۱۰٬۴۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
}} | }} | ||
'''ولیالله فیض | '''ولیالله فیض مهدوی،''' (متولد ۵ بهمن ۱۳۵۸ همدان - اعدام ۱۵ شهریور ۱۳۸۵) در سال ۱۳۵۸ در شهر همدان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد. او از آغاز جوانی به سیاست روی آورد و فعالیتهایی را علیه جمهوری اسلامی آغاز کرد. ولیالله فیض مهدوی در سال ۱۳۷۸ از طریق رادیو با [[مجاهدین خلق]] آشنا شد. ولیالله فیض مهدوی فعالیتهای خود را در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق گسترش داد. وی در سال ۱۳۸۰ توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد. او مدت پنج سال تحت انواع فشارهای جسمی و روحی قرار داشت اما در زندان نیز همچنان از مواضع خود اظهار پشیمانی نکرد. از جملات معروفی که از وی باقی مانده است چنین است: | ||
ما آغاز کردیم، ما تداوم میبخشیم و ما پایان خواهیم داد. | ما آغاز کردیم، ما تداوم میبخشیم و ما پایان خواهیم داد. ولیالله فیض مهدوی در ۱۵ شهریور ۸۵ توسط [[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]] به قتل رسید اما مرگ او خودکشی اعلام شد. <ref name=":0">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://event.mojahedin.org/events/5469 زندگینامه مجاهد شهید ولیالله فیض مهدوی]</ref> | ||
== فعالیتهای سیاسی == | == فعالیتهای سیاسی == | ||
ولیالله فیض مهدوی ۵ بهمن ۱۳۵۸ در شهر همدان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد. ولیالله در سال ۱۳۷۸با شنیدن رادیو صدای مجاهد و زندگینامه شهیدان مقاومت با مجاهدین و اهداف آنها آشنا شد، ولیالله فیض مهدی در سال ۱۳۸۰ توسط وزارت اطلاعات دستگیر و به [[زندان دیزلآباد]] کرمانشاه و سپس زندان اهواز منتقل شد. وی نزدیک به یک و نیم سال در سلول انفرادی با در شرایط بسیار سخت محبوس بود. او بارها اعدام مصنوعی شد تا از مواضع سیاسی خود اظهار پشیمانی کند. پس از شکنجههای بسیار به [[زندان اوین]] منتقل کردند. پس از آن وی را به [[زندان گوهردشت]] تبعید نمودند. قصد داشتند با سخت کردن شرایط زندان، به تسلیم و سازشش بکشانند، به بند زندانیان عادی با جرائم خطرناک منتقل کردند، بطوری که بارها بدستور عوامل زندان، مورد حمله و هجوم واقع شد. ولیالله از سال ۱۳۸۳ تا پایان زندگی در کلیه اعتصاب غذاهای زندانیان سیاسی و در تمامی اعتراضات آنان علیه [[شکنجه]] زندانیان سیاسی و شرایط ضد انسانی حاکم بر زندانها ، شرکت میکرد.<ref name=":0" /> | |||
از جملات معروفی که از وی باقی مانده است چنین است: ما آغاز کردیم، ما تداوم میبخشیم و ما پایان خواهیم داد. | از جملات معروفی که از وی باقی مانده است چنین است: ما آغاز کردیم، ما تداوم میبخشیم و ما پایان خواهیم داد. | ||
== دستگیری و زندان == | === دستگیری و زندان === | ||
در مهرماه ۱۳۸۰ در سن ۲۲سالگی بهدست مأموران وزارت اطلاعات | در مهرماه ۱۳۸۰ در سن ۲۲سالگی بهدست مأموران وزارت اطلاعات دستگیر و زندانی شد و ۵۴۶ روز در سلولهای انفرادی با چشم بند و دستبند سپری کرد. | ||
== دادگاه و محکومیت == | === دادگاه و محکومیت === | ||
بعد از اتمام دوران انفرادی در سال ۱۳۸۲ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران فقط در یک جلسه دادگاه که مدت آن بسیار اندک بود به ریاست قاضی حداد به اعدام محکوم شد. در همان جلسه دادگاه تمامی اتهاماتی که به وی وارد شده بود را صریحاً رد کرد و با صدای بلند فریاد زد که دادگاه رژیم را به رسمیت نمیشناسد. چرا که نه وکیلی از طرف او در دادگاه حضور داشته نه هیأت منصفهایی. | بعد از اتمام دوران انفرادی در سال ۱۳۸۲ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران فقط در یک جلسه دادگاه که مدت آن بسیار اندک بود به ریاست قاضی حداد به اعدام محکوم شد. در همان جلسه دادگاه تمامی اتهاماتی که به وی وارد شده بود را صریحاً رد کرد و با صدای بلند فریاد زد که دادگاه رژیم را به رسمیت نمیشناسد. چرا که نه وکیلی از طرف او در دادگاه حضور داشته نه هیأت منصفهایی. | ||
=== فایل صوتی | === فایل صوتی ولیالله فیض مهدوی === | ||
