کاربر:Khosro/صفحه تمرین سارینا ساعدی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
|نام_شخص=سارینا ساعدی
|نام_شخص=سارینا ساعدی
|تصویر=سارینا ساعدی؛9.JPG
|تصویر=سارینا ساعدی؛9.JPG
|عرض_تصویر=300px
|عرض_تصویر=260px
|توضیح_تصویر=سارینا ساعدی
|توضیح_تصویر=سارینا ساعدی
|تاریخ_تولد=۱۹ مهر ۱۳۸۶
|تاریخ_تولد=۱۹ مهر ۱۳۸۶
خط ۲۰: خط ۲۰:


== زندگی و تحصیلات ==
== زندگی و تحصیلات ==
[[پرونده:سارینا ساعدی؛2.JPG|جایگزین=سارینا ساعدی|بندانگشتی|350x350پیکسل|سارینا ساعدی]]
سارینا ساعدی در ۱۹ مهرماه ۱۳۸۶، در کامیاران متولد شد، اما در محله‌ی نایسر سنندج سکونت داشت. او دانش‌آموز کلاس سوم راهنمایی بود.<ref name=":0">[https://kurdpa.net/fa/news/2023/07/80 روایتی از نحوه قتل حکومتی سارینا ساعدی در جریان خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی در سنندج - سایت کردپا]</ref>  
سارینا ساعدی در ۱۹ مهرماه ۱۳۸۶، در کامیاران متولد شد، اما در محله‌ی نایسر سنندج سکونت داشت. او دانش‌آموز کلاس سوم راهنمایی بود.<ref name=":0">[https://kurdpa.net/fa/news/2023/07/80 روایتی از نحوه قتل حکومتی سارینا ساعدی در جریان خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی در سنندج - سایت کردپا]</ref>  


خط ۲۷: خط ۲۸:


