۱٬۰۴۸
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''عماد رام''' | '''عماد رام''' زادهٔ یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹ در شهر ساری میباشد. لیسانش دانش سرای کشاورزی. او نوازنده فلوت، آهنگساز و خواننده پاپ بود. سال ۱۳۵۷ از ایران به آلمان مهاجرت کرد. سال ۱۳۷۳ به شورای ملی مقاومت ایران پیوست و سرانجام پس از یک عمر فعالیت هنری در سوم خرداد ۱۳۸۲ در آلمان جاودانه شد. | ||
== تولد و | == تولد و آغاز فعالیتهای هنری از زبان خودش == | ||
هنوز کودکی بیش نبود که خارخار عشق در دلش جان گرفت. از زبان خود او بشنویم: | |||
«من [در یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹] در شهر ساری در استان مازندران متولّد شدم. از شش سالگی در حالی که از نیهای خودرو در شمال، که آن را به صورت فلوت طرّاحی میکردم، بدون مربّی یادگیری این ساز را شروع کردم. انجام این مقصود با شرایط آن روز چندان کار ساده یی نبود، زیرا که هنر و هنرمند در جامعه زمان ما کمترین اعتباری نداشته و از دید مردم شهر باعث ننگ خانواده بود. در چنین موقعیتی به خوبی میتوان احساس کرد توفیق در این راه با چه ناامیدیها و دردسرهایی همراه بوده که تنها راه برای موفقیت، ذوق سرشار و استقامت بی حدّ و حَصری لازم داشت تا انسان را به سرمنزل مقصود برساند» | |||
== فعالیتهای هنری و حرفهای == | == فعالیتهای هنری و حرفهای == | ||
او از دوران جوانی علاقه زیادی به نی داشت و نیهای خود را سوراخ میکرد و در آنها میدمید. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر رویآورد و علاوه بر نقش کمدینها در پشت پرده میخواند و فلوت میزد. | او از دوران جوانی علاقه زیادی به نی داشت و نیهای خود را سوراخ میکرد و در آنها میدمید. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر رویآورد و علاوه بر نقش کمدینها در پشت پرده میخواند و فلوت میزد. | ||
در سال ۱۳۳۵ به | در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای مهم منصوب شد. | ||
عماد در هفتم مهر | عماد در هفتم مهر ۱۳۴۳ خانمی به نام فلور ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نامهای گویا، آهنگ و ملودی شد. | ||
او به ضبط و پخش نوارهای | او به ضبط و پخش نوارهای «وطن با شبانه» پرداخت که از شعر، کلام و آهنگهای ملی و وطنی سرشار بود. | ||
عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با | عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکسترهای بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت. | ||
در شهریور | در شهریور ۱۳۲۲ به تئاتر روی آورد و علاوه بر نقش کمدینها، پیش پرده میخواند و فلوت میزد.<ref>نت آهنگ - زندگینامه عماد رام _ استاد بزرگ فلوت ایران [http://www.noteahang.com/forum/showthread.php?17328-زÙدگÛÙاÙ
Ù-عÙ
اد-راÙ
-_-استاد-بزرگ-ÙÙÙت-اÛرØ]</ref> در تهران مجید محسنی، حمید قنبری و جمشید شیبانی از سالهای ۱۳۲۰ پیش پرده خوانی را شروع کرده بودند و پرویز خطیبی و ابوالقاسم حالت، اشعار فکاهی آن را میسرودند. پیش پرده خوانی چندین سال مد بود. به هر حال به قول عماد رام، نخستین مربی غیررسمی اش سن تئاتر بود. | ||
در سال | در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و به اداره هنرهای زیبا رفت. نت، سازشناسی و ارکستراسیون نزد محمد علی خادم میثاق، و ردیفها را نزد حسن راد مرد فرا گرفت. مدتی نزد نورعلی برومند و حاج آقا محمد ایرانی مجرد آموزش دید. | ||
