داریوش سلحشور
داریوش سلحشور | |
---|---|
زادروز | ۱۳۴۱ زابل |
درگذشت | ۸ آذر ۱۳۶۰ تهران |
علت مرگ | تیرباران |
کشفشدن جسد | تهران |
محل زندگی | شهرستان زابل - سیستان بلوچستان |
ملیت | ایرانی |
تابعیت | ایرانی |
سالهای فعالیت | ۱۳۵۷–۱۳۶۰ |
نقشهای برجسته | عضو تیم عملیات سازمان مجاهدین خلق ایران |
تأثیرگذاران | اعضای سازمان مجاهدین |
شهر خانگی | زابل |
حزب سیاسی | سازمان مجاهدین خلق ایران |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
داریوش سلحشور (زادهی۱۳۴۱ زابل – تیرباران ۸ آذر۱۳۶۰در تهران) ۱۹ ساله، یکی از میلیشیای سازمان مجاهدین خلق بود. او در مراحل بازجویی زندانبانان را قانع کرد که حاضر است در مقابل خبرنگاران اظهار پشیمانی کند. به این ترتیب دادگاهی با حضور تعدادی خبرنگار، ترتیب داده تا داریوش سلحشور و ۲ تن از دوستانش علیه سازمان مجاهدین موضعگیری کنند، اما داریوش سلحشور برخلاف انتظار بازجویان به دفاع از راه خود پرداخته و علیه حکومت جمهوری اسلامی به تندی موضعگیری کرد.
داریوش سلحشور در سن ۱۹ سالگی در ۸ آذر ۱۳۶۰ پس از شکنجههای بسیار در زندان اوین تیرباران شد.
دادگاه
داریوش سلحشور در میان زندانیان مجاهد خلق در زندان اوین به مهدی رضایی شهرت داشت. او زندانبانان را مجاب کرد که با حضور خبرنگاران خارجی برای وی دادگاهی علنی ترتیب دهند و رژیم ایران هم روی این موضوع سرمایهگذاری کرده بود تا از این طریق سازمان مجاهدین را بیاعتبار کند. ولی این دادگاه که گیلانی رئیس و لاجوری داداستان آن بودند با دفاعیات داریوش سلحشور از سازمان مجاهدین، نتیجه عکس داد.[۱]
دفاعیات
داریوش سلحشور همراه با ۲ مجاهد دیگر به نامهای مسعود میرزا زاده و ناصر جعفری در آن دادگاه محاکمه شدند.
قسمتی از دفاعیات داریوش سلحشور:
«… من الآن تو دادگاه میخواهم از خودم دفاع کنم ولی دفاع من به خاطر جونم نیست. چون من از وقتی با خدا و مردم و با مکتبم این عهد را بستم که در مسیر آنها حرکت کنم از جون خودم گذشتم واسه من فرقی نداره حکم دادگاه چی باشه…».
گیلانی – رئیس دادگاه رو به داریوش سلحشور میگوید:
«شما این را اطلاع دارید که ایجاد رعب و وحشت در جامعه ولو کسی را هم نکشید به عنوان محارب از نظر موازین فقه تشخیص داده میشود.»
داریوش سلحشور در دفاعیات خود میگوید:
«… میخواستم بگم این برخورد خصمانه من با جمهوری اسلامی به چه سبب بود. مگه من کسی نبودم که قبل از انقلاب جلو تانک رفتم، کوکتل مولوتف جلو تانک انداختم. با رژیم شاه جنگیدم… تنها چیزی که باعث شد من سلاح بهدست بگیرم یک چیز بود، فقط این بود که حس کردم، یعنی با ایمانی که به سازمان مجاهدین خلق داشتم و دارم و خواهم داشت و تا آخرین لحظهٔ جونم خواهم داشت…».[۲]
«... رژیم حاکم با سرکوب آزادیهای مردم، با سرکوب نیروها دقیقاً … درمقابل نیروهای انقلابی وایستاده، من به این خاطر سلاح به دست گرفتم …».[۳]
«... و اگه موضوع اینه که سلاح به دست گرفتن؛ ایجاد رعب و وحشت کردن قیمتش اعدام است باید بگم … من از همان روزی که قدم توی این راه گذاشتم پیه این تهمتها را به خودم بستم. همانطوری که من ادعا دارم که امروز حسینیام، حسین را توی کربلا خارجی خواندند؛ محمد را دیوانه، علی را کافر خواندند… باشه چه باک، چه باک. من که میخواهم راه آنها را برم از محارب، مفسد، باغی و هرچی که بگن اعلام کنید… به احتمال صد درصد حکم اعدام من صادر میشه. من خیلی دوستام اعدام شدند. میرم پیش اونها. شهادت راه ماست…».[۲]
«... دفاعی که دارم ایناست که به امید خدا و با یاری خلق قهرمان ایران، در تاریخ ایران ثبت خواهدشد که این اعمال نه تنها ضدانقلابی نیست، محاربه با خدا نیست بلکه دقیقاً در جهت انقلاب است و تاریخ این را ثابت خواهدکرد؛ و سیَعلمُ الذین ظَلَموا اَیّ منقلب ینقلبون…».[۴]
او همچنی در جواب گیلانی -رئیس دادگاه- که او را به محاربه متهم میکرد، گفت:
«من از روزی که گام در این مسیر گذاردهام پیه تمامی این تهمتها را بهخود مالیدهام و چه باک که مرا محارب، و مفسد و باغی خطاب کنید، خیلی از دوستانم در این مسیر اعدام شدند. شهادت راه ماست.»
درگذشت
داریوش سلحشور پس از این دفاعیات مورد شکنجههای شدید قرار گرفت و سرانجام در روز ۸ آذر ۱۳۶۰ تیرباران شد.[۲]