زندان یونسکو
زندان یونسکو، دزفول که در حال حاضر جای خود را به یک زندان بزرگتر در حد فاصل جادهی دزفول - شوشتر داده، در مرکز شهر واقع شده است. «یونسکو» در دوران شاه - بنیادی بود که با همکاری «سازمان ملل» و بهخاطر پروژهیی برای «مبارزه با بیسوادی» و حمایت از کودکان در «دزفول» ایجاد شد. در سالهای پایانی رژیم سلطنتی؛ این مرکز در اختیار «ادارهی آموزش و پرورش» شهر گذاشته شد، سپس به «باشگاه فرهنگیان» تبدیل، و بعد از حاکمیت جمهوری اسلامی ؛ به زندان بزرگ جوانان و فعالان سیاسی بدل شد.[۱][۲]
ساختار زندان یونسکو
در آغاز دههی شصت، زندان یونسکو، دارای چهار اتاق بود که بیش از ۳۵۰زندانی را در خود داشت. در همین سالها (سالهای ۶۰ تا ۶۵) بهدلیل دستگیریهای گسترده و کمبود جا، نزدیک به شش اتاق قرنطینه و ۴۰بند و سلول از جنس بلوکهای سیمانی که در تابستانها بسیار گرم است، ساخته شد. همچنین قسمتی از ساختمان یونسکو در اختیار دادستانی قرار گرفت. زیرزمین زندان بونسکو با پلههای زیاد در اعماق زمین نیز به اتاق شکنجه یا بزبان بازجویان «اتاق تمشیت»، تبدیل شد.[۱]
بند و سلول
در سالهای ٦٠ تا ٦٢ فقط یک بندعمومی وجود داشت با هشت اتاق و دوازده سلول انفرادی و دو اتاق کوچک با گنجایش ٤ تا ٦ نفره. ولی از سال ٦٤ تا ٦٧ تعداد سلولهای انفرادی به بیست و چهار و تعداد اتاقهای مجزا از بند، از دو به چهار رسید و شش سلول قرنطینه و چهار بند جدید برای معتادان و یک بند سیاسی برای زنان ایجاد شد.[۳]
اعدام در زندان یونسکو
در گزارشات زندانی سیاسی محمدرضا آشوغ که یک بار در سالهای ۶۰ تا ۶۲ دستگیر و زندانی میشود، و بار دوم در سال ۶۵ اسیر و به مدت ۱۰سال محکومیت زندان میگیرد، آمده است: اعدام کودکان و نوجوانانی همچون «عبدالرضا زنگویی» - پانزده ساله -، «حمید آسخ» - پانزده ساله - و «غلامرضا گلال زاده» - شانزده ساله - در دهه ۶۰ كه در «حیاط خلوت» پشت زندان و در حالی که محکومان خردسال را به درختهای کهن سال میبستند، انجام میشد.
همچنین میتوان از اعدام «منوچهر نظری» - هیجده ساله -، «مسعود والی زاده» - شانزده ساله - و «ضیا رکنی»، همگی از هواداران سازمان مجاهدین خلق یا اعدام فدایی خلق «فرزانهی اکبری» - نوزده ساله - در همین سالها نام برد. بدلایل «اخلاقی» و احتمالاً عدم موافقت خانوادههای زندانیان زن اعدام شده در این سالها نمیتوان از نام مشخص زنان و دختران جوان اعدام شدهای گفت که پیش از اعدام مورد تجاوز بازجویان و پاسداران قرار میگرفتند.[۱]
محمدرضا آشوغ، همچنین گواهی میدهد که در آن روزها سایر زندانیان که از «چشمی» های سلول ناظر آن صحنهها بودند، می دیدند که چگونه آن درختان تنومند، در اثر اعدام زندانیان بسته شده بر آنها، شکافته و خونین میشدند. همچنین زندانیان خود از نزدیک شاهد بودند که زندانبانان یونسکو برای از بین بردن آثار آن اعدامها، تعدادی از آن درختان پاره پاره شده را قطع کردند.[۱]
مهدی علی حسینی کشتیگیر ۳۰ ساله اهل اندیمشک به تاریخ دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹ علیرغم اعتراضهای بینالمللی در زندان دزفول انجام شد.[۴]
شکنجه در زندان یونسکو