در سال | در سال ۱۳۳۹ برای اولین بار در ارکستر حسن رادمرد کنسرت داد. در تلویزیون، ارکستر سه نفره ای متشکل از حسین تهرانی، فرامرز پایور و عماد رام پا گرفت… از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای فرهنگ و هنر منصوب شد. | ||
عماد میگفت: | عماد میگفت: | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
من عقیده دارم هنرمند باید راه آزادگی پیشه کند و بازگو کننده رنجها خوشیها و هر آنچه که بر مردم جامعهاش میگذرد باشد. | من عقیده دارم هنرمند باید راه آزادگی پیشه کند و بازگو کننده رنجها خوشیها و هر آنچه که بر مردم جامعهاش میگذرد باشد. | ||
عماد رام | عماد رام میگفت: | ||
منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از | منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سالها همچنان پابرجا ماندهاست و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبیها به دنبال هنر بودند، دود چراغ میخوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان مینشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند. من گاهی برای اینکه آموزش فرهنگی و اخلاقی بگیرم نزد شادروان اسماعیل مهرتاش میرفتم، روزی نقل کرد در هنگام جوانی که من و علی اکبر شهنازی برای مشق تار خدمت درویش خان میرفتیم، روزی از قسمت روابط فرهنگی ایران و فرانسه پاکتی آوردند که محتوی یکصد تومان بود. در آن زمان یکصد تومان فوقالعاده ارزش داشت و اگر کسی در کوچه ای صد تومان پول داشت آن کوچه به کوچه صد تومانیها معروف میشد. | ||
درویش خان گفت: گمان نمیکنم که فرهنک و کار فرهنگی پاداش داشته باشد و از | |||
پول امتناع ورزید. پس از ساعتی در همان جلسه رو کرد به حاجی علی اکبر خان که نسبتآ ثروتمند بود و ماهانه سه تومان بابت حقالتدریس میپرداخت و گفت: پولداری حقالتدریس ماه آینده خود را بپردازی؟ و پس از اینکه سه تومان را که مبلغ نسبتآ قابل توجهی بود گرفت، نوکرش را صدا زد و گفت: این سه تومان را بده این همسایه ارمنی که امروز زنش مرده و پول کفن و دفنش را ندارد. حالا شما این را مقایسه کنید با کسانی که اسم خود را هنرمند گذارده بودند و شبها به کابارهها و … هجوم میآوردند برای انباشتن جیب خود؛ و این تفاوت بود که هنر امثال درویش خان را ماندنی کرد. | |||
== خروج از ایران == | == خروج از ایران == | ||
علت خروج از ایران از زبان عماد رام | |||
«به خاطر دارم یکی دو هفته پیش از پیروزی انقلاب ۵۷، خمینی پس از سالها دوری با هواپیما عازم ایران بود. خبرنگاری از او پرسید که در آن لحظه چه احساسی دارد. او در جوابش گفت: "هیچ". من از همان لحظه فهمیدم که وطن من درگیر مشتی عمّامه به سر شده که سالیان دراز برای دست یافتن به چنین فرصتی خوابهای طلایی میدیدهاند. از اینرو، باید بدون هیچ درنگی دست به کار شد و تا آخرین لحظه حیات برای ریشهکنکردن این زالوهای تشنه به خون از هیچ مبارزه یی روی گردان نبود. ابتدا، دست به تهیه و تکثیر نوارهایی زدم به نام "شبانه" یا "شبزندهداران" که محتوایی جز وطنخواهی و مردم سالاری نداشت و ترانههایی به نام "هموطن، ایران ـ ایران» که با سخنانی نیشدار به آخوندها همراه بود و خوشایند ذائقهٌ عوامل حکومت نبود؛ لذا در سال۱۳۶۰ دستگیر و روانهٌ زندانم کردم که روزنامهٌ مردم ارگان رسمی حزب توده، که در آن زمان در نماز جمعه هم پخش میشد اولین روزنامه یی بود که نوشت «عماد رام»، «جُرثومهٌ فساد دستگیر و زندانی شد». بعد از دو ماه اسارت با پادرمیانی دوستی به نام