مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش
«مؤسسان پنجم» یا به عبارت کاملتر «مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش ملی»،کلید واژهای است که در ادبیات سیاسی مقاومت ایران (اپوزیسیون اصلی نظام حاکم بر ایران) بکار میرود. این واژه برای نخستین بار از سوی رهبر مقاومت، مسعود رجوی در پیام کوتاه ۴خرداد ۱۴۰۰ به اطلاع عموم مردم ایران رسید. در بخشی از این پیام آمده بود: «در برابر ولایت فقیه و جبهه ارتجاع و دیکتاتوری و حفظ نظام و رژیم قتلعام مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش ملی از روز ۳۰خرداد ۱۴۰۰ را اعلام میکنم.»
مسعود رجوی در این پیام تصریح کرد : «حرف فرزندان ایران با خلیفهٔ ارتجاع یک جمله است: ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم». عبارت «مؤسسان» به تأسیس کنندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران اطلاق میشود. این ارتش در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ تأسیس شد و پس از آن در عبور از شرایط سیاسی و نظامی دشوار و پیچیده، برای ادامهی مبارزه خود هر ده سال یکبار باز تأسیس شد.[۱] ضرورت اعلام مؤسسان پنجم شرایط حساس سیاسی در ایران بود. انتخابات ۱۴۰۰ در ایران و جایگزینی ابراهیم رئیسی با حسن روحانی از سوی بسیاری از ناظرات آمادگی رژیم ایران برای مواجهه با خطرات پیش رو از جمله تهدید بالقوهی قیام سراسری و کانونهای شورشی بود.
مفهوم مؤسسان
«مؤسسان»، در فرهنگ مقاومت ایران به رزمآوران آزادی که ارتش آزادیبخش ملی ایران را بهمثابهٔ ارتشی انقلابی و ملیگرا برای سرنگون کردن استبداد دینی تأسیس کردهاند، اطلاق میشود. مسعود رجوی در فرمان ۳۰خرداد ۱۳۶۶ خود برای تأسیس ارتش آزادیبخش، آنرا بازوی استوار و پراقتدار خلق نامید؛ ارتشی که تشکیل آن از دیرباز در صدر آرزوی عموم وطندوستان و آزادیخواهان و همهٔ مشتاقان استقلال ایران بوده و کمبود آن یکی از حلقههای مفقوده در تاریخ جنبش رهاییبخش مردم ایران در دوران معاصر بهشمار میرفتهاست.
باز تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران
ارتش آزادیبخش ملی ایران در طول عمر ۴۴سالهٔ خود هر ۱۰سال یک بار باز تأسیس شده است. این ارتش که نطفهی آن با تأسیس میلیشیای مردمی در ۱۶ آذر ۱۳۵۸ بسته شد. (میلیشیا نیروهایی بودند که سازمان مجاهدین خلق ایران آنها را در بستر یک مبارزه تنگاتنگ با استبداد دینی تشکیل داد.) به منظور پیشبرد وظیفهی خطیر سرنگونی استبداد حاکم بر ایران، متناسب با تحولات پرشتاب سیاسیـاجتماعی داخلی، منطقه ای و بین المللی که طی دهههای اخیر مستمراً رخ داده، ضروری بود که با هشیاری و انطباق خلاق با شرایط خطیر و پیچیده، خودرا به لحاظ کمی و کیفی ارتقاء بخشد تا بتواند بدون اعوجاج در راستای سرنگون کردن نظام حاکم ـتعهدی که فلسفهی وجودی اش بر آن استوار شده بودـ عمل کند. به این ترتیب ارتش ازادبیخش ملی از ابتدای تأسیس در سال ۱۳۶۶ تاکنون ۵ بار خود را با تشکیل موسسان جدید خود باز تأسیس نمودهاست.
تاریخچهی ارتش آزادیبخش ملی ایران
ارتش ازادیبخش ملی ایران قبل از اعلام رسمی تأسیس آن در ۳۰خرداد۶۰، دهها رشته عملیات علیه دستگاه جنگ رژیم انجام دادهبود.
عملیات فروغ جاویدان در سال ۱۳۶۷ بزرگترین عملیات آن بود که لرزهٔ سرنگونی را بر پیکرهٔ فاشیسم دینی انداخت.
ارتش آزادیبخش در سال۶۹ توانست خود را از یک ارتش پیاده به ارتشی زرهی تبدیل کند. به این ترتیب موفق شد طی سلسله عملیاتی متقابل در برابر هجوم نیروی قدس سپاه پاسداران به پایگاههای خود مقاومت کند و آن را به شکست بکشاند. این سلسله عملیات به مروارید ۱ و ۲ معروف است. پس از این عملیات موفق بود که نظام ولایت فقیه ناگزیر به شکست اعتراف کرد و رفسنجانی یکی از سردمداران اصلی آن جملهی معروف «میخواستیم از دیوار بلندتر از قد خودمان بالا برویم» را بر زبان آورد! جملهای که بهروشنی مبین قدرت ارتش آزادبیخش بود.