<blockquote>«با درود به تمامی هموطنان عزیزم که در ایران و سراسر جهان که صدای من رو میشنوند. من ولیالله فیض مهدوی متولد ۵ بهمن ماه ۱۳۵۸ هستم که در مهرماه ۱۳۸۰ در سن ۲۲سالگی بهدست مأموران وزارت اطلاعات باتهام پیوستن به سازمان مجاهدین خلق و اقدام علیه امنیت کشور دستگیر شدم. </blockquote><blockquote>بعد از دستگیری مدت ۵۴۶ روز در سلولهای انفرادی وزارت اطلاعات تحت بازجویی و شدیدتر شکنجههای فیزیکی و روحی قرار گرفتم. در طول این مدت در زندان انفرادی تنها چیزهایی که همیشه و همه جا با من بود دستبند و پابند و چشمبند مشکی بود و در یک سلول ۴متری که نور کافی هم نداشت بهسر میبردم. این دوران سختترین دوران زندگی من بود بعضی از شبها مأموران وزارت اطلاعات و بازجوها من را از خواب بیدار میکردند و به محوطه خارج از سلولم میبردند و به من میگفتند آخرین تقاضایت را بگو و با شلیک یک گلوله من را میترساندند من فکر میکردم گلوله بمن اصابت کرده و مدتی شوکه بودم اما دوباره دست من را میگرفتند و به سلولم بازمیگرداندند. بعد از اتمام دوران انفرادی در سال ۱۳۸۲ در شعبه ۲۶بیدادگاه انقلاب تهران فقط در یک جلسه دادگاه که مدتش هم بسیار اندک بود بهریاست قاضی حداد به اعدام محکوم شدم در همان جلسه دادگاه تمامی اتهاماتی که بمن وارد شده بود را صریحاً رد کردم و با صدای بلند فریاد زدم که دادگاه رژیم را بهرسمیت نمیشناسم چرا که نه وکیلی از طرف من در دادگاه حضور داشته نه هیأت منصفهایی! در همان روز بهعلت اعتراضم به قاضی دادگاه به زندان دیزلآباد کرمانشاه منتقل شدم و چند ماه در آن زندان در بدترین شرایط ممکنه نگهداری میشدم. اواخر سال ۱۳۸۲بود که به زندان اوین تهران منتقل شدم و بعد از چند ماه یکبار دیگر بهعلت درگیری لفظی با آقای بختیاری رئیس کل سازمان زندانهای کشور به زندان گوهردشت کرج موسوم به رجاییشهر منتقل شدم. یادم میآید در بدو ورودم به این زندان یعنی رجاییشهر رئیس سابق این زندان آقای ملکی بمن گفت که توی این زندان دیگر هیچکس به دادت نمیرسد. از آنروز تا الآن مستمر مورد آماج و حمله مختلف از جمله زندانیان خطرناک به تحریک مسئولان زندان قرار گرفتم و با سختترین شرایط ممکنه با حداقل امکانات که برای یک زندانی لازم است زندگی میکنم. البته زندانیان سیاسی در زندان رجاییشهر در این شرایط نگهداری میشوند و این طبیعی است. چند روز قبل از سال نو ۱۳۸۵ بود که معاون قضایی زندان آقای علی محمدی برگهای بمن ابلاغ شد که حاکی از اجرای حکمم در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵ بود. البته این حکمم بارها شفاهی از زبان رئیس فعلی زندان آقای حاجکاظم و رئیس بند ۶ محمد جارویی به من ابلاغ شده بود.</blockquote><blockquote>همین هفته پیش بود که رئیس بند ۶ محمد جارویی من را به دفترش احضار کرد و با لحن خشن و تهدیدآمیز بمن گفت که چرا اخبار مربوط به حکمت را به بیرون از زندان میدهی؟ اینکارها اصلاً بهنفع تو نیست، همانطور که بهنفع حجت زمانی نبود. </blockquote><blockquote>[[پرونده:ولیالله فیض مهدوی۲.jpg|جایگزین=تصویر ولیالله فیض مهدوی پیش از زندان|بندانگشتی|'''تصویر ولیالله فیض مهدوی پیش از زندان''']]بله هموطنان و دوستان عزیز من در طول مبارزاتی که داشتم آموختم که برای یک فرد مبارز اهمیتی ندارد که حتماً خودش به هدف نهاییاش برسد بلکه مهمتر از همه چیز تداوم مبارزه و رسیدن به هدف است و معتقدم که عدالت و آزادی و دموکراسی مثل تنفسی برای هر انسانی حیاتی و لازم است و به همین دلیل از شما میخواهم که در مقابل زورگوییهای رژیم آخوندی حاکم در ایران دست از مبارزهتان نکشید.</blockquote><blockquote>در پایان هم پیامی دارم برای عمال و سرکردگان حکومت و به آنها میگویم که ما هرگز تن به ذلت و تسلیم در مقابل شما نخواهیم داد و به حکومت دیکتاتوری شما به قیمت از دست دادن جانمان هم آری نخواهیم گفت. </blockquote><blockquote>زنده باد آزادی ملت ایران از قید ستم و ظلم و استبداد </blockquote><blockquote>'''ولیالله فیض مهدوی''' هستم از زندان رجاییشهر<ref name=":0" />»</blockquote> | |||
== سرانجام ولیالله فیض مهدوی == | |||
ولیالله فيض مهدوی که به جرم ارتباط با سازمان مجاهدين خلق و حمل موادمنفجره در انتظار اعدام به سر میبرد، در بيمارستان شريعتی تهران به قتل رسید. | |||
به گفته مسئولان قضائی ايران، ولیالله فيض مهدوی که در زندان گوهردشت (رجايیشهر) کرج زندانی بود روز يکشنبه در حمام زندان خود را حلقآويز کرد اما در خودکشی ناکام ماند و مأموران زندان او را به بيمارستان شريعتی در تهران انتقال دادند. اما سرانجام پيش از ظهر چهارشنبه پانزدهم شهريور (ششم سپتامبر) فوت کرده است. <ref>BBC - [http://www.bbc.com/persian/iran/story/2006/09/060906_mf_mahdavi.shtml 'خودکشی عضو مجاهدين خلق در زندان گوهردشت']</ref> سازمان مجاهدین این سناریو را دروغ خواند و اعلام کرد ولیالله فیض مهدوی توسط مأموران وزارت اطلاعات کشته شده است. | |||
به گفته مسئولان قضائی ايران، | |||
== منابع == | == منابع == |
ویرایش