کاشانی، ـ که خود را به ظاهر طرفدار رژیم نشان داده بود ـ با… تحمل هشتاد ضربه شلاق، از زندان آزاد شدم. پس از آزادی از زندان به این فکر افتادم که در برابر چنین حکومتی نباید لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهیه و پخش نوارهایی دست زدم به نامهای حافظ، همتای آف این کارم شتاب (دربارهٌ مولوی) و قصههای کودکان… امّا، متأسّفانه باز هم حکومت مانع انجامد. ضمناً در این گیرودار از مزاحمتهای مأموران رژیم در امان نبودم. آنها هر وقت دلشان میخواست بدون اطلاع قبلی در ساعات مختلف آرامش زندگی من و خانواده ام را درهم میریختند. در این روزهای سیاه میشنیدم که جوانان رشید ما را به جرم آزادیخواهی گروه گروه تیرباران میکردند یا به چوبه دار میسپردند. به ناچار تصمیم گرفتم تا دیرنشده و اقدام به دستگیریم نکردند، برخلاف تمایلم، ایران را ترک کنم و با همسر و فرزندانم در آلمان رَحلِ اقامت افکنم… با ورودم به آلمان سعی کردم تاحدّ ممکن در اغلب اجتماع هموطنانم برای تظاهرات ضد رژیم شرکت کنم. کما این که در اغلب تظاهرات حضور داشتم. اما دیری نپایید که همین اجتماعات از هم پاشیده شد و دیگر اینگونه تظاهرات به ندرت برپا میشد و من مجبور شدم دوسالی از مباره دست برداشته کنج عُزلت اختیار کنم. در این فاصلهٌ دوسال همیشه به دنبال گمشده یی میگشتم که عاشق ملت و وطن باشد که من در شعاع حمایت او بتوانم به مبارزهٌ خود ادامه دهم و همینطور هم شد. دوستی داشتم که عضو شورای ملی مقاومت بود. او ضمن بحث و گفتگو با من، کتابها و فیلمهایی از مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را در اختیارم قرار میداد. رفته رفته پی بردم که گمشدهٌ خود را باز خواهم یافت لذا، به مبارزهٌ سی سالهٌ سازمان مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت پی بردم. به خصوص، در فیلمهای اوایل انقلاب ـ که حاوی سخنان آقای رجوی در امجدیه، تبریز و شمال ایران بودـ آتش حقیقت مردم خواهی و ایران دوستی را در وجود ایشان شعلهور دیدم و یقینم شد ایشان رهبر جنبشی است که منشاٌ مبارزه اش همان صداقت، فداکاری به خاطر مردم ایران میباشد. | |||
== پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران == | == پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران == | ||
عماد رام | عماد رام میگوید: منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سالها همچنان پابرجا ماندهاست و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبیها به دنبال هنر بودند، دود چراغ میخوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان مینشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند. | ||
== | == آلبومها == | ||
عشق و | عشق و آزادی، فرنگیس، بهار من، خدایا، همتای آفتاب، لیلا رو بردن، پیام حافظ، شبانه با وطن، تنهای تنها، در به دری | ||
== آهنگسازی == | == آهنگسازی == | ||
عماد رام برای خوانندگان ایرانی همچون فریدون | عماد رام برای خوانندگان ایرانی همچون فریدون فروغی، داریوش، مهستی، مرجان، نادر گلچین و… آهنگسازی کردهاست. | ||
== بدرود با عماد رام == | == بدرود با عماد رام == | ||
قلب بی قرار و | قلب بی قرار و آرام «عماد رام»، پس از هفتاد و دو سال شور و تپشی دریاوار، سرانجام در سوم خرداد۱۳۸۲، از تپش بازماند و به آرامشی ابدی فروخفت و یاران و همرزمان و دوستدارانش را به ماتمی پایان ناپذیر فروبرد. | ||