== فعالیت‌ها و شرکت در اعتراضات ==
== فعالیت‌ها و شرکت در اعتراضات ==
[[پرونده:سارینا ساعدی؛8.jpg|جایگزین=سارینا ساعدی|بندانگشتی|275x275پیکسل|سارینا ساعدی]]
پدر سارینا ساعدی در جریان اعتراضات سراسری، می‌ترسید که بلایی سر دخترش بیاید. وقتی سارینا عزم آن را داشت که در اعتراضات مردمی شرکت کند، به پدرش می‌گفت که می‌خواهد پیش مادرش برود؛ چون پدر و مادرش ۱۲ سال پیش طلاق گرفته بودند. سارینا به طور معمول هفته‌ای یک دو بار پش مادرش می‌رفت و به او سر می‌زد. به همین خاطر هر بار که قصد رفتن به اعتراضات را داشت، به پدر و مادر بزرگش می‌گفت که می‌رود به مادرش سر بزند. سارینا ساعدی فعالیت‌های چشم‌گیری در اعتراضات داشت و در واقع لیدر اعتراضات بود. یکی از شاهدان عینی در مورد فعالیت‌های سارینا گفته بود:<blockquote>«با وجود سن کمش در اعتراض‌ها همیشه در صف اول بود. به بقیه می‌گفت که دنبالش بیایند و همان روزی که کشته شد در خیابان شش بهمن سنندج مأموران به سر او ضربه زده بودند. نزدیکانش می‌گویند در مدرسه عکس بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی را از کتابش پاره کرده و عکس آن‌ها را از بالای تخته کلاس پایین آورده بود و زیر پا گرفته بود.»</blockquote>یکی دیگر از دوستان خانواده سارینا ساعدی درباره فعالیت‌های سارینا چنین گفته است:<blockquote>«سارینا بعد از تعطیلی مدرسه با همکلاسی‌هایش به شعارنویسی می‌پرداختند. حراست مدرسه آن‌ها را شناسایی کرده بود و حتی گفته بودند که سارینا بچه‌ها را تحریک به این کار کرده. او را بعنوان لیدر اعتراض‌های مدرسه شناخته بودند. دوستانش به خانواده گفتند که سارینا و همکلاسی‌هایش شعارنویسی می‌کردند که مأموران آن‌ها را در یک کوچه بن‌بست گیر انداختند. دو نفر از دوستانش را کتک زدند. سارینا خودش را روی آن‌ها انداخت که کتک نخورند. در همین میان چند ضربه به سرش خورده. کسانی که همراه او بودند به خانواده‌اش گفته‌اند که همان شب آن‌ها می‌خواستند به خانه برگردند اما سارینا نگذاشته و باعث شده که پایگاه بسیج محله را بگیرند و پرچم آن را به پایین بکشند. به گفته‌ی آن‌ها، سارینا از دیوار پایگاه بسیج بالا رفته بود و پرچم را آتش زده بود. سارینا همیشه به پدرش می‌گفت که خوش بحال کسانی که شهید شدند. پدرش می گفت تو جوانی، نباید این حرف‌ها را بزنی، حالا آرزو داری. سارینا در جواب به پدرش گفته بود آن‌ها که شهید شدند هم آرزو داشتند، پدر و مادر داشتند و اگر ما در اعتراض‌ها شرکت نکنیم، خیانت به جان‌باختگان، خاک، وطن و مردم است.»<ref name=":2" /> </blockquote>
پدر سارینا ساعدی در جریان اعتراضات سراسری، می‌ترسید که بلایی سر دخترش بیاید. وقتی سارینا عزم آن را داشت که در اعتراضات مردمی شرکت کند، به پدرش می‌گفت که می‌خواهد پیش مادرش برود؛ چون پدر و مادرش ۱۲ سال پیش طلاق گرفته بودند. سارینا به طور معمول هفته‌ای یک دو بار پش مادرش می‌رفت و به او سر می‌زد. به همین خاطر هر بار که قصد رفتن به اعتراضات را داشت، به پدر و مادر بزرگش می‌گفت که می‌رود به مادرش سر بزند. سارینا ساعدی فعالیت‌های چشم‌گیری در اعتراضات داشت و در واقع لیدر اعتراضات بود. یکی از شاهدان عینی در مورد فعالیت‌های سارینا گفته بود:<blockquote>«با وجود سن کمش در اعتراض‌ها همیشه در صف اول بود. به بقیه می‌گفت که دنبالش بیایند و همان روزی که کشته شد در خیابان شش بهمن سنندج مأموران به سر او ضربه زده بودند. نزدیکانش می‌گویند در مدرسه عکس بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی را از کتابش پاره کرده و عکس آن‌ها را از بالای تخته کلاس پایین آورده بود و زیر پا گرفته بود.»</blockquote>یکی دیگر از دوستان خانواده سارینا ساعدی درباره فعالیت‌های سارینا چنین گفته است:<blockquote>«سارینا بعد از تعطیلی مدرسه با همکلاسی‌هایش به شعارنویسی می‌پرداختند. حراست مدرسه آن‌ها را شناسایی کرده بود و حتی گفته بودند که سارینا بچه‌ها را تحریک به این کار کرده. او را بعنوان لیدر اعتراض‌های مدرسه شناخته بودند. دوستانش به خانواده گفتند که سارینا و همکلاسی‌هایش شعارنویسی می‌کردند که مأموران آن‌ها را در یک کوچه بن‌بست گیر انداختند. دو نفر از دوستانش را کتک زدند. سارینا خودش را روی آن‌ها انداخت که کتک نخورند. در همین میان چند ضربه به سرش خورده. کسانی که همراه او بودند به خانواده‌اش گفته‌اند که همان شب آن‌ها می‌خواستند به خانه برگردند اما سارینا نگذاشته و باعث شده که پایگاه بسیج محله را بگیرند و پرچم آن را به پایین بکشند. به گفته‌ی آن‌ها، سارینا از دیوار پایگاه بسیج بالا رفته بود و پرچم را آتش زده بود. سارینا همیشه به پدرش می‌گفت که خوش بحال کسانی که شهید شدند. پدرش می گفت تو جوانی، نباید این حرف‌ها را بزنی، حالا آرزو داری. سارینا در جواب به پدرش گفته بود آن‌ها که شهید شدند هم آرزو داشتند، پدر و مادر داشتند و اگر ما در اعتراض‌ها شرکت نکنیم، خیانت به جان‌باختگان، خاک، وطن و مردم است.»<ref name=":2" /> </blockquote>