گر چه شماری از زندانیان سیاسی ی زندان یونسکو - دزفول در دههی شصت، فعالان و هواداران سازمانهای سیاسی از این شهر بودند ولی بهدلیل وضعیت خاص این زندان و وجود بازجویان و شکنجهگران بیرحم آن، تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی دیگر شهرهای خوزستان شامل اندیمشک، مسجدسلیمان، شوش، هفت تپه، و شوشتر، یا برخی فعالان سیاسی عرب زبان خوزستان یا دیگر استانهای همجوار را نیز به این زندان منتقل میکردند.[۱]
شکنجههای زندان یونسکو انواعی داشت که بعضی موارد از این قرار است
نگهداری زیر آفتاب ۵۰ درجه
نگهداشتن زندانیان بهطور اجباری و طولانی مدتی در زیر آفتاب ۵۰درجه تابستان از جمله شکنجههای دهه شصت است. در گزارش محمدرضا آشوغ آمده است که دو تن از هواداران سازمان فدایی بهنامهای «غلامرضا و محمدرضا» - که برادر بودهاند - را یک روز تمام زیر آفتاب ۵۰ درجه نگه داشتند به صورتیکه وقتی به سلولها بازگردانده شدند، آن چنان لب و صورت آنان سوخته و شکاف برداشته و قیافههایشان تغییر کرده بود، که مشکل میشد آنها را شناخت.[۱]
ضرب حتیالموت
«ضرب حتیالموت» یا شکنجه تا سر حد مرگ از دیگر شکنجههای رایج در زندان یونسکو در این سالهاست. شکنجه و مرگ دردناک «کریم ماکیانی» - از هواداران مجاهدین- نمونهای از آن است.[۱]
بیتوجهی به بیمار تا مرگ
بی توجهی عمدی و آگاهانه نسبت به وضعیت زندانیان بیمار که در مواردی به مرگ آنان انجامید همچون مرگ دردناک یکی از زندانیان سیاسی بهنام «رشیدیان»[۱]
اعدام مصنوعی
اعدام های مصنوعی بهصورتی که شماری از زندانیان سیاسی را در کنار فرد اعدامی قرار بدهند و در اطراف آنها شلیک بکنند[۱]
تیراندازی به سلول
تیراندازی به درون سلولها از پشتبام و از راه هواکش در هنگام اعتراض زندانیان به وضعیت صنفی خود که در یک مورد که بهدستور «خلف رضایی» صورت گرفت یکی از زندانیان بهنام «محمدرضا جهانگیری» از ناحیهی صورت بهشدت مجروح شد.[۱]
قتل زیر شکنجه
امیر رحیمی از زندانیان دهه شصت اینطور نقل میکند:
«علیرضا آوایی» جنایتکار به خاطر کینه حیوانیاش به مجاهدین و انقلابیون، یک جوان ۱۸ساله بنام منصور حبیبی (فدایی شهید) را زجرکش کرد، او هیچ گناهی نداشت، تنها جرمش این بود که از خانواده شکرالله پاکنژاد است. او خواهرزاده شکرالله پاکنژاد بود.[۵]
او دچار سردردهای شدید شده بود اما زمانی او را دکتر بردند که به گفته پزشک کار از کار گذشته بود و تومور مغزی پیشرفت کرده و یک هفته بیشتر از زندگی او باقی نمانده بود. آوایی با فهمیدن موضوع به خانوادهاش اطلاع میدهد تا به عنوان مرخصی او را بیرون ببرند و او بعد از یک هفته در بیمارستان فوت کرد.[۵]
شکنجهگران زندان یونسکو
زندانیان سیاسی یونسکو با بازجویان و شکنجهگرانی همچون «خلف رضایی» معروف به «خلف رینگو»، «علیرضا آوایی»، «شمسالدین کاظمی»، «نداف»، «هردوانه»، «کف شیری»، «عبدالرضا سالمی»، «عبدالعظیم توسلی» و «علی خلف» آشنایی دارند.[۱]