۳سال بعد از عملیات فروغ جاویدان در سال ۱۳۷۰ و ۶ماه پس از پایان حملهٔ آمریکا به عراق، ارتش آزادیبخش ملی با ترتیب دادن یک رژهٔ نظامی حضور قدرتمند خود را در هیأت یک ارتش زرهی و مدرن به معرض تماشا گذاشت. خبرگزاری رویترز در مورد این رژه گفت: «در مقایسه با استانداردهای گروههای مقاومت در سراسر جهان این یک نمایش خیرهکننده از قدرت بود».
حملهٔ دوم آمریکا به عراق در آخرین روز سال۸۱ موقعیت جدیدی را در پیش روی ارتش آزادیبخش قرار داد، با اینکه مجاهدین بیطرفی خود را در این جنگ اعلام کرده بودند اما بهخاطر حاکمیت سیاست مماشات و زد و بند آخوندها با طرفحسابهای غربی، پایگاههای ارتش آزادیبخش از سوی نیروهای ائتلاف مورد بمباران قرار گرفت.
این رخداد یکی از پیچیدهترین و خطیرترین تحولاتی بود که ارتش آزادبیخش ملی با آن روبرو شد. تحولی که بود و نبود آن را مورد تهدید جدی قرار داد و به این سبب بار دیگر تصیمیمگیری در مورد یک موسسان جدید را در دستور کار ارتش قرار داد. تصمیمی حیاتی و درست که با وجود بمبارانهای سهمگین و در پی آن شرایط دشواری که پس از واژگونی دولت عراق بر مجاهدین تحمیل شد، ازجمله خلع سلاح و خروج اجباری از اشرف و انتقال به کمپ لیبرتی، برای یک دهه ماندگاری ارتش آزادیبخش را تضمین کرد.
ارتش آزادیبخش در آلبانی
به دنبال تلاشهای رهبران مقاومت ایران از جمله خانم مریم رجوی که بهرغم مخالفتها و سنگاندازیهای حامیان مماشاتگر رژیم ایران در دولت های غربی، به شکلی هوشمندانه و ماهرانه صورت گرفت، سرانجام دولت آلبانی حاضر شد اعضای ارتش آزادیبخش ملی ایران را در کشور خود بپذیرد و به این ترتیب تا ۱۹ شهریور ۱۳۹۵ تمامی رزمندگان طی سلسله عملیاتی که «هجرت بزرگ» نام گرفت به خاک آلبانی منتقل شدند. رزمآوران ارتش آزادیبخش که بهرغم سالها فشار، ناامنی، محاصرهٔ پزشکی، هیاهوی کر کنندهٔ شبانه روزی 360بلندگوی های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در اطراف اشرف و اعمال جنگ روانی و تهدید به کشتار مجاهدین بی سلاح مستقر در اشرف، و نیز موشکباران کمپ لیبرتی، پس از رسیدن به آلبانی بدون توجه به جاذبههای زندگی اروپایی، به منظور ادامه نبرد با رژیم آخوندی، در نخستین فرصت ممکن، با دستان خود قرارگاه جدپدی بنام اشرف۳ بنا کردند تا آن را به کانون طپش و الهام قیام مردم ایران تبدیل کنند. اکنون رزمندگان مجاهد ارتش آزادیبخش ملی علاوه بر ضربات نظامی باید در برابر فروپاشی نرم نیز دوام می آوردند. عبور از این میزان از کوران آزمایشات پی در پی که صدها برابر خطیر تر از آزمایشات نظامی است، بی شک بدون برخورداری از صلاحیتهای خاص ایدئولوژیک و ظرفیتهای شگرف انسانی هرگز میسر نمیشود. ظرفیتهایی که مجاهدین آنرا ناشی از یک تحول بزرگ ایدئولوژیک در درون مناسبات خود دانسته و آن را «انقلاب ایدئولوژیک درونی» مینامند. تحولی که منبع پایانناپذیری همهی انرژیهای آنان محسوب میشود.
زمینههای اعلام مؤسسان پنجم
در آستانهی سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران و شرایط بغرنجی که رژیم ایران با آن مواجه بود،از جمله جبر تصفیههای بزرگ درونی و با توجه به خشم روز افزون مردم و آمادگی شرایط عینی مسعود رجوی در پیام خود با تأکید بر آماده باش تمامی نیروها مؤسسان پنجم ارتش آزادی را اعلام کرد.
معنا و پیام مؤسسان پنجم
اعلام مؤسسان پنجم در ۳۰خرداد ۱۴۰۰، بیانگر مدار جدیدی از بلوغ و تکامل ارتش آزادیبخش ملی است.
مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش در شرایط بسیار ویژه که صحنهي سیاسی ایران بسیار متلاطم و رویارویی مردم و ٰحاکمیت ولایتفقیه به نقطه پایانی نزدیک گشته، اعلام موجودیت کرد. شرایطی که نظام حاکم به جانب تکپایگی و انقباض هر چه بیشتر شتافته و ولیفقیه در صدد برآمده که با اتکاء به ابزار سرکوب و تقلب یک آخوند سر سپرده بهنام رئیسی را به مسند ریاست جمهوری بگمارد. رهبر دیکتاتوری فاشیستی ـ مذهبی رئیسی را که به عنوان قاضی و یکی از اعضای هیئت مرگ و از دست اندر کاران اصلی قتل عام سی هزار زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷ بوده و نقش ویژه ای در این قتل عام بیسابقه داشته، مناسب ترین شخصی میداند که می تواند با بهره جستن از تجارب بیرحمی وی در سرکوب و کشتار، از بروز یک قیام بزرگ مردمی جلوگیری کند. از آنجا که دوقطبی اصلی جامعهٔ ایران ( مردم و مقاومت ایران و استبداد دینی) اکنون به اوج تعارض خود رسیدهاند،اعلام مؤسسان پنجم در دوران افول و تکیدگی خامنهای و رژیمش به مثابهی یک حرکت موثر برای پیشی گرفتن از تحولات شتابیابندهٔ دوران سرنگونی بهشمار می رود و پیام آن برای هر ایرانی شورشی و برانداز که از ظلم و ستم نظام حاکم به جان آمده، بسیار روشن است و مبین این واقعیت است که میتوان و باید استبداد دینی را واژگون نمود و به جای آن یک جمهوری دمکراتیک بر اساس جدایی دین از دولت برقرار ساخت. از این رو مؤسسان پنجم، مؤسسان آزادی است.[۲][۳]
واکنش حکومت آخوندی به موسسان پنجم
استقبال اقشار مختلف مردم و به ویژه جوانان داخل ایران از تشکیل موسسان پنجم ارتش آزادیبخش ملی، هیئت حاکمهی ایران را به واکنش وا داشت به نحوی که رسانههای حکومتی بخشی از احساس خطر حاکمیت را بازتاب دادهاند.
«جوانانی که با گرانیهای کمرشکن، بیکاری، نداشتن ابتداییترین امکانات رفاهی، فقر، عدم امکان ازدواج و هزار و یک مشکل و بحران دیگر، سرخورده و ناامید، اکنون خود را «نسل سوخته» مینامند ... به سوی ساختار و تشکیلات خطرناک و پیچیدة مجاهدین روانه شده و معلوم نیست با هزار و یک اقدام هم بتوان جلوی حرکت سیلابوار آن را گرفت. نه با نیروهای انتظامی، نه با آگاهی بخشیهای گستردة صدا و سیما دربارة محتوای مجاهدین و دیدگاه التقاطی آنها، نه با تلاشهای برونمرزی وزارت اطلاعات با بکارگیری عناصر تواب مجاهدین جهت تغذیة رسانهها و فضای مجازی دربارة ماهیت مجاهدین. ... آن دشمن قسم خورده که از ابتدای انقلاب نشان داده نسبت به نظام اللهی، بنیانگذار انقلاب، مقام معظم رهبری، سپاه پاسداران، بسیج مستضعفان و هر جناحی در ساختار نظام هیچ رحمی ندارد؛ همان دشمنی که یکدنده و خیرهسرانه میگوید به کمتر از براندازی راضی نیست؛ همان دشمنی که بیپروا در شعارهایش از اسلحه و تفنگ غرنده سخن میگوید که باید به سمت سینة (به گفتة آنها) خائنین و عناصر نظام نشانه روند؛ بله این چنین دشمنی اکنون با فرصتطلبی تور خود را لابلای بافت شهرها پهن کرده و جوانان را در ابعاد کلان به دام میاندازد؛ ... اکنون در دستههای ۲ تا ۳نفره و زیر فرمان شبکة شوم مجاهدین، شبانه راهی گوشه و کنار شهرها شده و با بمب و آتش، به جان مراکز امنیتی میافتند؛ تلاشها و زحمات شبانه روزی نهادهای امنیتی و حتی دستگیریهای زیاد هم نتوانسته جلوی گسترش این فریبخوردگان را بگیرد؛ و این خطرناکترین خطر است! ... از دست رفتن سرمایة اجتماعی و بهویژه نسل جوان، بزرگترین ضرر راهبردی تحمیل شده به مردم و نظام است» [۴]
منابع
- ↑ مؤسسان پنجم ارتش آزادی
- ↑ تحریم انتخابات
- ↑ مسعود رجوی موسسان پنجم را اعلام کرد
- ↑ خطرناکترین خطر، در سایة غربگرایی ـ خبرگزاری دانشجو ۲۲ خرداد ۱۴۰۰