مراسم تشییع و خاکسپاری، جاودانه یاد، عماد رام، هنرمند و استاد نامدار موسیقی ایران و عضو شورای ملی مقاومت، صبح روز ۹ خرداد ۱۳۸۲با حضور خانوادهٌ رام و صدها تن از یاران و همرزمان و دوستداران این هنرمند بزرگ در گورستان بریف هوف شهر دوسِلدُرف آلمان برگزار شد. | |||
پیام تسلیت مسئول شورای ملی مقاومت | |||
در فقدان استاد نامدار | در فقدان استاد نامدار موسیقی و هنر ایران عماد رام | ||
«لبم چو گل خندان ـ دو دیدهام دریاست | |||
لب از برون خندد ـ دل از درون گرید | |||
ز برق چشمانم ـ نشانهای پیداست | |||
ز برق چشمانم ـ نشانه یی پیداست | |||
پیام خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده | پیام خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت، | ||
«به مناسبت درگذشت هنرمند بزرگ مقاومت و ملت، شادروان عماد رام»: | «به مناسبت درگذشت هنرمند بزرگ مقاومت و ملت، شادروان عماد رام»: | ||
«درگذشت عماد رام، استاد نامدار | «درگذشت عماد رام، استاد نامدار موسیقی، هنرمند محبوب مردم و عضو شورای ملی مقاومت ایران را به هموطنان، به جامعه هنری کشور و به خانوادهٌ محترم رام به ویژه همسر ارجمندش خانم فلور صدودی عضو شورای ملی مقاومت و همچنین به همهٌ یاران شورایی و اعضای خانوادهٌ بزرگ مقاومت تسلیت میگویم. | ||
قدر و منزلت | قدر و منزلت هنری عماد رام برای جامعهٌ هنری کشور و برای همهٌ ایرانیانی که عواطف و احساساتشان با ساز و صدای او آشناست، نیاز به وصف ندارد. بااین همه، تردیدی نیست که خصال انسانی این رادمرد هنر ملی در صدر ارزشهایش قرار میگیرد؛ ارزشهایی همچون وفا و بزرگمنشی و فروتنی که او را در قلب هموطنان و دوستدارانش جای دادهاست. همان ارزشهای والایی که او را با مقاومت پیوند داد و به یار و غمخوار صمیمی رزم آوران آزادی تبدیل کرد. آنقدر که برخی آثار ارزندهٌ هنری خود را به تجلیل از مجاهدان و رزمآوران آزادی اختصاص داد و به آنها هدیه نمود. | ||
اگر فقدان عماد | اگر فقدان عماد رام ضایعه یی بزرگ و پراندوه برای مقاومت و برای جامعهٌ هنری ایران بهشمار میرود، اما ره آوردها و نوآوریهایش در هنر ملی و همراهی صمیمانه و پرصفایش با ارتش آزادی، گنجینه و میراثی فناناپذیر و الگویی برای هنرمندان مردمی است. | ||
برای روح پرفتوحش شادی و رحمت ایزدی و برای همسر و فرزندان و همهٌ عزیزانش صبر و سلامتی آرزو میکنم. مریم رجوی ـ ۵ خرداد۱۳۸۲» | |||
مراسم | مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر هنرمند برجستهٌ مقاومت، موسیقیدان بزرگ ایرانی، استاد عمادرام با گلباران مزار او پایان یافت. | ||
«عماد جان» که در سراسر زندگی بی قرار و آرامش، | «عماد جان» که در سراسر زندگی بی قرار و آرامش، همواره آرزومند و جان ـ شیفته آزادی ایران زمین و سامان گرفتن زندگی مردم این زیباترین وطن بود، اینک، به ظاهر، در میان ما نیست، اما یادها و یادگارها و خاطرات و جای پای او، برای همیشه در دل و جان تک تک مشتاقان آزادی ایران، جاودانه، باقی خواهد ماند. عمادجان، همیشه با ماست، ایران و ایرانی که او یه عمر براشون ترانه خوند و به عشق ایران رو صحنه موند، هرگز او را تنها نخواهدگذاشت. | ||
این هم دو بیت از ترانه خاطره انگیز | این هم دو بیت از ترانه خاطره انگیز «گذشتههای شیرین» «عمادجان»، که خواننده و نوازنده اش خود او بود: | ||
«نکنه، خدا نکرده، من رو تنها | «نکنه، خدا نکرده، من رو تنها بگذارید | ||
وقتی | وقتی برمیگردید ایران، من رو اینجا بگذارید | ||
یک عمریه، من، براتون ترانه خوندم | یک عمریه، من، براتون ترانه خوندم |