گروگان گیری در سفارت آمریکا

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
تسخیر سفارت آمریکا
بخشی از انقلاب بهمن ۱۳۵۷
تسخیر سفارت آمریکا.jpg

زمان روز ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸
مکان سفارت ایالات متحده آمریکا
نتیجه آزادی گروگان‌ها طبق قرار داد الجزایر (۲۰ژانویه ۱۹۸۱)
جنگندگان
دانشجویان پیرو خط امام ایالات متحده آمریکا
فرماندهان
روح الله خمینی جیمی کارتر

گروگان‌گیری در سفارت آمریکا، درایران (Iran hostage crisis ) که در ادبیات رژیم ایران به تسخیر لانه جاسوسی یا تسخیر سفارت آمریکا مشهور است، در روز سیزدهم آبان ۱۳۵۸توسط گروهی از دانشجویان که خود را دانشجویان پیرو خط امام می‌نامیدند، صورت گرفت. این دانشجویان با بالا رفتن از دیوار سفارت، ۶۶ دیپلمات آمریکایی که کارمند این سفارت بودند را به‌ گروگان گرفتند. رخدادی که به گفته خود این گروه قرار بود ۲ یا ۳روز ادامه داشته باشد اما ۴۴۴ روز به درازا کشید و تبدیل به بزرگترین چالش و بحران بین‌المللی، به طور خاص در روابط ایران و آمریکا شد. بحرانی که اثرات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن بر روابط ۲ کشور ایران و آمریکا سایه گسترده و تا همین امروز بر جای مانده است.[۱]

تسخیر سفارت آمریکا در تهران
تسخیر سفارت آمریکا در تهران

هدف از گروگانگیری

گروگانگیری در سفارت آمریکا با هدف سرکوب نیروهای انقلابی و دموکراتیک و از جمله لیبرال‌ها و همچنین سازمان مجاهدین خلق انجام شد. این گروگانگیری به نیروهای حامی خمینی این امکان را می‌داد تا خود را سردمدار مبارزه با آمریکا نشان داده و سپس از شعارهای ضدامپریالیستی برای مقابله با بحران‌های داخلی استفاده کنند.

از آنجا که انقلاب ضد سلطنتی انقلابی علیه یک حکومت وابسته به آمریکا بوده و از آنجا که در این انقلاب سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران نقش اصلی را ایفا کرده و پیشتازان آن به شمار می‌رفتند، نیروهای حامی خمینی که اغلب سابقه چندانی در مبارزه نداشته و حتی به سازش و سپاس‌گویی در برابر شاه روی آورده بودند قصد داشتند با تصرف سفارت آمریکا از دیگر نیروها پیشی گرفته و در صحنه سیاسی و اجتماعی خود را پیشتازان مبارزاتی که آنرا مبارزه «ضد امپریالیستی» می‌نامیدند معرفی کنند. این موضوع به آنها امکان را می‌داد تا دیگر احزاب و جریانات، از جمله لیبرالها را تحت عنوان وابسته به امپریالیزم آمریکا از صحنه‌ی سیاسی حذف کنند.

موسوی اردبیلی قاضی‌القضات وقت جمهوری اسلامی در آن زمان گفته بود:

«این حرکت (اشغال سفارت) منجر به سقوط دولت موقت، منزوی شدن لیبرالها, سردرگمی گروههای چپ و مجاهدین و افشای چهره‌ی واقعی آنها شد. همانطور که امام خمینی گفت این حرکت انقلابی از انقلاب اول بزرگتر شد».[۲]

محمدعلی جعفری، فرمانده سابق سپاه، درباره گروگانگیری و نقش آن در رژیم جمهوری اسلامی توضیحاتی پیرامون گروگانگیری سفارت آمریکا در ایران که در سال ۵۸ اتفاق افتاد میدهد و می‌گوید:

«اگر گروگان‌گیری نبود بدون تردید انقلاب ما عمر چهل‌ساله نمی‌کرد و در همان دهه اول انقلاب، کار انقلاب تمام بود… تنها اندکی از مسئولان و محدود از مسئولان انقلابی ما، از جمله در ر‌أس اونها خامنه‌ای بودند که با این حرکت انقلابی به‌شدت موافق بودند». (۱۳آبان ۱۳۹۷)[۳]

