مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث | |
---|---|
نام اصلی | مهدی اخوان ثالث |
زمینهٔ کاری | شاعر، صدا بردار و دوبلرفیلم |
زادروز | متولدمشهد اسفند ۱۳۰۷ مشهد |
مرگ | درگذشت شهریور ۱۳۶۹ تهران تهران |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | تهران |
مذهب | مشهد |
پیشه | شاعر، صدا بردار و دوبلرفیلم |
سبک نوشتاری | شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید |
تخلص | م- امید |
مهدی اخوان ثالث با نام مستعار م. امید (متولد ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ در مشهد - درگذشته در ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران) شاعر معاصر و پرآوازهی ایران است. مهدی اخوان ثالث در سبک نیمایی شعر می سرود. او دارای زبان شعری خاص خود بود. زبان شعری او از استحکامی بینظیر برخوردار بود و اشعارش بر نسلهای پس از خود تأثیری عمیق گذاشت. اشعار او زمینههای سیاسی و اجتماعی دارند. همچنین لحن حماسی در اشعار او بسیار آشکار است. از اشعار بسیار مشهور او میتوان از شعر زمستان نام برد. پس از انقلاب به وی پیشنهاد شد در بخشهای حکومتی وارد شود. علی خامنهای که پیش از انقلاب با او آشنایی داشت از وی خواست که به حکومت بیپیوندد اما مهدی اخوان ثالث پاسخ داده بود:بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!
همین موضوع منجر به رانده شدن او تا پایان عمر شد.[۱] وی تا پایان عمر در جمهوری اسلامی منزوی بود و حتی به لحاظ مالی در تنگدستی به سر میبرد. او در ۴ شهریور ۱۳۶۹ در تهران درگذشت.
زندگی
مهدی اخوان ثالث (م - امید) در سال ۱۳۰۷ در مشهد متولد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید از هنرستان صنعتی فارغ التحصیل شد. نزد سلیمان روح افزا یکی از نوازندگان تار، با هنر موسیقی آشناشد. با تشویق پدر به شعر و شاعری متمایل گشت و در ادامه راه معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز از او رهبری نمود با ورود به «انجمن ادبی خراسان» و آشنایی با بزرگان شعر آن روزگاران همچون استاد نصرت (منشی باشی) درسالهای ۲۳–۲۴ و دعوت به انجمن ادبی (تخلص و نام امید) داده شد. مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیده سرایی (به شیوه اساتید کهن خراسان و خاصه منوچهری) و غزلسرایی (ارغنون از جمله فعالیتهای این دوره اوست) و نیز به سبک نو (به شیوه نیما، مانند مجموعه زمستان) طبع آزمایی کرد.
پس از کودتای ۲۸مرداد سال ۳۲، ایران چهرهء دیگری بهخود گرفت و نظام سیاسی-فرهنگی جامعهء آنزمان بهکلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم، دستگیر و روانهء زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند؛ اما طولی نکشید مجددا در سال ۱۳۴۴برای دومین بار راهی زندان شد؛ اما این بار اتهام او سیاسی نبود، پس از آزاد شدن از زندان، دیگر هیچگاه برای حزب و دستهای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمرهء سیاسی کنارهگیری کرد و برای امرار معاش به روزنامهء «ایران ما» پیوست.
وی پس از انقلاب نیز از حکومت کناره گرفت و منزوی بود. با این همه مهدی اخوان ثالث در اواخر عمر از اسماعیل خویی دعوت به بازگشت به ایران کرده و در این نامه خامنهای را مردی فاضل نامید که به وی اجازه بازگشت خواهد داد. این موضوع مورد انتقاد بسیاری از روشنفکران قرار گرفت.[۲]
مشاغل و سمتهای اداری
اخوان ثالث در سال ۱۳۲۷ ساکن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت و پس از چندی به سمت مامور در وزارت اطلاعات مشغول همکاری شد و وظیفهاش نظارت بر برنامههای ادبی بود. وی همچنین به کار صدا برگردانی (دوبله) فیلمهای مستند در استودیو «گلستان» نیز پرداخت. بنا به قول گلستان در مدت سه - چهار سال روی صداگذاری نزدیک به سیصد فیلم مستند نظارت کرد. به جز آن هم به متن ترجمهها و روانی گفتارها رسیدگی میکرد، هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخههای فیلم. پس از آنکه کارگاه فیلم گلستان تعطیل شد، ایرج گرگین رییس برنامهء دوم رادیو از اخوان دعوت کرد تا مسئوولیت مستقیم برنامههای ادبی را برعهده گیرد. با توجه به آنکه تجربهء لازم را برای اینکار نداشت، اما با موفقیت برنامهها را اداره کرد. او میگوید: «من آن وقت هفتهای چهار برنامه داشتم، یک برنامهء ادبی داشتم، یک برنامهء کتاب داشتم، در میزگردهایی هم که راجع به این جور مسایل بود شرکت میکردم.»
در سال ۱۳۴۸ از اخوان برای کار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد. او تا سال ۱۳۵۳ برای تلویزیون آبادان برنامهسازی نمود، اما حادثهء مرگ دخترش لاله، او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظر نماید. تا قبل از انقلاب، اخوان ثالث کمابیش با برنامههای ادبی در تلویزیون ظاهر میشد، پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق) مشغول به کار شد، اما پس از مدتی استعفا داد و خانهنشین شد.
تماس خامنهای با اخوان ثالث
علی خامنه ای گفتهاست :«پس از انقلاب به اخوان تلفن کردم و گفتم بیایید توی میدان و با شعر، با زبان، از انقلاب حمایت کنید.»
مهدی اخوان ثالث در پاسخ میگوید«ما همیشه بر سلطه بودهایم نه با سلطه».
این همان گفتگویی است که رابطهی او را از ابتدا با حکومت تیره کرد.
کما اینکه حقوق بازنشستگی مهدی اخوان ثالث نیز قطع میشود. خامنهای در یکی از خطبههای نماز جمعه خود اخوان را «هیچ» خطاب کرد و اخوان شعری با مطلع «هیچیم و چیزی کم» در پاسخ به او سرود."[۳]
فعالیتها
مهدی اخوان ثالث پس از آنکه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اکبر آذری با سفارش مدیر روزنامهء «زندگی» ،در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسهء روستایی کریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفهء معلمی بود. انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیهء اخوان سازگار بود. یکی دو سال بعد، او را به مدرسهء کشاورز منتقل کردند و او در آنجا علاوه بر آنکه معلم ادبیات بود، فقه و آهنگری را نیز به بچهها یاد میداد. اخوان بعدها به دلایلی از کار تدریس در آموزش و پرورش کنارهگیری کرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن، نرفتنها بیان میکند. ادامهء فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال ۱۳۵۶ میباشد. او با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشرطیت به بعد را تدریس میکرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاههای تهران، تربیت معلم و شهید بهشتی به این کار مشغول بود.[۴]
مجموعه شعرهای اخوان
اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای مانده است. علاوه بر شعر نیمایی اشعاری در قالبهای قصیده، قطعه، مثنوی، ترکیب بند، مستزاد و رباعی سروده است. «ارغنون»، «زمستان»، «آخر شاهنامه»، «از این اوستا»، «منظومه (شکار)»، «پاییز در زندان»، «عاشقانه و کبود»، «بهترین امید»، «زندگی میگوید: اما باز باید زیست»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «دوزخ اما سرد»، «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم»[۵]
شعر زمستان
یکی از اشعار معروف مهدی اخوانثالث شعر «زمستان» اوست:
زمستان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است[۶]
درگذشت
مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۶۹ در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند.[۴]