=== ضرب‌وشتم با باتوم ===
=== ضرب‌وشتم با باتوم ===
[[پرونده:سارینا ساعدی؛1.jpg|جایگزین=سارینا ساعدی|بندانگشتی|300x300پیکسل|سارینا ساعدی]]
شامگاه چهارشنبه ۴ آبان‌ماه ۱۴۰۱، هم‌زمان با چهلم مهسا امینی (ژینا) اعتراضات سراسری در سنندج مانند همه‌ی شهرهای ایران در جریان بود. سارینا ساعدی در جریان این اعتراضات مورد ضربات شدید باتوم نیروهای امنیتی قرار گرفت. او پس از بازگشت به خانه، در این باره هیچ حرفی به خانواده‌اش نمی‌زند. وقتی خانواده‌اش حال او را می‌پرسند، می‌گوید که کمی سردرد دارم. خانواده اصرار می‌کنند که او را به بیمارستان ببرند، اما او قبول نمی‌کند و می‌گوید چیزی نیست، استراحت می‌کنم، خوب می‌شود و سپس به اتاقش می‌رود و می‌خوابد.<ref name=":0" />  
شامگاه چهارشنبه ۴ آبان‌ماه ۱۴۰۱، هم‌زمان با چهلم مهسا امینی (ژینا) اعتراضات سراسری در سنندج مانند همه‌ی شهرهای ایران در جریان بود. سارینا ساعدی در جریان این اعتراضات مورد ضربات شدید باتوم نیروهای امنیتی قرار گرفت. او پس از بازگشت به خانه، در این باره هیچ حرفی به خانواده‌اش نمی‌زند. وقتی خانواده‌اش حال او را می‌پرسند، می‌گوید که کمی سردرد دارم. خانواده اصرار می‌کنند که او را به بیمارستان ببرند، اما او قبول نمی‌کند و می‌گوید چیزی نیست، استراحت می‌کنم، خوب می‌شود و سپس به اتاقش می‌رود و می‌خوابد.<ref name=":0" />  


خط ۳۵: خط ۳۹:


== جان باختن بر اثر ضربه مغزی ==
== جان باختن بر اثر ضربه مغزی ==
[[پرونده:سارینا ساعدی؛3.jpg|جایگزین=سارینا ساعدی|بندانگشتی|245x245پیکسل|سارینا ساعدی]]
به‌طور معمول وقتی سارینا مدرسه نداشت، خانواده‌اش او را بیدار نمی‌کردند. بعداز ظهر روز ۵ آبان‌ماه، مادر بزرگ سارینا سراغش رفته و او را صدا می‌زند، اما متوجه می‌شود که او جان باخته است. سارینا ساعدی به‌دلیل ضربه مغزی با باتوم جان خود را از دست داد و خانواده‌اش هم خبر نداشتند که او در اعتراضات شرکت داشته و بعدها توسط دوستان سارینا مطلع شدند. '''«کردپا»'''
به‌طور معمول وقتی سارینا مدرسه نداشت، خانواده‌اش او را بیدار نمی‌کردند. بعداز ظهر روز ۵ آبان‌ماه، مادر بزرگ سارینا سراغش رفته و او را صدا می‌زند، اما متوجه می‌شود که او جان باخته است. سارینا ساعدی به‌دلیل ضربه مغزی با باتوم جان خود را از دست داد و خانواده‌اش هم خبر نداشتند که او در اعتراضات شرکت داشته و بعدها توسط دوستان سارینا مطلع شدند. '''«کردپا»'''
 