یکی از مقامات سابق سازمان سیا به نام بروس رایدل، به بی بی سی فارسی می گوید:

«خمینی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، کنترل جناح چپ انقلاب و لیبرالها و رادیکالها را به دست گرفت؛ قرار نبود که چنین شود اما قدرت که به دست آخوندها افتاد، همه چیز را از آن خود کردند و مسیر دیگری را رفتند و بهشتی هم در قدرت گرفتن خمینی با کمک غربیها نقش مهم و مؤثری داشت. به نظر می رسد تماس ها و مذاکرات و دیدارهای پنهانی و رابطه های دوستانه با مقامات ارشد آمریکا، همه مانورهای تاکتیکی بوده که حکومت مذهبی بر اساس اصل ولایت فقیه تثبیت شود؛ آقای رایدل در ادامه می افزاید: «انقلاب اول به سرنگونی شاه منجر شد و انقلاب دوم (تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری)، منجر به تحکیم قدرت خمینی و آخوندهای دور و برش شد و در جریان تسخیر سفارت آمریکا و گروگان گیری بود که همراهان خمینی مانند بنی صدر و  صادق قطب زاده و آیت الله شریعتمداری از قدرت برکنار شدند؛ هر چند که خمینی با کمک نهضت آزادی بر سر کار آمد اما در مدت کوتاهی خمینی خود به تنهایی قدرت را در دست گرفت و از حمایت مردم سوء استفاده کرد.»[۴]

ارتباط محمد بهشتی با آمریکا

در جریان حمله به سفارت آمریکا و ضبط اسناد موجود در آن اسنادی نیز کشف شد که به عمد به بیرون ارائه نشدند. از جمله در جریان سفارت‌گیری اسنادی از ارتباطات مستمر بهشتی با سفارت آمریکا پیش از انقلاب کشف شد. یکی از اعضای مرکزی «دانشجویان پیرو خط امام» به نام ابراهیم اصغرزاده، فاش کرده بود که در مورد تماس های بهشتی با مقامات آمریکایی، اسنادی در سفارت آمریکا پیدا شده بود اما این اسناد «منفی» نبودند و آن را مهم نمی دیدیم و خمینی هم گفته بود نمی خواهد سند و مدرکی از اطرافیانش در سفارت تسخیر شده آمریکا کشف و افشا شود. ولی با نشان ندادن این اسناد و مدارک، مردم دیگر همه چیز را فهمیده بودند. یک منبع از قول همکار سابقش که با بهشتی در ارتباط بود، گفته بود که بهشتی در رابطه با چیزهایی که به سفارت آمریکا می گفت، خیلی احتیاط می‌کرد و می ترسید که صحبتهایش به گوش شاه برسد؛ گویی نمی خواست کسی بداند که هم به شاه و هم به شیخ وصل است!

شرایط ایران برای آزادی گروگان‌ها

اشغال سفارت آمریکا و گروگان‌گیری که قرار بود محدود به زمان مشخصی باشد، ۴۴۴ روز طول کشید و بعد از یک سال تصمیم‌گیری به مجلس ارجاع داده شد و در ۱۱ آبان ۱۳۵۹، چهار شرط پیشنهادی در رابطه با گروگان‌های آمریکایی در مجلس به تصویب رسید: اول، آزاد کردن تمام سرمایه‌های ایران. دوم، لغو همه ادعاهای آمریکا علیه حکومت ایران. سوم، عدم دخالت نظامی و سیاسی آمریکا در ایران. چهارم، پس دادن اموال شاه[۵].

قرارداد الجزایر و پایان گروگان‌گیری

ماجرای گروگان‌گیری سفارت امریکا سرانجام در قراردادی موسوم به «قرارداد الجزایر»، بین دولت آمریکا و دولت جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ ۳۰ دی ماه ۱۳۵۹ (۲۰ ژوئیه ۱۹۸۱) با بازگرداندن بخشی از دارایی‌های ایران از طرف آمریکا پایان یافت و گروگانها آزاد شدند.