علی رضا آوایی در سال ١٣۵٨ دادستان دزفول و در سال ١٣۶٧ دادستان دزفول و اهواز بود. او در سالهای ١٣۶٢ تا ١٣۶۶، علاوه بر سمتهای زیادی که در دستگاه قضایی و دولتی داشت، در مقام دادستان کردستان، کرمانشاه، استان مرکزی و تهران از سال ١٣۶٢ تا ١٣۶۵ و سپس با حفظ مقام در سال ١٣۶٧، بهعنوان عضو «هیات مرگ» زندان یونسکو دزفول، در دستگیری، شکنجه و اعدام صدها زندانیان سیاسی دست داشته و مرتکب جنایت علیه بشریت شده است. سید علی رضا آوایی، در دولت روحانی وزیر دادگستری شد. او قرار بود روز سهشنبه ٢٧ فوریه ٢٠١٨ برابر با ٨ اسفند ١٣٩۶ در راس هیاتی از همکارانش در سیوهفتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو شرکت کند.[۶]
عبدالرضا سالمینژاد از شکنجهگران زندان دزفول است که شغل مدیر انتشارات نیلوفران هم داشته است. او از دستاندرکاران قتلعام ۶۷ بوده است. او در تاریخ انتشار کلیپ ویدیویی صدای آمریکا یعنی ۲۴ شهریور ۱۳۹۶ مدیر انتشارات نیلوفران شده و به عنوان یک نویسنده در سایتهای تحت نظارت جمهوری اسلامی معرفی میشده است.[۷]
عبدالعظیم توسلی از شکنجهگران زندان یونسکو دزفول و دستاندرکاران قتلعام ۶۷ بوده است. وزیر اقتصاد دولت روحانی او را در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۹۳ به عضویت هیأت عالی نظارت بر سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی منصوب کرد. در همان تاریخ او مدیر کل امور اداری و استخدامی کارکنان قوه قضاییه شد که تا تاریخ انتشار کلیپ یعنی شهریور ۱۳۹۶ همچنان در این سمت بوده است.[۷]
محمد حسین احمدی شاهرودی با درجه حجت الاسلام حاکم شرع زندان یونسکو در قتلعام ۶۷ بوده است. طبق گزارش صدای آمریکا او در اصل اهل عراق است و با اضافهکردن لقب شاهرودی به آخر اسمش او را ایرانی کردهاند.[۷]
خلف رضایی بازجوی زندان یونسکو در آن سالها بارها به زندانیان سیاسی یونسکو گفت «هیچ کدام شما زنده از اینجا بیرون نخواهید رفت»[۲]
نداف از بازجویان بدنام زندان یونسکو در سال های گذشته به دلیل فساد مالی و همکاری در یک شبکه پخش مواد مخدر دستگیر شد.[۸]
کفشیری از چهره های بسیار خشن زندان یونسکو و یکی از مأموران اعدام و تیر خلاص زدن به زندانیان سیاسی این زندان است[۸]
قتلعام ۶۷ در زندان یونسکو
قتلعام ۶۷ در زندان یونسکو در اوایل تابستان شروع میشود. ابتدا، زندانیان را از بندها بیرون کشیده و به سلولهای جداگانه منتقل کردند. هم زمان ملاقاتها قطع شد. در یک مورد، یکی از وابستگان زندانیان دربند که نسبت به قطع ملاقات اعتراض میکند و وارد دفتر زندان میشود در فرصت کوتاهی که یکی از مأموران دادستانی اتاق را ترک کرده، او موفق میشود که دفتر ثبت ملاقاتها را ورق بزند و یک لیست ۱۵۰نفره از زندانیان ممنوعالملاقات را ببیند. برخی دیگر از زندانیانی که بعدها آزاد شدند نیز گزارش میدهند که در آن روزها شرایطی کاملاً غیرعادی بر زندان حاکم بود. نه فقط شمار زندانبانان افزایش یافته بود که آنها برخلاف گذشته با لباس نظامی و بهصورت آمادهباش بهسر میبردند.
در همین روزها - روزهای پایانی تیر ماه - شمار بسیاری از زندانیان سیاسی زندان یونسکو که پیشتر آزاد شده بودند، مجدداً دستگیر و به زندان بازگردانده شدند. همچنین، جمعی از زندانیان قدیمی زندانهای مختلف خوزستان و استانهای همجوار را به «یونسکو» آوردند و این در حالی بود که سلولها مطلقاً گنجایش پذیرش زندانی جدید را نداشتند.