[[پرونده:پدر سارینا بر مزارش.jpg|جایگزین=پدر سارینا ساعدی بر سر مزار دخترش|بندانگشتی|250x250پیکسل|پدر سارینا ساعدی بر سر مزار دخترش]]
تمام بدن سارینا کبود و سیاه شده و ضربات باتوم باعث تورم و خون‌ریزی مغزی و مرگ در حال بی‌هوشی گردیده بود.<ref name=":1" />  
تمام بدن سارینا کبود و سیاه شده و ضربات باتوم باعث تورم و خون‌ریزی مغزی و مرگ در حال بی‌هوشی گردیده بود.<ref name=":1" />  


خط ۴۲: خط ۴۷:


== اعتراف اجباری از پدر ==
== اعتراف اجباری از پدر ==
پس از این‌که خانواده‌ی سارینا ساعدی از جان باختن او مطلع شدند، بلافاصله وی را به بیمارستان توحید سنندج منتقل کردند. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که قاضی دادگاه و رئیس اداره اطلاعات سنندج به‌همراه نیروهای سرکوبگر وارد بیمارستان شدند و خانواده سارینا را احاطه کردند و هاشم ساعدی پدر سارینا را به اتاقی برده و تا ساعت ۱۲ شب نگه داشته و به گروگان گرفته بودند تا مصاحبه تلویزیونی کند. پدر سارینا را تهدید کرده و تحت‌فشار قرار داده بودند که تا همکاری نکند، اجازه نخواهند داد از بیمارستان خارج شود. هم‌چنین قاضی دادگاه و نهادهای امنیتی به پزشکان و کادر درمان بیمارستان اعلام کرده بوند که باید علت مرگ سارینا را خودکشی اعلام کنند. به پدر سارینا هم تحمیل کرده بودند که در مصاحبه خودکشی سارینا را تأیید کند. پدر سارینا نیز مجبور به اعتراف اجباری شده بود. وقتی خبرنگار صدای و سیمای سنندج درباره نحوه‌ی جان‌باختن سارینا مصاحبه کرده بود، پدر سارینا در جواب گفته بود نهادهای امنیتی گفته‌اند باید اعلام کند که علت مرگ دخترش خودکشی بوده است تا پزشکی قانونی گواهی فوت سارینا را صادر کند. فرماندار سنندج (حسن عسگری) روز بعد اعلام کرد که مرگ سارینا ساعدی به‌دلیل مصرف مواد مخدر بوده است. این درحالی است که پزشکی قانونی در گواهی فوت او، علت مرگ را نامعلوم ذکر کرده بود.<ref name=":0" />  
[[پرونده:سارینا ساعدی؛6.JPG|جایگزین=سارینا ساعدی|بندانگشتی|240x240پیکسل|سارینا ساعدی]]
پس از این‌که خانواده‌ی سارینا ساعدی از جان باختن او مطلع شدند، بلافاصله وی را به بیمارستان توحید سنندج منتقل کردند. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که قاضی دادگاه و رئیس اداره اطلاعات سنندج به‌همراه نیروهای سرکوبگر وارد بیمارستان شدند و خانواده سارینا را احاطه کردند و هاشم ساعدی پدر سارینا را به اتاقی برده و تا ساعت ۱۲ شب نگه داشته و به گروگان گرفته بودند تا مصاحبه تلویزیونی کند. پدر سارینا را تهدید کرده و تحت‌فشار قرار داده بودند که تا همکاری نکند، اجازه نخواهند داد از بیمارستان خارج شود. هم‌چنین قاضی دادگاه و نهادهای امنیتی به پزشکان و کادر درمان بیمارستان اعلام کرده بوند که باید علت مرگ سارینا را خودکشی اعلام کنند. به پدر سارینا هم تحمیل کرده بودند که در مصاحبه خودکشی سارینا را تأیید کند. پدر سارینا نیز مجبور به اعتراف اجباری شده بود. وقتی خبرنگار صدای و سیمای سنندج درباره نحوه‌ی جان‌باختن سارینا مصاحبه کرده بود، پدر سارینا در جواب گفته بود نهادهای امنیتی گفته‌اند باید اعلام کند که علت مرگ دخترش خودکشی بوده است تا پزشکی قانونی گواهی فوت سارینا را صادر کند. فرماندار سنندج (حسن عسگری) روز بعد اعلام کرد که مرگ سارینا ساعدی به‌دلیل مصرف مواد مخدر بوده است. این درحالی است که پزشکی قانونی در گواهی فوت او، علت مرگ را نامعلوم ذکر کرده بود.<ref name=":0" />
[[پرونده:سارینا ساعدی؛11.jpg|جایگزین=سارینا ساعدی|بندانگشتی|260x260پیکسل|سارینا ساعدی]]


