۳۱۰) | |||
# جعفرقلی میرزا (؟ -؟) | |||
# مصطفیقلی میرزا (؟ - ۱۲۷۱) | |||
# مراد میرزا (ربیعالثانی ۱۲۳۳ - ۲ جمادیالاول ۱۳۰۰) | |||
# منوچهر میرزا (؟ -؟) | |||
# فرهاد میرزا (۱۲۳۳ - ۱۳۰۵) | |||
# فیروز میرزا (۱۲۳۳ -؟) | |||
# خانلر میرزا (؟ - ۱۲۷۸) | |||
# محمدرحیم میرزا (؟ -؟) | |||
# مهدیقلی میرزا (؟ - ۱۲۷۰) | |||
# حمزه میرزا (؟ - ۱۲۹۷) | |||
# ایلدرم بایزید میرزا | |||
# لطفالله میرزا | |||
# محمدکریم میرزا | |||
# محمدجعفر میرزا | |||
# عبدالله میرزا | |||
دختران | |||
# ماه رخسار خانم فخرالدوله، همسر محمدحسن خان قاجار زیادلو | |||
# طوبی خانم، همسر رضاقلی خان اردلان (حاکم کردستان) | |||
# نگارالسلطنه، همسر عبدالله خان صارمالدوله قزاگزلو | |||
# خورشیدکلاهخانم، همسر اللهیار خان آصفالدوله دولو | |||
# جهانخانم، همسر منشیالممالک زریننعل | |||
# فرخندهخانم، همسر میرکاظمخان تالشی | |||
# دختر، همسر محمدخان قاجار دولو | |||
# دختر، همسر طهماسب میرزا مؤیدالدوله | |||
# صفیهسلطانخانم، همسر میرزا محمودخان ناصرالملک قراگزلو | |||
# دختر، همسر جهانگیرخان قشقایی | |||
# دختر، همسر سیفالملوک میرزا | |||
# مهرجهانخانم، همسر نجفقلیخان دنبلی<ref name=":0" /> | |||
== عباسمیرزا در نگاه دیگران == | |||
=== نامه قائممقام به همسرش (خواهر عباسمیرزا) === | |||
شاهزاده جان قربانت شوم! ز دوری تو نمردم چه لاف مهر زنم که خاک بر سر من باد و مهربانی من. اما یقین بدانید که در این واقعه هایله که خاک بر سر من و ایران شد، تلف خواهم گردید. دریغ و درد که آسمان نخواست ایران نظام گیرد و دولت و دین انتظام پذیرد. در این اعصار و اعوام کسی مثل ولیعهد جنت مکان یاد ندارد؛ عدل محض بود، محض عدل بود. حق خدمت خوب میدانست و قدر نوکر خوب میشناخت. به خدمت جزیی نعمت کلی میداد، ایتام را پدر بود و ارامل را پسر. اهل آذربایجان در مدت سی سال، پرورده احسان بودند. اهل خراسان را در این مدت سه سال، چنان بنده عدل و انعام و غلام فضل و اکرام خود فرمودند که صد برابر مطیع تر از اهل آن سامان شده بودند. این غلام پیر به چه زبان بگوید و به چه بیان بنویسد؟ خدا نخواست که جهان در عهد جهانداری او زنده و نازنده شود! | |||
=== توصیف ژوبر === | |||
ارنست ژوبر که از سوی ناپلئون بناپارت به ایران اعزام شده بود، در سال ۱۲۲۱ ق در اردوگاه جنگی عباس میرزا با روسها، از او دیدار میکند. او میگوید: در مدت زمان کوتاهی که در خدمت عباس میرزا بودم همواره به مسائل مهم میپرداخت. او از امور پوچ و یاهگویی خودداری و همواره نکتههای دقیقی را مطرح میکرد. یکبار از سر درد به من چنین گفت: | |||
مردم به کارهای من افتخار میکنند، ولی چون من، از ضعیفی من بی خبرند. چه کردهام که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ چه شهری را تسخیر کردهام و چه انتقامی توانستهام از تاراج ایلات خود بکشم؟...از شهرت فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، معالوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی(روسی) سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من میشوند... نمیدانم این قدرتی که شما(اروپاییها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطهور و بندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.<ref name=":0" /> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
ویرایش