گروگان های سفارت آمریکا در تهران
گروگان های سفارت آمریکا در تهران

یکی از دیپلمات‌های سفارت آمریکا به نام (جان استمپل) که به زبان فارسی مسلط بود می‌گوید که آمریکا مطابق برنامه جلو آمده بود و تمایل به روی کار آمدن لیبرالها داشت. اما خمینی که همه قدرت را به دست گرفته بود، سبقت گرفت و نه تنها لیبرالها بلکه همه‌ی جناح‌ها و گروه‌های سیاسی را که به او تن نداده بودند، قتل و عام کرد[۶].     

منصور فرهنگ (نماینده پیشین ایران در سازمان ملل متحد) می‌گوید:

«خمینی به اهداف سیاسی‌اش به ویژه حذف لیبرالها و بی‌اعتبار کردن گروه‌های چپ‌گرا رسیده بود و دیگر شکست کارتر در انتخابات برایش مهم نبود» [۴]

تسخیرکنندگان سفارت آمریکا در تهران
تسخیرکنندگان سفارت آمریکا در تهران

ابراهیم یزدی، که وزیر خارجه دولت موقت مهندس بازرگان بود؛ طی نامه سرگشاده‌ای در سال ۱۳۹۱، که منتشر شد؛ اشغال سفارت آمریکا و گروگان‌گیری را نمونه روشن یک «توطئه» خواند و خاطر‌ نشان کرد که این گروگان‌گیری و اشغال سفارت، باعث هزینه خیلی سنگینی برای مردم ایران و مملکت شد. (رادیو فردا)

روایتی دیگر از علت پایان گروگان‌گیری

روایت دیگری معتقد است علت پایان یافتن این امر ترس جمهوری اسلامی از روی کار آمدن دولت جمهوری‌خواه ریگان بوده است:

«در مهر و آبان ۵۹ همین که خمینی دید ریگان ریاست‌جمهوری آمریکا را به عهده می‌گیرد و سمبه خیلی پرزور است، به‌رغم همه الدرم بلدرمهای قبلی خودش، به‌شدت ترسید و جا زد و با امضای قرارداد الجزایر، شعبده گروگانگیری در سفارت آمریکا را جمع کرد و پایان نمایش را اعلام کرد.

عقب‌نشینی آسانسوری خمینی به قدری افتضاح بود که به غیر از جناح غالب، حتی جناحها و گروه بندیهای درونی رژیم، این قرارداد را «روی دست قرارداد ترکمانچای» توصیف می‌کردند.

عینا مانند جنگ ضدمیهنی، در این جا هم خمینی باید جواب می‌داد که چرا و به چه خاطر و با چه نتایجی به گروگان‌گیری روی آورده است.

اینها سؤالاتی بود که در آن ایام نشریه مجاهد در شرایطی که رسما توقیف شده بود با تیراژی نزدیک به ۵۰۰هزار نسخه وسیعا به میان مردم می‌برد و به همین خاطر خمینی دیگر تحمل آن را نداشت.

ابتدا دادستان ارتجاع با استفاده از فضای جنگ (ایران و عراق) که همه چیز را تحت‌الشعاع قرارداده بود، در روز ۷آبان انتشار روزنامه‌های «فریاد گودنشین» و «بازوی انقلاب» را که روزنامه‌های بخش اجتماعی و بخش کارگری مجاهدین بودند، ممنوعه اعلام کرد».[۷]

تحولات بعد از گروگان‌گیری

دولت موقت مهندس بازرگان که صدای معترض آن زمان بود، یک روز پس از تسخیر سفارت آمریکا و گروگان‌گیری استعفاء داد و به دنبال آن، جنگ ۸ ساله ایران و عراق شروع شد.