یکی از نزدیکان خانواده‌ی ساعدی که در جریان فشارهای نهادهای امنیتی به پدر سارینا بوده است می‌گوید:<blockquote>«گوشی سارینا را توقیف کردند و از پدرش خواستند تا با تلویزیون مصاحبه کند و بگوید سارینا خودکشی کرده. گفتند نه اجازه می‌دهیم خودت بروی و نه پیکر سارینا را می‌دهیم. پدرش زیر بار نرفت. او را مجبور کردند اعتراف اجباری کند. گفتند باید بگویی که سارینا سابقه خودکشی داشته. به او گفتند مصاحبه را پخش نمی‌کنند و فقط بخاطر پرونده سارینا باید این حرف‌ها را جلوی دوربین بزند. پدرش در نهایت مجبور شد به خواسته حکومت تن دهد و حرف‌های آن‌ها را تکرار کند. فقط برای این‌که پیکر سارینا را تحویل دهند. خود مأموران پیکر او را به آرامستان بهشت محمدی بردند. موقع دفن ۲۰ مأمور بالای سر خانواده ایستاده بودند. سارینا نیمه‌شب به اجبار مأموران امنیتی دفن شد درحالی‌که روز بعد مصاحبه تلویزیونی هاشم ساعدی در تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد. مصاحبه‌ای که پدر داغداری تحت‌فشار مجبور شده بود به آن تن دهد و حرف‌هایی را بزند که به آن اعتقادی نداشت.»<ref name=":2" /> </blockquote>پدر سارینا ساعدی در تاریخ ۸ آذرماه ۱۴۰۱، در حساب اینستاگرمی خود، مطلبی مبنی بر پخش فیلم اعتراف اجباری‌اش و این‌که مردم گول این اعترافات اجباری را نمی‌خورند، منتشر کرد. او نوشته بود:<blockquote>«فرماندار سنندج در فیلم مصاحبە گفتە بود مرگ سارینا بر اثر مصرف مواد مخدر بودە، اما در گواهی فوت علت نامعلوم نوشتە شدە است. شما می‌خواستی اسم بچە من را خراب کنی و با آبروی مردم بازی کنید… این فیلم باعث نشد مردم گول بخورند.»<ref name=":3">[https://kurdpa.net/fa/news/%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D9%85%DB%8C%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%85 پدر سارینا ساعدی: خون دخترم را نمی‌فروشم - سایت کردپا]</ref> </blockquote>
یکی از نزدیکان خانواده‌ی ساعدی که در جریان فشارهای نهادهای امنیتی به پدر سارینا بوده است می‌گوید:<blockquote>«گوشی سارینا را توقیف کردند و از پدرش خواستند تا با تلویزیون مصاحبه کند و بگوید سارینا خودکشی کرده. گفتند نه اجازه می‌دهیم خودت بروی و نه پیکر سارینا را می‌دهیم. پدرش زیر بار نرفت. او را مجبور کردند اعتراف اجباری کند. گفتند باید بگویی که سارینا سابقه خودکشی داشته. به او گفتند مصاحبه را پخش نمی‌کنند و فقط بخاطر پرونده سارینا باید این حرف‌ها را جلوی دوربین بزند. پدرش در نهایت مجبور شد به خواسته حکومت تن دهد و حرف‌های آن‌ها را تکرار کند. فقط برای این‌که پیکر سارینا را تحویل دهند. خود مأموران پیکر او را به آرامستان بهشت محمدی بردند. موقع دفن ۲۰ مأمور بالای سر خانواده ایستاده بودند. سارینا نیمه‌شب به اجبار مأموران امنیتی دفن شد درحالی‌که روز بعد مصاحبه تلویزیونی هاشم ساعدی در تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد. مصاحبه‌ای که پدر داغداری تحت‌فشار مجبور شده بود به آن تن دهد و حرف‌هایی را بزند که به آن اعتقادی نداشت.»<ref name=":2" /> </blockquote>پدر سارینا ساعدی در تاریخ ۸ آذرماه ۱۴۰۱، در حساب اینستاگرمی خود، مطلبی مبنی بر پخش فیلم اعتراف اجباری‌اش و این‌که مردم گول این اعترافات اجباری را نمی‌خورند، منتشر کرد. او نوشته بود:<blockquote>«فرماندار سنندج در فیلم مصاحبە گفتە بود مرگ سارینا بر اثر مصرف مواد مخدر بودە، اما در گواهی فوت علت نامعلوم نوشتە شدە است. شما می‌خواستی اسم بچە من را خراب کنی و با آبروی مردم بازی کنید… این فیلم باعث نشد مردم گول بخورند.»<ref name=":3">[https://kurdpa.net/fa/news/%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D9%85%DB%8C%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%85 پدر سارینا ساعدی: خون دخترم را نمی‌فروشم - سایت کردپا]</ref> </blockquote>
[[پرونده:گواهی فوت سارینا ساعدی.jpg|جایگزین=گواهی فوت سارینا ساعدی|بندانگشتی|305x305پیکسل|گواهی فوت سارینا ساعدی]]