«یک روز صبح اعلام کردند که هیاتی از طرف ' خمینی' به زندان آمده تا به زندانیان عفو بدهد. در روزهای بعد، زندانیان را در گروههای هفت - هشت نفره در راهروهای بند به صف کردند و چشمها و دست هایشان را بستند. «ترکیب سه نفرهای از قاضی شرع، محمد حسین احمدی، شمسالدین کاظمی، و علیرضا آوایی» محاکمهی سرپایی و چند دقیقهای زندانیان را آغاز میکنند. بعد از آن که نخستین گروه هشت نفره وارد اتاق میگردد «از تکتک آنها تنها یک سؤال میشود: منافقین حمله کردهاند. آیا حاضرید با آنها بجنگید؟ پاسخ زندانیان به آن پرسش، متفاوت اما کمابیش مضمون واحدی دارد از این دست: «من حکم دارم... ، اگر زندانم تمام شد و در آن روز دشمن خارجی به ایران حمله کرد، قطعاً با آن خواهم جنگید». برخی نیز از دادن پاسخ مشخص طفره میروند. در نهایت به توصیه مسئول اطلاعات که از افراد هیأت تعین تکلیف زندانیها بود و بدون مشورت با سایر اعضا، اسامی را در لیست اعدامیها مینویسند. محمدرضا آشوغ بیاد میآورد که در آن محاکمه و آن پرسش مرگبار، میان ترکیب هیأت سه نفره (دادستان، حاکم شرع و فرد وابسته به اطلاعات)، اختلاف بروز میکند. او میگوید که مثلاً در مورد خود او و نیز «طاهر رنجبر»، بدون رعایت نظر دادستان و حاکم شرع»، فرد اطلاعات با عصبانیت گفت که اسم آنها را در لیست اعدامیها بنویسند.[۱]
زمینهسازی برای قتلعام
شایعهی دیگری در شهرهای دزفول و اندیمشک توسط دستگاههای امنیتی در سطحی گسترده پخش شد: «یک مینیبوس حامل هواداران مجاهدین وارد شهر شدهاند برای حمله به زندان یونسکو»! بنظر میرسد که هدف کارگزاران رژیم ایجاد رابطهای ساختگی میان عملیات نظامی مجاهدین و زندانیان یونسکو بوده تا در صورت افشای احتمالی کشتار زندانیان در این زندان، قابل توجیه باشد، در حالی که طبق گفته محمدرضا آشوغ «بچهها از بیرون هیچ خبری نداشتند بجز همان خبری که روزهای پیش از آن، از تلویزیون شنیدند»[۲]
اعدامها در قتلعام ۶۷
غروب روز بعد از محاکمه و تعین افراد «سر موضع» در زندان یونسکو، به زندانیان اطلاع می دهند که جهت انتقال به اهواز وسایل شان را بردارند تا به محل دادستانی در جنب زندان برده شوند. به این ترتیب زندانیان از احکام اعدام با خبر شدند. به آنها قلم و کاغذ دادند تا وصیت نامه بنویسند. نیمه های شب نخستین گروه زندانیان محکوم به اعدام شامل ۴۴ تن توسط دو مینی بوس، دو آمبولانس و چهار جیب استیشن بسمت پادگان کرخه «ولی عصر» روانه شدتد. در پادگان کرخه بعد از «غسل» اجباری به هر کدام از محکومان به اعدام یک «کفن» داده شد. زندانیان در حمام عمدا خود را معرفی می کردند تا معلوم شود چه کسانی را برای اعدام می برند. تعدادی از دختران زندانی هم بودند. صدای شهین حیدری و صغرا قلاوند در محوطه پیجید.[۲]
فرار محمدرضا آشوغ
محمدرضا آشوغ توانست در حین انتقال برای اعدام و در حالی که کفن نپوشیده بود فرار کند و این جریانات را افشا کند. این فرار توسط قاضی شرع «حجت الاسلام احمدی» تایید شد.[۲]
اسامی بعضی از اعدامشدگان قتلعام ۶۷ زندان یونسکو