این معادلات منطقه‌ای و جهانی، علیه منافع اقتصادی ایران عمل کرد. به خصوص که بر خلاف عرف و حقوق بین‌الملل نظام جمهوری اسلامی اقدام به یورش به سفارتخانه‌های خارجی دیگر کرد (سفارت انگلستان، دانمارک و عربستان...)، اقدامی که در هیچ نظام سیاسی در جهان، چنین نمونه‌ای یافت نمی‌شود[۸] چرا که سفارت‌خانه‌ها بنا به حقوق بین‌الملل واجد مصونیت سیاسی هستند.

رئیس‌جمهور وقت آمریکا (جیمی کارتر) بعد از اشغال سفارت آمریکا و گروگان‌گیری، علیه ایران وضعیت فوق‌العاده اعلام کرد و کلیه‌ی شمش‌های طلا و و دلارها و اعتبارات بانکی و اوراق بهادار ایران را در آمریکا، آسیا و اروپا توقیف کرد. کارتر با این اقدام به ازای هر گروگان ۱۸۰ میلیون دلار ایران را به گرو گرفت.

بعد از توافق بین آمریکا و ایران، رسانه‌های آن روز در رژیم ایران اعلام کردند که دولت آمریکا در مقابل خواسته‌های حکومت ایران تسلیم شد. در روزنامه‌ها تیتر بزرگ زده بودند که حکومت ایران دوازده میلیارد دلار خود را از سیستم بانکی آمریکا بیرون کشید و اقتصاد آمریکای ابر قدرت را به لرزه انداخت اما این با واقعیت بسیار فاصله داشت چرا که حکومت ایران گام به گام عقب نشسته بود و کمتر از ۳ میلیارد دلار دریافت کرد. در کنگره آمریکا محافظه‌کاران از حزب جمهوری خواه معتقد بودند که کارتر جهت آزادی گروگان‌ها به خمینی باج داده است؛ آنها همچنان که معتقدند باراک اوباما به حکومت ایران باج داده و توافقی بد امضا کرده؛ ۴ دهه پیش نیز توافق الجزایر را ننگین می‌خواندند و آن را باطل می‌شمردند.

طبق اسناد جدید، ایران در قرارداد الجزایر مدعی بود که در حساب‌های مسدود شده خود در بانک‌های آمریکا ۸۰۰ میلیون دلار دارد و خواستار برگرداندن آن شده بود. طرفین به توافق رسیدند که اصل پول حدوداً ۴۰۰ میلیون دلار و بهره‌اش نیز یک میلیارد و سیصد میلیون دلار است. این همان پول نقدی است که اوباما، به دنبال توافق هسته‌ای با هواپیما به ایران ارسال کرد.

خمینی به مناسبت ۱۳ آبان طی پیامی اعلام کرده بود: «دانش آموزان، دانشگاهیان، محصلین علوم دینیه، با قدرت تمام حملات خود علیه آمریکا و اسراییل را گسترش دهند تا آمریکا را مجبور به استرداد شاه مخلوع جنایت‌کار نمایند»[۵]

پرداخت غرامت به گروگان‌های سفارت آمریکا

پرداخت غرامت به گروگان های سفارت آمریکا
پرداخت غرامت به گروگان های سفارت آمریکا

دولت آمریکا، بعد از ۳۶ سال از واقعه‌ی گروگان‌گیری در سفارت آمریکا، غرامتی به مبلغ ۴/۴ میلیون دلار به هر گروگان پرداخت. طبق این قانون به هر یک از گروگان‌ها، یا بازماندگان کسانی که در قید حیات نیستند، مبلغ ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار به عنوان غرامت تعلق گرفت.

همچنین آن بخش از شهروندان آمریکایی هم که قربانی تروریسم هستند، از این مزایا برخوردار شدند. این غرامت از محل جریمه بانک «بی ان پی پاریباس» که باید بخاطر نقض تحریم‌ها علیه رژیم ایران ۹ میلیارد دلار به آمریکا می‌پرداخت تأمین شد.

بنا بر گزارش‌ها، گروگان‌ها در ایران، در معرض آزارهای روحی و اعدام‌های مصنوعی قرار گرفته بودند و سال‌ها از تأثیرات روحی آن در رنج بوده اند[۹].

منابع