=== پول ما به ازای خون فرزند ===
=== پول ما به ازای خون فرزند ===
خط ۵۰: خط ۵۹:


=== مراسم خاکسپاری ===
=== مراسم خاکسپاری ===
پیکر سارینا ساعدی حدود ساعت ۲ نیمه‌شب ۶ آبان‌ماه ۱۴۰۱، توسط شماری از اعضای خانواده‌اش با حضور نیروهای امنیتی و تحت شدید شرایط امنیتی در قطعه ۱۲ آرامستان «بهشت محمدی» شهر سنندج خاکسپاری شد. نیروهای امنیتی به خانواده سارینا اجازه ندادند که مراسم ختم در محله‌ی نایسر سنندج برگزار شود، اما با وجود همه‌ی تهدیدات، خانواده‌ی سارینا در روستای «گرگر» مراسم ختم او را برگزار کردند.<ref name=":0" />  
پیکر سارینا ساعدی حدود ساعت ۲ نیمه‌شب ۶ آبان‌ماه ۱۴۰۱، توسط شماری از اعضای خانواده‌اش با حضور نیروهای امنیتی و تحت شدید شرایط امنیتی در قطعه ۱۲ آرامستان «بهشت محمدی» شهر سنندج خاکسپاری شد. نیروهای امنیتی به خانواده سارینا اجازه ندادند که مراسم ختم در محله‌ی نایسر سنندج برگزار شود، اما با وجود همه‌ی تهدیدات، خانواده‌ی سارینا در روستای «گرگر» مراسم ختم او را برگزار کردند.<ref name=":0" />
 
[[پرونده:مزار سارینا ساعدی.jpg|جایگزین=مادر سارینا ساعدی بر سر مزار دخترش|بندانگشتی|240x240پیکسل|مادر سارینا ساعدی بر سر مزار دخترش]]
به‌نقل از یکی از نزدیکان خانواده‌ی سارینا ساعدی، تدفین و خاکسپاری سارینا فقط با حضور کنتر از ده نفر از اعضای خانواده‌اش تحت شرایط کاملاً امنیتی برگزار شد.<ref>[https://hengaw.net/fa/news/archive/56933 جانباختن یک دختر ۱۶ ساله در اعتراضات سنندج - سایت سازمان حقوق بشری هه‌نگاو]</ref>  
به‌نقل از یکی از نزدیکان خانواده‌ی سارینا ساعدی، تدفین و خاکسپاری سارینا فقط با حضور کنتر از ده نفر از اعضای خانواده‌اش تحت شرایط کاملاً امنیتی برگزار شد.<ref>[https://hengaw.net/fa/news/archive/56933 جانباختن یک دختر ۱۶ ساله در اعتراضات سنندج - سایت سازمان حقوق بشری هه‌نگاو]</ref>  