احمد آسخ ۱۹ ساله آذر ۶۷ - احدی (مرد) ۲۰ ساله ۶۷ - حسین اکسیر ۲۸ ساله آبان ۶۷ - محمد انوشه باریکایی ۲۹ ساله تیرماه ۶۷ - محراب بختیار سال ۶۷ - فریدون ۱۹ ساله آذر ۶۷ - جلیل بخشیاوی ۲۸ ساله آبان ماه ۶۷ - مصطفی بهزادی نژاد ۲۲ ساله مرداد ۶۷ - صادق بیرانوند ۲۵ساله، سال ۶۷ - فریدون حنیفزاده ۲۱ ساله سال ۶۷ - رحیم دیناروند مهرماه ۶۷ - طاهر رنجبر ماسورهای ۲۵ ساله سال ۶۷ - پرویز سگوند ۲۵ ساله تیرماه ۶۷ - فریدون سگوند ۲۲ساله تیرماه ۶۷ - سگوند (متولد قلعه نور) سال ۶۷ - چنگیز (صادق) شریفی ۲۵ساله تیرماه ۶۷ - حسین شیخی ۲۲ساله تیرماه ۶۷ - علی شیخی ۲۵ ساله تیرماه ۶۷ - شاهپور شیرالی ۲۲ ساله تیرماه ۶۷ - مهدی ظهیرالاسلام زاده ۲۶ ساله آذر ۶۷ - جلیل بخشیاوی ۲۸ ساله سال ۶۷ - رحیم فولادوند ۲۷ ساله سال ۶۷ - حجتالله قلاوند ۲۵ ساله تیرماه ۶۷ - محمدرضا قلاوند ۲۵ ساله تیرماه ۶۷ - یحیی قلاوند تیرماه ۶۷ - عبدالرحیم ماکیانی مهر ۶۷ - عبدالکریم ماکیانی ۲۸ ساله تیرماه ۶۷ - علی مریدعلی سال ۶۷ [۸]
تعداد اعدام شدگان در قتلعام ۶۷ زندان یونسکو
از تعداد واقعی اعدامشدگان کسی باخبر نیست. محمدرضا آشوغ مینویسد:
«تا آنجا که من دیدم حدود ۷۰نفر منتظر محاکمه بودند و این عده غیر از کسانی بود که هنوز در سلولها بودند. در یک گروه ما ۴۴نفر بودیم که با دو مینیبوس به میدان تیر اعزام شدیم که البته بعداً متوجه شدیم که شمار دیگری از جمله تعدادی از زندانیان زن نظیر «شهین حیدری» و «صغرا قلاوند» هم بودند که با این گروه اعدام شدند.»[۱]
محل دفن قتلعامشدگان
علیرغم تلاش های خانواده های جان باخته، هنوز هیچ اطلاع دقیقی از گورهای جمعی یا انفرادی ی اعدام شدگان زندان یونسکو در دست نیست. کارگزاران «یونسکو» ابتدا «مدعی شدند که - آنها را - در قبرستانهای متروک اطراف دزفول به خاک سپردهاند»، اما شماری از خانوادههای جان باختگان میگویند که به آنها نشانیی اطراف فاضلابهای کنارهی رودخانهی «دز» را بعنوان محل دفن فرزندان شان میدهند و آنان برای یافتن اجساد، آنجا را نبش قبر میکنند، ولی هیچ اثری از پیکرهای عزیزان شان نمییابند. همچنین گفته میشود که بجز یک گور جمعی در محوطهی پادگان کرخه (محل انبار و ماشین آلات اسقاطی پادگان)، شماری از اجساد را در گورستانهای «بنجعفر»، «رودبند»، «ولیآباد» و «قبرستان علی» در دزفول به خاک سپردهاند. نیز بر پایهی تحقیق و اظهارنظر شماری از خانوادههای جانباخته، به برخی از خانوادهها، فقط نشانیی یک سنگ قبر در گوشهای دورافتاده با یک شمارهی حکشده بر روی سنگ مزار داده شده که معلوم نیست که کسی در آنجا دفن شده باشد.[۲]
احمد آسخ که به خانوادهاش گفته بودند فرزندتان را در کنار رودخانه دز در جم گلک دفن کردهایم، اما وقتی خانواده آسخ نبش قبر کردند هیچ جسدی در آن قبر نبود.[۹]
منابع
- ↑ ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ زندان یونسکو؛ یا جهنمی ناشناخته
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ زندان یونسکو «دزفول» و آن تابستان سیاه!
- ↑ وقتی "یونسکو" در ذفول به زندان تبدیل می شود
- ↑ اعدام جنایتکارانه کشتیگیر اهل اندیمشک در زندان دزفول
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ امیر رحیمی -جنایتی دیگر در زندان یونسکو توسط «آوایی» جلاد و همدستانش
- ↑ جلاد زندان یونسکو در شورای حقوق بشر سازمان ملل
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ مدیر انتشارات نیلوفران، شکنجه گر زندان دزفول
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در خوزستان _ تابستان ۶٧
- ↑ کشتار ۶۷ در خوزستان