خط ۶۶: خط ۷۵:
در روز پنجشنبه ۲۳ شهریورماه ۱۴۰۲، نیروهای امنیتی ورودی آرمستان بهشت محمدی سنندج را محاصره کردند و با بی‌احترامی و هتک‌حرمت، خانواده‌های جان‌باختگان را بیرون نموده و شماری از آن‌ها نیز بازداشت کردند. معید ساعدی برادر سارینا و خاله‌ی او «ریزان» که بر مزار سارینا رفته بودند، توسط نیروهای امنیتی با خشونت بازداشت شدند.<ref>[https://kurdistanhumanrights.org/fa/news-fa/detained-civilians/2023/09/14/p29415 ادامه بازداشت خانواده‌های دادخواه؛ امید نیازی، معید ساعدی و ریزان ساعدی توسط نیروهای امنیتی در سنندج و دهگلان بازداشت شدند - شبکه حقوق بشر کردستان]</ref>  
در روز پنجشنبه ۲۳ شهریورماه ۱۴۰۲، نیروهای امنیتی ورودی آرمستان بهشت محمدی سنندج را محاصره کردند و با بی‌احترامی و هتک‌حرمت، خانواده‌های جان‌باختگان را بیرون نموده و شماری از آن‌ها نیز بازداشت کردند. معید ساعدی برادر سارینا و خاله‌ی او «ریزان» که بر مزار سارینا رفته بودند، توسط نیروهای امنیتی با خشونت بازداشت شدند.<ref>[https://kurdistanhumanrights.org/fa/news-fa/detained-civilians/2023/09/14/p29415 ادامه بازداشت خانواده‌های دادخواه؛ امید نیازی، معید ساعدی و ریزان ساعدی توسط نیروهای امنیتی در سنندج و دهگلان بازداشت شدند - شبکه حقوق بشر کردستان]</ref>  


روز جمعه ۲۴ شهریورماه ۱۴۰۲، برادر و خاله‌ی سارینا ساعدی پس از یک روز بازداداشت، با وثیقه‌ی ۵ میلیاردی از «بازداشتگاه ۱۲ فروردین» آزاد شدند.<ref>[https://test.jinhaagency.com/fa/rwzanh/azady-bradr-w-khalh-saryna-sady-ba-wthyq-pnj-mylyardy-40408 آزادی برادر و خاله سارینا ساعدی با وثیقە پنج میلیاردی - خبرگزاری زن]</ref>  
روز جمعه ۲۴ شهریورماه ۱۴۰۲، برادر و خاله‌ی سارینا ساعدی پس از یک روز بازداداشت، با وثیقه‌ی ۵ میلیاردی از «بازداشتگاه ۱۲ فروردین» آزاد شدند.<ref>[https://test.jinhaagency.com/fa/rwzanh/azady-bradr-w-khalh-saryna-sady-ba-wthyq-pnj-mylyardy-40408 آزادی برادر و خاله سارینا ساعدی با وثیقە پنج میلیاردی - خبرگزاری زن]</ref>
[[پرونده:معدی ساعدی، ریزان، سارینا ساعدی.JPG|جایگزین=معدی ساعدی، ریزان، سارینا ساعدی.JPG|وسط|بندانگشتی|740x740پیکسل]]


== سناریوهای لو رفته‌ی حکومتی ==
== سناریوهای لو رفته‌ی حکومتی ==
۶٬۴۷۷

ویرایش

منوی ناوبری